0

سیرت شهیدان > عملی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

فيض زيارت

اكبر عاشق و دل‌سوخته و بي‌قرار اهل‌بيت بود. هروقت كه از جبهه براي مرخصي به خانه مي‌آمد، قبل از هرجا به صحن مطهر حضرت معصومه (س) مي‌رفت و زيارتي با حال و روحيه‌ي خاص خود انجام مي‌داد و بعد از آن به خانه مي‌آمد. زندگي او و نمازها و دعاهايش براي همه‌ي ما اسوه و نمونه بود.

شهيد اكبر توانگر رنجبر

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 68

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

قرآن ناجي

قبل از اين‌كه به منطقه اعزام شويم، من و حسن را نمي‌خواستند ببرند. خيلي ناراحت بوديم، تا اين‌كه حسن قرآن كوچكي را از جيبش بيرون آورد و گفت:«بيا با هم آيه‌الكرسي و انا انزلنا را بخوانيم تا ما را هم به خط ببرند» در همان لحظه اسم ما را صدا زدند تا به منطقه اعزام شويم.

شهيد حسن حسيني كلاوت

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 6

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

قرائت قرآن

اكبر اكثر شب‌ها قرآن مي‌خواند. وقتي از روي كنجكاوي نيمه‌هاي شب نگاهش مي‌كردم، مي‌ديدم با خداي خويش راز و نياز مي‌كند.

شهيد اكبر باقري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 42

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی


قناعت

«بهبود» دل بسته دنيا بود، اگر در سفره دو نوع غذا داشتيم و يا كمي غذايمان بود نمي‌خورد و نان و پنير را به آن ترجيح مي‌داد.
او عاشق سادگي و بي‌آلايشي بود و از تجملات و ماديات تنفر داشت.
شهيد بهبود بردبار

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 171

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

قنوت شهادت

نمازهاي ابوالفضل خيلي طول مي‌كشيد، به خصوص در قنوت، عاشقانه از خدا آرزوهايش را طلب مي‌كرد. دعايي كه هميشه در قنوت نمازش مي‌گفت و عاجزانه از خدا تقاضا مي‌كرد، شهادت بود. اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك

شهيد ابوالفضل اميني راد

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 215

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

كارسخت

پدرم احمد در كودكي يتيم شده بود، در سن 7 سالگي به كارهاي سخت و طاقت فرسا روي آورد در زمستان هاي سرد و يخبندان كرمانشاه، يخ‌ها را مي‌شكست و چرم‌هاي مغازه كفاشي استادش را ساعت‌ها لگدمال مي‌كرد.
شهيداحمدمشكيني

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 78

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

كرايه ي راه

با اين كه محمد مجرد بود و به همين دليل از حقوق بالايي برخوردار نبود، وقتي از اهواز به بروجرد مي‌آمد، حقوقي را كه گرفته بود، در بين راه به فقرا بخشيده بود.
هنگامي كه به بروجرد رسيد، چون پولي به همراه نداشت و مي‌خواست به روستا برود، از خواهرش كمي پول قرض كرد تا كرايه‌ي راه را داشته باشد.
«شهيد محمد معظمي گودرزي»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 150

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

كفش هاي اهدايي

 

وقتي حضرت امام در پيام نوروز‌شان در سال 1359 به مردم فرمودند:«عيد خودتان را با جنگ زدگان تقسيم كنيد، «رضا» كفشي را به مناسبت عيد خريده بود، به ستاد كمك به جنگ‌زدگان تقديم كرد و به پدرم گفت:«براي من همين كفش‌هاي كهنه‌اي كه دارم كافي است؛ مهم اين است كه پيام امام اجرا بشود».
شهيد رضا مجازي

 

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 138

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

كمك به مستضعفين

حسن با بچه‌هاي مستضعف محل، روابط صميمانه‌اي داشت و هركاري كه از دستش برمي‌آمد، براي آن‌ها انجام مي‌داد.
آن‌ها را به زيارت حضرت معصومه (س) يا امامزاده داوود (ع) مي‌برد، گاهي براي دانش‌آموزاني كه از نظر مالي در مضيقه بودند، لوازم‌التحرير مي‌خريد و به آن‌ها هديه مي‌كرد.

شهيد حسن اميري فر

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 150

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

كمك درحدتوان

فرج‌الله نسبت به رفع گرفتاري‌هاي افراد اجتماع و محرومين، نظر و لطف بالايي داشت.
از جمله يكي از محرومين كه براي ادامه‌ي تحصيل خود از نظر اقتصادي شديداً در مضيقه بود را به دبيرستان عشايري برد و ثبت‌نام نمود، تا بتواند به صورت مجاني، به تحصيل شبانه‌روزي بپردازد.
«شهيد فرج‌الله كاظمي»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 153

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

لباس عيد

تابستان كه مدارس تعطيل مي‌شد، «ابراهيم» كارگري كرده و درآمدش را صرف رفاه خانواده‌هاي بي‌بضاعت مي‌كرد، او در ايام عيد لباس نو نمي‌پوشيد و مي‌گفت:« يك عّده را مي‌شناسم كه همين لباس معمولي را هم ندارند.آن وقت من لباس نو بپوشم.» او پول خريد عيد خود را به نيازمندان مي‌داد.

شهيد ابراهيم ابوترابي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 158

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

مبارزه باشاه

اسماعيل در تظاهرات قبل از انقلاب در مقابله با گاردي‌هاي رژيم شاه مجروح و زخمي شد اما نگذاشت كسي از اين قضيه مطلع شود تا اينكه بعد از شهادتش دوستانش به ما اطلاع دادند.

شهيد اسماعيل قاسمي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 101

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی


محافظ اسلام

سال 1362 محمدحسين به مرخصي آمد. چند نفر از دوستان به او گفتند:«چون شما چهارتا بچه داري ديگر نمي‌خواهد به جبهه بروي» او در پاسخ گفت:«بچه‌ها مال خدا هستند و خداي آن‌ها بزرگ است و او نگهدار تمام جهانيان است. ما به خدا نياز داريم، چون تنها اوست كه بي نياز و ستوده و بلند مرتبه است و فعلاً دين خداوند در خطر است و من بايد به جبهه بروم و بچه‌ها را هم به خداي بزرگ مي‌سپارم».

شهيد محمدحسين طيبي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 4
 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

مداراوخوش خلقي

رضا هيچ‌گاه با كسي با تندخويي و اخلاق تند صحبت نمي‌كرد و حتي در موقع صحبت نمودن ما سعي مي‌كرد به آرامي صحبت كند تا مبادا طوري استباط شود كه بي‌احترامي مي‌كند. احترام به والدين و بزرگ‌ترها و حتي به كوچك‌ترها را هميشه مراعات مي‌نمود.
شهيد رضا كچيان بازگير

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 75

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

مردعمل

يك شب كه مسعود را در مسجد ديدم، از او پرسيدم: «در جبهه چه مي‌كني؟» گفت: كه در جبهه آرپي‌جي‌زن بودم ولي وقتي فرمانده گفته كه به حد نياز آرپي‌جي‌زن داريم اما براي حمل مجروح به افرادي نياز داريم، شنيدم كه افرادي گفتند: «ما آمده‌ايم جنگ تا تانك بزنيم و عراقي بكشيم، حالا بايد مجروح حمل كنيم؟» ناراحت شدم و به فرمانده گفتم: «من حاضر هستم، حالا كه وظيفه چنين اقتضا مي‌كند كه در خدمت مجروحين باشيم، چرا كه نه؟ افتخار هم بايد كرد».
«شهيد مسعود كرماني»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 96

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:18 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها