0

سیرت شهیدان > عملی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

درهمه حال به يادرزمندگان

بعد از مدت زيادي كار سخت و تلاش مداوم، «براي مدت بسيار كوتاهي» مرخصي مي گرفت و به خانه مي آمد، اما در مقابل آن همه شب زنده داري و بي خوابي، استراحت بسيار ناچيزي بود. وقتي هم برايش غذا مي‌پختم و رختخواب نرم پهن مي كردم، از آن‌ها استفاده نمي كرد و مي‌گفت:«بايد به ياد رزمندگان عزيز باشيم كه الآن در سخت ترين شرايط در حال جنگ با دشمنان خدا هستند».

شهيد ابوالفضل تال

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 84

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

دفاع از ارزش ها

«كوهسار» خيلي متعصب بود. در مقابل كوچك‌ترين جسارت به نواميس اسلامي مي‌ايستاد و اجازه نمي‌داد خلاف شرعي اتفاق بيافتد.
شهيد كوهسار كاظمي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 72

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

رازشبانه

علي در شبي كه فرداي آن به شهادت رسيد، تا صبح نخوابيد، و تمام شب را مشغول عبادت با خداي خود بود. او هر شب براي اين‌كه كسي متوجه نشود كه نماز شب مي خواند، نزديك در چادر مي‌خوابيد و با غلت زدن از ان خارح مي‌شد، تا كسي متوجه بيدار شدن او براي نماز شب نشود.
شهيد علي (بيام)شريفي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 94

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

رسم مولا

جمشيد همواره به مستمندان كمك مي‌كرد. گاهي كه از او سؤال مي‌شد كه چرا اين‌قدر نسبت به نيازمندان حساس هستي؟ مي‌گفت: «اين رسم مولايمان علي (ع) است كه شب‌ها غذا به در خانه‌ي يتيمان و نيازمندان مي‌برد و به آن‌ها كمك مي‌كرد.»

شهيد جمشيد فلامرزي منفرد

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 152

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

روزه مستحبي

محمود بيشتر دوشنبه‌ها را روزه‌ي مستحبي مي‌گرفت، اما نمي‌گذاشت كسي از اهل خانه متوجه اين مسئله بشود. يك روز كه مادرم به او گفت:«چرا به من نمي‌گويي كه برايت افطاري درست كنم؟»
پاسخ داد:«كاري كه براي خداست نبايد بازگو شود»

شهيد محمود باباصفرعلي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 94

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

زيارت عاشورا

مالك علاقه‌ي زيادي به زيارت عاشورا داشت و خواندن آن را چه در جبهه و چه در شهر، ترك نمي‌كرد. هميشه به دوستانش مي‌گفت:«من وقف امام حسين (ع) هستم و بايد در اين راه بروم».

شهيد مالك اوزم چلوئي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 128

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

ساده زيستي

سيدحسين(1) در زندگي شخصي‌اش، خيلي برخود سخت مي‌گرفت و زهد اميرالمؤمنين را سرلوحه خود قرار داده بود. وقتي مسئوليت بسيج سپاه خوزستان را به او سپردند، با اين‌كه امكانات خوبي در اختيار وي بود، ولي او از آن‌ها استفاده نمي‌كرد و با همان موتور گازي ساده و معمولي خود در سطح شهر اهواز رفت و آمد مي‌كرد.
1_ شهيد سيد حسين علم‌الهدي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 81

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

سرما

اوايل پيروزي انقلاب، نفت به سختي به دست مردم مي‌رسيد. برادرم «يدالله» سهميه‌ي نفت خود را به كساني مي‌بخشيد كه سرپرستي نداشتند و نمي‌توانستند نفت تهيه كنند.
پدرم به او گفت: «تو كه نفت خودت را به افراد مستحق و بي‌سرپرست مي‌دهي، با اين سرما چه مي‌كني؟» يدالله در حالي‌كه اشك مي‌ريخت گفت: «پدر! الآن امام عزيز ما هم مثل اين‌ها در خانه اش سرما را تحمل مي‌كند، من هم كه مقلد ايشان هستم بايد در خانه‌ي سرد زندگي كنم.»

شهيد يدالله زنگنه

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 137

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

سفارش امام

وقتي حضرت امام در پيام نوروزي‌شان در سال 1359 به مردم فرمودند عيد خودتان را با جنگ‌زدگان تقسيم كنيد، «رضا» كفش را كه به مناسبت عيد خريده بود به ستاد كمك به جنگ‌زدگان تقديم كرد و به پدرم گفت:«براي من همين كفش‌هاي كهنه‌اي كه دارم كافي است، مهم اين است كه پيام امام اجرا بشود».
شهيد رضا حجازي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 138

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی


سكه بهارآزادي

در مرحله آموزش غواصي كه قبل از عمليات والفجر به نيروهاي عمل كننده مورد نظر داده مي‌شد. وقتي فرمانده به خاطر سرعت عمل و چالاكي قابل توجه،‌ وقتي فرماندهي به علي يك سكه بهار آزادي هديه داد وي بلافاصله آن را به صندوق كمك به جبهه تحويل داد.
علي در ايامي هم كه براي مرخصي به شهر مي‌آمد به روستاهاي همجوار مي‌رفت و كمك‌هاي آنان را براي پشتيباني جبهه‌ها جمع‌آوري مي‌كرد.

شهيد كريم منصور دهقاني

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 14

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

سكوت صبر

جواد در اواخر سال 1363 از ناحيه‌ي پا مجروح شد و به همراه ساير مجروحان عمليات بدر، به تهران منتقل شد. قبل از انتقال به تهران، طي تماسي با خانواده، اظهار كرد: ممكن است به همراه گروهي از مجروحين به تهران بروم، اما نگفت كه خود او هم مجروح شده است.
پس از تلفن جواد، ما خودمان نگران شديم و به سمت تهران حركت كرديم. در بيمارستان تهران متوجه مجروحيت وي شديم و دريافتيم كه به دليل اين‌كه مبادا با اظهار مجروحيت، از ارزش عمل و اخلاصش كاسته شود، چيزي به ما نگفته است.
«شهيد جواد قرباني»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 91

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

شام غريبان

«سيدمصطفي» از همان كودكي به مراسم سينه‌زني و عزاداري امام حسين (ع)، به خصوص شام غريبان، عشق و علاقه‌ي خاصي داشت. در شام غريبان، لباس‌هاي كهنه‌اش را بر تن مي‌كرد و به ياد طفلان امام حسين (ع) با پاي برهنه تا نيمه‌هاي شب به عزاداري مشغول بود».
«شهيد سيد مصطفي حاجي اميني»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 126

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

شب هاي تاريك

سعيد هر شب قبل از خواب سوره‌ي واقعه را تلاوت مي‌كرد. عشق او به نماز شب جذابيت خاصي را در چهره‌اش منعكس كرده بود، به طوري كه همه، نورانيت و خلوص و وقارش را به راحتي متوجه مي‌شدند.
وقتي به شهر مي‌آمد، براي اين‌كه حالت روحاني‌اش را از دست ندهد، در سكوت شب برمي‌خواست و با استفاده از نور يك شمع دعا و قرآن مي‌خواند. چند صباحي قبل از شهادت هم براي ما گفت كه خواب امام زمان (عج) را ديده است.

شهيد سيد سعيد اكبر موسوي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 40

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی


شرمندگي ازاقرار

يكي از روزها كه «محمود» براي مرخصي از جبهه به شهر آمده بود، گفت: «مي خواهم به ديدن يكي از مجروحين بروم» از مادرم هزارتومان پول گرفت و از خانه خارج شد.
وقتي به منزل بازگشت، مادرم از او پرسيد: «پو ل را براي انجام چه كاري لازم داشتي» اما جوابي از محمد نگرفت. سرانجام با اصرار مادر، مجبور شد بگويد كه به دليل نيازي كه آن مجروح به پول داشته، پول را زير تشك او گذاشته، تا نفهمد چه كسي به او پول داده است. بعد از اين اظهارات بسيار ناراحت شد و به نماز ايستاد و مي‌شنيدم كه مي گفت: «خدايا مرا ببخش! خدايا! شرمنده‌ام كه به زبان آوردم»
«شهيد محمود باباصفرعلي»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 94

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

شرمندگي ازيتيمان

هرگاه با محمدعلي به زيارت اهل قبور مي‌رفتيم، با عجله از من و پدرش جدا مي‌شد و مي‌گفت كه به زيارت مزار شهدا مي رود. بارها به او گفتم كه صبر كن ما هم با تو مي آييم.
با ناراحتي مخالفت مي‌كرد و مي‌گفت:«من تنها مي روم». يك‌بار دليل اين كارش را از او پرسيدم، گفت:«از يتيمان شهدا خجالت مي كشم، اگر مرا با پدر و مادرم ببينند»

شهيد محمدعلي غفاري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 88

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  7:09 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها