0

سیرت شهیدان > عملی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سیرت شهیدان > عملی

آچارفرانسه

همه‌ي ما از محمد راضي بوديم. تمام تعطيلاتش را صرف كمك به ديگران مي‌كرد. اوقات فراغتش خلاصه مي‌شد در كمك كردن به مردم. هروقت دنبالش مي‌گشتم، مي‌توانستيم او را كنار مزرعه در حال كمك به پدر يا در خانه مددكار مادر و يا خانه‌ي يكي از خواهرانش در حالي كه فرزندان آن‌ها را نگهداري مي‌كرد، پيدا كنيم.
پدر او را آچار فرانسه مي ناميد و باعث شادي همه مي شد.

شهيد محمد فلاح

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 85

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

احترام به والدين

علي در خانه بسيار مؤدب بود و تمام آداب اسلامي را در نقطه نقطه‌ي زندگي‌اش پياده مي‌كرد. گه‌گاهي با ورود من به اتاق، تمام قد مي‌ايستاد و يا پايش را جمع مي‌كرد و هيچ‌گاه لبخند روي لب‌هايش محو نمي‌شد.

شهيد علي ناهيدي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 86

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

احسان

دور هم جمع شده بوديم و گوشت گوسفند را كباب مي‌كرديم. هركدام از ما سهم خودمان را برداشتيم و مشغول خوردن شديم، اما شهيد رضوي فقط مقداري براي خوراك خود برداشت و بقيه‌ي سهمش را به همسايه‌ي مستمندمان برد. وقتي بازگشت، از او سؤال كرديم اين چه كاري بود كه شما انجام داديد. وي در پاسخ ما جواب داد: «درست نيست كه ما گوشت بخوريم و همسايه‌ي ما فقط بوي گوشت را استشمام كند.»

 

منبع: ماهنامه سبزسرخ   -  صفحه: 6

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

اخلاص وفروتني

محمد در عمليات‌ها، به عنوان تك‌تيرانداز و يا آرپي‌جي زن شركت مي‌كرد به دليل قابليت‌هايي كه داشت، به او اصرار كردند كه مسئوليت‌هاي بالاتري را بپذيرد، ولي او با اخلاصي كه داشت، از ترس اين‌كه مبادا شبهه‌اي نفساني در پذيرش اين مسئوليت داشته باشد، امتناع كرد.
سرانجام بر اثر اصرار زياد همرزمانش كه به او عشق مي‌ورزيدند، مجبور شد ابتدا فرماندهي دسته و سپس معاونت گروهان را عهده‌دار شود.

شهيدمحمد بابلي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 101

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

اذان

كيا در عمليات و موقع پيشروي، با صداي بلند قرآن مي‌خواند. وقتي فاو در عمليات والفجر8 آزاد شد، رفت بالاي مناره مسجد شهر فاو و اذان گفت، تا همرزمان بيايند براي اقامه‌ي نماز شكر. كيامظفري در عمليات فتح‌المبين هم با صوت و صداي رسا، قرآن خواند و موجب تقويت رزمندگان شد. هروقت هم كاري نداشت به نوار قرآن گوش مي داد. انگار تار و پودش عشق به قرآن بود و نماز و دعا.

شهيد كيا مظفري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 41

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

اعلام مخالفت

اگر علي‌حسن در مجلسي نشسته بود كه در آن غيبت يا عمل منكر و زشتي صورت مي‌گرفت، بلافاصله به عنوان اعتراض آن محل را ترك مي‌كرد و مي‌رفت.

شهيدعلي‌حسن اسماعيلي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 74

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

امام جماعت

يك شب ميهمان محمد بوديم موقع نماز مغرب و عشا كه فرا رسيد اصرار زيادي به او كرديم كه جلو بايستد تا به او اقتدا كنيم، ولي محمد قبول نكرد يك دفعه مكثي كرد و گفت: مي‌ترسم اين جلو نرفتن و قبول نكردن من دسيسه و وسوسه شيطان باشد، لذا به خاطر مبارزه با شيطان امام جماعت شما را قبول مي‌كنم، و اين آخرين نمازي بود كه ما به محمد اقتدا كرديم. او پر پرواز گشود.

شهيد محمدعلي قپانوري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 96

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

انفاق

مصطفي به انفاق خيلي اهميت مي‌داد .66 آيه از قرآن كريم را كه در حوزه‌ي انفاق بود، جدا كرد تا هر روز آن را مطالعه كند. خودش از مغازه‌هاي دوستانش البسه مي‌خريد و شبانه به در خانه‌ي مستمندان مي‌برد.
او اعتقاد داشت:« ما بايد از آن‌چه كه خداوند به ما روزي داده، انفاق كنيم و خلاء‌هاي جامعه را پر كنيم.»

شهيد مصطفي واعظي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 150

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

اهميت صله ي رحم

عبدالحسين به دوستان و خويشان خود كمال مهرباني را داشت و سر زدن به فاميل و دوستان را هرگز فراموش نمي‌كرد. هميشه به ديگران اهميت صله‌ي رحم را سفارش مي‌كرد. او در اين مورد، دفتري تهيه نموده و آن را زمان‌بندي و مرتب كرده بود و سعي مي‌كرد صله‌ي رحم را طبق برنامه، منظم و به طور كامل به جا ‌آورد.

شهيدعبدالحسين بادروج

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 73

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

اولين نماز

محسن از 9 سالگي نماز خواندن را شروع كرد، اما من نمي‌دانستم،‌ يك روز پسر كوچكم، گفت :«مامان، محسن يك كاري كرد.» من با ناراحتي پرسيدم:«چه كاري؟» گفت:«روزي دو ريال به من مي‌دهد و مي‌گويد به مامان نگو كه نماز مي‌خوانم.» عادت هميشه‌اش بود كارهاي خداپسندانه‌اش را از من مخفي مي‌كرد.

شهيد محسن ساري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 48

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

بخشش به رزمندگان

محمدتقي روحيه‌اي فداكارانه داشت و مال خود را در راه خدا انفاق مي‌كرد بارها لباس خود را به فقرا داد، حتي پس از شهادت نيز در وصيت‌نامه‌اش نوشت كه اموال او، در راه خدا به جنگ‌زدگان اهدا شود.

شهيد محمدتقي عقيلي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 151

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

بهترين دوست

امير عشق خاصي به افراد محروم و طبقه‌ي مستمند جامعه داشت و گرم‌ترين و صميمانه‌ترين روابطش را در ميان اهل محل، با اين قشر محترم برقرار مي‌كرد و با آن‌ها در كمال احترام رفتار مي‌كرد و مي‌گفت: «ما بايد احترام و حرمت اين افراد را نگه داريم. اين‌ها پيش خدا خيلي عزيزتر و شريف‌تر هستند» امير بهترين دوست رفتگران محله بود و اگر در ماه رمضان مي‌خواست دوستانش را براي افطار دعوت كند، اين افراد را هم در زمره‌ي آن‌ها دعوت مي‌كرد.
«امير عطاپور»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 150

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

بي قرار ميدان نبرد

فرزند دوممان تازه به دنيا آمده بود، من در خانه‌ي پدرم بودم. امير به ديدنمان آمد و گفت: «بيا به خانه‌ي خودمان برويم.» مدتي بعد از اين‌كه به خانه رسيديم تصميم گرفت به جبهه برگردد و ما را ترك كرد.
وقتي مجدداً از جبهه بازگشت، به او اعتراض كردم كه چرا مرا تنها گذاشتي. گفت: «يادم آمد در جبهه رزمنده‌اي را ديدم كه فرزند يك ماهه خود را نديده بود، لذا با ديدن فرزندمان از خودم شرم كردم كه نزد تو و بچه بمانم.» چند روز بعد او دوباره به جبهه بازگشت.

شهيد امير عطاپور

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 10

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

بيزاري ازستايش

گاهي در كنار فاميل و دوستان، از كارهاي خوب كيوان و عبادات او تعريف مي‌كردم و برايش دعا مي‌كردم. همه‌ي آشنايان احسنت مي‌گفتند و برايش دعا مي‌كردند، اما كيوان به شدت ناراحت مي‌شد و در عين احترام مي‌گفت: « مادرجان!خواهش مي‌كنم اين حرف‌ها را نزنيد، مي‌ترسم با اين حرف‌هاي شما شيطان در وجود من حلول كند، و اين عبارات باور من شود. از شما خواهش مي‌كنم از اين پس هرگز از من تعريف و ستايش مكن».

شهيد كيوان آقا محمدقلي قدسي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 85

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی

پاي برهنه

«حسن» هميشه در صف عزاداران امام حسين (ع) بود و در مراسم عزاداري با پاي برهنه در مراسم شركت مي‌كرد. روز عاشورا حالت عجيبي به او دست مي‌داد. سر و صورتش را گل مي‌ماليد و پارچه‌ي سياهي به پيشاني‌اش مي‌بست و شال سياهي هم به گردن مي‌آويخت.
هركس او را با اين وضعيت مي‌ديد، گريه‌اش مي‌گرفت. يك‌بار بعد از اتمام مراسم به او گفتم: «اين همه راه را با پاي برهنه رفته‌اي، از مسجد تا خانه را، اجازه بده با ماشين برسانيمت» گفت: «نه، من اگر مي‌خواستم راحت باشم كفش مي‌پوشيدم، ولي مي‌خواهم با پاي برهنه، درد و رنج امام حسين (ع) و اهل‌بيتشان را كه در عصر عاشورا با پاي برهنه در بيابان‌ها راه رفتند و دويدند، بهتر درك كنم. تا بهتر بتوانم براي ايشان عزاداري كنم»
«شهيد حسن غفوريان»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 124

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:59 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها