0

سیرت شهیدان > گفتاری

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

پشتيبان يتيم

زماني كه خداوند به علي دختري عنايت فرمود، فرزندش را در آغوش گرفت و روي او را بوسيد، سپس گفت:«من بيشتر از چند ماه فرزندم را نخواهم ديد، ولي از اين‌كه او را نمي‌بينم، ناراحت نيستم و او را به خدا مي‌سپارم، چرا كه خداوند پشت و پناه يتيمان است و دست نوازش خود را بر سر اين عزيزان مي‌كشد.

شهيد علي سلگي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 176

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

توفيق شركت درنمازجمعه

محمد به شركت در نماز جمعه علاقه‌ي خاصي داشت. هميشه مي‌گفت: وقتي در اين اجتماع پرشور نماز جمعه شركت مي‌كنم، حالات عجيبي به من دست مي‌دهد. نماز، انسان، را از حال خود به در مي‌كند و دنيا و ماديات زندگي، از ياد انسان بيرون مي‌رود. با نماز انسان به ياد خدا مي‌افتد و دلش آرام مي‌گيرد و انگار در عالم ديگري زندگي مي‌كند. چقدر خوب است انسان هميشه به ياد خدا باشد و هوس‌هاي دنيايي را از ياد ببرد.

شهيد محمد صفاري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 47

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

جبهه بهترين مكان

خليل وقتي به شهر بازمي‌گشت،‌ عجله داشت، زودتر به جبهه بازگردد وقتي به او اعتراض مي‌كرديم مي‌گفت: «بهترين جا جبهه است». اگر مي‌خواهيد ببينيد خودتان برويد و از نزديك ببينيد و تماشاگر ايثار رزمندگان باشيد.
شهيد خليل موسوي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 4

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

جواب حضرت زهرا(س)

يك روز در خانه نشسته بوديم كه امير از در وارد شد.مادرم از او پرسيد:«اميرجان ديگر به جبهه نمي‌روي؟» امير گفت:«چرا مادر، تازه اول كار است» وقتي مادرم گفت:«بس است ديگر» چند بار رفته‌اي ديگر نرو» امير پاسخ داد:«در آخرت وقتي از حضرت زهرا (س) پرسيدند كه تو براي اسلام چه دادي؟ در جواب مي‌گويد: من حسينم را در راه اسلام دادم، آن‌وقت اگر از تو بپرسند كه تو چه در راه اسلام داده‌اي، پيش حضرت فاطمه (س) روسياه خواهي شد، ولي اگر من به جبهه بروم و به اسلام خدمت كنم، جوابي براي حضرت زهرا (س)‌خواهي داشت.

شهيد محمدعلي اميرفاضل

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 7

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

حراست ازمرزها

پس از رحلت امام كه تمامي عاشقان و ارادتمندان امام خود را مهياي حضور در مراسم تشييع امام عزيز مي‌كردند، حسين به من مراجعه كرد و گفت كه نگران جبهه‌هاست. مبادا دشمن از اين فرصت سو استفاده كند. خودش را به سرعت به منطقه رساند، تا مبادا دشمن از موقعيت استفاده كرد ه و دوباره به مرزهاي ايران اسلامي حمله كند.

شهيد سيد محمدحسين نواب

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 8

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

خبر شهادت

وقتي به محمد تقي در جبهه‌ي سوسنگرد خبر شهادت حميد را دادند گفت:«طوري نيست، چون من هم هفته‌ي بعد شهيد مي‌شوم و به پيش حميد مي‌روم».

شهيد محمد تقي كرماني

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 197

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

خبرشهادت

حسين در آخرين ديدارش با دوستان و آشنايان خداحافظي كرد و گفت:«اين آخرين باري است كه همديگر را مي‌بينيم من مي روم و شما بعد از چند روز ديگر، خبر شهادتم را مي‌شنويد».

شهيد حسين خليلي

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 169

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

خداحافظ

بهروز در روزهاي آخر استراحت، همراه با خواهر كوچكم، به اطراف ده و كوه‌ها به گردش رفت و چون به شهادت خود يقين داشت، تمام نصيحت‌ها و سفارش‌ها را به او كرد. خبر شهادتش به او الهام شده بود. او حتي با بيشتر اطرافيانش خداحافظي كرد.
«شهيد بهروز ملاداوري»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 170

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

خداراداري

وقتي احسان مي‌خواست به جبهه برود، پدرش كه سخت بيمار بود، به او گفت:« پسرم! براي چه مي‌خواهي به جبهه بروي؟ من جبهه تو هستم، پيش من بمان تا وقتي كه حالم خوب شود. آن وقت برو.» احسان گفت:«پدر من كه چيزي نيستم، تو خدا را داري.»
با اين حرف رضايت پدر را جلب كرد و به جبهه رفت.
شهيد احسان آطاهريان

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 12

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

خدمتگزار

عباس به هنگام شهادت مسئول گروه تخريب قرارگاه كربلا بود، اما از اين مسئوليت‌هاي مهم قبلي خود هيچ چيز نمي‌گفت. هربار كه از او پرسيدم:«در جبهه چه مي‌كني؟» مي‌گفت:«هيچ‌كار»، خدمتگزار بچه‌هاي رزمنده هستم.

شهيد عباس عسگري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 97

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

خورشيد ما

سفارش من به ملت شهيدپرور ايران آن است كه امام را تنها نگذاريد، زيرا اين پير جماران، چشم ماست. جانمان را از دست مي‌دهيم، چشممان را هرگز! بدانيد، ولايت فقيه نوري است كه خفاشان بعثي قادر به ديدن آن نيستند.
«شهيد عبدالحسين رمضاني»

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 140

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

خوش خلقي

رسول در رابطه دوستانه اش بسيار خوش اخلاق و خوش خلق بود.يك از روز كه به منزل يكي از دوستانش رفته بود دختر كوچك صاحب خانه از او پرسيد : «عموجان! چرا شما هرگاه به منزل ما مي آييد تنها هستيد و همسرتان را نمي آوريد؟» رسول با همان لبخند هميشگي كه روي لبهايش بود گفت:«در تعاون اسمم را نوشته ام تا كي نوبت من برسد!؟ خداي مي داند.....!؟».
شهيد رسول قره‌حسين‌لو

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 83

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

دفاع ازاو

علاقه‌ي «صابرين» به امام آن‌قدر زياد بود كه شكوه و شكايت برخي افراد نسبت به اوضاع جاري انقلاب و يا حضرت امام (ره) او را به شدت ناراحت كرده و هميشه از حقانيت امام دفاع مي‌كرد.

شهيد صابرين برازنده

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 137

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

رؤياي شهادت

شب مرحله دوم عمليات والفجر8، كيا از خواب بيدار شد و گفت: «بچه‌ها، فردا من شهيد مي‌شوم». پرسيدم:«از كجا مي‌داني؟» پاسخ داد:«دوستان شهيدم را در خواب ديدم كه با دسته گلي انتظار ورود مرا به جمع خود مي‌كشند. لذا مطمئن هستم كه به شهادت مي‌رسم....»
كيا آن روز به آرزوي ديرينش رسيد.

شهيد كيا مظفري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 196

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری

رؤياي شهادت 2

نيمه شب «احد» از خواب پريد و مرا صدا زد و گفت:«بلند شو» گفتم:«چه شده؟» گفت:«الآن در خواب ديدم كه شهيد شده‌ام و برايم يقين شد كه من فردا شهيد خواهم شد».
تا صبح بيدار مانديم و مشغول دعا و راز و نياز با خدا شديم، گويي در انتظار شهادت لحظه‌شماري مي‌كرد. فرداي همان روز بال در بال ملائك به آسمان پرواز كرد.

شهيد احد آقاياري

 

منبع: كتاب سيرت شهيدان   -  صفحه: 179

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1389  6:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها