چكيده
يكي از مسائلي كه امروزه جامعه ما با آن روبرو شده، بد حجابي و گسترش فرهنگ منحط غربي است كه اين مسأله عوامل متعدد فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و ... دارد. اصل اوليه در برخورد با هر مسألهاي آن است كه با ابزارها و شيوه هاي متناسب برخورد شود. بنابراين با شناخت عوامل مختلف ايجاد بد حجابي و از بين بردن زمينه هاي هر يك و برطرف كردن مشكلات مربوط به آن ها از لحاظ فرهنگي واقتصادي و سياسي و ... ميتوان گام بسيار مؤثري را در اين زمينه برداشت.
مقدمه
امروزه مسايل و موضوعات متعدد و فراواني در جامعه خصوصاً در بين جوانان و نوجوانان بوجود آمده كه لازم است به سرعت مورد توجه قرار گيرد و با ارائه پاسخ هاي منطقي و روان ، عطش اين نسل نوخاسته را در زمينه نيازهاي تربيتي و ديني جبران نمود تا خللي در فكرو رفتار آنان حاصل نشود و همچنين محل نفوذ فكري دشمنان و فرصت طلبان ضد ديني و اخلاقي قرار نگيرد.
فراواني آسيب هاي اجتماعي، توسعه موضوعات ومسايل ديني، پيدايش نسل جديد و ضعف دسترسي آسان آنان به مراكز و عالمان ديني، ناكارآمدي برخي مجامع فرهنگي، تهاجمات فرهنگي و ضد ديني ، امكانات رسانه اي مخرّب ، نفوذ برخي تفكرات پوچ و منفي در بين جوانان و نوجوانان ، ايجاد نيازهاي كاذب در جوانان و نوجوانان ، مشكلات و موانع ازدواج ، نابساماني در برخي از خانواده ها ،تفاوت فرهنگي نسلها وبسياري عوامل ديگر، ضرورت امر پاسخگويي به پرسشهاو شبهات ديني و تربيتي جوانان و نوجوانان را دو چندان كرده است.
يكي ازمسائلي كه در حال حاضر ذهن بسياري از جوانهاي اين مرز وبوم را به خود معطوف داشته وسؤالات وشبهات زيادي را در ذهن آنها ايجادكرده، مسأله "حجاب" است. سؤالات و شبهاتي از قبيل :
چرا زنان بايد حجاب داشته باشند ولي مردان آزاد باشند؟آيا حجاب در اديان و مذاهب پيشين هم بوده است؟آيا حجاب ، زن را محدود نمي كند؟ايجاد عقده و حسرت نمي كند؟آيا رنگ مشگي(چادر) ايجاد افسردگي نمي كند؟آيا حجاب منحصردر چادر است؟چرا با وجود انقلاب اسلامي ، معضل بد حجابي همچنان ادامه دارد؟ فلسفه حجاب زنان در نماز چيست؟ و بسياري از مسائل ديگر كه تحت عنوان كلي "حجاب ومسائل پيرامون آن"مطرح و قابل بررسى است.
مقاله حاضر در صدد آن است كه به تمام سؤالات اساسي و مهم فوق وبسياري از سؤالات ديگر كه ممكن است بر هر فردي خصوصاً جوانان عزيز ، پيش آيد، پاسخ دهد. و اميد است اين مقاله بتواند شبهات را از ضميرپاك جوانان اين مرز وبوم اسلامي، بزدايدودر زندگي راهگشاي آنان باشد. انشاءلله
1- حجاب در اديان ومذاهب ديگر
از برخي متون استفاده مي شود "اصل حجاب" ميان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولاني دارد، گرچه نحوه بهرهگيري از حجاب، حدود و احكام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
به عنوان نمونه در اديان يهود و مسيحيت به مسئله حجاب اشاره شده است كه در زير به طور اختصار بيان مي كنيم.
الف - حجاب در شريعت موسي(ع):
"ويل دورانت" راجع به قوم يهود و قانون تلمود مي نويسد: "اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت، مثلاً بي آن كه چيزي بر سر داشت، به ميان مردم مي رفت و يا در شارع عام ، نخ مي ريسيد يا با هر سخني با مردان درد دل مي كرد يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانهاش تكلّم مي كرد، همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت ، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد." (2)
از كتاب مقدس نيز بر مي آيد كه در عهد سليمان(ع)، زنان علاوه بر پوشش بدن، " بُرقَعْ " (روبند) به صورت مي انداختند.(3) همين سنت در زمان ابراهيم(ع) رايج بود. نامزد اسحق "رِفْقه" ابتدا كه اسحق را ديد، برقع به صورت انداخت.(4)
ب- حجاب در شريعت عيسي(ع):
آن چه از حجاب در شريعت موسي(ع) بيان شد، در شريعت حضرت عيسي(ع) نيز وجود دارد، چون عيسي گفت: "فكر نكنيد كه من آمدهام تا تورات و نوشتههاي پيامبران را منسوخ نمايم، بلكه آمدهام تا آنها را به تحقق برسانم." (5)
زنها در قرنهاي اوليه مسيحيت تنها با چادر مي توانستند در مراسم عبادي شركت كنند، زيرا گيسوانشان فريبنده به شمار مي رفت و مي گفتند حتي فرشتگان ممكن است در موقع اجراي نماز از ديدن آنها حواسشان پرت شود!(6) "پاولوس" فرمان داد زنان بايد حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
بنابراين حجاب و پوشش زنان هم در دين يهود وجود دارد و هم در دين مسيحيت. بله در جزئيات حجاب كه چه مقدار پوشش لازم است، بين اديان و مذاهب تفاوت هايي وجود دارد.
2- دلائل وجوب حجاب از منظر قرآن
لباس پوشيدن سابقهاى به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكى از مكاتب فكرى كه بر لزوم برهنه زيستى پاى مىفشارند(8)، همه افراد به نوعى آن را تجربه مىكنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردى و اجتماعى انسان، دست كم به سه نياز وى پاسخ مىدهد:
1. حفاظت در سرما و گرما و برف و باران. (9)
2. حفظ عفت و شرم. (10)
3. آراستگى، زيبايى و وقار. (11)
3- رابطه حجاب و پوشش اسلامى
«حجاب» به معناى پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و منع از وصول است. (ر. ك: راغب اصفهانى المفردات فى غرائب القرآن و سيدعلىاكبرقرشي، قاموس قرآن) اين واژه(حجاب) تنها به معناى پوشش ظاهرى يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششى حجاب نيست. حجاب پوششى است كه از طريق پشت پرده واقع شدن، تحقق يابد. لذا در خصوص پوشش زن،حجاب، اصطلاحى نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسيارى گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. ويا مدّعى شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است؛ در حالى كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامى زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان، نازل شده است. بنابراين، وظيفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى كردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليتهاى اجتماعى نيست. اين وظيفه بدان معنا است كه زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد و مشاركتش در فعاليتها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.(12)
4- ضرورت پوشش اسلامى در قرآن
پوشش اسلامى از احكام ضرورى اسلام است و هيچ مسلمانى نمىتواند در آن ترديد كند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهى مىدهند. به همين جهت، فقيهان شيعه و سنى به اتّفاق به آن فتوا دادهاند. همان طور كه نماز و روزه به دورانى خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاى عصرى بودن آن، بىدليل و غير كارشناسانه مىنمايد.
خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مىدهد از چشم چرانى اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان كوشا باشند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ»؛ «[اى پيامبر] به مردان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين كار براى پاكى و پاكيزگىشان بهتر است و خداوند بدانچه مىكنند، آگاه است.» سپس در آيه بعد مىفرمايد:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ «[اى پيامبر] به زنان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براى شوهران و ساير محارم آشكار نكنند، مگر آنچه پيدا است؛ و روسرىهاى خويش را به گريبانها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوشها پوشيده باشد و پاهاشان را به زمين نكوبند تا آنچه از زينت پنهان مىكنند، معلوم شود. اى بندگان مؤمن، همه به سوى خدا توبه كنيد تا رستگار شويد.»
در اين آيه خداوند تعالى، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر زنان مؤمن لازم است، به دو شكل گسترش مىدهد: 1. پوشيدگى سر و گردن؛ 2. پوشاندن زينتها.
«خُمُر» جمع «خِمار» و به معناى روسرى و سرپوش است. و«جيوب» از واژه «جيب» به معناى قلب و سينه و گريبان است.(13) در تفسير مجمع البيان چنين مىخوانيم: زنان مدينه اطراف روسرىهاى خود را به پشت سر مىانداختند و سينه و گردن و گوشهاى آنان آشكار مىشد. بر اساس اين آيه، موظف شدند اطراف روسرى خود را به گريبانها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد. آيا مفهوم واژه "جيب"، "زيور" فارسى (زينتهاى جدا از بدن مانند جواهرات) را نيز در بر مىگيرد يا تنها آرايشهاى متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل مىشود؟در پاسخ بايد گفت: حكم كلى آن است كه خودآرايى جايز و خودنمايى در مقابل نامحرم ممنوع است.(14)
آرايش امرى فطرى و طبيعى است و حسّ زيبايى دوستى سرچشمه پيدايش انواع هنرها در زندگى بشر شمرده مىشود. اين گرايش طبيعى، افزون بر آنكه آثار مثبت روانى در ديگران پديد مىآورد، به تحقق آثار گرانبهاى روانى در شخص آراسته، نيز مىانجامد.آراستن خود و پرهيز از آشفتگى و پريشانى در نظام فكرى و ذوق سليم انسان ريشه دارد. پرهيز از خودآرايى نه دليل وارستگى از قيد نفس است و نه علامت بىاعتنايى به دنيا. وضع ژوليده و آشفته و عدم مراعات تميزى و نظافت ظاهرى، خود به خود شخصت افراد را در نگاه ديگران خوار مىسازد و زبان طعن و توهين دشمن را مىگشايد. بر اين اساس، پوشيدن جامه زيبا، بهرهگيرى از مسواك و شانه، روغن زدن به مو و گيسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست كردن و سرانجام آراستن خويش هنگام عبادت و معاشرت با مردم از مستحبات مؤكد و برنامههاى روزانه مسلمانان است.(15)
حضرت امام حسن مجتبى(ع) بهترين جامههاى خود را در نماز مىپوشيد و در پاسخ كسانى كه سبب اين كار را مىپرسيدند، مىفرمود: «اِنَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّى»؛ «خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد. پس خود را براى پروردگارم زيبا مىسازم.» (16)
بنابراين، خداوند زينت و خودآرايى را نهى نمىكند؛ آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمايى و تحريك و تهييج به وسيله آشكار ساختن زينت در محافل اجتماعى است؛ چنان كه مىفرمايد: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى»؛ (17) ونيزمىفرمايد:«وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ»؛(18)
اين آيه زنان عرب را كه معمولاً خلخال به پا مىكردند و براى اينكه بفهمانند خلخال گرانبها دارند، پاى خود را محكم به زمين مىكوفتند، از اين كار نهى مىكند. فقيه بزرگوار علامه مطهرى مىگويد: «از اين دستور مىتوان فهميد هر چيزى كه موجب جلب توجّه مردان مىگردد، مانند استعمال عطرهاى تند و همچنين آرايشهاى جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور كلى زن در معاشرت، نبايد كارى بكند كه موجب تحريك و تهيج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد.»(19)
در آيه 31 سوره «نور» مىفرمايد: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها». زينتهاى زن دو گونه است: يك نوع زينتى كه مانند لباس و سرمه و انگشتر و دست بند آشكار است و پوشانيدن آن واجب نيست؛ و نوع ديگر زينتى كه پنهان است مگر آنكه عمداً بخواهد آن را آشكار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانيدن اين نوع زينت واجب است. البتّه استثناهايى دارد كه بعداً بيان خواهد شد.(20)
آيات ديگرى كه با صراحت كامل دستور پوشش اسلامى و فلسفه آن را بيان مىكنند، چنين است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛(21)
«اى پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمن بگو: پوششهاى (روسرى و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براى آنكه (به حريت و عفت) شناخته گردند و(توسط هوسرانان)اذيت وآزار نشوند،[به احتياط ] نزديكتر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است.»
با توجه به آيات و مطالب فوق ، در اينجا سه نكته مهم قابل ذكر است:
1) حدود و ميزان پوشش :
بدون شك هر اندازه بدن زن پوشيدهتر باشد، ايمن تراست.اگر نگاههاى آلوده را همچنان كه در روايات آمده است، تيرهاى زهرآلود شيطان بدانيم، پوشش زن همانند قوسى است كه تير از آن كمانه مىكند و منحرف مىشود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مىماند. بر عكس هر اندازه بدن زن برهنهتر باشد، تيرهاى شيطانى را بيشتر متوجه خود ساخته و از آن آسيب خواهد ديد. و از همين روست كه چادر را حجاب برتر شناختهاند، زيرا با وجود شرايط ديگر، بيشترين پوشش و مطمئنترين مصونيت را به ارمغان مىآورد. بنابراين حجاب منحصر به چادر نيست و مانتوى كامل نيز مىتواند حجاب زن را تأمين كند، ليكن چادر حجاب برتر است.
2) كيفيت پوشش :
ميزان ضخامت و حتى كيفيت دوخت لباس، خود بخش مهمى از حجاب را تشكيل مىدهد. بدون شك لباسهاى نازك و تنگ و بدننما ، فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشمهاى هرزه و آلوده و به فساد كشاننده جامعه است. در مقابل لباسهاى غيربدننما، ديده ها را از خود دور مي سازد و سلامت معنوي نفوس را تأمين مي كند.
3) رنگ ها :
ترديدي نيست كه برخي از رنگ ها ديده ها را خيره مي سازد، و پاره اي ديگر، نگاه ها را از خود مي راند و دور مي سازد. اكنون سؤال مي شود كداميك از اين دو براي تأمين حجاب واقعي و مصونيت معنوي جامعه و خيره نكردن چشم ها و بر نيفروختن آتش شهوت مفيدتر است ؟ مگر ما در جامعه اي زندگي نمي كنيم كه ميليونها جوان در اوج غريزه جنسي به سر مي برند و در سخت ترين شرايط جواني از امكان ازدواج محرومند و كافي است با اندك جرقه اي، شعله هاي غريزه در وجودشان برافروخته شود و به انواع گناهان و ناراحتي ها مبتلا گردند؟ پس چرا به هر وسيله ممكن - حتي با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه - به سلامت ديني و روحي و رواني آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجه آنان و قرارگرفتن شان در دام مفاسد نشويم ؟ آيا اين سخت گيري، ناپسند است يا ناديده گرفتن تأثير عوامل ياد شده ؟ در عين حال علماي دين نسبت به خصوص رنگ ها تأكيد چنداني نكرده ولي بر اين مسأله پاي مي فشارند كه لباس، نبايد موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشي از آن باشد. از اين رو است كه در طول تاريخ، زنان مسلمان، به ميل خود، لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر(ص ) و امامان (ع ) قرار گرفت ، زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيشتري مي كردند.
نكته ديگر اين كه در بسياري از كشورهاي اسلامي، حجابي شبيه چادر و عبا وجود دارد و اختصاص به ايرانيان ندارد.
5- بي حجابي و نابودي زمينه رشد وتعالي
بىحجاب در انديشه نمايش خود و زيبايى خويش است. اين امر كه عقده حقارت انسان را مىنماياند، زمينه رشد و تعالى وى را نابود مىسازد؛ در حالى كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انسانى رشد و تكامل يابد. كسى كه با نمايش زيبايى خود و گزينش پوششى ويژه در انديشه جلب نظر ديگران به سر مىبرد، در حقيقت مىخواهد با تكيه بر جذابيتهاى ظاهرى خويش و نه اصالتها و ارزشهاى متعالى خود، جايى در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مىدارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانيت و انديشه و لياقت و كارايىاش. چنين فردى قبل از همه اسير خويش است و به مغازهدارى شبيه است كه پيوسته در انديشه تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مىبرد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگتر را نمىيابد.
اگر اصل زن بودن، زن وجنسيت زن باشد ونه انسانيت او، اين محدود است وزود گذر وهر زيبا روي جديدي كه از او زيبا تر باشد، به راحتي جاي او را مي گيرد. اما اگر انسانيت اصل شد، ديگر قيمتش خيلي گران است وهيچ چيزي جاي آن را نمي تواند بگيرد.
6- حجاب و حرمت خود ( احساس ارزشمندى )
از نظر روانشناسى، قطعىترين عامل رشد انسان، ميزان ارزشى است كه هر فرد براى خود قائل است؛ به راستى آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خيابان به آدمى ارزش مىدهد و انسان را از احساس ارزشمندى بهرهمند مىسازد؟ البتّه شايد احساس رضايت آنى و زود گذر پديد آورد، ولى كمتر كسى است كه بر خوردارى از اين حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند. افزون بر اين، تأمين هر خواستهاى هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعهاى كه برهنگى تمام شريانهاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشتهها و نداشتههاى خويشند، انسانها در تشويش مستمر و دلهره هميشگى فرو مىروند؛ زيرا رقابت و مقايسه در ميدانى رخ مىنمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمى به تنوع طلبى حريصانه كشيده مىشود. بىترديد تا وقتى اين انديشه، فضاى ذهن آدمى را پركرده است، فرصتى براى بروز خلاقيت و ابتكار باقى نمىماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمى را بر نمىتابد و نمىتواند يافتهاى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود نه آن كه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحى نو در اندازد. از سوى ديگر، از آنجا كه احساس بىارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پى جبران اين كمبود بر مىآيند و چون آسانترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود در اين مسير گام بر مىدارند تا به شكلى، احساس ارزشمندىِ از كف رفته خود را جبران كنند. در حالى كه شخص بر خوردار از حجاب ، هرگز چنين نيازى را احساس نمىكند. در نگاه او بهترين راه جبرانِ احساسِ ارزشمندى ، آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگه دارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد.(22)
گويا از همين رو است كه ويل دورانت مىگويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى، مايه طعن و تحقير است. بنابراين، چنين افرادى هم ارزشمندى را از كف دادهاند و هم در جبران آن به بيراهه رفتهاند. راه رسيدن به احساس ارزشمندى پايدار، رفتن در پى كسب صفات ارزشمند و پايدار است.
انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگه داشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزشمندى خود را ارتقا مىبخشد تا آنجا كه مرد، نيازمندانه به آستان وى روى مىآورد. بىترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفى ساختن پيكر خويش، بيشتر گرايش نشان مىدهندو پى خواهند برد كه راه احساس ارزشمندى، در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. (23)
در اين رابطه راسل مىگويد:"از لحاظ هنرى، مايه تأسف است كه بتوان به آسانى به زنان دست يافت و خيلي بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آنكه غير ممكن گردد." ويل دورانت نيز مىگويد:" آنچه مىجوييم و نيابيم عزيز و گرانبها مىگردد. زيبائي به قدرت ميل بستگي دارد و ميل با اقناع و ارضاء ، ضعيف وبا منع و جلوگيري ، قوي مي گردد. " (24)
پس حجاب احساس ارزشمندى است كه موقعيتى بلند مرتبه براى زنان، پديد مىآورد و مردان را در محدوديت فرو مىبرد. اگر چه در بيان به زنان گفته مىشود كه پوشيده بيرون آييد؛ ولى واقعيت آن است كه به مرد گفته مىشود، بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع، چون راه چشم را كه نافذترين كانال حسىِ مردان است، نمىتوان سد كرد.
7- حجاب و استحكام خانواده
خانواده با اهميّتترين نهاد اجتماعى است. خانواده كانون عشق و اميد و تحقق آرزوهاى آدمى و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونهاى كه هيچ جامعهاى نمىتواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الاهى خانواده مهمترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مىداند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مىكند. زن و شوهر نزديكترين افراد به يكديگرند و چون لباس، يكديگر را از آفات و آسيبهاى عفت سوز و ايمان برانداز، حفظ مىكنند. افزون بر اين، آنها مانند لباس، مايه وقار و آراستگى يكديگرند. بىترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مىگيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمىتوانند براى يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادى است و بىحجابى با آن تعارض آشكار دارد؛ زيرا بىبند و بارى در پوشش، بىبند و بارى در تحريك و احساس نياز را در پى دارد و تأمين نيازهاى شعلهور بنياد خانواده را نشانه مىرود.
غريزه جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا براى پايدارىاش كافى نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان اهداف جديد شكل مىگيرد؛ خواستههاى زيستى و جنسى اندك اندك جاى خود را به نيازهاى روانى و امنيتى و عاطفى و شناختى مىدهد و ديگر سرمايه عشق ورزى به تنهايى براى تأمين اهداف خانواده و خواستهها كافى نيست. نخستين شرط دستيابى بدين اهداف و تأمين خواستهاى جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواستهاى فردى دست شويند و به سوى پى ريزى هويتى جمعى گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پى گيرد؛ يعني زن در جهت تجمل و خودنمايى و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد؛ و از آن سوى مرد در انديشه رسيدن به تمكينهاى نوتر و پر رونقتر به سر برد و نقش پدرى را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مىرود. بىترديد كانون خانواده با امورى چون توجّه به لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخصتر معرفى كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاى برتر، پايههاى خانواده را متزلزل مىسازد.
8- حجاب و مسؤوليت پذيرى
هر كس در برابر خود و ديگران مسؤول است. انجام موفقيتآميز مسؤوليت به استعداد و برخوردارى از توانمندىهاى متناسب و ظرفيتهاى روان شناختى و جسمى نياز دارد. توفيق در پارهاى از مسؤوليتها و حتّى سپردن برخى از مسؤوليتها به حجاب تكيه دارد و افرادى كه بىحجابى پيشه مىكنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و - چنان كه امروزه مشاهده مىكنيم - چارهاى ندارند جز آن كه انجام آن مسؤوليتها را به ديگران و حتّى مردان بسپارند. زنانى كه در پى دلربايى و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزى نمىانديشند، هرگز نمىتوانند غمخوار همنوع خود باشند؛ درنتيجه نمي توانند در برابر خانواده و اجتماع، احساس مسؤوليت كنند و به معنويت خود و اعضاى خانواده و جامعه بينديشند. فرد بىحجاب با رعايت نكردن اين شرط، در واقع از قبول مسؤوليت خوددارى ورزيده، در پى خواستههاى خود مىرود و حتّى ديگران را از انجام تعهدهاى پذيرفته شده باز مىدارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناى محدود كردن حوزه مسؤوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسؤوليتها و سپردن برخى مسؤوليتها است. انسان، با انتخاب بىحجابى از قبول مسؤوليتهاى حساس و سنگين شانه خالى مىكند؛ آزاد از هر تعهدى سر بار ديگران مىشود و مسؤوليتها را به ديگران وا مىگذارد.
9- حجاب مصونيت است نه محدوديت
علاوه بر اينكه پوشش امرى غريزى و فطرى براى بشر است، كاوشهاى باستان شناسى نيز نشان مىدهد كه از دير زمان بشر در حد امكان نسبت به مساله پوشش اهتمام ورزيده است وهمه صاحبان اديان نيز آن را سرلوحه عمل قرار دادهاند.
ثانياً مستور بودن زيباييها و جذبههاى جنسى زن و مرد آنها را از معرض ديد و طمع ورزى شهوت پرستان هرزه محافظت مىكند و امنيت و بهداشت روانى جسمى آنان را تامين مىنمايد.
همچنين ، برهنگى راهبر به سوى بىبند و بارى و لجام گسيختگى جنسى است كه عواقب شوم و زيانبارى دارد؛ از جمله:
1- گسترش فساد و ناهنجارىهاى اجتماعى.
2- شيوع بيمارىهايى چون سفليس، سوزاك، ايدز و... .
3- سست شدن پيمان مقدس خانواده و گسترش آمار طلاق و بالا گرفتن عقدههاى روحى در كودكان.
4- زياد شدن فرزندان نامشروع.
اينها و ده ها مشكل اجتماعى ديگر ، عواقب شومى است كه جهان غرب را سخت برآشفته و ستاره تمدنش را به افول مىكشاند تا آن جا كه حتى فرياد متفكرين ماترياليستى چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ كرده است. ولى مكتب گرانقدر اسلام در پرتو هدايتهاى نورانىاش همچون حجاب از اساس با اين جريان ويرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژى استوار براى صيانت فرد وجامعه از آسيب هاى بي شمار قرار داده است. از همينرو است كه استعمارگران براى تخدير جوانان، در بند كشيدن آنان وگسترش اهداف ظالمانه خويش از بى حجابى و برهنگى به عنوان ابزارى قوى سود مىجويند.
همچنين تجربه انقلاب اسلامي اثبات كرد كه به هيچ وجه حجاب محدوديت نيست و نه تنها هيچ منافاتي با پيشرفت زنان در عرصه هاي مختلف نداشته، بلكه عاملي مثبت در مصونيت و حفظ كرامت و شخصيت زنان است؛ حضور زنان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در همه صحنه هاي اجتماعي، اقتصادي، حماسي، سياسي، علمي، هنري، حقوقي، قانونگذاري و بسياري صحنه هاي ديگر با پوشش ديني، نشان داد كه حجاب كمترين ركودي در فعاليت هاي اجتماعي زن پديد نمي آورد، بلكه خودنمايي و بي حجابي است كه زن را به حواس پرتي و ركود مي كشاند و فرصت گران بهاي او را براي تزيين و خودآراي هدر مي دهد و پس از خروج از منزل نيز او را به نمايش تن و حفظ آرايش وا مي دارد و به نماياندن جاذبه هاي زنانگي خود، فعاليت هاي مردان را با ركود رو به رو مي سازد و به علاوه آثار بسيار مخربي بر فرهنگ، نهاد خانواده و آينده جامعه انساني به دنبال خواهد داشت. بنابراين اين حجاب نيست كه باعث ركود مي شود بلكه برعكس بي حجابي است كه سبب ركود فعاليت هاي هر دو قشر زن و مرد خواهد شد.
10- فلسفه حجاب
1. حفظ تعادل جامعه از نظر امنيت و آرامش روانى.
يكى از غرايز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غريزه جنسى است كه نيرومندترين و ريشهدارترين غريزه آدمى است و در صورت كنترل آن، مىتواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات و امنيت روانى انسانها را فراهم كند.
در قوانين اسلام، براى استفاده درست از اين غريزه حياتى، مكانيسمهاى گوناگونى مطرح شده است كه «حجاب» و وجود حريم بين زن و مرد، يكى از راهكارهاى مهم آن است.
بدون شك، نبودن حريم بين زن و مرد و آزادى معاشرتهاى تعريف نشده و بىبندوبار (با آرايشهاى گوناگون)، هيجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مىبخشد و تقاضاى برهنگى و سكس را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرىناپذير درمىآورد.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل داشته و تدابير زيادى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم براى زنان و هم براى مردان، تكاليف خاصى معين كرده است. وظيفه مشترك زن و مرد اين است كه چشم خويش را از نگاه به نامحرم بپوشانند و از نگاه شهوتآميز بپرهيزند؛ اما زنان - به خاطر جاذبههاى بيشتر - وظيفه خاصى دارند و آن اين كه بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند و در اجتماع با آرايشهاى تحريكآميز، ظاهر نشوند و به جلوهگرى و دلربايى نپردازند تا زمينه انحراف مردان و به ويژه جوانان، فراهم نشود.
لباس افراد جامعه و مخصوصاً لباس زنان نمىتواند به هر شكل و اندازهاى باشد و بايد حد و ضابطهاى داشته باشد. بىبندبارى در پوشش و لباس ، موجب بىبندبارى در تحريك غريزه جنسى است. تحقيقات علمى در فيزيولوژى و روانشناسى در باب تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد ثابت كرده است كه مردان نسبت به محركهاى چشمى شهوتانگيز، حساستر از زنانند و برعكس زنان در مقابل محرك هاى لمسى حساسيت بيشترى دارند.
آستانه حس لمس و درد در زنان از همان زمان تولد پايينتر از مردان است يعني زنان نسبت به لمس از مردان حساسترند. در عوض مردان بينايى بهترى دارند. اين مزيتهاى جنسى در استعداد حسى، آموخته يا اكتسابى نيست؛ بلكه از زمان كودكى آشكار است. مردان بالغ به محركهاى بينايى شهوانى، حساسيت بيشتر دارند. اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مىرود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محركهاى بينايى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بينايى زياد است؛ يعنى چشم مىتواند از فاصله نسبتا دور، تحت تأثير محركها قرار گيرد و از اين گذشته وسعت زيادى از محيط در آن واحد ديده مىشود. از سوى ديگر، چون حس لامسه دامنه و برد زياد ندارد و فعاليتش محدود به تماس از نزديك است و هورمونهاى جنسى زن به صورتى دورهاى ترشح مىشوند و به طور متناوب عمل مىكند، تأثير محركهاى شهوانى بر زن، صورتى بسيار محدود دارد و از اين نظر فعاليت زنان بسيار كم است؛ به خلاف مردان كه ترشح اندروژنها در آنها صورتى يكنواخت دارد و هيچ عامل طبيعى آن را قطع نمىكند. مردان به صورتى گستردهتر تحت تأثير محركهاى شهوانى قرار مىگيرند و از اين نظر فعالترند. (25)
2. حفظ و تحكيم بنيان خانواده
بىترديد نهاد خانواده، يكى از مقدسترين نهادهاى اجتماعى است كه بشر تا به حال خود ديده است. نقش خانواده در پروسه ايجاد جامعه سالم، يك نقش بىبديل است و در اين ميان نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پيوند خانوادگى، غير قابل انكار است. در مقابل، برهنگى، سمّ كشنده نظم و پيوند موجود در نهاد خانواده است.
آمارهاى مستند نشان مىدهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا همواره بالا رفته است؛ زيرا «هر چه ديده بيند، دل كند ياد» و هر چه دل در مقوله هوسهاى سركش بخواهد، به هر قيمتى باشد، به دنبال آن مىرود و به اين ترتيب، هر روز دل به دلبرى جديد مىبندد و با قبلى وداع مىكند؛ اما در محيطى كه «حجاب» حاكم است و شرايط ديگر اسلامى رعايت مىشود، دو همسر تعلق به يكديگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان، مخصوص يكديگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پيمان زناشويى مفهومى ندارد. خانوادهها به سادگى متلاشى مىشوند و كودكان بىسرپرست مىمانند.
3. پيشگيرى از فحشا و فروپاشى نظم جامعه.
گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناكترين پيامدهاى بىحجابى و آزادىهاى بىحد و حصر جنسى است كه در جوامع غربى و ساير جوامع مشابه، كاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدياد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بىحجابى نيست؛ بلكه يكى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جريان روبهرشد تولد فرزندان نامشروع ، مسأله برهنگى و بىحجابى است. امروزه يكى از مشكلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است. فرزندانى كه داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشكلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهديد مىكنند.
4. جلوگيرى از نگاه ابزارى به زن و ابتذال وى
يكى از مسائل مطرح پيرامون حقوق زنان و بىتوجهى به آنان، نگاه ابزارى به زنان است. هنگامى كه جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روزبهروز تقاضاى آرايش بيشتر و خودنمايى افزونتر از او دارد و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسىاش وسيله تبليغ كالاها و عاملى براى جلب جهانگردان و مانند اينها قرار دهد، در چنين جامعهاى شخصيت زن تا حد يك عروسك يا يك كالاى بىارزش سقوط مىكند و ارزشهاى والاى انسانى او به كلى به دست فراموشى سپرده مىشود و به اين ترتيب، زن، وسيلهاى براى اشباع هوسهاى سركش برخى مردان آلوده و فريبكار مىشود.
عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعاليتهاى اجتماعى دور نمىكند، بلكه زمينههاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع -به همراه حقوق اجتماعى برابر- تضمين مىكند و شخصيت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى ديگران، مصونيت مىبخشد.
11- محدوديتها ي حجاب و شكستن حرمت افراد و ايجاد عقده و حسرت
واقعيت اين است كه محدوديتها (در مورد لباس) باعث شكستن حرمت افراد نميشود، بلكه دقيقاً برعكس، آزادي به معناي نفي محدوديتها، باعث عدم احترام به افراد و انهدام ارزشها ميگردد. براي تصديق اين سخن، كافي است نيم نگاهي به طرز لباس پوشيدن افراد در قسمتهاي مرفهنشين شهرهاي بزرگ، مثل تهران بيفكنيم و ببينيم كه چگونه اين افراد با سوء استفاده از آزادي، ارزشها و هنجارهاي ديني مربوط به پوشش اجتماعي را كه قانوناً ملزم به رعايت آن هستند، زير پا ميگذارند و حتي آنها را به تمسخر ميگيرند.
اما اينكه گفتهاند محدوديت در لباس، تنها باعث ايجاد عقده و حسرت در افراد ميشود، كلامي مبهم است و معلوم نيست مراد گوينده، چه اشخاصي هستند؟ اگر مراد گوينده اين است كه محدوديتها در مورد لباس زنان و دختران جوان، باعث شكلگيري عقدهها و حسرتهاي جنسي و رواني در پسران جوان ميگردد، واقعيت اين است كه برعكس، آزادي پوشش به معناي نفي محدوديت در لباس بانوان و دختران جوان، باعث انعقاد حسرتها در پسران ميگردد، و با اندك تأملي تصديق ميگردد در جامعهاي كه بخش عظيم آن جواناني هستند كه به دليل شرايط سني و تحريكات مختلف رواني به وسيلهي محصولات آلودهي فرهنگي، مانند بعضي از فيلمها، رمانها و نوارهاي مبتذل، در معرض طغيان غرايز جنسي هستند و از طرفي ازدواج نيز در جامعه بسيار سخت شده است، چگونه ممكن است آزادي پوشش دختران جوان و نفي محدوديت در لباس، باعث شكلگيري عقدهها و حسرتهاي روحي و رواني پسران جوان دربارهي مسائل جنسي نگردد.
چه زيبا، امام صادق(ع) در روايتي فرموده اند:
"النظر سهم من سهام ابليس مسموم كم من نظرة اورثت حسره طويله؛(26) نگاه ناپاك، تيري از تيرهاي مسموم و آلودهي ابليس است و چه بسيار نگاهي كه باعث عقده و حسرت طولاني ميگردد."
همين واقعيت از زبان شاعر عارف، بابا طاهر، اينگونه بيان شده است:
زدست ديده و دل هر دو فرياد
كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
ولي اگر مراد گويندهيِ محترم اين است كه محدوديت در لباس و پوشش بانوان و دختران جوان، باعث شكلگيري عقدهها و حسرتهايي در خود دختران ميگردد؛ چون در آرزوي پوشيدن لباسهاي رنگين و مدلهاي مختلف آن ناكام ميشوند، در پاسخ ميگوييم:
اولاً، در فرهنگ اسلامي و قرآني، زنان نه تنها در استفاده از زينتآلات و لباسهاي زيبا منع نشدهاند، بلكه تشويق نيز شدهاند. جواز استفادهي زنان از لباس زربافت و حرير، از جمله شواهد در نظر گرفتن علاقهي فطري زنان به خودآرايي و زيباگرايي است.
امام باقر(ع) در روايتي فرموده است:
"لاينبغي للمرأة ان تعطل نفسها و لو ان تعلق في عنقها قلاده؛(27) سزاوار نيست زني خود را بدون زيور واگذارد، لااقل گردنبندي به گردن آويزد."
ولي اسلام در كنار توصيهي زنان به خودآرايي، به منظور پاك ماندن محيط اجتماعي، به حجاب و پوشاندن زينتها و زيباييها و عدم تبرّج و خودنمايي در مقابل نامحرم نيز دستور داده است.(28) چون نمايش زينتها و لباسهاي زيبا، باعث تحريك و تهييج ميشود.
ثانياً، رعايت اندازه و حدود لباس و پوشش، در معدودي از زنان و دختران كه در اثر تربيت نادرست، حاضرند براي اشباع غريزهي خودآرايي، زيباييهاي ظاهري و باطني خود را، حتي به مردان نامحرم نيز نمايش دهند، ممكن است عقدهها و حسرتهايي براي برخي ايجاد نمايد، ولي در مجموع، نميتوان انكار نمود كه حجاب، دستوري حكيمانه است كه براي سلامت روحي و رواني همهي پسران جوان و حتي زنان، خصوصا گروهي كه اندام و يا لباس زيبا ندارند، مفيد است. چه زيبا گفته است يكي از زنان مسلمان(فاطمه هرسن)در نشستي با زنان غير ايراني(اتريشي) :
"حجاب، حتي از ايجاد عقدهها و حسادتها در ميان زنان جلوگيري ميكند. چرا بايد زني به خاطر اين كه اندام زيبا ندارد، احساس حقارت و كوچكي كند و ديگري به واسطهي داشتن اندام موزون و زيبا، به ديگران فخر بفروشد."(29)
12- چادر ، حجاب برتر
در سوره احزاب ، آيه 59 مي خوانيم:"يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً: اى پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهاى (روسرى و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براى آن كه (به عفت) شناخته گردند و(توسط هوسرانان) اذيت نشوند، [به احتياط] نزديكتر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است."
در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به كتب لغت(30) و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايى(31) و فيض كاشانى(32) و اهل سنّت مانند قرطبى(33) صحيحتر به نظر مىرسد، آن است كه «جلباب» ملحفه و پوششى چادر مانند است نه روسرى و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچهاى است كه همه بدن را مىپوشاند. ضمناً همان طور كه مفسران بزرگ مانند شيخ طوسى و طبرسى فرمودهاند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرىهاى كوچك كه آنها را «خِمار» يا «مقنعه» مىناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مىكردند؛ و روسرىهاى بزرگ كه مخصوص بيرون خانه به شمار مىآمد. زنان با اين روسرى بزرگ كه جلباب خوانده مىشد و از «مقنعه» بزرگتر و از «رداء» كوچكتر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مىپوشاندند.(34)
نزديك ساختن جلباب - «يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ» - كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است.(35) يعنى چنان نباشد كه چادر يا رو پوشهاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتى و رسمى داشته باشدو همه پيكرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند كه نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند؛ از نگاه چشمهاى نامحرم نمىپرهيزند و از مصاديق «كاسيات عاريات»(36) شمرده مىشوند. قرآن فرمان مىدهد: بانوان با مراقبت، جامهشان را بر خود گيرند و آن را رها نكنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار مىآيند. تعليل پايانى آيه نيز بيانگر همين امر است؛ يعنى آن پوششى مطلوب است كه خود به خود، دورباش ايجاد مىكند و ناپاك دلان را نااميد مىسازد.(37) همان طور كه قبلاً هم ذكر كرديم، هر اندازه بدن زن پوشيدهتر باشد، نقش نيرومندترى در دورسازى انظارديگران ،ايفا مىكند. اگر نگاههاى آلوده را همچنان كه در روايات آمده است تيرهاى زهرآلود شيطان بدانيم، پوشش زن همانند قوسى است كه تير از آن كمانه مىكند و منحرف مىشود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مىماند. بر عكس هراندازه بدن زن برهنهتر باشد تيرهاى شيطانى را بيشتر متوجه خود ساخته و از آن آسيب خواهد ديد. و از همين روست كه چادر را حجاب برتر شناختهاند، زيرا با وجود شرايط ديگر بيشترين پوشش و مطمئنترين مصونيت را فراهم مىآورد و حكمتهاى حجاب در چادر بيشتر يافت مىشود. بنابراين حجاب منحصر به چادر نيست و مانتوى كامل نيز مىتواند حجاب زن را تأمين كند ، بلكه هر لباسى كه غير از وجه و كفين (دستها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد، كافى است ولى بايد توجه داشت كه همان طور كه بقيه واجبات داراى مراتب مختلفى مىباشند، حجاب نيز داراى مراتب خوب، متوسط و خوبتر است و چادر حجاب برتر بانوان، محسوب مىگردد.
13- رنگ مشكي و ايجاد افسردگي
اولاً: اگر استفاده از پوشش و لباس سياه، مثل چادر مشكي، به طور مكرر و دايمي نباشد، بلكه فقط در بيرون از منزل و در مواجهه با نامحرم باشد، باعث افسردگي نخواهد بود.
ثانياً: حتي استفاده مكرر و دايمي از لباس سياه فقط، به طور احتمالي ممكن است به افسردگي منجر شود؛ يعني اين گونه نيست كه بين پوشش مكرر و دايمي لباس مشكي و افسردگي ، رابطة قطعي و لزومي باشد.
بنابراين،اين مدعا، مبيِّن يك رابطة احتمالي بين استفاده مكرر از لباس سياه و افسردگي است؛ ولي همين رابطه احتمالي نيز نادرست است؛ زيرا:
اولاً،حتي براي اثبات همين رابطة احتمالي نيز دليل و مدركي وجود ندارد.
ثانياً، همين رابطهي احتمالي و بدون دليل و مدرك نيز نادرست است؛ زيرا يكي از روانپزشكان معتقد است اين حرف - كه پوشش تيره بانوان يا آقايان در جامعه، دليل افسردگي است- كاملاً سخن غلطي است و هيچ پايهي علمي ندارد. (38) البته ممكن است افسردگي بعضي از افراد، علت تمايل آنها به پوشش سياه باشد، ولي پوشش سياه افراد علت ايجاد افسردگي آنها نيست؛(39) و بين اين دو نكته تفاوت بسيار ظريفي است و خلط بين آن دو باعث به وجود آمدن چنين اشكالي مي گردد.
اگر ادعا شود كه همين تمايل احتمالي بعضي افراد افسرده به پوشش سياه نيز مبين نوعي رابطة اجمالي بين افسردگي و پوشش تيره و مشكي است، بايد گفت:
اولاً، رابطة فوق نيز، مانند رابطة قبلي، احتمالي و بدون ارائة دليل و مدرك است و در نتيجه فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، بر فرض كه رابطة احتمالي مذكور، با پژوهشهاي ميداني تأييد شود، باز هم نتيجة اين پژوهشها قطعي و قابل اعتماد نخواهد بود؛ زيرا كنترل تمامي عوامل و علايم تأثيرگذار در نتايج پژوهشهاي ميداني، بسيار مشكل است.
توضيح مختصر اينكه، افسردگي از بيماريهاي روحي و رواني بسيار پيچيدهاي است كه داراي عوامل و علايم و تظاهرات رفتاري مختلف و حتي متضاد است؛ مثلاً بعضي افراد افسرده ممكن است به بياشتهايي و عدهاي ديگر به پرخوري متمايل شوند. در خصوص پوشش نيز ممكن است بعضي از افراد افسرده، به پوشيدن لباس تيره و عدهاي نيز به لباسهايي با رنگ غير تيره تمايل پيدا كنند؛ بنابراين، حتي استناد به پژوهشهاي ميداني نيز اثبات كنندة مدعاي مذكور نخواهد بود.
پس استفاده از چادر مشكي برخلاف ادعاهاي به ظاهر علمي بعضي از افراد، نه تنها عارضة منفي ندارد، بلكه با فلسفة حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم، يعني عدم تهييج و تحريك و ايجاد آرامش رواني در جامعه نيز سازگار است. امروزه در روانشناسي رنگها، اين كه رنگ مشكي رنگي صامت و غير فعال است و باعث تحريك و جلب توجه نميشود، يك واقعيت مسلم است. در كتاب روانشناسي رنگها دربارهي رنگ سياه گفته شده است كه «سياه نمايانگر مرز مطلق است.»؛(40) بنابراين، فردي كه در مقابل نامحرم و در بيرون منزل، از حجاب مشكي استفاده ميكند با اين كار، مرز مطلق و كاملي بين خود و افراد نامحرم ايجاد مينمايد. وقتي كه خانمي در بيرون منزل چادر مشكي به سر ميكند، ميخواهد نشان دهد كه نامحرم حق ندارد به اين حريم نزديك شود؛ زيرا اين حريم، حريم حيا و عفت است، نه جاي بيحيايي و هرزگي و هوسبازي؛ او با حجاب مشكي خود ميخواهد نگاه تيز هرزگي و ابتذال را بشكند و نگذارد نامحرمي در حريم عفت و پاكي و نجابت او وارد شود و حرمت او را از بين ببرد.
همچنين در روانشناسي رنگها آمده است كه سياه به معناي «نه» بوده و نقطة مقابل «بله» يعني رنگ سفيد است.(41) بنابراين، وقتي بانوان در مقابل نامحرم از حجاب مشكي استفاده ميكنند، در واقع ميخواهند به او «نه» بگويند؛ و در مقابل، آنهايي كه لباس سفيد ميپوشند، در واقع راه نگاهها را به سوي خود باز ميگذارند و آنهايي كه لباسهاي رنگارنگ و جذاب ميپوشند خواسته يا ناخواسته خود را در معرض نگاههاي هرزه و آلوده قرار ميدهند. از نظر رواني نيز وقتي انسان پارچهي مشكي را ميبيند، ديگر چندان رغبتي براي نگاه كردن ندارد و خودبهخود نظر را برميگرداند؛ و در مقابل، نگاه به رنگهاي روشن چشم را باز ميكند و براي ديدن و استمرار آن رغبت ايجاد ميكند؛ و استفادهي بانوان از لباسهاي رنگارنگ نيز باعث جلب توجّه مردان نامحرم ميگردد.
رنگ حجاب قرآني (خمار و جلباب) نيز - آنگونه كه از شواهد لغوي، حديثي و تاريخي استنباط ميگردد ـ مشكي بوده است؛ و با عنايت به آنچه بيان شد كه از نظر روانشناسي، رنگ مشكي رنگي صامت و غير فعال است و اين ويژگي در تأمين فلسفهي حجاب بانوان نقش بسيار مؤثري دارد، بايد به نگاه روانشناسانة عميقِ وحي قرآني و به انتخاب زنان مسلمان و ايراني آفرين گفت كه در زماني كه هنوز روانشناسي در غرب از مادر علم متولد نشده بود، مادران و بانوان مسلمان و ايراني به بركت تقواي الهي و نورانيت تعاليم دين مبين اسلام، روانشناسانهتر از دانشمندان امروزي، چادر مشكي را براي حجاب بيرون از منزل خويش انتخاب نمودهاند.(42)
14- انقلاب اسلامي و معضل بي حجابي
در مورد مشكل بدحجابى بايد گفت كه اين معضل در ايران ريشه در عوامل متعددي دارد كه بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايى قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسى و حساب شده انجام داد. و اين كه بعضي گمان مي كنند علت اين مساله عدم برخورد حكومت و يا رويگردان بودن افراد بي حجاب از دين است كاملاً اشتباه است. بر اين اساس عوامل بدحجابى در جامعه به دو دسته تقسيم مىشود:
الف) عوامل درونى:
منظور از عوامل درونى، مجموعه مؤلّفههايى است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشى از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسى، اجتماعى و فرهنگى حاكم بر آن است. مهمترين آنها عبارت است از:
1. بي تقوايي و ضعف ايمان
از نظر انسانشناختى و روانشناختى، انسان موجودى است كه داراى قدرت اختيار مىباشد، يعنى، هم توانايى انتخاب راه درست و طى كردن مراتب كمال انسانى را دارد و هم توانايى پيروى از اميال و هواهاى نفسانى و طى كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن در سوره انسان، آيه 3 مىفرمايد:«انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا»
بر اين اساس در جامعهاى مانند جامعه اسلامى ما ـ كه بسيارى از احكام، ارزشها و معارف اسلامى براى اداره جامعه تبيين شده و جاى هيچگونه عذر و بهانهاى نيست ـ بعضى از احكام الهى (مانند حجاب) از سوى برخى افراد ناديده گرفته مىشود و اين مسأله به اين اصل و عنصر روانشناختى(يعني قدرت اختيار و انتخاب) باز مىگردد. به عبارت ديگر يكى از مهمترين عوامل بدحجابى در جامعه، سوء اختيار يعني پيروى از هواهاى نفسانى است كه خود ناشى از ضعف ايمان و تقوا، تزلزل شخصيت و... مىباشد و در مظاهرى از قبيل تجملگرايى، خودنمايى در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مىكند.
در بسياري از موارد، خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم اعتماد به نفس ،موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي، ملاك در كرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاكدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليكن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است كه به رفتارهاي او جهت مي دهد.
يكى از راههاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روانشناختى آن و تقويت ايمان و تقواى افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراى احكام الهى و موازين و مقررات اسلامى در سطح جامعه مىباشد. خداوند درقرآن كريم در سوره رعد، آيه 11مىفرمايد:"ان الله لا يغير ما بقومٍ حتى يغيروا ما بأنفسهم.....؛ خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغييرنمىدهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند."
اين عامل دروني اختصاص به جامعه اي خاص يا پيروان دين مخصوصي ندارد، اما در هر جامعه اي عوامل تشديد كننده يا كنترل كننده وجود دارد كه بايد پيشينه تاريخي و وضعيت فرهنگي را بررسي كرد.
2-يكي ديگر از عوامل مهم در بي حجابي افراد جامعه، عدم معرفت ديني است . از اين جهت كه علي رغم آنچه ادعا مي شود سطح علم ودانش در جامعه بالا رفته ، بايد اذعان كرد كه آنچه به عنوان علم نمود پيدا كرده يك سري دانشهاو اطلاعاتي است كه هيچ گاه جاي معرفت ديني را نمي گيرد وعلم نمايي بيش نيست وحتي در همين جامعه ديني ما كه حداقل يك ربع قرن بعد از انقلاب تبليغ شده است، هنوز بعضي افراد ، پاره اي ازمحرمات وهمچنين مسائل محرم و نامحرم را به درستي نمي دانند وبرخي از امور را كه جزء محرمات است همچون دست دادن با برخي از اقوام نامحرم ، حضور عاري از حجاب در محافل يكديگر و........ برآنها مكشوف ومعلوم نيست وحتي برخي توصيه ها و تذكرها را دراين خصوص فقط امر حكومتي مي دانند واز اين كه بي حجابي وبدحجابي يك حرام الهي است بي خبرند و حتي بعضي نوع پوشش خود را بي حجابي نمي دانند.
3- عامل سوم را مي توان در برخي افراد جستجو كرد ، عده اي از افراد بااينكه مي دانند برخي از حضورها ونمايشهاي خود در محضر ديگران، حرام است اما غفلت نموده وسهل انگاري مي كنند وگهگاه ديده مي شود كه با وضعي نامناسب در مجامع و محافل حضور پيدا مي كنند كه البته اين خود به عوامل ديگري همچون خلأهاي دروني افراد برمي گردد.
4-كمبودهاي عاطفي در خردسالي وحتي بزرگسالي ، هويت وشخصيت انسان را به شدت كاهش مي دهد. آنگاه نبود ايمان واعتقاد كافي وكمبودهاي عاطفي و دروني كه تحت عوامل مختلف، گريبانگير يك زن مي شود ، سعي مي كند براي جبران آن خلأ، به شيوه هاي گوناگوني از جمله توجه ديگران به خود و نماياندن خود به ديگران روي آورد.
5- عامل ديگر كه مي تواند درافزايش بدحجابي مؤثر باشد، بُعد رواني زنهاست كه اساساً سعي در زينت و زيور و آراستگي دارند واين توجه به خود در پيرايش و آرايش ، هنگامي كه مانعي همچون ايمان واعتقاد نباشد يا ضعيف باشد، نتيجه اش آن مي شود كه با چهره هاي جذاب و جلب كننده درمحافل واجتماع ظاهر گردند تا آن تمايل دروني خويش را ارضاء نمايند.
6. ريشههاى تاريخى اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوى براى گسترش فرهنگ برهنگى، بىبند و بارى و كشف حجاب بر مىگردد كه توانست بخشى از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بىحجابى را در خانوادهها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترش اين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامى و فضاى ناشى از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادى كنترل شد؛ ولى به دلايل متعددى، رگهها و ريشههاى خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشى جامعه و فاصله گرفتن از فضاى معنوى حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوباره مجال ظهور و بروز پيدا كرد.
7. كوتاهى و بىتوجهى برخى از مسؤولان فرهنگى كشور در تثبيت ارزشها و احكام اسلامى و تعميق بخشيدن به آن، از دلايل ديگر گسترش بدحجابى است.
گفتنى است كه به علت وجود مشكلات ناشى از تثبيت انقلاب اسلامى، جنگ تحميلى، فشارهاى خارجى محاصرههاى گوناگون اقتصادى، سياسى و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژى مسؤولان و دستگاههاى دولتى به اين امور صرف شود و توجه چندانى به مسائل فرهنگى جامعه و اجراى راهكارها و برنامههايى در جهت تثبيت و تعميق ارزشها و احكام اسلامى مبذول نگردد.
8. بعضى از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياستهاى پولى و ارزى و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادى، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزشهاى جامعه، به سوى هنجارهاى مادى، مدركگرايى، تجمل پرستى و...گرديد.
9. برخى از افراط و تفريطهايى كه در سالهاى اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بى حجابى و بد حجابى شد از قبيل استفاده از روشهاى خشونتآميز و فيزيكى و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبينى عده اي به اين حكم الهى گرديد.
10. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهى از منكر يا نظارت ملى به صورت فراگير و گسترده و نظاممند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امنى و... شمرده شده است.
ب) عوامل بيرونى:
مهمترين عامل بيرونى تهاجم فرهنگى گسترده و همه جانبه غرب به ارزشهاى اسلامى و ملّى ما، براى بى هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاى عقيدتى در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامى در ايران با استفاده از پيشرفتهترين وسايل تكنولوژى اعم از نرمافزارى و سختافزارى، عناصر وابسته داخل در عرصههاى فرهنگى و اقتصادى و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزشها و مظاهر تمدن غرب.
مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامى، معضل بد حجابى در جامعه اسلامى ما وجود داشته باشد.
15- راهكار مقابله با معضل بي حجابي در جامعه
حقيقت اين است كه اين موضوع (بدحجابي و بي حجابي)، بيشتر از آنچه كه به قوانين مربوط شود به فرهنگ عمومي جامعه بستگي دارد. به عبارت ديگر، ايمان قلبي به دين و عملكرد مثبت آن، اساسي ترين عنصر و مؤثرترين نسخه براي حفظ و استمرار فرهنگ حجاب در جامعه است.
به هر حال از آنجا كه دشمنان فرهنگ ديني، از طريق ماهواره، افراد غرب زده و از همه مهم تر با تهاجم فرهنگي خويش با حوصله زياد و در پروسه زماني طولاني در صدد گسترش فرهنگ سكولار و نفوذ فرهنگ بي حجابي و بدحجابي در بين كشورهاي داراي فرهنگ ديني و از جمله به كشور اسلامي ما هستند، مقابله با چنين پروسه و اصلاح آن نيز، نيازمند كار دقيق فرهنگي با برنامه هاي دراز مدت است، چرا كه تنها وضع قوانين و رفتارهاي قهر آميز نمي تواند ضامن اجراي مقررات اسلامي باشد و همين مسأله، وظايف ما را به عنوان يك فرد مسلمان و دين دار، دو چندان مي كند. اين وظيفه در چند سطح قابل بررسي است:
1. اصولاً مسؤولان كشور در برابر تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان آن مملكت مسؤولند. بنابراين بايد با بكارگيري همه ابزارهاي لازم در رفع زمينه هاي بي حجابي و بد حجابي (مثل بيكاري، بالا رفتن سن ازدواج، بي عدالتي، تبعيض و ...) و گسترش فرهنگ ديني و ارزش هاي پايدار اسلامي، نهايت تلاش خويش را بكار گيرند و شرعاً و قانوناً مجاز نيستند كه با سهل انگاري خويش، اسباب كم رنگ شدن دين و اخلاق در جامعه را فراهم آورند.
2. همه مردم و به خصوص جوانان و نوجوانان متدين، از حيث«كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته» ، بايد قيام به امر به معروف و نهي از منكر كرده و با اخلاق حسنه و بدون برخورد فيزيكي و تنش (و حتي با پرهيز از صحنه هايي كه خود امر و نهي كننده ممكن است مورد تهمت قرار گيرد) و با اتكال واعتماد به خداوند متعال، تلاش دشمنان را خنثي كرده و آنان را ناكام بگذارند.
3. كارهاي بنيادي فرهنگي: هنرمندان و ارباب رسانه هاي صوتي- تصويري (اعم ازبخش دولتي و خصوصي) نيز مي توانند با ارائه كارهاي هنري خويش (اعم از فيلم، عكس، نقاشي، بازيگري و ...) در تعميق فرهنگ پوشش اسلامي و اهميت آن، هنر نمايي كنند. البته به اين شرط كه خودشان با پوشش مطلوب ظاهر شوند. بي شك با توجه به الگوپذيري جوانان و نوجوانان از هنرمندان، مسؤوليت آنان پيش خدا و خلق بسيار سنگين است.
4. برخورد قانوني و كنترل رفتار فيزيكي: با توجه به مسائل پيش گفته در بخش اقدامات فرهنگي و اجرايي، اگر عده اي اندك خواستند هنجارهاي عمومي و ديني را در عمل به زير سؤال ببرند، نيروهاي اجرايي مسؤول بايد به وظايف خويش عمل كنند.
به هر حال، در اين مسأله ظريف و حساس، هم كار فرهنگي دامنه دار و هم كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي توأماً مؤثر خواهد بود و هر كدام بدون ديگري مفيد و مؤثر نخواهد بود.
16- فلسفه حجاب و پوشش بانوان در نماز
با توجه به اين كه خداوند متعال عليم و حكيم است، پس يكايك احكام حكمت خاصي دارد ولكن پي بردن به تمام آن اسرار براي ما ميسر نيست چه اين كه با علم محدود وناقص ما از نيازها، استعدادها و نيز راه رفع نيازهاي واقعي و شكوفا كردن استعدادها به نحو صحيح و بدون مخاطرات جسمي و روحي، مادي و معنوي، چگونه ميتوان چنين ادعايي نمود.
علاوه بر اين كه اساس در اين احكام، فراخواندن بشر به تعبد و اظهار بندگي در مقابل حضرت پروردگار است. البته چه بسا ممكن است آگاهي به اين اسرار و حكمتها حداقل در بعضي افراد موجب تقويت انگيزه آنها در پيروي از آن دستورات شود. به همين جهت در صدد كنكاش از اسرار و حكمتهاي احكام هستند.
به هر صورت حجاب و پوشش بانوان در نماز، علل و فلسفههاي متعددي دارد ؛ از جمله:
1) اين خود نوعي تمرين مستمر و روزانه براي حفظ حجاب ميباشد و يكي از عواملي است كه در پاسداشت دائمي پوشش اسلامي زن و جلوگيري از آسيبپذيري آن، نقش مهمي ايفا ميكند.
2) وجود پوششي يكپارچه براي تمام بدن و داشتن پوششي مخصوص براي نماز، توجه و حضور قلب انسان را بيشتر ميكند و از التفات ذهن به تجملات و چيزهاي رنگارنگ ميكاهد و ارزش نماز را صد چندان ميكند.
3 ) داشتن پوشش كامل در پيشگاه خداوند، نوعي ادب و احترام به ساحت قدس ربوبي است. ازاينرو براي مرد نيز در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همين ادب حضور در پيشگاه الهي زمينه ساز حضور معنوي و بار يافتن به محضر حق مي شود.
افزون بر آن، حكم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم تفاوتهايي دارد و با آن قابل مقايسه نيست؛ مثلاً پوشاندن روي پا در برابر نامحرم واجب است؛ ولي در نماز - بدون حضور نامحرم - واجب نيست.(43)
پي نوشت ها :
1. تاريخ و تمدن، ويل دورانت، ج 4، ص 461
2. همان
3. عهد قديم(تورات)، سفر نشيد الاناشيد، باب 5
4. همان، سفر تكوين، باب 24
5. عهد جديد(انجيل)، انجيل متي، باب 20
6. تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 9، ص 242
7. تحقيق در دين مسيح، جلال الدين آشتياني ، ص 286
8) انسانيت از ديدگاه اسلامى، مصطفوي ، ص 129
9) نحل / 81
10)نور / 31 و 30 و 59؛ احزاب / 59 و 60
11)اعراف / 26
12) مسأله حجاب،استاد مطهري، ص 73
13) مجمع البيان، طبرسي، ص217
14) مسأله حجاب، ص 131
15) حليه المتقين، مجلسي، صص 10 -91
16) مجمع البيان، ج3 ، ص 673
17)احزاب (33)، آيه 33
18) نور (24)، آيه 31
19) مسأله حجاب، صص 146 - 147
20) تفسير صافى، فيض كاشاني، ج 3، صص 430 - 431
21)احزاب (33)، آيه 59
22) نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري، ص39
23) مسأله حجاب، مرتضي مطهري ص72
24) همان، ص73
25) فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل،صص63-64
26 . فروع كافي،كليني، ج 5
27 . وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي ، ج 14
28 . رجوع كنيد به سوره نور،آيات 31و60 وهمچنين سوره احزاب ، آيه 33
29 مجلهي پيام زن، شمارهي46، دي ماه 74، ص23
30.ر. ك: مسأله حجاب، صص 158 - 159؛ قاموس قرآن، قرشى، ج 2، صص 41 - 42. (اين كتابها كلمات اهل لغت را ذكر كردهاند؛ مانند تعبير به «الجلباب: القميص أوالثواب الواسع» يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّى به المرأة رأسها و صدرها)
31. تفسيرالميزان ، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّى جميع بدنها)
32. تفسير صافى، ج 4، ص 203
33. الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، ج 14، ص 156
34. درباره جلباب گفتهاند: آن روسرى خاصى كه بانوان هنگامى كه براى كارى به خارج ازمنزل مىروند، سروروى خود را با آن مىپوشند؛ «الجلباب خمارالمرأه الذى يفطّى رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجه» ( مجمع البيان، ج 8 ، ص 578)
35. مجمع البيان، ص 580؛ الميزان، ج 16، ص 361
36. زنانى كه ظاهراً پوشيده هستند ولى در واقع برهنهاند، برگرفته از حديثي از پيامبر(ص)(ميزان الحكمه، رى شهرى، ج 2، ص 259)
37. مسأله حجاب، صص 160 - 161
38 . دكتر برهاني (متخصص اعصاب و روان)، هفتهنامهي 19 دي (قم) شمارهي 155، ص9
39 . يكي از قراين و شواهد مؤيد اين ادعا كه پوشش سياه علت ايجاد افسردگي نيست، اين است كه بسياري از بانوان روانپزشك و روانشناس نيز از پوششهاي مشكي استفاده ميكنند.
40 . روانشناسي رنگها، دكتر ماكس لوشر، ترجمهي ويدا ابيزاده، ص 97
41 . همان
42. اعجاز رنگ سياه، چرا چادر مشكي؟، حجتالله رحماني، نشرية فيضيه، ص 3، 7 آذر 1379 (با دخل و تصرّف)
43) توضيح المسائل مراجع،ج1،ص442، م789