حاج محمّد امين الضرب معتبرترين بازرگان عصر خويش و نخستين کارآفرين عمده ايراني بود که زندگي را در تنگدستي و گمنامي آغاز کرد و در اوج دولت و شهرت درگذشت. از داستان صعود برق آساي او به بالاترين منزلت اقتصادي و اجتماعي ايران افسانه ها ساخته شده و با واقعيت ها درآميخته. هدف اساسي اين نوشته که برپايه اسناد و يادداشت هاي شخصي و خانوادگي منتشر نشده او تهيه شده آن است که واقعيت زندگي او ازشايعه ها و افسانه ها جدا شود.
زندگي امين الضرب با سلطنت سه پادشاه قاجارمقارن بود. دردوران پادشاهي محمّدشاه زاده شد، درسلطنت ناصرالدين شاه به تهران آمد و به اوج شهرت رسيد و در عصر پادشاهي مظفرالدّين شاه قاجار درگذشت. زندگي او را به سه دوران عمده مي توان بخش کرد: دوران کودکي و جواني در اصفهان و کرمان؛ دوران آغاز موفقيت در تهران و دوران اوج ثروت و نفوذ.
دوران کودکي و جواني
حاج محمّدحسن امين الضرب در خانواده اي صرّاف به دنيا آمد. صرّافان، در روزگارپيش از بانک و بانکداري درايران کارنقل و انتقال پول را برعهده داشتند. اهميت و اعتبار هر صرّاف بيشتر بسته به شهر محل اقامت او و به مقدار نقدينه اي بود که در اختيارش قرار داشت.1
براساس زندگينامه امين الضرب که به قلم پسر او حاج حسين آقا امين الضرب نوشته شده، پدر حاج محمّد حسن اصفهان را به قصد انجام کاري در کرمان ترک کرد و مدّت هاخانواده خويش را بي خبراز خود گذاشت.2 هنگامي که خانواده اش از بيماري او درکرمان آگاه شدند گرفتار تنگناي مالي سخت بودند، آن چنان که مادر محمّدحسن، براي تهيه هزينه سفر او به کرمان، ناچار به فروش برخي ازاثاث خانه شد. وقتي محمّد حسن جوان پس از تحمل سختي هاي بسيار به کرمان رسيد نه تنها ازخبر مرگ پدر بلکه از ورشکستگي و بدهي هاي سنگين او آگاه گرديد. امّا گروهي از بازرگانان اصفهاني درکرمان او را ياري دادند که با دادن سفته بدهي هاي پدر را به طلبکاران تأديه کند و نيز هزينه بازگشت او به اصفهان را نيز برعهده گرفتند. پس از بازگشت محمّد حسن به اصفهان همه اعضاي خانواده براي امرار معاش به کاري مشغول شدند. محمّدحسن خود در حجره يکي از بازرگانان اصفهان که در کرمان از سردوستي بااو در آمده بود استخدام شد. دو برادر او به استنساخ وفروش قرآن مشغول شدند و مادرش به کار قلاب دوزي و ساختن و فروش اشياء دستي پرداخت. سرانجام پس از چندي محمّد حسن باچند معامله سودآور در حجرهاي که در آن کار مي کرد سرمايه مختصري پس انداز کرد، بدهي هاي خود و هزينه زندگي خانواده اش را پرداخت و راهي تهران شد.
دوران آغاز موفقيت در تهران
از آنجا که پيشرفت برق آسا و ثروت بيکران امين الضرب ريشه داستان هاي بي شمار شده جدا کردن واقعيت از افسانه در مورد دوران نخستين اقامت او در تهران آسان نيست. درواقع، دراسناد و نامه هاي خصوصي خانواده مهدوي اطلاعات و داده هاي چنداني در باره اين سال ها نمي توان يافت.3 آنچه مي دانيم اين است که هنگام ورودش به تهران بهره محمّد حسن جوان از مال دنيا يک عبا، يک ترازو و يکصد ريال بود.4 در زندگي نامه اش آمده است که به محض ورودش به تهران محمّدحسن دکاني را اجاره کرد و به کسب مشغول شد. امّا با توجه به سرمايه ناچيزش بعيد به نظر مي رسد که به سرعت به اجاره محل کسب موفق شده باشد زيرا به هرحال به احتمالي ناچار بوده از سرمايه خود براي خريد کالا استفاده کند. از سوي ديگر، از آنجا که، طبق روال سنّتي، صرّافان و بازرگانان هرشهر در کاروانسراي مخصوص به خود در تهران به کار و کسب مي پرداختند، محمّد حسن نيز محتملاً ًدر کاروانسراي حاج حسن که محل تجمع بازرگانان اصفهاني، و از آن جمله برخي از بستگان او، بود به کار مشغول بوده است.5 اسناد و مدارک خانوادگي نيز تا حدي اين نکته را تأييد مي کنند. براساس بسياري اسناد ديگر، محمّدحسن در آغاز کار در تهران فروشنده دوره گرد بود امّا برسر نوع کالاهايي که مي فروخت اتفاق نظر نيست. بسته به اينکه راوي دوست او بوده است يا دشمنش، محمّدحسن يا صرّاف دوره گرد بود يا دوره گردي که پارچه هاي ارزان نخي و بند تنبان مي فروخت.6 طبق روايت يک منبع موّثق، محمّد حسن در ماه هاي نخستين اقامتش در تهران به کار صرّافي پرداخت، به کاري که در آن تبحّر داشت و از نياکانش آموخته بود. پياده در بازارهاي تهران به راه مي افتاد و ازکسبه و بازرگانان سفارش خريد طلاو سکّه هاي خارجي مي پذيرفت و آنچه را براين اساس از حجره هاي گوناگون مي خريد به سودي به مشتريانش مي فروخت. محمّد حسن به احتمالي در کنار صرّافي به خريد وفروش کالاهاي ديگرنيزاشتغال داشته، چه در زندگينامه اش آمده است که: « از خريد وفروش هر رقم اجناس خودداري نداشتم.»7
سرنوشت محمّد حسن هنگامي دگرگون شد که براي بازرگاني به نام پانايوتّي (Panayotti) که نماينده يک شرکت يوناني در تهران بود به کار مشغول شد. مقرّ اصلي کار اين شرکت بزرگ يوناني (Ralli & Angelasto)، که منسوجات ساخت منچستر انگليس را به ايران وارد مي کرد، تبريز بود.8 اين شرکت طرح هاي طرّاحان ايراني را به کارخانجات نسّاجي انگلستان مي فرستاد و محصولات آن ها را به ايران مي آورد و در مقابل ابريشم و ابريشم خام صادر مي کرد.9
براساس زندگي نامه حاج امين الضرب و برخي اسناد ديگر، محمّدحسن فوت و فنّ بازرگاني داخلي و خارجي را از پانايوتي آموخت امّا اين که چگونه و در چه اوضاع و احوالي به کار با او پرداخت روشن نيست. اندک زماني پس از ورود به تهران، محمّدحسن به آن اندازه ثروت اندوخته بود که بتواند نه تنها هزينه آوردن مادر و برادران خود را به تهران برعهده گيرد، بلکه چهارصد مثقال طلا بخرد و آن را، با کمک پانايوتي، در کار صادرات پشم به اروپابه کار اندازد. موفقيّتي که او از اين راه به دست آورد سبب شد که مستقل شود و خود شرکتي با همکاري يک بازرگان تبريزي، يک صرّاف اصفهاني، که اندکي بعد دخترش را به همسري گرفت، و برادرش حاج ابوالقاسم، تأسيس کند.
کار اين شرکت تازه پا تجارت ميان تهران، تبريز و استانبول بود. در اين زمان تبريز مهمترين مرکز بازرگاني در ايران و استانبول بزرگترين کانون تجارت درخاورميانه به شمارمي رفت. درسال 1287ق (1862م)، امين الضرب در کاروانسراي امير، يعني در معتبر ترين کاروانسراي تجاري تهران، مستقر شد.10سال بعد براي امين الضرب سال سرنوشت بود زيرا کارش رونقي فراوان يافت، به سفر حج رفت و ازدواج کرد.
برپايه قرارداد شرکتي که محمّدحسن و سه شريکش تأسيس کردند، يکي از شرکا بايد در استانبول اقامت مي کرد. نخستين نامه اي که حاج ابوالقاسم از استانبول براي برادرش فرستاده به تاريخ 1870م است. کپي اين نامه و ديگر نامه هايي که در سال هاي 1871-1870 بين استانبول و تهران مبادله شده -و معرّف تنوع فعّاليت هاي تجاري حاج محمّدحسن امين الضرب در اين سال هاست- در آرشيوخانوادگي مهدوي برجاي مانده. اين فعّاليت ها، ازجمله، شامل واردات و صادرات عمده بين شهرها و بنادر مهم ايران، و بنادر ساحل درياي خزر (باکو و استرخان)، مسکو، استانبول، طرابوزان، مارسي و منچستر، به کمک نمايندگان تجاري و دفاتر دائمي، بود. گذشته از اخبار مربوط به زايش و مرگ خويشان و آشنايان خبر شخصي و خصوصي ديگري در اين نامه ها نيامده است. براي نمونه، از همسر حاج ابوالقاسم که در دوران اقامت او در استانبول در تهران مانده بود نشاني در اين نامه ها نيست. آشکارا، مؤلف اين نامه ها بازرگان تيزهوشي است که در پي سود وگردکردن مال مصمم است هرگز اغفال نشود و از هر فرصتي براي دستيابي به مقاصد تجاري خود بهره جويد، از سفر شاه به اماکن متبرکه گرفته تا ماه هاي عزاداري مذهبي و ايام نوروزي. او بازرگان محتاطي است که به نيکي مي داند هيچ معامله اي بي خطر نيست و هر آن عواملي خارج از اختيار او مي توانند در فرجام آن اثر گذارند.
با اين همه، او مي داند که سودآورترين کار همانا تجارت کالاهاي تجملي در تهران است، وبهترين مشتريان اعضاي خانواده هاي سلطنتي و اشرافي و درباريان که به امتعه و اجناس نوظهور ميل فروان و براي خريدشان بضاعتي کلان دارند. به اين ترتيب، حاج امين الضرب براي فروش کالاهاي وارداتي خود به همين بازار روي آورد و به آوردن اجناس کريستال از اتريش، اشياء چيني از انگلستان، شيشه از بوهِم، سنگ هاي قيمتي، جواهر آلات و پارچه از فرانسه و انواع پارچه هاي نخي و پشمي از آلمان و انگليس مشغول شد. در همان حال، از وارد کردن کالاهاي مورد نياز مردم عادي از قبييل چاي، شکر، صابون و انواع دارو نيز غافل نبود. امّا، هرگز فعاليت خود را به کالا يا بازاري خاص محدود و منحصر نمي کرد. در برابر واردات کالا، پشم و ابريشم را به مارسي، ابريشم را به مصر، شال کرمان را به اروپا و پنبه و پشم و تنباکو و ترياک و گندم و فرش را به روسيه و عثماني، و از آنجا براي توزيع به نقاط ديگر، صادر مي کرد. اگر آگاه مي شد که تقاضا براي کالائي خاص در بازار ديگري غير از بازار محل کالا بيشتر است بي درنگ و ترديد آن را به بازار تشنه تر مي فرستاد و براي نمونه به برادرش دستور مي داد که تمامي محموله را به مصر يا به فرانسه ببرد. امين الضرب، اين بازرگان قرن نوزدهم، درباره نقل و انتقال کالا به بازارهاي گوناگون جهان آن روز چنان به آگاهي و راحتي سخن مي گويد که گويي در قرن بيستم مي زيسته است.
در کنار خريد و فروش کالاهاي مورد نياز عموم، اسلحه و مهمات براي حکومت، و کالاهاي تجملي براي درباريان و اشراف، امين الضرب به وارد کردن ماشين آلات تازه نيز، که يا خود در سفر به عربستان ديده يا در باره آن ها از ديگران شنيده بود، علاقه اي وافر داشت. در نامه مورّخ 5 رجب 1287(اوّل اکتبر 1870) به برادرش، حاج ابوالقاسم، چنين مي نويسد:
مطلب ديگر آنکه اگر ممکن شود يک واپور [vapor] 11که زمين شخم مي کند بخريد ايران بفرستيد خيلي خوب است. برفرض اينکه مايه کاري هم آدم بفروشد ضرر ندارد. به کار مسلمانان مي آيد. مردم مي بينند طالب مي شوند. جان ده هزار حيوانات خريده مي شود. البته، الف البته، درفکر اين کار باشيد، ليکن اسباب هاي خرده او را همه چيزش را يدکي هم بگيريد. اگر ممکن شود يک نفر عمله فرنگي يا مصري که سررشته تمامي داشته باشد همراه بفرستيد خيلي خوب است. مواجب يک سال با او قطع کنيد که به ايران بيايد و برود. همين قدر که در ايران متداول شد. . . جور او را خواهند خواست. شرطش اين است که آدم با سر رشته همراه او باشد، نشان بدهد چه جور پياده مي کنند و به چه نوع بخار حبس مي کنند و بچه نحو راه مي برند. البته کوتاهي نکنيد. اگر بيايد غير از مواجب نوکر هزارتومان کمتر نخواهم فروخت. ويکي ديگر آنکه يک چاه در خانه حفر شده به جهت بي آبي با دلو آب مي کشند، بسيار صعوبت دارد. اگر ممکن شود اسبابي که مثل تلمبه باشد که از سي و پنج ذرع چاه آب را به سهولت بالا بياور از خريد و ارسال نمودنش مسامحه و مضايفه نکنيد.
اين نامه نشان شيفتگي حاج محمّد حسن به آشنايي با ايده ها و اختراعات تازه و دستيابي به آن هاست. او در همان حال آگاه به اين واقعيت بود که از ماشين تازه بدون وجود کسي که راه استفاده از آن را بداند و يا بي ابزار و تکه هاي يدکي بهره اي نمي توان برد. از همين رو، در استخدام متخصص بيگانه اي که همراه ماشين به ايران بيايد و آن را به راه اندازد لحظه اي درنگ نمي کرد.
دوران اوج ثروت و نفوذ
گرچه تا سال 1871 حاج محمّدحسن بازرگاني معتبر شده بود، در دهه پس از اين تاريخ بود که به اوج موفقيت رسيد. در اين دهه او نه تنها دامنه فعاليت هاي بازرگاني خود را گسترش داد بلکه به دريافت القاب و نشان هاي گوناگون از سوي شاه موفق شد، به کار ضرب سکّه پرداخت و مقام دولتي و عنوان صراّف رسمي يافت.
ازجمله کارهاي صرّافان و بازرگانان اين دوره يکي نوشتن و نقدکردن برات بود. حاج محمّدحسن از آغاز کار تجاري خويش در اين کار دست داشت و به تدريج کار بانکداري و تجارت را به هم آميخت و مسؤل جمع آوري بدهي هاي دولت ازمقاطعه کاران گمرک و گاه ازواليان ايالات شد.12 در همان حال برات هاي دولت به کارمندان ايالات را در ازاي سودي که مي برد نقد مي کرد و براي اين کار عُمّالي در همه شهرهاي بزرگ ايران داشت. از رهگذر اين گونه فعّاليت هاي بانکي در ايالات وي بر منابع مالي گوناگون خارج از تهران نيز دسترسي يافته بود و از اين منابع در مواقع لازم براي پيشرد کارهاي تجاري خود بهره مي جست. در عين حال، امين الضرب به وکالت از سوي برخي حُکّام و نايبانشان بر کارهاي مالي آنان در تهران رسيدگي و نظارت مي کرد. دفتر ديگري از کپي نامه هاي سال هاي 1289ق (73-1872م) حاوي نامه هايي است که از سوي حاج محمّدحسن به رکن الدوله، حاکم زنجان، و به ميرزا محمّدحسين، حاکم اصفهان، نوشته شده. نکته جالب دراين نامه ها اين استکه حاج محمّدحسن خود را به امور صرفاً مالي محدود نکرده، وارد مسائل سياسي هم شده و گاه به خود اجازه داده که در باره کارهاي سياسي يا مالي به اندرز و راهنمايي مخاطبش بپردازد.13 اعتبار حاج محمّدحسن در نظر سرآمدان شهر هم به خاطر تبحّر او و موفّقيت هايش در کار تجارت بود و هم ناشي از نزديکي روابطش با يک شرکت اروپايي.
برآوردن نيازهاي روز افزون خانواده هاي اشرافي تهران، از جمله به مواد غذايي و پوشاک و اثاث خانه و اشياء تجملي، نيز برعهده بازرگانان اين دوره بود. گاه مي شد که بازرگانان مسئوليت پرداخت حقوق و مواجب خدمه اشراف را نيز برعهده مي گرفتند. براي نمونه، امين الضرب چنين مسئوليتي را، از جمله درموردخدمه ومباشران ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپهسالار، امين الدوله، رکن الدوله و هردو امين السلطان، پدر و پسر، پذيرفته بود.14 شايد بتوان چنين روابط مالي را به داشتن اعتبار خريد از يک فروشگاه بزرگ و يا کارت هاي اعتباري تشبيه کرد.
اين نامه ها همچنين گوياي تماس کمابيش روزانه امين الضرب با شخصيت هاي متنفّذي چون ميرزا عبدالوهّاب ناصرالدوله، وزير تجارت، ميرزا يوسف خان مستشارالدوله، وزير عدليه، و ميرزا يوسف خان مستوفي الممالک، وزير داخله و خزانه، حاکم تهران و رئيس دارالشوراي کبري است. بايد توجه داشت که در اين زمان هيچ بازرگان ديگري در ايران چون او نماينده يا عامل منحصر به خود را در اروپا نداشت. او تنها ايراني صادر کننده کالاهاي عمده به فرانسه، آلمان و انگلستان بود. هرگاه دولت نياز به وارد کردن اسلحه يا کالاهاي تجملي از اروپا داشت به او متوسل مي شد. سفراي خارجي ارز مورد احتياج خود را از طريق او از اروپا وارد مي کردند.
يکي از سودآورترين فعاليت هاي بازرگاني حاج محمّد حسن خريد و فروش ترياک بود. درست در زماني که ترياک در هنگ کنگ و نيز در ايران بهاي چنداني نداشت، او با پول شخصي و وام هايي که از سراسر ايران گرفته بود هر چه توانست ترياک خريد و هزار و دويست جعبه ترياک به هنگ کنگ فرستاد. اين محموله در راه بود که بهاي ترياک افزايشي روزافزون يافت و در نتيجه سودي در حدود سيصد هزار تومان به او رسيد.15 سود چنان چشم گير بود که سفير ايران درلندن خبر آن را به تهران فرستاد و شاه امين الضرب را خلعت بخشيد. افزون بر اين، بر اساس اسناد خانواده مهدوي، شاه، محتملاً به پاس اين موفقيت تجاري حاج محمّدحسن، نشان درجه دوم شير و خورشيد را نيز به او اعطا کرد.16
ميرزا علي اصغرخان امين السلطان، صدراعظم مقتدر ناصرالدين شاه نزديک ترين مشتري و شريک حاج محمّد حسن بود.17 به ياري امين السطان بود که حاج محمّدحسن کارهاي دولتي را به فعاليت هاي اقتصادي و تجاري خود افزود. کار اداره ضرّابخانه و حقوق انحصاري آن و در نتيجه لقب امين الضرب به او داده شد. در مورد نحوه کار او در ضرّابخانه بحث بسيار است که در حوزه محدود اين نوشته نمي گنجد.
به اعتقاد امين الضرب، گسترش و بهره برداري ازمنابع کشور بدون توسل به شيوه هاي مدرن بانکداري ممکن نبود. درنامه اي که درسال 1304ق (1878م)، يعني ده سال پيش از تأسيس بانک شاهنشاهي ايران، خطاب به ناصرالدين شاه نوشت همين نکته را يادآور شد و تأکيد کردکه توسعه صنعتي ايران در گرو ايجاد يک بانک ملّي است.18 در واقع، خود او در زمينه رشد صنعت در ايران از پيشگامان بود و به ايجاد چند کارخانه، از جمله يک کارخانه ابريشم ريسي در رشت، درسال 1302ق (1885م) همّت گماشت. همه ابزار و تکه هاي اين کارخانه را ازفرانسه واردکرد وبراي راه انداختن و بهره برداري از آن به استخدام متخصصان فرانسوي دست زد. چندي بعد، با وارد کردن ماشين ها و ابزار لازم از اروپا، يک کارخانه شيشه سازي و يک کارخانه چيني سازي را در تهران و سه کارخانه ريسندگي و پشم بافي را در قم، رفسنجان و کرمانشاه، به راه انداخت.
پس از کسب امتياز استخراج فيروزه در خراسان حق بهره برداري از معادن سنگ آهن در مازندران را به دست آورد. براي تسهيل حمل و نقل و صدور محصول معدن به ساختن نخستين راه آهن ايران از آمل به ساحل درياي خزر همّت کرد و به خاطر آن براي اولين بار راهي اروپا شد و از راه روسيه به بلژيک و فرانسه رفت. نامه هاي او در اين سفر نشان مي دهد که چگونه در جستجوي وسائل حمل و نقل بي اختيار گذارش از شهري به شهري ديگر مي افتاده است. در نخستن نامه اش از باکو (پنجم رمضان 1304ه ق/28 مه 1887) شرح مي دهد که قصدش از سفر به آن شهر خريدن يک واگون يک اسبه راه آهن بوده است امّا در همان جا متوجه مي شود که براي اين کار بايد به تفليس برود و اين که اميدوار است بيش از پايان ماه به تهران بازگردد. امّا در تفليس نيز آگاه مي شود که آنچه مي جويد در آن شهر نيز يافت نمي شود و بايد به مسکو برود. در مسکو هنگام بازديد از کارخانه اي با شماري از بازرگان بلژيکي روبرو و آشنا مي شود که او را از خريد وسائل درروسيه منصرف مي کنند با اين پيشنهاد که با آنان در کشيدن راه آهني از محمود آباد به تهران، با ابزار و ماشين هاي ساخت بلژيک و نظارت و همکاري متخصصان و مهندسان بلژيکي، شريک شود.
امين الضرب به هرجا که مي رفت نخستين هدفش يافتن امکانات تجاري بود. در سفر به مسکو هم از اين هدف دست بر نداشت. در نامه اي به پسر و مباشرانش نوشت که اگر انسان بداند چه کالاهايي را بخرد و چگونه آن ها را به ايران بفرستد واردات و صادرات پنبه، پشم و ديگر کالاها در مسکو بسيار آسان است. وي مسکو را شهري ثروتمند مي بيند که مردم لذّت طلبش چون ريگ پول خرج مي کنند. مي گويد منسوجاتي چون چيت سفيد بروجردي، فرش هاي بافت خراسان، فراهان و اراک، گليم هاي کرمان که طبق سفارش بافته شوند خريدار فراوان دارند. به نظر او، در ازاي اين کالاها مي توان از روسيه قند و شمع هاي مرغوب وارد کرد. و خود وي به محض ورود به فرستادن اين کالاها به ايران دست زد.
روسيه در نيمه دوّم قرن نوزدهم، در مقايسه با کشورهاي اروپايي،جامعه اي عقب مانده و استبدادي شمرده مي شد. امّا، در ديدگان امين الضرب، که به خودکامگي قدرت مندان و دامنه بي عدالتي و فساد و اخّاذي در ايران واقف بود، اين کشور مهد حکومت قانون و نظم به نظر مي آمد. او از اين که زنان و مردان به آزادي و بدون بيم از مزاحمت کسي مي توانند در خيابان هاي مسکو رفت وآمد کنند شگفت زده بود:
زن و مرد بي حجاب عبور مي کنند کسي را قدرت اينکه بتواند بگويد فلان شخص تند گذشت يا فلان شخص مسلمان روس يا يهودي است نيست. همه ترتيب مدني تمام آداب انساني را فهميده اند.19
در شرح کاخ ها و موزه هاي شهر، امين الضرب، ضمن توصيف اشياء نفيسي که در آنهاجاي دارند به اين نکته نيز مي پردازد که راهنمايان موزه ها و کاخ ها به زبان هايي غير از زبان روسي نيز همه چيز را براي بينندگان تشريح مي کنند. امّا، آن چه بيشتراز هرچيز او را مجذوب و محسور مي کند امنيّت شهروندان است:
صاحب منصب نظامي و سرباز و وزرا و حکّام هريک ذرّهاي از حد خود نمي توانند خارج شوند. . . اگر بخواهم شرح نظم و ترتيب اين مملکت را بدهم 50 ورق هم تمام نمي شود. باوجود اين که مي گويند اين ولايت روسيه اقليم جورو عُدوان است و مردم [او]حيوان شده اند. . . عدالت را مي گويند درفرنگ است. . . مردم مي دانند مال دارند يا ملک دارند. .کسي را قدرت اينکه مال کسي را بگيرد و تعطيل نمايد يا اينکه طمع نمايد[نيست]. قانون را طوري قرار داده اند که امکان ندارد کسي بتواند به مال و املاک[کسي] نگاه کند. حکم هر[تقصير]ي معلوم است لازم به حکم ثاني نيست. واسطه و وسيله درکار نيست. کسي حق معافيت ندارد ولو برادر امپراطور باشد.20
در25 ژوئن 1887، امين الضرب همراه با محمّد جواد، عموزاده و نماينده اش در مسکو، اين شهر را به قصد بلژيک و خريد راه آهن از سازندگان بلژيکي ترک مي کند و در اوائل ماه ژوئيه پس از عبور از ورشو و برلن به بروکسل مي رسد. در آنجا برادرش، حاج محمّد رحيم، نيز که مقيم گنجه بود به او مي پيوندد و دو برادر، به همراهي وزير راه آهن بلژيک، به شهر ليژ مي روند و پس از ديدن کارخانه معروف بلژيکي کاکريل (Cockerill) قراردادي با اين کارخانه براي خريدن وسائل کشيدن راه آهن از آمل به محمودآباد امضاء مي کنند. همزمان، امين الضرب دو مهندس بلژيکي را براي بررسي مقدماتي راه و نظارت بر ساختمان خط آهن استخدام مي کند. همه اين کارهاي پيچيده در ظرف يک هفته انجام مي شود آن هم در کشوري با زبان و رسوم ناآشنا.
امين الضرب در اين سفر نه تنها براي پسر و مباشرانش در تهران نامه مي نوشت بلکه مرتّب و به تفصيل امين السلطان را در جريان فعّاليت هاي خود مي گذاشت و برداشتش را درباره اوضاع کشورهايي که در اروپا مي ديد به او مي نوشت. منشي امين الضرب در حجره او در تهران از اين نامه هاي سرگشاده نسخه برداري مي کرد و آنگاه نسخه اصلي را در پاکتي براي مخاطبان مي فرستاد. در اين نامه ها امين الضرب خود را به شرح واقعه و يا مشاهده خاصي محدود نمي کرد و ظاهراً به عنوان يک ايراني وطن دوست خود را مقيّد و موظّف مي دانست که در باره هر پديده و يا جرياني که به گونه اي با ايران و مردم و حکومت ايران ارتباطي، ولو غيرمستقيم، دارد گزارش دهد. در اين گزارش ها اوپيوسته وضع اروپا را با کشور خود مقايسه مي کند، تأسف مي خورد و به حسرت مي افتد. به ويژه، پيشرفت صنعتي و سطح و کيفيت اشتغال در اروپا او را عميقاً تحت تأثير قرار مي دهد. در نامه اي به امين السلطان مي نويسد:
در فرنگستان، آدم، مرد و زن و بچه و دختر و پسر، حيوانات و سگ ها تماماً بالاتفاق مشغول کار هستند، کشتيو شُمَن دوفِر[مي سازند] . . . درکارخانجات رفتم، ملاحظه نمودم [که] از شصد زرع زير زمين[ذغال سنگ] بيرون مي آورند . . . مردم ايران تمام بيکارمانده، همديگر را مي پايند چه کس گوشت خريد و چه خورد. . . تقصير از اولياي دولت است.21
در نامه ديگري به امين السلطان که دو روز بعد از نامه بالا نوشته شده است، امين الضرب مي گويد:
از برلن الي آخر خاک بلژيک از بس کارخانه متّصل کارخانه است مثل اين مي ماند که يک کارخانه يک پارچه است. مي گويند پيش فرنگستان هيچ است. ديروز مخصوصاً درکارخانه بلورسازي و تفنگ سازي رفتم مبهوت و مدهوش برگشتم. درکارخانه شمن دوفرسازي رفتم يک کارخانه پانزده هزار نفر عمله دارد. هيچکس مجال اين را ندارد نگاه آن طرف کند. نظم کار اينطور قرار داده. . . آنچه ملاحظه کردم تمام اينها در ايران از فرنگستان موجود تر است. لکن علم نيست و تمام مردم ايران بيکار مانده از گرسنگي و فقر مرده[اند] و خواهند مرد. . . منافع زراعت وصناعت ايران بقدر[ منافع] کارخانه شمن دوفرسازي بلجيک نمي شود.22
با اين همه ذهن او يک لحظه نيز از فکر تجارت غافل نمي شود. پس از ديداري از کارخانه تفنگ سازي در تلگرافي به امين السلطان اجازه مي خواهد مقداري تفنگ براي دولت خريداري کند. در نامه اي که پس از اين تلگراف مي فرستد توضيح مي دهد که متصديان کارخانه تفنگ سازي آخرين مدل تفنگ ساخت کارخانه را به او نشان داده اند و آنگاه به شرح مشخصات اين تفنگ مي پردازد. مي گويد گلوله هاي اين تفنگ، که از آلياژ فولاد و مس ساخته شده اند، 4000 زَر بُرد دارند و هريک از آن ها مي تواند درمسير خود هفت نفر را از پاي در آورد. امين الضرب در همين نامه اعلام مي کند که حتّي اگر در باره پيشنهاد خود پاسخي از امين السلطان به او نرسد، به هرحال يک قبضه از اين تفنگ را براي خود و دو قبضه ديگر را براي عزيزالسلطان (مليجک)، که به بازي با تفنگ علاقه اي مفرط داشت، خواهد خريد. از فحواي همين نامه چنين به نظر مي رسد که امين الضرب از کارخانه هاي اسلحه سازي کروپ نيز ديدن کرده است زيرا مي گويد توپ هايي که دولت ايران خريداري کرده است از لحاظ کيفيت به توپ هاي ساخت کروپ نمي رسد.
ظاهراً ديدن پاريس، که آن زمان هم ستاره شهرهاي اروپايي بود، براي امين الضرب تجربه اي بي سابقه بوده است. گرچه او در سفر حج خود به مکّه و گذر از شهرهاي امپراطوري عثماني و همينطور در مسکو، ورشو، برلن و بلژيک صحنه ها و منظره هاي تازه و عجيب ديده بود، بناها وخيابان هاي باشکوه شهر پاريس که به همّت هاسمن (Haussmann) در دوران لويي ناپلئون ايجاد شده بود، او را يکسره مسحور و مجذوب کرد. با اين همه، نامه هاي او از اين شهر حاکي از آن است که امين الضرب بيشتر از آن که دلباخته زيبايي پاريس و روش زندگي فرانسويان شود مجذوب نهادهايي شده بود که در آن جامعه امکان خلق آن زيبايي و گذران چنان زندگي را فراهم مي آورد. به اعتقاد او کارآيي اين نهادها مديون وجود دموکراسي از يک سو و امنيت مالکيت از سوي ديگر بود که توامان مشوّق ابتکار وکارآفريني در افراد مي شدند. مقايسه جامعه پويا و بالنده فرانسه با اجتماع راکد و ايستاي ايران او را به شدّت افسرده مي کرد. در نامه اي که به تاريخ 11 ذي العقده 1305 (20 ژوئيه 1887) به امين السلطان فرستاد شکوه مي کند که:
در اين پاريس که جاي هيچ گونه غصّه نيست از چشم هايم خون بيرون مي آيد. والله اعظم شب و روزي نيست که در وقت نماز بي اختيار گريه و زاري و توبه و انابه نکنم. وضع اين مملکت و مردم را مي بينم و وضع آنجا را مي بينم، ديوانه مي شوم.
در نامه ديگري از همين شهر مي نويسد:
علم اينها را به کار[وا] داشته است و علم آنها از روي توجّه است. و مجلس وزرا و عقلا آنها را بطوري مجبور کرده اند که احدي نمي تواند غرض به خرج بدهد يا مداخله کند يا حمايت کند. طوري حد وحدودخود را دارند که به شهادت يک پليس آدم را حبس مي کنند يا اينکه از کشتن نجات مي[دهند]. نوشتجات تاجر و بقال و کفش دوز و وزير و . . . تماماً بدون تعلّل و تعطيل اجرا مي شود. هرکس راه خود را و فکر خود را مي داند. کسي را زَهره دزدي وتقلّب وخيال بد نيست. . . . يکصد ده هزاردرشکه کرايه دراين مملکت توي کوچه ها و بازارها حرکت مي کند، غيراز مخصوص مردم و غير از راه آهن کوچه ها. از لندن و ينگه دنيا و حتّي . . . برلين و روسيه و اطريش هرساعت راهآهن وارد مي شود ومسافر ومال التجاره او را از آن طرف مي برد. صدا از احدي بلند نيست. کسي نمي فهمد چه آمد و چه رفت و چه شد. نمي دانم چه قانون و قواعد گذاشته شده. تمام ايران بقدر پاريس جمعيت ندارد و همه دولت پرست هستند. حکمات دولت را به گوش و جان و دل مي کنند و مطيع هستند. سبب اينکه کارها اينطورها شده[اين] است [که] همه در فکر اين هستند که از همديگر بيرون بياورند، ملک خوب و مال خوب هرکس دارد مال آنها باشد.23
امين الضرب درهمين نامه به برتري اسکناس بر سکّه در پيشرفت اقتصاد کشور مي پردازد وشرح مي دهد که چگونه هزينه ها، اعتبارات و سرمايه گزاري هاي خصوصي و دولتي در فرانسه از طريق اسکناس و اوراق بهاداري که با ضمانت دولت از سوي بانک مرکزي منتشر مي شود تأمين مي شود. همان گونه که قبلاً اشاره شد،مدت ها پيش ازسفرش به اروپا، درسال 1296هق. (1878م)، امين الضرب پيشنهادي براي تأسيس يک بانک مرکزي به شاه ارائه کرده بود.34 امّا، آنچه در اين سفر ذهن امين الضرب را بيشتر از هرچيز به خودمشغول کرده نظم و روحيه تعاون و کار و سازندگي مدامي است که در ديد او زندگي مردم آن سامان را رقم مي زند. مي گويد:
تمام مردم اروپا گويا يک پارچه اند و متحد بيکديگر هستند اعلي، ادني، فقير و غني . . . آدم ها و حيوانات، حتي سگ ها، متحداً مشغول کار هستند و کار مي کنند و هرکس صبح و روز و شب در هرساعت تکليف معين و مشخصي دارد.24
آشکارا جوامع و نهادهاي اروپا در آن دوران آن چنان هم که امين الضرب ترسيم مي کند نبودند. امّا، تصوير مثبتي که او از اين جوامع به دست مي دهد زواياي منفي نهادهاي حاکم بر جامعه ايران آن روز را نمايان تر مي سازد. به اين ترتيب، در اشاره به يکپارچگي اروپائيان، ذهن وي معطوف به دسيسه ها و رقابت هاي حاکم بر عرصه دولت و دربار ايران بوده است. و نيز هنگامي که از تحرّک و جنب و جوش مردم اروپا سخن مي گويد سکون و بيکاري و کم کاري مردم ديار خود را به ياد داشته است. ويا زماني که امنيت مالکيت در آن ديار را تشريح مي کند مصادره و غصب خودسرانه املاک مردم در دوران قاجار در نظر اوست. امين الضرب به دلائل روشن سخني در انتقاد از شاه و صدراعظم او به ميان نمي آورد وآنان رامسئول ناامني ها و عقب ماندگي ها نمي شمرد و از همين رو ملاحظاتش همواره با مدح آنان آغاز و پايان مي يابد. مسئول کاستي هاي مملکت، به اين ترتيب عوام الناس اند، که از زير بار انجام تکاليف خود شانه خالي مي کنند.
پس از آن که وسائل و ماشين آلات کشيدن راه آهن آماده ارسال به ايران گرديد و ترتيب عبور آن ها از مرزهاي روسيه و تشريفات گمرکي لازم داده شد، امين الضرب پس از يک سفر شش ماهه از راه محمودآباد به ايران بازگشت. اندکي بعد با کمک مهندسان بلژيکي خط راه آهن کشيده شد. امّا به دلائل گوناگون سياسي، از آن جمله دسائس درباريان و رقابت ميان دولت هاي بزرگ، که بحث ديگري مي طلبد، اين خط راه آهن دوام نيافت و متروک گرديد.25
طبقه تجّار نيز اگرچه از لحاظ اقتصادي نيرومند بود و از نفوذ و قدرت سياسي نيز بهره اي داشت، چون ديگر طبقات کمابيش قرباني تبعيض و بي عدالتي هاي داخلي ازيکسو و آماج استثمار بيگانگان، از سوي ديگر، مي شد. ارتباط امين الضرب با شاه و دربار و دولت هم به عنوان بانکدار و تاجر بود و هم به عنوان مشاور مالي. بنابراين، وي در موقعي بودکه مي توانست هم شکايات و اعتراضات تجّار را نسبت به تعديات عمّال حکومت مطرح کند و هم به هنگام ضرورت به دفاع از حقوق آنان برخيزد. درواقع، وي نظراتش را در باره اوضاع اقتصادي کشور، دخالت هاي بيگانگان و اهميت نقش تجّار نه تنها ضمن گفتگوهايش با شاه و صدراعظم با آنان در ميان مي گذاشت بلکه در نامه هايش نيز مطرح مي کرد.26 در سال 1884م در باره اهميت طبقه تجّار به شاه چنين نوشت:
عمده امور به تجارت بسته است. اگر تجارت قوّت داشته [باشد] مي تواند رفع احتياجات ممالک محروسه را از ولايات خارجه بنمايد، کارخانه جات احداث نمايد، معادن مفتوح کند، امتعه ممالک محروسه را رواج دهد. . . عمده امورات ممالک محروسه با تجّار است. اين طايفه همه جور قوّه درآنها متصوّر است. اسباب آبادي مملکت هستند.27
ازجمله تبعيضاتي که برتجّارايراني مي رفت تبعيض درمورد عوارض و ماليات هاي گمرکي بود. تجّار خارجي تنها 5 درصد حق گمرگي نسبت به کالاهاي وارداتي خود مي پرداختند و از پرداخت عوارض داخلي معاف بودند. امّا، کالاي وارداتي تجّار ايراني نه تنها هنگام ورود به کشور مشمول عوارض گمرکي مي شد بلکه از دروازه هر شهري که مي گذشت ماليات يا عوارضي به آن تعلّق مي گرفت که اغلب خودسرانه بود. به اين ترتيب، گاه مي شد که يک بازرگان ايراني در مجموع مبلغي معادل 14 تا 22 درصد ارزش کالاي وارداتي خود ماليات و عوارض مي پرداخت در حالي که به يک تاجر خارجي تنها گمرکي معادل 5 درصد ارزش کالاي او تعلق مي گرفت. در تلگرافي که امين الضرب در سال 1884م به شاه فرستاد در باره اين تبعيض چنين نوشت:
مال التجاره از امتعه ايران [از] بندر[گَز]عبور مي کند، بعضي را صدي ده و صدي بيست و پنج مي گيرند، مي گويند معمول معمول سابق است. جديداً حکم شده است صدي سه از آنچه وارد مي شود گمرک گرفته شود. . . چون مي دانيم اولياي دولت. . . راضي به ظلم نيستند عرض حال خودرا مي کنم. چنانچه مقرر است صدي سه بدهيم، از ورود و خروج هردو مقرر شود صدي سه بگيرند. نه اين که هرکدام صرفه به حالت آنهاست معمول سابق[باشد] و هرگاه نيست صدي سه بگيرند.28
اخّاذي هايي که در کشور صورت مي گرفت از اين واقعيت سرچشمه مي گرفت که مقامات و مناصب دولتي عملاً در دوران قاجار به بالاترين قيمت پيشنهادي فروخته مي شد. حاکمان ولايات اغلب با گرفتن وام بهاي مقامي را که به آن منصوب شده بودند مي پرداختند.29 از همين رو هر والي جديدي ناچار بود به هر راهي که شده درآمد خود را در دوراني که مصدر کار بود افزايش دهد، به ويژه از آن جا که هيچ اطميناني نسبت به مدّت حکومت خود نداشت. از جمله راه هاي افزايش درآمد بالابردن نرخ ماليات هاي جاري و يا وضع ماليات هاي تازه بودکه که طبيعتاً بارِ طبقه بازرگان و مردم عادي هردو را سنگين تر مي کرد.30 امين الضرب در نامه هاي شکوه آميزي، که به تشکيل انجمن مشورتي تجّار منجر شد، ازمأموران دولتي درولايات که براي اخذ پول تجّار را در فشار قرار مي دادند انتقاد مي کرد حتّي ازفرزند ارشد ومقتدرناصرالدين شاه، مسعودميرز اظلّ السلطان که والي اصفهان بود.31 در باره رفتار خودسرانه و نامنصفانه حکّام کشور، امين الضرب در نامه اي به شاه، در سال 1885، مسئله را ناشي از آن دانست که اين:
(حُکّام) چند ترتيب درستي دارند که نمي گذارند مسأله منکشف شود. آنچه مي خواهند از رعيت بيچاره مي گيرند و بي حسابي مي کنند. با وزراي دولت ساخته اند . . . مردم همان فرياد مي کنند ليکن معلوم نيست که از چه جهت است. . . . به اقسام مختلف پول مردم را مي گيرند، املاک مردم را مي گيرند.32
در همين نامه امين الضرب پيشنهاد مي کند که در هر ايالت ناظران بي طرفي از ميان تجّار انتخاب شوند تا بتوانند بدون بيم از انتقام جويي در باره کارها و مشکلات ايالت خود گزارشي تهيه کنند.33
در همين اوان، دولت که گرفتار مسائل مالي عمده بود به منظور افزايش درآمد خود به اعطاي امتيازاتي به کشورهاي بزرگي که در ايران به رقابت تجاري و سياسي با يکديگر مشغول بودند دست زد که مضّر به منافع کشور بود و امکان سوء استفاده اين کشورها را از وضع موجود بيشتر مي کرد. امّا، به سبب مخالفت و اعتراض عمومي، دو امتياز تجاري که به انگلستان داده شده بود، يعني امتياز بهره برداري از معادن به رويتر و اميتاز انحصاري خريد و فروش تنباکو به ماژور تالبوت لغوگرديد.34 اعطاي امتياز تنباکو به خارجيان توليدکنندگان و تجّار ايراني تنباکو را که تا آن تاريخ تنها با يکديگر سرو کار داشتند مجبور به قبول تصميمات خارجيان مي کرد و منافع اقتصادي آنان را، به ويژه در زمينه صادرات تنباکو، به خطر مي انداخت. امين الضرب يکي از همين تجّار بود و با اِعمال سيستم رژي او نيز مانند همتايان خود از ادامه تجارت تنباکو محروم مي شد. گرچه در مرحله نهايي تحريم استعمال تنباکو از سوي علما باعث لغو قرارداد شد امّا نقش تجّار، از آن جمله امين الضرب، را نيز در اين جريان نمي توان اندک دانست. به عنوان يکي ازتجّار متنفّذ کشور که با شاه و امين السلطان نيز روابطي نزديک داشت، امين الضرب رابط ميان جامعه بازرگانان از سويي و دربار و دولت، از سوي ديگر، بود. تجّار کشور، به ويژه تجّار اصفهان، موطن امين الضرب، در نامه هايي که به او مي نوشتند از مضّار امتياز رژي براي مردم سخن مي گفتند و او را تشويق مي کردند که با کمک به لغو اين امتياز خدمتي فراموش نشدني به ملک و ملّت انجام دهد.35
حتّي پس از لغوقرارداد انحصار تنباکو در سال 1892م، دولت ايران همچنان گرفتار طرح قراردادي ميان کمپاني تنباکوي ايران و انجمن تنباکوي استانبول بود که بر طبق آن کمپاني متعهد مي شد کلّيه تنباکوي صادراتي ايران را در اختيار انجمن قرار دهد. امين الضرب در مذاکراتي که براي تدوين نهايي قرارداد بين دو طرف صورت گرفت نقشي اساسي ايفاکرد ودرنامه اي به امين السلطان نوشت که انجمن تنها ازطريق تجّار ايراني، و نه عوامل خود در ايران، به خريد تنباکو اقدام کند،47شرطي که در قرارداد نهايي نيز آمده است.36
امين الضرب تنها به گسترش عرصه فعّاليت هاي تجاري و صنعتي خود و ارائه پيشنهادهاي کتبي به شاه و صدراعظم، درباره نحوه بهبود اوضاع اقتصادي و اجتماعي کشور، مشغول نبود. وي در زمينه کارهاي خيريه، آموزشي و عام المنفعه نيز فعّاليتي قابل ملاحظه داشت. به عنوان نمونه، در دو سالي که کشور دچار قحطي شده بود، 1287-1288ق (1870-71م)، امين الضرب چنان بخشي بزرگ از سرمايه خود را صرف خريد و وارد کردن غلاّت و آرد از خارج کرد که به شايعه ورشکستگي او انجاميد. اين کار خير او از نظر معاصرانش دور نماند.37 .از اين مهم تر وبي باکانه تر، کارهاي او در قحطي سال هاي 1898-99م بود. هنگامي که به علّت کاهش محصول غلّه کشور تجّار دست به احتکار گندم زدند و بهاي نان چنان بالا رفت که بسياري از مردم ازخريد آن عاجز شدند، مظفرالدين شاه براي حلّ مشکل درصدد برآمد که از بودجه دولت گندم احتکار شده را خريداري کند و به قيمت نازل به نانوايان بفروشد. دولت، که براي نظارت در کار به فرد قابل اعتمادي نياز داشت که در پي سود خويش منافع عمومي را پايمال نکند، به امين الضرب روي آورد. براي موفقيّت اين طرح، اقناع تجّار محتکر و متنفّذ کشور به فروش گندم به بهاي منصفانه اهميتي ويژه داشت. به همين منظور، امين الضرب نخستبه قدرتمندترين اين محتکران که همانا امام جمعه تهران بود روي آورد و او را به هر ترتيب بود قانع کرد که گندم خودرا به نرخي که امين الضرب پيشنهاد کرده بود بفروشد. به اين ترتيب، ديگر محتکران نيز به راه آمدند و بهاي نان کاهش يافت.38 شاه که از توفيق اين برنامه بسيار خشنود شده بود لبّاده اي مرصع به امين الضرب عطا کرد و براي برادر او حاج ابوالقاسم، ملک التجّار مشهد، نيز قطعه پارچه اي همانند پارچه عباي خود فرستاد.39
در ايام جشن ها يا سوگواري هاي مذهبي، امين الضرب خانه خويش را بر مستمندان باز مي کرد و به بذل و بخشش مشغول مي شد. به خصوص در ماه محرّم و در ده روزه عاشورا، مراسم روضه خواني و پذيرايي از همگان در خانه او برقرار بود. به روايت پسرش در اين ايّام هرروز با طبخ دو تا سه خروار برنج نزديک به سه هزارزن ومردتغذيه مي شدند.40 در ايّام عادي نيز خانه امين الضرب محل رفت و آمد علما و شخصيت هاي مذهبي بود. در دوسفر خود به ايران، سيد جمال الدين افغاني درخانه امين الضرب اقامت گزيد و او را شيفته و مريد خويش کرد. در نامه هايي به برادرانش، امين الضرب اقامت افغاني در خانه خود راموهبتي دانست که هيچگاه نصيب احدي نشده است.41 آشنايي با سيد جمال الدين اثري ژرف بر او گذاشت. در اين باره حاج سيّاح مي نويسد: «به تهران آمدم و ايشان راملاقات کردم. ديدم واقعاً ملاقات آقا (سيد جمال الدين) حاجي امين الضرب را تغيير داده، اخلاقش عوض شده يکي از حق طلبان گرديده.»42 به سبب همين ارادت، امين الضرب از کمک مالي به افغاني هنگام اقامت او در روسيه، و حتّي پس ازآن که به خواري از ايران رانده شد، کوتاهي نکرد.43 دوستي او با سيد جمال الدين و حمايتش از او ناشي از اين باور بود که افغاني مردي به راستي روحاني و مرشدي مذهبي است که هدفي جز پيشبرد اسلام ندارد. هردو دراعتقاد به ضرورت اصلاحات در جوامع اسلامي به ويژه در ايران همرأي بودند. درديد امين الضرب، جمال الدين افغاني رهبرمؤثري براي انجام اين گونه اصلاحات در جهان اسلام بود. همساني نظر اين دو در باره مسئله اصلاحات و تجدّد در قالب اسلام، امين الضرب را به چشم پوشي از تضادهاي دروني آراء سياسي سيدجمال الدين کشيد؛ همان آرائي که سرانجام به تبعيد سيد از ايران انجاميد.
از مظاهر اعتقادات عميق مذهبي امين الضرب و اشتياقش به افزايش سطح آموزش عمومي اقدام او به تکثير بحار الانوار در 22 جلد به هزينه شخصي و توزيع رايگان آن بود. وي به احداث بناها و نهادهاي عام المنفعه و ساختن حجره براي طلاّب در اماکن مذهبي نيز علاقه اي مخصوص داشت.44
زندگي اجتماعي و شبکه روابط امين الضرب نيز به موازات موفقيت هاي تجاري اش، که او را به يکي از ثروتمندترين بازرگانان ايران تبديل کرده بود، دگرگوني اساسي يافت. وي که در آغاز کار به حمايت خرده بازرگاني در اصفهان متّکي بود مورد توجه وعنايت خاص امين السلطان، صدراعظم مقتدر ناصرالدين شاه، قرار گرفت. گرچه در جواني به تنگدستي و مشقت از اصفهان به کرمان سفر کرده بود در دوران پسين زندگي به کشورهاي گوناگون اروپا به تجمّل سفر مي کرد و صاحب مستغلات در روسيه و فرانسه شده بود. خرده فروش دوره گرد سابق نه تنها درسراسر ايرانکه دربسياري از کشورهاي اروپا نماينده داشت و با همتايانش در آمريکا و آسيا مراوده مي کرد. خود تنها در مکتب خانه محل آموخته بود، امّا پسرش ر امربّيان ومعلّمان سرخانه به سبک روزتعليم مي دادند و تربيت مي کردند. در جواني نخست درخانه اي محقّردر اصفهان مي زيست وسپس درخانه اي اجاره اي در يکي از محلاّت فرودست تهران سکونت گزيد. امّا هنگامي که به ثروت رسيد يکي ازمشهورترين خانه هاي آن روز تهران را خريد و در آن پذيراي شاه شد که خبر زيبايي باغ و بناهاي آن به گوشش رسيده بود.45 به وقت بيماري پزشک فرانسوي مخصوص شاه به مداوايش مي پرداخت. وهنگامي که شاه به جست وجوي کسي برآمد که غرفه ايران را در نمايشگاه بين المللي پاريس (1887-1889) ترتيب دهد به سراغ او رفت. زماني هم که شخصيت سياسي نام آوري چون سيّد جمال الدين افغاني به تهران رسيد امين الضرب بود که به درخواست شاه ميزبانش شد.46 به گفته شاه:
حاج محمّدحسن امين الضرب در حقيقت تاجر مخصوص ماست [و در ايجاد ] کارخانجات و خواستن بعضي امتعه و غيره از فرنگستان [که به عهده او مقرر گشته] بايد با کمال آسودگي مشغول امر تجارت[باشد].47
حاج محمّد حسن در سال 1277ش درشصت وسه سالگي درگذشت ودر آرامگاه شخصي درشهر نجف به خاک سپرده شد.48 نام امين الضرب و ثروت هنگفت او حتّي در زمان حياتش با شايعات بسيار در آميخته بود و از همين رو تخمين ميزان واقعي ثروت او هرگز آسان نبوده است. منابع روسي ثروت خانواده او را به 25 ميليون تومان،49 يک منبع ايراني به يک مليون و هفتصد و هفتاد هزار تومان،50و نوه اش، اصغر مهدوي، به هشتصدهزار تومان تخمين زده اند. با توجه به اوضاع آشفته و نابسامان دوران اخير قاجار، نه ميزان ثروت امين الضرب بلکه اين واقعيت را بايد مهم شمرد که او توانست ثروتي قابل ملاحظه براي اعقابش به ارث گذارد. درآن دوران، اتهامات واهي، اخذ جريمه هاي هنگفت و مصادره خودسرانه اموال، به هنگام نياز سران حکومت، گريبان زنده و مرده هردو را يکسان مي گرفت. در واقع، امين الضرب خود از شمول اين قاعده مستثني نشد و به اتهام سوء اداره ضرّابخانه که دشمنان بر او واردکرده بودند به پرداخت 765,000 تومان جريمه محکوم گرديد.51 اگر زيرکي ودوربيني او در رفتار با شاه و سرآمدان حکومت نبود چه بسا به پرداخت جريمه اي بسيار بيش از اين مجبور مي شد و در حفظ بخش عمده ثروتش ناتوان مي ماند. سواي امپراطوري مالي و ثروت هنگفتي که اين خرده صرّاف ازخود برجاي گذاشت، خاندانش نيز جزئي از “هزار فاميل” ايران شد و برادران، فرزندان و نوادگانش در عرصه سياست و در تحولات اجتماعي و اقتصادي کشور، تا آستانه انقلاب اسلامي نقشي قابل ملاحظه ايفا کردند.52
حاج محمّدحسن امين الضرب نه تنها سوداگر وکار آفريني لايق و هوشمند بود بلکه نسبت به تحوّلات شتاباني که در عصر او اروپا را دگرگون کرده بود و مي رفت که ايران را نيز فرا گيرد بصيرتي کم نظير داشت و سخت کوشيد تا هم ميهنان خود را نيز با دستاوردهاي اروپاي صنعتي آشنا کند. امّا، اوضاع و احوال حاکم برايران بر سر راه او موانع بسيار گذاشت. عصر او عصر امتيازات خارجي، رقابت هاي روس و انگليس و سلطنت پادشاهان خوش طينت امّا ندانم کار قاجار بودکه حريفان توانايي در برابر همتايان اروپايي خود نبودند. به اين ترتيب، دسائس درباريان از سويي و دخالت خارجيان از سوي ديگر اجازه نداد که بسياري از طرح هاي بلند پروازانه او تحقّق يابد. چه بسا اگر امين الضرب و ديگر کارآفرينان ايراني نظير او با چنين موانعي روبرو نمي شدند ايران راه تجدّد و صنعتي شدن را زودتر آغاز مي کرد و سريع تر مي پيمود.*
———————————————————————————-
* این مقاله کاری است از خانم شيرين مهدوي که آن را از ایران نامه برداشت نموده ام .همایون
پانوشت ها:
1. ن. ک. به:
W. M. Floor, “The Bankers (sarrafs) in Qajar Iran,” Zeitschrift der Deutschen Morganlandischen Gesellschaft, 129 (2), 1979, pp. 263-81.
2. اين زندگي نامه را پسرش، حاج محمّدحسين امين الضرب، نوشته است. ن. ک. به: «يادگار زندگاني حاج محمّدحسين امين الضرب،» يغما، مرداد 1341؛ حاج حسين آقا امين الضرب، «يادگار زندگاني،» در ايرج افشار، سواد و بياض، دو جلد، تهران، دهخدا، 1359، جلد دوّم، صص 232-187. همه نقل قول هاي آمده در اين نوشته از اين منبع است.
3. براي آگاهي از تاريخ، محتوا و طبقه بندي آرشيو مهدوي ن. ک. به:
Asghar Mahdavi, “Les archives Aminozzarb: Source pour l’histoire economique et social de l’Iran (fin XIXe-debut XXe siecle), Le Monde Iranien et l’Islam, IV, 1976-977, pp. 195-222: ______, “The Significance of Private Archives for the Study of the Economic and Social History of Iran in the Late Qajar Period,” Iranian Studies, 16 (1983), pp.243-78.
4. حاج حسين آقا امين الضرب، همان، ص 197.
5. منبع اين آگاهي دکتر اصغر مهدوي، نواده حاج محمّدحسن امين الضرب است که بخشي بزرگ از آرشيو فاميلي را طبقه بندي و آن را به دقّت بررسي کرده است. از او به خاطر راهنمايي ها و پيشنهادهايش در انجام بررسي حاضر بي نهايت سپاسگزارم. نامه هاي نقل شده در اين نوشته همه از آرشيو وي در تهران گرفته شده است.
6. ن. ک. به: مهدي بامداد، تاريخ رجال ايران، قرون 12، 13، 14، تهران، ظفر، 1347. و نيز ن. ک. به: ميرزا مهدي خان ممتحنالدوله، خاطرات، به کوشش حسين قلي خان شقاقي، تهران، اميرکبير، 1362، ص128.
7. حاج حسين آقا امين الضرب، همان، ص 197.
8. Ralli & Angelasto شعبه شرکت بين المللي Ralli بود. شعبه اين شرکت در تهران که در آغاز در حمايت روسيه قرار داشت در سال 1860 (1239ش) تحت حمايت انگلستان قرار گرفت زيرا دو تن از پنج برادر مؤسس شرکت از اتباع اين کشور بودند.
9. ن. ک. به:
Charles Issawi, ed. The Economic History of Iran800-1914, Chicago, The University of Chicago Prsess, 1971, p. 348-356.
10. اين کاروانسرا که به خاطر ميرزا تقي خان امير کبير کاروانسراي امير نام گرفت داراي 336 حجره در دو طبقه بود.
11. ظاهراً مقصود امين الضرب از “واپور” ( (vaporهمان ماشين بخار است.
12. در دوران قاجار، گمرک نيز مانند بسياري از منابع درآمد عمومي ديگر در ازاي مبلغي سالانه به اشخاص حقيقي اجاره داده مي شد. ن. ک. به:
W. M. Floor, “The Customs in Qajar Iran,” op. cit. , pp. 281-311.
13. در اين زمان والي زنجان محمّد تقي ميرزا رکن الدوله، پسر چهارم محمّدشاه و برادر کوچک ناصرالدين شاه، بود که چهار بار نيز به حکمراني خراسان رسيد. به احتمالي هم او بود که حاج ابوالقاسم، برادر امين الضرب، را ملک التجّار مشهد کرد. براي آگاهي هاي بيشتر در باره او ن. ک. به: بامداد، همان، جلد سوّم، صص 319-312.
14. براي اطلاعات بيشتر در باره ميرزا حسين خان ن. ک. به:
Guity Nashat, The Origins of Modern Reform in Iran 1870-1880, Chicago, University of Chicago Press, 1982.
ميرزا علي خان امين الدوله وزير پست و زماني نيز رئيس ضرّابخانه و صدراعظم مظفرالدين شاه بود. براي اطلاعات بيشتر در باره وي ن. ک. به: بامداد، همان، جلد دوّم، سس 366-354.
15. براي اطلاعات بيشتر در باره تجارت ترياک در ايران و خليج فارس ن. ک. به:
A. R. Nelligan, The Opium Question with Special Reference to Persia, London, 1927.
همچنين ن. ک. به:
Issawi, op. cit, pp. 238-41، و به: Roger Olson, “Persian Gulf Trade and the Agricultural Economy of Southern Iran in the Nineteenth Century,” in Michael E. Bonine and Nikki Keddie, eds., Continuity and Change in Modern Iran, Albany, State University of New York Press, 1981.
16. در باره نشان ها و درجه هاي دربار قاجار ن. ک. به:
Angello M. Piemontese, “The Status of the Qajar Order of Knighthood,” East and West, September-December 1969, pp. 437-71.
17. براي اطلاعات بيشتر در باره امين السلطان ن. ک. به: بامداد، همان، جلد دوّم، صص 426-387؛ به: خان ملک ساساني، سياست گران دوره قاجار، تهران، انتشارات بابک، 1338؛ و به:
N. R. Keddie, “The Assassination of Amin-al Sultan (Atabak-i Azam) 31 August of 1907,” C. E. Bosworth, ed., Iran and Islam, Edinburgh University Press, 1971, pp.315-329.
18. تاريخ سي ساله بانک ملّي ايران، تهران، بانک ملّي ايران، 1338، صص 74-65.
19. نامه امين الضرب، از مسکو، به امين السلطان به تاريخ 21 رمضان 1304ق.
20. همانجا.
21. نامه امين الضرب، از بروکسل، به امين السلطان، مورّخ 17 شوّال 1304ق.
22. نامه امين الضرب، از بروکسل، به امين السلطان، به تاريخ 19 شوّال 1304ق.
23. نامه امين الضرب، از پاريس، به امين السلطان، که ظاهراً در ذي القعده 1305ق نوشته شده است.
24. همانجا.
25. ن. ک. به:
William J. Olson, “The Mazanderan Development Project and Haj Muhammad Hassan: A Study in Persian Entrepreneurship, 8981-4881,” in Elie Kedourie and Sylvia G. Haim eds., Towards A Modern Iran: Studies in Thought, Politics and Society, London, Frank Cass & Co, 1980, pp.38-155.
26. محمّدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات، تهران، اميرکبير، 1350، ص 351.
27. فريدون آدميّت و هما ناطق، افکار سياسي و اجتماعي و اقتصادي در آثار منتشر نشده قاجار، تهران، آگاه، 1357، ص 304.
28. همان، ص 308.
29. طُرفه اين جا است که اين سنّت براي امين الضرب شمشيري دولبه بود زيرا به عنوان ثروتمندترين تاجر ايراني پول را به متقاضي مقام قرض مي داد و او رامديون خود مي کرد ولي در همان حال آماج حمله مخالفينش مي شد. ن. ک. به: عبّاس ميرزا ملک آراء، شرح حال، به کوشش حسين نوائي، تهران، انتشارات بابک، 1325، صص 192-191.
30. فرّخ خان امين الدوله، مجموعه اسناد و مدارک، به کوشش کريم اصفهانيان و قدرت الله روشني، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1358، جلد اوّل، ص 355؛ و نيز به: کلنل کوسوگوسکي، خاطرات، ترجمه عبّاس قلي جليلي، تهران، سيمرغ، 1355، ص 101.
31. آدميت و ناطق، همان، صص 371-299.
32. همان، صص 67-366.
33. همان، صص 68-367.
34. براي آگاهي هاي بيشتر در باره امتيازنامه رويتر ن. ک. به:
L. E. Frechtling, “The Reuter Concession in Persia,” Asiatic Review, 34, 1938;
و همچنين به: ابراهيم تيموري، عصر بي خبري يا تاريخ امتيازات در ايران، تهران، اقبال، 1332، صص 150-97؛ و فريدون آدميّت، انديشه ترقّي و حکومت قانون: عصر سپهسالار، تهران، خوارزمي، 1351، صص 69-335.
35. فريدون آدميّت، ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران، تهران، پيام، 1355، صص 37-36 و 50-36. همچنين ن. ک. به:
Nikkie R. Keddie, Religion and Rebellion in Iran: The Iranian Tobacco Protest of 2981-1981, London, I. B. Tauris, 1987, pp. 224-76.
36. آدميّت، ايدئولوژي، ص 44.
37. حاج حسين آقا امين الضرب، همان، صص 204-203.
38. غلامحسين افضل الملک، افضل التواريخ، به کوشش منصوره نظام مافي و سيروس سعدونديان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1362، صص 90-288.
39. حسين محبوبي اردکاني، تاريخ مؤسسات تمدّن جديد در ايران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1357، جلد دوّم، ص 65.
40. حاج حسين آقا امين الضرب، همان، ص 226.
41. همان، 117.
42. سيّاح، همان، ص 293.
43. ن. ک. به: ايرجافشار و اصغر مهدوي، مجموعه اسناد و مدارک درباره سيّد جمال الدين مشهور به افغاني، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1342.
44. اعتماِدالسلطنه، همان، ص 554؛ و افضل الملک، همان، ص 375.
45. بامداد، همان، جلد چهارم، صص 317-316؛ و عبدالله مستوفي، شرح زندگاني من: تاريخ اجتماعي و اداري دوره قاجاريه، تهران، زوّار، 1321، جلد اوّل، ص 522.
46. اعتمادالسلطنه، همان، ص 592.
47. نامه ناصرالدين شاه به برادر و وزير تجارتش، عبّاس ميرزا ملک آرا: ن. ک. به: آدميت و ناطق، همان، ص 369.
48. يکي ازمعاصرانش در باره او نوشت که کسي نيست به او رحمت نفرستد و از مرگش تأسف نخورد: افضل الملک، همان، ص 290.
49. ن. ک. به: Issawi, op. cit., p.478.
50. ن. ک. به: مهدي قلي هدايت، خاطرات و خطرات، تهران، زوّار، 1344، ص 100.
51. همانجا. امّا به گفته عبدالله مستوفي اين ثروت 400000 تومان بوده است: مستوفي، همان، جلد دوّم، ص11.
52. ن. ک. به:
James Alban Bill, The Politics of Iran: Groups, Classes and Modernization, Columbus, Ohio, Charles E. Merrill,1972, pp. 9-10