0

سيب شناسي شخصيت و محبوبيت زن/8

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

سيب شناسي شخصيت و محبوبيت زن/8

نويسنده: محمدرضا كوهي
منبع: كتاب آسيب شناسي شخصيت ومحبوبيت زن






پيامدهاي ناگوار بدحجابي بر خانواده و اجتماع

قسمت سوم: شيوع انحرافات جنسي

انسان هاـ اعم از مرد و زن ـ در برابر غريزه ي جنسي به سه گروه تقسيم مي شوند:
1ـ كنترل و تعديل در سايه ي تقواي الهي و اشباع آن از راه ازدواج؛
2ـ افراط و زياده روي و انحراف؛
3ـ تفريط و بي توجهي به اين ميل نفساني
انسان هاي با تقوا و مؤمن كه جز به معشوق و دلرباي حقيقي دل نبسته و عظمت وجودي خويش و تمام نعمت هاي خود را از لطف او مي دانند و از برزخ و حساب و كتاب آخرت هراسناكند، هرگز با گناه و انحراف، برخود، ستم نكرده و صفاي باطن را آلوده نمي سازند و خود را از هدايت حق تعالي و سعادت محروم نمي سازند، لذا به هنگام روبرو شدن با عوامل مهيج و هوس انگيز با الگوگيري و پيروي از حضرت يوسف عليه السلام، در سايه ي محكم ترين و مطمئن نرين دژها، يعني پناه بردن به خداوند و ياد او و عظمت خويشتن و بزرگي روح و نيز با يادآوري معاد و آخرت، چشمان خويش را كنترل، قوه تخيل را تعديل و در برابر غرايز، خويشتن داري و صبر پيشه مي كنند واز دايره ي عفت و تقوا خارج نمي شوند و از هر گونه انحراف و كج روي دوري مي كنند تا شرايط ازدواج، آن گونه كه خداوند وعده داده است، فراهم گردد.
كساني كه راه سوم را برگزيده و غريزه خود را سركوب مي كنند، كارشان به حكم عقل و شرع ناپسند و مذموم است، زيرا خطر طغيان غريزه و انحراف از مسير معقول و يا عوارض ناگوار رواني و عصبي آنها را تهديد مي كند؛ به علاوه با هدف آفرينش غريزه ي جنسي ـ كه توليد نسل است ـ مغاير مي باشد.
اما دسته دوم: ـ كه موضوع بحث ماست ـ كساني اند كه از دين و ايمان تهي بوده يا ايمان ضعيفي دارند؛ اين افراد غريزه و نفس سركش خود را، به ويژه هنگام مواجه شدن با عوامل هيجان برانگيز و تحريك كننده، از مدار طبيعي منحرف نموده و پا از دايره ي تقوا و عفاف بيرون مي نهند و به انحرافات جنسي مي آلايند كه عواقب و پي آمدهاي دردناكي براي جامعه و خود آنها دارد. اين انحرافات عبارتند از: استمنا و خودارضايي، لواط و مساحقه، زنا و گرايش به جنس مخالف از راه غير مشروع.
از آن جا كه هر عمل مخالف فطرت و طبيعت انسان، ضربه و جنايتي بر روح و جسم است، انحرافات جنسي به خصوص استمنا داراي عوارض و آثار ناگوار و خطرناكي است كه گريبان گير شخص منحرف و جامعه و نسل آينده مي شود، كه چه بسا آثار شوم آنها تا آخر عمر باقي مي ماند؛ به همين علت دين مقدس اسلام ـ كه دين فطرت و طبيعت است ـ با اين انحرافات به شدت مبارزه نموده و آنها را از گناهان بزرگ شمرده است و دستورهاي آن در باره ي كنترل چشم و خيال، حجاب و پوشش، عفت و غيرت، و به طور كلي اخلاق جنسي براي محفوظ ماندن انسان از ناهنجاري هاي اخلاقي و انحرافات جنسي و نتايج خطرناك آن است.
در اين مبحث به ذكر انواع انحرافات جنسي و بيماري ها و اختلال هاي عمده رواني ناشي از آنها و پي آمدهاي وخيم شان مي پردازيم، تا ضمن تبيين فلسفه ي حكم اسلام بر وجوب حجاب و اخلاق جنسي، يادآوري و هشداري براي همه، به ويژه افراد مبتلا به اين انحرافات باشد.

الف) خودارضايي

جوانان و نوجوانان در اثر فشار غريزه ي جنسي حاصل از تحريكات جنسي زنان، به اين عمل نكبت بارـ كه آسان ترين و سريع ترين شيوه ي ارضاي غريزه و تحصيل لذت كاذب است ـ روي مي آوردند و از آن جا كه غالباً از پي آمدهاي زيان بار جسمي و رواني آن ناآگاهند، در اثر تكرار اين عمل، به آن عادت پيدا كرده و در نتيجه به انواع بيماري هاي اخلاقي، رواني، عصبي و جسماني مبتلا مي شوند؛ چنان كه متأسفانه امروزه بعضي از جوانان و نوجوانان جامعه ي ما به آن گرفتار شده اند؛ به گونه اي كه در ترس و اضطراب و افسردگي به سر مي برند و براي بهبودي خود راه چاره و شفا مي جويند.
با توجه به اين اصلِ روان شناختي، كه هر حركت مخالف فطرت و هر ميلي كه از مجراي غير طبيعي ارضا شود، ضربه ي بزرگي بر موجوديت انسان وارد مي كند و باعث تباهي جسم و تحليل نيروها و توانايي هاي ملكوتي مي گردد، لذا استمنا و كام جويي از خود، در منظر عقل بسيار قبيح و از نظر شرع مقدس اسلام از گناهان كبيره است، زيرا اولاً اين عمل شوم، انحراف غريزه ي جنسي از مسير دست خود و فلسفه ي آفرينش مي باشد و ثانياً مغاير با پرورش استعدادها و هدف تكاملي است و ثالثاً عواقب بسيار ناگواري راـ در اثر تكرارـ براي جسم و اعصاب و روان ايجاد مي كند.
يكي از نويسندگان مي نويسد:
كام جويي از خود، گر چه موقتاً نوجوان را تشفي مي بخشد و قدري آرامش و رخوت به همراه مي آورد، لكن اين آرامش كاذب است و به اصطلاح، آرامش قبل از طوفان ناميده مي شود؛ طوفاني كه بعدها سر مي آورد و خرمن هستي نوجوان را در حريقي دامن گستر مي سوزاند.(1)
گذشته از آثار و پي آمدهاي نامطلوب جسمي خودارضايي، آن چه بيشتر مهم است، جنبه ي رواني آن است كه هر فردي پس از اقدام به آنان، دچار عذاب وجدان شده و احساس گناه و شرمندگي مي كند و شخصيت و انسانيت خود را در معرض خطر مي بيند. البته اين حالت رواني لطف خدا محسوب شده تا انسان به خود آمده و با توبه و استغفار، تصميم جدي بر ترك آن بگيرد و ديگر هيچ گاه مرتكب چنين عملي نشود و در صدد اصلاح خويش برآيد.
اما مشكل زماني به اوج مي رسد كه نوجوان يا جوان و هر مبتلاي ديگر، از اين لطف الهي به صورت شايسته استفاده نكند و هم چنان خود را به آن آلوده سازد و در اثر تكرار و عادت به آن، به جاي توبه و استغفار و تلاش براي ترك آن، احساس گناه، حقارت و بي ارزشي در او شدت يافته و احساس شرافت و بزرگواري و قوت عزت و اراده در او تضعيف گردد و از بازگشت به فطرت خويشتن نااميد شود.
اين احساسات منفي و زيان هاي اخلاقي، شخصيت آنان را به شدت متزلزل و آسيب پذير نموده و زمينه ي خطرناكي براي افزايش انحرافات و فاصله گرفتن از ارزش هاي اخلاقي و معنوي مي باشند، زيرا ميان احساس كرامت و عزت با گناه و انحرافات جنسي رابطه ي معكوسي وجود دارد؛ يعني هر چه انسان در اثر خودشناسي و دين شناسي، احساس عظمت روحي و كرامت نفس كند، از گناهان و زشتي ها فاصله مي گيرد و هر اندازه احساس فرومايگي و حقارت كند، نسبت به ارتكاب گناهان و انحرافات جنسي ورذايل اخلاقي، بي باك و لاابالي خواهد شد.
اين اصل روان شناختي در حديث امام علي (ع) بيان شده است:
مَن كَرُمت عليهِ نفسُهُ هانَت عليه شَهواتُهُ؛ كسي كه احساس كرامت نفس و بزرگواري روحي كند، شهوات نزد او خوار و بي ارزش خواهد بود. (2)
و امام هادي (ع) نيز مي فرمايند:
مَن هانت عليهِ نفسُه فَلا تَأمَن شَرّهُ؛ كسي كه احساس حقارت و بي شخصيتي كند از شر و آزار او در امان مباش. (3)
اين سخنان نوراني ـ كه حاكي از ژرف انديش و ظرافت بيني هاي آن حضرت است ـ نشان مي دهد تنها عاملي كه پشتوانه ي اخلاق و رفتار انساني و الهي است و انسان را در برابر گناهان و لغزش هاي جنسي بيمه مي كنند، عامل دروني يعني احساس عظمت و بزرگواري كردن است؛ انسان با شناخت عظمت و كرامت ذاتي روح ملكوتي و استعدادهاي الهي و هدف والاي آنها در پرتو وحي، خود را بزرگ تر و بزرگوارتر از آن مي داند كه دستش به گناه و دامنش به انحراف جنسي آلوده شود. در مقابل، احساس خود كوچك بيني و ضعف باعث مي شود تا پشتوانه ي روحي و عامل دفاعي دروني در برابر تمايلات ناپسند و شهوات و لذت هاي دروغين زودگذر تضعيف شود و تن به پستي آلودگي هاي و ذلت گناهان بدهد.
عواقب ناگوار خودارضايي در آيينه ي كلام دانشمندان و اعتراف مبتلايان
موريس دبس مي گويد:
نشانه هاي عادي جلق زدن (استمنا) را همه مي شناسند و آن عبارت است از پريدگي رنگ و به خصوص حلقه ي سياه رنگي كه به دور چشم پيدا مي شود، فرد همواره خسته و خواب آلوده به نظر مي رسد، توجه او به سختي به چيزي جلب مي شود، غالب اوقات يك شرم و حياي اغراق آميز و كاذب در وي پيدا مي شود، گوشه گيري اختيار مي كند و خواب وي آشفته و ناراحت است. (4)
كانت نيز مي گويد:
هيچ چيز به اندازه كام گرفتن از خود، ذهن و جسم را ضعيف نمي كند و اين نوع شهوت راني به كلي با طبيعت آدمي مغاير است، اما اين موضوع نبايد از جوان پنهان بماند، بايد آن را با همه ي زشتي اش پيش روي وي قرار داده، بگويي كه بدين طريق از توليد مثل خواهد افتاد و يادآور شويم كه اين عادت بيش از هر چيز ديگر قدرت جسمي اش را تباه خواهد كرد. با اين كار سبب پيري زودرس خواهد شد، عقلش واقعاً ضعيف خواهد شد و... .(5)
كوچكتف و لاپيك، دو روان شناس شوروي سابق مي گويند:
تمايلات جنسي پيش از موقع، جوان را از تحصيل و استراحت كلي و شاط بخش منحرف مي كند و در اشخاص بي اطلاع و بي تجربه سبب رنج روحي عميقي مي شود. (6) تعدادي از متخصصان مسائل جنسي عقيده دارند:
اين عمل (استمنا) مبتلايان را به ضعف قواي شهواني دچار مي كند، ترسو و بي حال بار مي آورد، شهامت و درستي از آنان گرفته مي شود، چه بسا اشخاصي هستند كه در عنفوان جواني دچار ضعف قواي روحي و جسمي به صورت مفرط مي شوند، اين عمل غير منطقي جنسي از لحاظ روابط نزديكي كه با حواس پنجگانه دارد، در درجه ي اول در چشم و گوش اثر مي گذارد، علاوه بر اينها تحليل رفتن قواي جسماني و روحاني، كم شدن خون، پريدگي رنگ، كمبود قواي حافظه، لاغري، ضعف و سستي زياده از حد، بي اشتهايي، كج خلقي، عصبانيت، دَوَران سرـ سرگيجه و آفت هاي ديگر، مشكلاتي است كه گريبان گير مبتلايان به آن خواهد شد. (7)
كينزي از محققاني كه ساليان دراز به تحقيق در باره ي مسائل جنسي نوجوانان و جوانان پرداخته است، مي نويسد:
مشكل است تصور شود كه چيزي بهتر از اين (استمنا) بتواند به طور مداوم به شخصيت فرد لطمه بزند. (8)
متفكر ديگري به نام سيلوانوس استال مي گويد:
اين كار (استمنا) آشفتگي و شوريدگي حال را سبب مي شود و اگر تكرار گردد نتايج محنت انگيزي در پي دارد؛ استمنا هوش را ناتوان و خوي را پست و نيروهاي فعال را نابود مي سازد. بايد آن را نه تنها گناه به خدا بلكه بي حرمتي به آن چه در عالم بشريت پاك و نيك است، به شمار آورد. اين كار زشت اگر به درازا انجامد براي بدبختي كه بدان مبتلا شود، همه راه هاي به دست آوردن خوشبختي را تباه و ويران مي سازد. (9)
دين مقدس اسلام اين عمل زشت و ناپسند و منافي عفت را حرام و گناه بزرگ شمرده و شخص منحرف و آلوده را، هم چون ديگر انحرافات جنسي، از تجاوزكاران برشمرده است؛ چنان كه قرآن كريم مي فرمايد:
«فَمن ابتغي وَراء ذلِك فَأُولئكَ هُمُ العادون»؛ هر كسي غير از اين راه ـ بهره گيري جنسي از همسر يا كنيز خويش ـ را طلب كند، تجاوزگر است. (10)
نقل شده است كه شخصي از امام صادق (ع) در باره ي استمنا سؤال نمود، امام فرمود:
گناه بزرگي است كه خداوند در قرآن مجيد از آن بازداشته است؛ استمنا كننده مانند آن است كه با خودش نكاح كرده و اگر كسي را كه چنين مي كند بشناسم با او هم غذا نخواهم شد.
راوي پرسيد از كجاي قرآن حكم آن فهميده مي شود؟ حضرت آيه مذكور را تلاوت فرمود. راوي سؤال كرد: گناه زنا بزرگ تر است يا استمنا؟ فرمود:
استمناء گناه بزرگي است. (11)
پيامبر اكرم (ص) نيز فرموده اند: هر كس با دست، شهوتش را خارج كند ملعون است. (12)
باز امام صادق (ع) فرموده اند:
سه دسته اند كه خداوند با ايشان سخن نمي گويد و با نظر رحمت به ايشان نمي نگرد و پاكشان نمي كند و براي آنان عذاب دردناكي است: كسي كه موهاي سفيدش را بكند ـ تا جوان ديده شودـ، كسي كه به وسيله ي عضو خودش، شهوتش را خارج كند و كسي كه با او لواط كرده شود. (13)
البته اگر انجام دهنده ي اين كارها توبه ي واقعي و نصوح كند، مشمول مغفرت و رحمت گشته و از عذاب نجات خواهد يافت.

ب) هم جنس گرايي

يكي از خطرناك ترين انحرافات، هم جنس گرايي است كه در مورد مردان به نام «لواط» و در مورد زنان «مساحقه» ناميده مي شود. اين عمل زشت از پي آمدهاي ديگر تحريكات جنسي زنان در جامعه است، زيرا از يك سو باعث غفلت افراد از ياد خداوند، قيامت و عظمت و كرامت نفس و ارزش هاي والاي انساني مي شود و همين موضوع ريشه ي همه ي نكبت ها و زشتي هايي است كه بر زندگي بشر سايه افكنده كه از جمله ي آنها گرايش افراطي به تمايلات نفساني و دنياپرستي است و از سوي ديگر موجب تحريك و شعله ور شدن غريزه ي جنسي مي شود؛ در نتيجه در اثر عدم دسترسي به جنس مخالف ـ از راه ازدواج ـ در نوجوانان و جوانان و در اثر شقاوت و شهوت بارگي در افراد متأهل، زمينه براي ميل به جنس موافق فراهم مي گردد.
اين عمل انحرافي و هنجار شكن، برخلاف ساختار فطري و طبيعي انسان بوده و سلامت جسم و روان را به خطر مي اندازد و تداوم آن موجب بروز آسيب هاي بسيار زيادي بر جسم و روان و مفاسد فراواني در جامعه مي شود؛ از اين رو در اين جا به ذكر تحقيقي كه در يكي از تفاسير در اين زمينه آمده، مي پردازيم:
اين گونه روابط نامشروع در ارگانيسم بدن انسان و حتي در سلسله اعصاب روح، اثرات ويرانگري دارد. مرد را از يك مرد كامل بودن و زن را از يك زن كامل بودن ساقط مي كند؛ به طوري كه گرفتار ضعف جنسي شديد و به اصطلاح سردمزاجي و بي ميلي به جنس مخالف مي شوند و بعد از مدتي قادر به آميزش طبيعي ـ با جنس مخالف ـ نخواهند بود. مردي كه تن به اين كار دهد احساسات زنانه، تدريجاً در او پيدا مي شود و با توجه به اين كه احساسات جنسي زن و مرد هم در ارگانيسم بدن آنها مؤثر است و هم در روحيات و اخلاق ويژه شان، لذا روشن مي شود كه از دست دادن احساسات طبيعي، تا چه حد بر جسم و روان و روح انسان ضربه مي زند و حتي ممكن است افرادي كه گرفتار اين انحراف هستند چنان به ضعف جنسي مبتلا شوند كه ديگر قدرت بر توليد فرزند را نيابند. افراد هم جنس گرا، تدريجاً به انزوا و بيگانگي از اجتماع و سپس بيگانگي از خويشتن رو مي آورند و گرفتار تضاد پيچيده ي رواني مي شوند و اگر به اصلاح خود نپردازند، ممكن است به دام بيماري هاي جسمي و رواني مختلفي بيفتند و قدرت اراده را، كه شرط هر نوع پيروزي است، تدريجاً از دست بدهند و يك نوع سرگرداني و بي تفاوتي در روح آنان لانه كند و سرگرداني رواني تدريجاً آنها را به مواد مخدر و مشروبات الكلي و انحرافات اخلاقي ديگر بكشاند. (14)
بر اين اساس، دين مقدس اسلام ـ كه تمام قوانين و دستورهايش هماهنگ با ساختار وجودي آدمي است ـ اين عمل قبيح را حرام و از گناهان كبيره شمرده و بلكه از نزديك شدن به مقدمات آن و هم چنين ساير انحرافات جنسي نهي كرده است؛ آن جا كه مي فرمايد:
«و لا تَقرَبوا الفَواحِش ما ظَهر مِنها و ما بَطن»؛ به كارهاي زشت، چه آشكار و چه پنهان نزديك نشويد. (15)
در چندين جاي قرآن نيزـ براي عبرت و پند مسلمانان و ديگران ـ سخن از قوم لوط به ميان آمده و آنها را اولين قومي كه به اين عمل منافي عفت آلوده شدند، معرفي كرده و از آنان به قوم نادان، مسرف و فاسق و از اين عمل به عنوان فاحشه، فسق و خبيث ياد مي كند. عاقبل، عذاب الهي و بازتاب اعمال ننگين شان آنها را فراگرفت و باراني از سنگ ريزه بر آنها فروريخت و شهرهاي آنان را زير و رو و واژگون ساخته و به زندگي خفت بارشان پايان داد. (16)
پيامبر اكرم (ص) فرمودند:
لمّا عَمِل قومُ لوطٍ ما عَمِلوا بَكتِ الأرضُ إلي ربّها حتي بَلغَ دُموعُها إلي السّماءِ بَكتِ السّماءُ حتي بَلغَ دُموعُها إلي العرشِ فَاَوحي اللهُ إلي السّماءِ أن اَحصِبيهِم و أوحي إلي الأرضِ أن اَخسِفي بِهِم؛ هنگامي كه قوم لوط آن اعمال ننگين و پست را انجام دادند، زمين آن چنان ناله سر داد كه اشك هايش به آسمان رسيد و آسمان آن چنان ناله كرد كه اشك هايش به عرش رسيد، پس خداوند به آسمان وحي فرستاد كه آنها را سنگ باران كن و بر زمين وحي نمود كه آنان را فرو ببر. (17)
هم چنين آن حضرت فرمودند:
لا يَجِدُ ريحَ الجَنهِ زَنوقُ و هُو المُخنّثُ؛ كسي كه با او لواط شود بوي بهشت به مشامش نخواهد رسيد. (18)
امام صادق (ع) نيز ضمن حديثي به شدت زشتي و خباثت اين عمل (لواط) در دنيا و تجسم باطن و حقيقت آن در آخرت اشاره فرموده است:
مَن جامَعُ غُلاماً جاءَ يوم القيامهِ جُنُباً لا يَنقيه ماءَ الدّنيا و غَضِبَ اللهُ عليهِ و لَعَنهُ و اَعَدّ لَهُ جَهنّم و سائت مصيراً... ثُمّ قال إنّ الذَّكرَ يَركَبُ الذّكَرَ فَيَهتَزُّ العرشُ بذلك؛ هر كس با پسر نوجواني آميزش [=لواط]كند، روز قيامت در حالي وارد محشر مي شود كه جنب و ناپاك است؛ به طوري كه آب هاي جهان او را پاك نمي كند و خداوند بر او غضب مي كند واز رحمت خويش دور مي سازد و دوزخ را براي او آماده مي كند و چه بد جايگاهي است... سپس فرمود: هر گاه فرد مذكر[=مرد] با مذكر ديگر آميزش كند، عرش الهي به لرزه مي آيد. (19)
حضرت علي (ع) هم در اين باره مي فرمايد:
لَعن اللهُ المُتَشبِّهين مِن الرّجالِ بِالنّساءِ و المُتَشَبّهاتِ مِن النّساءِ بِالرّجالِ؛ لعنت خداوند بر آن مرداني كه خود را شبيه زنان و بر آن زناني كه خود را شبيه مردان مي كنند. (20)
شايان ذكر است كه براي اين گناه كاران، رسوايي و عذاب اُخروي در صورتي است كه متنبه نگشته و توبه و بازگشت حقيقي نكنند.

ج) زنا

كشش و جاذبه اي كه در سايه ي غريزه جنسي زن و مرد به سوي يكديگر وجود دارد، از حكمت هاي خداوند براي توليد و بقاي نسل مي باشد، اما نه به هر روش و قيمتي، بلكه از راه شرعي و قانوني؛ يعني ازدواج و تشكيل زندگي مشترك.
هر انساني تداوم شخص و شخصت خويش را در توليد نسل و تربيت فرزند صالح مي داند؛ از اين رو هر كس از عمق جان نيازمند فرزند سالم و شايسته است تا در پرتو وجود او، نياز دروني اش را تأمين نمايد و با مرگ، دفتر وجودش در دنيا پايان نيابد.
از اين رو براساس كلمات امامان پاك عليهم السلام پرونده اعمال انسان با مرگ بسته مي شود، مگر چند گروه كه از جمله آنها پدر و مادري است كه فرزند درست كرداري به يادگار گذاشته اند. بديهي است كه تنها در پرتو نظام خانواده و ارتباط مشروع زن و مرد مي توان محيطي آكنده از محبت، گذشت، فداكاري و سرشار از انسانيت، معنويت و در نتيجه بستري مناسب براي توليد نسل و پرورش فرزند صالح و شايسته فراهم نمود و اصولاً در چنين فضايي شخصيت والدين در فرزندان تبلور مي يابد و فرزندان آئينه ي تمام نماي پدر و مادر خواهند بود.
با اين بيان، فلسفه ي حرمت عمل ننگين و ناپسند زنا و تعرض جنسي روشن مي شود، چرا كه زناـ كه عمل جنسي نامشروع مرد و زن بدون پيوند زناشويي است ـ گذشته از فساد اخلاقي فردي و اجتماعي، باعث نابودي و ريشه كني نسل، به ويژه نسل صالح مي شود، زيرا اولاً: اين عمل پست ضربه هاي جبران ناپذيري بر بنيان خانواده وارد مي سازد، چرا كه با رواج اين عمل، از يك سو بسياري از جوانان ازدواج نمي كنند و يا ازدواج را به تأخير مي اندازند و براي ارضاي غريزه ي خود از اين راه استفاده مي كنند و پس از گذشت جواني و سن ازدواج، تشكيل خانواده مي دهند كه در چنين موقعيتي آمادگي يا حوصله توليد و تربيت فرزند صالح از بين مي رود و يا به شدت كاهش مي يابد.
از سوي ديگر ازدواج هاي صورت گرفته در معرض طلاق و فروپاشي قرار مي گيرد؛ چنان كه در رژيم طاغوت كه اين عمل مغاير با فطرت و شريعت رواج داشت، بر اساس آماري كه آن زمان اعلام شد، در برابر هر ازدواجي يك پيوند خانوادگي متلاشي و به طلاق و جدايي كشيده مي شد. چه اين كه در نظام فعلي ـ جمهوري اسلامي ـ طبق آمار منتشر شده در سال 1381، از هر چهار ازدواج يكي از آنها به طلاق منجر مي شود.
ثانياً: از يك طرف باعث سقط جنين و انسان كشي هاي زيادي مي گردد كه از گناهان بزرگ بوده و ديه دارد؛ كه ديه ي آن از بيست مثقال شرعي طلاي سكه دار (مسكوك)ـ اگر آن چه سقط شده نطفه باشدـ آغاز مي شود تا برسد به ديه ي كامل ـ اگر روح در جنين دميده شده باشدـ ضمن اين كه صورت اخير مشمول اين آيه نيز مي شود كه:
«مَن قَتَل نفساً بِغَير نَفسٍ أو فسادٍ في الأرضِ فَكأنّما قَتَلَ النّاسَ جميعاً»؛ هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فسادي در زمين بكشد، گويا تمام انسان ها را كشته است. (21)
بشر متمدن نمايِ امروز و مادران بي عاطفه، با كمال قساوت دست خود را آغشته به خون بسياري از كودكان نموده و جگرگوشه هاي خود را در رحم قطعه قطعه نموده و از بين مي برند و براي اين عمل جنايت كارانه عذر و بهانه هاي واهي مي تراشند.
از طرف ديگر سبب به وجود آمدن فرزندان نامشروع و به هم خوردن نسب ها و قطع شدن روابط پدران و مادران بي عفت و خلاف كار با فرزندان خويش مي گردد، زيرا هيچ مادري حاضر به نگهداري و پرورش فرزند نامشروع خويش نيست. پدر نيز اطمينان ندارد كودك متعلق به او باشد و اگر فرزندش هم باشد براي حفظ آبرو، آن را از خود دور مي كند و به پرورشگاه مي سپارد و يا حداقل مورد بي مهري والدين قرار مي گيرد و از دامان تربيتي آنان محروم مي شود؛ در اين صورت هم فلسفه ي وجود غريزه ي جنسي عقيم مانده و زمين از نسل انسان هاي صالح كم خواهد شد.
به علاوه، كودكان به صورت فطري تمايل شديدي به شناخت پدر و مادر خود دارند، تا از حمايت هاي عاطفي، روحي و جسمي آنان بهره مند شوند، مخصوصاً عنصر عاطفه و مهر و محبت والدين در تكوين و شكل گيري شخصيت كودك و پرورش استعدادهاي او در بالاترين درجه اهميت است، اما كودكان و فرزندان نامشروع خياباني از چنين حمايت ها و محبت هايي محرومند كه نتيجه اش ايجاد عقده حقارت و پي آمدهاي ناشي از آن شده و تربيت آنان را بسيار دشوار و پيچيده مي سازد.
گذشته از اينها، آنان پس از رسيدن به سن بلوغ و آگاهي از تولد نامشروع خود، ضربه هاي كوبنده اي بر روان، اعصاب و جسمشان وارد مي شود و احساس حقارتشان چند برابر مي گردد، به ويژه اگر افراد جامعه نيز به اين موضوع دامن بزنند. در چنين حالتي در برابر ناهنجاري ها و انحرافات اخلاقي و جنسي، آسيب پذير مي شوند و لذا تربيتشان بسيار طاقت فرسا بوده و انسان هاي صالحي نخواهند بود و حتي در جامعه دست به جنايت، خيانت، سرقت، تجاوز، اعتياد و امثال اينها مي زنند؛ چنان كه قاتلان پيشوايان دين مقدس اسلام، افراد ولدالزنا و يا ولدالحيض بوده اند.
ثالثاً: از آن جا كه جامعه از خانواده ها تشكيل مي شود، با تزلزل نظام خانوادگي و روابط صحيح خانواده ـ در اثر گرايش به شهوات نامشروع ـ اخلاق اجتماعي و روابط انساني ميان افراد جامعه متزلزل گشته و فساد، بي عفتي، ظلم، خودكشي و غيره در آنان افزايش مي يابد. در چنين جامعه اي بيشتر آسيب هاي اخلاقي و روحي بر نسل جوان و نوجوان وارد مي شود و نسل صالح و پاك جاي خود را به نسل گمراه و منحرف مي دهد. علاوه بر اين، انحراف جنسي موجب بروز بيماري هاي تناسلي و شيوع امراض جسمي و رواني مي شود كه نمونه ي بارز آن بيماري ايدز است كه براساس آمار منتشر شده اوايل سال 1380، سي و شش ميليون نفر در جهان در اثر ابتلا به آن جان باخته اند. البته انحرافات جنسي ـ همان گونه كه عامل ايجاد بيماري ايدز است ـ يكي از راه هاي انتقال اين ويروس نيز محسوب مي شود. بر اين اساس، عصر ما كه كوشش هاي فراواني براي رهايي از هر قانون و محدوديتي است، مصداق كامل اين فرمايش حضرت امام رضا (ع) است:
كُلّما اَحدثَ العِبادُ مِن الذّنوبِ ما لم يَكونوا يَعمَلون، اَحدثَ اللهُ لَهُم مِن البَلاءِ ما لم يَكونوا يَعرفون؛ هر گناه تازه اي كه سابقه نداشته و مردم مرتكب آن شوند، خداوند بلا و بيماري جديدي براي آنها ايجاد مي كند كه آن زمان پيشينه نداشت.(22)
گناه زياد، هم چنين باعث مرگ و ميرهاي زياد و نابهنگام مي شود؛ همان گونه كه اما صادق (ع) در اين باره مي فرمايد:
مَن يَموتُ بِالذّنوبِ اَكثرُ مِمّن يَموتُ بِالآجال؛ كساني كه به خاطر گناهان مي ميرند بيشتر از افرادي هستند كه با عمر طبيعي مي ميرند. (23)
مطالب گفته شده ـ گذشته از اين كه عملي و عقلي است ـ در دنياي غرب كه آزادي جنسي شيوع دارد، كاملاً مشهود و محسوس است و براي كساني كه خواهان حقيقت اند، جاي هيچ گونه ترديد و انكار نمي گذارد، ضمن اين كه بزرگان و پيشوايان دين به آنها تصريح و اشاره نموده اند.
دين مقدس اسلام با همسويي با خلقت وخرد انسان، از يك سو عفت و پاكدامني را از نشانه هاي افراد با ايمان دانسته (24)و حضرت يوسف عليه السلام و مريم عليها السلام را به عنوان اسوه هاي عفاف معرفي نموده است. (25) از سوي ديگر اين عمل شوم و زشت را نه تنها منع و حرام كرده، بلكه از نزديك شدن به آن، از راه انجام مقدمات نيز بازداشته است؛ چنان كه قرآن كريم مي فرمايد:
«ولا تَقربوا الزّني إنّهُ كان فاحِشهً و ساءَ سَبيلاً»؛ به زنا نزديك نشويدـ و از مقدمات آن نيز اجتناب كنيدـ زيرا عمل بسيار زشت و راه و روش بدي است. (26)
قرآن كريم در خصوص اموري كه جاذبه هاي شهواني دارند و نزديك شدن به آنها وسوسه انگيز است و بيم آن هست كه انسان را از راه راست فطرت و شريعت منحرف سازند، تعبير لطيفي دارد: «نزديك نشدن به آنها»؛ اين تعبير علاوه بر اين كه لزوم دوري از آنها را تأكيد مي كند، اشاره حساب شده اي به پرهيز از مقدمات آنها مي باشد كه انسان را گام به گام به آن امور نزديك كرده و سپس به دام مي اندازند.
انحرافات جنسي از امور جاذبه داري است كه مقدمات تحريك كننده و وسوسه انگيز دارند، كه عمده ي آنها حرام و برخي مكروه مي باشند، و به تدريج آدمي را از ياد خدا، قيامت و پي آمدهاي شوم آن غافل كرده و به آن گرفتار مي سازند؛ از قبيل بدحجابي و خودنمايي زنان، چشم چراني، تخيلات شهواني، دوستي هاي غير مشروع، خلوت كردن با نامحرم، مكان هاي مختلط زن و مرد، موسيقي مهيج، فيلم هاي مبتذل، كتاب ها، نشريات، عكس هاي مستهجن و نظاير اينها كه سرمنشأ دوري انسان از اخلاق انساني و اسلامي است.
پس معناي نزديك نشدن به زنا به معناي اجتناب از اين مقدمات و در نهايت خود عمل زشت و خبيث زنا مي باشد. كلماتي هم چون: إنّ، فعل ماضي، فاحشه و ساء سبيلاـ كه در آيه آمده ـ شدت زشتي و بزرگي اين عمل را گوشزد مي نمايد، ضمن اينكه جمله «وساءَسبيلاً» بيانگر انحراف از راه راست و فروغلتيدن در مفاسدي است كه فرد و نظام خانواده و اجتماع را به تباهي مي كشاند.
بنابراين از عوامل بسيار مؤثر در عمل پست زنا، حضور غيرعفيفانه زنان در جامعه است؛ به همين دليل قرآن كريم وقتي حكم حد زنا را بيان مي كند، نخست زن زانيه و بعد مرد زناكار را ذكر فرموده است:
اَلزّانِيهُ والزّاني فَجلِدوا كُلّ واحدٍ منهُما مأهَ جَلدهٍ»؛ زن و مرد زناكار را هر يك، صد تازيانه بزنيد. (27)
اما در مورد سرقت و دزدي؛ عكس آن است:
«السّارقُ والسّارقهُ فَاقطَعوا أيديَهُما»؛ دست مرد و زن دزد را قطع كنيد. (28)
نكته اش آن است كه عامل اصلي در آلودگي به زنا، زنان بي بندوبار و خودنما و در سرقت، مردانند، چه اين كه در اين عمل منافي عفت بيشترين آسيب را خود اين زنان مي خورند؛ هم از جهت رفتن آبروي آنان، مخصوصاً اگر باكره و دوشيزه باشند، زيرا سرمايه بكارت راـ كه نشانه ي عفت و پاكدامني است ـ از دست مي دهند و هم از نظر سقوط از مقام معشوق بودن و محبوبيت آنان به ويژه در خانواده و بروز اختلاف هاي خانوادگي، طلاق و جدايي و هم به لحاظ خطر انحراف و گمراهي فرزندان آنان؛ بالاخص دختران.
حكم زدن شلاق و تازيانه به زناكار، حكايت از عملِ حيواني و غير انساني بودن زنا مي كند كه آلوده شوندگان را در آن حالت از قلمرو انسانيت خارج كرده و در زمره ي حيوانيت داخل نموده است، زيرا تازيانه را به حيوان مي زنند، نه انسان، البته حكم شلاق زدن براي زناكار مخصوص كسي است كه همسر ندارد و يا همسرش در دسترس او نيست و گرنه حكم زناكاري كه همسر دارد و در اختيار و در نزد اوست، سنگ سار شدن و رجم است.

چند حديث در باره ي زنا

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:
يا علي در زنا شش خصلت و اثر است كه سه مورد آن در دنيا و سه تاي ديگر در آخرت است. اما در دنيا: جمال و زيبايي ـ و در روايتي نورانيت ـ را از بين مي برد، مرگ زودرس و تعجيل در نابودي مي كند و رزق و روزي را قطع مي كند، و اما آن چه در آخرت است: سختي حساب؛ خشم و سخط خداوند مهربان و دخول ـ يا خلودـ در آتش مي باشد.(29)
البته ماندگاري در آتش جهنم، طبق قاعده ي كلي كه در سوره ي بقره، آيه هشتاد و يك آمده مشروط به آن است كه انسان بر گناه پافشاري و مداومت ورزد؛ به گونه اي كه گناه همه ي قلب و روح را سياه و احاطه كرده و هيچ راهي براي بيداري، توبه و بازگشت نمانده باشد كه در اين صورت براي هميشه در آتش جهنم گرفتار خواهد شد. امام باقر (ع) نيز فرموده اند: در كتاب رسول خدا يافتيم كه:
إذا ظَهرَ الزّنا بَعدي كَثُرَ مَوتُ الفُجأه؛ هر گاه بعد از من زنا ظاهر شودـ افزايش يابدـ مرگ هاي ناگهاني زياد مي شود. (30)
امام صادق (ع) نيز مي فرمايند:
إذا فشا الزّنا ظَهرَتِ الزّلازِل؛ هنگامي كه زنا آشكار مي شود، زلزله و گرفتاري ها افزايش مي يابد. (31)
با توجه به اين احاديث تكان دهنده، روشن مي شود علت اين كه در عصر تسخير فضا و ارتباط ها، اين قدر زلزله، سيل، تصادفات، تورم و نكبت ها و غيره در زندگي زياد شده چيست. ضمن اين كه بيانگر آن است كه تن دادن به اين عمل بسيار قبيح، نه تنها فقر و تنگ دستي را از ميان نمي برد، بلكه بر شدت آن مي افزايد؛ علاوه بر اين كه در منظر وحي به دست آوردن روزي از راه نامشروع، حرام و ناپاك مي باشد كه باطن و حقيقت حرام خواري، خوردن آتش است و مانع رسيدن روزي حلال به حرام خوار مي شود.

نقش بي بند و باري و بدحجابي در شيوع فحشا

تأثير فوق العاده محيط در سازندگي يا تخريب شخصيت انسان بر كسي پوشيده نيست؛ از اين رو هر امري كه موجب عفت و پاكي عمومي و معادل فكري، رواني و اخلاقي جامعه و رشد شخصيت افراد گردد، براي اجتماع مفيد و لازم است و مي بايست در جهت تحقق و ايجاد آن حداكثر كوشش را به كار برد.
از آن جا كه زندگي انسان جمعي و اجتماعي است جامعه، به مثابه خانه و خانواده است كه حفظ حريم عفاف و اخلاق در آن حياتي است و پاكي يا آلودگي آن نقش مهمي در سرنوشت افراد آن به ويژه فرزندان و نسل نوخاسته دارد.
روي همين اصل منطقي، اسلام با هر چه جو اجتماع را آلوده و مسموم كند شديداً مبارزه كرده است، لذا گناه آشكار، مسئوليت و عقوبتش به مراتب بيش از گناه پنهان است، زيرا كسي كه پرده ي حيا را بدرد و مرتكب معصيت در ملأ عام بشود و به اصطلاح تجاهر به فسق كند باعث مي شود قبح و زشتي گناه و عمل ناهنجار، كه سدّ مهمي در برابر فساد و جرم است، به تدريج در نظر مردم از بين رفته و عواقب و بازتاب تلخ دنيوي و عقوبت و رسوايي اُخروي آن فراموش گشته و سدّ شكسته شود و مردم نيز به آن آلوده گردند. بدين ترتيب چنين فردي ضمن آلودگي و ضربه به شخصت خويشتن، جامعه را مسموم نموده و ضربه ي بزرگي بر معنويت و پيكره آن وارد كرده است.
گناه بسيار بزرگ لاقيدي و بدحجابي از اين قبيل است؛ دين مبين اسلام حجاب را به عنوان عامل مهم حفظ و اعتلاي شخصيت فردي و تحكيم پيوند خانواگي و حفظ عفت و اخلاق اجتماعي بر زن كه در نظام آفرينش از جايگاه ارزش مند معشوق بودن برخوردار مي باشد واجب فرموده است.
بانويي كه حجاب صحيح و شئونِ اسلامي را رعايت نمي كند با رفت و آمد در سطح اجتماع عامل غفلت زدگي و فراموشي مراقبت الهي و باعث كوري دلها در جامعه مي گردد، وي از يك سو گناه و رفتار ناهنجار لاقيدي و خودنمايي فسادانگيز را نشر و ترويج مي نمايد و ديگر زنان را به اين بلاي خانمان سوز گرفتار مي سازد و از سوي ديگر به جهت تأثيرات عاطفي و جنسي زن بر مردان، دل آنان ـ بالخصوص جوانان ـ را در ميدان جاذبه خويش گرفتار ساخته و غريزه شهوت آنها را مشتعل مي نمايد. از نتايج زيان بار آن، شيوع انحرافات جنسي و رنج جسمي و رواني شديد است و چه بسا روزگار آدمي را سياه و زندگي را تباه مي سازد.
بر اين اساس، زنان اين گونه از هر دو جهت مشمول اين كلام خداي سبحان مي شوند.
كه مي فرمايد:
«إنّ الّذينَ يَحبّونَ أن تَشِيعَ الفاحِشهُ في الّذين آمنوا لَهُم عذابٌ أليم في الدّنيا والآخرهِ واللهُ يَعلمُ و أنتُم لا تَعلَمون»؛ كساني كه دوست دارند زشتي ها و گناهان قبيح در ميان مردم با ايمان شيوع يابد عذاب دردناكي براي آنها در دنيا و آخرت است و خداوندـ از عواقب شوم و آثار مرگبار اشاعه فحشاـ آگاه است اما شماـ از ابعاد گوناگون و زيان بار آن ـ آگاه نيستيد. (32)
اين كه نفرمود كساني كه اشاعه فحشا مي كنند، بلكه مي فرمايد دوست دارند چنين كاري كنند، يا از جهت نهايت تأكيد در اين زمينه است؛ يعني آنهايي كه دوست دارند كه زشتي ها شيوع پيدا كند عذابشان شديد است، چه برسد به اين كه با اعمال و گفتار خود اشاعه فحشا كنند و يا از جهت آن است كه محبت ـ همانند كفرـ گاهي قلبي است و گاهي عملي يعني كردار ناشايست آنها موجب ترويج و شيوع گناهان زشت مي شود و مراد از «فحشا» هر گونه رفتار و گفتاري است كه زشتي آن بزرگ است، اعم از اين كه بي حجابي و بدحجابي و انحرافات جنسي باشد يا غير اينها.
بنابراين زنان با فرو افكندن لباس حياـ پوشش ديني ـ همانند آتش سياري مي شوند كه به هر جا گام مي نهند آن جا را آتش زده و شخص و شخصيت جوانان و نوجوانان را دچار حريق مي سازند. راستي چه آتش سوزي بدتر از اين وجود دارد كه خرمن توانايي ها و استعدادهاي خود و نسل جديد را مي سوزاند و شخصيت و انسانيت آنان و خويشتن را تباه مي سازد.
اگر اين بانوان مي دانستند همواره مرتكب چه جناياتي بر خود و افراد جامعه مي شوند و اگر حقيقت عمل ناهنجار خويش و گناهان عظيمي كه بر دوش دارند را مشاهده مي كردند، هرگز يك لحظه هم آرام نمي نشستند تا اين آتش افروخته شده بر دوش خويش را با آب توبه خاموش و خود را با دستورهاي سازنده اسلام اصلاح نمايند.
با توجه به مطالب مذكور، معناي عميق حديث ذيل روشن مي شود، حضرت امام رضا (ع) فرمودند:
نقش انگشتر حضرت عيسي عليه السلام دو جمله بود كه از انجيل گرفته شده بود:
خوشا به حال بنده اي كه به واسطه او ياد خدا حاصل مي شود و واي به حال بنده اي كه ياد خداوند به خاطر او فراموش شود. (33)

شريك در جرم و گناه

زن آسيب زا ضمن اين كه هنگام حضور غير شرعي در جامعه و در برابر افراد نامحرم پيوسته براي او گناه و سرپيچي از حكم الهي ثبت مي شود، در جرم و گناه كساني كه از طريق او به گناه جنسي، لاقيدي، جرم و جنايت، اعتياد، ظلم و غيره آلوده مي شوند، شريك خواهد بود و در نهايت گرفتار عكس العمل رفتارها و پوشش نامناسب و غير عفيفانه خود در برزخ و آخرت و گاهي در دنيا مي شود و اين نكته ي مهمي است كه عقل سالم بر آن نظارت دارد؛ چنان كه قرآن كريم نيز در اين زمينه به عنوان قانون كلي مي فرمايد:
مَن يَشفَع شَفاعهً حَسنهً يَكُن لَهُ نَصيبٌ مِنها و مَن يَشفَع شَفاعهً سَيّئَهً يَكَن لَهُ كِفلٌ مِنها و كان اللهُ علي كُل شيءٍ مُقيتاً؛ كسي كه تشويق به كار نيكي كند بهره وافري از آن براي او خواهد بود و كسي كه تشويق به كار بدي كند سهمي از آن خواهد داشت و خداوند حساب هر چيز را دارد و آن را حفظ مي كند. (34)
مطابق آيه، منطق اصيل اسلام در مسائل اجتماعي و خانوادگي آن است كه مردم جامعه و اعضاي خانواده در سرنوشت اعمال يكديگر از طريق راهنمايي و تشويق زبان يا عمل شريك مي باشند. هر گاه گفتار يا كردار حتي سكوت و اشاره انسان سبب تشويق فرد يا گروه و جمعيتي به كار نيك يا بد شود، سهمي از پاداش يا كيفر آن كار و آثار و نتايجش براي تشويق كننده خواهد بود، بدون آن كه از ثواب يا گناه فاعل اصلي (انجام دهنده ي عمل) كاسته شود؛ چنان كه از پيامبر اسلام (ص) چنين نقل شده:
مَن أمَرَ بِمعروفٍ أو نَهي عَن مُنكرٍ أو دلّ علي خَيرٍ أو أشارَ بِه فَهُو شريكٌ و مَن أمر بِسوءٍ أو دلّ عليه أو أشارَ بِه فَهُو شريكٌ؛ هر كس امر به كار نيكي يا نهي از منكر و گناهي كند يا به عمل خير راهنمايي نمايد يا اشاره به آن كندـ و به نحوي باعث تشويق به خير شودـ در آن عمل نيك سهيم و شريك است و هر كس دعوت به كار بد يا راهنمايي اشاره و تشويق بدان نمايد او نيز در آن عمل بد شريك است. (35)
بنابراين در فرهنگ كامل اسلام تنها انجام دهندگان گناه و كار زشت، مسئول و گناه كار نيستند بلكه تمام كساني كه به نوعي زمينه ي گناه و جرم را فراهم كردند نيز مسئول و معصيت كار شمرده مي شوند.
قرآن در باره ي نتيجه ي اُخروي گمراه كردن و به گناه كشاندن ديگران مي فرمايد:
«لِيحمِلوا أوزارَهُم كامِلهً يوم القيامَه و مِن أوزارِ الّذين يُضلّونَهُم بغير عِلمٍ ألا ساءَ ما يَزرون»؛ روز قيامت هم بايد بار گناهان خود را به طور كامل بر دوش كشند و هم سهمي از گناهان كساني كه به جهالت از راه حق گمراه و منحرف مي سازند، آگاه باشيد كه آنها بار سنگين بدي بر دوش خواهند كشيد. (36)
گذشته از اينها، در شيوع اين اعمال منافي عفت و پي آمدهاي ناگوار آنها، غالباً در درجه اول خود زنان خودآرا و بدحجاب و بي حجاب قرباني مهلكه و بازنده ي بازي مي باشند. هم چنان كه پدران، برادران، شوهران، فرزندان و ديگر بستگان نزديك آنان نيز در خطر سقوط در اين مهلكه ها هستند و در حقيقت اين زنان در همين دنيا به برخي از سزاي اعمال خود رسيده و شاهد انحراف اخلاقي و جنسي خود و نزديكان خويش مي باشند؛ چنان كه بسيار ديده و شنيده شده است.
براي رهايي از زنان از بندِ اسارتِ خودنمايي، كافي است باور كنند كه هر سخن و رفتاري كه از آنها صادر مي شود در شهود و حضور خداوند بزرگ است، چنان كه در قرآن مي فرمايد:
«ولا تَعمَلونَ مِن عَملٍ إلا كُنّا عَليكُم شُهوداً إذ تُفيضُون فيه»؛ هيچ عملي را انجام نمي دهيد مگر اين كه ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن مي شويد. (37)
پيامبر (ص) هر گاه اين آيه را تلاوت مي كردند گريه شديدي مي نمودند. (38)

پي نوشت ها :

1- دنياي نوجوان، ص202.
2- نهج البلاغه، حكمت 449.
3- تحف العقول، ص483.
4- دنياي نوجوان، ص219، به نقل از موريس دبس، «چه مي دانيم؟» بلوغ، ترجمه حسن صفاري، ص63.
5- همان، ص281، به نقل ازكانت، تعليم و تربيت، ترجمه دكتر شكوهي، ص78.
6- روان شناسي و تربيت جنسي، ص196.
7- دنياي نوجوان، ص283، دكتر استون و جمعي ديگر از نويسندگان، ناتواني هاي جنسي، ص48و49.
8- همان، ص282، روانشناسي نوجوانان، ص102.
9- همان، ص282، به نقل از آنچه كه يك جوان بايد بداند، ص41.
10- مؤمنون (23) آيه 7.
11- بحارالانوار، ج104، ص30.
12- همان.
13- همان، ج79، ص95.
14- تفسير نمونه، ج16، ص157، و ج9، ص195، با تلخيص.
15- انعام (6) آيه 151.
16- ر.ك: اعراف (7) آيه 80؛ شعرا (26) آيه 160؛ عنكبوت (29) آيه 35-28؛ هود (11) آيه 83-81؛ انبياء (21) آيه 74؛ نحل (16) آيه 55.
17-تفسير برهان، ج2، ص231.
18- بحارالانوار، ج79، ص67.
19- وسائل الشيعه، ج14، ص249؛ همان، ص255.
20- بحارالانوار، ج103، ص258.
21- مائده (5) آيه 32.
22- بحارالانوار، ج73، ص343.
23- همان، ص354.
24- ر.ك: مؤمن (23) آيه 5؛ فرقان (25) آيه 68؛ احزاب (33) آيه 35.
25- ر.ك: يوسف (12) آيه 34،32،28،23؛ تحريم (66) آيه 12.
26- اسراء (17) آيه 32.
27- نور (24) آيه 2.
28- مائده (5) آيه 38.
29- بحارالانوار، ج77،ص58؛ مجمع البيان، ج6، ص638، ذيل آيه 30، سوره اسراء.
30- بحارالانوار، ج73، ص369.
31- همان، ج79، ص21.
32-نور (24) آيه 19.
33- بحارالانوار، ج11، ص63.
34- نساء (4) آيه 85.
35- تفسير نمونه، ج4، ص39.
36- نحل (16) آيه 25.
37- يونس (10) آيه 61.
38- تفسير القمي، ج1، ص213، ذيل آيه كريمه.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

شنبه 9 بهمن 1389  3:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها