روزقدس
سال 61 آخرين جمعهي ماه رمضان، ما قصد داشتيم روز جهاني قدس را گرامي بداريم. ارشد اردوگاه، " جمشيد نريماني " از عراقيها درخواست كرد اجازه دهند ما در اردوگاه راهپيمايي كنيم و تجمعي در بزرگداشت روز قدس داشته باشيم. آنگاه نماز وحدت را به صورت جمعي بخوانيم و عليه آمريكا و اسرائيل شعار بدهيم.
آنها اجازه ندادند و حق هم داشتند؛ زيرا اجازه دادن فرماندهي اردوگاه براي اين كار مهم سياسي، مساوي با معدوم شدن او بود؛ ولي با هشداري كه ارشد اردوگاه به او داده بود كه ممكن است واقعهي شورش شب هفتم تير تكرار شود، فرماندهي عراقي كه تجربهي نگهداري اسير را نداشت، اجازه داد كه همگي ميتوانند داخل يكي از آسايشگاهها جمع شوند و نماز وحدت را بخوانند و در آنجا با صدايي كه به گوش سربازان عراقي نرسد، شعار بدهند.
به هر حال مراسم روز قدس به خوبي اجرا گرديد و نمازي با حضور همهي افراد اردوگاه به طور دستهجمعي خوانده شد. عراقيها با ديدن اين حركتهاي برنامهريزي شدهي ما، وجود اسراي مشهور به پانصد نفر را براي خود خطري جدي احساس كردند.
روز پنجشنبه سي و يكم تيرماه مصادف با عيد فطر بود. شبي كه مطمئن شديم فردايش عيد است. همگي تصميم گرفتيم كه صبح عيد هنگامي كه نگهبانان در را گشودند، دستهجمعي و با نواي اللهاكبر از آسايشگاهها بيرون آمده و براي اقامهي نماز عيد فطر به سوي حياط اردوگاه حركت كنيم؛ اما صبح روز عيد و پيش از آمار عراقيها همهي ما را به اردوگاه ديگري در موصل بردند.
راوي:عبدالمجيد رحمانيان
منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان - صفحه: 212