0

بره کوچولو

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

بره کوچولو

بره کوچولو

یک روز بره‌ها مشغول بازی و علف‌ خوردن بودند که ...

سر و کله‌ی دو تا گرگ گرسنه پیدا شد.

مادر فریاد زد: بچه‌ها! فرار کنید!

و هر سه دویدند.

اما یکی از بره‌ها پایش درد گرفت و ایستاد.

ناگهان بره چشمش به شیری افتاد که روی علف‌ها خوابیده بود.

بره دوید و رفت کنار شیر نشست.

گرگ از ترس یک قدم هم جلوتر نرفت. چون شیر بیدار شده بود!

گرگ رفت. شیر دوباره خوابید و بره کوچولو پیش مادرش برگشت.

 

برگرفته از: مجله دوست

پنج شنبه 7 بهمن 1389  10:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها