0

بابنيامين از ديروز، امروز و فردا

 
tala2207
tala2207

بابنيامين از ديروز، امروز و فردا

 

جسورانه و صريح با بنيامن بهادري درباره خودش و چهره هاي شناخته شده ورزش، هنر و سياست

نه، تصورم اين نبود. تصورم از پسري که در 23 سالگي به شهرت مي رسد و آلبوم اش رکورد فروش آلبوم هاي ترانه را در تاريخ و موسيقي ايران مي شکند... اين نبود. اگر چه خيلي زود معروف شد، ولي خودش را توي کوچه پس کوچه هاي شهرت گم نکرده؛ اين را بعد از چند بار گفت وگو با او فهيمديم، از اين که حرف هايش ديکته شده نيست، شعار نمي دهد و درجواب هر سؤالي مي خواهد فقط خودش باشد؛ خود واقعي اش، مثل ترانه هايش. و همين مي شود که ترانه اي مثل «دنيا ديگه مثل تو نداره» گل مي کنه و با هر نوع آدمي از عامي گرفته تا روشنفکر، ارتباط برقرا ر مي کند و همين مي شود که اين ترانه تنها به خاطر اين که از حس واقعي بنيامين سرچشمه گرفته، حتي در آن طرف مرزها ورد زبان کساني مي شود که فارسي بلد نيستند....

شايد مهم ترين دليل اين که خواستيم اين مصاحبه از ساير مصاحبه ها متفاوت باشد، اين بود که ديديم بنيامين در عين ساده و صميمي بودن اش، آدم متفاوتي است و خواستيم نظرش را در باره چهره هاي مختلف فرهنگي، ادبي، اجتماعي، ورزشي بگويد(!) تا شخصيت او را از لابه لاي حرف هايي که در باره ديگران مي زند، بهتر شناخته باشيم.

يکي از همين شب هاي بهاري که هنوز هم چند قطره باران مي تواند آدم را توي کوچه هاي قيطريه غافلگير کند، در آتليه فريدون خسرويان دبير سرويس عکاسي زندگي ايده آل نشستيم و با بنيامين در باره چهره هاي مختلف حرف زديم. بهانه مان هم انتشار آلبوم دوم بينامين بود با اسم (آلبوم 88) که هر چه بيشتربه آن گوش مي دهيد به حس فريد احمدي در گفتن ترانه، حس پيام شمس در تتظيم آهنگ ها و حس بنيامين در صدا و آهنگ نزديک تر مي شويد.

$آلبوم 88

انتشار آلبوم جديد بنيامين در ارديبهشت ماه امسال و فروش بالاي آن در همين هفته هاي اول، نشان داد که اين اثر هم با استقبال بالاي مردم رو به رو شده است. «آلبوم 88» دومين اثر منتشر شده بنيامين بعد از «آلبوم 85» است. بنيامين حالا 26 سال دارد، در رشته ادبيات درس خوانده است. سه برادر و يک خواهر که تمام شان تحصيلات دانشگاهي دارند. زياد کتاب مي خواند، زياد فيلم مي بيند و مطمئن است، بحث هاي مداوم  و چالشي اش با فريد احمدي در به ثمر نشستن ترانه ها و وسعت گرفتن جهاني اش تأثير زيادي دارد. به خلوت هايي که با خودش دارد، دلبسته است و از آرامشي حرف مي زند که ربطي به تيراژ زياد آلبوم هايش ندارد. آرامشي که در وجودش ته نشين شده و قوام يافته است.

$لو رفتم

در همان زمان شعر«دنيا ديگه مثل تو نداره» را اتود زده بوم و خواندم اش، بعد آن را دادم دست چند تا از خواننده ها که تمرين کنند؛ اما لو رفت به دليل استقبال زياد که از آن آهنگ شد، خيلي از دوستان به من پيشنهاد دادند که خودم آن را بخوانم. کارهايي را که ساخته بوديم، خودم خواندم. همين شد آلبوم 85؛ آلبومي که اواخر سال 1384 منشتر شد.

$اين طور آغاز شد

باشعر وترانه آغاز شد؛بعد گيتارزدم . البته قبل اش هم ملودي هايي را مي ساختم . بعد از اين که ساز زدم، ملودي هايم منسجم تر شد. بعد هم شروع کردم به ساز زدن. يعني  هم ترانه مي گفتم ، هم آهنگ مي ساختم. البته بخش آهنگ سازي مدام پررنگ تر شد.

$آهنگ ام لو رفت و من خواننده شدم

مي گويد اسم اش را شانس نگذاريم و به آن بگوييم نقطه عطف. معتقد است که نقطه عطف يعني همان بزنگاه هاي که اگر از آن غفلت کنيم، در جا زده ايم. مي خواهد مدام از چشم اندازهاي تازه تري ببيند و تجربه کند و با اين که از شکست خوردن در اين تجربه ها مي ترسد ولي اين ترس را دوست دارد و مي گويد، همين ترس مي شود محرک ما براي برداشتن قدم هاي بلندتر؛ ترسي که نمي گذارد متوقف شوم.

$نقطه عطف اول

اواسط دوره ي ابتدايي وارد گروه سرود مدرسه شدم و سال بعدش شدم تک خوان گروه سرود؛ بعد از آن در باره خواندن ام هيچ فکر خاصي نداشتم. با ترانه و ادبيات در اواسط دوره دبيرستان وارد موزيک پاپ شدم.

$نقطه عطف دوم

خودم شعر مي گفتم و به توصيه يکي از دوستان ام به کارگاه شعر و ترانه رفتم که فريد احمدي استاد آن کارگاه بودو چند شاگر داشت. بعد ارتباط شاگردي و استادي ما نزديک تر و صميمانه تر شد و بعد از مدتي با هم دوست شديم. دلايل ديگري هم بود که دنياي مرا به جهان موسيقي و ترانه پيوند زد اما دليل اصلي اش همکاري و دوست ام با فريد بود.

$از قسمت و تقدير و شانس

اگر روي هر اتفاقي اسم شانس بگذاريم، از دنياي حرفه اي دور مي شويم. بعد که ناکام مي شويم آنرا به حساب بدشانسي مي گذاريم. وقتي موفقيت ها را به پاي شانس مي گذاريم، آيا عدم موفقيت ها و ناکامي ها را هم به پاي بدشانسي مي گذاريم؟ يا به حساب بي استعدادي و بي فکري يا هر چيز ديگري...!؟

اگر آن موقع که مسير را درست انتخاب مي کنم، شانس آورده باشم، وقتي بيراهه مي روم و آن اتفاقي که بايد بيافتد، نمي افتد، آيا باز هم آن را به حساب بدشانسي من مي گذارند؟ به نظرم حتي لو رفتن ترانه «دنيا ديگه مثل تو نداره» با صداي من در شرايطي که ما براي خواندن آن به دنبال خواننده مي گشتيم، براي من يک نقطه عطف بود. اسم اش را شانس نمي گذارم؛ چون تا قبل از آن اصلاً فکرش را نمي کردم که بتوانم بخوانم و مردم از اين صدا خوش شان بيايد.

$اولين قدم حرفه اي

براي بعضي از خواننده هاي آن دوره کار ساختم و منتشر هم شد؛ اما خيلي به حساب نيامد. اولين قدم بزرگ ام ساخت آلبوم گل هاي رنگين کمان براي بچه ها بود که با صداي عروسکي به اسم «چرا» ترانه هايش خوانده مي شد. شعر و آهنگ سازي آن مجموعه با خودم بود. البته دوستان ديگري هم کمک ام کرده بودند.

$تصميمي بزرگ تر

با فريد نشستيم و خواستيم کاري جديد در زمينه موسيقي پاپ انجام دهيم؛ يک کار بکر! فکر هاي مختلفي داشتيم و شروع کرديم به اتود زدن کارهاي مختلف. حالاديگر فريد بيشتر شعر مي گفت و من بيشتر آهنگ مي ساختم. يک دوره آهنگ ها را به نيما وارسته داديم تا تنظيم کند. دنبال خواننده مي گشتيم تا اين سبک جديد را بتواند اجرا کند.

$لحظه کشف

خيلي گفته ام باز هم بگويم؟

توي دانشگاه سر کلاس نشسته بودم؛ يک استاد خيلي پير و بداخلاق هم داشتيم و چون تعداد پسرها خيلي کم بود(شايد 2 نفر)، ما دو تا را جلوي خودش نشانده بود و در طول کلاس سه ساعته نمي گذاشت کسي بيرون برود.

همان اول در سکوت مطلق کلاس، ملودي به سراغ ام آمد. آن قدر فضا ساکت بود که حتي نمي توانستم ملودي را زير لب زمزمه کنم. «دنيا ديگه مثل تو نداره...» توي ذهن ام هي مي رفت و مي آمد...

2ساعت ونيم، حواس ام رابه کتاب پرت کردم و مدام در ذهن ام ترانه را مي خواندم و مي ترسيدم از من سوالي بپرسد و ملودي را فراموش کنم! حتي نمي توانستم نت  آن را بنويسم. آن قدر پسر خوبي شده بودم که حد نداشت! بعد که از کلاس بيرون آمدم، به فريد زنگ زدم و گفتم :«اين آهنگ را روي موبايل ات ضبط کن». خودم هم صدايم را ضبظ کردم و خيال ام راحت شد.

$چرا اين ترانه متفاوت شد؟

همه چيز در اين ترانه سر جاي خودش قرار دارد.اين ترانه فقط به خاطر نوع خواندن اش گل نکرد؛  شعر آن هم در نوع خودش و در جايگاه خودش واقعاً منحصر به فرد است. در شرايطي که همه خوانندگان سعي مي کردند براي بالا بردن جذابيت شعر به طرف مقابل شان فحش بدهند و بدوبيراه بگويند، ترانه اي متفاوت ساخته شد که از آن به بعد جريان ادبيات و شعر و مفاهيمي را که در آن بود، عوض کرد. ملودي اش هم قابل دفاع است. آن قدر بعد از اين اثر، از روي آن ساختند و موفق شدند که مي شود مطمئن شد. شما شعر ار هجا هجا مي شنويد: دنيا/ ديگه/ مثل/ تو/ ن/ دا/ ره... تنظيم اش  هم نوبود. تا به حال اين اتفاق نيفتاده بود که يک موسيقي نرم و حسي از يک جايي به بعد اصلاحامنفجر شود. و جداي اينها، خواننده آن را خيلي خوب و حسي و واقعي خواند (داريم راجع به بنيامين خواننده حرف مي زنيم که از من آهنگ ساز جداست). تمام اين عوامل دست به دست هم داد تا ترانه «دنيا ديگه مثل تو نداره» متولد و ماندگار شود.

$محبوب ترين آهنگ من

در حال حاضر ترانه «کجاي دنيا» را که آهنگ دوم از آلبوم جديد است، خيلي دوست دارم؛ ساختارش را، حس اش را، همه چيزش را...با اين که هر دو ترانه را خودم خواندم ولي الان اين ترانه را از آن ترانه اي که انگار واقعا دنيا ديکه مثل تو نداره بيشتر دوست دارم.

من حق دارم يکي از ترانه هايم را بيشتر دوست داشته باشم، نه؟

$تجربه هاي تازه در آلبوم جديد

يک قطعه مقدمه است که متداول و در اکثر آلبوم هاي موفق پاپ جهاني يک مجموعه ترانه با مقدمه اش معرفي مي شود که کوتاه هم هست. در پايان هم يک قطعه کوتاه گذاشته ام که چون آخر آلبوم قرار مي گيرد، اگر طولاني تر مي شد، حس خداحافظي نداشت. اين قطعه هم چه از لحاظ ملودي چه از لحاظ ساختار، فقط براي آخرين آهنگ آلبوم بودن و حس خداحافظي داشتن ساخته شده. ترانه هاي کوتاه ديگر هم اگر چه هر کدام داراي شخصيتي مستقل هستند ولي در ارتباط با ترانه هاي قبل وبعد ساخته شده. مهم نيست چه قدر ديگران اين ارتباط را مي فهمند، مهم اين است که در مجموع جرياني آغاز شود وبه سرانجام مي رسد. دلايل ديگري هم دارد که بعدها مي گويم.

$نظر بنيامين در باره 70 چهره فرهنگي، ادبي، اجتماعي، ورزشي و سياسي

افشين قطبي؟

يک مرد با شخصيت با يک قلب قهرمان.

قلب قهرمان يعني؟

اين جمله را خودش گفته بود که براي قهرماني، قلب قهرماني لازم است. اين درست ترين عبارتي است که در باره قهرماني مي شود به کار برد.

بهرام رادان؟

اميد آينده سينماي ايران اگر...

-اگر چه؟

اگر همين طور ادامه بدهد و در جا نزند.

ترانه عليدوستي؟

خيلي خوب است که هنرمندي کار بد توي کارنامه اش نداشته باشد.

- نقش اش را در کدام فيلم بيشتردوست داري؟

فيلم در باره الي.

رضا کيانيان؟

ديگر مي شود کم کم در باره اش اين جمله را گفت و گاهي اوقات پاچينو از روي دست اش بازي مي کند!

- اين جمله را با همين اغراق بنويسم؟

آره دقيقاً عين همين!

پرويز پرستويي؟

بعضي ها مي گويند رضا مارمولک را حتي بهتر از پرستويي مي توانسته اند بازي کنند؛ من که اصلاً باورم نمي شود.

ليلا حاتمي؟

امتحان پس داده، کم غلط. بعضي وقت ها آنقدر خوب است که يادمان مي رود اين همان دختر علي حاتمي بزرگ است.

محسن چاوشي؟

عالي، خوب، متوسط، ضعيف

- واضح تر بگو؟

آلبوم نفرين را خيلي دوست داشتم و آهنگ هاي آلبوم سنتوري را ايضاً! اما رفته رفته...

رضا زاده؟

ياد خودم مي افتم.

چظور؟

کسي که رکورد همه را جا به جا کرد

- ولي رکورد خودش را نتوانست جا به جا کند.

اين که بد نيست. اين بزرگ ترين موفقيت است که آدم فقط از پس خودش برنيايد.

مسعود ده نمکي؟

جسور، خوش ذوق، باهوش، خالق آثار پرفروش

همايون شجريان؟

پسر کو ندارد نشان از پدر.

البته صداي اين پسر از صداي آن پدر بانمک تر است.

- با نمک تر يعني؟

شيرين، خوشمزه، هلوي پوست کنده هسته جدا.

رضا صادقي؟

پرطرفدار، مردم شناس، زجر کشيده و پرکار.

 - تو هم با آهنگ هايش خاطره داري؟

صددرصد! من با تمام آهنگ هاي خوب خاطره دارم و رضا هم آهنگ خوب کم ندارد. اي کاش آهنگ بد زياد نداشت.

شهرام جزايري؟

دقيقا نمي دانم جرم اش چيست يا محکوميت اش به خاطر چيست، فقط اي کاش اين استعداد در قالب قشنگ تري جا مي گرفت.

افشين يداللهي؟

روانپزشک کاربلد

سيمين دانشور؟

به خاطر رمان «سووشون» هيچ وقت از يادها نمي رود.

استاد اسدي؟

خيلي وقت ها خودمان به خومان گل مي زنيم؛ انگار فقط اسم طفلک بد در رفته!

عليرضا افتخاري؟

اي کاش جناب افتخاري با آن صداي زيبايش به عنوان پيشکسوت موفقيت، ما جوان ها را هم تاب بياورند. چون ما ايشان را دوست داريم و دوست داريم ايشان هم ما را دوست داشته باشند.

محمدعلي اينانلو؟

نمي شناسم اش.

آيدين آغداشلو؟

نقاش جريان سازي که بد نسيت بعضي وقت ها سوژه نقاشي پرتره براي بقيه نقاش ها باشد.

فرزاد حسني؟

منوچهر نوذري آينده اگر ...

-اگر؟

بشود همين طور پيش برود

مريم حيدرزاده؟

بهترين ترانه سراي درجه 3!

ناصر چشم آذر؟

مي شود کارهايش را شنيد و چشم بسته فهميد که کار، جناب آقاي ناصر چشم آذر است.

فهيمه رحيمي؟

رمان هايي با بوي قورمه سبزي و آش پشت پا، ولي پرفروش.

مهدي کروبي؟

لبخند

بهرام بيضايي؟

متن هاي شاهکار و اجراهاي منحصر به فرد. سخت گير، منظم، دقيق، دانشمند!

پيمان قاسم خاني؟

اميدوارم هيچ وقت جوهر خودکارش تمام نشود.

فرهاد؟

آوانگارد، پارتيزان، ماندگار.

نادر ابراهيمي؟

نويسنده اي که قلم اش ذائقه ايراني را خوب مي شناخت.

فرج ا... سلحشور؟

مي شد اين وقت و هزينه و انرژي را صرف ساخت چند سريال خوب کرد.

آندره آرزمانيان؟

صداي پيانويش آدم را ديوانه مي کند.

باران کوثري؟

دختر رخشان بني اعتماد و جهانگير کوثري.

- فقط همين

آري ديگر! هر آدمي يک پدر دارد و يک مادر

اردلان سرافراز؟

جنوني را که در ترانه هايش موج مي زند دوست دارم. از همه ترانه سراهاي دوره اول موسيقي پاپ ايران چند سرو گردن بالاتر است.

محمد رضا گلزار؟

خوش تيپ، خوش چهره وموفق.

تورج شعبان خاني؟

با صدايش خواننده شدم.

- يعني؟

با شنيدن کارهايش انگيزه خواندن پيدا کردم.

فروغ فرخزاد؟

از همان زماني که دست هايش را در باغچه کاشت، شاعران زيادي چشم و گوش و حلق و بيني شان را توي باغچه ها کاشتند.

ناصر عبداللهي؟

منو ببخش که نديده مي گرفتم التماس او نگاه نگرونو...

کرباسچي؟

لبخند

ايرج جنتي عطايي؟

بعد از اردلان سرافراز، ترانه هايش را خيلي دوست دارم.

اوباما؟

لبخند

نجف دريابندري؟

بهترين مترجم ايراني که مي شناسم و صد البته درخت، هر چه پربارتر، افتاده تر.

فائزه هاشمي؟

لبخند

حامد بهداد؟

کاش يکي از فيلم ها مارلون براندو را با زبان اصلي مي ديد.

- يعني چي؟

بازي هاي براندو+بيان ايرج ناظريان.

- اينها که گفتي تعريف اش بود؟

در هر صورت هيچ کدام اش اوريژينال نيست.

فريدون آسرايي؟

صدايي گرم و پراحساس و جوان که اميدوارم هر چه زودتر تران هاي جديدش را بشنوم.

بابک بيات؟

به گفته دوستان، کارهاي مرا اصلاً دوست نداشت. روح اش شاد.

حاتمي کيا؟

مخاطب شناس و خوش سليقه که فيلم هايش را بيش از سريال هايش دوست دارم.

منوچهر آتشي؟

اسم اش را زياد مي شنوم اما به جز يک شعر چيزي از او به ياد ندارم.

استاد فرشچيان؟

مي گويند نقاش بزرگي است ولي من همه آثارش را دوست ندارم.

- واقعا؟!

به هر حال اين نظر من است.

يغما گلرويي؟

راه بزرگ شدن ميان بر ندارد.

توضيح بيشتر؟

تکيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف

محسن يگانه؟

ملودي هاي خوبي دارد اما نمي دانم چرا باز ملودي هاي موسيقي ملل ديگر را کار مي کند.

- اما فقط يک بار اين کار را کرد!

مي گويم که ديگر نکند. حيف است!

علي پروين؟

اسطوره ادب و رياضيات و شايد 70 ميلون نفر! چون حتي استقلالي ها هم دوست اش دارند.

احمد شاملو؟

بزرگ بود و يوشيج بزرگ تر از او.

مسعود کيميايي؟

خيلي خوب است که کارگردان بزرگي بعد از ساختن چند فيلم خوب و يک عالمه فيلم بد، هنوز سرپاست و مي تواند فيلم بسازد.

نميا وارسته؟

يک رفيق قديمي! خيل دوست دارم تنظيم ديگري هم قد و قواره «دنيا ديگه مثل تو نداره» از او بشنوم.

واروژان؟

اي کاش زنده بو م من چند تا از ملودي هايم را که خيلي دوست شان دارم، برايش مي خواندم؛ شايد تنظيم مي کرد.

- حالا که نيست نمي خواهي آنها را بسازي؟

نه واقعاً نه!

- مي خواهي با آنها چه کار کني؟

زندگي.

- تنهايي؟

آري!

بنيامين؟

اين هم که سياسي شد! (با خنده). اگر مي شود يک خط جلويش کشيد.

محمدرضا شريفي نيا؟

همه مي گويند آچار فرانسه سينماست. نمي دانم اين حرف  در مخالفت با اوست يا موافقت با او؟!

- خودت چه فکر مي کني؟

چه اشکالي دارد اگر کسي دست به هر کاري که مي زند، خوب از پس آن بربيايد و انرژي کافي هم براي انجام تمام آن کارها داشته باشد و ضمناً نتيجه قابل قبولي هم از مخاطب بگيرد.

حميد حامي؟

خوانده اي که همه ابزار لازم براي خوانندگي در بهترين سطح را دارد، ولي نمي دانم جرا نمي شود! شايد هم مي دانم.

- چرا نمي شود؟

به خاطر انتخاب هاي غلط

- انتخاب غلط شعر و آهنگ ها يا آدم ها؟

هر سه.

عادل فردوسي پور؟

يک دهه برنامه پربيننده.

فکر مي کني اچرا اين طور است؟

فوتبالي نيستم ولي حتماً کارش را خوب بلد است.

علي دايي؟

آقاي گل جهان، خيلي قابل احترام.

- همين؟

همين خيلي زياد است. آقاي گل جهان بودن سکوي کمي نيست.

مهران مديري؟

نمي دانم اين جمله را از چه کسي شنيده ام، ولي نقل قول جالبي است که اگر مهران مديري گوينده خبر هم بشود باز هم 90 درصد بيننده دارد.

رضا عطاران؟

کاملاً خودش است!

- توي بازي يا کارگرداني؟

همه جا.

سيامک انصاري؟

بدون مهران مديري نمي فهمم اش.

- و با مهران مديري ؟

عالي!

نيکي کريمي؟

از وقتي شنيده ام کتابي را هم خوب ترجمه کرده، برايم شخصيتي قابل احترام تر و دوست داشتني تر شده.

محسن نامجو؟

علاقه اي به صدا و کارهايش ندارم.
یک شنبه 17 آبان 1388  4:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها