پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
سيدعلي اكبر ابوترابي
سيدعلي اكبر
|
نام :
|
ابوترابي
|
نام خانوادگي :
|
1318
|
تاریخ تولد :
|
خارج حوزه
|
تحصيلات:
|
|
|
|
ايام باقي مانده |
|
حفظ پيمان، راه نجات |
ايام باقي مانده
برادران ما خوابهاي زيادي درباره امام ميديدند كه ميتوان اغلب آنها را روياي صادقه دانست. معمولاً اگر كسي فكرش مشغول و معطوف به امري باشد يا علاقهي زيادي به چيزي داشته باشد، خوابي در همان باره ميبيند.
اين خوابها هم اينگونه بود و نميتوان آنها را نامعتبر شمرد يا گفت از روي پرخوري بوده؛ چون در اسارت پرخوري معنا نداشت. غذا بسيار كم بود و اكثر وقتها شكمهاي بچهها خالي بود؛ خصوصاً شبها موقع خواب. مفصلترين وعدهي غذا همان ناهار ظهر بود كه آن هم مختصر برنجي بيش نبود. صبحانه هم آشي بود كه از باقيماندهي برنج ظهر درست ميشد. البته اين كمخوري و نبود غذا باعث سلامت جسماني بچهها ميشد و مانع شيوع بيماري تنپروري و پرخوري ميشد كه اين خود از الطاف خفيهي پروردگار عالم بود.
اين خوابها اثر بسيار زيادي در روحيهي فرد و سايرين داشت؛ مثلاً يكي از بچهها خوابي ديد و روز بعد با قطعيت و خاطرجمعي به بچهها گفت: « ما نهايتاً چهار روز يا چهار هفته يا چهل روز يا چهار ماه ديگر آزاد ميشويم و به وطن بازميگرديم. » همه تعجب كردند و گفتند: « شما از كجا اينقدر مطمئن هستي؟ » گفت: « خواب ديدم به سمت قم ميروم. كسي در راه از من پرسيد: موسي كجا ميروي؟ گفتم: به قم براي زيارت حضرت معصومه (سلاماللهعليها) ميروم. گفت: ميخواهي چه كني؟ گفتم: ميخواهم شكايت امام خميني را به ايشان بكنم. بعد از مدتي در ميانهي راه خود امام نزد من آمد و فرمود: موسي كجا ميروي؟ گفتم: به قم ميروم براي زيارت حضرت معصومه (سلاماللهعليها). فرمود: ميخواهي چه كني؟ گفتم: ميخواهم شكايت شما را به ايشان بكنم. فرمود: من چهكار كردهام كه ميخواهي شكايت كني؟ گفتم: ما به عشق شهادت به جبهه آمديم ولي اكنون شما ما را تنها گذاشتهايد و رفتهايد! امام فرمود: درست است كه من رفتهام و در ميان شما نيستم، ولي هنوز به فكر شما هستم. بعد چهار انگشت از دست خود را به من نشان دادند و فرمودند: به اين ميزان از اسارت شما باقي مانده است.»
دقيقاً چهل روز از آن خواب گذشته بود كه اولين گروه بچهها راهي وطن شدند. خود بنده هم قبل از آزادي، حضرت امام را در خواب ديدم كه فرمودند: ابوترابي، تمام شد و فرمودند: من از همهي شما راضي هستم.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد1 - صفحه: 30
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:31 PM
تشکرات از این پست