ترجمه و توضيح ناصرالدين انصاري قمي
اميرمؤمنان علي (ع) سرچشمه پاكيها و گنجينه خوبيهاست؛ به گونهاي كه ابعاد وجودياش، در قالب قلم و سخن نميگنجد. او، درياي بيكران فضايل انساني و مكارم اخلاقي است، كه كس ياراي فرورفتن در ژرفاي آن درياي ناپيدا كرانه را ندارد.هر كس كه در اين پهنه بزرگ و اقيانوس سترگ فرو رود، انبوهي از گهرهاي والاي انسانيت را فراچنگ خواهد آورد. امواج عظيم عدالت، شجاعت، حكمت، زهد - و در يك سخن: فضيلت ـ در طول 14 قرن هماره بر ساحل جان و فكر بشريت ميخورد و پژواكهاي روح نوازش را در گوش عقل و فكرت انسان ميپيچاند. اين اقيانوس عظيم براي هميشه تاريخ، خروشان و موج خيز است، آواي روح نوازش به گوش انسان ميرسد، و گوهرهاي تازهتري از آن به دست ميآيد. ازاين رو، كارهاي متعدد اصولي و روشمند، درباره آن بيهمتاي تاريخ، تكراري نيست.
از آنجا كه گفتار و نوشتار آدمي از ترسيم چهرهاي ـ هر چند مبهم و دور ـ از آن بزرگمرد تاريخ اسلام ، ناتوان است و هر چه گفته آيد اندكي از هزار است، لذا بر آن شدم تا چهل سخن از فرمودههاي معصومان (ع) را درباره فضايل اميرمؤمنان (ع) با ترجمه و توضيح كوتاه، تقديم نمايم. اين احاديث، بيشتر ناظر به دورانهاي مختلف زندگي حضرت علي (ع) بوده و ترتيب احاديث،به ترتيب زندگي آن حضرت است. اين روايات، بيشتر از كلام مبارك پيامبر (ص) و به نقل از مصادر و مآخذ اهل سنت است. براي بيشتر احاديث، فقط يك مأخذ ذكر شده است، كه با جستجوي بيشتر، ميتوان براي هر يك از آنها، دهها مدرك از كتابهاي:تفسير،حديث و تاريخ شيعه و سني يافت؛كه اين، مجال بيشتري ميطلبد.
اميد آنكه يادآوري فضايل آن امام همام (ع)، آغازي باشد براي پيروي از كردارش، عمل به گفتارش و ذخيرهاي براي روز واپسين؛كه «ماييم و دست و دامان مرتضي».
1. دوستي علي سرلوحه نامه اعمال
رسول خدا (ص):«عنوان صحيفة المؤمن حب علي بن ابيطالب»(سرلوحه نامه عمل مؤمن، دوستي علي بن ابي طالب (ع) است) [قندوزي، يناييع المودة،125].
دوستي علي (ع) ، در مرتبه نخستين عقايد مؤمن و پس از ايمان به خدا و رسولش، قرار دارد. سعادت انسان، در گرو دوستي آن حضرت (ع) و ائمه اطهار (ع) است. كسي كه علي (ع) را دوست ميدارد و به دنبال او قدم بر ميدارد،حقيقت ايمان و جوهره اسلام را دريافته است و با اطاعت از امام (ع) - سعادت هر دو جهان را براي خود رقم زده است. اما اگر كسي در عوض دوستي علي (ع)، دشمنياش را در دل خود جاي داده باشد، به حقيقت اسلام پشت كرده و از امام گمراه و باطل پيروي كرده است. و سرانجام پيروي از ائمه كفر، چيزي جز آتش خشم و غضب الهي نميتواند باشد.
2-علي خانه زاد پيامبر
امام علي (ع): «و قد علمتم موضعي من رسول الله بالقرابة القريبة و المنزلة الخصيصة، وضعني في حجره و انا وليد يضمني الي صدره و يكنفني في فراشه و يمسني جسده و يشمني عرفه و كان يمضغ الشيي ثم يلقمنيه»(شما جايگاه و خويشي نزديك و مقام گزيده مرا نسبت به رسول خدا (ص) ميدانيد. او است كه مرا به هنگام كودكي، در دامان مهر و و محبت خويش پرورد، مرا به سينهاش چسبانيد، در بسترش مرا به آغوش كشيد، بدنش را به بدنم ميماليد، بوي دلاويزش را به من ميبوياند و لقمهاش را پس از جويدن به من مي خوراند)
[انصاري، نهجالبلاغه، 721].
دوران كودكي امام علي (ع)، يكي از درخشانترين ادوار زندگي آن حضرت به شمار ميرود.بي شك، روزهاي كودكي هر انسان، از لحظههاي حساس و ارزنده زندگي است. شخصيت كودك در اين زمان، همانند برگ سفيدي آماده پذيرش هر نقشي است. اين زمان براي مربيان و معلمان، بهترين فرصت است كه فضايل و مكارم اخلاقي را - كه در فطرت پاك وي است - در او بارور سازنده و او را با راه سعادت آشنا كنند. پيامبر اكرم (ص) روي همين هدف، تربيت علي (ع) را پس از ولادت بر عهده گرفتند. هنگامي كه فاطمه بنت اسد نوزادش را به حضور پيامبر (ص) آورد،حضرت (ص) از او خواستند كه گاهواره علي را در كنار بستر او قرار دهد. پيامبر(ص) نه تنها گهواره علي(ع)را در وقت استراحت حركت ميدادند، بلكه در مواقعي از روز بدن او را ميشستند، شير در كام او ميريختند، گاه با او سخن ميگفتند و او را به سينه ميفشردند. و هر وقت از مكه براي عبادت خدا بيرون مي رفتند علي(ع)را همراه خود ميبردند. هدف از اين مراقبتها آن بود كه پرورش شخصيت علي (ع) فقط به دست پيامبر (ص) صورت گيرد، و كسي ديگر درآن موثر نباشد؛كه علي (ع) جانشين او بود.
3.علي همراه پيامبر
امام علي (ع): «أري نورالوحي و الرسالة،و اشم ريح النبوة، و لقد سمعت رنه الشيطان حين نزل الوحي عليه (ص) فقلت يا رسولالله ما هذه الرنه؟ فقال هذا الشيطان قد ايس من عبادته، انك تسمع ما اسمع ،و تري ما اري، الا انك لست بنبي، ولكنك لوزير، و انك لعلي خير»(درخشش نور وحي و رسالت را ميبينم، و بوي نبوت را ميبويم. هنگامي كه وحي بر آن حضرت (ص) فرود آمد، صداي شيطان را شنيدم.گفتم:اي پيامبر خدا (ص) ! اين چه صدايي است؟ فرمودند: اين صداي ضجه شيطان است. كه ازعبادتش نوميد شده است. تو آنچه من ميشنوم، ميشنوي و هر چه ميبينم، ميبيني؛ جز آنكه پيامبر نيستي. و البته،براي من وزير، و هماره بر طريق نيكي هستي) [انصاري، نهجالبلاغه، 722]
اميرمؤمنان علي (ع) از آغاز كودكي، در آغوش پيامبر (ص) تربيت شدند. رسولاكرم (ص) نيز او را براي رهبري امت و جانشيني خويش، نيكو پرورش دادند. ابن ابي الحديد ميگويد: «احاديث صحيح حاكي است كه وقتي جبريل امين براي نخستين بار بر پيامبر (ص) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت،علي (ع) در كنار حضرت بود» [ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 13، 110]. طهارت نفساني و قابليت ذاتي اميرمؤمنان (ع) و پرورش پيگير پيامبر (ص) از او، سبب شد كه در همان دوران كودكي، با قلب حساس، چشمان نافذ و گوش شنواي خويش،چيزهايي را مشاهده كنند و صداهايي را بشنوند، كه براي ديگران ديدن و شنيدن آنها ممكن نيست. امام صادق (ع) ميفرمايند:« اميرمؤمنان (ع) پيش از بعثت پيامبر (ص) ، نور رسالت و صداي فرشتهوحي را ميشنيدند. در لحظه شكوهمند نزول وحي، پيامبر (ص) به حضرت علي (ع) فرمودند: اگر من خاتم پيامبران نبودم، پس از من و تو لياقت مقام نبوت را داشتي. ولي، وصي و جانشين من هستي،تو سرور اوصيا و پيشواي متقياني؟
4.ايمان علي برتر از آسمانها و زمينها
پيامبر خدا (ص): «لوان السماوات و الارض وضعت في كفة و وضع ايمان علي في كفة لرجح ايمان علي بن ابي طالب»اگر آسمانها و زمينها در يك كفه ترازو و ايمان علي (ع) در كفه ديگر گذاشته شود، قطعاً ايمان علي (ع) بر آنها ميچربد) [واسطي جلايي،مناقب علي بن ابيطالب، 289].
هنگامي كه پيامبر اكرم (ص) به رسالت مبعوث شد، نخستين كسي كه بدو ايمان آورد، علي (ع) بود. پيشقدم بودن در پذيرش اسلام و قبول دعوت توحيد، از فضايلي است كه قرآن مجيد بر آن تكيه كرده است و صريحاً اعلام ميدارد: «و السابقون السابقون، اولئك المقربون». كساني كه در گرايش به اسلام پيشگام بودهاند، در كسب رضاي حق و نيل به رحمت الهي هم پيشقدمند. پيامبر اكرم (ص) در اين حديث شريف، به ارزش ايمان علي (ع) اشاره ميكنند و ايمان علي (ع) برتر از آسمانها و زمينها بر ميشمرند. علي (ع) تجسم كامل ايمان و آينه تمام نماي پيامبر (ص)، آنقدر ايمان به خدا در ژرفاي وجودش رسوخ يافته و تا آن پايه يقينش كامل شده بود، كه خود فرمودند: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً» (اگر پردههاي حجاب كنار رود، هرگز بر يقينم افزوده نخواهد شد. اين، كلام عمق ايمان حضرت (ع) را مينماياند.
5.علي صديق اكبر
امام علي (ع)ك «انا عبدالله و اخو رسولالله و انا الصديق الاكبر، لايقولها بعدي الاكاذب مفتري ولقد صليت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنين و انا اول من صلي معه» (من بنده خدا و برادر پيامبرم. و منم، صديق اكبر. اين را پس از من هيچ كس نميگويد، مگر دروغگوي بُهتانزن. من با پيامبر خدا (ص) هفت سال پيش از مردم نمازگزاردم، و نخستين كسي هستم كه با او نماز گزارد) [ابن ماجه، سنن، ج 1، 57]
بسياري از محدثان و مورخان آوردهاند كه پيامبر اكرم (ص)، در روز دوشنبه به پيامبري برانگيخته شد، و علي (ع) فرداي آن روز ايمان آورد [حاكم ، مستدرك، ج 2، 112].
علي (ع) پيشگام در اسلام، برادر پيامبر (ص) و بزرگترين تصديق كننده سخنان پيامبر است. در آن روز كه تمام مردم به تكذيب پيامبر خدا(ص) برخاسته بودند، امام (ع) پيامبر (ص) را تصديق كردند و تا مدتهاي مديد فقط او با رسول اكرم (ص) نماز خواندند و پيشاني عبوديت بر خاك ساييدند. علي (ع) تنها كس در عالم وجود است، كه هرگز سر در مقابل بتها فرود نياوردند، مظاهر دروغين الوهيت را از بام خانه توحيد به زير افكندند و ريشه بتپرستي را از صفحه حجاز بركندند.
6-علي خليفه پيامبر
پيامبر خدا (ص): «ان هذا [علي (ع)] اخي، وصيّي، و خليفتي فيكم، فاسمعوا له و اطيعو» (بدرستي، اين[علي (ع)] برادر، وصي و جانشينم در ميان شماست. پس سخن او را بشنويد و از او پيروي كنيد) [طبري، تاريخ طبري ج2، 217].
پيامبر اسلام (ص) تا سه سال، به طور پنهاني مردم را به اسلام دعوت ميكردند تا اينكه پيك وحي بر ايشان فرمان آورد كه دعوت همگاني خويش را از خويشاوندان و نزديكانش آغاز نمايد: «و انذر عشيرتك الاقربين» [شعرا / 214] ( بستگان نزديك خود را بيم ده). پيامبر اكرم (ص) به عليبن ابيطالب (ع) فرمان دادند تا 45 نفر از شخصيتهاي بزرگ بنيهاشم را براي مهماني دعوت كنند و غذايي از گوشت همراه با شير براي پذيرايي آماده سازند. پيامبر اكرم (ص) در روز دوم مهماني به حاضران رو كردند و فرمودند: «به خدايي كه جز او خدايي نيست، من فرستاده او به سوي شما و عموم جهانيانم. چه كسيس از شما مرا در اين راه كمك ميكند تا برادر، وصي و جانشين من در ميان شما باشد»؟ در اين هنگام، سكوتي آميخته با بهت و حيرت، مجلس را فرا گرفت. همه سر به زير افكنده و در فكر فرو رفته بودند. ناگهان، علي (ع) - كه در آن روز 15 سال بيشتر نداشت - سكوت را در هم شكستند و فرمودند: اي پيامبر خدا! من تو را در اين راه ياري ميكنم . و امام علي (ع) دست به سوي پيامبر (ص) آوردند تا با او پيمان فداكاري ببندند. پيامبر (ص) بدو فرمان دادند تا بنشيند و سخن خود را تكرار كردند. باز، علي (ع) برخاستند. و اين داستان ، سه بار تكرار شد. در اين هنگام، پيامبر (ص) دست خويش را بر دست علي زدند، اين كلام را بر زبان جاري كردند، در آن مجلس علي (ع) را جانشين بلافصل خود برگزيدند، و اعلام داشتند كه هماره امامت مكمل و متمم نبوت است و اين دو مقام از يكديگر جدا نيستند.
7.علي همتاي فاطمه
خداوند متعال: «لو لم اخلق علياً لما كان لفاطمه ابنتك كفو علي وجه الارض» ( اگر علي (ع) را نميآفريدم، براي دخترت، فاطمه (س)، هرگز در روي زمين همتايي نبود )[مجلسي، بحارالانوار، ج 43 ، 9].
در آيين مقدس اسلام ، هر مرد مسلمان ، همشأن مسلمان ديگري است. و هر زن مسلمان كه به عقد مردي مؤمن درآيد، با همتاي خويش پيمان ازدواج بسته است. اما اگر جنبههاي روحي و فكري را در نظر بگيريم، بسياري از زنان و مردان همشأن يكديگر نيستند. مردان مسلمان شريف و اصيل - كه از ملكات ويژهروحي، اخلاقي ، دانش و ايمان والا برخوردارند - بايد با زنان پيمان زناشويي ببندند، كه از نظر روحيات و سجاياي اخلاقي، همشأن و مشابه آنان باشند. اين امر درباره زنان عفيف، پاكدامن و پرهيزگار - كه از فضايل اخلاقي وانديشه وبينش بلند برخوردارند- نيز حکمفرماست.هدف عمده ازدواج كه برقراري سكون و آرامش خاطر در مدت زندگاني است، جز با رعايت اين نكته تأمين نمي شود. تا يك نوع مشابهت اخلاقي بر محيط زندگي سايه نگستراند، پيوند زناشويي استواري لازم را نخواهد داشت. با توجه به همين نكته، خداوند متعال علي (ع) را تنها همتاي فاطمه در تمام زمين برشمرده است. به طور يقين مقصود از اين همشأني، همانندي روحي و يكسان بودن در درجات و مقامات است.
8-شمشير علي برتر از عبادت جهانيان
پيامبر خدا (ص): «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» (ارزش ضربت شمشير علي (ع) در روز خندق ، از عبادت جن و انس برتر است) [حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، 32].
هنگامي كه عمروبن عبدود، قهرمان نامي عرب - كه او را با هزار سوار برابر ميدانستند - در پوششي از فولاد و با شمشير، شرربار نداي «هل من مبارز» سرداد، احدي از مسلمانان از شدت ترس، سربر نداشت و زبانها از سخن گفتن بازماند. هر بار كه نداي قهرمان عرب براي مبارزه بلند ميشد، فقط علي (ع) بر ميخاستند و اجازه ميدان ميطلبيدند و سرانجام، پيامبر (ص) با درخواست وي، موافقت كردند. علي (ع) به ميدان رفتند و با شجاعت هر چه تمامتر، حريف قدرتمند خويش را از پاي در آوردند. مرگ عمرو، باعث شد كه سپاه دههزار نفري كفار - كه آمده بودند تا كار اسلام و پيامبر (ص) را يكسره سازند - با رعب و وحشت تمام، سرافكنده رهسپار ديار خويش شوند. اگر اين فداكاري بينظير انجام نميشد، آيين شرك سراسر جهان را فرا ميگرفت، و ديگر مشعل فروزان هدايت باقي نميماند كه ثقلين گرد آن جمع شوند و در پرتو فروغ آن، به پرستش خدا بپردازند. در اين جا بايد گفت كه امام علي (ع) با قدرت شمشيرخويش، مسلمانان جهان را مرهون منت خويش ساختند و ضربت علي (ع) در روز خندق، تنها سبب اعلاي كلمه توحيد تا قيام قيامت شد.
9.علي برادر پيامبر
پيامبر خدا (ص): «يا علي ! انت اخي في الدنيا و الآخرة و الذي بعثني بالحق ما اخرتك الالنفسي. انت اخي في الدنيا و الاخرة» ( يا علي! تو برادر من در دنيا و آخرت هستي. به خدايي كه مرا به حق برانگيخت، من كار برادري تو را تأخير افكندم تا تو را برادر خويش برگزينم. همانا تو در اين دنيا و دنياي ديگر، برادرم خواهي بود) [حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، 14].
روزي پيامبر اكرم (ص) برخاستند و خطاب به ياران خويش فرمودند: «تأخوا في الله اخوين اخوين» ( در راه خدا دوتا دوتا با هم برادر شويد.) سپس، يكايك ياران پيامبر خدا (ص) به فرمان آن حضرت با يكديگر پيمان برادري بستند. علي (ع) در آن ميان تنها ماند، و براي او برادري تعيين نشد.در اين هنگام، علي (ع) با ديدگان اشكآلود به حضور پيامبر (ص) رسيدند و گفتند: يا رسولالله! براي هر يك از ياران خويش برادري تعيين كرديد، ولي ميان من و كسي ديگر پيوند اخوت برقرار ننموديد. در اين هنگام، پيامبر (ص) كلام تاريخي خويش را كه مبين مقام و موقعيت علي (ع) است، بيان فرمودند. از اينجا، مبناي تفسير آيه مباهله روشن ميشود ، مفسران به اتفاق كلمه ميگويند كه مقصود از عبارت: «و انفسنا و انفسكم»، علي بن ابيطالب (ع) است كه قرآن مجيد او را «نفس پيامبر(ص)» و خود او شمرده است؛ زيرا تجاذب فكري و روحي نه تنها دو همفكر را به سوي هم ميكشد، بلكه گاه دو فرد را شخص واحد نشان ميدهد؛ چنانكه گفته شده است: «السنخية عله الانضماة».
10.خدا و رسول دوستدار علي
پيامبر خدا (ص): «لا عطين هذه الراية غداً رجلاً يفتح الله علي يديه يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله يفتح الله علي يديه» (فردا پرچم را به دست كسي خواهم سپرد، كه خداوند به دست او فتح ميكند. او خدا و رسولش (ص) را دوست ميدارد و خدا و پيامبر (ص) هم او را دوست مي دارند. خدا به دستان او فتح را نصيب ما ميكند) [علي ناصف، التاج الجامع للاصول ، ج 1، 331؛ كنجي شافعي، كفاية الطالب، باب 14، ابن حنبل، مسند احمد، ج 5، 358؛ ابن حجاج، صحيح مسلم، ج 7، 121].
مسلمانان قسمتهاي مهمي از دژهاي يهوديان خيبر را فتح كرده بودند، امان دژ قموص - كه بزرگترين قلعه و مركز دلاورانشان بود - هشت روز در محاصره سپاه اسلام بود و مجاهدان مسلمان قدرت گشودن آن را نداشتند. سردرد شديد رسول خدا (ص) مانع از آن شده بود، كه شخصاً در ميدان جنگ حضور يابند و فرماندهي لشكر را بر عهده بگيرند . لذا، هر روز پرچم را به دست يكي از اصحاب خويش - و از جمله به ابوبكر و عمر - ميدادند و آنان شكست خورده باز ميگشتند. ادامه اين وضع، براي پيامبر (ص)، بسيار گران بود. لذا، اين حديث شريف را بر زبان آوردندو صبح روز بعد ، علي (ع) را طلبيدند، زره بر تن پوشانيدند و پرچم را به دست او دادند. علي (ع) به پيش رفتند. در آغاز، حارث برادر مرحب را به خاك هلاكت افكندند. پس از آن، مرحب خيبري را با يك ضربت شمشير به دو نيم كردند و پيروزي را با تسخير قلعه خيبر، براي سپاه توحيد به ارمغان آوردند. از اين حديث مبارك، معلوم ميشود. يگانه كسي كه در ميان تمام امت محبوب خدا و رسول معرفي شد، علي (ع) است و اينكه پيروزي لشكر اسلام در تمام نبردها، مرهون شمشير شرربار و كفر برانداز علي (ع) است.
11. بازگشت خورشيد براي علي
امام حسن (ع): «كان رأس رسول الله (ص) في حجر علي و كان يوحي اليه فلما سري عنه قال: يا علي! صليت العصر؟ قال: لا. قال: اللهم انك تعلم انه كان في حاجتك و حاجة رسولك فرد عليه الشمس. فردها عليه فصلي و غابت الشمس» (سر پيامبر اكرم (ص) در دامان علي (ع) بود، و بر او وحي نازل ميشد. هنگامي كه نزول وحي به پايان رسيد و سر خود را بلند كردند، فرمودند: اي علي! نماز عصر را خواندهاي؟ پاسخ دادند: خير . پيامبر (ص) فرمودند: خداوندا تو ميداني كه علي (ع) در حاجت تو و پيامبرت بوده است، پس خورشيد را براي او بازگردان. و خداوند خورشيد را بر علي بازگرداند، و علي نماز خواند و خورشيد پنهان شد) [ابن عبدالله الطبري، الرياض النضرة، ج 4، 125].
حديث رد الشمس، يكي از احاديث مستفيض و از مفاخر مشهور علي (ع) است، كه توجه علما را به خود جلب كرده و درباره آن كتابهاي مستقلي نوشته شده است [اميني، الغدير، ج 3، 126]. بازگشت خورشيد براي علي (ع)، دو مرتبه روي داد، يكي در زمان پيامبر اكرم (ص) و ديگري در زمان امير مؤمنان (ع)، بار اول، زماني بود كه كه پيامبر (ص) در خيبر سر مباركشان را بر روي زانوهاي علي (ع) نهادند و به او وحي نازل شد و مدتي به طول انجاميد. بار دوم، زماني بود كه اميرمؤمنان (ع) در وقت خلافت خويش از سرزمين بابل عبور كردند، كه به محلي به نام جر الصراط رسيدند. امام (ع) براي عبور از آنجا شتاب كردند، ولي وقت نماز عصر گذشته بود. به دعاي علي (ع) خورشيد بازگشت، و نماز عصر را همراه اصحابش خواندند.
12. علي محبوبترين خلق نزد خدا
پيامبر خدا (ص): «اللهم ائتني باحب خلقك اليك يا كل معي هذا الطير» (خداوندا! محبوبترين مردم را نزد خودت به پيش من بفرست تا از اين مرغ بخورد) [علي ناصف، التاج الجامع للاصول، ج 1، 336].
روزي براي پيامبر اكرم (ص) ، مرغي بريان شده را به رسم هديه آوردند. پيامبر (ص) دست به دعا برداشتند و از خداوند خواستند تا محبوبترين خلقش را به نزد او بفرستد تا در خوردن آن با هم شريك باشند. خداوند دعاي پيامبر (ص) را به اجابت رسانيد و علي (ع) در خانه را كوبيدند. اما انس بن مالك آن حضرت را راه نداد. علي (ع) براي بار دوم و سوم دقالباب كردند. در سومين بار، پيامبر خدا (ص) صدا زدند: انس! در را بازكن. انسبن مالك در را باز كرد. علي (ع) داخل آمدند و با پيامبر (ص) در خوردن غذا شريك شدند.
13. بازماندن در خانه علي
پيامبر خدا (ص): فإني امرت بسد هذه الابواب غير باب علي، فقال فيه قائلكم و الله ماسددت شيئاً و لافتحته، و انما امرت بشيء فاتبعته» (من به بستن اين درها، بجز در خانهعلي (ع) امر شدم. پس برخي از شما اعتراض كرديد. به خدا سوگند! من از پيش خود نه دري را بستم و نه دري را گشودم. من به چيزي از جانب خدا امر شدم و اطاعت كردم) [ابن حنبل، مسند احمد، ج 2، 26].
پس از ساخته شدن مسجد پيامبر (ص) اصحاب در گرد آن حجره هايي بنياد نهادند كه در آنها، به مسجد باز مي شد و رفت و آمد خويش را از مسجد قرار داده بودند. مردان و زنان به وقت ناپاكي از مسجد ميگذشتند، و براي طهارت خويش ميرفتند. پس از زماني چند، وحي نازل شد كه همه درها و روزنهها، بجز در خانه علي (ع) و فاطمه (س)، بايد بسته شود. اين مطلب، بر مردم بسيار گران آمد و به پيامبر (ص) اعتراض شد. لذا پيامبر (ص) بر منبر آمدند و در خطبهاي فرمودند كه به دستور خدا، در خانه علي (ع) باز گذاشته شده است. اين حديث ميرساند كه تا قيام قيامت، تمام درها بايد بسته باشد و تنها در خانه علي (ع) و فرزندانش باز باشد تا مردم دچار گمراهي و سرگرداني نشوند. اين خانه علي (ع) است، كه سرچشمه هدايت و سعادت است. و او تنها كسي است كه شايستگي امامت، مرجعيت و رهبري مردم را دارد.
14. علي نزديكترين كس به پيامبر
امام علي (ع): «ولقد واسيته بنفسي في المواطن التي تنكص فيها الابطال، و تتاخر فيها الاقدام ، نجدة اكرمني الله بها، و لقد قبض رسول الله «صلي الله عليه و آله» و ان رأسه لعلي صدري، و لقد سالت نفسه في كفي،فامررتها علي وجهي، و لقد وليت غسله - صلي الله عليه و آله - و الملائكة اعواني» (اين منم كه در راه ياري رسول خدا (ص) ، در بسياري از جاهايي كه مردان سلحشور از آنها گريزان و گامها لرزان بودند و به عقب بر ميگشتند، جانبازيها كردم و از خودگذشتگيها نشان دادم .و اين، شجاعت و رشادتي است كه خدا مرا به آن ارجمند خواسته است. افتخار ديگرم آنكه وقتي روح پاك رسول الله (ص) از بدنش خارج ميشد، من سر مباركش را بر سينه داشتم و جانش در دست من از پيكر جدا شد. و من آن دست را - كه نفس پاك پيامبر (ص) در آن دميده شده بود - تيمناً به روي خود كشيدم، مباشر غسل او (ص) گرديدم و فرشتگان در اين كار مرا ياري كردند) [انصاري ، نهجالبلاغه، 561].
امير مؤمنان (ع) در اين كلام خويش، به دو فضيلت خود در زندگي و وفات رسولالله (ص) اشاره ميكنند:
1. مواسات و از جانگذشتگي خود براي پيامبر (ص) كه تاريخ آنها را با خطوط زرين ثبت كرده است و هنوز اثر شيريني آن در كام دوستان علي (ع) است. آن شبي كه علي (ع) به جاي پيامبر (ص) در رختخواب خوابيدند و جبرئيل و ميكائيل از آسمان براي نگهداريش به زمين آمدند، هرگز از ياد نميرود. هنوز چشم تاريخ به فداكاريهاي علي (ع) و زخمها و جراحتهاي پيكرش در بدر، خندق و حنين - كه براي حفظ اسلام و پيامبر (ص) بر تن خريدند - خيره مانده است. هنوز آواز رساي جبرئيل در ميان آسمان و زمين «لا فتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار» - طنين ميافكند. هنوز، چاههاي بدر و گودال احد و خندق و خيبر، به تيره روزي وليد، عتبه، شيبه؛ طلحة بن ابي طلحه و برادرانش: عثمان، ابوسعيد، حارث و مسافع، عمروبن عبدود و حارث و مرحب خيبري گواهي ميدهند.
2. جان پيامبر (ص) بر روي دستان علي (ع) از كَفَش بيرون رفت و سر مبارك رسول الله (ص) بر زانوهاي علي (ع) قرار داشت، و متولي غسل، كفن و دفن پيامبر (ص) حضرت علي (ع) بود.
حضرت (ع) با يادآوري اين دو فضيلت، احقيّت و شايستگياش را براي خلافت پيامبر (ص) به مردم گوشزد مينمايند و آنان را سرزنش مي كنند كه چرا با بودن وي با اين همه مفاخر، به دنبال كساني رفتند كه در ميدانهاي نبرد احد، خيبر و حنين پيامبر (ص) را در چنگال مشركان تنها گذاشتند و فرار كردند. و زماني كه بدن پيامبر (ص) بر روي زمين بود، آنان براي حكومت و رياست، به نزاع با يكديگر برخاسته بودند.
15. بيشماري فضايل علي
پيامبر خدا (ص): «لوان الغياض اقلام، و البحار مداد، و الجن حساب و الانس كتاب، ما قدر و اعلي احصاء فضائل علي بن ابي طالب» (اگر درختان، قلم و درياها، مركب و جنيان، شمارشگر و انسانها، نويسنده باشند، قدرت بر شمردن فضايل عليبن ابيطالب (ع) را ندارند) [ابن حجر عسقلاني، لسان الميزان، ج 5، 63].
پيامبر اكرم (ص) در مدت زمان رسالت خويش، به بيانهاي مختلف و در جاهاي گوناگون، فضايل علي (ع) را يادآور ميشدند و انبوه مسلمانان نيز در سينههاي خود، اين احاديث را جاي ميدادند. اما پس از رحلت پيامبر (ص) و غصب خلافت، جريانهاي سياسي باعث شد تا تدوين حديث و نقل آنها ممنوع شود. در نتيجه، بسياري از فضايل علي (ع) مخفي شد. با روي كار آمدن معاويه و حزب ننگين اموي، ذكر مناقب علي (ع) و اهل بيت او، جرمي سنگين تلقي شد. آنان شيعيان عليبن ابيطالب (ع) را قلع و قمع كردند، مردم را به سب و لعن علي (ع) پرورش دادند؛ كساني را كه يادي از علي (ع) ميكردند، بر بالاي دارها فرستادند، سرهاشان را جدا كردند، زبانهاي آنان را از قفا بيرون كشيدند، خانههايشان را خراب نمودند و اموالشان را غارت كردند. با اين حال ، چندان از فضايل علي (ع) گفته شد، كه كران تا كران جهان از آن پر شد. وقتي از خليل بن احمد عروضي خواستند تا فضيلتي از اميرمؤمنان (ع) باز گويد، گفت: چه بگويم در حق كسي كه دوستان او از روي ترس و تقيه و فضايلش را كتمان كردند، و دشمنانش از روي دشمني و حسد. با اين حال، مناقب او شرق و غرب عالم را پر كرده است. آري، با اين كه در طول تاريخ فضايل او را مخفي كردند، اما اينك به شمار نميآيد؛ تا چه رسد به اينكه تمام آنها را - كه از زبان خداوند و پيامبر اكرم (ص) صادر شده است - بخواهيم بشماريم. البته، اين كار ناشدني است، و حساب آنها را فقط خدا و رسولش (ص) ميدانند. و اگر مراد از حديث شريف را شمردن ثواب ذكر فضايل علي (ع) بدانيم، معناي حديث روشنتر است.
16.حديث منزلت
پيامبر خدا (ص): «يا علي! انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي» (اي علي! نو نسبت به من، به منزله هارون از براي موسي هستي؛ جز اينكه پس از من، پيامبري نخواهد بود) [ابن عبدربه، عقد الفريد، ج 5، 100؛ طبري. تاريخ طبري، ج 2، 368].
حديث منزلت، يكي از متواترات است، كه از آن سه مطلب فهميده ميشود:
1. ويژگيهاي مقام نبوت: همانگونه كه هارون مقام نبوت داشت، اما در امر پيامبري مستقل نبود و از آيين حضرت موسي (ع) پيروي ميكرد؛ حضرت علي (ع) نيز واجد مقام پيغمبري بودند، اما استقلال در امر نبوت نداشتند و پيرو شريعت حضرت خاتم الانبياء (ص) بودند.
2. مقام خلافت و وصايت پيامبر (ص): هارون در زمان برادرش موسي (ع)، به وزارت و جانشيني او برگزيده شد. علي (ع) نيز به نص اين حديث، در زمان پيامبر اكرم (ص) به خلافت، وزارت و جانشيني پيامبر (ص) برگزيده شدند.
3. علي (ع) افضل از تمام امت است؛ چنانكه هارون در بنياسرائيل از همه آنان برتر بود. و لذا، اگر بنا بود پيامبري پس از خاتمالانبيا (ص) مبعوث شود، آن كس علي بن ابيطالب (ع)مي بود. اما به استثناي «الا انه لانبي بعدي» ، منصب نبوت از علي (ع) استثنا شده است وغير از مقام نبوت، تمام مراتب هاروني برعلي(ع)ثابت ميشود.
17.علي سرپرست مسلمانان
پيامبر خدا (ص): «الست اولي بالمؤمنين من انفسهم؟ قالوا: بلي. قال الست اولي بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلي قال: فهذا علي ولي من انا مولاه. اللهم و ال من والاه. اللهم عاد من عاداه» ( آيا من نسبت به مؤمنان، اولي از خودشان نيستم»؟ همه گفتند: بلي. پيامبر (ص) فرمودند: آيا من سزاوارتر به هر مؤمن از خودش نيستم؟ گفتند: بلي. پيامبر اكرم (ص) فرمودند: هان اي مردم! هر كس كه من مولاي اويم، علي (ع) مولاي او است. خداوندا! دوست بدار، كسي را كه علي (ع) را دوست دارد و دشمن بدار، كسي را كه علي (ع) را دشمن دارد) [ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، 453].
واقعه غدير خم، از متواترات و مسلمات تاريخ اسلام است. پيامبر خدا (ص) در 18 ذيالحجة الحرام سال دهم هجري،در آن نيمروز گرم و سوزان كه آفتاب با شدت هر چه تمامتر ميتابيد و زمينها تفتيده بود، فرمان دادند تا مسلمانان در بيابان گرد هم آيند. آن حضرت پس از اقامه جماعت ظهر، بر منبري كه از جهاز شتران ترتيب يافته بود، قرار گرفتند . خطبهاي بينظير قرائت كردند و در ضمن آن عليبن ابيطالب (ع) را به ولايت و امارت مؤمنان منصوب كردند و دستور دادند تا علي (ع) در خيمهاي قرار گيرند، و مردم ، از مرد و زن با آن حضرت به عنوان اميرمؤمنان بيعت كنند. اين واقعه ، از همان ساعت تاكنون، توجه مسلمانان را به خود جلب كرد و صدها كتاب درباره عظمت آن روز نوشته، و هزاران شعر درباره آن انشا شده است. هيچ كتاب تفسير، حديث، تاريخ، شعر، كلام، سيره و لغت را باز نميكنيم مگر آنكه درباره واقعه جاودانه غديرخم، مطالبي در آن آمده است.
آري ، علي (ع)، مولاي مؤمنان، پيشواي پرهيزگاران، امير متقيان و جانشين بلافصل پيامبر اكرم (ص) است.
18. پيروزي همراه علي
رسول خدا (ص): «ما بعث علي في سرية الا رأيت جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره و السحابة تظله حتي يرزقه الله الظفر» (علي (ع) به هيچ جنگي فرستاده نشد، مگر جبرئيل از راست و ميكائيل از جانب چپ او را ياري ميكردند، و ابري بر سرش سايه افكنده بود، تا هنگامي كه خداوند پيروزي را نصيب او ميساخت) [كنجي شافعي، كفاية الطالب، باب 27].
از هنگامي كه جنگهاي مشركان عليهاسلام آغاز شد، شمشير علي (ع) گرد حزن و اندوه را از چهره پيامبر (ص) ميزدود و سران كفر را بر خاك هلاکت مي افکند.در نبرد بدر، فقط 35 نفر از کشتگان قريش به شمشير علي(ع) و35 تن ديگر به شمشير ديگر مسلمانان وفرشتگان بر خاک افتادند. در جنگ احد نيز نه تن از پرچمداران سپاه كفر، به دست علي (ع) به هلاكت رسيدند. آن حضرت چنان در احد ميجنگيدند، كه جبرئيل گفت: «لافتي الا علي ولا سيف الا ذوالفقار». در جنگ احد، شماري از مسلمانان فرار ميكردند، مگر علي (ع) كه با وجود 90 زخم كاري، همچنان ميجنگيدند. در نبرد احزاب، شمشير علي (ع) با كشتن عمروبن عبدود، فتح و ظفر را براي اسلام به ارمغان آورد. علي (ع) در جنگ خيبر با كشتن مرحب، حارث ، هشام و علقمه، پرچم اسلام را به اهتزاز در آوردند. در جنگ حنين - كه مسلمانان فرار را بر قرار ترجيح دادند - باز هم علي (ع) مانند پروانه گرد شمع وجود پيامبر ميچرخيدند و همه خطرات را به جان ميخريدند. در يك كلام، شمشير علي (ع) مايه عزت اسلام و پيشرفت دين خدا شد. و اين حقيقت به اثبات رسيد كه امام علي (ع)، مؤيد از جانب خداوند بودند، ملائكه براي ياري او آماده بودند، و برق شمشير او جلوهاي از آتش قهر و غضب خداوند بر كفار بود.
19. علي آينه پيامبران
پيامبر خدا (ص): «من اراد ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوح في تقواه و الي ابراهيم في حلمه و الي موسي في هيبته الي عيسي في عبادته فلينظر الي علي بنابي طالب (ع)» (هر كه ميخواهد به آدم (ع) در علمش، به نوح در تقوايش، به ابراهيم (ع) در بردبارياش به موسي (ع) در هيبتش ، و به عيسي (ع) در عبادتش بنگرد، پس به عليبن ابيطالب (ع) نگاه كند) [نصيبي شافعي، مطالب السئول، 22].
پيامبر خدا (ص) در اين حديث شريف، علي (ع) را آينه تمام نماي انبياي بزرگ الهي معرفي كردهاند. علاوه بر آن، رسول الله (ص) وي را از همه پيامبران خدا نيز برتر شمردهاند. اگر خداوند، آدم (ع) را به تعليم اسما، نوح (ع) را به تقوايش، ابراهيم خليل (ع) را به بردبارياش، موسي (ع) را به شجاعت و عيسي (ع) را به زهد و عبادتش در قرآن مجيد ستوده و براي هر يك از آنان صفتي را به عنوان ويژگي ممتازشان ذکر کرده است، اينک پيامبراکرم(ص) تمام آن ويژگيها را در عليبن ابيطالب (ع) قابل جمع دانستهاند. لذا، علي (ع) از هر پيامبري، مهمترين ويژگيهايش را داشتند. و كسي كه مهمترين صفات همه انبيا را در خود گردآورده باشد، پس برتر از همه انبيا و افضل از تمام مخلوقات الهي خواهد بود و پس از پيامبر اكرم (ص)، لياقت وشايستگي خلافت را فقط اودارد.علاوه بر اين حديث، احاديث ديگر نيز وجوددارد که پيامبراکرم(ص)، علي (ع) را به ديگر انبياي بزرگ تشبيه كردهاند. پس، روشن ميشود كه علي (ع) اوصاف كمالي تمام پيامبران خدا - از اول تا آخر ـ را داشتند، و پيامبر اكرم (ص) از باب مثال نام اين پيامبران را آوردهاند.
20. علي درهم شكننده بتها
امام علي (ع): «انا صنو رسولالله و السابق الي الاسلام و كاسرالاصنام و مجاهد الكفار وقامع الاضداد» (من برادر مهربان پيامبر خدا (ص) ، پيشاهنگ در اسلام، در هم شكننده بتها، پيكار كننده با كافران و ريشهكن و خواركننده دشمنان دينم ) [آمدي ، غررالحكم و درر الكلم ، ج 1، 280].
اميرمؤمنان (ع) در اين حديث مبارك، به چهار فضيلت منحصر به فرد خويش اشاره ميكنند:
1. برادري پيامبر: نبي اكرم (ص) حضرت علي (ع) را به عنوان برادر و ياور خويش برگزيدند، و در كارهاي مهم با او مشورت ميكردند.
2. پيشقدم بودن در اسلام: هرگز، علي (ع) در برابر بت سر به سجده نساييدند و هيچگاه معبودي، بجز خداوند متعال را عبادت نكردند. و زماني كه پيامبر اكرم (ص)، اسلام را بر او عرضه كردند، بدون درنگ پذيرفتند و ايمان خود را - كه مكنون خاطر و پوشيده در اعماق روحش بود - ظاهر كردند.
3. در هم شكستن بتها: هنگامي كه پيامبر (ص)، مكه را فتح كردند، وقت آن رسيد كه هر نوع مظاهر بت پرستي در هم كوبيده شود. و لذا، پيامبر (ص) همراه علي (ع) به داخل كعبه رفتند. علي (ع) پاي بر دوش پيامبر (ص) نهادند و تمام بتهايي را كه در كعبه چيده شده بود، در هم شكستند.
4. نبرد با كفار: شمشير علي (ع)، يكي از عوامل پيشرفت آيين اسلام - از طريق از بين بردن مخالفان دين و سركوبي مشركان در جنگها بود.
در حقيقت، علي (ع) با جنگهايش در زمان پيامبر (ص)، پس از آن حضرت (ع) با ناكثان، قاسطان و مارقان، نداي توحيد و يكتاپرستي را در جهان طنينافكن كردند. از اين رو، يكتاپرستي را در جهان طنينافكن كردند. از اينرو، همه عبادات موحدان و مؤمنان تا برپايي قيامت، مرهون زحمات او است.
21. علي نور هدايت
امام علي (ع): «انما مثلي بينكم كالسراج في الظلمة يستضيئي بها من ولجها» (براستي ، مثل من در ميان شما، همچون چراغي است در تاريكي. هر كه در روشني آن داخل شود ، روشني يابد) [آمدي، غرر الحكم و دررالكلم، ج 1، 299].
همان گونه كه آدمي در تاريكيها به دنبال چراغي ميگردد تا با آن راه خويش را روشن كند و در انتخاب مسير دچار اشتباه نشود، بايد امامي را براي زندگي خود انتخاب كند تا در مدت حيات خويش با پيروي از او، به سعادت در دو دنيا برسد. اميرمؤمنان (ع) با معرفي خويش به عنوان امام بر حق، به مردم هر زمان هشدار ميدهند كه چراغ تابان هدايت كه در جستجوي آنند، او است. پس اگر كسي سعادت هر دو جهان را مي طلبد، بايد از علي (ع) پيروي كند. در طول تاريخ نيز به اثبات رسيد كه پاسخگوي نيازهاي علمي و دشواريهاي زندگي هر كس، تمسك به دانش علي (ع) و فرزندان او است. حتي مخالفان آن حضرت (ع) - مانند معاويه وخلفاي ثلاثه، در مشكلات گوناگون به نور آن حضرت استضائه ميكردند.
22. بودن حق با علي
رسول خدا (ص): «علي مع الحق مع علي يدور حيثما دار» (علي (ع) با حق، و حق با علي (ع) است. او محور حق است، و چرخ حقيقت بر گرد او ميگردد) [ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 2، 297].
انسان حقيقتجو در زندگي خود، هماره طالب حق است و ملاك حق را ميجويد. تا زماني كه پيامبر اكرم (ص) در ميان مردم بودند، شمع وجود آن حضرت ملاك بود.اما پس از پيامبر (ص) و در كوران حوادث و فتنهها، چه كس ميتوانست معيار شناخت حق باشد؟ پيامبر اكرم (ص) كه با نور وحي رويدادهاي تلخ پس از رحلت خويش را ميديدند، در فرصتهاي گوناگون درصدد معرفي حق مجسم برآمدند و به همگان اعلام كردند كه حق با علي (ع) است و هر كس كه بر طريق مخالفت با علي بن ابي طالب (ع) رود، چه در مسائل علمي، چه در حكومت و چه در عقيده ، بر خلاف حق راه پيموده است. نكته جالب آنكه، پيامبر (ص) در اين حديث فرمودند كه حق بر گرد وجود علي (ع) ميچرخد، نه اينكه علي به دنبال حق روان است. يعني ، حق و حقيقت را در وجود علي (ع) بيابيد، و يقين داشته باشيد كه علي (ع) و فرزندانش ، آينه تمام نماي حقند و حق به آنان شناخته ميشود.
23. جداناپذيري علي و قرآن
خداوند متعال: «علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» (علي (ع) با قرآن، قرآن با علي (ع) است و اين دو از يكديگر جدا نميشوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند) [حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، 134].
قرآن مجيد، كتاب هدايت و نسخه سعادت است؛ «ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين» اما بايد كسي باشد تا آن را تفسير كند. امام علي (ع) نيز به مقتضاي نصوص بسيار، امام هدايت و بيانگر احكام الهي به شمار مي روند. قرآن بدون علي (ع)، كتابي است ساكت و خاموش كه كسي از آن بهره كامل نميبرد و به سعادت واقعي نمي رسد. علي (ع) نيز سخنانش همه برگرفته از قرآن است، و كلامي بدون استناد به قرآن ندارد. قرآن ، كتاب الله صامت و علي (ع) ، كتاب الله ناطق است. حديث فوق به تعبير ديگري نيز در لسان پيامبر (ص) آمده، كه معروف به حديث ثقلين است: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي ابداً و انهما لن يفترقاً حتي يردا عليّ الحوض». پس، آنان که سخن، «حسبنا كتاب الله» را سر دادند، در حقيقت در پي نفي اهل بيت به عنوان مرجع علمي مسلمانان و امام و رهبر مؤمنان بودند. در واقع، آنان براي به دست گرفتن حكومت، اين شعار را دادند، وگرنه، خوب به طور ضمني به بيپايگي سخن خود بارها اعتراف كردند؛ چنانکه بارها گفته شد: «لولا علي لهلك عمر» و «ما ابقاني في مسئلة لا يكون فيها ابوالحسن».
24-دوستي علي نشانه ايمان
امام علي (ع): «والذي فلق الحبة و برأ النسمة انه لعهد النبي الي لا يحبني الا مؤمن. ولا يبغضني الا منافق». (سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و آدميان را خلق كرد، پيامبر (ص) با من پيمان گرفت كه فقط مؤمن مرا دوست دارد و منافق مرا دشمن ميدارد) [ابن حجاج، صحيح مسلم، ج 1، 86].
در اجتماعي كه مردان و زنان گوناگون زندگي ميكنند و معاشرت با هر يك از آنان بر انسان اثر مستقيم ميگذارد، ملاكي بايد در دست باشد كه انسان با آن، افراد نيك را از مردان ناشايست تشخيص دهد. پيامبر اكرم (ص) با آيندهنگري و دوربيني خود ـ كه ناشي از نور وحي و الهام بود، مي ديد كه هر كس ادعاي ايمان ميكند و خود را در گفتار و كردارش صادق ميشمارد. لذا، رسول خدا (ص) درصدد معرفي معيار ايمان و نفاق برآمدند، و علي (ع) را ملاك حق و معيار ايمان معرفي كردند. در زمان پيامبر (ص)، منافقان از رهگذر معرفي ان حضرت(ص)شناخته مي شدند.پس از وفات ايشان، منافقان را به وسيله دشمني با علي (ع) ميشناختند . پيامبر اكرم (ص) در اين حديث مبارك، نشانه ايمان و نفاق را در حب و بغض علي (ع) دانستهاند. از اين بيان، حكم كساني كه با مولاي متقيان در عقيده و عمل به مخالفت برخاستند، روشن ميشود؛كه آنان، مؤمن نبودند.
25. علي امان اهل زمين
امام علي (ع): «انا و اهل بيتي امام لاهل الارض كما ان النجوم امان لاهل السماء» (من و خاندانم، امان براي زمينيان هستيم؛همان گونه كه ستارگان ، امان اهل آسمانهايند) [آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ج 1، 281].
امام علي (ع) در اين بيان، خود و فرزندان بزرگوارشان را مايه امان اهل زمين توصيف كرده است. علت آن هم روشن است، زيرا اگر مردم براي خويش امامي معصوم برگزينند، هرگز از راه حق منحرف نخواهند شد و خداوند بر آنان غضب نخواهد كرد؛همان طوري كه پيش از علي (ع)، پيامبر اكرم (ص) مايه امنيت و آرامش اهل زمين بود: «و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم». خداوند به ميمنت وجود پيامبر (ص)، بر مردم زمين عذاب نفرستاد و همان طور نيز به خاطر وجود علي (ع) و فرزندان معصومش، زمين را از آتش قهر و غضب خود مصون و محفوظ داشته است: «لولا الحجة لساخت الارض باهلها» (اگر وجود امام نباشد، زمين اهلش را در خود فرو ميبرد».
اين حديث مبارك علاوه بر آنكه مقام عصمت را براي اهل بيت اثبات ميكند - چون گنهكار نميتواند بر نفس خود ايمن باشد، تا چه رسد به اينكه مايه امنيت براي تمام عالميان شود- ، شايستگي ايشان را براي منصب امامت نيز مينماياند. تا وي نزد خداوند عزيز نباشد، نميتواند مايه سكون و آرامش زمين و اهلش باشد. تا كسي معصوم ، مطيع فرمان خدا و داراي فضايل نفساني بي شمار نباشد، نميتواند نزد خدا عزيز باشد. شايد مراد از حديث، امان از اختلاف مردم باشد. يعني، علي (ع) و ائمه اطهار، مايه ايمن بودن اهل زمين و اختلاف در دين و دنيايند.
26. علي جامع فضايل
پيامبر خدا (ص): «علي بن ابي طالب اقدام امتي سلما، و اكثرهم علماًَ و اصحهم دينا، و افضلهم يقينا، و اكملهم حلما، و اسمحهم كفا، و اشجعهم قلبا، و هو الامام و الخليفة بعدي» (عليبن ابيطالب (ع)، نخستين كسي است كه اسلام را برگزيد. دانش او از تمام مردم بيشتر، دينش از همه صحيحتر، افضل ايشان از نظر يقين كاملترينشان در بردباري، بخشندهترين آنان و شجاعترين ايشان است. او پيشواي مردم و جانشين پس از من است» [قندوزي، ينابيع المودة، 64].
پيامبر اكرم (ص) در اين حديث شريف، هفت منقبت علي (ع) را بر شمرده است:
1. علي در ايمان، پيشگام همه بود. زماني كه پيامبر (ص) بدو اسلام را عرضه كردند، علي (ع) - كه از اوان كودكي خدا را ميپرستيدند - بدون درنگ اسلام را پذيرفتند.
2. علي (ع) داناترين مردم بود، و همه امت به علم، قضاوت و فتواي او احتياج داشتند. و از همه بينياز بود، و همهعلوم اسلامي مستند به او است.
3. دين علي (ع) ، از تمام امت صحيحتر بود، و شك و شبههاي در دين وي راه نمييافت.
4. يقين علي (ع) به خداوند، از يقين همه مردم برتر بود. امام (ع) فرمودند:«من خدايي را كه - با چشم يقين و معرفت - نبينم، عبادت نميكنم» . و نيز فرمودند: اگر پردههاي حجاب كنار رود و من - بر فرض محال - خدا را هم ببينم، ذرهاي بر يقينم افزوده نخواهد شد.
5. بردباري علي (ع)، كاملتر از همه مردم بود. شاهد آن، بخشش كساني است كه با آن حضرت بيعت نكردند، و عفو اصحاب جمل، عايشه و مروان است.
6. علي (ع) بخشندهترين مردم بود. خاتم بخشي علي (ع) در حال ركوع، بخشيدن شمشير در ميدان جنگ به دشمن و دادن شير به قاتل خود، از نمونههاي آن است.
7. علي (ع) شجاعترين مردم بود. آوازه شجاعت و جنگهاي آن حضرت كران تا كران عالم را در نورديده است.
پيامبر (ص) پس از شمردن اين فضايل، جانشين خود را كه با شايستگي كامل واجد اين مقام است ـ از ميان تمام امت معرفي كردهاند.
27. علي شاگرد مكتب پيامبر
امام علي (ع): «اني كنت اذ اسئلت رسول الله صلوات و سلامه عليه اعطاني و اذا سكت عن مسئلة ابتداني» (هرگاه من از پيامبر اكرم (ص) ميپرسيدم، پاسخم را ميدادند .و هنگامي كه ساكت ميشدم، پيامبر (ص) برايم سخن ميگفتند) [آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ج1، 283].
علي (ع) وارث دانش پيامبر (ص) بودند. اين ادعا، از پاسخ دادن آن حضرت (ع) به پرسشهاي گوناگون: قرآني، كلامي، فقهي، قضاوت بين مردم، رفع تخاصمات، رجوع خلفا به آن حضرت (ع)، اخبار آن جناب از وقايع گذشته و آينده و از مكنون خاطر افراد، انتساب تمام علوم بهآن حضرت (ع)، افتخار كردن خود به علمش، در «سلوني قبل ان تفقدوني» بر فراز منبر سفتن، و گفتار ديگر پيامبر: «انا مدينةالعلم و علي بابها» ، معلوم ميشود.
نكتهاي ديگر كه از اين حديث استفاده ميشود، استفاده از فرصتها و از كف ندادن لحظههاست كه يا پيامبر (ص) ميگفتند و علي (ع) سراپا گوش بودند، يا علي (ع) از محضر پيامبر(ص) پرسش ميكردند. علاوه بر آن، اين حديث نشانگر كثرت محبت پيامبر (ص) به اميرمؤمنان (ع) است، كه رسول معظم (ص) ميخواستند هر آنچه در سينهشان دارند. به علي (ع) بياموزند.
28. علي بيانگر اسرار كتاب الهي
امام علي (ع): «ما نزلت آية الا علمت فيم نزلت و اين نزلت في ليل اوفي نهار اوجبل او سهل و ان ربي و هب لي قلباً عقولا و لسانا قولاً» ( هيچ آيهاي نازل نشد، جز اينكه من ميدانم آن آيه در كجا، براي چه و كدام كس نازل شده، و نزول آن در شب يا روز، و در كوه يا صحرا بوده است. براستي، پروردگارم دلي خردمند و دانا، زباني گويا و بياني شيوا به من عطا كرده است).
قرآن كريم، خزانه اسرار الهي و گنجينه علوم خداوند است. پس، بايد کسي باشد تا اين «نور» را به مردم بنماياند، اين «ذكر» را معرفي نمايدو با اين «شفاء» دلهاي مؤمنان را درمان كند. اما چه كسي؟ تا آنگاه كه پيامبر (ص) زنده بودند، اين مهم بر دوش ايشان قرار داشت. پس از درگذشت آن جناب (ص)، علي (ع) در محفل مسلمانان اعلام كردند كه اين مهم، بر عهده او ميباشد، كه مفسر قرآن و بيانكننده حلال و حرام و دستورهاي دين است. اين گفتار حضرت (ع) بهترين دليل بر امامت و وصايت او است، زيرا احدي از مسلمانان چنين ادعايي را نكرد. ولي در مقابل، بارها ديگران اعتراف به ناداني خويش كردندو بارها عباراتي همچون: «اقيلوني و لست بخيركم و علي فيكم» و «لولا علي لهلك عمر» را به زبان آوردند.
29. علي برترين دانشمندان
امام علي (ع): «ايها الناس: سلوني قبل ان تفقدوني، فلانا بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض، قبل ان تشعر برجلها فتنه تطافي خطامها و تذهب باحلام قومها» (اي مردم! پيش از آنكه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد. پس ، همانا من به راههاي آسمان از راههاي زمين داناترم، پيش از آنكه امواج سهمگين فتنهها[ي ناداني و گمراهي] پايش را بلند سازد، [مانند شتران چموش]گام بر مهار خويش نهد و عقول اهلش را بربايد) [انصاري، نهجالبلاغه، 678 - 679].
اميرمؤمنان علي (ع)، عالمترين فرد به علوم اولين و آخرين بود. اين امر به دليل آن است كه دانش علي (ع) برآمده از علم پيامبر (ص) و علم پيامبر (ص) هم برگرفته از منبع وحي بود. هماره، علي (ع) برتري علمي خويش را به مردم اعلام ميكردند. از اين راه، امام (ع) شايستگياش را براي مقام خلافت به آنان يادآور ميشدند. در ضمن ، امام علي (ع) به امت ميفهمانيدند كه علم او الهي و آسماني و غير از علوم بشري است. اين حديث نشانگر آن است كه دانش علي (ع)، از منبع وحي آسمان سرچشمه گرفته است. پس از اين سخن، عده بسياري از امام علي (ع) پرسشهاي گوناگوني كردند و پاسخ خود را دريافتند. برخي هم به سخريه از آن جناب پرسيدند: در اندام من چند تار مو وجود دارد؟ حضرت پاسخ دادند: من اگر بخواهم، ميتوانم به تو بگويم. اما همين قدر بدان كه كودكي درخانهات بر دست و پا راه ميرود، كه او قاتل فرزندم، حسين (ع)، خواهد بود؛و همين طور هم شد. آن مرد، سعدبن ابي وقاص و كودكش، عمربن سعد - فرمانده لشكر يزيد در كربلا - بود.
30. علي راهنماي مردم
امام علي (ع): «انا داعيكم الي طاعة ربكم و مرشدكم الي فرائض دينكم و دليلكم الي ما ينجيكم» ( من شما را به اطاعت خدا مي خوانم، به سوي واجبات دينتان راهنمايي ميكنم و به سوي چيزي كه شما را نجات ميدهد هدايت مينمايم) [آمدي، غررالحكم و دررالكلم ، ج 1، 281]
علي (ع)، پيشواي هدايت و راهنماي بشريت به سوي سعادت ابدي است. آن حضرت (ع) پيروي از خود را، نجات ميخوانند و سرپيچي از دستورهايش را، هلاك ميدانند.
اين، ادعايي است كه فقط از سوي امام (ع) سرزد. هيچ يك از صحابه رسول خدا (ص)، اين ادعا را نكردند. و اين، خود دليلي است روشن و آشكار كه امامت و رهبري امت را فقط بايد علي (ع) بر عهده گيرد، كه لياقت اين منصب خطير را دارد. رجوع خلفاي سهگانه و حتي معاويه به آن جناب (ع) حل مشكلات قضايي و دينيشان، مهر تأييدي بر حقانيت و شايستگي علي بن ابي طالب براي وصايت رسول خدا (ص) است.
31. علي وارث علم پيامبر
امام علي (ع): «علمني رسول الله (ص) الف باب من العلم و تشعب لي من كل باب الف باب» (پيامبر خدا (ص) هزار در دانش را به رويم گشود، كه از هر باب آن، هزار در ديگر به رويم گشوده شد) [هندي، كنزالعمال، ج 13، 114].
پيامبر اكرم (ص) در فرصتهاي گوناگون و در جاهاي مختلف، به آموختن علم به علي (ع) ميپرداختند. خود امام (ع) ميفرمودند: «هرگاه سؤالي داشتم، پيامبر (ص) پاسخم را ميداد. و هنگامي كه ساكت ميشدم، رسول اكرم (ص) آغاز سخن ميكردند و به من ميآموختند». يكي از جاهايي كه پيامبر اكرم (ص) علم خويش را به علي (ع) آموختند، هنگامي بود كه در بستر احتضار آرميده بودند و لحظات آخر عمر خويش را ميگذرانيدند. در اين حال، پيامبر اسلام (ص) رو به اطرافيان كردند و فرمودند: «برادرم را بخوانيد. مردم علي بن ابيطالب (ع) را دعوت كردند. حضرت (ص) با او ساعتي خلوت كردند. بعدها ، به علي (ع) گفتند كه رسول خدا (ص) چه چيز به شما آموختند؟ حضرت (ص) فرمودند: هزار باب علم كه از هر باب، هزار در دانش به رويم باز شد. البته، اين علوم به وراثت به وصي خود، و از او به امامان - يكي پس از ديگري انتقال يافته است. اين حديث نشان ميدهد كه علوم علي (ع) و اهل بيت معصوم او، با علم پيامبر (ص) تفاوتي ندارد. پس هر آنچه را پيامبر (ص) ميدانستند، به علي (ع) آموختند. و پس از وي، به فرزندانش رسيده است. از اين رو، علوم ائمه اطهار، از وحي الهي سرچشمه گرفته است.
32. دوستي علي نشانه ايمان
امام علي (ع): «لوضربت خيشوم المؤمن بسيفي هذا اعلي ان يبغضني ما ابغضني و لو صببت الدنيا بجماعتها علي المنافق علي ان يحبني ما احبني و ذلك انه قضي فانقضي علي لسان النبي الامي (ص) انه قال: يا علي، لايبغضك مومن، ولا يحبك منافق» (من اگر بيني مؤمن را با اين شمشيرم بكوبم كه مرا دشمن دارد، دشمنم نخواهد داشت. و اگر تمام دنيا بر سر منافق بريزيم كه مرا دوست دارد، دوستم نخواهد داشت. و اگر تمام دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا دوست دارد، دوستم نخواهد داشت. اين، براي آن است كه در علم خدا گذشته است و به زبان پيغمبر امي (ص) جاري شده است كه فرمودند: يا علي! نه مؤمن تو را دشمن خواهد داشت، و نه منافق تو را دوست خواهد گرفت)[ انصاري، نهجالبلاغه، 1040].
احاديث به اين مضمون، در كتابهاي فريقين بسيار است. بارها، پيامبر اكرم (ص) دوستي علي را، نشانه ايمان و دشمني او را، علامت كفر بر شمردند و ميفرمودند: «امتحنوا اولادكم يحبه فمن احبه فهو منكم و من ابغضه فليس منكم» (فرزندانتان را به دوستي علي (ع) بيازماييد. پس هر كس علي (ع) را دوست داشت، از شماست و هر كسي بغض او را در دلش داشت، از شما نيست) [ابن عساكر، تاريخ دمشق ، ج 2، 224].
و از اصحاب پيامبر (ص) همچون: عبادةبن صامت و ابوسعيد خدري، نقل شده است: «ما فرزندان خود را به دوستي علي (ع) امتحان ميكرديم، و منافقان را به بغض علي ميشناختيم».
وجه آن نيز روشن است، زيرا دوستي علي (ع) پيروي از آن حضرت (ع) را به دنبال دارد. و پيروي از علي (ع) عين ايمان است؛ هر چند سخت، دشوار وآميخته با مصائب ومشکلات باشد. همچنين ، دشمني با علي (ع) نافرماني او را به دنبال دارد. و كسي كه نافرماني علي (ع) را بنمايد و دستورهاي او را پشت سرافكند - هر چند ادعاي اسلام كند - ، منافق خواهد بود و از صراط حق و ايمان مجسم به دور افتاده است.
33. علي پرچمدار پيامبر در قيامت
پيامبر خدا (ص): «يا علي! انت امامي يوم القيامة فيدفع الي لواء الحمد فادفعه اليك، و انت تذود الناس عن حوضي» (اي علي (ع)! تو در روز قيامت روبروي مني. پس، لواء الحمد به من داده ميشود، و من به تو ميدهم. و تو مردم را از گرد حوضم پراكنده خواهي كرد) [هندي، كنزالعمال، ج 6، 400].
همان طور كه عليبن ابي طالب (ع) در زمان حيات رسول خدا (ص) پرچمدار آن حضرت (ص) بودند و بيرق اسلام به دستان پرتوان او در اهتزاز بود و دشمنان دين را از هر طرف ميپراكندند، در روز قيامت نيز پرچم حمد الهي به پيامبر اكرم (ص) عطا ميشود و آن حضرت (ص) آن را به علي (ع) ميدهند. علي (ع) در حالي كه لواء الحمد به دست وي است، مردم كافر و مشرك را از اطراف حوض پيامبر (ص) دور ميكنند، و مؤمنان و دوستان خويش را از آب كوثر سيراب مينمايند. اين احاديث - كه علي (ع) صاحب حوض، لواء، صراط و قسمت كننده بهشت و دوزخ است - در كتابهاي عامه، مانند: مستدرك حاكم و كنزالعمال و كتابهاي فضايل و مناقب ، مانند: مناقب ابن مغازلي، ينابيع المودة، كفاية الطالب و مطالب السئول، آمده است.
34. علي تقسيم كننده بهشت و دوزخ
امام علي (ع): «انا قسيم النار و خازن الجنان و صاحب الحوض و صاحب الاعراف و ليس منا اهل البيت و امام الا و هو عارف باهل ولايته و ذلك لقوله تعالي انما انت منذر و لكل قوم هاد» (منم قسمتكنندهآتش، مالك بهشت، دارنده حوض كوثر و صاحب اعراف (منزلي بين بهشت و دوزخ) . هيچ امامي از ما خانواده پيامبر (ص) نيست، مگر اينكه او شناساي دوستان خويش است. و اين است معناي گفتار خداوند متعال: همانا تو انذار دهندهاي ، و براي هر گروهي هدايت كنندهاي است) [آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ج 1، 279].
امام (ع) در اين حديث، به چند منقبت خويش در سراي ديگر اشاره ميكنند. بيشك، در روز قيامت عبور از صراط، فقط به ولايت، دوستي و پيروي علي (ع) در دنيا ميسر است. حب علي (ع) ايمان، بغض او كفر، بهشت براي اهل ايمان و آتش براي كفار است. و فقط، مؤمنان از [حوض] كوثر سيراب خواهند شد. و كساني كه در دنيا پيروي از علي (ع) و فرزندانش كردهاند، رستگار خواهند شد. مطابق با روايات بسيار و نصوص فراوان، مراد از هادي در آيه مباركه، علي (ع) است. اين مطلب ميرساند كه امامت امت و هدايت خلق، فقط در وجود علي (ع) و فرزندانش منحصر است و ارائه طريق نجات ، تنها با گفتار علي (ع) و پيروي از آن امام همام (ع)به دست خواهد آمد.
35. علي بهترين بشر
جبرئيل (ع): «يا محمد! علي خيرالبشر و من ابي فقد كفر» (اي پيامبر! علي بنابي طالب (ع) بهترين مردم است . هر كس انكار كند، به تحقيق كافر شده است) [ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج 2، 445].
از آغاز خلقت انسان تاكنون، چشم دنيا مردي را به فضيلت و كرامت عليبن ابي طالب (ع) نديده است. علي (ع) مجموعهمفاخر و فضايل والاي انساني بود، به طوري كه افكار و عقول همه افراد بشر در تصور آنها ، مبهوت مانده است. علم، حلم، سخاوت، عبادت، شجاعت، فصاحت، زهد، تقوا، نسب خانوادگي، معجزات او در زمان حيات و وفات ، و كثرت فضايل وي - كه از زبان خداوند و پيامبرش (ص) حكايت شده است - همه شاهد صدق بزرگي و جلالت عليبن ابي طالب (ع) است. با توجه به اينهمه فضايل و مناقب ، نبايد عجيب پنداشت كه او بهترين بشر در طول آفرينش دنياست. مسلماً چنين بزرگمردي ، بهتر از هر كس ديگر لياقت امامت و هدايت خلق را دارد.
36. علي شهر علم پيامبر
پيامبر خدا (ص): «انا مدينه العلم و علي بابها فمن اراد العلم فليأت الباب» (من شهر دانش و حكمتم ، و علي (ع) دروازه آن است. پس، هر كس كه علم را ميطلبد، بايد از دروازه آن وارد شود)[ ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج 2، 466].
شكي نيست كه پيامبر اكرم (ص) اعلم بشر، و علم آن حضرت (ص) از آسمانها و زمينها برتر است. ايشان هم دانش خويش را، به عزيزترين كس در نزد خدا، علي (ع)، انتقال دادند. اميرمؤمنان (ع) بارها به علم فراوان خود كه از پيامبر فراگفته بودند، اشاره كردند و فرمودند: «ينحدر عني السيل ولا يرقي الي الطير» (آري، علوم و معارف از قله شامخ علي (ع) سيل آسا سرازير است و پاي هيچ پرواز كنندهاي به اوج بلند كمالات امام علي (ع) نميرسد. بدون شك، چشم روزگار تاكنون كسي را به مانند علي (ع) در علم و حكمت نديده است. امام (ع) از اخبار غيبي، ملاحم، آخر الزمان و مكنون خاطر افراد خبر ميدادند. علي (ع) به تمام پرسشهاي خلفا و مردم پاسخ ميگفتند، باز ميفرمودند: «سلوني قبل ان تفقدوني». و هرکس که پس از او اين ادعا را کرد، با تمام ذلت و خواري سرافكنده شد. علي (ع) ميفرمودند: «ان هيهنا لعلما جما» (بدرستي در اينجا [سينه من]دانش فراوان گردآورده است). فردوسي در اينباره گويد:
-
چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي كه من شهر علمم عليم دراست گواهي دهم كاين سخن راز اوست تو گويي دو گوشم برآواز اوست
-
خداوند امر و خداوند نهي درست اين سخن قول پيغمبر است تو گويي دو گوشم برآواز اوست تو گويي دو گوشم برآواز اوست
اينك، اگر كسي به پيامبر (ص)، ايمان آورده باشد، بايد در همه دين خود به وارث علم پيامبر(ص) و دروازه شهر علم نبي، علي (ع) رجوع كند، و معالم دين خويش را از او و فرزندانش بگيرد.
37. حقوق علي، بسان حقوق پدر
رسول خدا (ص): «حق علي علي المسلمين حق الوالد علي ولده» (حق علي بن ابي طالب(ع) بر مسلمانان، حق پدر بر فرزندش است) [قندوزي، ينابيع المودة، 123].
هر كس دو زندگي دارد؛ يكي زندگي بدني، و ديگري زندگي ابدي. زندگاني بدني انسان، به گذران عمر خود در اين دنيا و پشت سر نهادن دوران عمر خويش است. و زندگي ابدي انسان، به ايمان، فضايل و كمالات نفساني هر كس است. والدين انسان حق بزرگي بر او دارند، بدان سان كه بارها در قرآن مجيد بر رعايت اين حق تاكيد شده است: «و قضي ربك ان لا تعبدوا الااياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما اوكلاهما فلاتقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولاً كريماً. و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة وقل رب ارحمهما كما ربياني صغيراً.» همه اين امتيازها، به خاطر آن است كه آنان به آدمي زندگي مادي بخشيده اند. اما زندگي ابدي، بسيار ارزنده تر وگرانبهاتراززندگي مادي است. پيامبر اكرم (ص) آمدند تا مردم را به راه راست و سعادت واقعي هدايت كنند، و آنان را كه در گرداب جهل و منجلاب بدبختي دست و پا ميزدند، نجات دهند؛ هر چند در اين راه بسي زحمتها كشيدند، و سختيها تحمل كردند. اما پس از رحلت آن جناب تا برپايي قيامت، بايد كساني باشند تا سعادت واقعي زندگاني جاودانه انسانها را نشان دهند. اين مهم را، علي (ع) بر عهده گرفتند. حضرت علي (ع) و فرزندان طاهرش با تعليم امت و هدايتشان به سوي كمال، راه نجات را به مردم نشان دادند و تمام نيازهاي فكري و معنوي ايشان را برآورده ساختند. و بدين سان، آنان حق بزرگي را براي خود احراز كردند؛حق تعليم، تربيت، هدايت و نجات دادن امت از عذاب خشم و غضب الهي . پس وظيفه ماست كه از سخنان اميرمؤمنان (ع) پيروي كنيم. همان گونه كه اطاعت از پدر واجب است و نبايد والدين خود را بيازاريم، از به خشم آوردن آن حضرت (ع) نيز بايد بپرهيزيم.
38. علي آبادكنندهزمينها
امام صادق (ع):«كان اميرالمؤمنين يضرب بالمر و يستخرج الارضين» (امير مؤمنان (ع) بيل ميزدند، و نعمتهاي نهفته در دل زمين را استخراج ميكردند) [مجلسي ، بحارالانوار، ج 41، 43].
يكي از كارهاي اميرمومنان (ع) در زمان پيامبر اكرم (ص) و پس از آن، كشاورزي و درختكاري بود. حضرت علي (ع) بسياري از خدمات و انفاقات خويش را از اين راه انجام ميدادند. علاوه بر آن، امام (ع) املاك فراواني را نيز كه خود آباد كرده بودند، وقف ميكردند. نقل شده است: «مردي نزد علي (ع) مقدار بسياري هسته خرما ديد. پرسيد: مقصود شما از گردآوري اين همه هسته خرما چيست؟
حضرت (ع) فرمودند: همه آنها به اذن خدا، درخت خرما خواهند شد.
راوي ميگويد: امام (ع) آن هستهها را كاشتند، نخلستاني پديد آوردند و آن را وقف كردند» [مجلسي ، بحارالانوار، ج 41، 33].
اين كار، نشانه تواضع، فروتني، بخشش، دهش و ارزش كار از ديدگاه اميرمؤمنان علي (ع) است.
39. علي آزاد كننده بندگان
امام صادق (ع): «ان عليا (ع) اعتق الف مملوك من كديده» (بدرستي ، علي (ع) هزار بنده را از حاصل دسترنج خويش آزاد كرد) [كليني، فروع كافي، ج 5، 74].
دوران بازداري اميرمؤمنان (ع) از تصدي منصب خلافت، دوران خانهنشيني و كنارهگيري امام (ع) از ديگر شئون جامعه اسلامي نبوده، بلكه در اين فترت امام (ع) به خدمات علمي و اجتماعي بسياري توفيق يافتند. دفاع از حريم عقايد و اصول اسلام در برابر شبهات يهود و نصارا، راهنمايي دستگاه خلافت در مسائل دشوار بويژه مسائل قضايي، خدمات عام المنفعه اجتماعي، انفاق به يتيمان و نيازمندان، كشاورزي و درختكاري حفر قناتها، بنياد مساجد و وقف اماكن و املاك ، از آن جمله است. از آنجا كه آزاد كردن بندگان از مستجات مؤكد در اسلام است، امام علي (ع) نيز در اين زمينه همچون ديگر خدمات و فضايل ، پيشگام بودند. امام (ع) موفق شدند از حاصل كوششهاي خود ـ و نه از بيتالمال ـ ، هزار بنده را بخرند و آزاد كنند. و اين گونه، حضرت علي (ع) مصداق آشكار سخن پيامبر اكرم (ص) قرار گرفتند كه فرمودند: «من اعتق عبداً مؤمناً اعتق الله العزيز الجبار بكل عضو عضواً له من النار» (هر كس بنده مؤمني را آزاد سازد، خداوند متعال در برابر هر عضوي از آن بنده ، عضوي از شخص آزاد كننده را از آتش جهنم آزاد ميسازد).
40. پيروي از علي اطاعت از خدا
پيامبر خدا (ص): «يا علي من اطاعك فقد اطاع الله و من ابغضك فقد ابغض الله» (اي علي! هر كس تو را پيروي كند، خدا را اطاعت كرده است. و هر كس دشمن تو باشد با خدا دشمني دارد)[ هيثمي، مجمع الزوائد، ج 9، 123].
پيامبر اكرم (ص) با ديد نافذ و بينش ژرف خويش، آينده را ميديدند كه پس از درگذشتش، مردم از گرد علي (ع) پراكنده ميشوند، هر كس خود را پيشواي مردم ميداند و گروهي را به گمراهي وا ميدارد. لذا، پيامبر اكرم (ص) بارها در برابر مردم،علي (ع) را پيشواي حق و امام خلق معرفي كردند و بر پيروي از علي (ع) پاي فشردند. از آنجا كه علي (ع) گفتار و كردارش همان گفتار و كردار پيامبر (ص) و گفتار پيامبر (ص) نيز برگرفته از منبع وحي الهي است، پس گفتار علي (ع)، سخن خداست و پيروي از علي (ع)، اطاعت از خداوند است. طبق اين حديث شريف، آنان که شمشير بغض ودشمني رابرروي عليبن ابيطالب (ع) كشيدند و جنگهاي جمل، صفين و نهروان را به راه انداختند، با خدا دشمني كردند و سرانجامي جز آتش دوزخ نخواهند داشت. اما آنان كه در زندگي از علي (ع) و فرزندان طاهرش الگو گرفتهاند، خدا را از خويش خشنود ساختهاند.
منابع:
1. نهجالبلاغه، گردآوري سيد شريف رضي ابوالحسن محمدبن حسين موسوي بغدادي، ترجمه و شرح محمد علي انصاري قمي، چاپ مكرر، قم و تهران
2. آمدي، عبدالواحد بن محمد، غررالحكم و دررالكلم، ترجمه محمد علي انصاري قمي، قم
3. ابن ابي الحديد، عبدالحميد، شرح نهجالبلاغة، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، مصر، داراحياء، الكتب العربية ، 1963م
4. ابن حجاج، مسلم، صحيح مسلم، بيروت ، دارالمعرفة
5. ابن حجر عسقلاني، لسانالميزان، هند
6. ابن حنبل، احمد، المسند، بيروت، دار صادر
7. ابن عبدربه، احمدبن محمد، عقدالفريد، تحقيق احمد امين و احمد زين، تهران ، اسماعيليان، 1962 م.
8. ابن عساكر، عليبن حسن، تاريخ دمشق، تحقيق محمد باقر محمودي، بيروت مكتبة المحمودي، 1395هـ .ق
9. ابن ماجه، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، داراحياء التراث العربي ، 1395 هـ . ق
10. جلابي شافعي، علي بن محمد، مناقب عليبن ابي طالب،تصحيح محمدباقر بهبودي، تهران
11. حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، بيروت، دارالفكر، 1398 هـ . ق
12. طبري، احمدبن عبدالله، الرياض النضرة في مناقب العشرة، بيروت، دارالكتب العلمية
13. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، بيروت
14. علي ناصف، منصور، التاج الجامع للاصول، چاپ چهارم، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1406 هـ .ق
15. قندوزي حنقي، سليمان، ينابيع المودة، كاظمين، الكتب العراقية، 1385 هـ . ق
16. كليني، محمدبن يعقوب ، الفروغ من الكافي، تحقيق علي اكبر غفاري، تهران
17. كنجي شافعي، كفايه الطالب في مناقب عليبن ابي طالب، تهران، انتشارات اهلالبيت
18. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرراخبار الائمة الاطهار، بيروت مؤسسة الوفاء
19. نصيبي شافعي، محمدبن طلحه ، مطالب السئول في مناقب آل الرسول، چاپ سنگي، تهران،1285 هـ .ق
20. هندي، علي بن حسام الدين، كنزالعمال، حلب ، التراث الاسلامي، 1394 ه. ق
21. هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دارالكتاب العربي، 1967 م