قالَ الاِْمامُ الْكاظم(عليه السلام):
1- تعقّل و معرفت
ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِياءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلي عِبادِهِ إِلاّ لِيعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.:
خداوند پيامبران و فرستادگانش را به سوي بندگانش بر نينگيخته، مگر آن كه از طرف خدا تعقّل كنند. پس نيكوترينشان از نظر پذيرش، بهترينشان از نظر معرفت به خداست، و داناترينشان به كار خدا، بهترينشان از نظر عقل است، و عاقلترين آنها، بلند پايه ترينشان در دنيا و آخرت است.
2- حجّت ظاهري و باطني
إِنَّ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حُجَّتَينِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِياءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ.:
همانا براي خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پيامبران و امامان; و حجّت پنهاني عبارت است از عقول مردمان.
3- صبر و گوشه گيري از اهل دنيا
أَلصَّبْرُ عَلَي الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالي إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيا وَ الرّاغِبينَ فيها وَ رَغِبَ فيما عِنْدَ رَبِّهِ وَ كانَ اللّهُ آنِسَهُ فِي الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِي الْعَيلَةِ وَ مُعِزَّهُ في غَيرِ عَشيرَة.:
صبر بر تنهايي، نشانه قوّت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالي تعقّل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انيس اوست و در تنهايي يار او، و توانگري اوست در نداري و عزّت اوست در بي تيره و تباري .
4- عاقلان آينده نگر
إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِي الدُّنْيا وَ رَغِبُوا فِيالاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيا حَتّي يسْتَوْفي مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَيأْتيهِ الْمَوْتُ فَيفْسِدُ عَلَيهِ دُنْياهُ وَ آخِرَتَهُ.:
به راستي كه عاقلان، به دنيا بي رغبتند و به آخرت مشتاق; زيرا مي دانند كه دنيا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنيا او را بخواهد تا روزي خود را از آن دريافت كند، و هر كه دنيا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنيا و آخرتش را بر او تباه كند.
5- تضرّع براي عقل
مَنْ أَرادَ الْغِني بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِي الدّينِ فَلْيتَضَّرَعْ إِلَي اللّهِ في مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يكْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما يكْفيهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما يكْفيهِ اسْتَغْني وَ مَنْ لَمْ يقْنَعْ بِما يكْفيهِ لَمْ يدْرِكِ الْغِني أَبَدًا.:
هر كس بينيازي خواهد بدون دارايي، و آسايش دل خواهد بدون حسد، و سلامتي دين طلبد، بايد به درگاه خدا زاري كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفايتش كند قانع باشد.
و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بينياز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بينيازي نرسد.
6- ديدار با مؤمن براي خدا
مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَيرِهِ، لِيطْلُبَ بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَكَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعينَ أَلْفِ مَلَك مِنْ حينَ يخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّي يعُودَ إِلَيهِ ينادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَكَ الْجَنَّةُ، تَبَوَّأْتَ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِلاً.:
هر كس ـ فقط براي خدا نه چيز ديگر ـ به ديدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعده هاي الهي برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد كه همه ندايش كنند: هان! پاك و خوش باش و بهشت برايت پاكيزه باد كه در آن جاي گرفتي.
7- مروّت، عقل و بهاي آدمي
لا دينَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ إِنَّ أَعْظَمَ النّاسِ قَدْرًا الَّذي لايرَي الدُّنْيا لِنَفْسِهِ خَطَرًا، أَما إِنَّ أَبْدانَكُمْ لَيسَ لَها ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبيعوها بِغَيرِها.
كسي كه جوانمردي ندارد، دين ندارد; و هر كه عقل ندارد، جوانمردي ندارد. به راستي كه باارزشترين مردم كسي است كه دنيا را بري خود مقامي نداند، بدانيد كه بهاي تن شما مردم، جز بهشت نيست، آن را جز بدان مفروشيد.
8- حفظ آبروي مردم
مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ يوْمَ الْقِيمَةِ وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يوْمَ الْقِيمَةِ.:
هر كه خود را از ريختن آبروي مردم نگه دارد، خدا در روز قيامت از لغزشش مي گذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت خشمش را از او باز دارد.
9- عوامل نزديكي و دوري به خدا
أَفْضَلُ ما يتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَي اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ الْوالِدَينِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ.:
بهترين چيزي كه به وسيله آن بنده به خداوند تقرّب مي جويد، بعد از شناختن او، نماز و نيكي به پدر و مادر و ترك حسد و خودبيني و نيز ترک به خود باليدن است.
10- عاقل دروغ نميگويد
إِنَّ الْعاقِلَ لا يكْذِبُ وَ إِنْ كانَ فيهِ هَواهُ.:
همانا كه عاقل دروغ نمي گويد، گرچه طبق ميل و خواسته او باشد.
11- حكمت كم گويي و سكوت
قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُكْمٌ عَظيمٌ، فَعَلَيكُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ.:
كم گويي ، حكمت بزرگي است، بر شما باد به خموشي كه شيوه ي نيكو و سبك بار و سبب تخفيف گناه است.
12- هرزه گويي بي حيا
إِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلي كُلِّ فاحِش قَليلِ الْحَياءِ لا يبالي ما قالَ وَ لا ما قيلَ لَهُ.:
همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوِ كم حيا كه باكي ندارد چه مي گويد و يا به او چه گويند، حرام گردانيده است.
13- متكبّر، داخل بهشت نميشود
إِياكَ وَ الْكِبْرَ، فَإِنَّهُ لا يدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ كانَ في قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّة مِنْ كِبْر.:
از كبر و خودخواهي بپرهيز، كه هر كسي در دلش به اندازه دانه ي كبر باشد، داخل بهشت نمي شود.
14- تقسيم كار در شبانه روز
إِجْتَهِدُوا في أَنْ يكُونَ زَمانُكُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذينَ يعَرِّفُونَكُمْ عُيوبَكُمْ وَيخَلِّصُونَ لَكُمْ فِي الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكُمْ في غَيرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَي الثَّلاثِ ساعات.:
بكوشيد كه اوقات شبانه روز شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتي براي مناجات با خدا، 2 ـ قسمتي براي تهيه معاش، 3 ـ قسمتي براي معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد كه عيب هاي شما را به شما ميفهمانند و در دل به شما اخلاص مي ورزند، 4 ـ و قسمتي را هم در آن خلوت مي كنيد براي درك لذّت هاي حلال [و تفريحات سالم] و به وسيله انجام اين قسمت است كه بر انجامِ وظايف آن سه قسمت ديگر توانا مي شويد.
15- همنشيني با ديندار و عاقل خيرخواه
مُجالَسَةُ أَهْلِ الدّينِ شَرَفُ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، وَ مُشاوَرَةُ الْعاقِلِ النّاصِحِ يمْنٌ وَ بَرَكَةٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفيقٌ مِنَ اللّهِ، فَإِذا أَشارَ عَلَيكَ الْعاقِلُ النّاصِحُ فَإِياكَ وَ الْخِلافَ فَإِنَّ في ذلِكَ الْعَطَبَ.:
همنشيني اهل دين، شرف دنيا و آخرت است، و مشورت با خردمندِ خيرخواه، يمن و بركت و رشد و توفيق از جانب خداست، چون خردمند خيرخواه به تو نظري داد، مبادا مخالفت كني كه مخالفتش هلاكت بار است.
16- پرهيز از اُنس زياد با مردم
إِياكَ وَ مُخالَطَةَ النّاسِ وَ الاُْنْسَ بِهِمْ إِ