تمام دوستان تو پاسدارند؟!
ما از سوز تشنگي ناي حرف زدن نداشتيم و آنها ما را ميزدند. جيبهايمان را گشتند و هرچيز كه بود برداشتند.
من چند عكس از دوستانم داشتم كه ريش داشتند. يك افسر عراقي كه آنها را نگاه ميكرد، با قنداق تفنگ به سرم زد و گفت: «كل صديقك حارس الخميني! (تمام دوستان تو پاسدار خمينياند!)
منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5 - صفحه: 145