ه. واژه «زينتهن» براى بيان اين نكته نيست كه اگر خانمى زينت ندارد، تا آن را نمايان سازد مجاز استسروگردن و دستوپا و... را براى نامحرمان نمايان سازد. بلكه بيانگر محدوده حجاب است; ولى حدومرز آن را به گونهاى باز مىشناساند كه در خود داراى انعطاف باشد. همانگونه كه روش قرآن و دين، در روشن كردن حد و مرز گزارهها و احكام، چنين است كه بازشناسى موضوع را به عرف، و يا خود مكلف وا مىگذارد.
و در اين گونه موردها، راه را بر سختگيريها مىبندد در مثل مىگويد: بيمار روزه خود را بگشايد; اما بيمار كيست؟ ساكت است.
و. روايات در بيان مراد «ماظهر» گوناگونند: دستهاى «وجه و كفين» (صورت و دو دست تا مچ) را مىگويند و دستهاى «قدمين دو كف پا، تا مچ) را نيز مىافزايند. (47)
شايد آنچه را كه روايات بيان كردهاند، قدر متيقن باشد; زيرا آيه قرآن از بيان «وجه و كفين» ناتوان نبوده است. بيان مستثنى و مستثنىمنه، به صورتى كلى، براى بيان مطلبى عامتر و مفيدتر بوده است. از اين روى در پارهاى از روايات، روايت نقل شده از عائشه (49) نيز، مىتواند مؤيد استثناى جاى النگو باشد.
شايد روا بودن نگاه به سر زنان اهل تهامه، اهل سواد، علوج، زن ديوانه و... در همين راستا باشد.
ز. شمارى از مفسران، گفتهاند: زينتبر دو گونه است: ظاهرى و باطنى. جمله «الا ما ظهر منها» در صدد بيان زينتهاى ظاهرى است. اينان، سپس در مصداقها و نمونههاى آن اختلاف كردهاند. ابنمسعود، زينت ظاهرى را لباس و ينتباطنى را گوشواره، النگو و خلخال دانسته است. ابنعباس گفته است:
زينت ظاهرى، سورمه، انگشتر، گونهها و حناى دست است.
قتاده، تنها سورمه، النگو و انگشتر را گفته و شمارى ديگر، زينت ظاهرى را وجه و كفين دانسته و شمارى صورت و سرانگشتان و گروهى ديگر كف دست و سرانگشتان را گفتهاند. (50)
اين ديدگاههاى گوناگون و پراكنده بيانگر اين نكته است كه شارع مرز روشنى را بيان نكرده و هيچ يك از ديدگاهها براى انسان لزوم پيروى نمىآورد. و نمىتوان گفت: بىگمان حداقل استثنا شده است. زيرا حداقل، همان قول ابنمسعود است كه زينت ظاهرى را لباس دانسته است. در حالى كه بىگمان، زنان، پيش از نازل شدن اين آيه پوشيه نمىزده و دستكش به دست نمىكردهاند و پس از نازل شدن آيه هم، چنين بوده است. پس، بىگمان آشكار بودن دستها تا مچ و چهره، اشكالى نداشته و پوشيدن كف پاها تا مچ نيز، رسم نبوده است.
بنابراين، برابر اين ديدگاهها نيز، بايد «الا ماظهرمنها» را به عرف واگذاريم و سخن اينان را بر فهم آنان از عرف زمان خودشان حمل كنيم.
15. دومين جملهاى كه حكم ويژهاى را براى بانوان بيان مىكند: «وليضربن بخمرهن على جيوبهن.»
از اين جمله كه مىفرمايد: روسريهاى خود را برگريبان خود بيندازيد، ظاهر مىشود كه پيش از نازل شدن آيه شريفه، روسريها را زيرگلو گره نمىزدهاند و گريبان و سينههاى آنان، پيدا بوده است.
روايتى كه پيش از اين در شان نزول آيه، بيان شد (51) ، تاييد كننده همين نكته است. بنابراين، وقتى كه پيش از نازل شدن آيه، زيرگلو، گوشها و مقدارى از سينه، پيدا بوده است، بىگمان، دستها، پاها و چهره ظاهر بوده زيرا هيچ مرسوم نيست كه در جامعهاى و در سرزمينى زنان دستها و پاها را بپوشانند; ولى سينه و گردن را باز بگذارند.
16. اين جمله از آيه شريفه، تاييد كننده نكتهاى است كه از جمله پيش استفاده كرديم و آن اين كه: بايد لباس عرف آن زمان را وا رسيد و آن را معيار قرار داد، سپس شارع هر جا را درست نمىداند، اعلام كند و حكم و نظر جديد خود را بيان بفرمايد. اگر نادرستى موردى را اعلام نكرد، بايد از عرف پيروى كرد.
17. از اين بخش از آيه شريفه، واجب بودن پوشاندن زير چانه، درخور استفاده نيست; زيرا نه از آيه اين مطلب بر مىآيد و نه انداختن روسرى بر روى سينه و گره زدن در زير گلو، تمامى زيرچانه را فرا مىگيرد.
پيش از اين بيان شد كه استثناى كف و وجهين، مصداقى از ماظهر است، نه تمام آن، بنابراين، نبايد بحث كرد كه آيا زيرچانه از صورت است، يا نيست و نبايد بحث كرد كه «وجه» زير چانه را در بر مىگيرد يا خير؟ بلكه بايد بررسى كرد آيا شارع كه خواسته عرف را رد كند و بر نپوشاندن گريبان، بر زنان خرده گيردو يا خواسته به پوشاندن گريبان و سينه امر كند، آيا امرش شامل زيرچانه مىشود، يا خير؟ اگر امر شارع، زيرچانه را در برگرفت، پيروى واجب است و اگر در بر نگرفت، زيرچانه، به همان اباحه اولى، كه عرف مردم مدينه داشتهاند، باقى مىماند; مگر اين كه دليل ديگرى وجود داشته باشد كه بعد بحث مىكنيم.
18. در بخش ديگر آيه شريفه كه مىفرمايد: «لايبدين زينتهن الا لبعولتهن او آبائهن... او نسائهن، او ما ملكت...» نكتهاى كه به چشم مىخورد، وجه تكرار «ولايبدين زينتهن» است كه يادآور شدهاند: يادآورى آن درباره نخست، براى بيان رخصتها به اعتبار منظور بوده و درباره دوم، براى بيان ناظر بوده است. (52) يعنى دربار نخستبر آن است كه اين نكته را بيان كند: زن، وظيفه دارد، زينتخود را بپوشاند، مگر آنچه كه از باب ضرورت، كه عرف آن را بايسته مىداند، بيرون مىماند; مانند: دست و چهره. اما دربار دوم «لايبدين زينتهن» در صدد بيان اين است كه شمارى از مردان، مىتوانند به زينتهاى زن بنگرند و لازم نيست كه زن، زينتهاى خود را از آنان بپوشاند. پيش از اين، يادآور شديم كه مراد از زينت، جاهاى زينت است كه دستبالا، دستها تا نصف آرنج، پاها تا مچ، گردن و گلو، گوشها، گريبان و شايد موهاى سر را دربر بگيرد اما بىگمان، كمر، شكم، سينه و رانها، از جاهاى زينتبه شمار نمىروند. اين اعضا بر همان حال نخستين خود مىمانند كه زنان به طور معمول، اينها را مىپوشاندهاند. بنابراين، زن بايد آنها را بپوشاند و خويشاوند محرم حق نگاه به آن اعضاء را ندارند.
بنابراين آنچه كه از اين جا و آن جا شنيده مىشود: به غير از عورت، مردان محرم به هر جاى زن مىتوانند بنگرند سخنى است نادرست و بىبنياد و ناسازگار با آيه شريفه مورد بحث. البته اين پندار از فتواى فقيهان سرچشمه گرفته كه در اين باره سخن خواهيم گفت.
19. اين كه بر شوهر رواست كه به همه جاى زن خويش بنگرد و زن هم چنين حقى را درباره شوهر خود دارد و... مطلبى است كه از آيات ديگرى استفاده مىشود، مانند:
«نساءكم حرث لكم فاتوا حرثكم انى شئتم.»
همسران شما، كشتزارهاى شمايند، هر جا كه خواستيد بر كشتزار خود درآييد.
يا«قد افلح المؤمنون الذين... والذين لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم، فانهم غير ملومين.» (53)
مؤمنان، رستگار شدند آنان كه... و آنان كه فرجهاى خود را نگاهبانى مىكنند، مگر بر همسران يا كنيزان ملكى كه هيچ نكوهشى بر آنان نيست.
بنابراين، اين كه شمارى پنداشتهاند چون: در آيه شريفه از شوهر نام برده شده «الا لبعولتهن» و شوهر مىتواند به تمامى بدن همسر خود نگاه كند، سپس دستههاى يازدهگانه ديگرى را بر شوهر عطف كرده، چنين استفاده مىشود كه اين يازده گروه هم مىتوانند به همه جاى بدن خانمى كه با آنها محرم است، نگاه كنند، مگر اينكه دليلى بر خلاف اقامه شود، مانند: حرام بودن نگريستن به عورت غير و حرام بودن نگاه شهوتآلود و... پندارى بيش نيست و سخنى استبىمبنا و بىدليل كه با كمترين درنگ، نادرستى آن روشن مىشود.
20. كسانى كه در اين آيه استثنا شدهاند و لازم نيست زنان در برابر آنان جاهاى زينتخود را بپوشانند، عبارتند از: شوهر، پدر، پدر شوهر، پسر، پسر شوهر، برادر، پسر برادر، پسر خواهر، زنان همكيش، ملك يمين (كنيز زرخريد و به قولى عبد) پيروانى كه نياز جنسى ندارند، كودكانى كه بر عورت زنان چيره نشدهاند.
21. در اين كه پيروانى كه نياز جنسى ندارند چه كسانى هستند، اختلاف است. در مجمعالبيان پنج قول نقل شده است:
الف. آنان كه به خاطر نياز غذايى همراه انسان مىآيند و نياز جنسى ندارند، مانند: ابله.
ب. عنين (ناتوان از آميزش).
ج. خصى (آلتبريده)
د. پيرى كه گرايشى به زنان ندارد.
ه. برده صغير. (54)
به نظر مىرسد از اين چند ديدگاه، ديدگاه نخست، بهتر باشد و پذيرفتهتر; زيرا گروه دوم و سوم شهوت دارند، ولى نمىتوانند به كار برند. بنابراين به «غير اولى الاربه» غير نيازمند گفته نمىشود و همچنين پيرمرد. دسته پنجم، به خاطر نابالغى، قوه شهوانيه آنان برانگيخته نشده و اينان نيازمند بالقوهاند كه با فراز«او الطفل الذى...» استثنا شده است.
بنابراين، مصداق تام و تمام اين فقره، دسته اول است، گرچه آيه ويژه و منحصر به آن مصداق نيست و مىتوان كسانى را كه پيشتر شهوت جنسى داشتهاند، ولى اكنون به خاطر مريضى، يا پيرى، يا رياضت، شهوتى ندارند نيز، از مصداقهاى آن به شمار آورد.
22. در اين كه مراد از كودكانى كه بر عورتها چيره نشدهاند، چه كسانى هستند، اختلاف است.
الف. كودكانى كه عورتها و اسرار زنان را نمىشناسند و به خاطر نداشتن شهوت، بر آن نيرو و قوت پيدا نكردهاند.
ب. كودكانى كه قدرت آميزش با زنان را ندارند. بنابراين، اگر به حد شهوت رسيدند، حكم مردان را دارند. (55)
به نظر مىرسد از دو ديدگاه، ديدگاه نخستبهتر است; زيرا اگر كودكانى اسرار زنان را بشناسند و از امور جنسى آگاه باشند، ولى اكنون ناتوان از آميزش، اين آگاهى سبب مىشود، كودكان به انحراف كشيده شوند و آن كارهايى را كه شارع نمىخواسته انجام بگيرد، انجام بگيرد.
23. آخرين فقره در آيه شريفه، درباره حجاب زنان، اين فقره است:
«لايضربن بارجلهن ليعلم مايخفين من زينتهن.»
زنان مؤمن، نبايد پاى بر زمين بكوبند، تا زينتهايى كه پنهان داشتهاند معلوم شود.
نخستين نكتهاى كه از اين فقره آيه شريفه به دست مىآيد اين كه: نه تنها نماياندن جاى زينت، بر زنان مؤمن روانيست كه شنواندن صداى زينتبه نامحرم نيز، روا نيست.
24. از فقره «لايضربن...» و از فقره «لايبدين زينتهن» برداشت مىشود كه نماياندن هرگونه زيبايى براى برانگيختن شهوت مرد، با استفاده از هر يك از حواس، نارواست.
در قرآن گوش و چشم، دو شاخص اصلى از حواس انسانى به شمار مىروند. از اين روى، زن نبايد نازك و دلپذير با مرد نامحرم سخن بگويد. همان گونه كه اين مطلب در، دستور خداوند به زنان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
«فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض.» (56)
پس در گفتار نرمى نشان ندهيد، تا اميد نبرد، آن كه در قلبش بيمارى است.
25. از جمله زينتهاى نهانى كه زن نبايد با پاىكوبى بر زمين آشكار سازد، خلخال است. از آنجا كه خلخال را به پا مىبستهاند و قرآن آن را زينت نهان مىداند، روشن مىشود كه عرف و آنچه شناخته شده و رسم بوده، زنان شلوارهاى بلند مىپوشيدهاند، كه خلخال را نيز مىپوشانده است.
بنابراين، پوشاندن پا تا پايين، در زمانهاى گذشته، رسم بوده و پس از نازل شدن آيه شريفه، واجب بودن آن، روشن شده است; زيرا اين آيه در صدد محدود كردن بودند، گستراندن. حال اگر روشن شد كه در آن زمان، شلوار و لباس بيرون منزل و داخل منزل، يكى بوده، مىتوان گفت: پوشاندن پا تا پايين، در داخل منزل و در پيش محرمهاى دوازدهگانه، شناخته شده و مرسوم بوده و سپس واجب شده است. مگر نزد شوهر، كه با آيات ديگر استثنا شده است. اگر نشانهاى بر يكسان بودن لباس زن در خانه و بيرون از خانه، پيدا نشد، لباس درون خانه، پيرو عرف است.
26. نكته ديگر اين كه پاى بر زمين كوبيدن، جز بايستههاى راه رفتن نيست; يعنى زن مىتواند بدون پاىكوبى بر زمين به گونه شناخته شده و معمول، راه رود. بنابراين، با توجه به اين كه در چند فقره قبل، فرمود: «لايبدين زينتهن الا ما ظهرمنها.» و در اين فقره از زدن پا به زمين جلوگيرى كرد، روشن مىشود كه خانمها بايد بيشترين رعايت را در هر زمينهاى داشته باشند و باندازه ضرورت، بسنده كنند.
27. در آخرين بخش از آيه مىفرمايد:
«وتوبوا الى الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون.»
اى مؤمنان، همگى به سوى خدا برگرديد، شايد رستگار شويد.
گويا مراد از «ايها المؤمنون» مردان مؤمن است; زيرا اين دو آيه، حكم هر يك از مردان و زنان مؤمن را جداگانه بيان كرد. از اين روى، روشن مىشود كه مردان گناهانى را انجام مىدادهاند كه نياز به توبه و بازگشتبوده است. در مثل، با نگاههاى شهوتآلود، سبب جعل احكامى براى بانوان شدهاند كه شان نزول، تاييد كننده اين مطلب است. پس سختگيرى خداوند در لباس و چگونگى پوشش زنان، به عنوان نقصان وارد كردن و به بند كشيدن آنان نبوده، بلكه راهى بوده كه آنان را از چشمان آلوده مردان شهوتران حفظ كند. بنابراين، حجاب، براى آنان سنگرى است نگهدارنده و بازدارنده از نگاههاى آلوده به شهوت، نه براى محروم كردن آنان از حقوق خود در جامعه.
28. فرمان پوشش به زنان و فرمان چشم فروكاستن به مردان، به تنهايى براى جلوگيرى از گناه و چشمچرانى مردان، كافى نيست; بلكه آنان نيرويى درونى، مانند تصميم بر توبه و بازگشتبه سوى خدا و گردن نهادن به دستورهاى او، نياز دارند; تا آنان را از آنچه كه خداوند حرام كرده، بازدارند و بدون آن نيروى درونى، تمهيدات بيرونى، كافى نيست.
29. آنچه در تفسير علىبن ابراهيم، به عنوان روايت ابىالجارود نقل شده، بسيار همانند آن چيزى است كه از ظاهر آيه شريفه، برداشت مىشود:
ابى الجارود از امام باقر(ع) روايت مىكند:
«فى قوله «لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها» فهى الثياب والكحل والخاتم وخضاب الكف والسوار. والزينة ثلاث: زينة للناس وزينة للمحرم وزينة للزوج. فاما زينة الناس، فقد ذكرناه واما زينة المحرم فموضع القلادة فما فوقها والدملج ومادونه والخلخال وما اسفل منه واما زينة للزوج فالجسد كله.» (57)
امام باقر(ع) درباره فرموده خداوند متعال: «و آشكار نسازند زينتخود را مگر آنچه آشكاراست» فرمود: آن زينت، عبارت است از: لباس، سورمه، انگشتر، حناى دست و النگو.
زينت، سه قسم است: زينتى براى مردم، زينتى براى محرم و زينتى براى شوهر.
زينتبراى مردم را يادآور شديم. زينت محرم، جاى گردنبند و بالاتر از آن و جاى دستبند و پايينتر از آن و جاى خلخال و پايينتر از آن و زينتشوهر تمامى بدن زن است.
اگر چه در سند روايت مناقشه است و در اين كه چه بخش از آنچه از قول امام باقر(ع) نقل شد، روايت است و كدام بخش از آن، سخنان صاحب تفسير، احتمالهايى وجود دارد. ولى آنچه مهم است، روايت همان را مىگويد كه ظاهر آيه با توجه به عرف بيان مىكند.
و بنابراين، روايت جنبه تاييدى دارد; از اين روى سند نداشتن آن، زيانى به بحث نمىرساند.
مرحله پنجم: از آياتى كه پيش از اين، از آنها سخن گفته شد، روشن شد كه زنان قسمتهايى از بدن خود را كه پيش از نازل شدن آيه حجاب نمىپوشاندهاند، لازم نيست آنها را در برابر خويشاوندان دوازدهگانه مطرح شده در آيه 30 سوره نور، بپوشانند. ولى از آيات به دست نيامد كه حكم آن جاهايى را كه پيش از آيه حجاب مىپوشاندهاند، اكنون چيست و در برابر اين دوازدهگروه چه بايد بكنند؟
در مثل، آيا مادر مىتواند تمامى بدن غير از عورت را در برابر فرزند بالغ خود نمايان كند؟
آياخواهر مىتواند تمامى بدن، غير از عورت را در برابر برادر بالغ خود نمايان كند؟
از آيات مورد بحث، روا بودن آشكار ساختن سينه، شكم، كمر، ساقپا و رانها و مانند آن در برابر محرمها به دست نيامد.
اكنون مىخواهيم بگوييم: از ظاهر قرآن مجيد، به دست مىآيد كه حاضر شدن زن، با لباس نامناسب و نماياندن، شكم، سينه، ران و... در برابر خويشان نسبى، بىچون و چرا، حرام است. خداوند در آيه 85 95 سوره نور مساله را مطرح فرموده و حتى ورود بدون اجازه به اتاق پدر و مادر را، ممنوع فرموده است:
«يا ايها الذين آمنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم والذين لميبلغوا الحلم منكم ثلث مرات من قبل صلوة الفجر وحين تضعون ثيابكم من الظهيرة ومن بعد صلوة العشاء ثلث عورات لكم ليس عليكم ولاعليهم جناح بعدهن طوافون عليكم بعضكم على بعض كذلك يبين الله لكم الآيات والله عليكم حكيم.»
اى آنان كه ايمان آوردهايد، غلامان و كنيزان زر خريد شما و كودكان نابالغ، [براى وارد شدن به اتاق شما] بايد سه وقت از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، هنگامى كه لباسهاى خود را هنگام ظهر در مىآوريد و پس از نماز عشا. اين سه وقت، عورت است از براى شما. برشما و بر آنان، غير از اين سه وقت، گناهى نيست. شمارى از شما بر شمارى ديگر وارد شونده و گردش كنندهاند اين چنين خداوند آيات خود را براى شما بيان مىكند و خداوند، داناى حكيم است.
«واذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستاذنوا كما استاذن الذين من قبلهم كذلك يبين الله لكم آياته والله عليم حكيم.»
هنگامى كه كودكان شما به سن بلوغ رسيدند، بايد از شما اجازه بگيرند، همانگونه كه پيشينيان آنان اجازه مىگرفتند. اين چنين خداوند آيات خود را براى شما، بيان مىكند. خداوند داناى حكيم است.
آيه مىفرمايد كودكان نابالغ، در سه نوبت، براى ورود به اتاق پدر و مادر اجازه بگيرند. حال، كودكان بالغ چطور؟ اينان، بايد در هر حال، اجازه بگيرند، چه در اين سه نوبت و چه در وقتهاى ديگر.
با اين كه در وقتهاى ديگر، احتمال برهنگى و... مادر يا به كلى وجود ندارد، يا بسيار كمپيش مىآيد، چرا كودك بالغ براى ورود به اتاق پدر و مادر، بايد اجازه بگيرد؟ اين بدان جهت است كه در ديگر وقتها نيز احتمال دارد جاهايى از مادر كه عورتين نيست، ولى از زينتهاى نهان به شمار مىروند، پيدا باشند كه تنها براى همسر ديدن آنها رواست و براى غيرهمسر ناروا.
بنابراين، مفهوم آيه 85 و صريح آيه 95، كه واجب بودن اجازه را براى فرزند بالغ بيان مىكنند، با ملازمه عرفى، به حرام بودن نظر به زينتهاى باطنى مادر و حرام بودن نماياندن زينتهاى پنهان بر مادر، دلالت دارد.
اگر كسى بگويد احتمال دارد كه عورتين مادر در آن سه وقت ديگر نيز آشكار باشد; از اين روى بايد كودكان بالغ وارد نشوند!
مىگوييم: احتمال نمايان بودن عورتين مادر در غير سه نوبتياد شده، با جايز بودن ورود كودكان نابالغ، بدون اجازه، سازگار، نيست.
بله اگر دليل قوى از روايات به جايز بودن ظاهر شدن مادر با لباسزير، در بين فرزندان پيدا كرديم، كه بسان نص بود، آن گاه، چارهاى نيست، بايد واجب بودن اجازه را براى امور ديگر بدانيم. ولى در بحث روايات خواهد آمد، كه چنين دليل قوى و روشنى وجود ندارد.
نكته: خداوند در آيه 31 سوره نور، دوازده گروه را استثناء كرد و نتيجه اين شد كه بر زن لازم نيستخود را در برابر اين گروهها بپوشاند; اما در آيه 85 همان سوره، تنها بر دو دسته واجب كرد كه در سه وقتياد شده، اجازه بگيرند و در ديگر وقتها، همگان بايد اجازه بگيرند. از اين روى، اين پرسش به ذهن مىآيد:
دليل استثناهاى دوازدهگانه در آن جا و دوگانه در اين جا چيست؟
پاسخ: در اين جا دو گروه را استثناء كرد:
1. ملك يمين. اين خود، بحث دارد كه آيا غلام و كنيز را در بر مىگيرد، يا نه، تنها كنيز را در بر مىگيرد؟ آيا بالغان را در بر مىگيرد، يا نابالغان را نيز در بر مىگيرد؟ از آن جا كه هيچكدام از انواع برده در زمان ما وجود خارجى ندارند، از بحث درباره آن، خوددارى مىشود.
2. كودكان غيربالغ خود انسان، نه هر كودك غيربالغ.
اين گروه مىتواند به تمامى بدن مادر، غير از عورت نگاه كند و پوشاندن بدن، به غير از عورت، در برابر اينان، واجب نيست; از اين روى مىتوانند بدون اجازه، مگر در سه نوبتياد شده، به اتاق پدر و مادر، وارد شوند.
ولى همين گروه و همين كودكان نابالغ، وقتى به سن بلوغ رسيدند، بايد براى وارد شدن به اتاق پدر و مادر، در همه گاه اجازه بگيرند، چون چه بسا، ران و سينه و پاهاى مادر عريان باشد.
در اين جا، معناى يك قيد و كلمهاى كه در آيه ذكر شده و مفسران به طور معمول آن را معنى نكرده و از آن گذشتهاند، روشن مىشود.
آيه 60 سوره نور چنين بود:
«واذا بلغ الاطفال منكم الحلم، فليستاذنوا كما استاذن الذين من قبلهم.»
«من قبلهم» در آيه شريفه به چه كسانى اشاره دارد؟ از كلام مفسران، مطلب روشنى به دست نمىآيد، ولى با توجه به آيه 31 همين سوره كه دوازده گروه استثنا شدهو، دوازدهمين كودكى بود كه بر عورتهاى زنان آگاهى نداشت، روشن مىشود، كودكان در آيه 85، از گرفتن اجازه بخشوده شدند، مگر زمانى كه به سن بلوغ برسند كه در اين صورت، بايد اجازه بگيرند، همانگونه كه «الذين من قبلهم»; يعنى يازدهگروه قبلى، اجازه مىگرفتند. بنابراين، روشن مىشود كه مراد از «من قبلهم» گروههاى يازدهگانه قبلى است.
البته استثنا بودن زوج و زوجه از اجازه گرفتن و نگاه كردن، به خاطر آيات سوره مؤمن و معارج است و اشكالى به ليتبحث ما، وارد نمىسازد.
روايات:
حال كه بحث از آيه 85 و 95 شد و زواياى گوناگون آن دوروشن گرديد، رواياتى را به عنوان تاييد كننده كه در ذيل دو آيه، 85 و 95 آورده شده، يادآور مىشويم:
1.امام صادق(ع) مىفرمايد:
«يستاذن الذين ملكت ايمانهم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات.كما امركم الله عزوجل ومن بلغ الحلم فلا يلج على امه و لاعلى اخته ولا على خالته ولا على ماسوى ذلك الا باذن فلا ياذنوا حتى يسلموا و السلام طاعة الله عزوجل.» (58)
ملك يمينهاى شما و فرزندان نابالغ شما،همانگونه كه خداوند امر فرموده به شما، در سه نوبت اجازه مىگيرند.هركس به سن بلوغ رسيد،به هيچروى،بر مادر،دختر، خاله و غير اينان، بدون اجازه وارد نمىشود.و اجازه نمىدهند، تا سلام كند;زيرا سلام، پيروى از خداوند است.
2.روايتى ديگر،همانند اين روايت،از امام باقر(ع) رسيده است. (59)
3.در الدرالمنثور روايتهاى، بسيارى در اين باب نقل شده، از جمله:
«راوى از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مىپرسد:آيا براى وارد شدن بر مادرم،بايد اجازه بگيرم؟
حضرت مىفرمايد:بله.
راوى مىپرسد:با مادرم در يك اتاق زندگى مىكنم، آيا براى وارد شدن بر ايشان، بايد اجازه بگيرم؟
پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: اجازه لازم است.
راوى مىگويد: من خدمتگزار مادرم هستم، آيا هر گاه وارد مىشوم، بايد اجازه بگيرم؟
حضرت فرمود: آيا دوست دارى وى را برهنه ببينى؟
گفت: نه.
فرمود: پس اجازه بگير و وارد شو.» (60)
اين روايت، با دو سند: «ابن جرير عن زيدبن اسلم، ان رجلا سال النبى» و«ابنجرير و بيهقى عن عطاء بن يسار: ان رجلا قال يا رسول الله.» نقل شده است.
روايت نشان مىدهد كه اجازه گرفتن براى اين است كه مادر، برهنه ديده نشود. عريان در اينجا، اعم است از برهنگى كامل كه حتى عورتين او ديده شود، يا نيمه برهنگى كه سينه، شكم، ران و... ديده شود. ولى به قرينه رواياتى كه از ابنمسعود و حذيفه، نقل شد: «ان لمتفعل رايت منها ما تكره» يا «ما على كل احيانها تحب ان تراها» معلوم مىشود كه مراد از برهنگى در حديث نبوى، برهنگى كامل نيست و روايات، تاييد كننده همان چيزى است كه از آيه برداشتشده.
خلاصه بحث:
1. حكم حجاب، كمكم و به مرور زمان، نازل شد و از خانه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) شروع شد و سپس به ديگر خانهها و خانوادهها سريان يافت.
2. حجاب براى سالم ماندن روح انسانها قرار داده شده است: (ذلكم اطهر لقلوبكم وقلوبهن).
3. جلباب (ل چادر) افزون بر تكليف، حقى بوده براى خانمهاى پاكدامن كه در ابتداء، جنبه حق بودن آن برترى داشته است.
4. پيش از آمدن حكم حجاب، زنان ، غير از سروگردن، گريبان و دستها را تا حدود آرنج، باقى بدن خود را مىپوشاندهاند. ظاهر بودن كمر، سينه، رانها و... رايج نبوده است. بنابراين، گروههاى استثناء شده، همان جاهايى كه به طور معمول نمىپوشاندهاند مجاز هستند كه نگاه كنند و جايز بودن نگاه كردن به رانها، سينه، ساقهاى پا و... از آيه به دست نمىآيد.
5. حكم حجاب، حكم فراگير است و گروههاى استثناءشده به خاطر ضرورت و... بوده است.
6. اصل در مساله حجاب، جداسازى كامل محيط مرد و زن از يكديگر است، به گونهاى كه هر دو بتوانند در جامعه به كار و تلاش بپردازند و تماسها و برخوردها دراندازه بسيار كمى باشد.
7. حجاب و پوشش، مسالهاى شخصى است و بازشناسى «ماظهر» و ضرورتها به عهده خود افراد است و از اين آيات حكم و وظيفهاى براى مسؤولان امر و متوليان امور روشن نشد.
8. در اين آيات هيچ بحثى درباره «مادر همسر» مطرح نشد و از هيچ يك از واژگان آيات روشن نشد كه داماد مىتواند به مادر همسر خود نگاه كند.
بله، از آيه 32 سوره بقره روشن مىشود: ازدواج با مادر همسر حرام است، همان گونه كه ازدواج با مادر، خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر حرام است، ولى ملازمهاى بين حرام بودن ازدواج با حلال بودن نگاه كردن وجود ندارد.
پىنوشتها:
1. سوره «احزاب»، آيه 35.
2. همان، آيه 23 33.
3. تفسير «مجمعالبيان»، امين الاسلام طبرسى، ج7 863/8.
4. سوره «احزاب»، آيه 55.
5. «وسائل الشيعه»، ج14، باب 129، از ابواب مقدمات النكاح، ج1/171 - 172.
6. همان، ح4.
7. تفسير «مجمعالبيان»، ج7 -8/368.
8. تفسير «روحالمعانى»، آلوسى بغدادى، ج12/107، دار احياء التراث العربى، بيروت.
9. سوره «احزاب»، آيه 59.
10. همان، آيه 6.
11. همان، آيه 32.
12. تفسير «الدر المنثور»، سيوطى، ج5/221.
13. همان.
14. همان.
15. همان.
16. همان.
17. «نهجالبلاغه»، صبحى صالح، نامه 31، آخر نامه.
18. تفسير على بن ابراهيم قمى، ج2/196.
19. تفسير «روحالمعانى»، ج2/127.
20. تفسير «الدرالمنثور»، ج5/221.
21. تفسير «روحالمعانى»، ج12/127.
22. تفسير «مجمعالبيان»، ج7 - 8/369.
23. تفسير «الميزان»، علامه طباطبايى، ج16/339.
24. تفسير «الكاشف»، محمد جواد مغنيه، ج6/239.
25. «قاموس قرآن»، سيد على اكبر قرشى، ماده جلباب، دار الكتب الاسلاميه.
26. «بحارالانوار»، علامه مجلسى، ج10/55، ح2.
27. همان، ج32،تحقيق محمد باقر محمودى،237،ح190 وزارت ارشاد.
28. همان، ج41/227، ح37.
29. همان، ج75/233، ح1.
30. همان، ج78/11، ح70.
31. همان، ج68/35، ح74.
32. همان، ج79/76، ح5.
33. سوره «احزاب»، آيه 60.
34. تفسير «الكاشف»، محمد جواد مغنيه، ج6/239.
35. تفسير «الميزان»، ج16/339.
36. تفسير «روحالمعانى»، ج12/127.
37. تفسير «الكشاف»، ج3/560.
38. «فروع الكافى»، ج7/290، ح1، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت.
39. همان291/، ح5.
40. «تاريخ قرآن»، دكتر محمد راميار/674، اميركبير.
41. همان/672.
42. تفسير «مجمعالبيان»، ج7 - 8/130.
43. تفسير «نورالثقلين»، ج3/588; «كافى»، ج5/521، ح5.
44. تفسير علىبن ابراهيم قمى، ج2/101.
45. تفسير «روحالمعانى»، ج10/204، دارالفكر، بيروت.
46. «الدر المنثور»، ج5/42.
47. تفسير «نورالثقلين»، ج3/589، ج95/590، ح105.
48. همان590/، ح103.
49. تفسير «الدرالمنثور»، ج5/42.
50. تفسير «مجمعالبيان»، و ديگر تفسيرها، ذيل آيه.
51. تفسير «نورالثقلين»، ج3/588، ح93.
52. تفسير «روحالمعانى»، ج10/209.
53. سوره «مؤمنون»، آيه 1 - 6.
54. تفسير «مجمعالبيان»، ج7-8/138.
55. همان.
56. سوره «احزاب»، آيه 32.
57. تفسير «علىبن ابراهيم قمى»، ج2/101; تفسير «نورالثقلين»، ج3/592، ح119.
58. تفسير «نورالثقلين»، ج3/621، ح229.
59. همان/622، ح231.
60. تفسير «الدر المنثور»، ج5/75.