0

فلسفه پوشش در اسلام

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

فلسفه پوشش در اسلام

نويسنده: علامه شهيدمرتضي مطهري(رحمت الله عليه)
منبع: مجموعه آثار علامه شهيدمرتضي مطهري(رحمت الله عليه)، جلد نوزدهم





فلسفه‏هايي كه قبلا براي پوشش ذكر كرديم غالبا توجيهاتي بود كه مخالفين‏پوشش تراشيده‏اند و خواسته‏اند آن را حتي در صورت اسلامي‏اش امري غير منطقي ونامعقول معرفي كنند.روشن است كه اگر انسان مساله‏اي را از اول خرافه فرض كند،توجيهي هم كه براي آن ذكر مي‏كند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث كنندگان،مساله را با بي‏طرفي مورد كاوش قرار مي‏دادند در مي‏يافتند كه فلسفه پوشش وحجاب اسلامي هيچ يك از سخنان پوچ و بي‏اساس آنها نيست.
ما براي پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصي قائل هستيم كه نظر عقلي آن راموجه مي‏سازد و از نظر تحليل مي‏توان آن را مبناي حجاب در اسلام دانست.

واژه‏«حجاب‏»

پيش از اينكه استنباط خود را در اين باره ذكر كنيم لازم است‏يك نكته رايادآوري كنيم.آن نكته اين است كه معناي لغوي‏«حجاب‏»كه در عصر ما اين كلمه‏براي پوشش زن معروف شده است چيست؟كلمه‏«حجاب‏»هم به معني پوشيدن است‏و هم به معني پرده و حاجب.بيشتر،استعمالش به معني پرده است.اين كلمه از آن‏جهت مفهوم پوشش مي‏دهد كه پرده وسيله پوشش است،و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست،آن پوشش‏«حجاب‏»ناميده مي‏شود كه ازطريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.در قرآن كريم در داستان سليمان غروب‏خورشيد را اين طور توصيف مي‏كند: حتي توارت بالحجاب (1) يعني تا آن وقتي كه‏خورشيد در پشت پرده مخفي شد.پرده حاجز ميان قلب و شكم را«حجاب‏» مي‏نامند.
در دستوري كه امير المؤمنين عليه السلام به مالك اشتر نوشته است مي‏فرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك‏» (2) يعني در ميان مردم باش،كمتر خود را در اندرون‏خانه خود از مردم پنهان كن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند،بلكه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها وشكايات خود را به گوش تو برسانند و تو نيز از جريان امور بي اطلاع نماني.
ابن خلدون در مقدمه خويش فصلي دارد تحت عنوان‏«فصل في الحجاب كيف يقع في‏الدول و انه يعظم عند الهرم‏».در اين فصل بيان مي‏كند كه حكومتها در بدو تشكيل ميان‏خود و مردم حائل و فاصله‏اي قرار نمي‏دهند ولي تدريجا حائل و پرده ميان حاكم ومردم ضخيم‏تر مي‏شود تا بالاخره عواقب ناگواري به وجود مي‏آورد.ابن خلدون كلمه‏«حجاب‏»را به معني پرده و حائل(نه پوشش)به كار برده است.
استعمال كلمه‏«حجاب‏»در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است.درقديم و مخصوصا در اصطلاح فقها كلمه‏«ستر»كه به معني پوشش است‏به كار رفته‏است.فقها چه در كتاب الصلوة و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شده‏اندكلمه‏«ستر»را به كار برده‏اند نه كلمه‏«حجاب‏»را.
بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمي‏شد و ما هميشه همان كلمه‏«پوشش‏»را به‏كار مي‏برديم،زيرا چنانكه گفتيم معني شايع لغت‏«حجاب‏»پرده است و اگر در موردپوشش به كار برده مي‏شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب‏شده كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه‏محبوس باشد و بيرون نرود.
وظيفه پوشش كه اسلام براي زنان مقرر كرده است‏بدين معني نيست كه از خانه بيرون نروند.زنداني كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخي از كشورهاي‏قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوه‏گري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معني را ذكر مي‏كند وفتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت‏«حجاب‏»به كار نرفته است.آياتي‏كه در اين باره هست،چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب،حدودپوشش و تماسهاي زن و مرد را ذكر كرده است‏بدون آنكه كلمه‏«حجاب‏»را به كاربرده باشد.آيه‏اي كه در آن كلمه‏«حجاب‏»به كار رفته است مربوط است‏به زنان‏پيغمبر اسلام.
مي‏دانيم كه در قرآن كريم درباره زنان پيغمبر دستورهاي خاصي وارد شده است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز مي‏شود: يا نساء النبي لستن كاحد من‏النساء يعني شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام عنايت‏خاصي داشته است كه زنان‏پيغمبر،چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان،در خانه‏هاي خودبمانند،و در اين جهت‏بيشتر منظورهاي اجتماعي و سياسي در كار بوده است.قرآن‏كريم صريحا به زنان پيغمبر مي‏گويد: و قرن في بيوتكن يعني در خانه‏هاي خودبمانيد.اسلام مي‏خواسته است‏«امهات المؤمنين‏»كه خواه ناخواه احترام زيادي در ميان‏مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نكنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سياسي و اجتماعي واقع نشوند.و چنانكه مي‏دانيم يكي از امهات‏المؤمنين(عايشه)كه از اين دستور تخلف كرد ماجراهاي سياسي ناگواري براي جهان‏اسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف مي‏كرد و مي‏گفت دوست داشتم‏فرزندان زيادي از پيغمبر مي‏داشتم و مي‏مردند اما به چنين ماجرايي دست نمي‏زدم.
سر اينكه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينكه بعد از آن حضرت با شخص ديگري‏ازدواج كنند به نظر من همين است;يعني شوهر بعدي از شهرت و احترام زنش‏سوء استفاده مي‏كرد و ماجراها مي‏آفريد.بنابر اين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اكيدترو شديدتري وجود داشته باشد بدين جهت است.
به هر حال آيه‏اي كه در آن آيه كلمه‏«حجاب‏»به كار رفته آيه‏53 از سوره احزاب است كه مي‏فرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعني اگر از آنهامتاع و كالاي مورد نيازي مطالبه مي‏كنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.در اصطلاح‏تاريخ و حديث اسلامي هر جا نام‏«آيه حجاب‏»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول‏آيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد،مقصود اين آيه است كه‏مربوط به زنان پيغمبر است (3) ،نه آيات سوره نور كه مي‏فرمايد:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم-الي آخر-قل للمؤمنات يغضضن من‏ابصارهن .
يا آيه سوره احزاب كه مي‏فرمايد:
يدنين عليهن من جلابيبهن الي آخر.
اما اينكه چطور در عصر اخير به جاي اصطلاح رايج فقها يعني ستر و پوشش‏كلمه حجاب و پرده و پردگي شايع شده ست‏براي من مجهول است،و شايد از ناحيه‏اشتباه كردن حجاب اسلامي به حجابهايي كه در ساير ملل مرسوم بوده ست‏باشد.مادر اين باره بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد.

سيماي حقيقي مساله حجاب

حقيقت امر اين است كه در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخير حجاب‏سخن در اين نيست كه آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان؟ روح سخن اين است كه آيا زن و تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟آيا مرد بايد حق‏داشته باشد كه از هر زني در هر محفلي حداكثر تمتعات را به استثناي زنا ببرد يا نه؟
اسلام كه به روح مسائل مي‏نگرد جواب مي‏دهد:خير،مردان فقط در محيطخانوادگي و در كادر قانون ازدواج و همراه با يك سلسله تعهدات سنگين مي‏توانند اززنان به عنوان همسران قانوني كامجويي كنند،اما در محيط اجتماع استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينكه مردان را در خارج از كانون خانوادگي كامياب‏سازند به هر صورت و به هر شكل ممنوع مي‏باشند.
درست است كه صورت ظاهر مساله اين است كه زن چه بكند؟پوشيده بيرون‏بيايد يا عريان؟يعني آن كس كه مساله به نام او عنوان مي‏شود زن است و احيانا مساله‏با لحن دلسوزانه‏اي طرح مي‏شود كه آيا بهتر است زن آزاد باشد يا محكوم و اسير و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينكه آيا مرد بايد دربهره‏كشي جنسي از زن،جز از جهت زنا،آزادي مطلق داشته باشد يا نه؟يعني آن كه دراين مساله ذي نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در اين مساله ذي‏نفع‏تراست.به قول ويل دورانت:
«دامنهاي كوتاه براي همه جهانيان بجز خياطان نعمتي است.»
پس روح مساله،محدوديت كاميابيها به محيط خانوادگي و همسران مشروع،ياآزاد بودن كاميابيها و كشيده شدن آنها به محيط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضيه‏اول است.
از نظر اسلام محدوديت كاميابيهاي جنسي به محيط خانوادگي و همسران‏مشروع،از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك مي‏كند،و از جنبه خانوادگي‏سبب تحكيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت كامل بين زوجين مي‏گردد،و ازجنبه اجتماعي موجب حفظ و استيفاي نيروي كار و فعاليت اجتماع مي‏گردد،و از نظروضع زن در برابر مرد، سبب مي‏گردد كه ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است.بعضي از آنها جنبه رواني دارد وبعضي جنبه خانه و خانوادگي،و بعضي ديگر جنبه اجتماعي،و بعضي مربوط است‏به‏بالا بردن احترام زن و جلوگيري از ابتذال او.
حجاب در اسلام از يك مساله كلي‏تر و اساسي‏تري ريشه مي‏گيرد و آن اين است‏كه اسلام مي‏خواهد انواع التذاذهاي جنسي،چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر،به‏محيط خانوادگي و در كادر ازدواج قانوني اختصاص يابد،اجتماع منحصرا براي كارو فعاليت‏باشد.بر خلاف سيستم غربي عصر حاضر كه كار و فعاليت را با لذتجوييهاي‏جنسي به هم مي‏آميزد اسلام مي‏خواهد اين دو محيط را كاملا از يكديگر تفكيك كند.
اكنون به شرح چهار قسمت فوق مي‏پردازيم:

1.آرامش رواني

نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرتهاي بي بند و بار هيجانها و التهابهاي‏جنسي را فزوني مي‏بخشد و تقاضاي سكس را به صورت يك عطش روحي و يك‏خواست اشباع نشدني درمي‏آورد.غريزه جنسي غريزه‏اي نيرومند،عميق و«درياصفت‏»است،هر چه بيشتر اطاعت‏شود سركش‏تر مي‏گردد،همچون آتش كه هر چه به‏آن بيشتر خوراك بدهند شعله‏ورتر مي‏شود.براي درك اين مطلب به دو چيز بايدتوجه داشت:
1.تاريخ همان طوري كه از آزمندان ثروت ياد مي‏كند كه با حرص و آزي‏حيرت‏آور در پي گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هر چه بيشتر جمع مي‏كرده‏اندحريصتر مي‏شده‏اند،همچنين از آزمنداني در زمينه مسائل جنسي ياد مي‏كند.اينها نيزبه هيچ وجه از نظر حس تصرف و تملك زيبارويان در يك حدي متوقف نشده‏اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه كساني كه قدرت استفاده داشته‏اند چنين بوده‏اند.
كريستن سن نويسنده كتاب ايران در زمان ساسانيان در فصل نهم كتاب خويش‏مي‏نويسد:
«در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زني كه خسرو(پرويز)در حرم‏داشت مي‏بينيم.اين شهريان هيچ گاه از اين ميل سير نمي‏شد.دوشيزگان و بيوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مي‏دادند به حرم خود مي‏آورد.هر زمان كه‏ميل تجديد حرم مي‏كرد نامه‏اي چند به فرمانروايان اطراف مي‏فرستاد و در آن‏وصف زن كامل عيار را درج مي‏كرد.پس عمال او هر جا زني را با وصف نامه‏مناسب مي‏ديدند به خدمت مي‏بردند.»
از اين گونه جريانها در تاريخ قديم بسيار مي‏توان يافت.در جديد اين جريانها به‏شكل حرمسرا نيست،به شكل ديگر است، با اين تفاوت كه در جديد لزومي نداردكسي به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات داشته باشد.در جديد به بركت‏تجدد فرنگي،براي مردي كه يك صد هزارم پرويز و هارون امكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس زن بهره‏كشي كند.
2.هيچ فكر كرده‏ايد كه حس‏«تغزل‏»در بشر چه حسي است؟قسمتي از ادبيات‏جهان عشق و غزل است.در اين بخش از ادبيات،مرد،محبوب و معشوق خود راستايش مي‏كند،به پيشگاه او نياز مي‏برد،او را بزرگ و خود را كوچك جلوه مي‏دهد، خود را نيازمند كوچكترين عنايت او مي‏داند،مدعي مي‏شود كه محبوب و معشوق‏«صد ملك جان به نيم نظر مي‏تواند بخرد،پس چرا در اين معامله تقصير مي‏كند»،ازفراق او دردمندانه مي‏نالد.
اين چيست؟چرا بشر در مورد ساير نيازهاي خود چنين نمي‏كند؟آيا تاكنون‏ديده‏ايد كه يك آدم پول پرست‏براي پول،يك آدم جاه پرست‏براي جاه و مقام‏غزلسرايي كند؟!آيا تاكنون كسي براي نان غزلسرايي كرده است؟چرا هر كسي از شعرو غزل ديگري خوشش مي‏آيد؟چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت مي‏برند؟آيا جزاين است كه همه كس آن را با زبان يك غريزه عميق كه سراپاي وجودش را گرفته‏است منطبق مي‏بيند؟چقدر اشتباه مي‏كنند كساني كه مي‏گويند يگانه عامل اساسي‏فعاليتهاي بشر عامل اقتصاد است!!
بشر براي عشقهاي جنسي خود موسيقي خاصي دارد،همچنانكه براي معنويات‏نيز موسيقي خاص دارد،در صورتي كه براي حاجتهاي صرفا مادي از قبيل آب و نان‏موسيقي ندارد.
من نمي‏خواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسي است و هم هرگز نمي‏گويم كه‏حافظ و سعدي و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسي سخن گفته‏اند.اين‏مبحث،مبحث ديگري است كه جداگانه بايد بحث‏شود.
ولي قدر مسلم اين است كه بسياري از عشقها و غزلها عشق و غزل‏هايي است كه‏مرد براي زن داشته است.همين قدر كافي است كه بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجه‏به نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود،بلكه يا به صورت حرص و آز وتنوع پرستي درمي‏آيد و يا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در اين باره بحث‏خواهيم‏كرد كه در چه شرايطي حالت‏حرص و آز جنسي تقويت مي‏شود و در چه شرايطي‏شكل عشق و غزل پيدا مي‏كند و رنگ معنوي به خود مي‏گيرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است. روايات زيادي درباره خطرناك بودن‏«نگاه‏»، خطرناك بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناك بودن غريزه‏اي كه مرد و زن را به يكديگر پيوند مي‏دهد وارد شده است.
اسلام تدابيري براي تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه،هم براي زنان و هم براي مردان تكليف معين كرده است.يك وظيفه مشترك كه براي‏زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات يغضضن‏من ابصارهن و يحفظن فروجهن .
خلاصه اين دستور اين است كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند،نبايدچشم چراني كنند،نبايد نگاههاي مملو از شهوت به يكديگر بدوزند،نبايد به قصدلذت بردن به يكديگر نگاه كنند.يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اين‏است كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوه‏گري و دلربايي‏نپردازند،به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانه‏اي كاري نكنند كه‏موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند.
روح بشر فوق العاده تحريك پذير است.اشتباه است كه گمان كنيم‏تحريك پذيري روح بشر محدود به حد خاصي است و از آن پس آرام مي‏گيرد.
همان طور كه بشر-اعم از مرد و زن-در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملك جاه و مقام سير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد،در ناحيه جنسي نيز چنين است.
هيچ مردي از تصاحب زيبارويان و هيچ زني از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب‏آنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نمي‏شود.
و از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدني است و هميشه مقرون‏است‏به نوعي احساس محروميت.دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به‏اختلالات روحي و بيماريهاي رواني مي‏گردد.
چرا در دنياي غرب اينهمه بيماري رواني زياد شده است؟علتش آزادي اخلاقي‏جنسي و تحريكات فراوان سكسي است كه به وسيله جرايد و مجلات و سينماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابانها و كوچه‏ها انجام‏مي‏شود.
اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است كه ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشكار است و زن شكارچي،همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شكار است ومرد شكارچي.ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شكارچيگري او ناشي مي‏شود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريك كننده‏به كار برند.اين زن است كه به حكم طبيعت‏خاص خود مي‏خواهد دلبري كند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگي از انحرافهاي‏مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.
ما درباره طغيان پذيري غريزه جنسي و اينكه بر خلاف ادعاي افرادي مانند راسل‏غريزه جنسي با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل تحريك هرگزسير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد و همچنين درباره انحراف‏«چشم چراني‏»در مردان وانحراف‏«تبرج‏»در زنان،باز هم بحث‏خواهيم كرد.

2.استحكام پيوند خانوادگي

شك نيست كه هر چيزي كه موجب تحكيم پيوند خانوادگي و سبب صميميت‏رابطه زوجين گردد براي كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداكثر كوشش‏مبذول شود،و بالعكس هر چيزي كه باعث‏سستي روابط زوجين و دلسردي آنان گرددبه حال زندگي خانوادگي زيانمند است و بايد با آن مبارزه كرد.
اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در كادرازدواج مشروع،پيوند زن و شوهري را محكم مي‏سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين‏به يكديگر مي‏شود.
فلسفه پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع،از نظر اجتماع‏خانوادگي اين است كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن اوبه شمار برود;در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي،همسر قانوني از لحاظ رواني‏يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مي‏رود و در نتيجه كانون خانوادگي‏بر اساس دشمني و نفرت پايه‏گذاري مي‏شود.
علت اينكه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقت‏به آنان پيشنهاد مي‏شود،جواب مي‏دهند كه حالا زود است،ما هنوز بچه‏ايم،و يا به عناوين ديگر از زير بار آن‏شانه خالي مي‏كنند همين است;و حال آنكه در قديم يكي از شيرين‏ترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود.جوانان پيش از آنكه به بركت دنياي اروپا كالاي زن اينهمه ارزان‏و فراوان گردد« شب زفاف را كم از تخت پادشاهي‏» نمي‏دانستند.
ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندي انجام مي‏گرفت و به همين‏دليل زوجين يكديگر را عامل نيكبختي و سعادت خود مي‏دانستند،ولي امروزكامجوييهاي جنسي در غير كادر ازدواج به حد اعلي فراهم است و دليلي براي آن‏اشتياقها وجود ندارد.
معاشرتهاي آزاد و بي‏بند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت يك وظيفه‏و تكليف و محدوديت درآورده است كه بايد آن را با توصيه‏هاي اخلاقي و يا احياناچنانكه برخي از جرايد پيشنهاد مي‏كنند-با اعمال زور بر جوانان تحميل كرد.
تفاوت آن جامعه كه روابط جنسي را محدود مي‏كند به محيط خانوادگي و كادرازدواج قانوني،با اجتماعي كه روابط آزاد در آن اجازه داده مي‏شود اين است كه‏ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت،و در اجتماع دوم آغاز محروميت ومحدوديت است.در سيستم روابط آزاد جنسي پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر وپسر خاتمه مي‏دهد و آنها را ملزم مي‏سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم‏اسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان مي‏بخشد.
سيستم روابط آزاد اولا موجب مي‏شود كه پسران تا جايي كه ممكن است ازازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامي كه نيروهاي جواني و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستي مي‏نهد اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن را فقطبراي فرزند زادن و احيانا براي خدمتكاري و كلفتي بخواهند،و ثانيا پيوند ازدواجهاي‏موجود را سست مي‏كند و سبب مي‏گردد به جاي اينكه خانواده بر پايه يك عشق‏خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر همسر خود را عامل‏سعادت خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت‏ببيند وچنانكه اصطلاح شده ست‏يكديگر را«زندانبان‏»بنامند.
وقتي پسر يا دختري مي‏خواهد بگويد ازدواج كرده‏ام،مي‏گويد براي خودم‏زندانبان گرفته‏ام.اين تعبير براي چيست؟براي اينكه قبل از ازدواج آزاد بود هر كجابخواهد برود،با هر كسي بخواهد برقصد،بلاسد،هيچ كس نبود كه بگويد بالاي چشمت‏ابروست.ولي پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است،اگر يك شب دير به خانه‏بيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار مي‏گيرد كه كجا بودي؟و اگر در محفلي با التهاب با دختري برقصد همسرش به او اعتراض مي‏كند.واضح است كه روابط خانواده درچنين سيستمي تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است.
بعضيها مانند برتراند راسل پنداشته‏اند كه جلوگيري از معاشرتهاي آزاد صرفا به‏خاطر اطمينان مرد نسبت‏به نسل است;براي حل اشكال،استفاده از وسائل‏ضد آبستني را پيشنهاد كرده‏اند;در صورتي كه مساله،تنها پاكي نسل نيست;مساله‏مهم ديگر ايجاد پاكترين و صميمي‏ترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگي‏و اتحاد كامل در كانون خانواده است.تامين اين هدف وقتي ممكن است كه زوجين ازهر گونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانوني چشم بپوشند،مرد چشم به زن ديگرنداشته باشد و زن نيز در صدد تحريك و جلب توجه كسي جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعيت هر نوع كاميابي جنسي در غير كادر خانواده حتي قبل از ازدواج هم‏رعايت گردد.
به علاوه،زني كه تا اينجا پيش رفته است كه به پيروي از امثال راسل و تقليد ازصاحبان مكتب‏«اخلاق نوين جنسي‏»با داشتن همسر قانوني عشق خود را در جاي‏ديگر جستجو مي‏كند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر مي‏شود،چه اطميناني‏هست كه به خاطر همسر قانوني كه چندان مورد علاقه‏اش نيست وسائل ضد آبستني‏به كار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ريش همسرقانوني نبندد؟قطعا چنين زني مايل است كه فرزندي كه به دنيا مي‏آورد از مرد موردعلاقه‏اش باشد نه از مردي كه فقط به حكم قانون همسر اوست و الزاما به حكم قانون‏نبايد از غير او آبستن شود.همچنان مرد نيز طبعا علاقه‏مند است كه از زن مورد عشق‏و علاقه‏اش فرزند داشته باشد نه از زني كه با زور قانون به او پيوند كرده‏اند.دنياي‏اروپا عملا نشان داده است كه با وجود وسائل ضد آبستني آمار فرزندان غير مشروع‏وحشت‏آور است.

3.استواري اجتماع

كشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع،نيروي كار و فعاليت اجتماع‏را ضعيف مي‏كند.بر عكس آنچه كه مخالفين حجاب خرده‏گيري كرده‏اند و گفته‏اند: «حجاب موجب فلج كردن نيروي نيمي از افراد اجتماع است‏»بي‏حجابي و ترويج‏روابط آزاد جنسي موجب فلج كردن نيروي اجتماع است.
آنچه موجب فلج كردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اوست‏حجاب به صورت‏زنداني كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي است‏و در اسلام چنين چيزي وجود ندارد.اسلام نه مي‏گويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه‏مي‏گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد-بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن ومرد دانسته است-و نه فعاليت اقتصادي خاصي را براي زن تحريم مي‏كند.اسلام هرگزنمي‏خواهد زن بيكار و بيعار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد.پوشانيدن بدن به‏استثناي وجه و كفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروي اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذتجوييهاي‏شهواني است.
آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانه‏اي تحصيل كنند و فرضا در يك محيطدرس مي‏خوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچ گونه آرايشي نداشته باشند بهتردرس مي‏خوانند و فكر مي‏كنند و به سخن استاد گوش مي‏كنند يا وقتي كه كنار هرپسري يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه تا يك وجب بالاي زانو نشسته باشد؟آيااگر مردي در خيابان و بازار و اداره و كارخانه و غيره با قيافه‏هاي محرك و مهيج زنان‏آرايش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعاليت مي‏شود يا در محيطي كه باچنين مناظري روبرو نشود؟اگر باور نداريد،از كساني كه در اين محيطها كار مي‏كنندبپرسيد.هر مؤسسه يا شركت‏يا اداره‏اي كه سخت مايل است كارها به خوبي جريان‏يابد از اين نوع آميزشها جلوگيري مي‏كند.اگر باور نداريد تحقيق كنيد.
حقيقت اين است كه اين وضع بي‏حجابي رسوا كه در ميان ماست و از اروپا وآمريكا هم داريم جلو مي‏افتيم از مختصات جامعه‏هاي پليد سرمايه‏داري غربي است‏و يكي از نتايج‏سوء پول پرستي‏ها و شهوترانيهاي سرمايه‏داران غرب است،بلكه يكي‏از طرق و وسائلي است كه آنها براي تخدير و بي حس كردن اجتماعات انساني ودرآوردن آنها به صورت مصرف كننده اجباري كالاهاي خودشان به كار مي‏برند.
«اطلاعات‏»5/9/47 گزارشي از اداره كل نظارت بر مواد خوردني،آشاميدني،آرايشي نقل كرده است.درباره لوازم آرايش چنين مي‏نويسد:
«تنها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيك،سرخاب،كرم،پودر،سايه چشم براي مصرف خانمها وارد شده است.از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است.در اين مدت به 1650 قوطي و 2500دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغري،2280آمپول آرايشي اجازه ورود داده شده است.البته بايد 3100 عدد سايه چشم و2400 خط چشم را نيز به آن اضافه كرد.»
آري بايد زن ايراني به بهانه‏« تجدد» و« تقدم‏» و« مقتضيات زمان‏» هر روز و هرساعت‏با وسائلي كه در دنياي سرمايه‏داري تهيه مي‏شود خود را در معرض نمايش‏بگذارد تا بتواند چنين مصرف كننده لايقي براي كارخانه‏هاي اروپايي باشد.اگر زن‏ايراني بخواهد خود را فقط براي همسر قانوني و يا براي حضور در مجالس‏اختصاصي زنان بيارايد،نه مصرف كننده لايقي براي سرمايه‏داران غربي خواهد بود ونه وظيفه و ماموريت ديگرش را كه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف‏اراده آنان و ايجاد ركود در فعاليت اجتماعي،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعه‏هاي غير سرمايه‏داري با همه احساسات ضد مذهبي كه در آنجا وجوددارد كمتر شنيده مي‏شود كه چنين رسواييها به نام آزادي زن وجود داشته باشد.

4.ارزش و احترام زن

قبلا گفتيم كه مرد به طور قطع از نظر جسماني بر زن تفوق دارد.از نظر مغز و فكرنيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت‏ندارد،ولي زن از طريق عاطفي و قلبي هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت كرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يكي از وسائل مرموزي بوده است كه زن براي‏حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.
اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند.اسلام مخصوصاتاكيد كرده است كه زن هر اندازه متين‏تر و باوقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را درمعرض نمايش براي مرد نگذارد بر احترامش افزوده مي‏شود.
بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه توصيه‏مي‏كند زنان خود را بپوشانند مي‏فرمايد: ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين يعني اين كاربراي اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمي‏دهندبهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر مي‏گردد.

پي نوشت :

1.ص/ 32.
2.نهج البلاغة،نامه‏53.
3.رجوع شود به صحيح مسلم،ج 4/ ص 148-151.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

سه شنبه 5 بهمن 1389  1:02 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها