پوشش و حجاب، پاسدار حرمت زنان
انسان در پناه محافظ، احساس آرامش ميكند. پوشش اسلامي نيز نگهبان زن است و به او امنيت و آرامش ميبخشد. پس هر چه اين پوشش كاملتر شود، درصد امنيت و حفاظت زنان بالاتر ميرود. زحمت حجاب، حق بيمهاي است كه زن براي تأمين سلامت خود ميپردازد؛ زيرا حجاب، مانع جريان يافتن هواي نفس و نگاههاي آلوده و فسادآميز، به حريم پاك زنان ميشود. پوشش، سدّي بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است. جايگاه والاي زن ميطلبد كه اين گوهر آفرينش، در صدف حجاب قرار گيرد تا ارزشهاي انسانياش در امان بماند. فلسفه نگهباني و پوشش اشيا، ارزش آنهاست و هر قدر اين ارزش بالاتر باشد، نسبت نگهداري آنها نيز بيشتر ميشود.
پوشيدگي زن، نماد پرهيزكاري اوست. وقتي زن تقواي جنسي را رعايت كند و خود را بپوشاند، وعدههاي الهي كه براي پرهيزكاران داده شده است، درباره او نيز محقق ميشود. در واقع، چيرگي بر هواهاي نفساني و چشم پوشي از لذتهاي حرام، به انسان هيبت و وقار ميبخشد. به صورت ناخودآگاه، برخورد مردان با زناني كه پوشش ناقصي دارند، برخوردي شهواني و ابزاري است، ولي برخوردشان با زنان پوشيده و با حجاب اسلامي، برخوردي همراه با احترام و تكريم قلبي است.
نوع پوشش زن، معرّف شخصيت عفيف يا هوسانگيز اوست كه موضعگيري مرد را در برابر او مشخص ميكند. زن و مرد همانند دو سيم برق هستند كه نبود عايق ميان آنها آتش بيعفتي را شعلهور ميسازد و ارزشها را ميسوزاند. تا وقتي بانوان، خود را از ديد چشمهاي حريص مردان ميپوشانند، درياي نفس آنها آرام است، ولي وقتي به جلوهگري دست ميزنند، تلاطم روحي و نابساماني رواني را براي مردان فراهم ميآورند.
پيام متن:
حجاب ديني، پادزهر تهاجم فرهنگي و عاملي مهم در كاهش مفاسد اجتماعي است و به زنان و مردان باحجاب، هيبت و وقار ميبخشد.
پرهيز از تحريك مردان
خداوند در آيهاي از قرآن مجيد، حكم و حكمت حجاب را چنين بيان ميكند:
يا اَيُّها النَّبِيُّ قُلِ لأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنين عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ ذلكَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ و كانَ اللّهُ غَفورا رحيما.(احزاب:59)
اي پيامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو كه روسريهاي بلند خود را بر خويش فروافكنند كه اين كار براي اينكه آنها (به عفت) شناخته شوند تا از تعريض و جسارت (هوس رانان) آزار نكشند، بسيار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
حفظ پاكدامني، منحصر به پوشش نيست، بلكه زن بايد از هر گونه رفتاري كه سبب تحريك و طمعورزي هوسرانان ميشود، به شدت بپرهيزد. براي نمونه، خداوند حتي نرمش در سخن گفتن را كه سبب تحريك و گناه است، نفي ميكند. همچنين خداوند در قرآن، «تبرّج»؛ يعني آرايش براي خودنمايي را نكوهيده و آن را به جامعه جاهلي نسبت داده و فرموده است:
و لا تَبرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِليَّةِ الاُولي.(احزاب: 33)
و خود را همانند زينتنمايي روزگار جاهليت پيشين، زينتنمايي نكنيد.
در حقيقت، آنچه مردان را تهييج ميكند، سه چيز است: زيبايي، زيور و حركتهاي اغوا كننده كه در قرآن مجيد، به تبرّج تعبير شده است. رفتار زن ميتواند وسيله اغوا و تهييج مرد شود؛ يعني اگر زيبايي و زيور زني ديده شود، ولي رفتار او معقول و متين باشد، مرد اغوا نميشود، مگر به ندرت. به همين دليل، نرم سخن گفتن زن، گاهي از بي حجابي و بيپردگي هم اغوا كنندهتر است. امروزه بعضي لباسها كه مد روز نيز هستند، حجم و انحناي بدن را چنان نمايان ميكنند كه اغواي اين پوشيدگي گاهي از برهنگي نيز بيشتر است.
پيام متن:
از نظر قرآن، زن نبايد به گونهاي در اجتماع ظاهر شود كه سبب جلب توجه و تحريك مردها شود.
مهمترين انگيزههاي بيحجابي
كساني كه در اعتقاد به خداوند ترديد دارند و قلب آنان در ايمان به خداوند و انجام دادن تكاليف ديني و محاسبه روز جزا به مقام اطمينان نرسيده است، در عمل به دستورهاي الهي تسامح ميورزند. كساني كه به ضرورت حجاب، به درستي پي نبردهاند، در پايبندي به آن نيز از خود ضعف و سستي نشان ميدهند. همچنين برخي از زنان براي ارضاي هوسراني خود به تنوع پوشش، آرايش و زينت بسيار اهميت ميدهند و بهترين وقتهاي خود را به حضور در محيطهاي تجاري و تفريحي و مهمانيهاي فساد برانگيز ميگذرانند.
اين دسته از بانوان به دور عقل و دورانديشي، مانند اشياي بياراده، به كارهايي دست ميزنند كه هيچ گونه فايدهاي براي آنها ندارد و حتي از اين رهگذر، آسيبهاي جدي نيز متوجه آنان ميشود. آنان ميخواهند با نمايش زيباييها و جاذبههاي طبيعي زنانگي خود، توجه ديگران را به خود جلب و در حقيقت، كمبودهاي كمالي خود را از اين راه جبران كنند، غافل از اينكه بي حجابي، تنها توجه بيماردلان را به زن جلب ميكند؛ كساني كه خود، كمترين اعتباري ندارند. در اين ميان، هستند زناني كه عقدهدگرآزاري دارند و با خودآرايي ميكوشند تمايلات مردان را برانگيزانند و آن گاه بي پاسخ بگذارند. اين حركت، مردان را عقدهاي ميسازد و در مقابل، زنان بيمار از اين حركت خود لذت ميبرند.
متأسفانه برخي دختران نيز بدلباسي و خودنمايي را پلي براي رسيدن به ازدواج ميپندارند. آنان گمان ميكنند با بيرون ريختن موها، پوشيدن لباسهاي زننده و نامناسب و آرايشهاي ناپسند، ميتوانند جوانان را به خود جلب كنند، در حالي كه جوانان با همه اقبال و خوشروييهايي كه با ايشان داشتهاند، در پي ازدواج با آنان نخواهند بود و جوانان بيتقوا، از دختران خودنما تنها براي لذتهاي زودگذر استقبال ميكنند، نه براي ازدواج. در حقيقت، اين دختران در چشمهايشان جاي دارد، نه در دلهايشان. بنا براين، بدحجابي و ظاهر سازي، چشمانداز مناسبي براي ازدواج نيست و اگر هم ازدواجي به خاطر جاذبههاي جنسي صورت پذيرد، بنيان محكمي نخواهد داشت.
پيام متن:
از انگيزههاي مهم بدحجابي، ضعف ايمان، خودنمايي، دگرآزاري و پندار غلط براي دست يابي به ازدواج است.
نگاهي به ديگر عوامل بدحجابي
شيطان با همه ارزشهاي الهي مخالف است و پذيراي گسترش گناهان و زشتيهاست و در اين راه، از هر ابزاري بهره ميگيرد. او با بررسي روحيه افراد، باورهاي انحرافي خود را به شيوههاي گوناگون عقيدتي، اخلاقي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي به آنان القا ميكند. بايد دانست كه نزد شيطان، گناهان كليدي اولويت دارند؛ زيرا اين نوع زشتيها سبب اشاعه گناهان نيز ميشود. شيطان از يك سو دريافته است كه صلاح و فساد زن، در صلاح و فساد اجتماع نقش چشمگيري دارد و از سوي ديگر ميداند كه زنان، به خودنمايي نزد ديگران راغبند و اين خودنمايي نيز در اشاعه گناهان، نقش مؤثر و كليدي دارد. از اين رو، شيطان چنان در اين مأموريت خود موفق عمل كرده است كه برخي زنان باور كردهاند چنين گناهان آشكاري، شاخص روشنفكري و نشانه پيشرفت است. هر كسي با كمترين واقع بيني، به سرعت درمييابد كه هوسراني، نه تنها نشانه روشن فكري و متمدن بودن نيست، بلكه قلب را تاريك و عقل را ضعيف ميسازد و جز از وسوسههاي شيطان و نفس اماره برنميخيزد.
بيحجابي، نتيجه متمدن بودن نيست، بلكه در غرايز جنسي و ضعف باورهاي ديني ريشه دارد. همچنين يكي ديگر از ريشههاي بدحجابي، فخرفروشي است. بعضي از زنان دوست دارند كه رفاه مالي آنان را ديگران نيز ببينند. بدين منظور لباسهاي فاخر ميپوشند و ارزش خود را در طلا و جواهرات ميجويند. اينان از جديدترين و شيكترين لباسها و جواهرات بهره ميگيرند و ميكوشند خود را برتر از ديگران نشان دهند و اندوختههاي مالي خود را به رخ ديگران بكشند و به اين عمل افتخار كنند.
خودپسندي، غرور و فخرفروشي، در رفتار اينگونه افراد موج ميزند و اينان خود را برتر از ديگران ميبينند. از سوي ديگر شهوت لباس، زنان و دختران مدگرا را به اسارت مدسازان درآورده است و مدسازان پشت پرده كه با بهرهگيري از پژوهشهاي گسترده روانشناسي به طراحي مدهاي جديد ميپردازند، با طرح مدلهاي تحريكآميز بر روي لباس و آرايش زنان، مقلدان بياراده را اغفال ميكنند.
پيام متن:
1. شيطان با جلوه دادن بيحجابي به عنوان نشانه تشخص ميكوشد، به هدفهاي خود در اشاعه گناهان توفيق داشته باشد.
2. فخرفروشي به عنوان يكي از عوامل بدحجابي، سبب ميشود كه بازار طراحان مد گرم شود و به توليد انواع مدلهاي تحريك كننده بپردازند.
نقش خانواده در بيحجابي
خانوادههايي كه از آموزههاي ديني فاصله ميگيرند، در برزخ ميان عمل به آموزههاي دين يا تن دادن به خواستههاي نفساني خود قرار ميگيرند. باورهاي آنها رنگ مذهبي دارد، ولي حقيقت و اساس ديني ندارد؛ زيرا دين را در محدودهاي ميپذيرند كه با باورهاي غير ديني آنها تضاد نداشته باشد. دين، لقلقه زبان اينان است و در صورت روبهرو شدن با كمترين سختي يا تضاد آموزههاي دين با تمايلاتشان، به راحتي از دين چشم ميپوشند. فرزندان چنين خانوادههايي، به فرهنگ تسامح در برابر دين خو ميگيرند و به تدريج، به سوي بيحجابي گام برميدارند.
بيشك، مسائل اخلاقي و تربيتي، اهميت ويژهاي دارد و از پايينترين دوره سني بايد آموزش آنها آغاز شود. پس اشتباه است كه به مسائل تربيتي مربوط به شرم و حياي دختران تا نُه سالگي توجه نشود و تنها با فرا رسيدن زمان تكليف، از آنها خواسته شود تا يك باره در درون خود انقلاب رفتاري و فلسفي برپا كنند. فراگيري امور تربيتي، حقيقتي است كه بايد به تدريج شكل گيرد. حجاب نيز نوعي فرهنگ است و بايد كمكم در گذر زمان و حساب شده، در روح و جان فرزندان نهادينه شود. البته سست غيرتي سرپرست خانواده نيز در گرايش به بدحجابي و سستي حيا و عفت زنان و دختران نقش بهسزايي دارد. اين روحيه منفي گاهي سبب ميشود اين گونه افراد كه مسئول تربيت ديني خانوادهاند، با برخي توجيههاي نفساني بر بيحجابي و جلوهگري ناموس خود اصرار ورزند و چه بسا با نمايش دادن زيباييها و لباسهاي فاخر و زينتهاي گرانبهاي او، بر ديگران فخرفروشي كنند. به راستي بينش و باورهاي چنين سرپرستي، با مردانگي و حفاظت از حريم ناموسي خانواده در تضاد است. گفتهاند كه: «المرأة عورةٌ»؛ يعني تمام اعضاي بدن زن چنان لطافتي دارد كه اگر پوششي مناسب نداشته باشد، مايه آسيب رساندن به خود و جامعهاش ميشود. پس چگونه است كه سرپرست خانواده در برابر اهل و عيال خود، چنين بياعتنا ميماند.
پيام متن:
خانوادههايي كه خود را مسئول تربيت ديني فرزندان نميدانند و حتي در برابر بيحجابي اهل و عيال خود فخرفروشي نيز ميكنند، هم آنان را از جاده سلامت بيرون ميبرند و هم جامعه را به آلودگي ميكشانند.
رعايت عفاف در مردان و زنان ـ اشاره به برخي عوارض بيحجابي
طهارت و پاكدامني، اصلي محوري در بينش اسلامي است. اسلام براي طهارت روحي و عفت عمومي، ارزش بسياري قائل است. فلسفه وجود برخي احكام شرعي مانند حجاب، براي پيشگيري از تحريك جنسي است. كاهش تحريكات، در صورت بهرهگيري از پوشش مناسب بدن و پرهيز از رفتارهاي تحريكآميز در برابر نامحرم، امكانپذير است. البته اگر عفاف بر روح كسي حاكم باشد، اين مسئله در رفتار و گفتار و نوع لباس او نيز اثر ميگذارد و از ميزان تحريكش خواهد كاست.
عفاف و خويشتنداري بايد در مرد و زن، هر دو موجود باشد. مردان بايد از هر نوع رفتاري كه به نوعي موجب تحريك جنسي است، بپرهيزند. حال اگر برخي افراد، حجاب و پوشش اسلامي را رعايت كنند و شماري ديگر بدان بياعتنا باشند، بر روحيه مردم اثر منفي ميگذارد؛ زيرا كساني كه مسلماني آنها بر اساس ايمان و منطق محكم نيست، به تدريج، قيد و بندهاي شرعي را يكي پس از ديگري كنار مينهند و هويت و شخصيت دينيشان را از دست ميدهند. از اين رو، تجاهر به فسق و تظاهر به گناه و دوري از حريم عفاف، گناه مضاعفي است؛ گناه آشكاري كه از حالت فردي و حوزه خصوصي بيرون ميآيد و جنبه اجتماعي پيدا ميكند و آثار منفي آن دامنگير ديگران نيز ميشود. اين گونه افراد با كارشان، ديگران را هم به گناه، دعوت و جامعه را دچار تشويش و مرض ميكنند. در واقع، اگر ميل آدمي به چيزي جلب شود و به آن دست نيابد، تعادل روحي و رواني او به هم ميريزد، درونش ناآرام ميشود و بر اثر تكرار چنين حالتي، به عقده رواني تبديل ميشود. كشاندن مسائل جنسي و برهنگي به جامعه، افزون بر متزلزل كردن عفت زنان و مردان، زمينه از هم پاشيدن بنيان خانوادهها را نيز فراهم ميآورد. همچنين اگر زنان و دختران و مردان و پسران بالغ جامعه، از شرم و حيا به دور باشند و در پوشش مناسب موي سر، بدن و زينتهايشان و نوع لباس و برخوردها و رفتارهاي خويش دقت نكنند، الگوي نامناسبي براي فرزندان جامعه خواهند بود.
پيام متن:
1. عفاف و آزرم، نه تنها در زنان، بلكه بايد در مردان جامعه نيز باشد تا هر دوشان الگويي مناسب براي فرزندان جامعه باشند.
2. بيحجابي، به دليل تحريك ميل ديگران و آنگاه فرو خفتن آن، سبب به هم خوردن تعادل روحي و رواني ديگران و بروز عقدههاي رواني در آنان ميشود. همچنين بدحجابي به سست كردن بنيان خانوادهها ميانجامد.
تأثير الگوها در ترويج فرهنگ حجاب
«اسوه» در لغت؛ به معني پيشوا، رهبر، مثال و نمونه است. در قرآن نيز درباره زنان نمونه آمده است:
و خداوند براي مردم باايمان، همسر فرعون را مثل ميزند. آن گاه كه گفت: پروردگارا! مرا نزد خود در بهشت جاي دِه و از فرعون و كردارش نجاتم بخش و از مردم ستم پيشه رهايم ساز. (و سرمشق ديگر) مريم دختر عمران (است)؛ آن كه دامنش را پاك نگاه داشت و ما از روح خويش در او دميديم و نشانههاي پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از پارسايان بود. (تحريم: 11 و 12)
يكي از راههاي ترويج پوشش و حجاب اسلامي، پيروي از الگوهاي وارسته است. از اين رو، وظيفه نهادهاي فرهنگي است كه در معرفي اين الگوها بكوشند و اگر در اين راه سستي بورزند، دشمن به راحتي فرصت مييابد تا الگوهاي دلخواه خود را به جوانان و نوجوانان معرفي كند. يكي از امتيازهاي اديان الهي اين است كه نه تنها الگو معرفي كردهاند، بلكه الگوهايشان در جنسيتهاي مختلف است. خداي متعال حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام را آفريد تا هم الگوي زنان باشد و هم مردان، چنان كه علي ابن ابيطالب عليهالسلام نيز هم الگوي مردان است و هم زنان؛ زيرا اين دو جنس، مكمل يكديگرند.
البته بايد ابتدا روح حاكم بر گفتار و كردار الگو را شناخت و از پشتوانه آن مطمئن شد تا بتوان از جنبههاي مختلف زندگي او، به قوانين و درسهاي كلي و عمومي دست يافت. الگو بايد در مقايسه با ديگران، فردي برگزيده و شخصيتي ممتاز باشد. فاطمه عليهاالسلام ، از عاليترين الگوهاي اسلامي است كه به حق، مسلمانان از آن كمتر بهره بردهاند. الگو بودن حضرت زهرا عليهاالسلام تنها به نوع وسايل، پوشش يا امور مادي، زوالپذير مربوط نيست، بلكه آنچه فاطمه را فاطمه كرده است، اموري است زوالناپذير كه كمتر بدانها توجه ميشود.
پيام متن:
بيشك، پيروي از الگوهاي كامل اسلامي، سرمشقي نيكو در تنظيم رفتار و منش و پوشش جامعه ديني است.
تأثير حيا، بر پوشش بانوان
امام علي عليهالسلام حيا را زيباترين لباس دنيا ميداند و ميفرمايد: «أَحْسَنُ مُلابِس الدُّنيا الحَياءُ؛ حيا، زيباترين جامه دنياست.» خداوند در قرآن مجيد هنگام بازگويي داستان دختران شعيب و حضرت موسي عليهمالسلام ، ميفرمايد: «جائت اِحْداهُما تَمْشي علي اسْتِحياءٍ؛ يكي از آن دو دختر در حالي كه باحيا راه ميرفت، آمد».(قصص:25)
در ديگر اديان نيز بر حيا تأكيد شده است: در انجيل، كتاب مقدس مسيحيان، آمده است: «و زنان نيز به لباس مزين به حيا و پرهيز، خود را بيارايند.» آري زينتيابي به زيور حيا، نوعي آراستگي به صفات الهي است؛ زيرا يكي از صفات كمالي خداوند، حياست، چنان كه امام محمدباقر عليهالسلام ميفرمايد:
فانّ اللّه عزّوجلّ كريمٌ يَسْتَحيي و يُحِبُّ اَهْلَ الحياء.
خداوند صاحب عزت و جلال، كريمي است كه حيا ميكند و اهل حيا را دوست دارد.
همچنين نبي مكرم اسلام صلياللهعليهوآله نيز آراسته به ويژگي حيا بود، چنان كه امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «شَيْمَتُهُ الحياءُ؛ اخلاق و عادت او حيا بود.» حضرت علي عليهالسلام نيز فردي حيا پيشه بود. درباره ايشان آمده است: «و كان عليٌ عليهالسلام كثيرُ الحياء؛ علي، بسيار باحيا بود.» درباره حديث ازدواج حضرت فاطمه عليهاالسلام هم ميگويند:
فَلَمّا اَصْبَحَ دَعاها فَجاءَتْ خِرْقَةٌ مِنَ الحياءِ.
چون صبح شد، (پيامبر صلياللهعليهوآله ) فاطمه عليهاالسلام را خواند و او با حيايي آشكار (نزد پدر) آمد.
رفتار حضرت فاطمه عليهاالسلام ، الگو و معيار بسيار روشني براي همه بشر، به ويژه دختران جوان و مسلمان است تا زندگي سعادتمندي داشته باشند. در حقيقت، دختران جوان، باحيا و عفاف خود، گامي مؤثر براي بالا بردن شخصيت و ارزش خود و حفظ موقعيت خويش در برابر مردان برخواهند داشت.
پيام متن:
1. حيا، صفتي است كه با به دست آوردن آن، انسانها از كارهاي ناشايست و پوشش نامناسب در امان خواهند بود.
2. بزرگان دين، همه اهل حيا بودهاند. پس شايسته است كه جامعه مسلمان نيز در اين ويژگي از آنان پيروي كند.
آثار نيك حيا
حيا، مانع افتادن انسان در دام انحراف جنسي و ضامن پاك دامني اوست. حيا، يكي از بهترين نيروهاي كنترل كننده دروني است. حيا، سبب سلامت رواني است. اگر به اين نداي دروني كه نشانه هماهنگي با طبيعت انساني است، پاسخ داده نشود، تعادل انسان از ميان ميرود. همان گونه كه پاسخ ندادن به غريزه گرسنگي و تشنگي، انسان را به سختي مياندازد، پاسخ ندادن به غريزه حيا نيز روابط انسان را مختل ميسازد. همچنين در پرتو حيا، شخصيت آدمي در امان ميماند. حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد: «مَنْ كَساهُ الْحياءُ ثَوْبَهُ خَفِيَ عَلَي النّاسِ عَيْبُهُ؛ هر كس جامه حيا را بر خود بپوشاند، عيبش از مردم پوشيده ميماند.» البته ميان ادب و حيا نيز رابطه محكمي وجود دارد و بسياري از رفتارهاي مؤدبانه، نمونهاي از رفتار حيامدارانه است. در بسياري از موارد، سبب پايبندي افراد به ادب، وجود روحيه حيا در آنهاست. انساني كه حيا دارد، از انجام دادن كارهاي ناپسند خجالت ميكشد، در حالي كه اگر شرم نميكرد، ممكن بود آنها را انجام دهد. از اين رو، حيا، در آراسته شدن انسان به ادب نيز نقش بهسزايي دارد. پيامبر اعظم صلياللهعليهوآله ميفرمايد:
آنچه از حيا ريشه ميگيرد، عبارت است از: نرمش؛ مهرباني؛ در نظر داشتن خدا در آشكار و نهان؛ سلامت؛ دوري كردن از بدي؛ خوشرويي؛ گذشت و بخشندگي و پيروزي و خوش نامي ميان مردم. اينها فايدههايي است كه خردمند، از حيا ميبرد.
بيحيايي، زن را با همه ارزش والاي ذاتياش، ابزاري براي سودجويان ميسازد و غرور زنانهشان را كه بخش جدا ناشدني از شخصيت زنانگي آنان است، خواهد شكست.
پيام متن:
پاكدامني، سلامت روان، حفظ شخصيت آدمي و آراستگي به صفت ادب را، ميتوان از آثار حيا دانست.
حيا، سرچشمه عفاف در مردان و زنان
مردان باغيرت و زنان با آزرم و حيا بايد از عفت عمومي پاسداري كنند. عفت و پاكدامني، همانند پردهاي است كه دو پرده ديگر، يعني حجاب و حيا از آن نگهداري ميكنند. اگر زن در مسير انحراف گام بردارد، ابتدا از حياي او كاسته و سپس حجاب او سست ميشود. در حديثي آمده است: «پيشدرآمد عفت و پاكدامني، داشتن حياست.» هويت و شخصيت سالم خانواده، در گرو عفت و پاكدامني است. زنان پاكدامن، حتي در نگاه مردان بيبند و بار و چشم چران نيز احترام و جايگاه مناسبي دارند و اين، رمز تأكيد بر عفت و پاكدامني زن است. مقام معظم رهبري، در اين زمينه ميفرمايد:
عفت در زن، وسيلهاي براي تعالي و تكريم شخصيت زن در چشم ديگران، حتي در چشم خود مردان شهوت ران و بيبند و بار است. عفاف، مخصوص زنان نيست، مردان نيز بايستي عفيف باشند؛ منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسماني ميتواند به زن ظلم كند و بر خلاف تمايل زن رفتار كند، روي عفت زن بيشتر تكيه و احتياط شده است.
حيا، سرچشمه عفاف است و روايت شده: «حيا هر جا باشد، به آن بها و قيمت ميبخشد و فحش و ناسزاگويي هر كجا جاي گيرد، آنجا را از اعتبار و هستي ساقط ميكند.» زن مسلمان با رفتاري شايسته و متين، زمينه گسترش عفت را فراهم ميآورد. بدين منظور، اسلام براي سلامت جامعه و جلوگيري از ايجاد زمينههاي فساد، براي حضور زن در اجتماع، شرايطي قائل شده است كه وقار در سخن گفتن و سلامت نفس، از آن شرايط است. در حديثي از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله نقل است:
اَيُّ امْرَأةٍ تُطيبَتْ لِغَيْرِ زَوْجِها ثُمَّ خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِها فَهِيَ تُلْعَنُ حَتّي تَرْجَعُ إلي بَيتها مَتي ما رَجَعَتْ.
هرگاه زني براي غير شوهرش خود را معطر كند و از خانهاش خارج شود، تا زماني كه به خانه برميگردد، لعنت ميشود.
پيام متن:
1. جامعه سالم، در دامان زنان و مردان پاكدامن و عفيف شكل ميگيرد.
2. ارزش حياپيشگي زنان تا آنجاست كه شأن آنها را حتي در نگاه مردم چشم چران نيز بالا ميبرد.
عوامل تضعيف حيا و حجاب
اگر آدمي فلسفه حيا را به خوبي درك نكند، به تدريج، صفت حيا در او كمرنگ و همت او در رعايت عفت و خويشتنداري كم ميشود. صفات پسنديده، نياز به مراقبت دارند و اگر به حال خود رها شوند، از دست ميروند. در حقيقت «شرم، احتياج به حمايت دارد، تا اينكه لطيفترين اركان سرشت انساني را حفظ كند.» در اين ميان، وظيفه جوانان، مطالعه؛ وظيفه والدين، تذكر؛ وظيفه نويسندگان، نوشتن؛ وظيفه مبلغان، سخن گفتن و وظيفه هنرمندان، به تصوير كشيدن جلوههاي مثبت حياست.
بيحيايي والدين نيز تأثير بسيار شكنندهاي بر باورهاي ديني فرزندان دارد. «همان گونه كه تربيت صحيح، حيا را تقويت ميكند، تربيت ناسالم نيز سبب تضعيف حيا ميشود. والدين و مربيان بايد توجه داشته باشند كه رفتار آنان به عنوان الگو، بسيار اثرگذار است. اساس بسياري از بيشرميهايي كه در نوجوانان به چشم ميخورد، بيشرمي پدر و مادر در روابط است.
در اين زمينه، تأثير بسيار مهم رسانههاي جمعي انكارناپذير است. رسانههاي گروهي مانند مطبوعات، كتاب، اينترنت، راديو، تلويزيون، سينما، ويدئو، ماهواره و سيدي، بر فرهنگ عمومي جامعه اثر ميگذارند. رسانههاي تصويري، به سبب داشتن صحنههاي ناشايست و غير اسلامي تأثير منفي بسياري بر حياي بينندگان خود ميگذارد. اين مسئله، درباره محصولات فرهنگي كشورهاي غربي، به ويژه امريكا محسوستر است و صاحبان رسانههاي آنان، آگاهانه ميكوشند فرهنگ ابتذال، برهنگي و بيحيايي را جايگزين فرهنگ ناب اسلامي سازند.
مدير آژانس اطلاعاتي امريكا ميگويد:
ما ميكوشيم تا طرز تفكر انسان را به كمك وسايل ارتباط جمعي، تحت نفوذ قرار دهيم. به وسيله تماسهاي فردي، فرستندههاي راديويي، كتابخانهها، انتشارات و پخش كتاب، مطبوعات، فيلمهاي سينمايي، تلويزيون، نمايشگاهها، تدريس زبان انگليسي و ديگر راهها.
پيام متن:
از عوامل مهم تضعيف روحيه حيا، بيتوجهي، بيحيايي والدين و تأثير منفي و ويرانگر رسانههاي جمعي، به ويژه محصولات فرهنگي غرب است.
ارتباط متقابل پوشش و حيا