0

سيرى دوباره در آيات حجاب2

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

سيرى دوباره در آيات حجاب2

مفهوم تبرّج جاهلى

براى بررسى بهتر مفهوم تبرج جاهلى و جاهليت اولى نگاهى دوباره به ديدگاه هاى برخى از مفسران مى افكنيم:
در تفسير روض الجنان و روح الجنان مى نويسد:
(ولاتبرّجنّ تبرّج الجاهليّة الاولى: مجاهد و قتاده گفتند: تبرج, تكسر و تبختر و تغنج باشد و گفتند: مجنبى و كرشمه مكنى چنان كه اهل جاهليت پيشينه كردند. و گفته اند: اظهار زينت باشد.
در معنى جاهليت خلاف كردند; شعبى گفت: ميان عهد عيسى است و ميان محمد ـ صلى الله عليه و على آله ـ .
ابوالعاليه گفت: روزگار داود و سليمان است كه در آن روزگار زنان پيرهن نا دوخته پوشيدندى و اندام ايشان ظاهر بودى.
كلبى گفت: جاهليت عبارت است از آن روزگار كه ابراهيم ـ عليه السلام ـ در او بزاد; چه در آن روزگار زنان پيرهن از درّ نظم كردندى و در پوشيدندى و جز آن جامه ديگر نداشتندى و به بازار و مجمع مردان درآمدندى, و اين در روزگار نمرود بود و خلقان همه كافر بودند.
حكم گفت: جاهليت آن روزگار بود كه در ميان آدم و نوح, و آن هشتصد سال بود, و در آن روزگار زنان زشت بودند و مردان نكو, پس زنان به مردان رغبت كردندى و در مردان آويختندى.
عكرمه گفت از عبدالله عباس كه: جاهليت ميان ادريس بود و نوح ـ عليهما السلام ـ و آن هزار سال بود. و دو بطن از فرزندان آدم. … همه مردم مجتمع شدندى آن روز و زنان خويشتن بياراستندى و آنجا آمدندى و مردى از اهل كوه آنجا آمد در روز عيد ايشان و زنان را بديد و جمالشان, برفت ومردم كوهستان را خبر داد. ايشان بيامدند و آنجا مقام كردند و زنان به مردان مايل شدند ومردان به زنان, و فواحش آشكار شد!)12
طبرسى در مجمع البيان مى نويسد:
(التبرّج : ابراز كردن زر و زيور و موارد زينت و زيبايى خود را, گرفته شده از برج است… ولاتبرّجنّ تبرّج الجاهليّة الاولى; يعنى بيرون نياييد بنابر عادت زنان جاهليت نخستين و ظاهر نكنيد زر و زيور خود را چنانچه زنان جاهليت مى كردند. قتاده و مجاهد گويند: تبرّج به معناى تبختر و خودنمايى در راه رفتن است. مقاتل گويد: تبرّج اين است كه روسرى خود را بر سرش اندازد ولى آن را نبندد كه گلو و گوشواره اش مستور دارد, پس اينها ظاهر گردد… بعضى گفته اند كه معناى تبرّج جاهليت اولى اين است كه آنها تجويز مى كردند كه يك زن جمع كند بين شوهر و رفيقش را, پس پايين تنه خود را براى شوهر قرار دهد (كه با او آميزش كند) و براى رفيقش بالا تنه خود را قرار دهد كه او را بوسيده و معانقه نموده و در آغوش كشد.)13
در تفسير الميزان نيز آمده است:
(كلمه تبرّج به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است, همان طور كه برج قلعه براى همه هويدا است. و كلمه (جاهليّة الاولى) به معناى جاهليت پيش از بعثت است, پس در نتيجه مراد از آن جاهليت قديم است. و اينكه بعضى گفته اند مراد از آن دوران هشتصد ساله بين آدم ونوح است و يا گفته اند: زمان داود و سليمان است و يا گفتار آنان كه گفته اند زمان ولادت ابراهيم است و يا گفتار آنان كه گفته اند زمان فترت بين عيسى و محمد(صلوات الله عليهما) است, اقوالى است بدون دليل… و در تفسير قمى روايتى با سند از امام صادق از پدرش(عليهما السلام) در ذيل آيه (ولاتبرّجنّ تبرّج الجاهليّة الاولى) آورده و آن اين است كه حضرت فرمود: بعد از جاهليت اول, جاهليت ديگرى نيز خواهد آمد.
مؤلف: اين روايت نكته اى جالب و لطيف را از آيه شريفه استفاده كرده.)14
در تفسير نمونه نيز مى نويسد:
(همچون جاهليت نخستين در ميان جمعيت ظاهر نشويد و اندام و وسائل زينت خود را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد… تبرّج به معنى آشكار شدن در برابر مردم است و از ماده برج گرفته شده كه در برابر ديدگان همه ظاهر است. اما اينكه منظور از جاهليت اولى چيست; ظاهراً همان جاهليتى است كه مقارن عصر پيامبر صلى الله عليه و آله بوده, و به طورى كه در تواريخ آمده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند, و دنباله روسرى هاى خود را به پشت مى انداختند به طورى كه گلو و قسمتى از سينه و گردن بند و گوشواره هاى آنها نمايان بود…
به هر حال اين تعبير نشان مى دهد كه جاهليت ديگرى همچون جاهليت عرب در پيش است كه ما امروز درعصر خود آثار اين پيشگويى قرآن در دنياى متمدن مادى را مى بينيم.)15
شيخ طوسى در التبيان مى نويسد:
(ولاتبرّجن: قال قتادة: التبرّج التبختر و التكبّر, و قال غيره: هو اظهار المحاسن للرجال.)16
طبرسى نيز در تفسير جوامع الجامع آورده است:
(ولاتبرّجنّ تبرّج الجاهليّة الاولى و هى القديمة التى يقال لها: الجاهليّة الجهلاء و هى الزمن الذى ولد فيه ابراهيم ـ عليه السلام ـ كانت المرأة تلبس الدرع من اللؤلؤ فتمشى وسط الطريق تعرض نفسها على الرجال.)17
چنان كه ملاحظه مى شود در تفاسير يادشده يك برداشت طى قرنها دركتابهاى تفسيرى تكرار شده است و پشتوانه اى از روايات براينكه مراد از تبرّج, برداشت يادشده بوده است, به چشم نمى خورد.

آيه جلباب

(يا ايّها النبى قل لأزواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين و كان الله غفوراً رحيماً) احزاب/59
اى پيامبر به همسرانت و دخترانت و ز نان مسلمان بگو كه روسرى هاى خود را برخود بپوشند كه به اين وسيله محتمل تر است كه شناخته شوند و رنجانده نشوند و خدا آمرزگار مهربان است.
در اين آيه چند نكته چشم گير است:

الف. شأن نزول آيه

مراجعه به شأن نزول هايى كه در تفاسير مختلف درمورد اين آيه ذكر شده به فهم فضاى عمومى آيه كمك مى كند. به چند نمونه توجه مى كنيم.(چه بسا بود كه منافقين از شوخى با كنيزان تجاوز كرده و سر به سر زنان آزاد و نجيبه هم مى گذاشتند. پس وقتى به ايشان مى گفتند چرا اين كار را كردى, مى گفتند ما خيال مى كرديم كنيز و برده هستند پس خدا عذر ايشان را قطع نمود.)18
(جمعى از متهتكان به شب بيرون آمدندى و چون زنان به قضاء حاجت شدندى بر عقب ايشان رفتندى و انگشت بر ايشان زدندى, اگر كسى از آن زنان باستادى مراد خود حاصل كردندى و اگر ايشان را زجر كردندى بگريختندى, زنان اين حال با شوهران خود بگفتند, شوهران ايشان رسول صلى الله عليه و آله را از اين حال خبر دادند, خداى تعالى اين آيت فرستاد.)19
(سبب نزول آيه مزبور آن بودكه بانوان براى اقتدا كردن به پيغمبراكرم(ص) در مسجد حاضر شده ونماز را پشت سر آن حضرت بجاى مى آوردند, هنگام بازگشتن بعضى از جوانان ولگرد و اوباش مزاحم و متعرض آنها شده اذيت و آزار مى نمودند. چه عادت ايشان آن بود كه با كنيزان مزاح و شوخى مى كردند. منافقين آنها شرارت را از حد گذرانده و متعرض زنان آزاد نيز مى شدند. چنانچه از آنها بازخواست مى كردند مى گفتند گمان كرديم اين بانو از جمله كنيزكان است. پروردگار عذر آنان را با نزول آيه حجاب برطرف نمود.)20
تقريباً بيشتر تفاسير ديگر نيز اين شأن نزول را بيان كرده اند. از اين شأن نزول استفاده مى شود:
1. قرآن كريم براى تمايز زن آزاده مسلمان از كنيز دستور حجاب را صادر كرده است. لحن قرآن كريم دراين دستور لحنى توبيخى نيست و براى عدم رعايت حجاب هيچ وعده عذابى مشاهده نمى شود, بلكه به نظر مى رسد خداوند از سر مهربانى و خيرخواهى و رحيميت, به زنان مسلمان امر مى كند كه از جلباب استفاده كنند تا آنها را كنيز نپندارند و به آنان توهين جنسى نكنند.
2. تمايز زن آزاده از كنيز كه در بخش بعدى آيه بدان اشاره شده (ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين) به دليل اختلاف سطح اجتماعى يا تفاوت شأن يا تمايز طبقاتى نبوده است, بلكه مراد اين بوده كه زن آزاده مسلمان نبايد درجامعه به ديد زنى نگريسته شود كه برده است و چون كالايى قابل خريد و فروش در انظار قرار مى گيرد.
چنان كه مى دانيم حجاب بر كنيز حتى پس از نزول تمام آيات حجاب نيز واجب نبوده, تا جايى كه كنيز هنگام نماز نيز نبايد حجاب را رعايت مى كرده است. شواهد جالب توجهى در تفاسير و تاريخ دراين زمينه وجود دارد كه از جمله:
انس بن مالك مى گويد: روزى كنيزى سروصورت خود را پوشيده بود. عمر او را تازيانه اى زد و گفت: واى بر تو چرا به روش زنان آزاد درآمده اى؟21
در وسائل الشيعه است كه ابى خالد قماط از امام صادق(ع) مى پرسد: آيا كنيز سرخود را مى پوشاند؟ فرمود: اگر بخواهد چنين مى كند و اگر نخواهد نه; از پدرم شنيدم كه كنيزان را مى زدند و مى گفتند: همانند زنان آزاده نگرديد.22

ب. ابهام در مفهوم جلابيب

در مورد معناى جلابيب در تفاسير مختلف نظرات متفاوتى ارائه شده است; طبرسى مى گويد ابن عباس و مجاهد گويند: جلباب مقنعه و روسرى زن است.
در تفسير منهج الصادقين آمده است:
(بدان كه جلابيب جمع جلباب است كه آن ثوبى است واسع كه اوسع از خمار است و كمتر از ردا كه زن آن را بر سر خود مى پيچد و فاضل آن بر سينه فرود مى آورد. ابن عباس فرموده كه جلباب ردائى است كه ستر بدن مى كند از فوق تا اسفل. و به روايت ديگر از او نقل است كه جلباب مقنع زنان است كه جبهه و رأس خود را به آن مى پوشانند.)23
در تفسير اثنى عشرى مى گويد:
(لباس مختصه به زنان مؤمنه كه از جمله آنها جلابيب باشد:
1. درع (پيراهن زن) 2. مقنعه (سرانداز) 3. خمار (سرپوش) 4. ملحفه (چادر) 5. جلباب (چادر روى خمار كه تعبير به ثياب ظاهره كنند و زنها به آن سرو بدن بلكه اندام تا قدم را به آن پوشند.)24
علامه طباطبايى مى نويسد:
(كلمه جلابيب جمع جلباب است و آن جامه اى است سرتاسرى كه تمامى بدن را مى پوشاند, و يا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى شود.)25
در تفسير نمونه نيز آمده است:
(مفسران چند معنى ذكر كرده اند: 1. ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى كه از روسرى بلندتر است و سروگردن و سينه ها را مى پوشاند. 2. مقنعه و خمار(روسرى) 3. پيراهن گشاد.)26
يكى ديگر از مفسران مى نويسد:
(راغب, جلباب را پيراهن و روسرى گفته است. صحاح اللغه آن را ملحفه (چادرشب). ابن اثير در نهايه, چادر و رداء گويد. فيروزآبادى در قاموس مى گويد: آن پيراهن و لباس گشاد است كه زن لباسهاى خود را به آن مى پوشاند و يا آن ملحفه است.)27
چنان كه ملاحظه مى شود معناى جلباب طيف گسترده اى از روسرى تا پيراهن, چادر و حتى روبند را در بر مى گيرد. اگر جلباب را به معناى پيراهن بدانيم كه در بعضى تفاسير آمده است, معناى عبارت (يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ) اين است كه زنان آزاده مسلمان بدن خود را بپوشانند تا از كنيزان متمايز شوند. شايد مراد آيه مطلق پوشاندن است و اساساً خداوند در اين آيه حدود حجاب را مشخص نساخته, بلكه يكى از فلسفه هاى حجاب را بيان فرموده است. چنان كه گفتيم از نشانه ها چنين استنباط مى شود كه رعايت نكردن حجاب براى كنيز در جامعه ممنوع نبوده است و مفهوم آيه نيز تمايز بين زن آزاده مسلمان و كنيز است. گويى خداوند مى خواسته زنان مسلمان آزاده در جامعه داراى پوششى باشند تا براى مردانى كه درصدد شناسايى و خريد كنيزان بوده اند, مشخص شود كه نمى توانند با اين نگاه به زنان آزاده مسلمان بنگرند.
(به قرينه اينكه اين سوره پيش از سوره نور نازل شده, معلوم مى شود كه اين آيه در صدد تحديد حجاب و نماياندن حد و مرز براى آن نبوده است, بلكه بر آن بوده كه نشانه اى براى زنان آزاده و پاكدامن برنهد و مى خواسته با اين امتياز و امتياز قلمداد كردن آن, كارى كند كه بانوان با شوق پذيراى حجاب شوند.)28
تصور مى شود كه برخى برداشتها ازآيه جلابيب؛ مانند آن كه حدود حجاب شامل پوشاندن صورت هم هست يا پرهيز زنان از هر رفتارى كه جلب توجه كند ازاين آيه قابل استفاده نباشد, چنان كه استاد مطهرى به برخى از اين موارد اشاره كرده اند:
(ستر وجه و كفّين به اجماع فقهاى فريقين واجب نيست, حداكثر اين است كه مستحب است… پس آنچه بعدها رخ داده بالاتر است از حدود توصيه اخلاقى اسلامى, البته خود اعراب, نه اولياى دين در اين جهت بى تأثير نبوده اند.)29

آيه حجاب

(قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم إنّ الله خبير بما يصنعون. و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ و يحفظن فروجهنّ و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ…) نور/31 ـ 30
به مردان بگو ديدگان [از نظربازى] فروگذارند, و ناموس شان را محفوظ بدارند, اين براى آنان پاكيزه تر است. بى گمان خداوند به آنچه مى كنند آگاه است.
و به زنان مؤمن [هم] بگو ديدگان شان را فروگذارند و ناموس شان را محفوظ بدارند و زينت شان را جز آنچه از آن آشكار است آشكار نكنند, روسرى هاشان را برگريبانهاشان بيندازند و زينت شان را آشكار نكنند, مگر بر شوهران شان…
نكته هاى زير دراين آيه مهم به نظر مى رسند:
الف. مردان و زنان هر دو به (غضّ بصر) امر شده اند, و معناى اين عبارت كاهش دادن نگاه است; چنان كه استاد مطهرى به آن اشاره دارد:
(در آيه مورد بحث, معناى (يغضّوا من أبصارهم) اين است كه نگاه را كاهش بدهند; يعنى خيره نگاه نكنند و به اصطلاح علماء اصول, نظرشان آلى باشد نه استقلالى.)30
(اين نكته بايد اضافه شود كه برخى از مفسران كه (غضّ بصر) را به معناى ترك نظر گرفته اند مدعى هستند كه مقصود, ترك نظر به عورت است. همچنان كه جمله بعد نيز ناظر به حفظ عورت از نظر است. و باز همان طور كه فقها گفته اند, فرضاً مقصود از غضّ بصر, ترك نگاه به طور كلى باشد, اعم از نگاهى كه به منظور تماشا و التذاذ باشد و يا نگاهى كه لازمه مخاطبه است, متعلق نگاه ذكر نشده است كه چيست.)31
بنابراين از اين قسمت آيه, نمى توان استنباط كرد كه زنان بايد خود را بپوشانند تا مردان نگاه شان به آنها نيفتد, همان گونه كه در مورد عكس اين مطلب نيز چنين حكمى نداريم. در فقه بيان شده كه زنان نبايد به قصد لذت به بدن مرد نگاه كنند, اما بر مردان واجب نيست كه بدن خود را بپوشانند. اين قسمت از آيه چنين مى نمايد كه دراين مورد تفاوتى بين زن و مرد نيست.
ب. اين آيات, پس از آيه جلابيب نازل شده است و حدود حجاب را مشخص مى كند. در آيه آمده است كه زنان بايد روسرى هاشان را برگريبانهاشان بيندازند. بنابراين به نظر مى رسد كه تا پيش از نزول اين آيه زنان گريبانهاى خود را نمى پوشانده اند. از اين رو آنچه در تفسير آيه جلابيب ذكر شده كه پس از نزول آيه زنان مدينه تمام اندام خود را با چادر مشكى مى پوشانده اند, درست به نظر نمى رسد. مگر اينكه بپذيريم زنان مدينه پس از نزول آيه جلابيب از سرتا پاى خود را با پارچه هاى مشكى پوشانده اند, اما توسط پيامبر(ص) از اين پوشاندن كامل بدن منع شده اند و دراين آيه به آنان امر شده كه با روسرى هاى خود گريبانهاشان را بپوشانند.
ج. درآيه به زنان امر شده كه زينت خود را آشكار نكنند, مگر آنچه ظاهر است (و خواه ناخواه آشكار مى شود) در مورد مفهوم زينت نيز برداشتهاى متفاوتى ارائه شده كه همچون معناى جلباب طيف گسترده اى را در بر مى گيرد, ولى بى ترديد استثناى آنچه خودبه خود ظاهر مى شود, ما را در فهم صحيح كلمه زينت راهنمايى مى كند.
آيا اين استثنا ناظر به شرايط مكان و زمان نيست. گاه در شرايط خاص, مانند كار در مزرعه يا كار در مراكز بهداشتى و درمانى, به طور قهرى قسمتى از دست يا پا آشكار مى شود. آيا اين استثنا با توجه به احكام فقهى كه در اين موارد خاص وجود دارد ما را رهنمون نيست كه مقصود از زينت, قسمتهايى از بدن زن است كه آشكار بودن آن زن را به عنوان موجودى همچون كنيز (با توجه به آيه جلابيب) در جامعه معرفى مى كند؟ چنان كه در صدر آيه نيز به پوشاندن گريبان اشاره شده است, بويژه كه در ادامه آيه محارم را ذكر مى كند كه مى توان نزد آنها زينت خود را آشكار كرد؟

چكيده سخن

با توجه به آيات قرآن در مورد مسأله حجاب، به نظر مى رسد يكى از مهم ترين فلسفه هاى حجاب اين است كه زنان مسلمان در جامعه مورد تعرض جنسى قرار نگيرند و به شأن انسانى آنان لطمه وارد نشود. براى تحقق اين هدف, قرآن كريم دستورات ويژه اى براى زنان مسلمان بيان مى كند. اين دستورات با توجه به شرايط خاص زمان و مكان تغييرپذيرند; اما همواره اصل كلى حفظ شأن انسانى زن بايد رعايت شود. همان گونه كه لذت جنسى بردن از زن فراتر از چارچوب خانواده او را تا حد يك شىء پايين مى آورد, به همان ترتيب نگاه به زن به عنوان موجودى كه (جلب توجه) مرد را مى كند و اين موجود بايد به عناوين مختلف محدود شود تا توجه مرد جلب نشود, شأن زن را تا حد يك شىء فرو مى كاهد. آيا مى توان گفت زن به عنوان يك انسان داراى شخصيت, ويژگيهاى روانى و جسمى و نيازهاى متناسب با اين ويژگيها; بايد در خانه بنشيند, در جامعه ظاهر نشود و حتى صورت و دستهاى خود را بپوشاند, تا اين شىء جلب توجه مرد را نكند؟ با نگاهى دوباره به آيات قرآن مى توان فلسفه حجاب را از لابه لاى آيات آن دريافت.

پي نوشت :

1. براى ترجمه آيه ها دراين مقاله از قرآن كريم با ترجمه آقاى بهاء الدين خرمشاهى استفاده شده است.
2. مطهرى, مرتضى, پاسخهاى استاد به نقدهايى بر كتاب مسأله حجاب, قم, انتشارات صدرا, 1367, 47.
3. همو, مسأله حجاب, قم, صدرا, 80.
4. طباطبايى, محمدحسين, ترجمه الميزان, 16/461.
5. رازى, ابوالفتوح, روض الجنان و روح الجنان, بنياد پژهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى, 15/414.
6. طبرسى, فضل بن حسن, مجمع البيان, 8/557.
7. طباطبايى, محمدحسين, ترجمه الميزان, 16/461.
8. مكارم شيرازى, ناصر, تفسير نمونه, تهران, اسلاميه, 17/292.
9. طيّب, عبدالحسين, اطيب البيان, 10/499.
10. طبرسى, فضل بن حسن, جوامع الجامع, 2/321.
11. مطهرى, مرتضى, پاسخهاى استاد به نقدهايى بر كتاب مسأله حجاب, 50و 51.
12. رازى, ابوالفتوح, روض الجنان, 15/423.
13. طبرسى, فضل بن حسن, مجمع البيان, 8/557.
14. طباطبايى, محمدحسين, ترجمه الميزان, 16/462 و 473.
15. مكارم شيرازى, ناصر, تفسير نمونه, 17/293.
16. طوسى, محمدبن حسن, التبيان, 8/339.
17. طبرسى, فضل بن حسن, جوامع الجامع, 5/152.
18. همو, مجمع البيان, 8/578.
19. جرجانى, ابو المحاسن, تفسير گازر, 6/24.
20. بروجرى, تفسير جامع, 5/374.
21. رازى, ابوالفتوح, روض الجنان, 16/20.
22. حجت بلاغى, صدرالدين, حجة التفاسير, ذيل آيه 59 سوره نساء.
23. كاشانى, فتح الله, منهج الصادقين, 7/368.
24. تفسير اثنى عشرى, 10/488.
25. طباطبايى, محمدحسين, ترجمه الميزان, 16/509.
26. مكارم شيرازى, تفسير نمونه, 17/427.
27. قرشى, على اكبر, احسن الحديث, 8/387.
28. عابدينى, احمد, فصلنامه فقه, قم, دفترتبليغات اسلامى, شماره 23, بهار 1379, صفحات 49 تا 92.
29. مطهرى, مرتضى, پاسخهايى به نقدهايى بر كتاب مسأله حجاب,13.
30. همان, 33.
31. همان, 34و35.

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

یک شنبه 3 بهمن 1389  7:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها