0

اينشتين هايي که به درد هيچ کاري نمي خورند

 
rezamorid2
rezamorid2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 9
محل سکونت : خوزستان

اينشتين هايي که به درد هيچ کاري نمي خورند

اينشتين هايي که به درد هيچ کاري نمي خورند
مروري بر نارسايي هاي يادگيري و اختلالات هيجاني در دانش آموزان
  • عبارت «نارسايي يادگيري» به تفاوت ميان توانايي ذهني دانش آموز و پيشرفت تحصيلي وي در يک يا چند زمينه خواندن، نوشتن و رياضي اشاره دارد. بررسي هاي انجام شده، نارسايي هاي يادگيري را با تعدادي از مشکلات اجتماعي، هيجاني و رفتاري مرتبط ساخته است.

    معمولاً افسردگي، اضطراب، پرخاشگري و حرمت خودپايين و احساس تنهايي در کودکان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري به ميزان بيشتري ديده مي شود. مدرسه بخش عمده يي از زندگي دانش آموز را تشکيل مي دهد و نيمي از ساعت هاي بيداري دانش آموز در مدرسه صرف يادگيري، دوست يابي و ايجاد هويت خود در ارتباط با ديگران مي شود. تجربه هاي مدرسه بر تحول نخستين کودک تاثير بسزايي دارد. بنابراين منطقي به نظر مي رسد کودکي که در يادگيري با دشواري قابل توجهي روبه رو مي شود، با پيامدهاي منفي آن در آينده مواجه خواهد شد. ممکن است اختلال هاي يادگيري به طور قوي با مشکلات هيجاني مرتبط باشند چرا که نارسايي هاي اساسي که در يادگيري نقش دارند، تحول اجتماعي و هيجاني را نيز تحت تاثير قرار مي دهند. مي توان گفت اگرچه هنوز علت مشکلات هيجاني به طور دقيق روشن نيست. با اين وجود انکار اين يافته هاي تحقيقاتي که بسياري از کودکان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري از برخي مشکلات هيجاني، رفتاري و اجتماعي رنج مي برند نيز دشوار است. برخي از مشکلات هيجاني در افراد مبتلا به نارسايي هاي يادگيري به شرح ذيل است.

    افسردگي

    افسردگي مي تواند تاثير بسزايي بر عملکرد تحصيلي دانش آموز داشته باشد به همين دليل افسردگي دوران کودکي را بايد جدي گرفت. کودکان پيش دبستاني افسرده ممکن است بيش فعال، پرخاشگر يا نافرمان به نظر آيند که اين امر تا حدودي به اين علت است که آنها مهارت زباني مناسبي براي ابراز احساسات خود ندارند و کودکان مقطع ابتدايي که به افسردگي مبتلا هستند، معمولاً کج خلق، بي تفاوت، حواس پرت و همچنين غمگين به نظر مي آيند. اغلب کودکان افسرده وهله هاي غمگيني همراه با برون ريزي و افت تحصيلي را تجربه مي کنند. امروزه بسياري از پژوهشگران دريافته اند دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري در مقايسه با همکلاسي هاي خود افسردگي بيشتري را تجربه مي کنند و کودکان کم سن و سال تري که مبتلا به نارسايي هاي يادگيري هستند در مقايسه با کودکان بزرگ تر مبتلا به آن، افسردگي بيشتري را تجربه مي کنند. اين امر شايد به اين دليل باشد که کودکان بزرگ تر درک بيشتري از نارسايي هاي يادگيري خود دارند و مي توانند سازگاري بهتري داشته باشند. در مورد علل وجود افسردگي در کودکان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري، تبيين هاي بسياري وجود دارد. اصولاً برخي کودکان قادر نيستند ناکامي ها و شکست هاي پي در پي ناشي از اين نارسايي خود را تحمل کنند. اگر دلسردي آنها مهار نشود، مي تواند به احساس درماندگي، عدم کفايت و نااميدي منجر شود. همچنين برچسب خوردن و شناسايي شدن به عنوان فردي متفاوت از همسالان خود مي تواند احساس انزواي کودک را افزايش دهد. اگر افسردگي در دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري جدي گرفته نشود، ممکن است عواقب بدتري به دنبال داشته باشد.

    اضطراب

    معمولاً دانش آموزان مبتلا به اضطراب به دليل رفتارشان به سادگي شناسايي مي شوند. اغلب آنان عصبي يا گوش به زنگ به نظر مي رسند. ممکن است اضطراب دانش آموز در ارتباط با وقايع مدرسه، به طور مثال، تمسخر همکلاسي ها در زنگ تفريح باشد يا ممکن است ناشي از برخي موضوعات خاص مانند مشکلات يادگيري يا اضطراب جدايي از والدين خود باشد. دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري، در مقايسه با دانش آموزان بدون نارسايي، اضطراب بيشتري را تجربه مي کنند. ممکن است اضطراب شديد آنان با اين احساس دانش آموز مرتبط باشد که مسائل از کنترل او خارج است. همچنين نگراني در مورد عملکرد واقعي مانند نگراني پس از تحويل دادن تکاليف نيز مي تواند در بروز اضطراب در دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري سهيم باشد. معمولاً دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري اضطراب خود را به طور مستقيم بروز مي دهند، به عنوان مثال به خود شک مي کنند که «اگر قبول نشوم چه مي شود؟» اضطراب اين دانش آموزان مي تواند به صورت شکايت هاي جسماني نيز نشان داده شود. اين دانش آموزان که اضطراب خود را به صورت جسماني نشان مي دهند، از نگراني هاي خود آگاه نيستند و به جاي آن صرفاً علائم جسماني اضطراب از جمله سردرد، دل درد و خستگي مفرط را احساس مي کنند. ممکن است معلم يا والدين آنان چنين تصور کنند که اين شکايت هاي جسماني ساختگي و براي گريز از انجام تکليف است. علائم جسماني به احتمال زياد درماندگي کودک را نشان مي دهد و ممکن است تلاش هايي ناهوشيارانه براي جلب حمايت اطرافيان نيز به شمار آيند.

    پرخاشگري

    پرخاشگري دانش آموزان مي تواند طيف گسترده يي از زورگويي گرفته تا نافرماني و برون ريزي تخريبگر داشته باشد. در صورتي که دانش آموزان شيوه هاي ديگري براي ابراز ناکامي خود نيابند، به برون ريزي مي پردازند. رفتار پرخاشگرانه دانش آموز مي تواند تاثير پايداري بر عملکرد تحصيلي و اجتماعي داشته باشد و نبايد مورد اغماض قرار گيرد. همچنين برخي پژوهشگران بر اين باورند که نارسايي هاي يادگيري به طور خاص علت بروز پرخاشگري دانش آموزان است، شايد به اين علت که اين نارسايي ها در چرخه ناکامي، شکست و محدوديت مهارت ها نقش دارند. عدم موفقيت در مدرسه مي تواند به رفتارهاي ضداجتماعي فرد در آينده منجر شود، چرا که اين گروه از دانش آموزان قادر نيستند به اهداف خود برسند. با اين همه برخي تحقيقات نيز از اين يافته ها پشتيباني نمي کنند. دانش آموز مبتلا به مشکلات يادگيري احتمالاً بيش از بقيه رفتارهاي تدافعي همچون خصومت هاي کلامي نشان مي دهد يا شروع کننده درگيري هاي جسماني است. ممکن است مهارت هاي ضعيف نيز منجر به رفتار پرخاشگرانه شود. نداشتن توانايي بحث کردن، جلوگيري از اوج گرفتن مشاجره يا حتي ناتواني در عذرخواهي به شيوه يي مناسب به دعوا مي انجامد. اگر دانش آموزي نتواند ناکامي خود را به صورت کلامي ابراز کند، آن را معمولاً به صورت جسماني نشان مي دهد. در صورتي که برخي دانش آموزان با ميزاني از ناکامي، نااميدي طرد شدن از سوي همسالان و بيزاري از خود مواجه شوند، اين امکان وجود دارد که به سوي ديگران حمله ور شوند، به ويژه به سوي افرادي که بيشتر از سايرين اين احساسات را برمي انگيزند. به طور کلي نمي توان و نبايد صرفاً به علت وجود نارسايي هاي يادگيري، پرخاشگري را پيش بيني کرد. با وجود اين در برخي دانش آموزان و در بعضي موقعيت هايي که عواملي همچون محروميت هاي اقتصادي وجود دارد، نارسايي هاي يادگيري مي تواند به ساير عوامل افزوده شود و به برون ريزي مشکلات رفتاري منجر شود.

    حرمت خودپايين

    حرمت خود صرفاً يک مفهوم کلي نيست، بلکه شامل جنبه هايي همچون نگرش به خود، آگاهي داشتن از استعدادهاي خود و تصديق آنها، روش هاي مقابله با شکست و توانايي مقابله با چگونگي نگرش ديگران نسبت به ما مي شود. معمولاً آموزگاران دانش آموزاني را که حرمت خودپاييني دارند، مي شناسند. اين دانش آموزان ممکن است نتوانند تحسين ديگران را بپذيرند و به نظر مي رسد خودشان را دوست ندارند. حرمت خودضعيف مي تواند عاملي مهم در دور باطل عملکرد ضعيف دانش آموز به حساب آيد. به عنوان مثال دانش آموزاني که احساس مي کنند «کودن» هستند، در حل مسائل رياضي تلاش نمي کنند و در نتيجه نمره پايين آنان بر بينش اوليه آنها صحه مي گذارد. در واقع نگرش منفي نسبت به خود يا احساس معيوب بودن، دانش آموز را از داشتن يک ارزيابي واقعي نسبت به مهارت ها و استعدادهاي خود بازمي دارد. تحقيقات فراواني که در زمينه حرمت خود دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري صورت گرفته است نشان مي دهد اين گروه از دانش آموزان حرمت خودضعيف تري دارند. اين امر ممکن است ناشي از شکست هاي مکرري باشد که آنها تجربه مي کنند. همچنين گاه ممکن است اين دانش آموزان، نارسايي هاي خود را تعميم دهند و يک تصوير کلي منفي از خود داشته باشند. حرمت خودضعيف مي تواند با حساسيت بيش از حد نيز در ارتباط باشد. دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري از تحقير شدن بيشتر واهمه دارند و تجربه هاي شکست پي در پي، آنها را به آساني ناکام مي سازد. همچنين اين احتمال وجود دارد که آنان در زمينه مهارت هاي تحصيلي، اجتماعي، رفتاري و غيرتحصيلي احساس عدم کفايت داشته باشند. با توجه به اينکه حرمت خود، نسبت به ساير زمينه هاي سلامت هيجاني بسيار اساسي است، لذا مولفه هاي آموزشي براي پرورش حرمت خود مي توانند تاثير بسزايي داشته باشند.

    احساس تنهايي

    دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري در روابط ميان فردي خود مشکلات بيشتري را تجربه مي کنند. آنها در مقايسه با همکلاسي هاي بدون نارسايي از شايستگي اجتماعي کمتري برخوردارند. مثلاً رفتارهاي محاوره يي آنان از جرات ورزي و تاثيرگذاري کمتري برخوردار است و ممکن است ارتباطات غيرکلامي را نادرست برداشت کنند. اين دانش آموزان معمولاً در پذيرش اجتماعي، خود را منفي ارزيابي مي کنند و بيشتر مورد سوءاستفاده همکلاسي هاي خود قرار مي گيرند. اغلب حالت انفعالي توام با نارسايي هاي يادگيري مي تواند روابط مثبت با همسالان را به تاخير اندازد بنابراين احتمال مي رود دانش آموزان مبتلا به نارسايي هاي يادگيري بيشتر توسط همکلاسي هاي خود طرد شوند. آنان احساس مي کنند با ديگران متفاوت هستند و به همين دليل احساس تنهايي بيشتري مي کنند. شايد اين دانش آموزان به دليل طرد شدن هاي پي در پي توسط همکلاسي هاي خود، انتظار داشته باشند در آينده نيز احساس تنهايي بيشتري کنند. شايد بهترين شيوه به حداقل رساندن مشکلات هيجاني، رفتاري و اجتماعي مرتبط با نارسايي هاي يادگيري اين باشد که به بررسي مستقيم اين نارسايي ها بپردازيم. همچنين ارائه خدمات حمايتي مناسب نيز ضروري است و مي توان اين خدمات را با همکاري متخصصان يادگيري به بهترين وجه انجام داد. آگاه ساختن دانش آموزان از موفقيت افراد مشهوري که با نارسايي هاي يادگيري دست و پنجه نرم مي کردند نيز مي تواند الهام بخش باشد زيرا اين آگاهي بر اين امر دلالت مي کند که هر چقدر هم درگيري دانش آموزان با مشکلات يادگيري شان دشوار باشد، مي توانند به آ ينده يي درخشان دست يابند. به عنوان مثال، در دوران کودکي توماس اديسون، والدين و حتي خود او بر اين باور بودند که وي «کودن» است. مجسمه ساز معروف آگوست رودين به عنوان فردي «آموزش ناپذير» برچسب خورد. حتي به آلبرت اينشتين که يک نابغه واقعي بود، گفتند «به درد هيچ کاري نمي خورد».
     

  • جمعه 8 آبان 1388  11:01 PM
    تشکرات از این پست
    rezamzd
    rezamzd
    کاربر طلایی1
    تاریخ عضویت : فروردین 1388 
    تعداد پست ها : 1848
    محل سکونت : تهران

    پاسخ به:اينشتين هايي که به درد هيچ کاري نمي خورند

     دوست عزیز سلام
     این مطلب شما به مربوط به این تالار نمباشد خواهشمند است این مطلب را در تالار مربوطه قرار دهید.
    با تشکر

     

    .... ..

                          

    شنبه 9 آبان 1388  4:32 PM
    تشکرات از این پست
    دسترسی سریع به انجمن ها