گاليله گاليلئو در سال 1564 در پيزا واقع در ايتاليا متولد شد وي تا 19 سالگي تمام مطالعات خود را درادبيات متمرکز کرده بود تا يانکه روزي در يکي از مراسم مذهبي کليسا مشاهده چهل چراغي که در بالاي سرش نوسان مي کرد توجه او را جلب کرد او هنگام مشاهده توجه کرد که هر چند دامنه نوسان هر بار کوتاهتر مي شود ليکن زمان نوسان همواره ثابت باقي مي ماند اغلب انسانها شايد در اين مشاهده چيز خاصي را نمي يافتند ولي گاليله از روح کنجکاوي و پژوهشگر دانشمندان برخوردار بود او از آن لحظه شروع به اجراي يک رشته آزمايشهاي عملي کرد به اين ترتيب که وزنه هايي را به يک ريسمان بست و از محلي آويزان نمود و آنها را به اين سو و آن سو به نوسان درآورد در آن دوران هنوز ساعتهاي دقيق با عقربه ثانيه شمار نبود و بنابراين گاليله براي اندازه گيري زمان حرکات وزنه هاي آويزان و در حال نوسان از ضربات نبض خود سود مي جست او دريافت که مشاهداتش در کليساي جامع پيزا صحت دارد. اگر چه دامنه نوسان هر بار کوتاهتر مي شد اما هر نوسان زمان مشابه نوسانهاي قبلي را در بر مي گرفت به اين ترتيب گاليله قانون آونگ را کشف کرده بود قانون آونگ گاليله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار مي رود مثلاٌ براي اندازه گيري حرکات ستارگان و يا مهار روند کار ساعتها از اين قانون استفاده مي کنند آزمايشهاي او در باره آونگ آغاز فيزيک ديناميک جديد بود واکنشي که قوانين حرکت و نيروهايي را که باعث حرکت مي شوند در بر مي گيرد گاليله در سال 1588 در دانشگاه پيزا مدرک دکتري(استادي) گرفت و در همانجا براي تدريس رياضيات باقي ماند.
او در 25 سالگي دومين کشف بزرگ علمي خود را به انجام رسانيد کشفي که باعث از بين رفتن يک نظريه به جا مانده دو هزار ساله شد و دشمنان زيادي برايش افريد در دوران گاليله بخش بسياري از علوم بر اساس فرضيه هاي فيلسوف بزرگ يوناني – ارسطو که در قرن 4 پيش از ميلاد مي زيست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامي علوم به شمار مي آمد هر کس که به يکي از قانونها و قواعد ارسطو شک مي کرد انسان کامل و عاقلي به شمار نمي آمد يکي از قواعدي که ارسطو بيان کرده بود اين ادعا بود که اجسام سنگين تندتر از اجسام سبک سقوط مي کنند گاليله ادعا مي کرد که اين قاعده اشتباه است به طوري که مي گويند او براي اثبات اين خطا از استادان هم دانشگاهي خود دعوت به عمل آورد تا به همراه او به بالاترين طبقه برج مايل پيزا بروند گاليله دو گلوله توپ يکي به وزن 5 کيلو و ديگري به وزن نيم کيلو با خود برداشت و از فراز برج پيزا هر دو گلوله را به طور همزمان به پايين دها کرد در کمال شگفتي تمام حاضران در صحنه مشاهده کردند که هر دو گلوله به طور همزمان به زمين رسيدند گاليله به اين ترتيب يک قانون فيزيکي مهم را کشف کرد(سرعت سقوط اجسام به وزن آنها بستگي ندارد).
در همين موقع گاليله مشغول مطالعه بود که ناگهان شايع شد که در سوئيس عدسي ها را با هم ترکيب کرده اند وتوانسته اند اجسام را از مسافات دور مشاهده نمايند از اين موضوع اطلاع صحيحي در دست نيست ولي اينطور مشهور است که زاخاري يانسن که در ميدلبورک عينک ساز بود اولين دوربين نزديک کننده اشياء را بين سالهاي 1590 و 1609 ساخته بود ولي عينک ساز ديگري بنام هانس يپرشي اختراع او را با تردستي از او مي ربايد و در اکتبر 1608 امتياز آن را به نام خود ثبت مي نمايد گاليله هم در اين موقع موفق به ساختن دوربين مشابهي گرديد ولي اين دستگاه قدرت زيادي نداشت اما مطلب مهم اين بود که اصل اختراع کشف شده بود و ساختن دوربين قوي تر فقط کار فني بود. اين دوربين به رئيس حکومت ونيز تقديم شد و در کنار ناقوس سن مارک گذاشته شد سناتورها و تجار ثروتمند در پشت دوربين قرار گرفتند و همگي دچار حيرت و تعجب شدند چون آنها خروج مؤمنين را از کليساي مجاور و کشتيهايي را که در دورترين نقاط افق در حرکت بودند مشاهده نمدند ولي گاليله فوراٌ دوربين را به طرف آسمان متوجه ساخت مشاهده مناظري که تا آن زمان هيچ چشمي قادر به تماشاي آن نبود شور و شعفي فراوان در گاليله به وجود آورد گاليله مشاهده نمود که ماه بر خلاف گفته ارسطو که آن را کره اي صاف و صيقلي مي دانست پوشيده از کوه ها و دره هايي است که نور خورشيد برجستگي هاي آنها را مشخص تر مي سازد به علاوه ملاحظه نمود که چهار قمر کوچک به دور سياره مشتري در حرکت هستند و بالاخره لکه هاي خورشيد را به چشم ديد دانشمند بزرگ در سال 1610 تماماين نتايج را در جزوه اي به نام کتاب قاصد آسمان انتشار داد که موجب تحسين و تمجيد بسيار گشت ولي انتشار کتاب قاصد آسمان قط تحسين و تمجيد همراه نداشت بلکه جمعي از مردم بر او اعتراض کردند و از او مي پرسيدند چرا تعداد سيارات را 7 نمي داند و حال آنکه تعدادفلزات 7 است و شمعدان معبد 7 شاخه دارد ودر کله آدمي 7 سوراخ موجود است گاليله در جواب تمام سؤالات فقط گفت با چشم خود در دوربين نگاه کنيد تا از شما رفع اشتباه شود.
مشاهدات و پژوهشهاي گاليله او را به اين وادي رهنمون شدند که فرضيه هاي علمي را که بر اساس آنها زمين در مرکزيت عالم قرار داشت و خورشيد و سارگان به دور آن مي گشتند مردود مي شمرد. نزديک به نيم قرن پيش از آن کوپرنيک اثر بزرگ خود را که طي آن ثابت کرد خورشيد در مرکز دستگاه ستاره اي ما نيست و زمين و سياره ها به دور آن مي گردند- در معرض اذهان عموم قرار داده بود. اين فرضيه کوپرنيک مورد لعن و نفرين کليسا قرار گرفته بود و زماني که گاليله اشکارا اعلام داشت که اين فرضيه صحت دارد و او با آن موافق است، نظريه کوپرنيک بدست فراموشي سپرده شده بود اعلاميه گاليله اعتراضات شديد را برانگيخت روحانيون عالي مقام کليساي کاتوليک دوباره خشمگينانه فرضيه کوپرنيک را به شدت محکوم کردهو آن را مطرود شمردند گالليه با شخصيتهاي بزرگي مانند کاردينال بلارين و کاردينال باربريني سابقه دوستي داشت که از او حمايت مي کردند ولي اين شخصيتهاي بزرگ نتوانستند مانع آن نبود و روحانيون براي هر چيز غير از کتاب مقدس و ارسطو ارزش قائل نبودند و کليسا هرگز اجازهنمي داد که يک فرد غير روحاني کتاب مقدس را به مطابق ميل خود تغيير دهد. چون اين کار ممکن نبود طبعاٌٌ مي بايست گالليه محکوم شود و حتي اگر خود پاپ هم صميم قلب معتقد به عقايد کوپرنيک بود محاکمه گاليله و محکوميت او اجتناب ناپذير بود در سال 1632 که دوست کاردينال باربريني بنام اوربن هفتم پاپ شده بود از موقعيت استفاده کرد و ضربت بزرگي را وارد نمود وي کتابي به زبان ايتاليايي منتشر کرد که در آن سه نفر مشغول گفتگو هستند يکي از آنها بطلميوس و دو نفر ديگر از کوپرنيک دفاع مي کنند. با انتشار اين کتاب خشم و غضب روحانيون چند صد برابر گشت و بدتر از همه اينکه براي شخص پاپ اين سوءتفاهم ايجاد شد که شخص ابله واحمقي در مکالمات از بطلميوس دفاع مي کند خود اوست. گاليله را به رم احضار کردند و او را در منزل يکي از اعضاي عالي رتبه ديوان تفتيش عقايد جاي دادند در همين اوقات دختر پدر مقدس مشغول تهيه ادعانامه او بود و در روز 20 ماه ژوئن 1633 محکوم را به آنجا احضار کردند و در 22 ژوئن وادارش نمودند که توبه نامه زير را امضاء کند.
در هفتادمين سال زندگي در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حالي که کتاب مقدس را پيش چشم دارم و با دستهاي خود لمس مي کنم توبه مي کنم و ادعاي خالي از حقيقت حرکت زمين را انکار مي کنم و آنرا منفور و مطرود مي نمايم.
گاليله بعد از محاکمه در منزل دوستش پيکولوميني اسقف شهر سين محبوس شد ولي بعد از مدتي به او اجازه داده شد تا در خانه ييلاقي خود واقع در آرستري اقامت کند.
گاليله تا دم مرگ بر اعتقاد خويش پاي برجا ماند او به طور پنهاني به آزمايشهاي تجربي خود ادامه داد و پيش از آنکه در سال 1642 در آستري در حومه فلورانس دار فاني را وداع گويد دو کتاب ارزشمند ديگر را نيز به رشته تحرير درآورد آثار او نخست در سال 1835 از سوي کليساي کاتوليک از ليست سياه،(ليست کتابهاي ممنوعه) خارج شد و اجازه انتشار يافت امروزه ما به گاليله به عنوان يک پژوهشگر سخت کوش که بشريت بسيار به او مديون است احترام مي گذاريم او به جهان نشان داد که يک دانشمند بايد آزادي را داشته باشد که نظريه هايي را که اشتباه هستند نقد کند و نظريه هاي جديدي را بنيان گذارد او همچنين نشان داد که يک دانشمند نبايد خود را گرفتار دستورها و يا روايات ديني تحريف شده کند.