0

پروين اعتصامي3

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پروين اعتصامي3

ارزش زن در نگاه پروين اعتصامى

زن هماره در گذر تاريخ در پرده‏اى از ابهام و ترديد قرار داشت و به بهانه‏هاى مختلف از حضور در اجتماع منع مى‏شد و مجبور بود كه انديشه‏ها، آرزوها و خواسته‏هايش را در چهار ديوارى خانه به فراموشى بسپارد و براى گذراندن لحظه‏ها به امور جزيى و به نظر كم اهميّت بپردازد. نه تنها انسان‏هاى عامى و بى‏سواد زنان را به چشم يك انسان بى‏اراده و بى‏اختيار مى‏نگريستند كه حتّى انديشمندان و متفكّران زمانه نيز براى زن هيچ‏گونه حقّ و حقوقى قائل نبودند و همواره آنان را در پشت ميله‏هاى انديشه‏هاى غلط خود به اسارت مى‏كشيدند.

پروين كه در زمان خود شاهد اين بى‏عدالتى‏ها نسبت به زنان بود، بارها اعتراض خود را در مورد اين مسأله نشان داده و سعى مى‏كرد كه با سرودن اشعارى، ارزش واقعى زنان را به آن‏ها نشان دهد و به زنان مى‏آموخت تا با انجام كارهاى بيهوده و دلبستگى‏هاى سطحى اجازه ندهند كه ديگران سرنوشت‏شان را رقم بزنند و به دلخواه خود قانون وضع كنند.

در روزگارى كه پروين زندگى مى‏كرد، زنانى وجود داشتند كه براى آزادى و رهايى خود از قيد و بندهايى كه توسّط ديگران براى‏شان به وجود آمده بود، تلاش مى‏كردند. امّا فضاى سنگينى كه بر جامعه‏ى آن روز حاكم بود و مانع هرگونه فعاليّت زنان مى‏شد، باعث گشت تا بيش‏تر اين زنان به‏خاطر اين فعاليّت‏ها از جامعه طرد شوند و يا حتّى جان‏شان را از دست بدهند.(13)

هرچند پروين يك شاعر سياسى نيست و به صراحت از اين مسأله در ديوانش سخن به ميان نياورده است، امّا با اين وجود او تحت تأثير جنبش‏ها و تحوّلات فكرى زمان خود قرار گرفته بود و سعى مى‏كرد با دگرگونى‏هايى كه در اجتماع رخ مى‏داد، همراه شود و سهمى در آن داشته باشد. امّا حكومت مستبد آن زمان به او اجازه نمى‏داد كه به‏صورت علنى تمام سخن خود را بيان كند. زيرا »آنان كه به مبارزه براى آزادى و عليه اختناق سياسى پرداختند سرنوشتى ديگرگونه انتظارشان را مى‏كشيد. عارف، شاعر ملّى به انزواى تبعيد پناه برد، سيّد اشرف‏الدّين حسينى، شاعر مردم را مجنون معرّفى كردند و به تيمارستان شهر نو بردند، عشقى را در خانه‏اش ترور كردند، دهان فرّخى يزدى را به جرم وصف آزادى دوختند، لاهوتى روزگار خود را در مهاجرت اجبارى گذراند، بهار پس از مبارزات سياسى، تبعيد و زندان، سرگرم نشر روزنامه و كارهاى ادبى شد.(14)» و پروين كه از شرايط سخت سياسى آن روز خبر داشت، چاره‏اى نداشت جز اين‏كه به صورت غيرمستقيم و در پرده‏اى از ابهام به دفاع از حقوق زن بپردازد و زيركانه قصد داشت كه به هم‏جنسان خود بفهماند تا دست از مبارزه برندارند و در برابر جور و ظلم ديگران سكوت نكنند.

مهم‏ترين و مشهورترين شعرى كه پروين در آن به دفاع از حقوق زن برمى‏خيزد و او را با مرد برابر مى‏داند، شعر »فرشته‏ى انس« است. از نگاه پروين زن سرمنشاى محبّت و مهربانى است و بدون او روان انسان‏ها خواهد پژمرد. »ركن خانه‏ى هستى« صفتى است كه پروين به زن داده و به اين وسيله او را مورد ستايش قرار مى‏دهد:

در آن سراى كه زن نيست، انس و شفقت نيست

در آن وجود كه دل مُرده، مرده است روان

به هيچ مبحث و ديباچه‏اى قضا ننوشت

براى مرد كمال و براى زن نقصان

زن از نخست بُوَد ركن خانه‏ى هستى

كه ساخت خانه‏ى بى‏پاى بست و بى‏بنيان

زن ار به راه متاعب(15) نمى‏گداخت چو شمع

نمى‏شناخت كس اين راه تيره را پايان

»ديوان پروين اعتصامى، ص 275»

از نگاه پروين، آنانى كه مرد را برتر و كامل‏تر از زن مى‏دانند و به نقص و ناتوانى وجود زن اعتقاد دارند، تحت تأثير باورهاى غلطى هستند كه همين باورهاى غلط سال‏هاى سال است كه دست و پاى زن را بسته و به او اجازه نمى‏دهد كه حتّى از طبيعى‏ترين حقّ خود دفاع كند. حقّ زندگى كردن، آزاد بودن، آزاد انديشيدن و ... حتّى در كتاب آسمانى، قرآن كريم نيز چنين سخنى گفته نشده است كه مرد كامل‏تر از زن است و زن به علّت كم‏خردى مى‏بايست از مرد اطاعت كند و يا احياناً توسّط آن‏ها مورد ظلم و ستم و تعدّى قرار گيرد.

عدّه‏اى هم بر اين باورند كه حضرت حوّا از شيطان فريب خورد و بنا به وسوسه‏هاى شيطان از ميوه‏اى خورد كه خداوند استفاده از آن را بر حضرت آدم و حوّا منع كرده بود. حضرت حوّا بعد از اين‏كه از دستور خداوند سرپيچى كرد، حضرت آدم را هم وسوسه كرد تا از آن ميوه‏ى ممنوعه بخورد. بنابراين حضرت حوّا )زن( شيطانى بود كه حضرت آدم)مرد( را به گمراهى كشاند و او را از بهشت، جايگاه اوّليه‏ى انسان‏ها دور كرد. اگر به قرآن كريم برگرديم، متوجّه خواهيم شد كه چنين باورى در كتاب آسمانى ما بيان نشده و حتّى خداوند حضرت آدم را نشانه‏ى عصيان و طغيان معرّفى مى‏كند: »براساس آيات قرآنى زن و مرد هر دو فريب خوردند و لغزيدند.« در آيين اسلام اگر آدم اغوا شد، اغواى او ناشى از اغواگرى حوّا نبود، بلكه هر دوى آن‏ها با هم لغزيدند... نكته‏ى مهم‏تر كه كم‏تر مدّنظر قرار گرفته اين است كه در قرآن، خداى تعالى، عصيان را به آدم نسبت داده است و )عصى آدم ربه فغوى( سوره‏ى طه، آيه‏ى 16)­.35)

پروين در ادامه‏ى شعر )فرشته‏ى انس( زن را فرشته صفتى مى‏داند كه چون شياطين روزگار چشم ديدنش را ندارند، بى‏دليل به او طعنه مى‏زنند و سعى مى‏كنند تا با دروغ اين فرشته‏صفتان را در نظر همگان بد جلوه دهند. به‏نظر پروين تمام انسان‏هاى بزرگ به خاطر محبّت و توجّه زنى به اين مقام رسيده‏اند و اگر مادر نبود آن‏ها نيز بى‏شك اين‏گونه نمى‏باليدند و در عرصه‏ى علم و هنر و دانش نمى‏درخشيدند:

فرشته بود زن آن ساعتى كه چهره نمود

فرشته بين كه بَرو طعنه مى‏زند شيطان

اگر فلاطن و سقراط بوده‏اند بزرگ

بزرگ بوده پرستار خردى ايشان

به گاهواره‏ى مادر به كودكى بس خُفت

سپس به مكتب حكمت حكيم شد لقمان

چه پهلوان و چه سالك، چه زاهد و چه فقيه

شدند يكسره شاگرد اين دبيرستان

»ديوان پروين اعتصامى، ص 279»

هرچند در اجتماع به زن بى‏اعتنايى شود و از رشد فكرى او ممانعت به عمل آيد، حاصل اين بدرفتارى‏ها، خواه‏ناخواه بعدها در جامعه ديده خواهد شد. زيرا زن همان مادرى خواهد شد كه قرار است فردا فرزندش را تربيت كند و براى خدمت به هم‏نوعان خود آن‏ها را پرورش دهد. امّا راستى زنى كه حقّ هيچ دخالتى در امور سياسى و اجتماعى ندارد و حتّى قادر به خواندن و نوشتن نيست، آيا مى‏تواند فرزندان آگاه پرورش دهد؟ هرگز! در نگاه پروين زن و مرد لازم و ملزوم يكديگر هستند. زندگى بدون هيچ‏كدام از آن‏ها شكل نمى‏گيرد و هر دوى آن‏ها به‏طور برابر بار سنگين زندگى را به دوش مى‏كشند. در درياى موّاج روزگار، يكى كشتى است و ديگرى كشتى‏بان. كشتىِ بدون كشتى‏بان سرانجام نابود مى‏شود و كشتى‏بانى كه كشتى نداشته باشد، قادر به انجام هيچ كارى نيست. پس چرا مى‏بايست در اين ورطه وظيفه‏ى زن كوچك شمرده شود و حقّ و حقوقش پايمال گردد:

وظيفه‏ى زن و مرد، اى حكيم دانى چيست

يكى‏ست كشتى و آن ديگرى‏ست كشتى‏بان

چو ناخداست خردمند و كشتى‏اش محكم

دگرچه باك زامواج و ورطه و توفان

به روز حادثه اندر يَم(17) حوادث دَهر

اميد سعى و عمل‏هاست هم از اين هم از آن

هميشه دختر امروز مادر فرداست

زمادرست ميسّر بزرگى پسران

»ديوان پروين اعتصامى، ص 279»

پروين در حالى از حقوق زن دفاع مى‏كند كه بارها خود در حين مطالعه‏ى آثار شاعران و نويسندگان پيشين، با نوشته‏ها و سروده‏هايى روبه‏رو شده بود كه سخنان ناروايى در مورد زن مى‏گفتند و به مقام و شخصيّت او توهين مى‏كردند. براى نمونه سعدى در كتاب بوستان در مورد زن اين‏گونه مى‏سُرايد:

در خرّمى بر سرايى ببند

كه بانگ زن از وى برآيد بلند

چو زن راه بازار گيرد بزن

وگرنه تو در خانه بنشين چو زن

چو بينى كه زن پاى برجاى نيست

ثبات از خردمندى و راى نيست

گريز از كَفَش در دهان نهنگ

كه مردن به از زندگانى به ننگ(18)

در اين‏جاست كه پروين با خواندن اين سخنان دردناك در مورد زن تصميم مى‏گيرد تا كارى كند و صورت حقيقى زن را كه به خاطر باورهاى غلط در پرده‏اى از ابهام و ترديد قرار گرفته بود، به همگان نشان دهد و او را ركن خانه‏ى هستى معرّفى كند:

زن نكوى نه بانوى خانه تنها بود

طبيب بود و پرستار شحنه و دربان

به روزگار سلامت رفيق و يار شفيق

به روز سانحه تيمار خوار و پشتيبان

»ديوان پروين اعتصامى، صص 280 - 279»

در شعر »فرشته‏ى انس« بعد از اين‏كه شاعر از صفات نيك زن سخن مى‏گويد و او را شايسته‏ى هرگونه تمجيد و تعريف مى‏داند، رو به زنان زمان خود مى‏كند و از آن‏ها مى‏خواهد كه مواظب رفتار و كردار خود باشند. سخنان بيهوده نگويند و به فكر امور سطحى و جزيى نباشند:

زبيش و كم، زن دانا نكرد روى تُرُش

به حرف زشت نيالود نيك مرد دهان

چه زن چه مرد كسى شد بزرگ و كامروا

كه داشت ميوه‏اى از باغ علم در دامان

»ديوان پروين اعتصامى، ص 280»

فراگيرى علم و دانش توسّط زنان تنها راهى است كه مى‏توان با آن باورها و عقيده‏هاى نادرستى كه در مورد زنان وجود دارد را از بين برد. ساده زيستن يكى ديگر از نكاتى است كه پروين به آن توجّه دارد و از زنان مى‏خواهد كه به خاطر مشتى پول و طلا و زر، آزادى خود را نفروشند و اسير خواسته‏هاى ديگران نگردند:

نه بانوست كه خود را بزرگ مى‏شمرد

به گوشواره و طوق و به ياره‏ى(19) مرجان

چو آب و رنگ فضيلت به چهره نيست چه سود

ز رنگ جامه‏ى زربفت و زيور رخشان

»ديوان پروين اعتصامى، ص 281»

البتّه پروين در جاى‏جاى سروده‏هايش از زن و علّت عدم دخالت او در امور مختلف زندگى سخن گفته است و هميشه تأكيد داشته كه اگر زنان ما اين‏گونه اسير خواسته‏هاى ديگران شده‏اند و از حقِّ خود محروم گشته‏اند، مقصّر اصلى خودشان هستند. زيرا به جاى اين‏كه به علم و دانش رو آورند و كسب فضيلت نمايند، به مسايل پيش پا افتاده‏ى زندگى دل بسته و به ديگران اجازه داده‏اند كه از نادانى و ناآگاهى‏هاى‏شان سوء استفاده نمايند و هر قانونى كه به نفع خودشان است، وضع كنند.

و اين رسالت پروين است كه به جاى ديگران سخن بگويد، از حقِّ آن‏ها دفاع كند و راه درست را به آن‏ها نشان دهد. او شاعرى است كه فقط به فكر سرودن و خود نشان دادن نبود. او با درد و غم مردم جامعه‏ى خود زندگى مى‏كرد و اين درد و غم، او را براى لحظه‏اى آرام نمى‏گذاشت. وقتى از زن مى‏گفت و رنج آن‏ها را در سروده‏هايش به تصوير مى‏كشيد، اميدوار بود كه روزى زنان سرزمين‏اش از جهل و نادانى دست بردارند و به تمام امور سطحى و بيهوده‏ى زندگى خود پشت پا زنند و با كسب علم و دانش به بلنداى وجودى خود دست يابند. از نظر پروين چه مرد و چه زن، تنها ملاك برترى‏شان ايمان و تقوا است و هركس كه اين صفت پسنديده را نداشت، هميشه مورد سرزنش او قرار مى‏گرفت.

پس چرا زنان مى‏بايست ارزش واقعى خود را ندانند و به خاطر باورهاى غلط در حصارى از حسرت و ندامت زندگى كنند. به‏راستى »چه دردناك و سخت است تحمّل دردها و سختى‏هاى ديگران! چه طاقت‏فرساست ديدن عقب‏ماندگى و ناآگاهى و آلودگى هم‏نوعان! پروين زنان و مردان جامعه‏اش را به دقّت ديده و آن‏ها را شناخته و با اين ديد و شناخت درست با ما سخن گفته است. او از كسانى گفته است كه در زمان حيات خود، بى‏هنر و درمانده، خوار و به دور از هر فضل و ادب و بزرگوارى‏هاى انسانى، روزگار مى‏گذرانيده‏اند.(20)»

از چه نسوان از حقوق خويشتن بى‏بهره‏اند

نام اين قوم از چه دور افتاده از هر دفترى

دامن مادر، نخست آموزگار كودك است

طفل دانشور كجا پرورده نادان مادرى

با چنين درماندگى، از ماه و پروين بگذريم

گر كه ما را باشد از فضل و ادب، بال و پرى

»ديوان پروين اعتصامى، ص 289»

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

شنبه 2 بهمن 1389  2:47 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها