زندگينامه
پروين اعتصامي در 25 اسفند ماه 1285 در تبريز چشم به جهان گشود پدر پروين اعتصام الملک مردي روشنفکر و تحصيل کرده بود که در آشتيان به دنيا آمده بود1.پروين در خانواده ي خود خواندن و نوشتن را آموخت.او هنگامي که پدرش از تبريز به تهران آمد با او راهي آنجا شد.با راهنمايي هاي پدرش وارد کالج آمريکايي تهران شد 2 که از آنجا توانست به زبان انگليسي تسلط کامل يابد.در سال 1303 پروين در آن مدرسه فارغ التحصيل شد و در جشن فارغ التحصيلي اين شعر را سرود:
اي نهال آرزو،خوش زي که بار آورده اي
غنچه ي بي باد صبا، گل بي بهار آورده اي
باغبانان تو را، امسال سال خرمي است
زين همايون ميوه،کز هر شاخسار آورده اي
شاخ و برگ ات نيک نامي، بيخ و بارت سعي و علم
اين هنر ها، جمله از آموزگار آورده اي3
پروين به شعر گفتن علاقه ي زيادي داشت و پدرش او را در اين کار ياري مي داد.اعتصام الملک سر دبير مجله ي بهار بود4 و از اين طريق مي توانست شعر هاي پروين را در آن مجله به چاپ برساند رفت و آمد به محافل ادبي نيز به پروين در اين زمينه کمک بسيار مي کرد5. پروين در يکي از محفل ها با ملک الشعراي بهار آشنا مي شود بهار از سروده هاي پروين به شگفت مي آيد و مي گويد:«ملاحظه ي چند صفحه از اين ديوان و مشاهده ي سبک متين و شيوه ي استوار و شيوايي بيان و لطافت معاني آن، چنانم بفريفت که تنها اين کتاب را پيش روي نهاده و هر مشغله که بود، پس پشت افکندم و تمامت آن را خواند، لذتي موفور بردم..با اين حال بسياري از مردم اين اشعار را به پدرش اعبصام الملک نسبت مي دادندچون آنها نمي توانستند درک کنند که زني
براي مثال شاعر ديگري به اسم عالمتاج قائم مقامي ، متخلص به«ژاله» زندگي مي کرد.اما هيچگاه به خاطر محيط و فرهنگ حاکم بر زمان خود نتوانست سروده هاي خود را براي کسي بخواند و يا احيانا آن را در مجله و يا روزنامه اي به چاپ برساند:«شايد به اين سبب از انتساب به شعر و شاعري نيز تبرا مي جست و ديوان غزل هايش را به آتش سپرده بود.»
ولي پروين به خاطر عشق و علاقه ي به شعر و کمک بي دريغ پدرش توانست اين موانع را پشت سر بگذارد.
پروين در سال 1313 شمسي با پسر عموي پدرش ازدواج کرد.بعد از آن به کرمانشاه رفت.ولي پروين پس از دو ماه به دليل وجود اختلافات اخلاقي از او جدا شد و به تهران آمد.پروين در ديوان خود به دوران تلخ زندگي مشترک اش اشاره ميکند وبا شعر چنين مي گويد:
اي گل تو ز جمعيت گلزار چه ديدي؟
جز سرزنش و بد سري خار چه ديدي؟
اي لعل دل افروز تو با اين همه پرتو
جز مشتري سفله به بازار چه ديدي؟
رفتي به چمن ليک قفس گشت نصيب ات
غير از قفس مرغ گرفتار چه ديدي؟
سروده هايي در مورد پيرزنان، بيچارگان، کودکان و درماندگان از جمله تأثيرات اين ازدواج ناموفق پروين بود.کم کم سروده هاي پروين در دل مردم جا گرفت و مردم شعرهايش را با جان و دل مي خواندند تا اين که اولين ديوان او در سال 1314 شمسي به چاپ رسيد.محمد قزويني، دانشمند و عالم آن زمانش از خواندن ديوان
پروين به پدرش نامه اي نوشت و گفت:چيزي که مخصوصا بيش تر مايه ي تعجب و استغراب است و نه چندان جنبه ي معنوي اين اشعار است،... بلکه موضوع تعجب، جنبه ي لفظي و فني اشعار خانم پروين اعتصامي است که عبارت باشد از نهايت حسن انتخاب الفاظ و کلمات و جمل و تعبيرات و اصطلاحات... که اين فقرات چنان که همه کس مي داند موهبتي و فطري نيست، بلکه فقط و فقط اکتسابي است لاغير، و نتيجه ي سال ها تحصيل و درس و بحث و ممارست و معاشرت با فضلاء و علما و ادبا ارباب فن است.
دهخدا، استاد بزرگ ادبيات فارسي ايران نيز شعرهاي پروين را ستوده و او را در جايگاه شاعران بزرگ قرار داده واو را ستوده است.پروين در کتابخانه ي دانش سراي عالي تهران مشغول به کار کتابداري بود، تا هنگامي که شب شنبه 16 فروردين 1320 به خاطر بيماري حصبه در سن 35 سالگي در تهران در گذشت.او را در مقبره ي خانوادگي اش در قم دفن کردند.بر سر مزار ش ، شعر زير را نوشته اند است:
اين که خاک سيه اش بالين است
اختر چرخ ادب، پروين است
گر چه جز تلخي از ايام نديد
هر چه خواهي سخن اش شيرين است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و ياسين است
دوستان به که ز وي ياد کنند
دل بي دوست، دل غمگين است
خاک در ديده بسي جان فرساست
سنگ بر سينه بسي سنگين است
بيند اين بستر و عبرت گيرد
هر که را چشم حقيقت بين است
هر که باشي و زهر جا برسي
آخرين منزل هستي اين است
تأثير پذير بودن پروين اعتصامي از شاعران گذشته
براي پروين مطالعه ي آثار پيشينيان مانند: ناصر خسرو، سعدي، سنايي، خيام و... بسيار لذت بخش و مفيد بود و در سرودن اشعارش از آن ها بهره مي برد. سروده هاي او هم تحت تأثير سبک خراساني بود و هم عراقي.الگوي پروين اغلب ناصر خسرو است و مي دانيم در شعرهاي ناصر خسرو نيز، دعوت انسان به گوشه نشيني و ترک ماديات ديده مي شود.پروين نيز در قصايد خود همانند ناصر خسرو به واقعيت هاي زمان خود توجه داشته و با زباني ساده از درد و رنج هاي مردم سخن گفته و در جايگاه پند و اندرز راه درست را به آنها نشان داده است.ناصر خسرو در شعري نيز بر مقاومت انسان در مقابل مشکلات و تلاش براي رسيدن به اصل خود چنين مي گويد:
نکوهش مکن چرخ نيلوفري را
برون کن زسر باد خيره سري را
بري دان ز افعال چرخ برين را
نشايد نکوهش زدانش بري را
همي تا کند پيشه عادت همي کن
جهان مر جفا را، مر صابري را
چو تو خود کني اختر خويش را بد
مدار از فلک چشم نيک اختري را
شعر پروين نيز از نظر مفهوم با شعر هاي ناصرخسرو شباهت هاي بسيار زيادي دارد:
شکستگي و در افتادگي طبيعت ماست
ز بستن ره ما، خلق در نمي مانند
سوي بسيط زمين، گر تو را فتد
در اين شرار، تو را هم چو ما بسوزانند
درين صحيفه، چنان رمزها نوشت قضا
که هر چه بيش بدانند، باز نا دانند
مبارزه با نفس يکي ديگر از خصوصيات شعر ناصر خسرو است:
مکر و حسد ز دل آوار کن
اين تن خفته ات را بيدار کن
نفس جفا پيشه ات ماري بد است
قصد سوي کشتن اين مار کن
پروين نيز به اين امر اشاره مي کند:
بکش اين نفس حقيقت کش خود بين را
اين نه جرمي است که خواهند ز تو تاوان
سنايي از شاعران قرن ششم، نيز مورد توجه پروين بوده است. سنايي، پدر شعر عرفاني، بارها در ديوانش حرص و طمع را مورد سرزنش قرار داده است:
آز راماردان که در عالم
نشود جز به خاک سير شکم
صورت طمع کافت بشر است
کپي سگ دم است و گربه سراست
پروين نيز در جاي جاي سروده هايش از اين نکته سخن گفته است:
به تيه فقر، از آن روي گشت دل حيران
که هيچ گه شتر آز را مهار نکرد
نداشت ديده ي تحقيق، مردمي کز دور
بديد خيمه ي اهريمن و فرار نکرد
غزل زير نيز از پروين است که از غزل هاي سنايي بهره برده است:
اي خوشا سوداي دل از ديده پنهان داشتن
مبحث تحقيق را در دفتر جان داشتن
که« مبحث تحقيق که در حقيقت برداشتي از تحقيق به شيوه ي سنايي است، آن چنان که سنايي در ديوان خود مي گويد و نيز سنايي خود مشهور به اين خصيصه، يعني خصيصه ي تحقيق است که باز مملو از مواعظ و حکم است.» پروين هم چنين آثار ابن يمين، شاعر قطعه سراي قرن هفتم و هشتم، بسيار مورد مطالعه قرار مي داد.پروين در سرودن بعضي از قطعات خود تحت تأثير انديشه، زبان ساده و روان اين شاعر قرار گرفته است:
ز خون ديده غذا گر کني از آن از آن خوش تر
که زير منت احسان نا کسان باشي
پروين نيز در ديوانش زير بار منت کسي نبودن را بيان داشته است:
سر ننهاديم به بالين کس
بالش ما همت ما بود و بس
در جاي ديگر ابن يمين انسان ها را از گفتار بدون عمل باز مي دارد:
در عمل کوش و ترک قول بگو
کار کرده نمي شود به سخن
چين باوري در سروده هاي پروين نيز ديده مي شود:
اندر آن جا که کار بايد کرد
چه فضيلت براي گفتار است
معرفت هر چه هست در معني است
نه درين صورت پديدار است
سعدي نيز از ديگر شاعراني است که پروين تحت تأثير سروده هايش قرار گرفته است، در باب دوم بوستان که در مورد احسان و نيکي به ديگران است، سعدي يتيم نوازي را عملي پسنديده مي داند:
چو بيني يتيمي سرافکنده پيش
مده بوس بر روي فرزند خويش
يتيم ار بگيريد که نازش خرد؟
و گر خشم گيرد که بارش برد؟
مرا باشد از درد طفلان خبر
که در طفلي از سر برفتم پدر
و اين نيز چند بيت از پروين:
دختري خرد، شکايت سر کرد
که مرا حادثه بي مادر کرد
ديگري آمد و در خانه نشست
صحبت از رسم و ره ديگر کرد
موزه ي سرخ مرا دور فکند
جامه ي مادر من در بر کرد
دختر خويش به مکتب بسپرد
نام من کودن و بي مشعر کرد
در باب پنجم سعدي ياد آور مي شود که انسان ها مي بايست به سرنوشتي که برايشان تعيين شده راضي باشند و خواستار تقدير و سرنوشت ديگري نباشند:
سعادت به بخشايش داور است
نه در چنگ و بازوي زور آور است
چو دولت نبخشد سپهر بلند
نيايد به مردانگي در کمند
پروين نيز در ديوان خود همين مضمون را به شکل ديگري به خوانندگان خود انتقال مي دهد:
کرد اي طاير وحشي که چنين رامت
چون به کنج قفس افکند قضايت، چون
رفت مي بايد وزين آمدن و رفتن
نشد آگه نه ارسطو و نه افلاطون
هم چنين پروين در مناظره و گفت و گويي که بين آب و آسيا رخ مي دهد، اينگونه بيان مي کند:
خنديد آب، کين ره و رسم از من و تو نيست
ما رهرويم و قائد تقدير، رهنماست
سر گشته ام چو گوي، ز روزي که زاده ام
سر گشته ديده ايد که او را نه سر، نه پاست
چون کار هر کسي به سزاوار داده اند
از کارگاه دهر، همين کارمان سزاست
از ما چه صلح خيزد و چه جنگ، اين چه فکرت است
در دست ديگري است، گر آب و گر آسياست
بي گمان ديوان حافظ شيرازي، غزل سراي قرن هشتم هجري، کسي است که پروين سعي کرده است به زيبايي اشعار آن شعر مي گويد و از محتوا و ناب اين شاعر در سروده هايش بهره گيرد.پروين سعي کرده از غزل معروف حافظ:
منم که شهره ي شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
استقبال کند و به زيبايي حافظ سخن بگويد. اما متأسفانه در اين امر زياد موفق نبوده و روح غزل در سروده اش ديده نمي شود:
شبي به مردمک چشم، طعنه زد مژگان
که چند بي سبب از بهر خلق کوشيدن
هميشه بار جفا بردن و نياسودن
هميشه رنج طلب کردن و نرنجيدن
حافظ در مورد سختي هاي راه وصال در شعر معروف خود مي گويد:
در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغيلان غم مخور
پروين نيز بر اين باور است که براي دست يافتن به هدف از موانع در راه نبايد شکايت کرد:
اگرت آرزوي کعبه بود در دل
چه شکايتي کني از خار مغيلانش
در اين جا به چند شاعر که پروين از آن ها تأثير گرفته است.نکته ديگر در اين مسائل شباهت بسيار زياد سروده ي پروين با دهخدا است البته اين شباهت به دليل هم عصر بودن آنها نيز مربوط مي شود هم چنين به راحتي مي توان آن دو سروده را با مطالعه ي فراوان از يکديگر تشخيص داد.