0

تمام دانشمندان ایرانی

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابوالوفای بوزجانی

 

محمّد بن محمّد بن یحیی بن اسماعیل بن عباس، معروف به ابوالوفای بوزجانی، ریاضی‌دان و اخترشناس سده‌ی چهارم هجری قمری در اول رمضان 328 در بوزجان (تربت جام امروزی)، در مرز خراسان و افغانستان زاده شد. مقدمات ریاضیات زمان را، همان‌جا، نزد دایی و عمویش فرا گرفت. در سن 20 سالگی به بغداد رفت و نزد اساتید مختلفی به تحصیل خود ادامه داد. وی پس از مدتی به یکی از دانشمندان مشهور زمان خود تبدیل شد و با دانشمندان هم ‌عصر خود، مکاتبات علمی داشت. به عنوان مثال : وقتی ابوریحان در خوارزم بود، برای رصد همزمان گرفتگی ماه، با بوزجانی که در بغداد بود، قرار گذاشتند تا نتیجه‌ی دو رصد که در دو نقطه‌ی مختلف انجام می گرفت را با هم مقایسه کنند. ابوالوفا بر بسیاری از آثار پیشینیان (ایرانی و یونانی) مثل "مقدمات" اقلیدس، "جبر و مقابله" خوارزمی، "جبر" دیوفانت، "مجسطی" بطلمیوس و غیره تفسیر نوشت. خود نیز ابتکارات و نوآوری‌های بسیاری در هندسه و مثلثات دارد. سرانجام وی در سوم رجب 388 در بغداد درگذشت.
آن چه که در آثار ابوالوفا جلب توجه می‌کند توجه خاص او به کاربرد آثارش است. به طور مثال وی در کتاب حساب عملی خود، دو بخش اول را به بحث‌های نظری اختصاص می‌دهد و سپس، از بخش سوم تا هفتم، تلفیقی از ریاضیات نظری و کاربردی را مطرح می‌کند. دو کتاب دیگر بوزجانی به نام های : "آن چه از علم حساب مورد نیاز کاتبان و حسابگران است" و "آن چه از اعمال هندسی مورد نیاز صنعتگران است"، نمونه‌های مشخصی از نوع کاربردی ریاضیات این دوره است. بوزجانی در کتاب اعمال هندسی خود به شکل‌های فضایی هم می پردازد و به خصوص درباره‌ی رسم شکل روی کره و ساختن چند وجهی‌های منتظم و نیمه‌منتظم، مسأله‌های متعددی را حل می‌کند. در ضمن شکل‌های زینتی هندسی را هم که در گل‌دوزی، قالی‌بافی و کاشی‌کاری، کاربرد دارند، فراموش نمی‌کند.
جرج سارتن (مورخ مشهور نیمه ی دوم سده‌ی دهم میلادی (نیمه‌ی دوم سده‌ی چهارم قمری را "عصر ابوالوفا" می‌نامد. در این دوره، اروپا دچار پراکندگی، کشمکش و زد و خوردهای قومی بود. اروپایی که نظام ارباب رعیتی از یک طرف و تسلط آموز‌ش‌های کلیسا از طرف دیگر، راه را بر هرگونه پیشرفت دانش بسته بود.
در شرق، حکومت خلیفه ی بغداد دچار ضعف و تزلزل شده بود و مردم در فقر و نگرانی به سر می بردند.چین،هند و ژاپن نیز در رکود علمی بودند. در چنین شرایطی، در ایران وضع به گونه‌ای دیگر بود. در زمان تولد ابوالوفا، سامانیان بر خراسان تسلط داشتند که به زبان و ادب فارسی و سنت‌های ایرانی علاقمند بودند. به جز این، سامانیان نسبت به مذاهب دیگر سخت گیر نبودند و این، زمینه را برای آرامش دانشمندان و رونق گرفتن دانش فراهم آورد. در این دوره، تعداد دکان‌های کتاب‌فروشی افزایش یافت، کتابخانه‌های بزرگی ساخته شدند و مدرسه‌هایی برای تعلیم دانش پدید آمدند. در این دوره دانشمندان بزرگی نظیر : ابوریحان بیرونی و ابن‌سینا می‌زیسته‌اند. ریاضی‌دانان ایرانی در این دوره، تنها مترجمان و مفسران ریاضیات یونانی نبودند، بلکه خود یک دوره‌ی کامل از تکامل ریاضیات را شکل دادند.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:23 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

اسماعیل جرجانی

 

 

در سال ۱۰۴۲ میلادی در جرجان در شمال شرقی ایران نزدیک دریای خزر (امروزه گرگان) متولد شد. در قرن۴ جرجان شهر مهمی بود که با حمله مغلول ها بسیار خسارت دید و شهر به کلی ویران شد شهر جدید یعنی گرگان امروزه در کنار این شهر ویران شده بنا شده است. جرجانی مراحل مقدماتی تحصیلات خود را نزد عبدالرحمان بن علی بن ابی صادق شاگرد ابن سینا و از افراد با نفوذ سلسله خوارزمی در شهر نیشابور گذراند.

طبیب زبردست گرگانی، در سال ۵۰۴ هجری رهسپار خوارزم و دربار قطب‌الدین‌محمد سرسلسله خوارزمشاهیان که دربارش مجمع فضلا و دانشمندان بود شد. وی در خوارزم مسئولیت بیمارستان بزرگ آن دیار را پذیرفت.

حکیم سید‌اسماعیل جرجانی در اولین سال حضورش در خوارزم تدوین کتاب عظیم خود «ذخیره خوارزمشاهی» را که مرتبط با علم پزشکی بود به پایان برد. نکته جالب اینجاست که در آن عصر که زبان عربی در ایران بزرگ رایج بود حکیم جرجانی آثارش را به زبان پارسی نگاشته است.

ذخیره خوارزمشاهی (گنجینه خوارزم شاه ۱۱۱۲م) قدیمی ترین دایرة المعارف پزشکی در زبان فارسی است که به دلیل اهمیتی که پیدا کرد به سه زبان اردو، عبری و ترکی هم ترجمه شده است. علت نامگذاری این کتاب به نام  «ذخیره خوارزمشاهی»، محل زندگی او یعنی خوارزم بود. انجلس، کشیک فرانسوی می گوید : کتاب ذخیره خوارزمشاهی تا زمان صفویه یعنی بعد ۶۰۰ سال از تالیف آن رایج ترین کتاب پزشکی بود.

جرجانی خود در باب تفصیل کتاب در مقدمهٔ اثر می گوید :

«و خاصیت این کتاب تمامی است از بهر آنکه قصد کرده آمده است تا اندر هر بابی آنچه طبیب را اندر آن باب بباید دانست از علم و عمل به تمامی یاد کرده آید و معلوم است که بر این نسق هیچ کتابی موجود نیست.[...] و این کتاب چنان جمع کرده آمده است که طبیب را اندر هیچ باب به هیچ کتاب دیگر حاجت نباشد و به سبب بازگشتن به کتابهای بسیار، خاطر پراکنده نشود.»

ذخیره خوارزمشاهی از ۱۰ جلد با مقدمه ای طولانی تشکیل شده است که یکی از اولین آنها به طور وسیع ساختار بدن انسان را شرح داده است که شامل تمام  اطلاعات آناتومی تا آن زمان بوده است. کتاب ذخیره خوارزمشاهی از نظر فصل بندی بسیار شبیه به کتاب قانون ابن سینا است ولی جرجانی برخی از جزئیات ارائه شده توسط جالینوس و ابن سینا را مورد انتقاد قرار داده است. برای نمونه در آناتومی عصب بینایی بر خلاف ابن سینا، نظریه جالینوس را قبول دارد. در جلد پنجم، جرجانی به طور موشکافانه سه ترکیب مایع بدن یعنی مایع داخل عروقی، مایع بینابنی و سه ترکیبی که سازنده مواد داخل بافتی هستند را شرح می دهد. جلد های ذخیره خوارزمشاهی به شرح زیر است :

جلد اول : آناتومی و فیزیولوژی

جلد دوم : پاتوفیزیولوژی عمومی

جلد سوم : بهداشت و تغذیه

جلد چهارم : تشخیص افتراقی بیماری ها

جلد پنجم : تب و طبقه بندی آن

جلد ششم : درمان

جلد هفتم : بیماری های عفونی

جلد هشتم : زیبا شناسی

جلد نهم : سم شناسی

جلد دهم : فارماکولوژی

با توجه به اینکه پزشکان قدیمی ایرانی جهان را متشکل از چهار ماده آتش، آب، خاک و هوا می دانستند و در کتاب های خود به آنها اشاره می کردند، کتاب ذخیره خوارزمشاهی هم از این قانون مستثنی نبود. با توجه به این قانون، ۹ حالت را برای انسان تعریف کرده بودند. ۴ تا ساده و۴ تا ترکیبی (دموی ، صفرایی ، مالیخولیایی ، بلغمی) و یک حالت هم نرمال و ایده ال بود. این خو و عادت ها متفاوت با سن و حتی با آب و هوا و چهار فصل سال و چهار جهت جغرافیای بود.

جرجانی چندین جلد از کتاب خود را به بیماری های پزشکی اختصاص داده بود. در جلد هفتم، جرجانی به طور ظریف عفونت های پوستی را معرفی می کند و بر اساس نوع زخم آنها را دسته بندی می کند. او همچنین برای سلامتی پوست فصل جداگانه ای را در نظر می گیرد. در بحث فوق العاده و شگفت انگیز تومورها، ضایعات را به دو دسته نرم و سخت به نام های ساغیروس و سرطان دسته بندی می کند. او معتقد بود که سرطان در زنان بیشتر است و تشخیص آن در مراحل اولیه سخت است و زمانی می توانیم آن را تشخیص دهیم که دیگر نمی توانیم آن را درمان کنیم. او در ادامه می افزاید که اگر سرطان دور از اندام های حیاتی باشد باید آن را به طور کامل و با ریشه هایش قطع کرد و او در ادامه توضیح می دهد که چگونه سینه زنی را که مبتلا به سرطان سینه بود به این صورت درمان کرده است.

جرجانی علاوه بر ذخیره خوارزمشاهی دارای آثار دیگری در زمینه علم پزشکی همچون خفی‌علایی، طب الملوکی، الاغراض‌الطبیه، ذوبدات الطب نیز می باشد که بسیاری از آنان راهگشای طبیبان آن عصر و نیز مشخص‌کننده روش پزشکان گذشته برای طبیبان فعلی می‌باشد. از این روست که بسیاری جرجانی را در ترازوی زمان یکی از بزرگترین پزشکان آن عصر دنیا نامیده‌اند.

یکی از آثار جرجانی که در بالا نام برده شد خفی علایی است، این اولین کتاب راهنمایی در مورد پزشکی است. این کتاب طوری بود که همیشه سربازان و جنگجویان خوارزمی آن را در چکمه های خود نگه داری می کردند. دو کتاب الاغراض الطبیه و خفیه (یا خوفیه) العلاج دو کتابی هستند که جرجانی به طور خلاصه از ذخیره خوارزمشاهی خلاصه نویسی کرده بود تا دانشجویان پزشکی از آن به عنوان کتاب راهنما استفاده کنند. کتاب ذوبدات الطب توسط جرجانی نگارش شده است که تاریخ نگارش آن معلوم نیست و این کتاب در موضوع پزشکی و آناتومی است.

جرجانی تمام شرایط جغرافیایی، آب هوایی و بیماری های رایج محل زندگی خود را  با جزئیات تمام ذکر کرده است. همچنین ذکر شده است که او اولین کسی بود که رابطه  گواتر و اگزوفتالمی را کشف کرد.

مسلم‌ است‌ که‌ جرجانی‌ تحت‌ تاثیر عمیق‌ دین‌ و عرفان‌ اسلامی‌ بود. شخصیت‌ دینی‌ و معرفتی‌ سید در سراسر مباحث‌ مربوط‌ به‌ علم‌ اعمال‌ بدن‌ آدمی‌ ( فیزیولوژی ‌)‌ منعکس‌ است‌. تاثیر ایمان‌ عمیق‌ به‌ اراده‌ و مشیت‌ الهی‌ هم‌ در حد اعلای‌ آن‌ در آثار جرجانی‌ مشهود می‌باشد. اشارات‌ مکرر جرجانی‌ به‌ عنایت‌ ایزدی‌ و ستایش‌ حق‌ تعالی‌ در سراسر کتاب‌ ذخیره‌ خوارزمشاهی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.

شخصیت‌ جرجانی‌ از ورای‌ آثارش‌ مشهود است‌. مردی‌ دقیق‌، در حد وسواس‌، خوشخو، خوش‌ برخورد، موشکاف‌ و اهل‌ میانه‌ روی‌ و عارف‌ بود. بیهقی‌ او را «مردی‌ جدی‌، یار و همراه‌ و سخاوتمند» وصف‌ کرده‌ است‌. در واقع‌ مردی‌ بود که‌ در جامعه‌ و با جامعه‌ خود می‌زیست‌ و به‌ هیچ‌ روی‌ محصور در مطالعات‌ و تالیفات‌ خود نبود. ابن‌ابی‌اصیبعه‌ او را «پزشکی‌ بزرگ‌ که‌ دارای‌ شایستگی‌ بسیار و علم‌ فراوان‌ بود» معرفی‌ کرده‌ است‌. او پزشک‌ دربار بود و در این‌ مقام‌، افزون‌ بر درمان‌ معمولی‌ رایج‌ در آن‌ عصر، رایزن‌ دربار در رشته‌های‌ مختلف‌ نیز بود و به‌ هرگونه‌ پرسش‌ سلطان‌ درباره‌ علوم‌ ط‌بیعی‌ پاسخ‌ می‌گفت‌. او همچنین‌ پزشک‌ نظامی‌ نیز بود و این‌ از فصلهایی‌ از کتابش‌ که‌ به‌ زخمهای‌ سوارکاران‌ و آسیبهای‌ پوست‌ و زخمهای‌ ناشی‌ از جنگ‌ اختصاص‌ داده‌ است‌، معلوم‌ می‌شود. نکته‌ جالب‌ این‌ است‌ که‌ تنها موردی‌ که‌ در اغراض‌ الط‌بیه‌ به‌ چشم‌ پزشکی‌ اشاره‌ دارد، مربوط‌ به‌ زخم‌ پیکان‌ در چشم‌ است‌. او همچنین‌ پزشک‌ مردم‌ بود و به‌ احوال‌ و شرایط‌ زندگی‌ مردم‌ توجه‌ داشت‌ و به‌ شیوه‌ های‌ نادرست‌ غذایی‌ آنان‌ خرده‌ می‌گرفت‌ و توصیه ‌هایی‌ می‌کرد. جرجانی‌ مردی‌ متدین‌ و یکی‌ از حلقه‌های‌ زنجیر نقل‌ احادیث‌ و عارفی‌ دل سوخته‌ بود. قرائن‌ و دلایل‌ قوی‌ بر تشیع‌ سید وجود دارد و حشر و نشر وی‌ با بزرگان علمای‌ اسلام‌ اعم‌ از سنی‌ و شیعه‌ نشانه‌ سعه‌ صدر و جامع‌نگری‌ اوست‌ که‌ هر کجا کسی‌ را می‌یافت‌ که‌ می‌توانست‌ از او بهره‌ علمی‌ و معرفتی‌ ببرد درنگ‌ نمی‌کرد و بیشترین‌ استفاده‌ معرفتی‌ را از شیخ‌ ابوالقاسم‌ عبدالکریم‌ قشیری‌ می‌نمود. قشیری‌ و شیخ‌ ابوسعید ابوالخیر از پیشگامان‌ عرفان‌ بودند که‌ در خراسان‌ و ماوراالنهر بساط‌ ارشاد گسترده‌ بودند و هرکسی‌ با هر مذهبی‌ که‌ شوقی‌ در دل‌ و شوری‌ در سر داشت‌ از محضر آنها استفاده‌ می‌کرد.

کتاب‌ ذخیره‌ خوارزمشاهی‌ از زمان‌ تالیف‌ به‌ بعد همواره‌ جزو ارکان‌ کتب‌ طبی‌ شمرده‌ می‌شده‌ است‌ و بنا به‌ قولی،‌ هر که‌ می‌خواست‌ در پزشکی‌ ماهر شود می‌بایست‌ یکی‌ از کتابهای‌ سته‌ عشر جالینوس‌، حاوی‌ محمد بن‌ زکریای‌ رازی‌، قانون‌ ابن‌ سینا، کتاب‌ المائه‌ ابوسهل‌ مسیحی‌ و ذخیره‌ خوارزمشاهی‌ سید اسمعیل‌ جرجانی‌ را به‌ دقت‌ مطالعه‌ کرده‌ باشد.

جرجانی بعدها به مرو پایتخت سلطان سنجر بن ملکشاه سلجوقی رفت و در همان جا فوت کرد. پزشک گرگانی که ۹۷ سال عمر کرد بیشتر از دید مشاهدات آزمایشگاهی به تشخیص بیماریها پرداخته و از این رو علاوه بر ذکر نام او به عنوان پدر علوم آزمایشگاهی، سالروز تولد او ۳۰ فروردین را در ایران روز علوم آزمایشگاهی نام نهاده‌اند.

همچنین دانشگاه علوم پزشکی تهران جایزه معتبر پزشک برگزیده خود را به نام حکیم جرجانی نامگذاری کرده است.

برگرفته از : سایت پزشکان بدون مرز



پنج شنبه 30 دی 1389  1:24 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

پروفسور مجید

 

 

سمیعی در یک خانواده معروف گیلانی به سال 1316هـ.ش در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید و سپس عازم آلمان گردید.

رشته های بیولوژیکی و پزشکی را در دانشگاه ماینتس به پایان رسانید و سپس دوره ی تخصص جراحی مغز و اعصاب را زیر نظر پروفسور کورت شورمن شروع کرد و در سال 1349 در 33 سالگی به اخذ درجه تخصص در این رشته نایل آمد.

وی کار علمی را با سمت استادیاری و معاونت بیمارستان جراحی مغز و اعصاب آغاز کرد. پس از چندی سرپرستی بخش جراحی مغز و اعصاب اطفال را به عهده گرفت. در سال 1351 به اخذ درجه ی پروفسوری جراحی مغز و اعصاب از دانشگاه ماینتس نایل گردید.

ضمن کارهای پزشکی و تدریس، لحظه ای از تحقیق و تتبع غافل نبود و در زمینه ی تورم مغز و ترمیم و بازسازی جراحی اعصاب محیطی مطالعات ارزنده ای انجام داد. در سال 1350 اولین دوره از دوران آموزشی جراحی میکروسکوپی را آغاز کرد و در سال 1356 نخستین آزمایشگاه تمرین جراحی میکروسکوپی آلمان را با کمک بنیاد فولکس واگن تأسیس نمود.

تجربیات پیوند اعصاب محیطی و بازسازی اعصاب مغز توجه پروفسور سمیعی را به مشکلات جراحی در قاعده ی جمجمه جلب کرد و در این زمینه اولین گامهای پیشرفت را برداشت که مورد توجه جهان پزشکی قرار گرفت.

در سال 1356، ریاست بیمارستان جراحی مغز و اعصاب را در شهر هانور به عهده گرفت در همین سال، کرسی جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه لیدن هلند به وی اعطا شد و در سال 1366 دانشگاه ماینتس تصدی کرسی جراحی مغز و اعصاب را به وی پیشنهاد کرد.

در سال 1367 با قبول تصدی کرسی جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه هانور به کار پرداخت. از سال 1367 تا 1371 ریاست انجمن بین المللی قاعده ی جمجمه را به عهده داشت و در سال 1371 به ریاست فدراسیون جهانی انجمنهای قاعده ی جمجمه انتخاب شد.

بخشی از تجربیات علمی او در 13 کتاب و بیش از 200 مقاله ی علمی منعکس شده است. برای تجلیل از مقام علمی و تجربیات ارزنده وی و همچنین گامهای بلندی که در پیشرفت جراحی مغز و اعصاب برداشته است، رییس جمهوری آلمان غربی در سال1367 نشان خدمت درجه  1 دولت آلمان را به او اهدا کرد.

در همین سال جایزه علمی استان نیدرزاکس آلمان، به پاس فعالیتهای پر ارزش وی در راه پیشرفت جراحی مغز و اعصاب به نامبرده اهدا شد. پروفسور سمیعی، طی 25 سال اخیر، در بیش از 200 کنگره ی علمی شرکت و تجربیات پزشکی خود را ضمن سخنرانیهای متعدد ارایه نموده است.

وی از سوی مجامع علمی پزشکی جهان تقدیرنامه ها و جوایز گوناگونی دریافت کرده و در حال حاضر در جهان پزشکی به عنوان جراح پیشتاز در رشته مغز و اعصاب شناخته شده است.

آثار پروفسور سمیعی

مقالات : بیش از 200 مقاله ی علمی در خصوص دستگاه عصبی مرکزی و محیطی.

کتابها : برش نگاری پنوموآنسفال، جنبه های نوین اعصاب محیطی، اعصاب جمجمه ای، ضربه های وارد بر قاعده ی جمجمه، جراحی در ساقه ی مغز و بطن سوم و اطراف آن دو، جراحی قاعده مغز، ضایعات اعصاب محیطی، جراحی منطقه ی زین ترکی و سینوسهای پیرامون بینی جراحی مننژیم قاعده ی مغز، جراحی کلیوس، روشهای نوین بازسازی استخوان، دوخت عروق و اعصاب و نیز پیوند در جراحی پلاستیک و جراحی ترمیمی، جراحی قاعده ی مغز، اطلس جراحی قاعده ی جمجمه.

پروفسور سمیعی در آبان ‌ماه 1385 در ششمین همایش چهره‌های ماندگار جزو 24 شخصیت علمی و فرهنگی بود که مورد تجلیل قرار گرفت.

عالی‌ترین نشان افتخاری دولت چین نیز به پاس ۴۰سال خدمات و تلاش‌های پروفسور مجید سمیعی به جامعه پزشکی به ویژه تلاش‌های وی در اعتلای دانش جراحی مغز و اعصاب چین در هفتم مهر 1386 توسط «زنگ پی یان» معاون نخست‌وزیر چین به ‌وی اعطا شد.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:24 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

پرفسور لطفی زاده

 

در سال 1300 هجری شمسی در شهر باکو، دیده به جهان گشود. مادرش یک پزشک آذری و پدرش یک روزنامه ‌نگار ایرانی بود. سال‌های کودکی را در زادگاه خود گذراند. اما در ده سالگی، هنگامی که استالین، فرمان عمومی کردن زمین‌های کشاورزی در سراسر اتحاد جماهیر شوروی سابق را صادر کرد، وضع زندگی خانوادگی آنان رو به وخامت گذاشت. به ناچار، به همراه خانواده به سرزمین پدری، ایران، مهاجرت کرد و در تهران به تحصیل زبان انگلیسی و دیگر معلومات ابتدایی پرداخت. لطفی ‌زاده سپس وارد دبیرستان البرز تهران شد و تحصیلات متوسطه را با موفقیت به پایان رساند.

در 1321 و درحالی که بیست و یک سالگی را پشت سر می‌گذاشت، با درجه لیسانس در رشته مهندسی برق از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. مقارن با جنگ جهانی دوم جلای وطن کرد و به قصد ادامه تحصیل رهسپار ایالا‌ت متحده شد. در آنجا ابتدا وارد انیستیتو تکنولوژی ماساچوست ‌(MIT) شد و مدرک فوق لیسانس گرفت. سپس در سال 1328 شمسی توانست تحصیلات دوره دکترا را در دانشگاه کلمبیای نیویورک با موفقیت به پایان برساند و در همانجا به تدریس تئوری سیستم ‌ها در مهندسی مشغول شد.

پروفسور لطفی زاده از سال 1338 به تدریس در دپارتمان مهندسی برق دانشگاه برکلی پرداخت و چهار سال بعد صاحب کرسی استادی در آن دانشگاه شد. از آن زمان به بعد، لطفی زاده به تدریس و پژوهش‌های خود در زمینه مهندسی کامپیوتر، برق، کنترل و سیستم‌ ها پرداخته است. در 1965 میلادی، یعنی دوسال پس از کسب کرسی استادی در دانشکده مهندسی برق، نظریه درخشان و بحث ‌برانگیز «مجموعه ‌های فازی» را در قالب یک مقاله علمی ارائه نمود. این مقاله نه تنها زندگی علمی و پژوهشی او را دگرگون کرد، دنیا را نیز تکان داد.

لطفی زاده مردی ساده، فروتن و بی‌تکلف است. با این‌که تمام وقت او صرف فعالیت‌ هایی می‌شود که با پیشبرد علم و مهندسی ارتباط دارند، وضعیت شغلی بسیار خوبی دارد. او در سال 1991، یعنی زمانی که به هفتاد سالگی رسید رسما بازنشسته شد ولی عجیب نیست که فهرست فعالیت‌های مرد خلاق، باهوش و فعالی همچون او، پس از بازنشستگی، حتی شلوغ‌تر و متراکم‌تر از قبل باشد.

اکنون که 85 سال دارد نیز، اگر در کالیفرنیا باشد، هر روز به دانشگاه می‌رود. اما بسیاری از روزهای او صرف حضور در کنفرانس‌ها و همایش‌هایی می‌شود که اغلب در شهرهای دیگر یا خارج از ایالا‌ت متحده  برپا می‌شوند. هر بار که به خارج می‌رود، شبانه سفر می‌کند تا وقت خود را در هتل‌ها و فرودگاه‌ها تلف نکند؛ زیرا برنامه کاری روزانه او بسیار فشرده است. لطفی ‌زاده در وادی دانش، یک عاشق است. تاکنون دانشگاه‌های متعددی در سراسر دنیا لطفی زاده را برای دریافت دکترای افتخاری و مدال افتخار دعوت‌کرده‌اند. او در فاصله سال‌های 1986 تا 2001 میلادی چهارده دکترای افتخاری از دانشگاه‌های فرانسه، آلمان، ایالا‌ت متحده، کانادا، اسپانیا، آذربایجان، چک و لهستان دریافت کرده است. پرفسور لطفی زاده در طول زندگی پربار خود موفق به کسب ده مدال و نشان افتخار از مؤسسات علمی جهان، به ویژه انجمن بین‌المللی مهندسان برق و الکترونیک، IEEE شده است و نزدیک به پانزده جایزه بین‌المللی دیگر را به پاسداشت تلاش‌های بی‌وقفه خود در این عرصه از آن خود نموده است.

تاکنون بیش از پانزده هزار مقاله علمی معتبر در زمینه منطق فازی منتشر شده است، بیش از هزار اختراع مربوط به سیستم‌های فازی در ژاپن، و سایر نقاط جهان به ثبت رسیده است. تنها در ژاپن، جایی که پژوهشگران زیادی به این رشته علاقه دارند و واژه فازی را گاهی با لهجه ژاپنی، «فاجی» می‌خوانند، بیش از دو هزار دانشمند فقط روی منطق فازی و سیستم‌های مبتنی بر آن کار می‌کنند.

لطفی که لطفی‌زاده در حق علوم مهندسی کرد، براستی ستودنی است. نظریه او اکنون دیگر محدود به ریاضیات و مهندسی نمانده و بسیاری از اندیشه‌ها و تفکرات فازی را که از صدها سال پیش در ذهن بشر مطرح بوده، دوباره در ابعادی جهانی برای انسان معاصر مطرح کرده است.

این روزها علم هوش ‌مصنوعی مدرن از نظریه فازی بهره فراوانی می‌برد. اندیشه متعالی او قفلی را که سال‌ها بر چارچوب علوم بشر باقی مانده بود، شکست و دریچه‌ای شد به سوی جهان پیچیده و ناشناخته‌ای که انسان معاصر هنوز در تکاپوی شناختنش است.

منبع: ماهنامه شبکه

 



پنج شنبه 30 دی 1389  1:24 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

محسن هشترودی

 

 

شرح حال بزرگ مردی که نگاه تیز بین او فراسوی هر پرده مات و کدری را در می‌یافت و وقتی به دنیا می‌نگریست به قدری آن را خوب می‌شناخت که درک نوع نگاه او به دنیا به بررسی بسیار نیاز دارد. در سال هزار و دویست و هشتاد و شش خورشیدی در شهر تبریز در خانواده‌ای فرهیخته کودکی به دنیا آمد که او را محسن نام نهادند، پدرش همچون اکثر آذریها مردی بود کوشا و با همت که چهارده سال در نجف اشرف تحصیل کرده بود. یک روحانی وارسته و پرهیزگار که چون از نجف به تبریز برگشت اشراف و اعیان شهر برای او هدیه‌های بسیار فرستادند و او که انسانی وارسته بود تمام هدیه‌ها را پس فرستاد حتی هدیه صولت السلطنه را. و با این شیوه به آنان فهماند که وابستگی به یک طبقه و دلسوزی برای طبقه دیگر باهم منافات دارد، این بود که در کنار ستارخان سردار ملی به مبارزه پرداخت و در دور اول و دوم به نمایندگی مردم تبریز به مجلس شورا رفت. او مرد پارسا و سخت کوشی بود که از مال دنیا چیزی نیندوخت و همواره سعی می‌کرد چهار فرزند پسرش را پارسا و سخت کوش و دانش دوست بار آورد و در این امر نیز موفق شد به گونه‌ای که هر چهار فرزندش به نحوی در زمینه کاری خود موفق بودند.
چهل روز که از حضور محسن در خانواده آنان گذشت خانواده هشترودی به تهران نقل مکان کرد. محسن هشترودی تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس سیروس و اقدسیه گذراند. وی مرد بسیار سخت کوشی بود و از کلاس هفتم بدون معلم به فراگیری زبان فرانسه همت گماشت و در آن خصوص چنان پیشرفت کرد که خیلی زود شروع به خواندن کتابهای فرانسوی نمود. محسن از کلاس هشتم به مدرسه دارالفنون رفت و چون سطح مدرسه دارالفنون از بقیه مدارس بالاتر بود، بطور معمول هر دانش آموز تازه واردی را در کلاسهای مختلف می‌سنجیدند. به همین دلیل معلم هندسه از او خواست قضیه‌ای را ثابت کند آن روز هیچ کس نمی‌دانست که روزی همین دانش آموز یکی از ریاضیدانهای بزرگ دنیا خواهد شد.
محسن در آنروز معلم هندسه را مات و مبهوت نمود و معلم در شگفت شد که او چگونه این قضیه را بدون استفاده از راههای مطرح شده در کتاب ثابت نموده است؟ از او پرسید این راه را از کجا آموخته ای؟ و دور ازذهن نبود که محسن هشترودی با این همه کلنجار رفتن با کتابها این راه را خودش ابداع کرده باشد. دیری نپایید که از پرتو آوازه نام او در مدرسه نام دیگر شاگردان برجسته مدرسه کم رنگ شد و محسن هشترودی کانون توجه معلمان و شاگردان مدرسه شد. پروفسور هشترودی دوران دبیرستان را که به پایان رساند. تحصیل در رشته پزشکی را آغاز نمود، پس از مدتی تحصیل در این رشته آن را رها کرد و به فرانسه رفت تا در رشته مهندسی مکانیک تحصیل نماید، اما این رشته نیز با ذوق او موافق نبود. این بود که به تهران برگشت و در دارلمعلمین عالی به تحصیل در رشته ریاضی مشغول شد.
ریاضی با روح ذوق پروفسور هشترودی موافق بود و او باعشق تمام به تحصیل پرداخت. پس ازدریافت درجه لیسانس به فرانسه رفت و در دانشکده علوم پاریس مشغول به تحصیل در رشته ریاضی شد و سپس به دانشگاه سوربن رفت و در آن دانشگاه تحصیلات خود را در دوره دکتری ریاضی به پایان رساند. پروفسور هشترودی در سال هزار و سیصد و پانزده خورشیدی در سن بیست و نه سالگی به ایران بازگشت و با سمت دانشیاری در دانشکده علوم و دانشسرای عالی مشغول به تدریس شد و پس از پنج سال به درجه استادی رسید.
وی نیز چون همه انسانها از محیط و افراد پیرامون خود تأثیر پذیرفته بود، اما چند فرد به گفته خود او بیش از همه بر وی تأثیر گذاشتند. در درجه اول برادر بزرگترش محمد ضیا هشترودی که دکتر هشترودی بنیان تعلیم خود را از او می‌دانست. محمد ضیا مردی خود ساخته بود تا کلاس یازده در دارالفنون خواند و چون معلومات او بیش از حد کلاس و گاهی بیش از سواد معلمان بود مرتب بر معلمان خرده می‌گرفت. سرانجام او را از مدرسه اخراج کردند، وی در شهرهای مختلف به معلمی پرداخت و تا پایان عمر معلم بود. زبان فرانسه را بسیار خوب فرا گرفته بود به گونه‌ای که فرانسویان تحصیل کرده را شگفت زده می‌کرد. زبان عربی را نیز خوب می‌دانست و مطبوعات عربی و ادبیات آن زمان را مطالعه می‌کرد، ریاضیات را در حد عالی می‌دانست و این همه را خود آموخته بود.
به ادبیات فارسی عشق می‌ورزید و خط خوبی داشت. شبانه روز مطالعه می‌کرد و این عادت تا پایان عمر با او بود. می‌بینیم که خطوط اصلی سیمای فرهنگی دکتر محسن هشترودی نیزهمین موارد بود. از برادر که بگذریم استادانی که بر دکتر هشترودی تأثیر فراوان گذاشته‌اند غلامحسین رهنما، عبدالعظیم قریب ،دکتر سیاسی والی کارتان فرانسوی بنیانگذار ریاضیات جدید را می‌توان نام برد.
پروفسور هشترودی نیز همچون پدرش انسانی وارسته بود وارسته و آزاد از بسیاری قید و بندهای دست و پا گیر ، قید و بندهایی که درصد بسیار زیادی از توان افراد را به خود اختصاص می‌دهد و همین امر یکی از رموز موفقیت او بود. بیشتر پول و وقتش را صرف مطالعه می‌کرد و مطالعه او هیچگاه به یک زمینه خاص محدود نمی‌شد. علاوه بر ریاضی در ادبیات و بسیاری زمینه‌های دیگرنیز مطالعه داشت. هر شبانه روز سه تا چهار ساعت می‌خوابید و بقیه وقتش را صرف مطالعه و کارهای اجتمای و فرهنگی می‌کرد. استاد هشترودی پا به پای تدریس در دانشگاه در سال هزار و سیصد و بیست و یک خورشیدی رئیس فرهنگ تهران ، در سال هزار و سیصد و سی خورشیدی رئیس دانشکده علوم تهران شد.
روش خاص پروفسور هشترودی در هنگام کار بر روی یک موضوع توجه عمیق و تمرکز کامل بر روی آن بود او وقتی به یک موضوع خاص می پرداخت تمام ذهن و حواسش را برروی آن متمرکز می کرد به گونه ای که درهنگام کار وقتی او را صدا می‌زدند متوجه نمی‌شد و بعد از چند بار صدا زدن برای چند لحظه‌ای به طرف صدا خیره می‌شد. درست شبیه فردی که از خوابی عمیق برخاسته باشد. از دیگر ویژگیهای او در هنگام کار دست کشیدن از بقیه کارها و اختصاص دادن تمام توان خود به یک کار واحد بود. نقل است از همسر وی رباب هشترودی که وقتی کاری را شروع می‌کرد تا به نتیجه دلخواه دست نیافته بود از خواب و خوراک خبری نبود و گاهی اوقات حتی چند وعده پشت سر هم غذا نمی‌خورد. از دیگر ویژگیهای برجسته وی نگاه تیز بین او بوده است، نگاه وی چنان تیز و متمرکز بود که همگان را به حیرت وا می‌داشت.
از دیگر صفات و ویژگیهای پروفسور هشترودی حافظه بسیار قوی او بود، حافظه یک دارایی خدادادی است اما استفاده بهینه از آن به خود شخص بر می‌گردد. پروفسور هشترودی هیچگاه از حافظه‌اش برای مسایل پیش پا افتاده استفاده نمی‌کرد، تنها موضوعاتی را به خاطر می‌سپرد که ارزش به خاطر سپاری را داشته باشند. این ویژگی در اکثر دانشمندان وجود دارد، یعنی توجه به آنچه ارزش توجه کردن داشته باشد و بی‌توجهی نسبت به سایر امور ، از این روست که مرم عادی بعضی وقتها دانشمندان را به حواس پرتی متهم می‌کنند.
نظم ویژگی دیگری است که نزد پروفسور جایگاه خاص خودش را داشت به ویژه نظم وی برای حضور در کلاسهای درس. از آنجایی که او به تدریس عشق می‌رزید نظم وی برای حضور در کلاسها چنان بود که هیچگاه دیده نشد که پروفسور دیر به کلاس درس برود و در این امر بی نظمی کند، اما در پایان دادن به کلاس درس قایل به نظم نبود. کلاسهای او گاهی اوقات سه تا چهار ساعت بیش از زمان قانونی طول می‌کشید. وی در ارج گذاشتن به دبیران و آموزگاران نیز چنان بود که این موضوع را می‌توان جزو ویژگیهای او دانست و در همین راستا توجه او به انسان و همه مردم مثال زدنی است او به انسان و استقلال آن مهر می‌ورزید چنان که معتقد بود:
اگر قرار باشد سر رشته دانش و فن در دست زورمندانی باشد که آن را ضد انسانها بکار گیرند چه بهتر که تمدنی در کار نباشد و بر همان حالت انسانهای نخستین زندگی کنیم. یک دانشمند هنگامی می‌تواند بر مراد دل خود زندگی کند که استقلال داشته باشد. نازک دلی ، داشتن احساس پاک و لطیف و حساسیت او نسبت به ظلم و ستم از دیگر ویژگیهای او بودند. پروفسور هشترودی چنانچه نشانی از ستم می‌یافت بی درنگ واکنش نشان می‌داد، حتی اگر در کوچه و خیابان مادری کودکش را تنبیه می‌کرد با بانگ و فریاد آن مادر را از این عمل زشت باز می‌داشت. نقل است روزی در حین تدریس پروفسور هشترودی متوجه کفشهای پاره پاره دانشجویی شد و نتوانست به درس دادن ادامه دهد، کلاس را ترک کرد بعد آن دانشجو را خواست و چون از تهیدستی بی حد او خبر دار شد از حقوق خود برای او مستمری در نظر گرفت.
پروفسور هشترودی مطرح کننده یوفوها و کسی که به شوروی سابق کمک کرد زمانی که سفینه یوری گاگارین داشت از مسیر منحرف می‌شد. سفینه با محاسبات پروفسور به مسیر خود باز گشت. این دانشمند بزرگ بیش از صد مدال جهانی دارد. بطور خلاصه می‌توان ویژگیهای پروفسور هشترودی که از عوامل اصلی موفقیت او بودن را چنین فهرست نمود:
*
وارستگی و ساده زیستی که از پدر خود به ارث برده بود.
*
سخت کوشی و تلاش مستمر.
*
توجه به ذوق و استعداد خود در انتخاب رشته تحصیلی.
*
توجه و تمرکز عمیق بر روی موضوع مورد نظرخود و بی توجهی نسبت به موضوعات باز دارنده.
*
حافظه قوی و استفاده بهینه از آن.
*
نظم در کارهایی که می‌پذیرفت.
*
ارج گذاشتن به انسان در کل و توجه خاص به معلمان و جوانان ، نازک دلی و احساسی پاک و لطیف داشتن.
پروفسور هشترودی همواره بر این اعتقاد بود که با شکوفا کردن استعدادها و جهت دهی صحیح به آنها می‌توان از لحاظ علمی جایگاه شایسته‌ای در دنیا بدست آورد. او همواره در تلاش بود تا مسئولین را متقاعد کند که پژوهشگاه بزرگی در ایران تأسیس کنند تا تمامی استعدادها در آن گرد آیند و در جهت شکوفا نمودن جامعه تلاش نمایند. امکانات پژوهشی در آن جمع آید، جوانان علاقه‌مند و مستعد در شهرها و روستاها بی هیچ تبعیضی شناسایی شوند و این امکانات را در اختیار آنان بگذارند تا استعدادها به موقع شکوفا شود و پژمرده نگردد. بر سر هر کوچه باید کتابخانه‌ای باشد و فراخور محل کتابهای مقدماتی همه علوم و هنرها را در آن گرد آورند. جوانان را باید به کتابخانه و مراکز فرهنگی کشاند، تنها از این راه است که دانشمندان و هنرمندان بسیاری از جامعه سر بر می‌آورند و ایران جایگاه شایسته و دیرین خود را در دنیای علم بدست خواهد آورد.
علاوه بر آنچه بیان شد مشخص است که همواره در کنار یک مرد یا زن موفق انسان دیگری نیز وجود دارد که با ایجاد یک فضای مساعد زمینه را برای پیشرفت دیگری آماده می‌کند. این مسئله به نوع نگاه فرد دوم به جامعه و مردم بر می‌گردد، چه بسا استعدادها و نیروهایی که بخاطر خود خواهی‌ها ممکن است به هدر رود و هیچگاه درخدمت جامعه قرار نگیرد، زیرا توجه به کل جامعه و بکار گیری تمام توان خود برای آیندگان نیازمند از خود گذشتگی و ایثار است. رباب هشترودی همسر پروفسور هشترودی نیز از این امر بر کنار نیست، چون پروفسور هشترودی را با لذت تحمل نمود، نقل است هشترودی در هنگام ازدواج هیچ ثروتی جز کتاب نداشت و زندگی ساده او همینطور ادامه یافت.
پس از مدتی حدود شش هزار تومان پول بدست آورد و آن مبلغ را به همسرش داد و به او گفت چون زمان عروسی هیج برایت نخریدم اکنون که گشایشی دست داده برو و انگشتری یا چیز دیگر برای خود تهیه کن. اما همسر فداکار او پول را نگه داشت و با فروختن فرش و یکسری اسباب دیگر خانه‌ای با آن پول خریداری نمود. خانم رباب هشترودی در مورد لذت زندگی با چنین مرد سخت کوشی می‌گوید زن و مرد اگر سلیقه‌شان در یک راستا باشد، برای هم نشینی و هم صحبتی باهم چه رنجها که بر خود هموار خواهند کرد. ادب و دانشی که هشترودی کسب می‌کرد نه تنها جان خود را تازه می‌کرد بلکه به اطرافیان خود نیز گرمی می‌بخشید و پرتو آن دم به دم بر تن آدمی احساس می‌شد. معلومات او در گفتار و کردار او بازتاب داشت، چون لب به سخن می‌گشود چنان لطافت و ظرافتی از آن می‌تراوید که آدمی را بسوی خود می‌کشاند.
حاصل زندگی پر بار پروفسور هشترودی را نمی‌توان به سادگی با معیارهای کمی قیاس کرد، وی طی سالهای استادی خود شاگردان برجسته‌ای تربیت نمود که هر کدام راه او را پیش گرفتند و مایه سر بلندی ملت ایران شدند. آیا تعلیم انسان آن هم انسانهای برجسته و بزرگی که پرتو وجود هر کدام از آنها به تنهایی روشنی بخش قسمت وسیعی ازجامعه است را می توان به آسانی سنجید و با معیارهای موجود ارزیابی کرد؟ حاصل شصت و نه سال زندگی پر ثمر علاوه بر کارهای فرهنگی ، علمی و مدیریتهای فرهنگی مقاله‌ها و کتابهای بسیاری است که مشهورترین آنها به قرار زیر می‌باشد:
*
نظریه اعداد
*
دانش و هنر
*
تمرینهای ریاضیات مقدماتی
*
سایه‌ها
*
سیر اندیشه بشر
* LES CONNEXION SNORMAL AFFINES ET WEYLIENNES
* SUR LESS ESPACES DE RIMANN DE WEYL ET DE SCHOUTEN
سر انجام پروفسور هشترودی در روز سیزدهم شهریور سال هزار و سیصد و پنجاه و پنج خورشیدی چشمان تیز بین و کنجکاو خود را بر این جهان پر فسون بست و این چنین خلأی دردناک و سنگین در میان جامعه علمی ایجاد شد. او در حالی این جهان را بدرود گفت که همچنان به کار با جوانان عشق می‌ورزید و آرزو می‌کرد ای کاش سنت جاری اجازه می‌داد تا جسدش در دانشگاه دفن شود تا باز خاک نشین قدم جوانان باشد.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:24 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

عبدالرحمن صوفی رازی

 

از میان چهره‌ های معتبر علمی و ستاره شناسان قرن چهارم و چند قرن بعد جا دارد تا به عبدالرحمن صوفی جایگاهی بلند واگذار گردد، چنانکه علم ستاره شناسی قرن بیستم نیز برای او چنین جایگاهی را می‌شناسد. اینک در اینجا به اختصار هر چه تمامتر مطالبی را درباره اهمیت کارهای این ستاره شناس بزرگ بیان می‌داریم.

عبدالرحمن صوفی رازی در 17 آبانماه 282 شمسی برابر هشتم نوامبر 904 در ری متولد شد. در 44 سالگی در 335 هـ. ق جهت تحقیق در باب مسئله نجومی به دینور رفت و دو سال بعد در اصفهان رحل اقامت افکند. در دوران حکومت عضدالدوله دیلمی در حکومت فارس او را به سمت استاد ریاضی و نجوم برگزیدند، عبدالرحمن صوفی در سال 365 شمسی برابر 986 میلادی به دنبال 82 سال تلاش و کوشش و آفرینندگی در شیراز درگذشت.

عبدالرحمن صوفی رازی اشتباهات رصدهای (بتانی) و (بطلمیوس)را اصلاح کرد و خطاهای ایشان را ارائه داد. عبدالرحمن موفق شد که در مجموع 1027 ستاره را با دقت رصد و محاسبه کرده و مشخصات دقیق آنها را به درجه و دقیقه و ثانیه معلوم کند. از این تعداد 15 ستاره قدر اول ،  34 کوکب قدر دوم ، 206 اختر قدر سوم ، 428 ستاره قدر چهارم ، 258 ستاره قدر پنجم و 86 ستاره قدر ششم هستند. رازی برای هر صورت فلکی جدولی ترسیم کرده و صورتهای جالبی از آنها عرضه داشته است، سپس در جدول هر صورت فلکی شماره ردیف تعداد ستارگان آن را بصورت حروف ابجد شروع کرده و در خانه دوم جدول، نامهای کواکب و مشخصات محل آنها را شرح داده است.

جالبترین توضیح زیر هر جدول این است که وی نورانیت ستارگان را محاسبه کرده و درباره یکایک آنها توضیح داده است. عبدالرحمن با توجه به (قدر) و نورانیت کم و زیاد ستارگان و با تکیه بر استعداد و نبوغ و هوش خدادادی‌اش حرکات خاص ستارگان را که امروز بنام  ((Frofer Mation است حساب کرد. او به محاسبه تغییر رنگ بعضی از ستارگان مانند ستاره (الغول) نیز پرداخت. سپس به محاسبه زمان طولانی "سحابیهای متغیر" پرداخت و تحقیق کاملی در سحابی "امرأة المسلسله"  (زن به زنجیر بسته) بجا آورد که هیچ دانشمندی نمی‌داند جائی که گالیله با دوربین نجومی‌اش نتوانست چنین مطالعاتی را انجام دهد، عبدالرحمن چگونه آن را کشف کرد.

صوفی کتاب صور الکواکب  را در حدود سالهای 353 هـ.ق (964 م) در 61 سالگی به انجام رسانید. خواجه نصیرالدین طوسی ، نخستین بار در 647 هـ.ق کتاب صوفی رازی را از زبان عربی به فارسی برگرداند، تا سال 1843 م که دانشمندی به نام اورگلاندر کتابی را به نام (محاسبات کیهانی نواختران) در برلین منتشر کرد، دانشمندان ریاضی و نجوم جهان همه اعتراف به سحابی کهکشان نداشتند. چون تحقیق درباره سحابیها و کهکشان آغاز شد، پرده ها به کناری رفت و دانشمندان در کتابخانه‌ای متوجه کتابی شدند که در سال 1831 ، دوازده سال قبل از کتاب اورگلاند متعلق به عبدالرحمن صوفی رازی و توسط دانشمندی به نام کوسین پیرسوال از روی سه نسخه خطی که در کتابخانه‌های پاریس موجود بوده به زبان فرانسه ترجمه شده است و پس از تحقیق درباره آن کتاب در می‌یابند که اورگلاندر مطالب کتابش را از روی کتاب عبدالرحمن استنتاج کرده بود. قدیمیترین نسخه کتاب صور الکواکب در کتابخانه بادلیان مربوط به فرزند عبدالرحمن است که 26 سال بعد از مرگ پدر در 401 هـ.ق آن را استنساخ و مصور کرده است.

عبدالرحمن در بصره- بغداد و شیراز رصدهایی انجام داد؛ حتی به نوشته بعضی کتابها در جنوب ایران مدتی به محاسبات نجومی مشغول بوده است. ابوریحان بیرونی در کتاب تحدید النهایات الاماکن نوشته است که رصد میل دایرة البروج در شیراز انجام گرفت و وسیله‌ای که با آن کار می‌کرده دستگاهی بوده که قطر داخلی‌اش دو ذراع و نیم بوده است؛ برابر با 123 سانتیمتر. اعضاء هیأتی که تحت نظر عبدالرحمن مسئول این تحقیق علمی ، مشغول به کار بود عبارت بودند از: ابوسهل کوهی ، احمد سجزی و نظیف بن یمن که در سال 359 برابر سال 970 هجری این تحقیق را انجام دادند.

از کارهای دیگر عبدالرحمن صوفی ساختن یک کره سماوی نقره‌ای است که آن را برای عضدالدوله دیلمی ساخته و در حقیقت یکی از کره ‌های سماوی بسیار دقیق و جالب است که امروز در موزه قاهره نگهداری می‌شود و از شاهکارهای تعیین مکانهای صور فلکی روی کره است که بهترین وسیله تأیید محاسبات خود اوست.

نام این دانشمند بزرگ ایرانی را بنام Azof در مدار 22 درجه جنوبی و نصف النهار 13 درجه کره ماه به ثبت رسانیدند. جالب توجه اینکه دانش نجومی امروزه فقط یک نقطه را شایسته نام او ندانسته و 9 نقطه دیگر را به افتخار این دانشمند ایرانی (الصوفی) روی کره ماه نامگذاری کردند.

و هنوز دانش غرب متحیر است که چگونه عبدالرحمن صوفی رازی بدون داشتن تلسکوپ ، سحابیها را کشف کرد ( ستارگان سحابی در آسمان به شکل لکه‌های ابر مانندی دیده می‌شوند که آنها را ستارگان سحابی یا لطخه می‌گویند و ستارگان مجتمعی هستند که از فاصله‌های دور به مانند لکه ابر نمایان می‌شوند و می‌توان آنها را با تلسکوپ مشاهده کرد که از توده‌های گازهای ملتهب درست شده‌اند).

او از جمله سحابیهای درون صورت فلکی خرچنگ را تعیین کرد. تحقیقی درباره دو سحابی دیگر به نام رازی ثبت شده که یکی در صورت فلکی روباه است و دیگری در صورت فلکی قوس یا "رامی" که اروپائیان آن را به نام (Sagittarius) می‌شناسند. دیگر سحابی داخل صورت فلکی تیرانداز است که مورد مطالعه و ترسیم و تثبیت او قرار گرفته است. او ستارگان مزدوج را شناخت و اصلاحی بر نظریه بطلمیوس گذاشت و آن قدر دقیق و معلوم و مشخص محاسباتی را انجام داد که با آخرین تحقیقات جهان امروز که با جدیدترین وسایل صورت می‌گیرد برابری می‌کند.

الدومیلی در کتاب درباره عبدالرحمن می‌نویسد: "منجمی بود که شخصا به رصد و محاسبه یکایک ستارگان می‌پرداخت و به همین دلیل نه تنها موضع چندین ستاره‌ای که تا آن زمان معلوم نبود معین کرد، بلکه باعث شد که چندین رصد اشتباه یونانیان را تصحیح کند و دانشمندان جدید توانستند با توجه به دقتی که عبدالرحمن در کارهایش به کار برده بود، تغییرات بطئی در درخشندگی ستارگان را دقیقا بررسی کنند. این بررسی در علم نجوم به نام  (Trepidation of Movement of fixed Star) است که پایه گذار آن عبدالرحمن صوفی است. از افتخارات این مرد دانشمند همین بس که جهان علم و نجوم و ستاره شناسی بعد از ده قرن که از نوشتن کتابش گذشته هنوز قلم و حرکت انگشتان او را که بر کاغذ اثری گذاشته ثابت و محترم می‌شمارد و دنیای ابزار و تکنولوژی الکترونیکی مدرن با تمام قدرتش جرات جابجا کردن محاسبات او را ندارند.

در کنگره جهانی نجوم رصدخانه یی ، درباره اهمیت و دقت کار صوفی در 996 سال قبل (نسبت به سال 1960 و سال پایان کتاب صوفی 964) چنین گفته شده: پیدایش تلسکوپ در دانش اخترشناسی که در سال 1609 انجام گرفت مطالعات سریع و لازم را در عصر خود بوجود نیاورد و حتی در ازدیاد و شمارش سحابیهای شناخته شده از خود فعالیتی نشان نداد. در حقیقت گالیله کاری بیش از دیگران که سحابی خرچنگ (پرایسپه) را از تعدادی از ستارگان تشخیص داده بودند، کشف جدید را بوجود نیاورد. یک سال بعد در 1610 یک دانشمند علوم فرانسوی به نام نیکلاس پیرسک با اطلاعی که از کارهای گالیله داشت، مشاهده کرد که ستارگانی میانی "شمشیر صورت فلکی جبار" همانند و مشکوک به سحابی هستند و در سال 1912 سیمون ماریوس سحابی اندرومدا را پس از یک تردید طولانی تأیید کرد. در حالی که اولین رصد ثبت شده (درباره سحابی اندرومدا) بوسیله یک منجم ایرانی به نام (الصوفی) در قرن دهم ، یعنی 947 سال قبل از اعلام ماریوس انجام گرفته بود.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:24 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

محمد زکریای رازی

 

 

نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیه‌اش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتاب‌هایشان او را محمد بن زکریای رازی خوانده‌اند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نام‌های رازس Rhazes و رازی Al-Razi در کتاب‌های خود یاد کرده‌اند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی‌ و جوانی‌اش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود می‌نواخته و گاهی شعر می‌سروده ‌است. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد، وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آن‌که در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیز بو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. . در کتاب‌های مورخان اسلامی آمده‌است که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموخته‌است، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بوده‌است و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آن‌جا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان معتضدی را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت و عهده‌دار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایت‌های مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه می‌داند.

رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی‌- افلاطونی بود، پیروی نمی‌کرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه هم‌ عصر و پس از خود قرار گرفت. هم‌چنین عقایدی که درباره ادیان ابراز داشت سبب شد موجب تکفیر اهل مذهب واقع شود و از این‌ رو بیشتر آثار وی در این زمینه از بین رفته‌است. رازی را می‌توان برجسته‌ترین چهره خردگرایی و تجربه‌گرایی در فرهنگ ایرانی‌ و اسلامی‌ نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می‌خورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمی‌شد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار می‌داد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می‌دارد و این را حق خود می‌داند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشته‌های مخالفان آمده‌است. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفه‌است و روان‌ها از تیرگی این عالم پاک نمی‌شود و نفس‌ها از این رنج رها نمی‌شوند مگر از طریق فلسفه... در فلسفه اخلاق رازی مساله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی به‌ وسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت می‌کند. رازی فلسفه را چنین‌ تعریف می‌کند که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است پس نزدیکترین کسان به خالق، داناترین و عادل‌ترین و رحیم‌ترین ایشان است. رازی با وجود آن‌که به خدا و ماوراء الطبیعه اعتقاد داشت، نبوت و وحی را نفی می‌کرد و ضرورت آن را نمی‌پذیرفت و در دو کتاب «فی‌النبوات‌» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداخته ‌است. «از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری به‌دست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیان ‌آور است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمین‌ها شک داشت.» این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی بر علیه او شد و او را ملحد و نادان و غافل خواندند و آثار او را رد کردند.

مورخان طب و فلسفه در قدیم به تفاریق استادان رازی را سه تن یاد کرده‌اند:

ابن ربن طبری: زکریا در طب شاگرد وی بوده است. ابوزیذ بلخی: حکیم زکریای رازی در فلسفه شاگرد وی بوده است. ابوالعباس محمد بن نیشابوری: استاد محمد بن زکریا رازی در حکمت مادی (ماترلیسیم) یا گیتی‌شناسی بوده است.

رازی، پزشک و طبیعت شناس بزرگ ایرانی را پدر شیمی یاد کرده‌اند، از آن رو که دانش کیمیایی کهن را به علم شیمی نوین دگرگون ساخت. ابن ندیم از قول رازی گفته است: «روا نباشد که دانش فلسفه را درست دانست و مرد دانشمند را فیلسوف شمرد، اگر دانش کیمیا در وی درست نباشد و آن را نداند.»

رازی مکتب جدیدی در علم کیمیا تأسیس کرده که آن را می‌توان مکتب کیمیای تجربی و علمی نامید. ژولیوس روسکا دانشمند برجسته‌ای که در شناسایی کیمیا (شیمی) رازی به دنیای علم بیشتر سهم و جهد مبذول داشته، رازی را پدر شیمی علمی و بانی مکتب جدیدی در علم دانسته، شایان توجه و اهمیت است که قبلا این لقب را به دانشمند بلند پایه فرانسوی لاوازیه داده بودند. به هر حال آنچه مسلم است تأثیر فرهنگ ایرانی دوران ساسانی در پیشرفت علوم دوران اسلامی و از جمله کیمیاست که در نتیجه موجب پیشرفت علم شیمی امروزه شده است.

در فرآیند دانش کیمیا به علم شیمی توسط رازی، نکته‌ای که از نظر محققان و مورخان علم، ثابت گشته، نگرش «ذره یابی» یا اتمسیتی رازی است. کیمیاگران، قائل به تبدیل عناصر به یکدیگر بوده‌اند و این نگرش موافق با نظریه ارسطویی است که عناصر را تغییرپذیر یعنی قابل تبدیل به یکدیگر می‌داند. لیکن از نظر ذره گرایان عناصر غیر قابل تبدیل به یکدیگرند و نظر رازی هم مبتنی بر تبدیل ناپذیری آنهاست و همین علت کلی در روند تحول کیمیایی کهن به شیمی نوین بوده است. به تعبیر تاریخی زکریا، «کیمیا» ارسطویی بوده است و «شیمی» دموکریتی است. به عبارت دیگر، شیمی علمی رازی، مرهون نگرش ذره‌گرایی است، چنانچه همین نظریه را بیرونی در علم «فیزیک» به کار بست و بسط داد.

در اروپا فرضیه اتمی را «دانیل سرت» در سال 1619 از فلاسفه یونانی گرفت که بعدها «روبرت بویل» آن را در نظریه خود راجع به عنصرها گنجاند. با آنکه نظریه بویل با دیدگاه‌های کیمیاگران قدیم تفاوت آشکار دارد نباید گذشت که از زمان فیلسوفان کهن تا زمان او، تنها رازی قائل به اتمی بودن ماده و بقاء و قدمت آن بوده است و با آن که نظریه رازی با مال بویل و یا نگرش نوین تفاوت دارد، لیکن به نظریات دانشمندان شیمی و فیزیک امروزی نزدیک است.

در شیمی رازی توانست مواد شیمیایی چندی از جمله الکل و اسید سولفوریک (زیت الزاج) و جز این ها را کشف کند. رازی در علوم طبیعی و از جمله فیزیک تبحر داشته است. ابوریحان بیرونی و عمر خیام نیشابوری، بررسی‌ها و پژوهش‌های خود را از جمله در چگال ‌سنجی زر و سیم مرهون دانش «رازی» هستند. رازی در علوم فیزیولوژی و کالبدشکافی، جانورشناسی، گیاه شناسی، کانی‌شناسی، زمین شناسی، هواشناسی و نورشناسی دست داشته است.

«اگر همه می‌توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود می‌شد که همه می‌خواهند.»  رازی

کتاب «محمد زکریای رازی»  نوشته ی محمود نجم آبادی

کتاب «حکیم رازی»  نوشته ی پرویز اذکائی



پنج شنبه 30 دی 1389  1:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

جابر بن حیان

 

معروف به صوفی یا کوفی، کیمیاگر ایرانی بود و در قرن نهم میلادی می‌زیست و بنا به نظریه اکثریت قریب به اتفاق کیمیاگران اسلامی، وی سرآمد کیمیاگران اسلامی قلمداد می‌شود. شهرت جابر، تنها به جهان اسلام محدود نمی‌شود و غربی‌ها او را تحت عنوان «گبر» می‌شناسند. "ابن خلدون" درباره جابر گفته است : جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است.

جابر بن حیان، کتابی مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله، تالیف کرده است. "برتلو" شیمیدان فرانسوی که به پدر شیمی سنتز مشهور است، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده، می‌گوید : «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق.» "جورج سارتن" می‌گوید : «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.» "اریک جان هولیمارد" ، خاورشناس انگلیسی که تخصص وافری در پژوهشهای تاریخی درباره جابر دارد، چنین می‌نویسد :
«جابر، شاگرد و دوست امام صادق علیه‌السلام بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوری‌که نمی‌توانست از او جدا ولی بی‌نیاز بماند. جابر می‌کوشید تا با راهنمایی استادش، علم شیمی را از بند افسانه‌های کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازه‌ای به هدف خود رسید.»
برخی از کتابهایی که جابر در زمینه شیمی نوشته عبارتند از : الزیبق، نارالحجر، خواص اکسیرالذهب، الخواص، الریاض و ... .
وی به آزمایش بسیار علاقمند بود. از این رو، می‌توان گفت که نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد. جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاج نامید. جابر، اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزه ای از زاج سبز، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابوعلی سینا

 

جرج سارتن می گوید : تمدن اسلامی نتیجه پیوند جوانه نیرومند غرب بر روی درخت تناور تمدن ایرانی بود و راز نیرومندی عجیب و تحول ملکات و فضایل آن در همین مطلب نهفته است.
بی شک ابوعلی سینا ثمره ای ارزنده از این درخت تناور و جلوه ای بارز از نقش ایرانیان در اعتلای تمدن اسلامی است . وی نه تنها اعتباری برای تمدن ایرانی و اسلامی ، بلکه چهره ای تابناک در تاریخ تمدن جهان به شمار می رود . به دلیل احاطه ابن سینا بر دانشهای مختلف و تاثیر وی در متفکران و دانشمندان پس از خود - که حیطه آن به جز قلمرو اسلام ،‌ اروپا را نیز در بر گرفته بود - ‌از او در غرب به عنوان نامدارترین دانشمند اسلامی یاد می شود .
اینک در میان دانشمندان اسلامی ، کسانی که ممکن است در اروپا با ابن سینا رقابت کنند ، می توان از الکندی و ‌محمدبن زکریای رازی نام برد . اما الکندی تنها حکیم و زکریای رازی پزشک بوده است و هیچ یک مانند ابن سینا در زمینه های مختلف صاحب نام نبوده اند .
شیخ الرئیس ، ابوعلی سینا ، حسین بن عبدالله حسن بن علی بن سینا ، ‌معروف به ابن سینا در سال 370 هجری قمری در دهی به نام خورمیثن در نزدیکی بخارا چشم به جهان گشود . شرکت در جلسات بحث اسماعیلیان از دوران کودکی ، به واسطه پدر
که از پیروان آنها بود بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه یکی از استادان وی ، ‌بوعلی را به جز تعلیم و دانش اندوزی به کار دیگری مشغول نکند . و چنین شد که وی به دلیل نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت . تا آنجا که پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( حکومت از 366 تا 387 هجری قمری ) به علت بیماری ، وی را به نزد خود خواند و ابن سینا از این راه به کتابخانه عظیم دربار سامانی دست یافت . وی در شرح حالی که خود نگاشته است درباره منابع آن کتابخانه خود می گوید : هر چه از آنها را که بدان نیاز داشتم خواستم و کتاب هایی یافتم که نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود و من هم پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم . پس این کتاب ها را خواندم و از آنها سود برداشتم و اندازه هر مردی را در دانش دریافتم و چون به سن هجده سالگی رسیدم ، از همه این دانش ها فارغ آمدم .
به این ترتیب وی در علوم مختلف از جمله حکمت ،‌ منطق و‌ ریاضیات
که خود شامل عدد ،‌ هندسه ،‌ نجوم و موسیقی است تسلط یافت .
وی با وجود پرداختن به کار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشکلات ناشی از کشمکش امرا
که سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملک ، حاکم همدان ، را به دنبال داشت بیش از صدها جلد کتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته که هر یک با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش کافی داشت و دسترسی اش به کتب میسر بود ،‌ به نوشتن کتاب قانون در پزشکی ، یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود کتاب شفا مشغول می شد . اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های کوچک می نگاشت . در زندان به نظم اشعار می پرداخت و یا تاملات دینی را با اسلوبی که خالی از جمال نباشد مقید می نمود .
از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در پزشکی شهرتی جهانی یافته است . کتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یکی از معتبرترین کتب منطق اسلامی مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . کتاب قانون نیز
که تا قرن ها از مهمترین کتب پزشکی به شمار می رفت شامل مطالبی درباره قوانین کلی طب ، داروهای ترکیبی و غیر ترکیبی و امراض مختلف می باشد . این کتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین ترجمه شد و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرنسه و آلمانی نیز برگردانده شده است . قانون که مجموعه مدونی از کل دانش طبی باستانی و اسلامی است به عنوان متن درسی پزشکی در دانشگاه های اروپایی مورد استفاده قرار می گرفت و تا سال 1650 میلادی در کنار آثار جالینوس و موندینو در دانشگاه های لوون و مون پلیه تدریس می شد .
ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه کرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و اسبابی نظیر ورنیه کنونی ابداع نمود . در زمینه حرکت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت و چگالی تحقیقات ابتکاری داشت . رساله وی درباره کانی ها یا مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود .
درباره این رساله فیگینه در کتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد که اسم لاتین آن چنین است :
De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل کوه ها که بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممکن است کوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یکی برآمدن قشر زمین . چنان که در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب که برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .
ابن سینا به واسطه عقل منطقی و نظام یافته اش
که حتی در طب نیز تلاش داشت مداوا را تا سرحد امکان تابع قواعد ریاضی سازد تسلط بر فلسفه را کمال برای یک دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درک دقیق آن ،‌ آن گونه که خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار کتاب مابعدالطبیعه را خواند و در نهایت با استفاده از شرحی که ابونصر فارابی درباره آن کتاب نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . بوعلی در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی کرد . اول دوره ای که پیرو فلسفه مشاء و شارح عقاید و معارف ارسطو بود و دوم دوره ای که از آن عقاید عدول کرد و به قول خودش طرفدار حکت مشرقین و پیرو مکتب اشراق شد .
وی به پشتوانه تلاش یک صد ساله ای که پیش از او از سوی کسانی همچون الکندی و فارابی برای شکل گیری فلسفه اسلامی صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این که پیش از او مقدمات این کار فراهم شده بود ، کار و وظیفه ابن سینا این بود که مشکلات و پیچیدگی ها را کشف و حل کند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .
او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم کلی مثل انسان ،‌ فضیلت و جزئیات حقیقی به یکی از پرسشهای علمای قرون وسطی
که مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول کرده بود - پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، ‌همچون آموزه های طبی او ، ‌به جز در قلمرو اسلامی ، ‌در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلمانی فرقه دومینیکی (1200 تا 1280 میلادی ) ‌نخستین کسی بود که در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی که جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متکی بود .
همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، ‌خلاصه مطالبی است که متفکران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند و توانستند مذاهب مختلف فلسفی را در فلسفه مدرسی هماهنگ کنند .
ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی که تنها 58 سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست که با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن ایرانی از خود به جای گذاشت .



پنج شنبه 30 دی 1389  1:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

شیخ بهایی

 

شیخ بهاء الدین، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی، دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.

مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال 1030 و یا 1031 هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند. وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.

شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود. شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر، این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است.

شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی و عده ایی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران، بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند.

از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی «نان و حلوا» و دیگری «شیر و شکر» می باشد و آثار علمی او عبارتند از «جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه». سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:29 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

پردیس ثابتی

 

 

در سال ۱۳۵۳ در تهران زاده شده است. او از دو سالگی به همراه خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد.

وی دوره لیسانس را در «مؤسسه تکنولوژی ماساچوست»، ام.آی.تی، سپری کرد و پس از آن تحصیلات عالی خود را در دانشگاه آکسفورد ادامه داد. پردیس ثابتی تحصیلات خود را در دانشگاه هاروارد آمریکا نیز با نتیجه‌ای شگفت‌انگیز به پایان رساند : او سومین زن در طول تاریخ این دانشگاه بود که با معدل ۱۰۰ و مدارج کامل فارغ‌التحصیل شد.

پس از آن بود که دانشگاه هاروارد از او دعوت به همکاری کرد و اکنون پردیس ثابتی، با عنوان استادیار هاروارد، یکی از استادان جوان ایرانی‌تبار در این دانشگاه به شمار می‌رود و سرپرستی یک پژوهش مهم پزشکی، در باره تکامل انسانی، را در مرکز سامانه‌های زیست‌های تکاملی بر عهده دارد.

ثابتی به ‌دنبال درک روشنی از چگونگی تکامل ژنوم انسانی است و تیم همراهش در جریان مطالعاتی که نتایج آنها در شماره اخیر نشریه نیچر منتشر شده ‌است به طور مثال تغییراتی را در دی ان آ مردم آفریقای غربی شناسایی کرده‌است که به نظر می‌رسد با ابتلا به تب Lassa در ارتباط است. این محقق ایرانی-آمریکایی همچنین تغییراتی را در دو  ژن جمعیت آسیایی‌ها شناسایی کرده‌است که در شکل گیری غدد ریز مویی و غدد تولید کننده عرق بدن نقش دارد.

او می گوید : آنچه که من و محققان همراهم در Broad Institute دانشگاه MIT انجام دادیم در حقیقت ارایه روشی است که نشان می دهد چه عواملی در ژنوم انسانی مهم بوده و می توان روی آن کار کرد تا بسیاری از اسرار نهفته آن را رمز گشایی کنیم. وی در بخشی از تحقیقات خود در قالب تیمی از دانشمندان بین المللی با استفاده از این روش، ابزار ژنومیک مدرنی ارایه کرده است تا با استفاده از آن به کنکاش در زیست شناسی انگل مالاریا پرداخته تا آن را در مناطق مستعدی همچون آفریقا ریشه کن کند.

این محقق ایرانی افزود : هم اکنون یکی از مهمترین تمرکزهایمان کار بر روی ژنوم مالاریا و HIV است. به دنبال آن هستیم که با درک روشنی از آنها متوجه شویم چگونه می توان با اعمال تغییراتی در ژنوم انسانی تمامی افراد را در برابر بیماریهای مختلفی نظیر مالاریا مصون کرد. او می گوید : ما همواره از این نکته در تعجب و حیرت بوده ایم که چرا برخی از افراد به بیماری همچون مالاریا مبتلا می شوند اما برخی مصونیت دارند!

دکتر ثابتی طی سالهای اخیر تحقیقات وسیع و دامنه داری را در عرصه تکامل انسانی با همکاری اریک لندر از محققن سرشناس این عرصه در جهان آغاز کرده که نتیجه آن انعکاس گام به گام این دستاوردها در معتبرترین نشریان علمی و تحقیقاتی جهان از جمله نیچر و ساینس بوده است.

این محقق ایرانی مولف بیش از 20 عنوان مقاله تخصصی در این عرصه است. در عین حال از کارشناسان و متخصصان تاثیرگذار در عرصه تکامل انسانی و بیماریهای واگیردار محسوب می شود. وی یکی از سرشناس ترین محققان آمریکا در زمینه بررسی ژنوم مالاریا بوده و از بنیاد Gates Foundation Grant نیز بالغ بر 2 میلیون دلار بودجه تحقیقاتی دریافت کرده است.

پردیس ثابتی اخیرا نیز به عنوان یکی از ۱۰۰ چهره نابغه جهان از سوی گروه بین المللی Creators Synectics معرفی شده‌است. این گروه بین المللی پردیس ثابتی را از محققان برجسته دانشگاه‌ های معتبری نظیر هاروارد، آکسفورد و ام آی تی را به عنوان چهره چهل و نهم معرفی کرده ‌است. شبکه خبری سی‌ان‌ان نیز در سال ۲۰۰۷، ثابتی را به عنوان «یکی از ۸ نوابغی که دنیای ما را متحول خواهند ساخت» عنوان کرده‌است.

پروفسور اریک لندر، عضو هیأت علمی دانشگاه‌های هاروارد و ام.آی.تی، نیز با تحسین «نگاه کنجکاو پردیس و پژوهش‌های علمی او» می‌گوید : «حتی امتیاز نابغه بودن هم اندکی از رفتار متین و فروتنانه پردیس نکاسته است.» دایان ویرث، از دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه هاروارد، نیز با تمجید از دستاورد علمی دکتر ثابتی می‌گوید : «پردیس سزاوار عنوانی است که او را در ردیف شایسته‌ترین سرآمدان علمی آغاز قرن بیست و یکم قرار داده است.»

خانم ثابتی در کارهای هنری نیز فعالیت دارد و در حاشیه‌های کارهای علمی خود به خوانندگی نیز می‌پردازد.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:30 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

علی جوان

 

 

دانشمند ایرانی در سال ۱۹۲۸در تبریز متولد شد.پس از گذراندن تحصیلات در دبیرستان البرز، تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه تهران ادامه داد. سپس در سال ۱۹۴۸ به آمریکا مهاجرت می‌کند و تحصیلات خود را در مقطع دکترای فیزیک در دانشگاه کلمبیا ادامه می‌دهد. وی در سال ۱۹۶۴ با درجه دانشیاری به عضویت هیات علمی موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) درآمد.

پروفسور علی جوان استاد فیزیک انیستیتو تکنولوژی ماساچوست، یک شخص شناخته شده در زمینه لیزر و کوانتوم در جهان بوده که برنده جایزه بین المللی برای اختراع اولین لیزر گازی نیز بوده است. وی PHD خود را در رشته فیزیک در دانشگاه کلمبیا در سال 1954 تحت نظر چارلز تونز دریافت کرد. به دنبال فلوشیپ دکترا در دانشگاه کلمبیا، او به گروه های تحقیقاتی لابراتوار تلفن بل در نیوجرزی ملحق شد (سپتامبر 1958).

در سال 1961 او به دانشگاه MIT ملحق شد. جاییکه تا اکنون مشغول تدریس و تحقیق می باشد.

پروفسور جوان اصول لیزر گازی را در سال 1958 پایه گذاشت، زمانیکه یک عضو گروه تحقیقاتی لابراتور بل بود. در سال 1960 موفق شد که لیزر گازی هلیوم - نئون که لیزری شناخته شده می باشد را ابداع کند. این اختراع، اولین لیزری بود که بصورت Continuos کار می کرد و باعث شد که در جهان جلب توجه کرده، پایه ای برای تحقیقات بیشتر در این زمینه باشد.

قبل از این اختراع، پروفسور جوان تئوری میزر سه سطحی را پایه گذاری کرد و اهمیت همگرایی فازی را در این وسیله میکروویو نشان داد. این عمل، ایده میزر بدون پراکندگی را معرفی کرد و او بعداً این ایده را در استفاده از اثر Raman تحریک شده، گسترش داد که نهایتاً منجر به بسط نوظهور رژیم نوری شد.

او در MIT یک تحقیق بزرگ را پایه گذاری کرد که باعث ایجاد بزرگترین تحقیق لیزری در دهه های شصت و هفتاد میلادی شد. بسیاری از بنیان های اولیه در استفاده از لیزر در آنجا به وقوع پیوست. این بنیان ها شامل؛ ابداعات زیادی در زمینه اسپکتروسکوپی لیزری بصورت Sub-Doppler ؛ اولین استفاده از لیزر برای آزمایش دقیق نسبیت و ایزوتروپی در فضا؛ ابداع تکنولوژی اندازه گیری فرکانسی دقیق در طیف نوری و اولین ساخت ساعت های اتومیک لیزری می باشند.

پروفسور جوان در زمینه های تازه تحقیق مانند پژوهش اخیرش برای جستجوی اثرات هدایت نورهای هم جهت شونده توسط یک آنتن نوری به سوی اندازه نانو از ماده فعال است.

او در تحقیقات گسترده ای از لیزرهای پرانرژی و رادارهای مولتی استاتیک لیزری که توسط ساعت های نوری دقیق کنترل می شود، گرفته تا لیزرهای تشخیصی پزشکی شرکت داشته است. پایان نامه های تحقیقاتی بسیاری از دانشجویان فیزیک تحت نظر او بوده است.

برای تحقیقات در زمینه لیزرهای گازی، پروفسور جوان در سال 1964 مدال Stewart Ballentine، در سال 1966 مدال Fany & John Hertz Foundation ،در سال 1975 مدال فردریک ایوز و در سال 1993 مدال جهانی آلبرت انیشتین را دریافت کرد.

او عضوی از آکادمی ملی علوم و آکادمی هنر و علم آمریکا و عضو افتخاری موسسه Trieste برای ترویج علوم می باشد. در سال 1966 او به عنوان Guggeheim Fellow و در سالهای 1979 و 1995 به عنوان Humbolt Foundation Fellow شناخته شد.

 به گزارش دیلی تلگراف، از صد نابغه برتر جهان که در قید حیات هستند، علی جوان فیزیکدان ایرانی(اولین سازنده لیزرگازی ) در رتبه دوازدهم و جزو ده نفر نابغه زنده جهان است. بر پایه همین گزارش نیما ارکانی دیگر فیزیکدان ایرانی در رتبه سی و دوم و پردیس ثابتی، بیولوژیست ایرانی در رتبه چهل و سوم است.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:30 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

خوارزمی ابوجعفر محمدبن موسی

 

 

از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می باشد. از زندگی خوارزمی چندان اطلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم (خیوه کنونی) متولد شد.

شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصاً در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچ یک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشته اند. اجداد خوارزمی احتمالاً اهل خوارزم بودند ولی خودش احتمالاً از قطر بولی ناحیه ای نزدیک بغداد بود و به هنگام خلافت مأمون وی عضو «دارالحکمه» که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مأمون بود، گردید. خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت. خود نیز کتابی در این رشته نوشت که «الجبر و المقابله» نام دارد که به مأمون تقدیم شده و کتابی است درباره ریاضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است. دانش پژوهان بر سر این که چه مقدار از محتوای کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است اختلاف نظر دارند. معمولاً در حل معادلات دو عمل معمول است. خوارزمی این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به وارد ساختن جبر به مرحله علمی کمک شایانی انجام داد.

اثر ریاضی دیگری که چندی پس از جبر نوشته شد رساله ای است مقدماتی در حساب، که ارقام هندی (یا به غلط ارقام عربی) در آن به کار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را (که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می داد. اثر دیگری که به مأمون تقدیم شد زیج السند هند بود که نخستین اثر اخترشناسی عربی است که به صورت کامل برجای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تأثیر پذیرفته است. کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195-196 نوشته شده است و تقریباً فهرست طولها و عرضهای همه شهرهای بزرگ و اماکن را شامل می شود. این اثر که احتمالاً مبتنی بر نقشه جهان نمای مأمون است (که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده بوده باشد)،و به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود. این کتاب از بعضی جهات دقیق تر از اثر بطلمیوس بود و خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر دیگری که برجای مانده است رساله کوتاهی است درباره تقویم یهود. خوارزمی دو کتاب نیز درباره اسطرلاب نوشت.

آثار علمی خوارزمی از حیث تعداد کم ولی از نفوذ بی بدیل برخوردارند زیرا که مدخلی بر علوم یونانی و هندی فراهم آورده اند،و تاثیر عمده بر جبر قرون وسطایی داشت. رساله خوارزمی درباره ارقام هندی پس از آنکه در قرن دوازدهم به لاتینی ترجمه و منتشر شد بزرگترین تأثیر را بخشید. نام خوارزمی متراف شد با هر کتابی که درباره «حساب جدید» نوشته می شد (و از اینجا است اصطلاح جدید «الگوریتم» به معنی قاعده محاسبه).
کتاب جبر و مقابله خوارزمی که به عنوان الجبرا به لاتینی ترجمه گردید باعث شد که همین کلمه در زبانهای اروپایی به معنای جبر به کار رود. نام خوارزمی هم در ترجمه به جای «الخوارزمی» به صورت «الگوریسمی» تصنیف گردید و الفاظ آلگوریسم و نظایر آنها در زبانهای اروپایی که به معنی فن محاسبه ارقام یا علامات دیگر است مشتق از آن می باشد.
ارقام هندی که به غلط ارقام عربی نامیده می شود از طریق آثار فیبوناتچی به اروپا وارد گردید. همین ارقام انقلابی در ریاضیات به وجود آورد و هرگونه اعمال محاسباتی را مقدور ساخت . باری کتاب جبر خوارزمی قرنها در اروپا مأخذ و مرجع دانشمندان و محققین بوده و یوهانس هیسپالنسیس و گراردوس کرموننسیس و رابرت چستری درقرن دوازدهم هر یک از آن را به زبان لاتینی ترجمه کردند. نفوذ کتاب زیح السند چندان زیاد نبود اما نخستین اثر از این گونه بود که به صورت ترجمه لاتینی به همت آدلاردباثی در قرن دوازدهم به غرب رسید. جداول طلیطلی (تولدویی) یکجا قرار گرفتند و به توسط ژرارکرمونایی در اواخر قرن یازدهم به لاتینی ترجمه شدند، از مقبولیت گسترده تری در غرب برخوردار شدند و دست کم یکصد سال بسیار متداول بودند.

از کارهای دیگر خوارزمی تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین اصلاح نقشه های جغرافیایی بطلمیوس بود. جغرافیای وی مانند دیگر کتب مهم اش تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند. خوارزمی در حدود سال 848 میلادی مطابق با 232 هجری قمری درگذشت.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:30 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

آذر اندامی

 

در سال ۱۳۰۵ در کوی ساغرسازان رشت متولد شد. او فرزند چهارم و تنها دختر خانواده اش بود. دوران ابتدایی را در دبستان بانوان زادگاهش پس از یک سال جهش تحصیلی به پایان رساند و از آنجا که بیشترین بار مسئولیت خانواده بر دوش مادرش بود، آذر با شروع به تدریس خصوصی، دوزندگی و سوزن دوزی به مادرش کمک می کرد و در کنار آن به تحصیل ادامه می داد.

پس از آن که سال نهم آموزش همگانی را در دبیرستان فروغ رشت به پایان رساند، به دلیل علاقه ای که به تدریس داشت، به دانشسرای مقدماتی رشت رفت و در سال ۱۳۲۴ از آن جا فارغ التحصیل شد. آذر اندامی یک سال بطور رایگان در دبستان های رشت تدریس کرد و سال بعد وقتی به سن قانونی رسید، به استخدام آموزش و پرورش درآمد.

استعداد و پشتکاری که در او وجود داشت باعث شد تا در کنار تدریس به تحصیل پرداخته و چهار سال بعد دیپلم اش را بگیرد و دو سال بعد در رشته پزشکی روی صندلی دانشگاه تهران بنشیند.

آذر پس از این موفقیت برای گذران زندگی در یکی از مدارس جنوب شهر تهران معلمی می کرد. سال ۱۳۳۷ وقتی رشته پزشکی را به پایان رساند، تخصص زنان را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و در همان سال بود که وارد سازمان حمایت از مادران شد. آذر اندامی وقتی تخصصش را در رشته زنان گرفت، به استخدام وزارت بهداشت درآمده و در انستیتو پاستور شروع به کار کرد. در همین زمان بود که او در زمینه باکتری شناسی عفونت های بیمارستانی دست به پژوهش زد و نتیجه آن در مجلات معتبر پزشکی منتشر شد.

پس از آن بود که وبا در ایران قربانیان زیادی گرفت. در آن زمان که عده زیادی با مرگ دست و پنجه نرم می کردند، دکتر آذر اندامی با واکسن های مرغوب نه تنها به کمک هموطنانش شتافت، بلکه علاوه بر تأمین نیاز کشور آن را به کشورهای همسایه نیز روانه کرد. به پاس این خدمت بزرگ بود که دکتر اندامی به معاونت بخش میکرب شناسی و پس از آن به ریاست بخش وبا و دیفتری منصوب شد و به پاس تلاش های علمی اش نشان علمی به او اعطا شد.

وقتی بورس انستیتو به او تعلق گرفت، دکتر اندامی راهی پاریس شد و در سال ۱۳۴۶ با در دست داشتن گواهینامه میکرب شناسی به وطن بازگشت. سال ۱۳۵۳ پس از گذراندن دوره تخصصی آزمایشگاه بالینی در دانشگاه تهران، دانش نامه تخصصی علوم بالینی را اخذ کرد و مقالات علمی او در نشریات معتبر خارجی به چاپ رسید.

سال ۵۷ او پس از سال ها تلاش بازنشسته شد و پس از آن بود که در یکی از بیمارستان های تهران به عنوان مسئول آزمایشگاه شروع به کار کرد و همزمان در جنوب شهر به مداوای زنان می پرداخت تا این که یک روز در حال معاینه یک بیمار تعادل خود را از دست داد و روی زمین افتاد. آزمایش ها و بیماری ها حکایت از وجود تومور مغزی در او بود. در حالی که در سال ۶۳ تلاش ها برای درمان او در خارج از کشور آغاز شده بود، او ۲۸ مرداد ماه بر اثر آمبولی شش ها درگذشت.

هشت سال پس از مرگ این بانوی اندیشمند و پژوهشگر بزرگ بود که انجمن بین المللی نجوم AIU که از سال ۱۹۱۹ پس از نقشه برداری ماهواره اکتشافی ماژادن از سیاره زهره به نامگذاری نقطه های موجود در این سیاره به نام زنان نامدار جهان پرداخته بود، حفره ای به قطر ۳۰ کیلومتر در طول جغرافیایی ۲۶/۵۵ و عرض جغرافیایی ۱۷/۴۵ را به پاس تلاش های علمی و خدماتش به نام او نامیدند.

اکنون نام آذر اندامی به عنوان تنها زن ایرانی در میان زنان مشهور جهان بر سیاره زهره می درخشد.

سمیه صیادی فر



پنج شنبه 30 دی 1389  1:30 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

حکیم عمر خیام (خیامی)

 

در سال 439 هجری (1048 میلادی) در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقیان بر خراسان، ناحیه ای وسیع در شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت.
خیام در سال 461 هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد، قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبر تألیف کرد. خیام سپس به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود. در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.
بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضور داشتند. بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر جامه عمل به خود گرفت.
دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد. خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای اثبات "اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می شودبیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند.
استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه های دیگری از دانش بشری نیز دستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک، هیدرواستاتیک، هواشناسی، نظریه موسیقی و غیره نیز بر جای مانده است. اخیراً نیز تحقیقاتی در مورد فعالیت خیام در زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که ارتباط او را با ساخت گنبد شمالی مسجد جامع اصفهان تأئید می کند. تاریخ نگاران و دانشمندان هم عصر خیام و کسانی که پس از او آمدند جملگی بر استادی وی در فلسفه اذعان داشته اند، تا آنجا که گاه وی را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار فلسفی موجود خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود. آخرین رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست. اما گذشته از همه اینها، بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر در جهان به دلیل رباعیات اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان قرار گرفت و نام او را در ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته قرار داد. رباعیات خیام به دلیل ترجمه بسیار آزاد (و گاه اشتباه) از شعر او موجب سوء تعبیرهای بعضاً غیر قابل قبولی از شخصیت وی شده است. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران اندیشه خیام را شدت بخشیده است. برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها