0

تمام دانشمندان ایرانی

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

تمام دانشمندان ایرانی

با سلام

در این قسمت سعی بر این است که فهرستی از دانشمندان بزرگ ایرانی در اختیار دوستان راسخونی قرار گیرد

امیدوارم که این فهرست جامع و کامل باشد انشاء...

با تشکر


پنج شنبه 30 دی 1389  1:13 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ملاصدرا

 

محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدر المتالهین یا ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادی الاولی سال 980 قمری دیده به جهان گشود. پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار، دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود. در زمان حیات ملاصدرا، شیراز دارای حکومت مستقلی بود و حکمرانی آن به برادر شاه واگذار گردید که،‌ پدر ملاصدرا بعنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت، و به نظر می رسید تنها موهبتی که خداوند به او ارزانی نداشته است داشتن فرزند باشد.

اما بالاخره خداوند درخواست ها و دعاهای این مرد پاک و زاهد را بی جواب نگذاشت و بهترین پسران را به او ارزانی کرد که او را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید که عالی ترین شخصیت مذهبی گردد. در دوران جوانی، صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده کم نظیر بنا نهاده شد. تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سیدامیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به میرداماد عهده دار گشت. از شاگردان او می توان به حاج ملاهادی سبزه زاری و ملامحسن فیض کاشانی اشاره کرد.

صدرالمتالهین حکیم خانه به دوشی بود که به جرم آزادگی روح و فکر مجبور شد تا از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. وی در مقدمه کتاب اسفار دلایل بیزاری خود را از جاهلان فرزانه نمای زمان خود و عزلت و تصوف خویش را در کهک (روستایی دورافتاده در سی کیلومتری شهر مقدس قم) بیان داشته است.

پس از بازگشت به شیراز شهرت صدرای شیرازی عالمگیر شده بود و طالبان حکمت از نواحی و اطراف برای درک فیض به حضورش می شتافتند. او خود در مقدمه اسفار می گوید : به تدریج آنچه در خود اندوخته بودم همچون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریایی پر موج در منظر جویندگان و پویندگان قرار گرفت.

در زمان حیات ملاصدرا یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری کلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفتند. دلیل عمده گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند فقه، ‌ادبیات عرب، ‌ریاضی، ‌نجوم و طب و دیگر علوم و همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خط، معماری و کتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران که خود زاییده شرایط سیاسی حاکم بر کشور بود جستجو نمود.

عدم وابستگی و استقرار و مرکزیت حکومت وقت امنیت و آزادی خاصی را حکمفرما ساخته بود که شکوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پی داشت.

صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان و بویژه در فلسفه اشراق و مکتب مشاء‌ و کلام و عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی متفکرانی چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و همچنین دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقا بررسی نمود و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مکاتب را بخوبی دانست.

او اگر چه از مکتب اشراق بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و اگرچه شاگرد مکتب مشا گردید لیکن هرگز مقید به این روش نشد. ملا صدرا پایه گذار حکمت متعالیه می باشد که حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است.

ملاصدرا علاوه بر سالک و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترین سالکین در فلسفه می باشد که با طی کردن مراحل مختلف گنجینه با ارزشی را برای ساخت قلعه ای از دانش کشف نمود که با نور جاودانی حقیقت می درخشد.

ملاصدرا از زبان خویش: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله های آتش جهالت و گمراهی برافروخته تر و بدحالی و نامردی فراگیرتر می شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته دلان بر ادای واجبات کمر بستم و کوتاهی های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تالیف نمودم. زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و .... نیازمند تصفیه روح و اندیشه و تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از آمیزش و همراهی با مردم دل کندم و از انس با آنان مایوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم. آنگاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم دربارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذرانده ام. سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت نورالهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمی دانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هر چه از اسرارالهی و حقایق ربوبی و ودیعه های عرشی و رمز راز صمدی را با کمک عقل و برهان می دانستم با شهود و عیان روشنتر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست.»

آثار او عبارتند از: الحکمه العرشیه، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العظیمه الاربعه، المعه المشرقیه فی الفنون المنطقیه، المبدا و المعاد، المشاعر، المظاهر الالهیه فی الاسفار علوم الکاملیه، الشواهد الربوبیه فی مناهج السلوکیه، التصور و التصدیق، الوریده القلبیه فی معارفه الربوبیه، اسرار الایات و الانوار البینات، دیوان اشعار، حدوث العالم، اکسیر العارفین فی المعارفه طریق الحق و الیقین، اعجاز النعمین، کسرالاصنام الاجاهلیه فی ذم المتصوفین، مفاتیح الغیب، متشابهات القرآن، رساله سه اصل و ...

حکیم وارسته در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف کعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه .ق در شهر بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت، و در همانجا به خاک سپرده شد و اگر چه امروز اثری از قبر او نیست اما عطر دلنشین حکمت متعالیه از مرکب نوشته هایش همواره مشام جان را می نوازد.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:21 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابونصر فارابی

 

محمد بن محمد، از پاراب، فاراب ماوراء النهر، در کناره سیر دریا (رود سیحون) بود. در سال 259 ه متولد شد، پدرش از سرداران سپاه سامانیان و از نژاد ایرانی بود. ترک دانستن او، چنانکه بعضی پنداشته اند خطاست. " ابن الندیم " که معاصر آن فیلسوف بود، اصلا به ترک بودن او اشاره یی ندارد، بلکه در آثار قرن ششم هجری و بعد از آن به ترک بودن فارابی تصریح شده است. فارابی از ماوراء النهر به قصد تحصیل علوم به بغداد رفت و در محضر " ابو بشر متی بن یونس القنائی "، استاد بزرگ منطق و حکمت حاضر شد و سپس از استادی "یوحنا نام " منسوب به شهر حران، که از تربیت شدگان حوزه علمی مرو بود قسمتی از منطق و علوم فلسفی را فرا گرفت، همه کتب ارسطو را مطالعه کرد و بر معانی آنها واقف شد، پس از بغداد به مصر و از آنجا به شام رفت.
اهمیت فارابی بیشتر در شرحهای او بر آثار ارسطو خاصه بر منطقیات معلم اول است، چون با کارهای او منطق ارسطو به بهترین وجه به مسلمین شناسانده شد. او را تالی معلم اول یعنی ارسطو دانسته و "المعلم الثانی" لقب داده اند. اما فعالیت علمی او در این حد نماند بلکه خود نیز آثار مهمی ابداع کرد که بخش بزرگی از آن در دست و بسیاری تاکنون طبع و به زبانهای مختلف ترجمه شده که از آنجمله می توان به : " رسالة فی مبادی آرا اهل المدینة الفاضلة " حاوی نظریه فارابی در اخلاق است و " الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو " را نام برد که فارابی در آن کوشیده است تا اصول عقاید افلاطون و ارسطو را با هم وفق دهد، اغراض ما بعد الطبیعة که شرح و تحریر روشنی است از کتاب " الحروف " ارسطو در ما بعد الطبیعة، " فصوص الحکم "، " عیون المسائل "، " احصاء العلوم " و چندین کتاب و رساله دیگر.

به فارابی اشعاری را به فارسی نسبت داده اند که این رباعی از جمله آنهاست :

 اسرار وجود خام و ناپخته بماند-و آن گوهر بس شریف ناسفته بماند

هر کس به دلیل عقل چیزی گفتست- آن نکته که اصل بود ناگفته بماند

 

کتاب فارابی در علم موسیقی همواره به عنوان مهمترین کتاب دیرین فن محسوب می شود، این کتاب چند بار به طبع رسیده و ترجمه ایی از آن نیز به زبان فرانسوی منتشر شده است.
فارابی مانند همه دانشمندانی که در تمدن اسلامی عنوان فیلسوف داشته اند در اغلب علوم زمان خود صاحب تصانیفی بوده است. اطلاعات وی در ریاضیات و موسیقی خوب ولی در طب و طبیعیات متوسط بوده است. روش فلسفی او را باید در حقیقت یک روش نو افلاطونی اسلامی نامید. اثر فارابی در حکمای بعد از او بسیار بوده چنانکه هرگاه سخن از حکمت مشاء یا به طور اعم فلسفه در تمدن اسلامی به میان آمده است او و ابن سینا به عنوان دو فرد شاخص از میان مسلمین و در کنار هم و همراه افلاطون و ارسطو ذکر شده اند.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:21 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

شیخ شهاب الدین سهروردی

 

در سال533 شمسی در قریه سهرورد زنجان به دنیا آمد. وی حکمت و اصول فقه را نزد مجدالدین جیلی استاد فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.

سهروردی پس از تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت تا نزد ظهیرالدین فارسی، علم منطق را بیاموزد. او در همین شهر بود که برای نخستین بار با افکار ابن سینا آشنا شد و پس از مدتی تسلط خاصی بر آن پیدا کرد.

وی پس از اتمام تحصیلات رو به عرفان و سلوک معنوی آورد و به سفر در داخل ایران پرداخت و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد و بسیار مجذوب آنان شد. شیخ در جریان سفرهایش مدتی با جماعت صوفیه هم کلام شد و به مجاهدت نفس و ریاضت مشغول شد. در همین دوره بود که به راه تصوف افتاد و دوره‌ های درازی را به اعتکاف و عبادت و تامل گذراند.

هنگامی که سفرهای سهروردی گسترده تر شده بود به آناتولی رسید و از آنجا به حلب سوریه رفت. در همان شهر با ملک ظاهر، پسر صلاح الدین ایوبی، دیداد کرد. ملک ظاهر شیفته شیخ شده و مقدمش را گرامی داشت و از او خواست که در آن جا بماند. سهروردی پذیرفت و درس و بحث خود را در مدرسه حلاویه آغاز کرد. در همین مدرسه بود که شاگرد و پیرو وفادارش شمس الدین شهروزی به او پیوست.

شیخ همیشه در بیان مسائل، به خصوص احکام و مسائل مربوط به دین بی‌باک بود و همین صراحت بیان او بود که سرانجام فقهای قشری عامه علیه او شوریدند، او را مرتد خوانده و سخنانش را خلاف اصول دین دانستند. این کینه و عناد تا جایی رسید که ملک ظاهر را تشویق به قتل او کردند. اما ملک ظاهر نمی‌پذیرفت و به خواست آنان توجهی نمی کرد. سرانجام صلاح‌الدین ایوبی در نامه‌ای از پسرش خواست به دلیل برخی ملاحظات سیاسی شیخ را به قتل برساند اما فقها با ارسال شکوائیه به صلاح الدین ایوبی او را مجاب کردند که فرمان قتل شیخ را صادر کند.

بدین ترتیب شیخ را زندانی کردند و در سن 37 سالگی به قتل رساندند. جنازه‌ شیخ را در روز جمعه آخر ذی‌الحجه سال 587 قمری از زندان بیرون آوردند.

از سهروردی در طول عمر کوتاه خود حدود 50 کتاب و رساله به یادگار مانده است. آثار او به طرز شگفتی از نظر فصاحت و بلاغت تحسین شده و دارای نثری پخته و قوی است. هشتم مرداد در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز سهروردی نام گذاری شده است.

برخی از آثار سهروردی :

·        المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات

·        التلویحات

·        حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله (این کتاب مهم‌ترین تألیف سهروردی می‌باشد و مذهب و مسلک فلسفی او را بخوبی روشن می‌نماید)

·        اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق

·        الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه

·        الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور

·        المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار داده‌است

·        الرمز المومی(رمز مومی)

·        المبدء والمعاد

·        بستان القلوب

·        طوراق الانوار

·        التنقیحات فی الاصول

·        کلمةالتصوف

·        البارقات الالهیة

·        النفحات المساویة

·        لوامع الانوار

·        الرقم القدسی

·        اعتقاد الحکما



پنج شنبه 30 دی 1389  1:21 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

یوحنا پسر ماسویه

 

در جندی‌شاپور به دنیا آمد و نزد پدرش که داروساز بیمارستان جندی‌شاپور بود و سپس نزد جبرائیل‌بن‌بُختیشوع، پزشکی آموخت. ابن‌ماسویه در یادگیری پزشکی پیشرفت چشمگیری داشت و جبرائیل او را به ریاست شاگردانش برگزید. چندی نگذشت که هم‌پایه‌ی استاد خود شد و جایگاه ویژه‌ای در بارگاه خلیفه‌های عباسی پیدا کرد. می‌گویند از میمون برای کالبدشناسی نگه‌داری می‌کرد و همواره در پی نوآوری در کار خود بود.

بیش از 50 کتاب و رساله به ابن‌ماسویه منسوب است که بیش‌تر آن‌ها در پزشکی و برخی در علوم طبیعی است. کتاب دَغلُ‌العین (تباهی‌چشم) کهن‌ترین درس‌نامه‌ی چشم‌پزشکی، کتاب التشریح، نخستین کتاب کالبدشناسی دوره‌ی اسلامی و کتاب النوادرالطبّیه (اندرزنامه‌ی پزشکی) از شناخته ‌شده‌ترین آثار اوست. رساله‌هایی درباره‌ی کانی‌شناسی، جانورشناسی، جنین‌شناسی، داروشناسی، زهرشناسی، تغذیه، مواد خوش‌بو، دسته‌بندی و درمان تب‌ها و شناخت بیماری‌های گوناگون (به‌ویژه بیماری‌های روانی) از وی به یادگار مانده است. هم‌چنین، رساله‌ای به نام مِحنهُ الاَطباء (آزمون پزشکان) نوشته بود که به دست ما نرسیده است.

آثار ابن‌ماسویه از مهم‌ترین منابع رازی در نگارش کتاب الحاوی بوده است. رازی در این کتاب نزدیک به هزار بار به آثار گوناگون ابن‌ماسویه استناد می‌کند، حال آن‌که به هیچ یک از پزشکان دوره‌ی اسلامی تا این اندازه استناد نکرده است. ابن‌ماسویه افزون بر نوشتن رساله‌های گوناگون، در ترجمه‌ی آثار پزشکان یونانی به عربی و سُریانی نیز نقش داشت. یکی از شاگردانش به نام حُنین‌بن‌اسحاق، برجسته‌ترین مترجم دوره‌ی اسلامی به شمار می‌آید که بیش از 10 کتاب از جالینوس را به سفارش استادش به عربی و سُریانی ترجمه کرد.

از گفته‌های اوست که : «پزشک باید همیشه بیمار را به بازگشت تندرستی‌اش امیدوار سازد، هر چند خودش بداند امید بهبودی نیست، زیرا وضعیت جسم به روحیه‌ی انسان بستگی دارد.» از کتاب نوادرالطبّیه (این کتاب به زبان فرانسه ترجمه شده است.)

در صفحه‌ی عنوان یک نسخه‌ی خطی اروپایی که از سده‌ی پانزدهم میلادی به قلم جیوهان کادموستو به جای مانده، تصاویر و نام های پدران پزشکی و داروشناسی به این ترتیب آمده است : آسکلپیادس، بقراط، ابن‌سینا، رازی، ارسطو، جالینوس، ماسر، آلبرت بزرگ، دیوسکوریدس، ابن‌ماسویه و ابن‌سراپیون.

برگرفته از : جزیره دانش



پنج شنبه 30 دی 1389  1:22 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابوبکر کرجی

 

 

یکی از شگفت انگیزترین سکوت های تاریخ علم، نادیده انگاشتن نام دانشمندی برجسته در دانش ریاضی و زمین شناسی است که همروزگار با ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و پورسینا می زیسته و 32 سال پیش از ابوریحان زندگی را بدرود گفته، اما کسی او را به اندازه‌ی آن سه تن نمی شناسد!

این ریاضیدان و زمین شناس و مهندس بزرگ «ابوبکر محمدبن حسین (یا حسن) کرجی» دانشمند ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری است که اطلاع دقیق از سال تولد وی در دست نیست. کرجی از مردم شهر کرج در نزدیکی تهران بوده و تحصیلات خود را در شهر ری که آن زمان مرکز دانشمندان اسلامی بوده است به اتمام می رساند و سپس برای آشنایی با دانشمندان دیگر و تحصیلات تکمیلی به بغداد سفر می کند و در کرخ بغداد ساکن می شود.

در تاریخ او را با نام کرخی هم شناخته اند که این مساله یک اشتباه بزرگ تاریخی است. اصل این اشتباه تاریخی از آنجاست که «فرنتس وپکه» در سال 1825 میلادی به نسخه ای خطی از کتاب الفخری تالیف کرجی دست یافت و چون در کتاب مذکور محل تحصیلات تکمیلی کرجی، کرخ ذکر شده بود وپکه هم او را کرخی نامید و در کتابی که به تفسیر الفخری نوشت در این کتاب نام او را ابوبکر کرخی ذکر کرد. کتاب وپکه نظر به اهمیتی که داشت بین مورخان ریاضی معروف شد و از آن پس همه مورخان نسبت ابوبکر محمد بن حسین کرجی را به صورت کرخی نوشتند تا اینکه در سال 1934 میلادی دانشمند ایتالیایی «لوی دلاویدا» طی مقاله ای اثبات کرد که این ریاضیدان کرجی است و یک ایرانی است نه عراقی. پس از انتشار این مقاله که مورد قبول محققان واقع شد، همه مولفان از آن پس نام او را در زمره دانشمندان ایرانی می نویسند.

کرجی در بغداد در زمان تصرف این شهر توسط آل بویه به تحصیل مشغول بوده و با فرزند «عضدالدوله دیلمی بهاءالدوله» و وزیر وی ارتباط برقرار می سازد و حتی کتاب خود «الفخری فی صناعه الجبر و المقابله» را به نام «فخر الملوک» وزیر بهاء الدوله تالیف می کند. کرجی در حدود سال 403 ه. ق به زادگاه خود کرج باز می گردد و کتاب «انباط میاه الخفیه» (استخراج آبهای پنهان زمین) را به نام «ابوغانم معروف  ابن محمد» وزیر دانشمند ایرانی تالیف می کند.

در ریاضیات و هندسه، کرجی بیش از آنکه مرتبط با سنت‌های هندسی یونانی بوده باشد بیشتر با ریاضیات شرقی میانه، که خوارزمی نیز بدان گرایش داشته، ارتباط داشته است. در جبر، کرجی پا را از خوارزمی نیز فراتر می‌گذارد و خویشتن را فقط به معادلات جبری درجه‌ی دوم محدود نکرده بلکه به معادلات از درجات بالاتر نیز می‌پردازد.

نخستین جواب‌های جبری و عددی (مثبت) برای معادلات از نوع ax2n+bxn را کرجی تعیین کرده است. در ارتباط با این معادلات بوده که وی به اعداد اصم (گنگ) برخورد کرده و در اینجاست که نوآوری اندیشه‌ی وی به منصه‌ی ظهور رسیده است.

متاسفانه در ایران هیچ منبع مهمی از کرجی وجود ندارد، فقط چند میکروفیلم از آثاری منسوب به کرجی در دانشگاه تهران موجود است. نخستین کتاب کرجی «الفخری فی صناعه الجبر والمقابله» است. این کتاب از جهت تاریخ ریاضیات مهم است زیرا علاوه بر اینکه بسیاری از مطالب آن در زمان خود نو و تازه بوده است، با شرح چگونگی محاسبات جبری آغاز شده که در کتاب های جبر پیش از وی دیده نشده است. چندین نسخه خطی از این کتاب در پاریس، استانبول و قاهره موجود است. دومین کتاب این دانشمند «الکافی فی الحساب» است. بر این کتاب دو شرح نوشته شده است که نسخ خطی هر دو شرح آن و اصل کتاب در کتابخانه های استانبول و کشور آلمان موجود است.

سومین کتاب کرجی که باز هم یکی از تالیفات مهم تاریخ علم ریاضیات است، «البدیع فی الحساب» است. این کتاب نشان دهنده نمو و پیشرفت علم جبر تا اوایل سده پنجم نزد دانشمندان مسلمان است. مقدمه آن توسط دلاویدا به ایتالیایی ترجمه شده است. چهارمین کتاب این دانشمند «علل حساب الجبر و المقابله» است که این کتاب هم مشتمل بر 5 باب در مورد ضرب مجذورات، جذرها و جمع و اعمال دیگر روی آنها است. اصل این کتاب در آنکارا و آکسفورد نگهداری می شود که نشان از فهم ریاضیات این دانشمند در فراتر از زمان خود دارد. پنجمین کتاب کرجی «مختصر فی الحساب المساحه» است که اطلاعی از مطالب مورد بحث کتاب در دست نیست و طبق گفته بروکلمان ریاضیدان، یک نسخه از اصل این کتاب در کتابخانه اسکندریه مصر موجود است. ششمین تالیف این ریاضیدان، «الاجذار» نام دارد که از این کتاب فقط عکس هایی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است. هفتمین اثر کرجی را خود وی «حساب الهند» نام نهاده که در کتاب «بدیع فی الحساب» خودش به آن اشاره کرده، ولی نسخه ای از آن به دست نیامده است. هشتمین اثر وی «المسائل ولاجوبه فی الحساب» است که در مورد مسایلی در علم حساب و جبر و جواب های آنها است که نسخه اصلی این کتاب هم در پاریس نگهداری می شود.

نهمین کتاب وی «العقود و الابنیه»، که تنها نامی از آن مانده است. این کتاب دربرگیرنده‌ی گفتارهایی پیرامون خانه سازی، پل سازی، قلعه سازی، و کندن کاریز و . . .  بوده است. دهمین اثر و بزرگترین شاهکار کرجی کتاب «انباط میاه الخفیه» (استخراج آبهای پنهان زمین) است. کرجی در این پژوهش ارزنده پیرامون دیده‌های خود در بسیاری از شهرهای ایران همچون ساوه و اصفهان گفتگو می‌کند و همچون بسیاری از دانشمندان ایرانی به آموزه‌هایی از دانش زمین می‌پردازد که برخی از آنها چندین سده پس از او از زبان دانشمندان اروپایی شنیده شد : کرویت زمین، قوه‌ی جاذبه، قوانین تعادل و حرکت. اما بی گمان برترین نگرش های علمی کرجی در این کتاب پیرامون شناخت گونه‌های خاک و زمین و آب‌های زیرزمینی است.

پروفسور مهدی فرشاد درباره‌ی آبشناسی کرجی می‌نویسد : «کرجی را نه فقط دانشمندی در علوم ریاضی، هندسه و مکانیک بلکه می‌توان چهره‌ی تابناک در تاریخ مهندسی ایران و جهان به شمار آورد. در زمینه‌ی پیدایش آب ‌های زیرزمینی و طریق استخراج آب‌ های زیرزمینی، کرجی تئوری‌ها و روش‌ها و اختراعات بدیعی داشته است. کرجی جریان آب را از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر به وجود اختلاف سطح بین دو نقطه وابسته می‌دانست.»

از نوشته‌های کرجی در این کتاب چنین برمی‌آید که او پیرامون ویژگی‌های فیزیکی خاک و کاربرد مهندسی آن نیز دانش فراوانی داشته است. برای نمونه او از راه بهره‌وری از خاک رس برای آب بندی و ساختن «سدهای خاکی» و نیز «روش‌های فشرده کردن خاک» سخن رانده است. همچنین گفتار کرجی در جایی دیگر کتاب نشانگر آشنایی او با قوانین هیدرولیک است.

کرجی همچنین در ساختن روش‌ها و ابزارهای اندازه‌گیری نیز جایگاه والایی را در تاریخ مهندسی داراست. او در کنار بررسی ابزارهای اندازه‌گیری درازا(طول)، بلندا (ارتفاع)، زاویه و دستورهای نقشه برداری و گزینش راه قنات، اختراع‌های خود را که دربرگیرنده‌ی تراز و چند وسیله‌ی اندازه گیری دیگر است، بررسی می‌کند. کرجی سطح تراز و آنچه را که امروزه در گونه‌ای از نقشه برداری با نام «ژئوئید» می‌شناسیم، به خوبی می‌شناخته، زیرا بر این باور است که اگر زمین، درست کروی شکل، و بدون پستی و بلندی باشد، آب در آن جریان پیدا نمی‌کند و اگر سطح آب بالاتر از خشکی باشد، زمین همچو دریای یکسانی می‌شود و یا اگر سطح آب پایین‌تر از خشکی باشد، آب در دل زمین بدون جریان خواهد بود و در هر دو گونه‌ی یاد شده، سطح آب و خشکی همراستا می‌باشند.

حدود 30% کتاب استخراج آب‌های پنهانی به نقشه ‌برداری اختصاص دارد. به احتمال قوی کرجی نخستین کسی است که نقشه برداری زمینی را مطرح کرده است. وی برای هدایت راستا و شیب کف قنات روش‌هایی ارائه کرده که از نظر اصول ریاضی درست منطبق بر آن چیزی است که امروز در نقشه برداری‌های زیرزمینی اجرا می‌شود و تفاوت اندک آنها در اجرا، به دلیل ابزارهایی مثل تئودولیت است که در آن زمان موجود نبوده است.

در کتاب های فارسی که نام کرجی در آن درج شده نیز اطلاعات زیادی در مورد نحوه و چگونگی زندگی وی درجه نشده است، اما آنچه مشهود است این است که کرجی با تالیف بیش از 10 کتاب در تاریخ زندگی علمی خود که مشخص نیست چند سال بوده، شخصی پرکار و پرتلاش بوده است.

از نظر ریاضیدانان بزرگ جهان، کارهای کرجی بدان علت اهمیت دارد که نشان دهنده تنها نظریه مربوط به محاسبات جبری در میان مسلمانان است. وی تاثیرگذارترین دانشمند مسلمان در علم ریاضیات بعد از خوارزمی بود. رهیافت جدید وی به همت پیروان و جانشینان او و ساموئل بسط یافت. آثار وی بر ریاضیدانانی چون «لئوناردو فیبوناتچی» ایتالیایی و «لوی بن گرسون» تاثیر زیادی داشته است.

وجود نام این دانشمند ریاضیدان به مدت دو دهه در دایره المعارف علوم نیویورک نشان از شهرت جهانی این مرد بزرگ دارد که متاسفانه در کشور ما ناشناخته مانده است. آنچه مسلم است کرجی یکی از هزاران دانشمند بزرگ ایران زمین بوده است که امروزه حتی از مدفن وی نیز اطلاعی در دست نیست.

منابع :

همشهری آنلاین

انجمن پژوهشی ایرانشهر



پنج شنبه 30 دی 1389  1:22 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

قطب الدین شیرازی

 

محمود بن مسعود بن مصلح به قطب الدین شیرازی دانشمند، طبیب، فیزیک‏دان، ریاضیدان و منجم ایرانی یکی از بزرگترین دانشمند ایرانی، و فیلسوفان صوفی منش بود. وی در ماه صفر 634 ه.ق در خاندانی دانشمند متولد شد.

پدرش ضیاءالدین مسعود پزشک و مدرس طب در بیمارستان مظفرى شیراز و در همان حال از بزرگان فرقه سهروردیه بود. قطب‏الدین محمود علم طب را نزد پدر و عموى خود فراگرفت. خرقه‏ى تصوف را در ده سالگى از دست پدر خود پوشید و از نجیب‏الدین على بن بزغش شیرازى نیز خرقه گرفت. در چهارده سالگى پدرش فوت کرد و او به جاى پدر به عنوان چشم پزشک در بیمارستان شروع به کار نمود.

در این وقت شوق تحصیل بیشتر پیدا می کند و بدین منظور در خدمت عم خود کمال الدین ابو الخیر مصلح کازرونی قانون را تحصیل می کند و سپس نزد شمس الدین محمد کیشی و بعد در خدمت شرف الدین زکی بوشکانی کتاب قانون را تجزیه و تحلیل می نماید. چون این کتاب  مشکل بوده شروح مربوطه را هم مطالعه می کند و سرانجام خویشتن را نیازمند مکتب خواجه نصیرالدین طوسی می یابد، به مراغه می رود و در محضر آن استاد مشکلات کتاب قانون را حل می کند. بعد راه خراسان را در پیش می گیرد و از آنجا به عراق عجم می رود و سر از بغداد در می آورد و از بغداد نیز به روم عزیمت می کند و از تمام حکما و اطبای مشهور درباره مشکلات قانون استفاده می نماید و سرانجام به مصر می رسد و در سال (681) سه کتاب درباره شرح قانون می بیند و دراین وقت که اشکالی در کتاب ابو علی سینا برایش باقی نمی ماند به شرح آن می پردازد و کتابی با ارزش تألیف می کند.

قطب‏الدین شیرازى از دانشمندان جامع و بزرگ و در علوم معقول و منقول سرآمد فضلای عصر خود بود و در طول مدت حیات خود بیش از بیست اثر به فارسی و عربی از خود باقی گذاشت. او علاوه بر پزشکی، بر علوم دیگری چون ریاضی، نجوم، فلسفه، علوم ادبی، دین شناسی، موسیقی، نواختن رباب و سرودن شعر، بازی شطرنج و فنون شعبده‌ بازی به چیرگی شگفت‌انگیزی دست یافت.

از آثار علامه قطب‏الدین شیرازى کتاب دره التاج است که پس از شفا مهم‌ترین تألیف جامعی است که در علوم فلسفی (علم اعلی یا الهیات، علم اوسط یا ریاضیات و علم اسفل یا طبیعیاّت و نیز علم منطق) تألیف شده است و رویهم رفته دوازده رشته از علم و از آن جمله موسیقی را در بر می‌گیرد. اهمیت کتاب آنست که مهم‌ترین تألیف فلسفی به زبان فارسی محسوب می‌شود.

در قیاس با شفاء، در کتاب قطب الدین بخش ریاضیات و بخش حکمت عملی وسیع‌تر است. در اثر جامع قطب الدین شیرازی دو نکته جالب نظر است :

1) نخست کوششی است که وی برای تلفیق نظریات مشائیون و اشراقیون دارد و این همان تلاشی است که بعدها و به شکل پیگیرتر و جالب‌تری از طرف صدرالدین شیرازی دنبال می شود. در سراسر مباحث فلسفی کتاب دیده می‌شود که قطب الدین شیرازی هم به ابن سینا و هم به سهروردی که به ترتیب پیشوایان «مشاء» و «اشراق» شمرده می‌شدند نظر داشته است.

2) برخورد قطب الدین شیرازی به مسایل فلسفی، ریاضی و طبیعی برخورد یک مدون و گردآورنده‌ی خشک و خالی و بی‌ابتکار نیست. ابداً.  وی هم در مسائل صرفاً فلسفی (مانند نحوه‌ی تقسیم علوم) و هم در مسائل ریاضی و هم در مسائل پزشکی مردی صاحب‌نظر و دارای تجارب شخصی وسیع بوده است و این خبرگی او در اثر بزرگش منعکس شده است. در نحوه‌ی تقسیم علوم که از آن یاد کردیم قطب الدین مایل بود آنچنان تقسیمی بدهد که در آن کلیه‌ی علوم عصر از فلسفی (یا حکمی) و دینی جای بگیرد. به همین جهت او تقسیمی غیر از تقسیم ابن سینا  به دست می‌دهد و تقسیم علوم را از همان آغاز به حکمی و غیرحکمی می‌کند و بدینسان دین و فلسفه را دو رشته از دانش می‌شمرد. از همینجا تلفیق قطب الدین از فلسفه و دین آشکار می‌شود و این سنت نیز که بی‌شک بنیادگزارش او نیست و استادش خواجه نصیر و پیش از او متکلم فیلسوف فخر رازی را نیز پوینده‌ی همین شیوه می یابیم، بعدها از طرف فلاسفه‌ی خلف او مانند دوّانی، دشتکی، میرداماد، صدرا و غیره دنبال می‌شود.

به همین جهت قطب الدین در «دره التاج» همه‌ی مباحث را با استناد به آیات قرآنی و احادیث و احکام مذهبی سخت درمی‌آمیزد و بدینسان می‌بینیم که شعار فلاسفه‌ی قرون وسطائی اروپا که می‌گفتند «فلسفه خادم دین است» در کشور ما نیز اجراء شده است. علت آنست که در آن ایام دین ایدئولوژی مسلط بود و اشکال دیگر ایدئولوژیک چاره‌ای نداشتند جز اطاعت از آن، دمساز کردن خود با آن.

در «اختیارات مظفری» که از دیگر آثار قطب الدین است درباره‌ی ریاضیات چنین آمده است :

«شریف‌ترین نوعی از انواع علم ریاضی است که جزوی است اجزاء حکمت نظری. علمی است که نفس انسانی را از اقتنای آن شرف اطلاع به هیئت آسمان و زمین و عدد و افلاک و مقادیر و حرکات، و کمیّت ابعاد و اجرام و کیفیّت اوضاع بسایط اجرام که اجزای این عالمند، علی الاطلاق، حاصل می‌شود».

این تعریف قطب الدین از ریاضی، از جانب کسی که خود منجم و همراه خواجه نصیر از بانیان زیج مراغه است، جالب است زیرا در واقع دایره‌ی دید او از اشتمال دانش ریاضی نه تنها به مقادیر و کمیت‌ها بلکه به حرکت، جرم و اجسام آسمانی و زمینی وسیع است.

در همین کتاب قطب الدین می‌کوشید برخی دشواری‌های معروف ریاضی را حل کند، به برخی از مسائل و مباحث متداول به عقیده‌ی خود پاسخ دهد و چنانکه مرسوم بود بین پیشینیان خویش حکمیت کند. مثلاً در این بحث که «اعدل بقاع» کدام است نظریات مختلف بود. برخی (مانند ابن سینا) خط استوا را «اعدل بقاع» می‌دانند. فخر رازی اقلیم چهارم از هفت اقلیم زمین را (که عرض‌های مدارات جنوبی آن 5 -'37 -o33 است) اعدل می‌دانست. قطب الدین جانب فخر رازی را می‌گیرد.

علامه قطب‌الدین شیرازی در علم موسیقی و فیزیک نیز از سرآمدان زمان خود بوده است. اگرچه قطب‌الدین را نمی‌توان شاگرد صفی‌الدین ارموی نظریه پرداز موسیقی قرن هفتم دانست اما او را باید بدون شک اولین شارح کتب صفی‌الدین ارموی قلمداد کرد. قطب‌الدین بخش مفصلی از کتاب دائره‌المعارف چند جلدی خود به نام درة التاج را به موسیقی اختصاص داده و در آنجا به تشریح نظریات صفی‌الدین ارموی مخصوصاً مطالبی که در رساله الشرفیه بیان شده پرداخته است.

عده‏اى از رجال علم و دانش در محضر او شاگردى کرده‏اند. از جمله شاگردان وى: قطب‏الدین رازى، کمال‏الدین فارسى و نظام‏الدین اعرج بودند. که معروفترین آنها کمال الدین فارسی بود. کمال الدین کتاب تنقیح المناظر را به نام او تالیف کرده و در مقدمه آن کتاب با کمال احترام و تجلیل از استاد خود قطب الدین نام برده است.

او مدتی در شهرهای سیواس و ملطیه به شغل قضاوت اشتغال یافت و در زمانی دیگر از طرف تکودار، ایلخان مغول به سمت سفارت، همراه اتابک پهلوان به مصر نزد ملک قلادون الفی اعزام شد.

مذهب علامه شافعی بوده و لباس صوفیه می پوشید و هنگام تصنیف کتاب روزها روزه می گرفت. قطب‏الدین در اواخر عمر در تبریز سکنى گزید و در همان جا درگذشت و در مقبره‏ى چرنداب تبریز در کنار قاضى بیضاوى دفن شد.

آثار :

درة التاج لغرة‌الدباج (یکی از مهمترین آثار علامه قطب‌الدین می باشد که دانشنامه‌ایست فلسفی به معنای «علم‌العلوم». کتاب درةالتاج (۷۰۵-۶۹۳) پس از شفای ابن سینا مهمترین کتاب جامعی است که در فلسفه تألیف شده است و به طور کلّی دوازده رشته از علوم و از آن جمله موسیقی را در برمی‌گیرد.

نهایه الادراک فى درایه الافلاک (به عربی، در زمینه ی نجوم و هیئت، دارای ۴ مقاله: مقدّمات، هیئت اجرام، زمین و مقادیر اجرام. همچنین دارای مطالب جدیدی در باره ی مکانیک، زمین شناسی، هوا شناسی و نور و مباحثی در باره ی نظرات کیهانی ابن هیثم و ابوبکر محمّد بن احمد خرقی)

تحفة الشاهیه(به عربی، در نجوم و هیئت)

ترجمه فارسی کتاب اصول اقلیدس از خواجه نصیر در هندسه

اختیارات مظفری (به فارسی، در نجوم و هیئت)

رسالة فی حرکة الدرجه فی النسبه بین المستوی و المنحنی (منسوب به علّامه، در هیئت و ریاضی)

شرح کتاب حکمة‌الأشراق از شهاب‌الدین سهروردی (از این روست که او را فیلسوف اشراقی دانسته‌اند)

تحفة السعدیه (شرحی بر کتاب قانون در طب از ابن سینا)

شرح کتاب مفتاح العلوم از سکاکی (مفاتح المفتاح)

شرح کتاب مختصر الأصول از ابن حاجب (در فقه)

رساله در تحقیق عالم مثال (در باره ی عالم مثال، معاد جسمانی و کیفیت آخرت)

رساله ی فعلت فلاتلم (در هیئت)

شرح کتاب روضه‌الناظر از خواجه نصیر طوسی

اجوبه‌المسائل (در طرح چند پرسش و ابهام فلسفی)

علّامه قطب‌الدین رسالات و تألیفات دیگری نیز دارد که در منسوب کردن برخی از این آثار به علامه در نظر مورخان جای شبهه و ابهام است و از آن میان می توان به رسالات زیر اشاره نمود :

حاشیه بر کتاب الکشاف عن الحقایق التنزیل از زمخشری

فتح المنان فی تفسیر القرآن

خریدة العجایب

رساله فی بیان الحاجه الی الطب و آداب الاطباء و وصایائهم

شرح کتاب نجات ابن سینا

شرح اشارات ابن سینا

مشکلات التفاسیر یا مشکلات القرآن

مشکل الاعراب

شرح الاسرار از شهاب‌الدین سهروردی*التبصره فی الهیئه

منابع :

اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

دانشنامه ویکیپدیا

بنیاد ایران شناسی

وبلاگ احسان طبری



پنج شنبه 30 دی 1389  1:22 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

کامران وفا

 

در سال 1339 در تهران متولد شد. جوانى خود را در محیط خانوادگى گرمى همراه با دو برادر دیگر در ایران سپرى کرد. در دبیرستان البرز به تحصیل پرداخت و در سال 1356 براى ادامه تحصیل به آمریکا رفت. لیسانس فیزیک و ریاضى خود را در سال 1360 از دانشگاه MIT دریافت کرد و در سال 1364 دوره دکتراى فیزیک را در دانشگاه پرینستون به پایان رساند. از همان سال تاکنون در هاروارد مشغول تحقیق و تدریس است و از سال 1369 به سمت استادى دائم هاروارد دست یافت. وى در سال 1365 با آفرین صدر ازدواج کرد و هم اکنون صاحب سه فرزند پسر با نام هاى فرزان، کیان و نیکان است.

کامران وفا درمورد علاقه خود به فیزیک می گوید : علاقه من به فیزیک به خیلی وقت پیش برمی گردد. به یاد دارم زمانی که کلاس اول دبستان بودم هر زمان که به ماه نگاه می کردم این سوال که چرا ماه به زمین نمی افتد اذیتم می کرد! و اینکه چرا دیگران از این موضوع اذیت نمی شوند و مثل اینکه اینگونه سوالات نامربوط هستند! این نوع سوالات بودند که بعد از دوران کودکی مرا به فیزیک علاقه مند کردند.

کامران وفا هم اکنون استاد فیزیک نظری انرژی زیاد و به ویژه تئوری ریسمان دانشگاه هاروارد است. او یکی از پیش برندگان اصلی و یکی از رهبران پژوهش در نظریه ریسمان است که یکی از نظریه های مهم فیزیک مدرن برای توصیف نیروهای طبیعت است. این نظریه ناهماهنگى میان نظریه نسبیت اینشتین و مکانیک کوانتوم را حل کرده است و پیش بینى مى کند که ذرات اولیه به جاى متمرکز بودن در یک نقطه از ریسمان هاى یک بعدى بسیار کوچکى تشکیل شده اند.

در نظریه ریسمان تمام نیروها و ذرات وحدت مى یابند. در نتیجه على الاصول مى توان توجیه جامع و کاملى از عالم هستى را در تئورى ریسمان پیدا کرد. به این دلیل گاهى آن را تئورى همه چیز مى نامند.

سالیان سال تصور فیزیکدان ها آن بود که فضا سه بعدی است، اما از ابتدای قرن بیستم این تصور کم کم تغییر کرد. در ابتدا این نظریه مطرح شد که شاید فضا چهاربعدی باشد، ولی با گذشت زمان تعداد ابعاد فضا باز هم بیشتر شد. در سال 1984 انقلاب ابرریسمان ها به وقوع پیوست. نظریه ریسمان ها تمامی جهان را متشکل از ریسمان های انرژی مرتعش یک بعدی می داند که در 9 بعد مکانی و یک بعد زمانی در حال ارتعاش هستند. سپس در سال 1995، «ادوارد ویتن» از موسسه پژوهش های پیشرفته پرینستون امریکا و «پائول تاونسند» از دانشگاه کمبریج، بعد فضایی دیگری را نیز به نظریه ریسمان ها اضافه کرده و نظریه دیگری به نام نظریه M را ارائه کردند.

این نظریه در واقع تعمیمی از نسخه های متفاوت نظریه ریسمان بود. اما به رغم موفقیت های ارزنده نظریه M، این نظریه نیز نتوانست تفاوت های موجود میان نسخه های مختلف نظریه های ریسمان را حذف کند و دقیقاً در همین جا بود که سر و کله کامران وفا و نظریه اش یعنی نظریه F پیدا شد؛ نظریه ایی که با افزودن یک بعد جدید به نظریه M، تصویری 12 بعدی از کائنات ارائه می دهد. نظریه پردازان مشتاقانه از نظریه F استقبال کردند، چراکه این نظریه با بعد اضافی خود، مسائل باقیمانده در نظریه M را به خوبی حل می کند. اما از آنجایی که بعد اضافی مطرح شده در نظریه F، نه یک بعد مکانی بلکه یک بعد زمانی است، بنابراین نظریه مزبور، پیامدها و چالش های فلسفی عمیقی را نیز با خود به میدان آورده است.

در واقع بعد زمانی جدید مطرح شده توسط وفا ویژگی های آنچنان اسرارآمیزی به جهان می دهد که فیزیکدان ها را از واقعی پنداشتن آن نگران می کند. به عنوان مثال، درحالی که در نظریه 11 بعدی M، اصل نسبیت «اینشتین» همچنان پابرجاست، در نظریه 12 بعدی وفا این اصل اعتبار خود را از دست می دهد (براساس اصل نسبیت، قوانین فیزیک برای تمامی ناظران یکسان است). همین امر یکی از عواملی است که فیزیکدان ها را در پذیرش بعد زمانی جدید دچار تردید می کند.

اما خود کامران وفا به گونه ایی دیگر می اندیشد. هرچند او نیز قبول دارد که بعد زمانی اضافی از بسیاری جهات به یک ابزار ریاضی انتزاعی شبیه تر است تا به یک هویت فیزیکی واقعی، ولی در عین حال معتقد است چنین برداشتی در آینده نزدیک تغییر خواهد کرد. وفا در این باره می گوید : «در حال حاضر شاید به نظریه F صرفاً به عنوان یک سازوکار ریاضی مناسب تر برای تبیین رفتار کائنات نگاه شود، اما فراموش نکنیم که در تاریخ فیزیک، همواره پشت سر سازوکارهای ریاضی جدید، پدیده های فیزیکی جدیدی نیز کشف شده اند.»  پرفسور وفا در این مورد به عنوان مثال به کوارک ها اشاره می کند. تا همین چند دهه قبل به کوارک ها صرفاً به عنوان یک سازوکار ریاضی برای تبیین رفتار ذراتی نظیر پروتون ها نگاه می کردند. اما امروزه اغلب فیزیکدان ها معتقدند کوارک ها واقعاً در جهان وجود دارند. ممکن است مشابه چنین سرنوشتی در انتظار بعد زمانی جدید و اسرارآمیز نظریه F نیز باشد.

پرفسور وفا آینده نظریه ریسمان را نامعلوم، اما هیجان انگیز می داند. وی می گوید : این نظریه فیزیکدانان را به بینش های فیزیکی درخشانی هدایت کرده و همچنین داراى ساختار بسیار غنى ریاضى است، طوری که تاکنون در عالم ریاضیات چندین انقلاب فکرى به وجود آورده است. و این بینش و اتصالی که در ریاضیات و فیزیک به وجود آورده ما را بیشتر به اعتبار آن مطمئن می سازد.

کامران وفا در حدود دویست مقاله علمى نوشته و همچنین چند کتاب تالیف کرده که نتیجه کارى چندین کنفرانس است. وی موفق شد در سال 2008 دو جایزۀ «دیراک» و «آیزنباد»، که از معتبرترین جوائز علمی جهان به حساب می آیند را از آن خود کند. همچنین پروفسور کامران وفا، به دنبال دستاورد های متمایز خود در زمینۀ تحقیقاتش در چهارچوب تئوری ریسمان و سیاهچاله ها و کسب جوائز معتبر، به عضویت فرهنگستان ملی علوم آمریکا نیز درآمده است.

منابع :

مصاحبه کامران وفا با هوپا   

مصاحبه کامران وفا با روزنامه شرق

روزنامه اعتماد   

این زندگینامه توسط پرفسور کامران وفا تائید شده است.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:22 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

کمال‌الدین فارسی

 

 

ریاضیدان و فیزیکدان برجسته ایرانی حدود سال 665 قمری (645 خورشیدی) در شیراز به دنیا آمد. او از دانشمندان نامدار دانش فیزیک در رشته نور بود و کتابی به نام «تنقیح المناظر» (تنقیح به معنای پاکیزه و خالص کردن) درباره ماهیت نور نوشت.

کمال الدین فارسی در ایام جوانی برای کسب علم به شهرهای گوناگون سفر کرد. چنانکه سالهای متوالی در اصفهان در محضر ابن خوام (‌عبدالله بن محمد بن عبد الرزاق عماد الدین بغدادی) علم حساب را آموخت و کتاب «اساس القواعد فی اصول الفوائد» را در شرح کتاب «الفوائد البهائیه فی قواعد الحسابیه» تالیف ابن خوام نوشته است. او همچنین نزد قطب الدین شیرازی نیز تحصیل علم کرده است و کتاب «تنقیح المناظر» را با راهنمایی و به نام او نوشته است. وی از محضر جمال الدین صاعد بن محمد سعدی ترکستانی نیز بهره برد و کتب «البصائر فی اختصار تنقیح المناظر» را به خواهش او و به نام او نوشته و در کتاب «تنقیح المناظر» او را استاد خود نامیده است.

منجمین مشهوری چون عماد الدین کاشانی و غیاث الدین جمشید کاشانی در کتابهای «ایضاح المقاصد» و «مفتاح الحساب» از کمال الدین فارسی با عنوانهای امام و فاضل و محقق یاد کرده اند.

کمال الدین فارسی در علم فیزیک به علم پرسپکتیو (مناظر و مرایا) به ویژه به نورشناسی (اپتیک) توجه خاصی داشته است اما در ریاضیات به هندسه به ویژه به بحثهای مربوط به زاویه ها علاقه داشته و تحقیقاتی دراین زمینه ها کرده است.

کمال‌الدین فارسی در کتاب خود درباره‌ی نور چنین نوشته است: « نوری که از جسم نورانی خارج می‌شود، در اصل از جنس حرارت و آتش است؛ زیرا اگر نور آفتاب را به آیینه مقعر بتابانیم، در یک نقطه جمع می‌شود و هرگاه در آن نقطه، جسم قابل سوختنی باشد، آن را می‌سوزاند.»

«کریستیان هویگنس» فیزیکدان برجسته فرانسوی،که از دانشمندان نامدار دانش فیزیک در رشته نور بود و کتابی به نام «فیزیک نور» نوشت، چهارصد سال بعد از کمال‌الدین فارسی در کتاب خود چنین نوشته است: « نور از جنس آتش است و همه می‌دانند که از شعله آتش، نور به وجود می‌آید. هرگاه نور را بر آیینه مقعر بتابانیم و آن را در یک نقطه متمرکز کنیم، نقطه‌ای نورانی تولید می‌شود که این نقطه نورانی سوزاننده است و حرارتی دارد که اگر جسم قابل سوختنی را در برابر آن نگهداریم، آن را مانند آتش می‌سوزاند».

«ماکسول» از دانشمندان معروف فیزک و ریاضی است که در سال 1860 میلادی نظریه خود را به نام «الکترومانیتیک» بعد از تجربه‌هایی به این شرح انتشار داد: « نوری که ما می‌بینیم، عبارت است از دو بردار الکتریکی و مغناطیسی عمود بر هم و عمود بر شعاع نورانی که همیشه در حال ارتعاش است. چنین حالتی نور طبیعی را ایجاد می‌کند».

کمال‌الدین فارسی پیش از ماکسول گفته بود: « هرگاه نور به طور مایل از محیطی به محیط شفاف دیگری داخل شود، می‌توان حرکت آن را نتیجه دو حرکت دانست : یکی حرکت در جهت عمودی و حرکت دیگر در جهتی که عمود بر عمود اول است».

کمال‌الدین دانشمندی است که برای اولین بار در اثبات نظریه‌های خود، از قوانین و قضیه‌های هندسه در فیزیک نور استفاده کرد. این کار در آن زمان بسیار نو بود و در فعالیت‌های علمی ارزش زیادی داشت. علاوه بر این، یکی دیگر از کارهای کمال‌الدین، ساختن تاریکخانه و تاباندن پرتو نور از سوراخ و روزنه بود که 270 سال بعد، «دکارت» دانشمند فرانسوی آن را تکرار کرد.

کمال‌الدین فارسی اولین کسی بود که نظریه خطای چشم را شرح داد و برای بهبود خطای چشم، استفاده از عدسی‌های مختلف را پیشنهاد کرد. این نظریه جالب و بی‌نظیر سبب شد که بعدها در قرن نوزده میلادی در اصول عکاسی و ساخت میکروسکوپ‌ها و تلسکوپ‌ها از عدسی‌ها استفاده شود.

اما نکته مهم این است که در گذشته ترجمه لاتین کتاب « تنقیح المناظر» کمال‌الدین فارسی به کتابخانه‌های اروپا راه یافته است و به دلایلی که از انصاف به دور است، بسیاری از نظریه‌ها و تجربه‌های کمال‌الدین از کتاب‌ها و زبان دانشمندان غربی سردرآورده است!

وی در نوزدهم ذیعقده سال 718ه.ق در شهر تبریز در گذشت.

آثار :

1. اساس القواعد فی اصول الفوائد

کمال الدین فارسی این کتاب خود را در شرح کتاب «الفوائد البعائیه فی القواعد الحسابیه» تالیف استادش ابن خوام ( عمادالدین بغدادی) و در زمان حیات وی نوشته است. از این کتاب پنج نسخه خطی در استانبول موجود است. (کروازه ای) که یکی آنها در سال 736ه.ق نوشته شده و در 128 برگ می باشد. یک نسخه خطی هم از این کتاب در کتابخانه آستان قدس رضوی هست.

2. تنقیح المناظر از وی الابصار و البصائر

این کتاب مهمترین تالیف کمال الدین فارسی در نورشناسی و کتابی است بدیع و پر ارج و جامع که آن را با راهنمایی استادش قطب الدین شیرازی و به نام وی نوشته است و موضوع آن چنانکه از عنوانش پیداست تنقیح کتاب المناظر الیف ابن هیثم است متن این کتاب به زبان عربی است و هنوز به زبان دیگری ترجمه نشده است.

3. رساله بحث درزاویه

موضوع این رساله بحثی است دراینکه آیا زاویه از مقوله کمیت است و یا از مقوله کیفیت و کمال الدین فارسی از بحثی که دراین رساله کرده نتیجه گرفته است که زوایای مطابق با رای معلم اول (ارسطو) از مقوله کیف است.

4. رساله تذکره الحباب فی بیان التحاب

این رساله مهمترین اثر کمال الدین فارسی است که به زبان عربی نگاشته شده است. موضوع این اثر اثبات درستی دستوری است که ثابت بن قره در سده سوم هجری برای یافتن دسته ای از عددهای متحاب بیان کرده است. این رساله پس از اثر «ثابت بن قره» مهمترین اثری است که در دوره اسلامی در مورد نظریه اعداد نوشته شده است.

منابع : مشاهیر و فرهیختگان ایران ، پژوهشکده فرهنگ و تمدن ایران زمین



پنج شنبه 30 دی 1389  1:22 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابوالعباس فضل بن حاتم نیریزی

 

 

در نیمه دوم قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری می زیسته . او در نیریز ، شهری کوچک در جنوب شیراز فعلی متولد گردید . در زمان خلافت متوکل سال 891 میلادی هنگامی بود که وی در شورشهایی علیه خلیفه شرکت کرد .
پس از سقوط متوکل در اثر شورشهای مردمی و همچنین پس از خلافت معتمد ، معتضد به خلافت رسید . معتضد اصلاحات در مدیریت کشور و مسائل مالی در راس کارهای خود قرارداد . نیریزی در راستای کارهای خلیفه ، فعالیتهای گسترده ای در دوران خلافت ده ساله او انجام داد و کمک زیادی برای خلیفه بود او حتی بعضی از تالیفات خود را بنام او و وزرای او نوشته ، از جمله رساله " فی احدااث الجبر " و کتاب معرفته الات برای قاسم این عبیدالله بن موسی وزیر معتضد نوشته است .
مسلم است که قسمت فعال دوران زندگی او بخصوص فعالیتهای علمی و تحقیقی او در بغداد بوده است . لبن ندیم وقایع نگار قرن دهم میلادی فضل را یک منجم و ستاره شناس متبحر میداند . او شاهد این ادعای خود را کتاب مجسطی بطلمیوس می داند که فضل دو کتاب راجع به آن نوشته است .همچنین دو  کتاب دیگر او مربوط به علم نجوم و رصد خانه است . ابن قبطی بیشتر تحقیقات فضل را در زمینه هندسه میداند . ابن نونس ستاره شناس مصری نیز فضل را عالم و مبتکر علم هندسه دانسته است . ابوریحان بیرونی در چندین موضع از فضل نام برده و در بسیاری از موارد به آرا او استناد کرده است مثلا در کتاب " قانون مسعودی " و " اثارالباقیه " و " رساله افراد واقال فی امر اطلا "
حکیم عمر خیام در رساله مودرات از فضل یاد کرده و دستاوردهای او را ستناد کرده است کما الدین فارسی ریاضیدان و نورشناس معروف ایرانی در کتاب " تنقیح المناظر " از کارهای فضل نام برده است .
کما الدین فارسی روایتی دارد که در زمان المعتضد خلیفه عباسی قوس و قزحی دیده شده که طبقه تیره رنگ و سیاهی در آن دیده می شد . این موضوع باعث وحشت خلیفه و وزرایش شد . به فضل رجوع کردند . وی به طریق علمی برای آنها توضیح داد که علت این موضوع این است که خورشد از زوایای مختلف به قطرات معلق در هوا می تابد انعکاس و تقاطع مضاعف که نور را درقطره آب تجزیه میکند باعث می شود که رنگ آبی که یکی از رنگهای تجزیه شده است به طور مضاعف روی هم قرار گیرد و در نتیجه به صورت تیره رنگ دیده شود و هیچ ارتباط به بد شومی ندارد . این تشخیص در ان زمان با عدم امکانات نوعی اختراع بحساب می آید .
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب شکل القطاع از فضل نام برده و معتقد است که فضل از جمله ریاضیدانان بوده است. بزرگان و اندیشمندان اروپائی درباره فضل نوشته اند . از جمله سارتن مینویسد که اولین بار اصطلاح ظل معکوس را که معادل
TAN است بوسیله فضل کشف شده است ولی شواهدی در دست است که قبل از فضل نیز شخصی بنام حبش حاسب این اصطلاح را به کاربرده است .
تالیفات فضل نیریزی :
1 - شرح کتاب اصول اقلیدس
2 - رساله فی بیان
3 - تفسیر کتاب المجسطی
4 - زیج کبیر
5 - زیج صغیر
6 - اسطرلاب کروی
7 - کتاب ظاهرات الفلک
8 - معرفه الات
9 - رساله فی احداث الجو
10 - مقاله فی حوادث القرانات
11 - فی تخطیط ساعات زمانیه
12 - رساله فی سمت القبله
13 - تفسیر کتاب الاربعه بطلمیوس
شرحی مختصر بر برخی آثار نیریزی :
1 - الفصل فی تخطیط ساعات زمانیه : کتاب نیریزی درباره رسم خطوط بر روی صفحه ساعتهای خورشیدی برای هر عرض جغرافیائی خاص . از این کتاب تنها یک  نسخه موجود است .
2 - اسطرلاب کروی : این کتاب درباره گونه ای از اسطرلاب نوشته شده و از چهار فصل تشکیل شده است به عقیده جرج سارتن در کتاب مقدمه ای برتاریخ علم این کتاب مهمترین تالیف مسلمانان درباره اسطرلاب کروی است ، دانشمندان آلمان " ریمان " درباره این کتاب تحقیق مفصلی انجام داده است .
3 - مقاله فی حوادث القرانات : این کتاب که به نام خلیفه " المکتفی باالله " ( 263 تا 259 ) نوشته شده ، در موضوع ستاره بینی میباشد .
4 - شرح نیریزی بر اصول اقلیدس : مهمترین اثر ریاضی یونان اصول اقلیدس است که حدود 300 سال پیش از میلاد در 13 مقاله تالیف شد اقلیدس در این اثر مباحث هندسه مسطحه مقدماتی ، تناسب ، اعداد ، مقادیر گنگ و هندسه فضائی را به شیوه منسجم عرضه میکند او درآغاز کتاب تعریفها و اصول متعارفی و اصول موضوع را آورده و سپس قضیه ها و ترسیمهائی در ترتیب منطقی عرضه میکند . این کتاب بر تاریخ ریاضیات تا قرن 19 میلادی تاثیر عظیمی گذاشته است هرچند که اقلیدس اصول را به عنوان متنی برای استفاده همکارانش و نه بعنوان کتاب بررسی هندسه تالیف کرد. برخی از مباحث اصول ، دشوار یا مبهم هستند . نیریزی یکی از نخستین ریاضیدانان دوره اسلامی بود که شرحی بر دست کم ده مقاله نخست این اثر نوشت بخش اعظم شرح نیریزی بر 6 مقاله نخست اصول بصورت نسخه عربی موجود است . در مورد شرح نیریزی بر مقاله دوم اصول راجع به نظریه مقادیر گنگ سردرگمی زیادی وجود دارد . تاریخ نگاران ریاضیات بنا به دلایلی در مورد مولف دوم این شرح مقاله دهم تردید هائی دارند . نیریزی شرح خود را به این قصد نگاشته است که آنچه اقلیدس تعریف کرده است بحثهائی درباره ساختار قضیه هندسی " اثباتها" ئی برای برخی از اصول موضوع اقلیدسی . یادداشتها یا صورتهای دیگری برای قضیه های اصول و مانند آن شرح نیریزی در اواخر قرن 19 میلادی ( 13 هجری ) توجه تاریخنگاران اروپائی ریاضیات را بخود جلب کرد . نیریزی همچنین صورت جالب دیگری برای برهان قضیه فیثاغورس از ثابت ابن تره بیان کرده است.

ترجمه لاتینی شرح نیریزی بر اصول ظاهرا در سده های میانه رواج چندانی نداشته است اما دو عالم از میانه قرن سیزدهم میلادی به نامهای آلبرتوس کبیر و راجر بیکن به مطالعه آن پرداختند . البرتوس کبیر کتابی در هندسه نوشت که اساسا تفسیری از مقاله های اول تا چهارم اصول همراه با مقدمه های فلسفی و شرح ریاضی است البرتوس در این کتاب در بسیاری از مطالب فنی نیریزی تاثیر پذیرفته است . البرتوس در متن نیریزی اصلاحاتی اعمال کرد . راجر بیکن نیز که در حوالی سال 1215 میلادی در انگلستان به دنیا آمد و در اکسفورد تحصیل کرد آثار زیادی نوشت او شیفته ریاضیات بود . او خلاصه ای از هندسه تالیف کرد و آن را در پایان کتاب خود بنام کلیات ریاضی "comminia matematica" افزود . راجر بیکن در این خلاصه پنج بار از نیریزی نام می برد همچنین چند برهان ساده از شرح نیریزی را نقل میکند و بحثی درباره هندسه نظری و عملی را که نیریزی از سیمپلیکیوس گرفته است میآورد. پس شرح نیریزی بر راجر بیکن و آلبرتوس کبیر اثر گذاشت به این معنی که به وسیله آنها خوانده شد و مطالعه گردید و آلبرتوس کبیر اصلاحاتی در آن اعمال کرد .

تدوین : سمانه توکلی



پنج شنبه 30 دی 1389  1:22 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابوعلی، حسن بن حسن (یا محمدبن حسین) بن هیثم بصری

 

 

، ریاضی دان برجسته و بزرگترین فیزیکدان و نورشناس مسلمان قرن 4 هجری قمری، (مطابق با قرن دهم میلادی)، که در آثار لاتینی قرون وسطی نام او به صورت "آونتان" و بیشتر به صورت "آلهازن"آمده است. با وجود شهرت بسیار ابن هیثم، اطلاعات زیادی درباره دورانهای مختلف زندگی، تحصیلات و استادان او در دست نیست. آنچه در این باره وجود دارد، غالبا روایاتی است که حدود 3 قرن پس از او، در چند منبع تاریخی آمده است که میان آنها نیز تناقض وجود دارد.

ابن هیثم اهل بصره بود و مورخین براساس شواهدی، ولادت او را در سال 354 ق می دانند. چنانکه خود او در یکی از رسالاتش نوشته، پس از مشاهده اختلاف مردم در راههای وصول به حقیقت، به بررسی آراء و عقاید گوناگون برای یافتن راهی مطمئن به سوی حق پرداخته و چون به نتیجه ای نرسیده، سرانجام معتقد شده که جز از طریق علمی که ماده اش امور حسی و صورتش امور عقلی باشد - یعنی طبیعیات و الهیات و منطق - نمی توان به حق دست پیدا کرد و چنین به نظر می رسد که پس از این مشغول تحصیل علوم طبیعی و فلسفی می شود، اگر چه خود او به مراتب تحصیلی خویش هیچ اشاره ای نکرده است.

 ابن هیثم در بصره به وزارت مشغول بود و چون به پرداختن علم، بیشتر علاقمند بود، تظاهر به جنون کرد تا او را عزل کردند و سپس به مصر رفت. به روایتی، خلیفه فاطمی، حاکم مصر، پس از اطلاع از طرح ابن هیثم برای تنظیم آب رودخانه نیل، مالی برای او فرستاد و وی را به سفر به مصر تشویق کرد و پس از آمدن او به مصر، وی را بسیار مورد اکرام قرار داد. اما ابن هیثم با دیدن آثار و بناهایی که مصریان براساس طرحهای دقیق مهندسی ساخته بودند، فهمید که اگر اجرای طرح او ممکن بود، این مصریان دانا، تا آن زمان آن را ساخته بودند. بنابراین نزد خلیفه به ناکارآمد بودن طراح خود اعتراف کرد و اگرچه خلیفه با او تندی نکرد، اما به جای اینکه ابن هیثم را در جایی مانند دارالحکمه قاهره به منصبی منصوب کند، او را به شغلی دیوانی (و متوسط) منصوب کرد. و البته ابن هیثم از بیم خلیفه، مشغول به این کار شد. اما برای نجات از این وضعیت، باز هم تظاهر به جنون کرد. خلیفه نیز اموال او را مصادره کرد و او را در خانه اش زندانی نمود. اما پس از مرگ خلیفه، ابن هیثم نیز دست از تظاهر به جنون برداشت و آزاد شد و در نزدیکی الازهر قاهره اقامت نموده و بقیه عمر را به تدریس و تالیف گذراند. البته به نقلی نیز، خلیفه فاطمی از همان ابتدا با دیدن طرح ابن هیثم، آن را کم فایده و پرهزینه دانست و با او به تندی سخن گفت. ابن هیثم نیز از ترس خلیفه، شبانه به سمت شام فرار کرد و به خدمت یکی از امرای آن دیار در آمد و یکسره مشغول کارهای علمی شد و با قناعت و درآمد مختصری زندگی خود را گذراند.
ابن هیثم در روزگاری زندگی می کرد که اوج شکوفایی علم و تمدن اسلامی بوده است. او را باید پیشرو دانشمندان اهل تجربه و آزمایش دانست. وی علاوه بر ریاضیات و نورشناسی، در علومی مانند کلام، مابعدالطبیعه، منطق، اخلاق، ادب، موسیقی و خصوصا در قوانین نظری و امور کلی پزشکی مهارت زیادی داشت (البته هیچگاه به طبابت نپرداخت).

خاورشناسان اروپایی، مطالعات بسیاری بر آثار ابن هیثم کرده و از توانایی های او به شگفت آمده اند. تا پایان قرن 19 میلادی، بیشترین تاثیر او را در نورشناسی می دانستند اما با مطالعه دقیق تر عده ای از محققان اروپایی بر آثار او، متوجه شدند که راه حل بسیاری از مسائل دشوار ریاضیات نیز از ابن هیثم بوده است. تحقیقات آنها نشان می دهد که او با تبحر بسیار توانسته مسائل دشوار مثلثات را نیز از راههای صرفا هندسی حل نماید. ابن هیثم مبتکر روشهای تجربی است و آزمایش علمی به عنوان یکی از وسایل کار، دستاورد اوست. تحول سریع دانش نورشناسی در اروپا، تا حدود زیادی مرهون آشنایی با منابع عربی، به ویژه آثار ابن هیثم بوده است. همچنین "راجر بیکن" دانشمند انگلیسی قرن 13 میلادی، در تحقیقات علمی خویش از نتایج پژوهشها و آزمایشهای ابن هیثم استفاده فراوانی کرده است. یکی از محققان اروپایی می گوید: "کاربرد ریاضیات در پژوهشهای مربوط به علوم طبیعی، از جمله شیوه هایی است که "راجر بیکن" را پایه گذار آن می شناسند، در حالی که استفاده از ریاضیات در دانشهای طبیعی از سوی ابن هیثم بسیار جدی تر از آنچه بیکن انجام داده، صورت گرفته است".

خاورشناسان معتقدند که تحول دانش ستاره شناسی در مغرب زمین، بیش از همه مدیون کتب ابن هیثم است و نظریه "سیارات نو" که در قرن 15 میلادی از جانب "پورباخ" مطرح شده، در واقع چیزی جز تکرار نظریه ابن هیثم نبوده است. پژوهشهای ابن هیثم درباره نورماه، نخستین تلاش در جهت یک تحقیق جامع درباره یک پدیده نجومی به شمار می آید و این واقعیت که او در این اثر، با ابزارهای آزمایش به پژوهش در اشعه ماه پرداخته و نخستین بار از «تاریکخانه» استفاده کرده، جایگاه او را به عنوان پایه گذار روش نوین پژوهش طبیعت نشان می دهد.
اگر چه ابن هیثم از دانشمندان کبیر التالیف به شمار می آید، ولی حجم بسیاری از آثار او در فنون مختلف از چند صفحه تجاوز نمی کند. برخی مورخین برای او 92 اثر ذکر کرده اند که چند اثر از مهم ترین تالیفات او بدین قرار است:

1- آلة لفحص انصوء و انکساره
2-استخراج ارتفاع القطب علی غایة التحقیق
3-اضواء الکواکب
4-رسالة فی مساحة الجسم المکانی
5-المناظر، که معروف ترین کتاب اوست
6-استخراج سمت القبلة فی جمیع المسکونة بجداول و صفتها.


از میان شاگردان ابن هیثم، در طول سالهایی که به تدریس اشتغال داشت، تنها دو تن را می شناسیم: ابوالوفاء مبشربن فاتک، دانشمند مشهور مصری که نزد ابن هیثم به تحصیل ریاضی پرداخت و یکی از از بزرگان سمنان به نام سرخاب (سهراب) که 3 سال نزد او شاگردی کرد و استاد هر ماه از او 100 دینار می گرفت. اما در پایان 3 سال، همه آنچه را که گرفته بود به سرخاب پس داد و گفت که هدف او از این کار، آزمایش خلوص شاگرد در دانش اندوزی بوده است.

 از تاریخ دقیق در گذشت ابن هیثم اطلاعی در دست نیست. اگر مورخین مرگ او را در حدود سال 430 هـ ق یا پس از آن در قاهره دانسته اند و گفته اند که چون به سختی بیمار شد و دانست که عمرش به سر آمده، رو به کعبه خوابید و ذکر حق گفت و درگذشت.

 



پنج شنبه 30 دی 1389  1:23 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

غیاث‌الدین جمشید کاشانی

 

 

(۷۹۰-۸۳۲ قمری/۱۳۸۸-۱۴۲۹ میلادی) زبردست‌ترین حساب‌دان و آخرین ریاضی‌دان برجسته‌ی دوره‌ی اسلامی و از بزرگ‌ترین مفاخر تاریخ ایران به شمار می‌آید. وی به تکمیل و تصحیح روش‌های قدیمی انجام چهار عمل اصلی حساب پرداخت و روش‌های جدید و ساده‌تری برای آن‌ها اختراع کرد. در واقع، کاشانی را باید مخترع روش‌های کنونی انجام چهار عمل اصلی حساب (به‌ ویژه ضرب و تقسیم) دانست. کتاب ارزشمند وی با نام مفتاح الحساب کتابی درسی، درباره‌ی ریاضیات مقدماتی است و آن را از حیث فراوانی و تنوع مواد و مطالب و روانی بیان سرآمد همه‌ی آثار ریاضی سده‌های میانه می‌دانند.

جمشید ملقب به غیاث‌الدین، فرزند پزشکی کاشانی به نام مسعود حدود سال ۷۹۰ قمری (۱۳۸۸ میلادی)، در کاشان چشم به جهان گشود. او در همه‌ی آثارش خود را چنین معرفی کرده است: «کمترین بندگان خداوند (یا نیازمندترین بندگان خدا به رحمت او)، جمشید، پسر مسعود طبیب کاشانی، پسر محمود پسر محمد ». بیش‌تر آنچه که از زندگی وی می‌دانیم از بررسی آثار علمی ارزنده‌اش و نیز دو نامه که خطاب به پدر خود و مردم کاشان نوشته به دست آمده است.

دوران کودکی و جوانی وی درست هم‌زمان با اوج یورش‌های وحشیانه‌ی تیمور به ایران بود. با وجود این، جمشید در همین شرایط نیز هرگز از آموختن علوم مختلف غافل نشد. پدرش مسعود، چنان‌که گفتیم، پزشک بود اما شاید از علوم دیگر نیز بهره‌ی بسیار داشت. به طور مثال، از یکی از نامه‌های کاشانی به پدرش معلوم می‌شود که پدر قصد داشته تا شرحی بر معیار الاشعار نصیرالدین طوسی بنویسد و برای پسر، یعنی جمشید بفرستد.

نخستین فعالیت علمی کاشانی که از تاریخ دقیق آن آگاهیم، رصد خسوف در ۱۲ ذیحجه‌ی ۸۰۸ قمری، برابر با دوم ژوئن ۱۴۰۶ میلادی در کاشان است. غیاث‌الدین نخستین اثر علمی خود را در همین شهر و در ۲۱ رمضان ۸۰۹ قمری مطابق با اول مارس ۱۴۰۷ میلادی، یعنی ۲ سال پس از مرگ تیمور و فرو نشستن فتنه‌ی او، نوشت. چهار سال بعد در ۸۱۳ قمری هنوز در کاشان بود و رساله‌ی مختصری به فارسی درباره‌ی علم هیأت(کیهان‌شناسی) نوشت. در ۸۱۶ قمری کتاب نجومی مهم خود یعنی زیج خاقانی را به فارسی نوشت و به اُلُغْ بیگ، فرزند شاهرخ و نوه‌ی تیمور، که در سمرقند به سر می‌برد، هدیه کرد. کاشانی امید داشت که با حمایت الغ بیگ بتواند با آسودگی بیشتر پژوهش‌های علمی خود را ادامه دهد.

کاشانی دست کم تا مدتی پس از پدیدآوردن کتاب ارزشمند تلخیص المفتاح ، یعنی ۷ شعبان ۸۲۴ قمری مطابق با ۷ اوت ۱۴۲۱ میلادی، هنوز در کاشان به سر می‌برد. این نکته خود مایه‌ی شگفتی بسیار است که چرا مردی دانشور چون الغ بیگ پس از مطالعه‌ی زیج خاقانی به نبوغ کم نظیر پدیدآورنده ، یعنی کاشانی، پی نبرد! کاشانی در یکی از دو نامه‌ی خود از یک سو به طور تلویحی از این‌ که بسیار دیر مورد توجه دولت‌مردان قرار گرفته گلایه می‌کند و از سوی دیگر از این‌که پس از این مدت دراز به شهری چون سمرقند دعوت شده است، سر از پا نمی‌شناسد.

کاشانی به احتمال قوی در ۸۲۴ قمری به همراه معین‌الدین کاشانی(همکار غیاث‌الدین در کاشان و سمرقند) از کاشان به سمرقند رفت و چنان که خود در نامه‌ هایش کم و بیش اشاره کرده، در پی‌ریزی رصدخانه‌ی سمرقند نقش اصلی را ایفا نمود. از همان آغازِ کار، وی را به ریاست آن‌جا برگزیدند و تا پایان عمر به نسبت کوتاه خود در همین مقام بود. وی سرانجام صبح روز چهارشنبه ۱۹ رمضان ۸۳۲ قمری برابر با ۲۲ ژوئن ۱۴۲۹ میلادی بیرون شهر سمرقند و در محل رصدخانه درگذشت.

امین احمد رازی در کتاب تذکره هفت اقلیم می‌گوید که چون کاشانی چنان که باید و شاید آداب حضور در دربار را رعایت نمی‌کرد ، الغ بیگ فرمان به قتل او داد. از نامه‌های کاشانی به پدرش چنین برمی‌آید که پدر به دلایلی از سرنوشت فرزند خود در دربار الغ بیگ نگران بود و در نامه یا  نامه‌هایی، پسر را از خطرات معمول در دربار پادشاهان برحذر داشته و کاشانی نیز در پاسخ برای کاستن از نگرانی‌های پدر، نمونه‌های متعددی از توجه خاص الغ بیگ به خود را برای پدر شاهد آورده است.

فعالیت های علمی وی عبارتند از:

1. اختراع کسرهای دهگانی(اعشاری): گرچه کاشانی نخستین به کار برنده‌ی این کسرها نیست، اما بی‌تردید رواج این کسرها را به او مدیونیم.

 2. دسته‌بندی معادلات درجه‌ی اول تا چهارم و حل عددی معادلات درجه‌ی چهارم و بالاتر

3. محاسبه‌ی عدد p . کاشانی در الرسالة المُحیطیة (ص ۲۸ )، عدد p را با دقتی که تا ۱۵۰ سال پس از وی بی‌نظیر ماند محاسبه کرده است.

4. تکمیل و تصحیح روش‌های قدیمی انجام چهار عمل اصلی و اختراع روش‌های جدیدی برای آن‌ها . در واقع، کاشانی را باید مخترع روش‌های کنونی انجام چهار عمل اصلی حساب ( به‌ ویژه ضرب و تقسیم) دانست.

 5. اختراع روش کنونی پیدا کردن ریشه‌ی n اُم عدد دلخواه. روش کاشانی در اصل همان روشی است که صدها سال بعد توسط پائولو روفینی (ریاضی‌دان ایتالیایی، ۱۷۶۵-۱۸۲۲میلادی )، و ویلیام جُرج هارنر (ریاضی‌دان انگلیسی، ۱۷۸۶-۱۸۳۷میلادی )، باردیگر اختراع شد.

6. اختراع روش کنونی پیدا کردن جذر (ریشه‌ی دوم) که در اصل ساده شده‌ی روش پیدا کردن ریشه‌ی n اُم است.

 7. ساخت یک ابزار رصدی. کاشانی ابزارِ رصدی جالبی اختراع کرد و آن را طَبَقُ المَناطِقْ نامید. رساله‌ای نیز به نام نُزْهَةُ الحَدائِق درباره‌ی چگونگی کار با آن نوشت. 8. تصحیح زیج ایلخانی. کاشانی زیج خاقانی را نیز در تصحیح اشکالات زیج ایلخانی نوشت.

9. نگارش مهم‌ترین کتاب درباره‌ی حساب. کتاب مفتاح الحساب کاشانی مهم‌ترین و مفصل‌ترین اثر درباره‌ی ریاضیات عملی و حساب در دوره‌ی اسلامی است.

10. محاسبه‌ی جِیب یک درجه. کاشانی در رساله‌ی وَتَر و جِیب مقداری برای جِیبِ یک درجه (۶۰ sin ۱˚) به دست آورده که اگر آن را بر ۶۰ تقسیم کنیم ، حاصل آن تا ۱۷ رقم اعشاری با مقدار واقعی سینوس یک درجه موافق است.

آثار او عبارتند از :

1.     سُلّمُ السَماء (نردبان آسمان) یا رساله‌ی کمالیه به عربی. کاشانی این رساله را در ۲۱ رمضان ۸۰۹ قمری (اول مارس ۱۴۰۷ میلادی) در کاشان به پایان رسانده است. کاشانی در این رساله از قطر زمین، و نیز قطر خورشید، ماه، سیارات، و ستارگان و فاصله‌ی آنها از زمین سخن گفته است.

2.     مختصر در علم هیأت به فارسی. کاشانی این رساله را در ۸۱۳ قمری برابر با ۱۴۱۰ میلادی، یا اندکی پیش از آن نوشت. وی در این رساله درباره‌ی مدراهای ماه، خورشید، ستارگان، و سیاره‌ها و چگونگی حرکت آن‌ها سخن گفته است.

3 . زیج خاقانی به فارسی: این کتاب یکی از آثار مهم نجومی کاشانی به شمار می‌رود. کاشانی این زیج را در ۸۱۶ قمری ( ۱۴۱۳ میلادی) کامل کرد. هدف کاشانی از نگارش این زیج، تصحیح اشتباهاتی است که در زیج ایلخانی روی داده است. کاشانی در مقدمه‌ی زیج خود با به رغم انتقاد از مطالب زیج ایلخانی، از نویسنده‌ی آن، خواجه نصیرالدین طوسی، با تجلیل و احترام بسیار یاد کرده است.

4. شرح آلات رَ صَد به فارسی : کاشانی این رساله را در ذیقعده‌ی ۸۱۸ قمری(ژانویه‌ی ۱۴۱۶ میلادی) برای شخصی به نام سلطان اسکندر نوشته است. برخی این اسکندر را «اسکندر بن قرایوسف قراقویونلو» دانسته‌اند. اما برخی دیگر، معتقدند که این اسکندر، پسر عموی الغ بیگ است که بر فارس و اصفهان حکومت می‌کرده است.

 5.  نُزْهَةُ الحَدائِق به عربی: کاشانی این رساله را در دهم ذیحجه‌ی ۸۱۸ قمری مطابق ۱۰ فوریه‌ی ۱۴۱۶ میلادی (حدود یک ماه پس از نگارش رساله‌ی شرح آلات رصد) نوشته و در آن دستگاهی به نام طبق المناطق را که اختراع خود وی بوده، شرح داده است. با این دستگاه می‌توان محل ماه و خورشید و پنج سیاره‌ی شناخته شده تا آن زمان و نیز فاصله‌ی هر یک از آن‌ها را تا زمین، و برخی پارامترهای سیاره‌ای دیگر را به دست آورد.

6. ذِیلِ نزهة الحدائق: کاشانی در نیمه‌ی شعبان ۸۲۹ قمری (۲۲ ژوئن ۱۴۲۶ میلادی) و هنگامی که در سمرقند اقامت داشته، ده «اِلْحاق» (پیوست) را به نزهة الحدائق افزوده است.

 7. تَلْخیصُ المِفْتاح به عربی: این رساله، چنان که از نامش پیداست گزیده‌ی مفتاح الحساب کاشانی است. کاشانی کار تلخیص را در ۷ شعبان ۸۲۴ قمری (۷ اوت ۱۴۲۱ میلادی) به پایان رسانده است. وی در مقدمه‌ی این رساله چنین آورده است: « اما بعد، نیازمندترین بندگان خداوند به بخشایش وی، جمشید ملقب به غیاث، پسر مسعود پزشک کاشانی، پسر محمود، که خداوند روزگارش را نیکو گرداند، گوید که چون از نگارش کتابم موسوم به مفتاح الحساب فارغ شدم، آن دسته از مطالب این کتاب را که دانستن آن ‌ها برای نوآموزان واجب است در این مختصر گرد آوردم و آن را تلخیص المفتاح نامیدم.»

8. الرِسالةُ المُحیطیة به عربی: کاشانی این رساله را که یکی از مهم‌ترین آثار اوست در اواسط شعبان ۸۲۷ قمری (ژوئیه‌ی ۱۴۲۴ میلادی) به پایان رسانده است. وی در این رساله نسبت محیط دایره به قطر آن، یعنی عدد پی ‌را به دست آورده است.

9. وَتَر و جِیب: کاشانی این رساله‌ی را درباره‌ی چگونگی محاسبه‌ی جِیب یک درجه ( ) نوشته است. متأسفانه متن اصلی این رساله باقی نمانده اما از شرح‌هایی که بر آن نوشته‌اند می‌توان به مطالب آن پی برد.

10. زیج تَسْهیلات: کاشانی این اثر را پیش از ۸۳۰ قمری تألیف کرده است زیرا در مقدمه‌ی مفتاح الحساب از این کتاب نام برده(ص ۳۶ ) ولی تا کنون وجود نسخه‌ای قطعی از آن گزارش نشده است.

کاشانی کار نگارش مفتاح الحساب را، که بی‌تردید مهم‌ترین، مفصل‌ترین و برجسته‌ترین کتابِ ریاضیات عملی در دورة اسلامی بشمار می‌آید، در ۳ جمادی الاولی سال ۸۳۰ قمری برابر با ۲ مارس ۱۴۲۷ ‌ میلادی به پایان رسانده و آن را به الغ بیگ هدیه کرده است. اما پیش‌نویس این کتاب را دست کم از ۶ سال پیش، یعنی ۸۲۴ قمری فراهم آورده و در این مدت، مشغول تکمیل و اصلاح آن بوده است. زیرا او در مقدمه‌ی تلخیص المفتاح که در همین سال نوشته شده، تأکید کرده که این تلخیص را پس از به پایان رساندن تألیف مفتاح الحساب فراهم آورده است.

پاول لوکی، پژوهشگر برجسته‌ی آلمانی که بیش از هر مورخ دیگری در راه شناساندن اهمیت آثار ریاضی این دانشمند بزرگ به جهان علم کوشش کرده، درباره‌ی آثار کاشانی چنین آورده است: « پس از پژوهش درباره‌ی برخی آثار کاشانی، که خوشبختانه بیشتر آن‌ها در کتابخانه‌های شرق و غرب موجود است، او را ریاضی‌دانی هوشمند، مخترع، نَقّاد و صاحب افکار عمیق یافتم. کاشانی از آثار ریاضی‌دانان پیش از خود آگاه و بویژه در فن محاسبه و به کار بستن روش‌های تقریبی بسیار آگاه و چیره‌دست بوده است. اگر رساله‌ی محیطیه او به دست ریاضی‌دانان غربی معاصر وی رسیده بود، از آن پس مردم مغرب زمین از بعضی منازعات و تألیفات مبتذل درباره‌ی اندازه‌گیری دایره (=محاسبه‌ی عدد پی) بی‌نیاز می‌شدند. اگر نظریه‌ی واضح و روش علمی وی در مورد شناساندن کسرهای اعشاری انتشار یافته بود، فرانسوا وی‌یتْ ، اِستِوِن، و بورگی ناچار نمی‌شدند که یک قرن و نیم پس از کاشانی نیروی فکری و عملی خود را برای از نو یافتن این کسرها به کار اندازند.»

اِدوارد اِستوارت کنِدی، پژوهشگر برجسته‌ی آمریکایی، که مدتی نیز در ایران می‌زیست و با زبان فارسی آشنایی دارد درباره‌ی کاشانی چنین گفته است: «پیش از هر چیز باید گفت که کاشانی حاسبی زبردست بود و در این فن مهارت خارق العاده داشت. و شاهد این مدعا این است که وی با اعداد شصتگانی خالص به آسانی و روانی حساب می‌کرد. کسرهای اعشاری را اختراع نمود، روش تکراری را در حساب به طور کامل و پیگیر به کار می‌بست. با چیره دستی مراحل محاسبه را طوری تنظیم می‌نمود که بتواند حداکثر مقدار خطا را پیش‌بینی کند و در هر جا صحت اعمال را امتحان می‌کرد.»

آدُلف یوشکویچ، پژوهشگر مشهور روسیه در کتاب تاریخ ریاضیات در سده‌های میانه در باره کتاب ارزشمند کاشانی می‌نویسد: «مفتاح الحساب کتابی درسی، درباره‌ی ریاضیات مقدماتی است که استادانه تألیف شده و مؤلف آنچه را که طبقات مختلف خوانندگان کتاب بدان نیاز داشته‌اند، در نظر گرفته است. این کتاب از حیث فراوانی و تنوع مواد و مطالب و روانی بیان تقریباً در همه‌ی آثار ریاضی سده‌های میانه یگانه است.»

نویسنده: مهندس یونس کرامتی



پنج شنبه 30 دی 1389  1:23 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی

 

 

از دانشمندان بزرگ ایران در علوم حکمت و اختر شناسی و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا مقام شامخ داشته، در سال 362 هجری قمری در حوالی خوارزم متولد شده و از این جهت به بیرونی یعنی خارج از خوارزم معروف شده است. هیچ اطلاعی درباره اصل و نسب و دوره کودکی بیرونی در دست نیست.

وی نزد ابونصر منصور علم آموخت. در هفده سالگی از حلقه ای که نیم درجه به نیم درجه مدرج شده بود، استفاده کرد تا ارتفاع خورشیدی نصف النهار را در کاث رصد کند و بدین ترتیب عرض جغرافیایی زمینی آن را استنتاج نماید. چهار سال بعد برای اجرای یک رشته از این تشخیصها نقشه هایی کشید و حلقه ای به قطر پانزده ذراع تهیه کرد. در 9 خرداد 376 بیرونی ماه گرفتگی (خسوفی) را درکاث رصد کرد و قبلاً با ابوالوفا ترتیبی داده شده بودکه او نیز در همان زمان همین رویداد را در بغداد رصد کند. اختلاف زمانی که از این طریق حاصل شد به آنان امکان داد که اختلاف طول جغرافیایی میان دو ایستگاه را حساب کنند. وی همچنین با ابن سینا فیلسوف برجسته و پزشک بخارایی به مکاتبات تندی درباره ماهیت و انتقال گرما و نور پرداخت.

در دربار مأمون خوارزمشاهی قرب و منزلت عظیمی داشته و چند سالی هم در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر به سر برد و در حدود سال 404 هجری قمری به خوارزم مراجعت کرد. موقعی که سلطان محمود غزنوی خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و ولی به شفاعت درباریان از کشتن وی درگذشت و او را در سال 408 هجری با خود به غزنه برد. در سفر محمود به هندوستان، ابوریحان همراه او بود و در آنجا با حکما و علماء هند معاشرت کرد و زبان سانسکریت را آموخت و مواد لازمه برای تألیف کتاب خود موسوم به ماللهند را جمع آوری کرد.
بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر کرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود یازده شهر هند را تعیین نمود. خود بیرونی می نویسد که در زمانی که در قلعه نندنه به سر می برد، از کوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده کرد. نیز روشن است که او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است. تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای که به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال 398 آغاز می شود و ماه گرفتگی روز  30 شهریور همان سال را نیز در بر دارد. او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد که آخرین آنها انقلاب زمستانی سال 400 بود.

بیرونی تألیفات بسیار در نجوم و هیئت و منطق و حکمت دارد، از جمله تألیفات او قانون مسعودی است، در باب نجوم و جغرافیا، که به نام سلطان مسعود غزنوی نوشته است. دیگر کتاب وی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ و آداب و عادات ملل و پاره ای مسائل ریاضی و نجومی که در حدود سال 390 هجری بنام شمس المعالی قابوس بن وشمگیر تألیف کرده است. این کتاب را مستشرق معروف آلمانی زاخائو در سال 1878 میلادی در لیپزیک ترجمه و چاپ کرده و مقدمه ای بر آن نوشته است. دیگر کتاب او «ماللهند من مقوله فی العقل او مرذوله» درباره علوم و عقاید و آداب هندی هاست که آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه کرده و در لندن چاپ شده است. از دیگر آثار او «التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم» در علم هیئت و نجوم و هندسه است.

بیرونی هنگامی که شصت و سه ساله بود کتابنامه ای از آثار محمد بن زکریای رازی پزشک تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن کرد. این فهرست به 13 عنوان سر می زند که بعضی از آنها برحسب موضوع و گه گاه با اشاره کوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند. این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست کم چهارده سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز کار می کرد. به علاوه هفت اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباً چهار پنجم آثار او از بین رفته اند، بی آن که امیدی به بازیافت آنها باشد. از آنچه برجای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است.

علایق بیرونی بسیار گسترده و ژرف بود و او تقریباً در همه شعبه های علومی که در زمان وی شناخته شده بودند سخت کار می کرد. وی از فلسفه و رشته های نظری نیز بی اطلاع نبود اما گرایش او به شدت بسوی مطالعه پدیده های قابل مشاهده در طبیعت و در انسان معطوف بود. در داخل خود علوم نیز بیشتر جذب آن رشته هایی می شد که در آن زمان به تحلیل ریاضی در آمدند. در کانی شناسی، داروشناسی و زبان شناسی یعنی رشته هایی که در آنها اعداد نقش چندانی نداشتند نیز کارهایی جدی انجام داد اما در حدود نیمی از کل محصول کار او در اخترشناسی، اختربینی و رشته های مربوط به آنها بود که علوم دقیقه به تمام معنی آن روزگاران به شمار می رفتند. ریاضیات به سهم خود در مرتبه بعدی جای می گرفت اما آن هم همواره ریاضیات کاربسته بود. از آثار دیگر بیرونی که هنوز هم در دسترس هستند می توان اینها را نام برد: اسطرلاب، سدس، تحدید، چگالیها، سایه ها، وترها، پاتنجلی، قره الزیجات، قانون، ممرها، الجماهر و صیدنه.

بیرونی درباره حرکت وضعی زمین و قوه جاذبه آن دلایل علمی آورده است. می گویند وقتی کتاب قانون مسعودی را تصنیف کرد، سلطان پیلواری سیم برای او جایزه فرستاد. ابوریحان آن مال را پس فرستاد و گفت : من از آن بی نیازم زیرا عمری به قناعت گذرانیده ام و ترک آن سزاوار نیست. نظریه پردازی، نقش کوچکی در تفکر او ایفا می کرد. وی بر بهترین نظریه های علمی زمان خود تسلط کامل داشت اما دارای ابتکار و اصالت زیادی نبود و نظریه های تازه ای از خود نساخت. ابوریحان بیرونی در سال 440 هجری در سن 78 سالگی در غزنه بدرود حیات گفت.



پنج شنبه 30 دی 1389  1:23 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

ابوسهل مسیحی

 

عیسی بن یحیی مسیحی جرجانی، معروف به «ابوسهل مسیحی»، پزشک، فیلسوف، ریاضیدان و ستاره شناس بزرگ ایرانی نیمه دوم سده چهارم هجری است. تاریخ دقیق تولد وی دانسته نیست. وی در جرجان (گرگان) به دنیا آمد. سا لهای نخست زندگی خود را در بغداد گذراند و همان جا مشغول فراگیری دانش های زمان شد. پس از آن، به خراسان رفت و در آنجا شهرت بسیار یافت. از زندگی ابوسهل، به جز آنچه در چهار مقاله نظامی عروضی، تتمه صوان الحکمه اثر بیهقی، تاریخ مختصر الدول از ابن عربی و عیون الانبا از ابن ابی اصیبعه ذکر شده، اطلاع دیگری در دست نداریم. بنابر گفته علی بن زید بیهقی، ابوسهل، اگر چه مسیحی بود، به کلیسا نمی رفت و در خانه خود به عبادت می پرداخت.

ابوسهل مدتی در مازندران، نزد اسپهبد مرزبان بن شروین، زیست و کتابی را برای او نگاشت. سپس، به گرگانج رفت و به دربار ابوعلی مأمون بن محمد خوارزمشاه راه یافت و به مقامی بلند رسید. بنابر نوشته نظامی عروضی، ابوسهل به اتفاق ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا، ابن خمار و ابو نصر عراقی در دربار اوبالعباس مأمون خوارزمشاه مجمعی داشتند تا آنکه سلطان محمود غزنوی، خواجه حسین بن علی میکال را نزد مأمون فرستاد و این دانشمندان را طلب کرد. مأمون نیز این موضوع را به اطلاع آنان رسانید و گفت که چون توان سرپیچی از دستور سلطان محمود را ندارد، هر که رفتن به دربار او را نمی خواهد از گرگانج بگریزد. بنابراین، عده ای عزیمت به غزنین را پذیرفتند، ولی ابوسهل و ابن سینا فرار از خوارزم را به رفتن به دربار محمود غزنوی ترجیح دادند. آنان از راه بیابان خوارزم (صحرای قره قوم) روانه خراسان شدند. ابن سینا، بر پایه احکام نجومی، پیش بینی کرد که راه را گم خواهند کرد و ابوسهل نیز بر همین اساس، گفت که از این سفر جان به سلامت نخواهند برد. سرانجام، در ادامه راه توفان گریبانگیرشان شد و ابوسهل از تشنگی جان سپرد و ابن سینا با دشواری فراوان خود را به باورد (ابیورد) رساند و سرانجام به جرجان رفت. این داستان را برخی از نویسندگان، از جمله نظامی عروضی، نیز یادآور شده اند، اما ابن ابی اصیبعه نظر دیگری دارد؛ او در عیون الانبا، هنگام برشمردن آثار ابن سینا، از رساله ای به نام فی زاویه یاد می کند و می گوید که ابن سینا آن را در گرگان برای ابوسهل نوشته است؛ پس، ابوسهل با ابن سینا به گرگان رفته بوده است. در مورد تاریخ فوت ابوسهل مسیحی اطلاع دقیقی در منابع نیامده است؛ اما بنا بر شواهدی او باید پس از 400 ق و احتمالاً در 401 ق در گذشته باشد و بی گمان او در زمان مرگ بیش از چهل سال داشته است.

ابوسهل مسیحی طبیبی آگاه و متبحر بود. قطب الدین شیرازی (متوفی 710 ق)، در شرح کلیات قانون، ابوسهل را در طب برتر از ابوعلی سینا دانسته و گفته است: «مسیحی در طب، اعلم از بوعلی بود». بسیاری از تاریخ نگاران نیز، از جمله ابن ابی اصیبعه و ابن عبری، ابوسهل را در پزشکی استاد ابوعلی سینا دانسته اند. البته ابن سینا در شرح حالی که خود نگاشته از استاد پزشکی خود اسمی نبرده است و پزشکی را دانشی آسان ذکر کرده و گفته که آن را در زمانی کوتاه فرا گرفته است. ابوسهل از پیروان جالینوس بود، اما درباره منشأ زندگی و نیروهای بدن و مرکز حس، که از مباحث مهم پزشکی قدیم است، برخلاف جالینوس و پیروانش، که مغز را مهم ترین عضو بدن و مرکز حس می دانسته اند، به پیروی از ارسطو و ابن سینا، قلب را مرکز نیروی زندگانی و گرمای غریزی و روح حیوانی شمرده است. وی همچنین درباره ساختمان قلب و شاهرگ های متصل به آن نیز دیدگاه ویژه ای داشته است.

به رغم اهمیتی که آثار ابوسهل در میان پزشکان جهان اسلام داشته است، نام و نوشته های وی نزد اروپاییان تقریباً ناشناخته ماند و کتابهای پزشکی وی به زبان لاتین ترجمه نشد. مترجمان اروپایی بیشتر به ترجمة کتابهایی می پرداختند که در آن همانند کتاب قانون (به ویژه کتاب سوم آن) به بخش درمانی پزشکی اهمیت بیشتری داده شده بود، در حالی که ابوسهل با گرایش به تفصیل در مسائل درمانی موافق نبود. به گفتة وی، در بیشتر کتابهایی که دربارة پزشکی نوشته شده است، بخش درمانی بسیار بیشتر و بخش علمی و نظری (مبانی عمومی، اصول پیشگیری و ) بسیار اندک است. وی دانش پزشکی را به صورتی که در آن روزگار عرضه می شده، در مجموع به ترتیب و تسهیل و تلخیص،‌ در بخش نظری به تکمیل و تصحیح و در بخش درمانی به اختصار و توضیح نیازمند می شمرده است. همچنین وی در دو اثر مهم خود، المائ‍ـة و الطب الکلی توجه چندانی به شناسایی و بیان نشانه های بیماری نداشته است.

ابوسهل در فلسفه نیز جایگاهی ویژه داشت. فخرالدین رازی وی را در زمرة بزرگ ترین فیلسوفان دنیای اسلام آورده است. ابوسهل از جمله کسانی است که احکام نجوم را ـ که در حکمت قدیم از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و بسیاری در رد یا قبول آن رساله هایی نوشته بوده اند ـ بی اساس و عاری از برهان شمرده اند. فخرالدین رازی رساله ای در رد احکام نجوم به وی نسبت داده است.

از ابوسهل کتابی در ریاضیات و ستاره شناسی به دست ما نرسیده است، اما با توجه به سخنان ابن سینا و نامه هایی که ابوسهل برای بیرونی نوشته، می توان دریافت که ابوسهل بر این دانش ها نیز آگاهی گسترده داشته است. ابن سینا در پیش گفتار رسال‍ـة فی الزاوی‍ـة نوشته است؛ میان من و شیخ (ابوسهل) پژوهش مبادی هندسه (یا کتاب مبادی هندسة ابوسهل)، دربارة زاویه سخنی رفت. اکنون آن سخنانم را در رساله ای گرد آورده و از او خواهانم که آن را نقد و ارزیابی کند. با توجه به این سخنان می توان پنداشت که ابوسهل در ریاضیات برتر از ابن سینا و احتمالاً استاد وی بوده است. افزون بر این، ابوسهل 12 کتاب در ریاضیات، ستاره شناسی و برای بیرونی نوشته است. بر همین پایه برخی از معاصران،‌ ابوسهل را استاد بیرونی شمرده اند،‌ اما بیرونی با آنکه چند بار در آثار خود از ابوسهل نام برده و به مکاتبات خود با او اشاره کرده، اما از او به عنوان استاد خود یاد نکرده است.

آثار:

1. اصناف العلوم الحکمی‍ـة؛ در این کتاب شاخه های گوناگون دانش ها را برشمرده است .

2. رسال‍ـة الادوی‍ـة

3. ارکان العالم

4. اصول علم النبض

5. اظهار حکم‍ـة الله تعالی فی خلق الانسان؛ از مشهورترین نوشته های ابوسهل است. وی در پیش گفتار گوید که در این کتاب روش پیشینیان را در نظم مطالب کنار گذاشته و ترتیبی نو برگزیده است و برخی از گفته های آنان را که به موضوع مربوط نبوده، حذف کرده و افزون بر آنچه جالینوس و دیگر پیشینیان دربارة منافع اعضای بدن گفته اند، مطالب فراوان و سودمندی را نیز که خود بدانها دست یافته، آورده است. ابن ابی اصیبعه این کتاب را از جهت سبک نگارش، درستی و دقت مطالب بسیار ستوده است. ابوسهل در مورد هر عضو نخست به بیان ساختمان آن پرداخته و سپس فواید، شکل، جایگاه آن عضو در بدن و عملکرد آن را بیان کرده است. بخشهای نخست کتاب دربارة قلب و دستگاه تنفس و بخش پایانی دربارة رحم است. با توجه به اینکه ابوسهل در بیان مطالب مربوط به کالبدشناسی راه پیشینیان را رفته است، چنین می نماید که وی همچون دیگر پزشکان شرق جهان اسلام و تحت تأثیر آنان به کالبد شکافی نپرداخته است.

6. تحقیق امر الوباء و الاحتراز عنه و اصلاحه اذا وقع، یا به اختصار فی الوباء

7. تحقیق سوءالمزاج ما هو و کم اصنافه

8. تلخیص السماء و العالم؛ که خلاصة کتاب السماء والعالم ارسطو است.

9. الطب الکلّی؛ که از معروف ترین آثار ابوسهل و از نظر حجم پس از المائ‍ـة قرار دارد. این کتاب شامل دو مقاله است: مقالة نخست 39 باب دارد و ابوسهل در آن از مبانی عمومی پزشکی همچون فیزیولوژی، بهداشت، خواب و بیدرای، تغذیه و غیر آن سخن گفته است. مقالة دوم 41 باب دارد و حجم کتاب را شامل می شود. ابوسهل در این مقاله، ابتدا بیماریهای مربوط به اعضای بدن را به ترتیب از بالا به پایین نام برده و سپس نام برخی از بیماریهای عمومی بدن، امراض پوست، استخوان مو و عوارض ناشی از گزش جانوران را ذکر کرده است و سپس در هر بخش به معرفی داروهای ویژة این بیماریها پرداخته و نحوة ساخت آنها را نیز بیان کرده است. از سخنان ابوسهل در مقدمة این کتاب چنین برمی آید که وی مسائل مربوط به شناخت نشانه های بیماری را که کمتر به آن پرداخته است، بیرون از مبحث کتاب خود می شمرده است.

10. فوائد فی الشعر یا فوائد من قول عیسی بن یحیی المسیحی فی الشعر

11. المائ‍ـة؛ یا «صد باب» یا «دیوان طب» که مشهورترین و بزرگ ترین نوشتة ابوسهل است. این کتاب در واقع یک دائرة المعارف طبی (کُنّاش) است و ترتیب فصول آن شباهت بسیاری به ترتیب فصول الطب الکلّی دارد. مؤلف به هر بخش از بخشهای صد گانة این اثر عنوان «کتاب» داده است. ابوسهل دربارة سبک نگارش وجه تسمیة این کتاب می گوید: من هر بخش را به گونة کتاب جداگانه ای نوشتم تا استفاده از هر یک از این بخشها به شکل مستقل امکان داشته باشد. در این اثر برخلاف الطب الکلّی، مسائل عمومی پزشکی بیشتر حجم آن را در برمی گیرد و دربارة مسائل مربوط به علاجات از برگ 199 تا آخر( 283) بحث شده است. ترتیب بخش درمانی این کتاب نیز مانند مقالة دوم الطب الکلّی است؛ با این تفاوت که در المائ‍ـة، مباحث درمان برخی از بیماریهای عمومی پیش از بخش درمان دردهای مربوط به عضو مشخص آمده است. ابوسهل در المائ‍ـة نیز به ذکر آثار و نحوة ترکیب داروها پرداخته و به بخش شناسایی و شرح نشانه های بیماری بسیار کم توجه کرده است.

12. رسال‍ـة فی ماهی‍ـة الجدری و تدبیره؛ دربارة آبله و درمان آن .

13. مبادئ الموجودات الطبیعی‍ـة

14. نوادر الحکماء

منابع:

جلد اول «تقویم تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلام و ایران»

جلد پنجم دایرة المعارف بزرگ اسلامی



پنج شنبه 30 دی 1389  1:23 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ایرانی

سید محمود حسابی

 

 

محقق و فیزیکدان بزرگ معاصر، بنیان گذار فیزیک نوین ایران در سال 1281 در تهران متولد شد. به علت واگذاری سفارت ایران در بغداد به پدربزرگش در سن چهار سالگی به همراه خانواده برای دو سال به بغداد رفتند. سپس یک سال در دمشق و بعد از آن در بیروت اقامت گزیدند. او در 7 سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت، درمدرسه فرانسوی به طور شبانه روزی آغاز نمود و تحصیلات ابتدایی را در همان مدرسه به پایان رساند. آغاز دوره متوسطه که مقارن با شروع جنگ جهانی اول بود مدرسه فرانسویان در بیروت تعطیل شد و از آن پس نزد مادر خود ادبیات فارسی و از یک معلم خصوصی درسهای دیگر را فرا‎‎گرفت. او، قرآن و دیوان حافظ را از بر داشت و به بوستان و گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، منشآت قائم مقام آشنا بود.

پس از دو سال، برای ادامه تحصیل، به کالج آمریکایی بیروت رفت و سپس در سن7 1 سالگی، موفق به اخذ لیسانس ادبیات گردید. در 19 سالگی لیسانس بیولوژی گرفته، سپس موفق به اخذ مدرک مهندسی راه و ساختمان شده و با نقشه‏کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می‏کرد. ضمنا" در رشته‏های پزشکی، ریاضیات و نجوم تحصیلات آکادمیک داشت.

 در سال 1921 به تعیین نقشه راههای لبنان پرداخت. در سال 1923 در اداره راه سوریه مشغول به کار شد. به خاطر قدردانی از زحمات وی، شرکت راه سازی فرانسوی که در آن مشغول به کار بود، او را برای ادامه تحصیل، به کشور فرانسه اعزام کرد و در سال 1924 به دانشکده برق پاریس وارد شد و در سال 1925 در رشته برق فارغ التحصیل گردید. هم زمان با تحصیل در رشته معدن، در راه آهن برقی دولت فرانسه کار می ‏کرد، او مهندسی معدن را نیز در مدرسه عالی معدن پاریس دریافت کرد و در معادن آهن شمال فرانسه مشغول خدمت شد. سپس تحقیقات خود را در دانشگاه سوربن، در رشته فیزیک دنبال کرد و در سال 1927 در سن 25 سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با رساله حساسیت سلولهای فتوالکتریک با درجه عالی دریافت کرد.

او به زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی تسلط داشت و همچنین به زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی و ایتالیایی آشنایی داشت. او با موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی به خوبی آشنا بود و در نواختن پیانو و ویولن تبحر داشت.

او در سال 1927 به ایران بازگشت و در ابتدا در وزارت فواید عامه مشغول به کار شد. در سال 1928 مدرسه مهندسی وزارت راه را تأسیس نمود و تدریس در آنجا را عهدهدار شد. او به نقشه برداری و رسم اولین نقشه مدرن راه ساحلی سراسری میان بنادر خلیج فارس پرداخت و دارالمعلمین عالی را تأسیس نمود و به تدریس در آنجا پرداخت. اولین رادیو در کشور را ساخت. در سال 1929 دانشسرای عالی را تأسیس نمود و به تدریس در آنجا پرداخت. در سال 1931 اولین ایستگاه هواشناسی در ایران را راه اندازی نمود و در همان سال به نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران پرداخت. در سال1932 ساعت ایران را تعیین نمود.

 بیمارستان خصوصی (گوهرشاد به نام مادرش) را در سال 1933 تأسیس نمود و به واژهگزینی علمی پرداخت. در سال 1934 به تأسیس دانشگاه تهران و تأسیس دانشکده فنی پرداخت و ریاست و تدریس در آنجا را عهدهدار بود. در سال 1942  دانشکده علوم را تأسیس کرد و ریاست آن دانشکده را عهدهدار بود و تدریس درگروه فیزیک آن دانشکده را تا آخرین روزهای حیات بر عهده داشت.

در سال 1951 مرکز عدسی سازی- دیدگانی- اپتیک کاربردی دردانشکده علوم دانشگاه تهران را تأسیس نمود. سپس موسسه  ژئو فیزیک دانشگاه تهران را بنیاد نهاد و اولین مرکز اتمی ایران را تأسیس نمود. او مأموریت خلع ید از شرکت نفت انگلیس در دولت دکتر مصدق را داشت و اولین رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بود.

او وزیر فرهنگ در دولت دکترمصدق در سال 1951 بود و مدارس عشایری را پایهگذاری کرد و موسس اولین مدرسه عشایری ایران بود. ژئوفیزیک دانشگاه تهران را در همان سال بنا نهاد. او با طرح قرار داد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون درمجلس مخالفت نمود.

در سال 1954 قانون استاندارد را تدوین نمود و مؤسسه استاندارد ایران را تأسیس نمود. در سال 1956 اولین رصدخانه نوین در ایران و اولین مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها در شیراز را تأسیس نمود. در سال 1959 مرکز مخابرات اسدآباد همدان را پایهگذاری نمود. او استاد ممتاز دانشگاه تهران از سال 1971 بود.

او مرکز تحقیقات و راکتور اتمی دانشگاه تهران را پایه گذاری نمود و سازمان انرژی اتمی را تأسیس نمود و عضو هیئت دائمی کمیته بین المللی هستهای را از سال 1951 تا سال 1970 بود. انجمن موسیقی ایران را در سال 1970 تاسیس نمود، مؤسس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان ایران تا آخرین روزهای فعالیت بود. کمیته پژوهشی فضای ایران را تشکیل داد و ریاست آن را در سال 1981 عهدهدار بود. وی همچنین عضو دائمی کمیته بین المللی فضا بود.

تئوری« بی نهایت بودن ذرات» او درمیان دانشمندان و فیزیکدانان جهان شناخته شده است. نشان «کوماندور دولالژیون دونور» بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه به او اهدا گردیده است. او تنها شاگرد ایرانی پرفسور اینشتین بوده است و درطول زندگی به تحقیق و مطالعه علمی درکنار دانشمندان طراز اول جهان نظیر پرفسور انیشتین، شرودینگر، بورن، فرمی، دیراک، بوهر... پرداخته است و با ادبایی چون آندره ژید، برتراند راسل تبادل نظر کرده است.

او به عنوان مرد اول علمی جهان در سال 1990 برگزیده شد و درکنگره 60 سال فیزیک ایران در سال 1987 به عنوان پدر فیزیک ایران ملقب گردید. پرفسور دکتر سید محمود حسابی در سال 1992 مطابق با 12 شهریور 1371 هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفتند. مقبره او بنا به خواسته خودش در زادگاه خانوادگی ایشان در شهردانشگاهی تفرش قراردارد. از وی تالیفات فرهنگی و علمی فروان برجای مانده است.

 



پنج شنبه 30 دی 1389  1:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها