0

گل آقا: هر دستی یک اتم از رهبر ما کم کند خائن به امام است

 
mosaferakherat
mosaferakherat
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 2182
محل سکونت : گیلان

گل آقا: هر دستی یک اتم از رهبر ما کم کند خائن به امام است

 
«حالا آقای خاتمی خیلی تحفه است؟ آقای ناطق خیلی تحفه است؟ (ببخشید این حرف را می زنم) یا آن می آید یا این، ما رهبر بزرگی می خواهیم، رهبر شکوهمندی می خواهیم هر چی هر دستی یک اتم از رهبر ما کم بکند این خائن به آن امام است.»


روز 12 اردیبهشت، سالروز در گذشت مرحوم کیومرث صابری فومنی است که عموم مردم، وی را با نام «گل آقا» می شناسند.
مرحوم صابری از یاران شهید رجایی بود که بعد از شهادت ایشان نیز در کنار حضرت آیت الله خامنه ای به خدمت مشغول شد و در عین حال مجله «گل آقا» را نیز منتشر نمود.
روابط طولانی وی با رهبر معظم انقلاب باعث ایجاد رابطه ای دوستانه و صمیمی بین او ومقام معظم رهبری شده بود، ولی در عین حال، مرحوم صابری، حضرت آقارا به عنوان رهبر، مقتدای مفترض الطاعه و ولی امر خود می شناخت.

این رابطه عمیق بود که موجب شد رهبر انقلاب در پیام تسلیتی که به مناسبت در گذشت او صادر کردند، بنویسند: «این ضایعه ای در عرصه هنر و غم بزرگی برای دوستان و معاشران او و کسانی است که با سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی او آشنا بودند. او یار دیرین شهید رجایی و طرفدار وفادار همیشگی انقلاب و نظام اسلامی بود. هنر برجسته او در سال های دفاع مقدس همواره در خدمت کشور قرار داشت و او تا آخرین روز عمر خود هرگز قلم و قریحه سرشار خود را جز در راه ایمان و باور خود بکار نگرفت.


 

اینجانب که مدتها از همکاری او و در همه بیست سال اخیر از لطف هنر او برخوردار بوده ام، خود را در غم درگذشت او شریک می دانم.»
عشق و علاقه مرحوم صابری به رهبر خود و تأکید بر پیروی محض از ایشان در سخنان و نوشته های وی از جمله در کتاب خاطراتش (که به همت نشر عروج منتشر شده است) مشهود است. به مناسبت در گذشت مرحوم صابری فومنی، بخش هایی از کتاب خاطرات وی که به رهبر معظم انقلاب مربوط است باز خوانی می کنیم.

گل آقا در بخشی از خاطراتش به ماجرای رحلت امام و بیعت اش با رهبر معظم انقلاب اشاره نموده و نوشته است: «روز 14 خرداد آقای خامنه ای زنگ زدند. بعد از اینکه ایشان رهبر شدند من نمی دانم کجا رفته بودم، در این جور مواقع من خیلی غمگین هستم نمی توانم کسی را ببینم.
آمدم خانه، گفتند از دفتر آقای خامنه ای ده بار زنگ زدند که با تو کار دارند. زنگ زدند، گفتند آقا می گویند بیا کارت دارم. رفتم آنجا. این داستان من و آقا است که گفتند تو برگرد به بیت من، که من یک هفته ماندم تا تبریکاتی که به ایشان گفته بودند را تنظیم کردم. ... بعد به آقا گفتم اجازه بدهید من بروم تا بعد (من هنوز ارتباطم را با آقا دارم) گفت من دیروز خواندم خیلی قشنگ نوشته بودی نمی خواهی برای ما بنویسی؟ چیزهای دیگر بخوانی.
[گفتم:] چرا نوشتم. گفت: بده. من گفتم: نوشتم توی جیبم هست. گفت: بده. من گفتم نمی توانی بخوانی (من این قدر خط می زنم یک مطلب را  که جز من کسی نمی تواند بخواند، این جوری، بعد پاکنویس)، گفتم آقا نمی توانی بخوانی. گفت که من از سال 60 دارم نوشته هایت را می خوانم، چطور نمی توانم بخوانم بده.
من گفتم: آقا بگذار من بخوانم، گفت: بده. من، دادم ... عینک زدند و شروع کردند به خواندن، همان هم این قدر بود، شروع کردند به گریستن. یعنی نه آن جور، بخار در عینکشان کشید و پاک کردند، عینکی ها می دانند گریه ات بگیرد چی می شود، نمی توانی دیگر جایی را ببینی.
گفتند که 3-4 سطر آخر را بردار. گفتم چرا؟ گفت چون به من مربوط است. گفتم: بر نمی دارم، گفت که اِ من می گویم بردار. گفتم آقا شما اگر به عنوان رهبر به من تکلیف شرعی بکنید من مرتکب گناه می شوم حرفتان را گوش نخواهم کرد، من خواهش می کنم به من تکلیف نکنید الآن، من باید این را چاپ کنم.
گفت: اِ آخر همه می دانند که تو با من نزدیکی این جور نوشتی. گفتم این جور نوشتن قطعاً تأثیر دارد و من تکلیف دارم به عنوان یک روشنفکر فوکل کراواتی که به نام امام کراواتش را باز کرده بیعت با شما بکنم بیعت من با امام بیعت خالص بود و باید هم اعلام کنم و الّا برای ما ریش تراشیده ها، ضد انقلاب خیلی برنامه دارد.
گفت: دیگر خودت می دانی، که آن متن چاپ شد.
بعد آقای دعایی آن جمله ای را که [حضرت آقا] می خواست حذف کند زیر عکس زد که به تیراژ تمام کسانی که می رفتد بهشت زهرا آن روز توزیع شد.
یک جناس ادبی بسیار زیبایی این دارد که غروب خورشید عدالت تسلیت و طلوع ستار رهبری ... مبارک باد. یعنی غروب خورشید، طلوع، ستاره، تسلیت، تبریک، یک چیز بسیار به هم مربوط منسجم ادبی است که خیلی آقای خامنه ای این را پسندید، ولی گفت به اعتبار اینکه این مربوط به من است و من این را خوانده ام الآن علی القاعده باید اجازه ندهم چاپ شود. گفتم: من به حرفتان گوش نخواهم کرد آقا. خواهش می کنم به من تکلیف نکن. ... و چاپ کردم ... و چقدر خوب شد» (خاطرات گل آقا، صفحات 20 تا 22)

وی در جایی دیگر بر ارادت خود به رهبر انقلاب و ضرورت وجود ولی فقیه در جامعه برای تدوام راه امام اشاره نموده و گفته است: «من از ارادتمندان آقای خامنه ای ... هستم. عکس [آقای خامنه ای] هم که می بینید آنجا زدم، الکی آنجا نزده ام. ... ما الآن شاخص می خواهیم. ما امام می خواهیم. ما کسی را می خواهیم که ... زیر چترش جمع شویم و الّا همه چیز را از دست می دهیم. (خداییش) چه کسی می خواهد ما را رهبری کند؟ مجلس، رئیس جمهور 20 میلیون رأی؟ 30  میلیون رأی؟ ابداً، این امکان پذیر نیست؛ منِ روشنفکر می گویم این امکان پذیر نیست. آقایونی که می گویند امکان پذیر است، خودشان می دانند.

من عقیده دارم که اگر قرار است این جامعه اسلامی که امام ترسیم کرده باقی بماند باید این تلاقی امام و امت باقی بماند. من بعد از امام به این فکر می کنم که اگر انگشت اشاره آقای خامنه ای مرا مستقیم وسط کاخ سفید بیندازد من لابد باید بروم دیگر، چون من چیز دیگری را بلد نیستم.
این که به رهبر خود بگویم آقا تو داری اشتباه می کنی؛ آقا نظر من این است، آقا این جوری است، آقا آن جوری است. حالا آمدیم آقا گفت: تکلیف تو با من است تو که تکلیف نداری، من رهبرم. خیلی خب کجا بایستی برویم؟ هر جا [آقا بگوید] برویم من همانجا خواهم رفت ... این مملک [یا] رهبر دارد یا ندارد؛ اگر رهبر نداشته باشد، ما دیگر مملکت امام زمانی نداریم؛ [اگر رهبر] داشته باشد، ما [دیگر] مشکل نداریم.» (خاطرات گل آقا، صفحات44، 46 و 47)

مرحوم گل آقا با اینکه از امکانات مادی خوبی برخوردار بود، ولی در عین حال مشاورت رهبر انقلاب را بالاترین افتخار برای خود می شمرد: «به خدایی خدا به خاطر این باقی مانده عمرم که نمی دانم چقدر طول می کشد، هیچ برنامه و قصدی هم ندارم، هیچ هدفی ندارم که به آن برسم آدم مشهوری هستم، محبوب مردم هستم، پول هم به اندازه کافی دارم دیگر به چه چیز می خواهم برسم. بالاتر از مشاور آقای خامنه ای خواهم شد؟» (خاطرات گل آقا، صفحه 51)

مرحوم گل آقا روابط صمیمیانه ای با رهبر انقلاب داشتند و مورد عنایت حضرت آقا هم بودند. او در جایی قضیه عیادتش از آیت الله خامنه ای پس از ترور ایشان (پیش از ریاست جمهوری) و ماجرای جالب به وجود آمده (که نشانگر عمق رابطه صمیمانه وی با رهبر انقلاب است) را ذکر نموده و ضمناً بر عشق سرشار خود به ایشان هم اشاره نموده و گفته است:
«فعلاً آدمی که نفس من به نفس او خورده، سرم در لحظات درد و داغ شخصی من روی شانه اش بوده [رهبر این کشور است]، از اولین کسانی بودم که در بیمارستان قلب رفتم (به اشاره خودشان) گفتم: آقا پا شو، شما به خدا حالت بهتره، بگذار من بخوابم جای شما ... چرا گرفتی خوابیدی.
از دکتر فاضل بپرسید آنجا بود. من دست فاضل را بوسیدم، آمدم سینه آقا را بوسیدم گفت: بیا من را ماچ کن، من بروم. گفتم: تو هیچ چیزت نیست. تو این جوری می گی می خواهی اینجا بخوابی. خندید، دکترها ریختند گفتند: آقا، این بخیه اش پاره می شود. گفتم به من چه.
... که آقا سید احمد آقا به من گفت: خدا به تو خیر بدهد هر کسی می آید اینجا، گریه می کند. گفتم: ... من که پست نمی خواهم. من حرفم را می زنم تا آقا بخندد حالا بخیه اش پاره می شود مربوط به خودش است. خداییش این حرف را نمی زنم که ارادتمند آقای خامنه ای هستم حالا اگر این حرف را بزنم آن طرف قضیه به من پست می دهند بقیه عمرم را ... اینها برای من مهم نیست ... من الآن نگاه به پرچم ایشان می کنم و دنبالش می روم. ... ما قلبمان را باز کردیم؛ به خدا ما فدایی این رهبر هستیم؛ بگذار تیر بیاید آن موقع ما ببین به قلب ما می خورد یا به قلب بعضی مدعیان؛ خداییش به ما می خورد. تا سینه ما هست به سینه آقای خامنه ای نخواهد خورد، اگر خدا به ما این توفیق را بدهد که آن جلو بایستیم.» (خاطرات گل آقا، صفحات 52 و 53 و 54)

مرحوم گل آقا در کتاب خاطراتش بر تأثیر تکوینی نام امام و حضرت آقا بر دل ها اشاره نموده با ذکر نمونه هایی گفته است که بسیاری از روشنفکران تحت جلوه همین نام تزکیه شدند. او در ادامه گفته است: «این قدر هست که وقتی می گوییم امام، آقای خامنه ای، احساس می کنیم یک مقدار از این کدورت های دل هر انسان زنگارش که هر آدمی دارد با همین نام ها خودش فرور می ریزد و پاک می شود..» (خاطرات گل آقا، صفحه 63)

اما شاید جالب ترین وجه گل آقا آن باشد که درعین حال که به جناح چپ تعلق داشت، ولی با تیز بینی درک می کرد که خط رهبر انقلاب همان خط امام است و ما بقی راه ها انحرافی اند. او در جایی از خاطراتش نوشته است: «حالا آقای خاتمی خیلی تحفه است؟ آقای ناطق خیلی تحفه است؟ (ببخشید این حرف را می زنم) یا آن می آید یا این، ما رهبر بزرگی می خواهیم، رهبر شکوهمندی می خواهیم هر چی هر دستی یک اتم از رهبر ما کم بکند این خائن به آن امام است» (خاطرات گل آقا، صفحه 68)
در هر حال مهم ترین هنر گل آقا آن بود که در حساس ترین عرصه ها (که به شمشیر دو لبه شبیه بود) فعالیت کرد و توفیق یافت رضایت حضرت امام و حضر ت آقا را جلب نمایند و از خط انقلاب منحرف نشود. روحش شاد.

/شبکه ایران
 

www.gilannews.ir

 

 
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا«16»  وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَأَبْقَى«17» 
 
ولی شما زندگی دنیا را مقدم می‌دارید،  در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است!
 
الأعلی (16 -17)
 
 
 
 

 

چهارشنبه 29 دی 1389  11:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها