0

تمام دانشمندان فیزیک

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

آون ویلیام ریچاردسون

 

در یورک شایر کشور انگلستان در 26 آوریل سال 1879 بدنیا آمد. پدرش فروشنده وسایل صنعتی بود. او دوره دبستان را در آسکرن نزدیک دون کاستر گذراند و در سن 12 سالگی برنده یک بورس تحصیلی کامل گردید. در سال 1897 او وارد کالج تری نی تی ناحیه کمبریج گردید در حالیکه بورس تحصیلی جدیدی دریافت کرده بود.

او در آزمایشگاه کاوندیش مشغول تحصیل شد؛ آزمایشگاهی که هم شاگردی های او ارنست رادرفورد (برنده نوبل شیمی 1908) و ویلسون (برنده نوبل فیزیک 1927) و تعدادی دیگر که اکثرا شهرت جهانی پیدا کردند، بودند. او در سال 1900 لیسانس خود در فیزیک و شیمی و گیاه شناسی با شاگرد اول شدن دریافت نمود. او در سال 1902 فوق لیسانس خود را با بورس تحصیلی در همین دانشگاه و دکترای خود در دانشگاه لندن گذراند.

تامسون در سال 1899 نشان داد که اگر یک رشته باریک از کربن را در لوله خلاء بشدت حرارت دهیم و آنرا ملتهب کنیم یک جریان شدید از ذرات با بار منفی در این رشته باریک ایجاد می شود (که بعدها الکترون نامیده شد) و ریچاردسون درصدد برآمد که علت ایجاد این جریان را در رشته باریک فلزات ملتهب چه از نظر تئوری و چه از نظر تجربی توصیف کند. در سال 1901، او فرض کرد حرکات آزاد الکترون ها در یک رشته باریک سیم پلاتینی وقتی ایجاد می شود که انرژی جنبشی که در اثر گرم کردن شدید سیم پلاتینی بوجود آمده است قوی تر و بزرگتر از انرژی باشد که الکترونها را در اتم نگاه می دارد. به عبارت دیگر، الکترون می تواند از سطح بسیار داغ تبخیر و تصعید گردد. او یک قانون تجربی در مورد الکترونهای آزاد شده و تعداد آنها بر حسب ترکیب فیلامان بکار برده شده و حرارت سطح آن تعین کرد و آزمایشات و تجربیات در طول 20 سال بعد، بخصوص تجربیات و آزمایشات با فلز تنگستن در سال 1913 یا لوله خلاء پیشرفته تر شاهد تائید قانون او بود. قانون ریچارد سون می گوید که تعداد الکترونهای رها شده هنگامی که درجه حرارت افزایش می یابد، بسرعت زیاد می شود.

در سال 1906، او به سمت استاد فیزیک دانشگاه پرینستون آمریکا برگزیده شد. او ثابت کرد که در گازها نیز تعداد الکترونهای رها شده از قانون فلزات پیروی می کنند. او در مورد آزاد شدن الکترونها از اجسام نورانی و اشعه ایکس نیز مطالعات فراوانی انجام داد. او در سال 1909 کلمه ترمیونیکس را برای توصیف شارژ الکتریکی اجسام داغ ابتکار کرد. در سال 1913 به سمت استاد فیزیک کالج کینگ دانشگاه لندن انتخاب شد یعنی کوتاه مدتی قبل از اینکه سیتی زن آمریکا شود. به انگلستان بازگشت (سال 1914) جائی که تحقیقات او بعلت شروع جنگ جهانی اول دچار اختلال گردید.

در جریان جنگ بیشتر اوقات او صرف مطالعات و ساخت لوله های خلاء برای ارتباطات راه دور نظامی، می گردید ولی اوقاتی نیز برای ساختمان اتم که در سال 1913 مدل آن توسط نیلز بور طراحی گردیده بود، صرف می شد. او همچنین تحقیقاتی را که در انگلستان روی نظریات آلبرت انشتین در مورد الکترونهای متصاعده از سطح فلزات نورانی که بواسطه تشعشعات اولتراویوله (ماورء بنفش) صورت می گرفت، هدایت و سرپرستی می نمود. پس از خاتمه جنگ او مجددا به پست خود برای تدریس و تحقیق تمام وقت بازگشت. در سال 1924 بسمت پروفسور تحقیقات انجمن سلطنتی و رئیس تحقیقات کالج کینگ برگزیده شد.

در سال 1929 ریچارد سون برنده جایزه نوبل فیزیک سال 1928 گردید. او این جایزه را برای تحقیقاتی که در مورد پدیده ترمی نونیکس و بخصوص برای کشف قانونی که به نام خودش ثبت شد، دریافت کرد. او در سالهای بین 1920 تا 1930 یک سری تالیفات در ارتباط با فیزیک و شیمی درباره ساختمان مولکولی اجسام به چاپ رساند. او تحقیقات زیادی برای اثبات تئوری کوانتم چه نظری و چه عملی انجام داد و ساختمان ملکولی اجسام را بررسی کرد. در سال 1939 به دریافت لقب شوالیه مفتخر شده و در همین سال او دانش و معلومات خود را در تحقیقات رادار، ردیاب صوتی، آزمایشات وسائل الکتریکی و مغناطیسی بکار برد.

ریچارد سون در سال 1906، ازدواج کرد و حاصل ازدواج دو پسر و یک دختر بود. بعد از بازنشستگی در سال 1944 به زادگاه خود بازگشت ولی در این مرحله هم از مطالعه و تحقیق دست نکشید و در مورد ساختمان ملکولی اجسام مشغول تحقیق و تفحص شد. او علاقه به طبیعت و راهپیمایی داشت. او مردی استثنایی و خوش برخورد بود و همیشه همکاران و شاگردانش را با جوانمردی و بلند نظری و گشاده دستی کمک می کرد. ریچارد سون تعداد زیادی مدال و نشان افتخار از موسسه سلطنتی لندن دریافت کرد. او دکترای افتخاری از دانشگاه های لیدز، سنت اندرو و لندن دریافت نمود. او عضو موسسه فلسفه آمریکا، آکادمی علوم نروژ، سوئد، آلمان، هند و دیگر کشورها بود. او در 15 فوریه سال 1959 بدرود حیات گفت.

نویسنده : دکتر حداد تهرانی

برگرفته از : مجله دانستنیها


چهارشنبه 29 دی 1389  5:49 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

کمال‌الدین فارسی

ریاضیدان و فیزیکدان برجسته ایرانی حدود سال 665 قمری (645 خورشیدی) در شیراز به دنیا آمد. او از دانشمندان نامدار دانش فیزیک در رشته نور بود و کتابی به نام «تنقیح المناظر» (تنقیح به معنای پاکیزه و خالص کردن) درباره ماهیت نور نوشت.

کمال الدین فارسی در ایام جوانی برای کسب علم به شهرهای گوناگون سفر کرد. چنانکه سالهای متوالی در اصفهان در محضر ابن خوام (‌عبدالله بن محمد بن عبد الرزاق عماد الدین بغدادی) علم حساب را آموخت و کتاب «اساس القواعد فی اصول الفوائد» را در شرح کتاب «الفوائد البهائیه فی قواعد الحسابیه» تالیف ابن خوام نوشته است. او همچنین نزد قطب الدین شیرازی نیز تحصیل علم کرده است و کتاب «تنقیح المناظر» را با راهنمایی و به نام او نوشته است. وی از محضر جمال الدین صاعد بن محمد سعدی ترکستانی نیز بهره برد و کتب «البصائر فی اختصار تنقیح المناظر» را به خواهش او و به نام او نوشته و در کتاب «تنقیح المناظر» او را استاد خود نامیده است.

منجمین مشهوری چون عماد الدین کاشانی و غیاث الدین جمشید کاشانی در کتابهای «ایضاح المقاصد» و «مفتاح الحساب» از کمال الدین فارسی با عنوانهای امام و فاضل و محقق یاد کرده اند.

کمال الدین فارسی در علم فیزیک به علم پرسپکتیو (مناظر و مرایا) به ویژه به نورشناسی (اپتیک) توجه خاصی داشته است اما در ریاضیات به هندسه به ویژه به بحثهای مربوط به زاویه ها علاقه داشته و تحقیقاتی دراین زمینه ها کرده است.

کمال‌الدین فارسی در کتاب خود درباره‌ی نور چنین نوشته است: « نوری که از جسم نورانی خارج می‌شود، در اصل از جنس حرارت و آتش است؛ زیرا اگر نور آفتاب را به آیینه مقعر بتابانیم، در یک نقطه جمع می‌شود و هرگاه در آن نقطه، جسم قابل سوختنی باشد، آن را می‌سوزاند.»

«کریستیان هویگنس» فیزیکدان برجسته فرانسوی،که از دانشمندان نامدار دانش فیزیک در رشته نور بود و کتابی به نام «فیزیک نور» نوشت، چهارصد سال بعد از کمال‌الدین فارسی در کتاب خود چنین نوشته است: « نور از جنس آتش است و همه می‌دانند که از شعله آتش، نور به وجود می‌آید. هرگاه نور را بر آیینه مقعر بتابانیم و آن را در یک نقطه متمرکز کنیم، نقطه‌ای نورانی تولید می‌شود که این نقطه نورانی سوزاننده است و حرارتی دارد که اگر جسم قابل سوختنی را در برابر آن نگهداریم، آن را مانند آتش می‌سوزاند».

«ماکسول» از دانشمندان معروف فیزک و ریاضی است که در سال 1860 میلادی نظریه خود را به نام «الکترومانیتیک» بعد از تجربه‌هایی به این شرح انتشار داد: « نوری که ما می‌بینیم، عبارت است از دو بردار الکتریکی و مغناطیسی عمود بر هم و عمود بر شعاع نورانی که همیشه در حال ارتعاش است. چنین حالتی نور طبیعی را ایجاد می‌کند».

کمال‌الدین فارسی پیش از ماکسول گفته بود: « هرگاه نور به طور مایل از محیطی به محیط شفاف دیگری داخل شود، می‌توان حرکت آن را نتیجه دو حرکت دانست : یکی حرکت در جهت عمودی و حرکت دیگر در جهتی که عمود بر عمود اول است».

کمال‌الدین دانشمندی است که برای اولین بار در اثبات نظریه‌های خود، از قوانین و قضیه‌های هندسه در فیزیک نور استفاده کرد. این کار در آن زمان بسیار نو بود و در فعالیت‌های علمی ارزش زیادی داشت. علاوه بر این، یکی دیگر از کارهای کمال‌الدین، ساختن تاریکخانه و تاباندن پرتو نور از سوراخ و روزنه بود که 270 سال بعد، «دکارت» دانشمند فرانسوی آن را تکرار کرد.

کمال‌الدین فارسی اولین کسی بود که نظریه خطای چشم را شرح داد و برای بهبود خطای چشم، استفاده از عدسی‌های مختلف را پیشنهاد کرد. این نظریه جالب و بی‌نظیر سبب شد که بعدها در قرن نوزده میلادی در اصول عکاسی و ساخت میکروسکوپ‌ها و تلسکوپ‌ها از عدسی‌ها استفاده شود.

اما نکته مهم این است که در گذشته ترجمه لاتین کتاب « تنقیح المناظر» کمال‌الدین فارسی به کتابخانه‌های اروپا راه یافته است و به دلایلی که از انصاف به دور است، بسیاری از نظریه‌ها و تجربه‌های کمال‌الدین از کتاب‌ها و زبان دانشمندان غربی سردرآورده است!

وی در نوزدهم ذیعقده سال 718ه.ق در شهر تبریز در گذشت.

آثار :

1. اساس القواعد فی اصول الفوائد

کمال الدین فارسی این کتاب خود را در شرح کتاب «الفوائد البعائیه فی القواعد الحسابیه» تالیف استادش ابن خوام ( عمادالدین بغدادی) و در زمان حیات وی نوشته است. از این کتاب پنج نسخه خطی در استانبول موجود است. (کروازه ای) که یکی آنها در سال 736ه.ق نوشته شده و در 128 برگ می باشد. یک نسخه خطی هم از این کتاب در کتابخانه آستان قدس رضوی هست.

2. تنقیح المناظر از وی الابصار و البصائر

این کتاب مهمترین تالیف کمال الدین فارسی در نورشناسی و کتابی است بدیع و پر ارج و جامع که آن را با راهنمایی استادش قطب الدین شیرازی و به نام وی نوشته است و موضوع آن چنانکه از عنوانش پیداست تنقیح کتاب المناظر الیف ابن هیثم است متن این کتاب به زبان عربی است و هنوز به زبان دیگری ترجمه نشده است.

3. رساله بحث درزاویه

موضوع این رساله بحثی است دراینکه آیا زاویه از مقوله کمیت است و یا از مقوله کیفیت و کمال الدین فارسی از بحثی که دراین رساله کرده نتیجه گرفته است که زوایای مطابق با رای معلم اول (ارسطو) از مقوله کیف است.

4. رساله تذکره الحباب فی بیان التحاب

این رساله مهمترین اثر کمال الدین فارسی است که به زبان عربی نگاشته شده است. موضوع این اثر اثبات درستی دستوری است که ثابت بن قره در سده سوم هجری برای یافتن دسته ای از عددهای متحاب بیان کرده است. این رساله پس از اثر «ثابت بن قره» مهمترین اثری است که در دوره اسلامی در مورد نظریه اعداد نوشته شده است.

منابع : مشاهیر و فرهیختگان ایران ، پژوهشکده فرهنگ و تمدن ایران زمین


چهارشنبه 29 دی 1389  5:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

سوبراهمانیان چاندراسکار

 

(1374-1289) که در دنیا با نام چاندرا مشهور است، در 30 مرداد ماه 1374 وفات یافت. او بخاطر کشف خود در مورد حد بالای جرم ستاره ای از نوع کوتوله سفید ، معروف شد و به همین دلیل ، جایزه نوبل سال 1362 فیزیک را دریافت کرد. چاندرا از خانواده تحصیل کرده هند جنوبی بود. پدرش عیار ، مقام بالایی در راه آهن هند دارا بود. عیار ، سه پسر داشت، چاندرا در مهرماه 1289 در لاهور ، هندوستان به دنیا آمد.

در سال 1295 خانواده چاندرا ، به « مدرس» جایی که چاندرا در آنجا بزرگ شد، کوچ کردند. چاندرا دانش آموز باهوشی بود و در 15 سالگی وارد دانشگاه پرزیدنسی ، مشهورترین دانشگاه مدرس شد و در سال 1306، او رشته فیزیک را شروع کرد و در سال 1309 فارغ التحصیل شد.

وی مطالعات خارج از برنامه فراوانی داشت. به عنوان مثال ، درباره بخش آماری فرمی - دیراک ، و کارهای فولر درباره ساختمان کوتوله‌های سفید. این مطالعات او را به نوشتن اولین مقاله علمی‌اش با عنوان "پراکندگی کامپتون و آمار جدید" تشویق کرد که در "خلاصه مقالات انجمن سلطنتی" در 1307 به چاپ رسید. بعد از فارغ التحصیلی ، بر اساس همین مقاله ، بوسیله فولر ، به عنوان دانشجوی پژوهشی ، در دانشگاه کمبریچ پذیرفته شد.

او در شهریور ماه 1309  وقتی که با کشتی کوچکی بمبئی را ترک می کرد، بعد از بر طرف کردن حالت دریا زدگی خود ، مقاله فولر را بخاطر آورد و تصمیم گرفت که آن را با نظریه نسبیت خاص در فیزیک ترکیب کند.

با کمال تعجب ، متوجه شد که این ادغام پیش بینی می‌کند که ستاره کوتوله سفید می‌تواند تنها بر اساس جرم حدی مشخصی که به ثابتهای اساسی فیزیکی مانند h.G و جرم اتم هیدروژن بستگی دارد، وجود داشته باشد و این جرم در حدود 1.45 برابر جرم خورشید بود. دو اخترفیزیکدان بزرگ انگلیسی ، ادینگتون و مایلن ، این نتیجه را باور نداشتند و هیچ کدام از آنها ، انتشار مقاله چاندرا را بوسیله انجمن سلطنتی توجیه نکردند. چاندرا ، به ناچار مقاله خود را به مجله اختر فیزیک در آمریکا فرستاد که در فروردین 1310 انتشار یافت.

چاندرا ، به عنوان دانشجویی پژوهشگر ، سخت کار کرد و سرانجام مدرک دکترای خود را گرفت و به عنوان عضوی از دانشگاه ترینیتی در آمد که شگفتی بسیاری برایش آفرید. اکنون احساس آرامش و اعتماد بیشتری می‌کرد و دوباره به مسأله کوتوله سفید پرداخت. محاسبات خود را تکمیل کرده و نتایج قبلی خود را به اثبات رسانید که، جرم هر ستاره کوتوله سفید دارای حد نهایی است.

چاندرا برای سخنرانی در این زمینه ، در 1314 به انجمن سلطنتی اخترشناسی دعوت شد. اما پس از ایراد سخنرانی ، ادینگتون بلند شد و نتایج چاندرا را نه با منطقی علمی ، بلکه با استهزاء ادغام نظریه نسبیت خاص و آمار کوانتومی رد کرد. چاندرا دیگر سخت تحقیر شده بود. البته ادینگتون در اشتباه بود. اما مقاومت ادینگتون در برابر حد جرم چاندرا ، قابل درک بود؛ زیرا ادینگتون در همه عمرش کوشیده بود تا نشان دهد که هر ستاره‌ای ، منفک از مقدار جرم ، شکل پایداری دارد. عقیده عموم بر این بود که کوتوله‌های سفید ، آخرین مرحله از رشد هر ستاره است و پس از آن انرژی ستاره تحلیل می‌رود، در این صورت چرا باید "حدی" برای جرم ستاره در پایان عمر آن وجود داشته باشد؟

چاندرا از فیزیکدانانی که می‌شناخت، مثل روزنفلد ، بوهر ، پائولی ، نظرخواهی کرد، آنها بر این عقیده بودند که نقصی در استدلال وی وجود ندارد. ولی دهه ‌ها طول کشید تا اینکه سرانجام انجمن اختر فیزیک "حد" چاندرا را پذیرفت. این مطلب به ظاهر نادرست، که ستارگان "معمولی" می‌توانند هر جرمی داشته باشند، در حالی که جرم کوتوله‌های سفید می‌تواند حداکثر 1.45 برابر جرم خورشید باشد، اکنون دیگر امری مقبول به شمار می‌رود. ستارگان در حین تکامل خود، از مرحله‌ای می‌گذرند که شعاع آنها ممکن است صدها برابر بیشتر از شعاع اولیه آنها باشد.

در این مرحله ، اتمهای پوسته با نیروی جاذبه یا گرانش شدیدی نگهداری نمی‌شوند، در حالی که فشار تابشی نیرومندی در درون ستاره پدید می‌آید. برخی از اتمها ، بویژه هیدروژن کنده می‌شوند و ستاره کم کم جرم خود را از دست می‌دهد و نظریه نشان می‌دهد که با این روش تا 8 برابر جرم خورشید از جرم ستارگان کاسته می‌شود و سرانجام جرم آنها به زیر "حد" چاندراسکار می‌رسد. تا سال 1314 هیچ کس متوجه این موضوع نشده بود.

این "حد" بر ستارگان سنگینتر از 8 برابر جرم خورشیدی هم اثر می گذارد. با واکنشهای هسته‌ای متوالی ، مواد هسته مرکزی ستاره به آهن تبدیل می‌شود، در این مرحله هم چون کوتوله ‌های سفید انرژی هسته‌ای دیگر بدست نمی‌آید، وقتی که آهن مرکزی به جرم "چاندراسکار" می‌رسد، در اثر نیروی گرانش فرو پاشیده به ستاره‌ای نوترونی تبدیل می‌شود و آنچه بر جای می‌ماند به خارج رانده شده و نوعی ابر نواختر را ایجاد می‌کند. برخی از کوتوله‌های سفید ، مواد را از خارج جذب می‌کنند و هنگامی که جرم آنها به حد جرم "چاندراسکار" رسید، تبدیل به ابرنواختر می‌شوند و در این حالت است که نظریه چاندرا ، جایگاهی برای اختر فیزیک نوین می‌شود.

چاندرا ناگزیر به جستجوی شغلی دائمی بود. بنابراین پیشنهاد رصدخانه یرکر را پذیرفت که این رصدخانه ، بخشی از دانشگاه شیکاگو  بود که چاندرا به عنوان عضوی از آن تا پایان عمر ، نخست در یرکر و سپس در مؤسسه پژوهش تحقیق فرمی ، در پردیس اصلی دانشگاه باقی ماند. پیش از شروع کار در این مکان ، در سال 1316 ، او مسافرتهای متعددی را در هند داشت که با هم شاگردی قدیمی‌اش در دوران دانشکده یعنی لالیتا ازدواج کرد.

چاندرا استاد پرشوری بود که دانشجویان را از سراسر دنیا به طرف خود جلب می‌کرد، تا زمان بازنشستگی‌اش ، او بیش از 50 دانشجوی دوره دکتری را سرپرستی کرده بود. پژوهشهایش تقریبا همه شاخه‌های نظری اختر فیزیک را می‌پوشاند. او در سخنرانی جایزه نوبل خود گفت که کوششهایی که در طول زندگی به عمل آورده در هفت دوره قرار می‌گیرد.

چاندرا ، در اوج هر دوره ، کتابی که حاوی برداشتها و دیدگاهایش بود، منتشر کرد. در این کتابها هر موضوع بطور کامل بحث شده بود. کتاب نظریه ریاضی سیاه چاله‌ها (چاپ 1362) به راستی ممتاز و برجسته است. چاندرا یکی از طرفداران جدی گاندی بود. در طول جنگ بزرگ دوم ، او احساس کرد که پیکار علیه آلمان ، یکی از اهداف مهم است، چاندرا با این دیدگاه همکاری در جنگ آمریکا را به صورت نیمه وقت در زمینه امواج ضربه‌ای شروع کرد.

بزودی به آزمایشگاه لس/آلاموس دعوت شد، ولی بخاطر طولانی شدن مسایل صدور اجازه نتوانست به آنجا راه یابد. گو اینکه به او توهین شده بود، توهینی که او و لاتینا را آزرده کرد، زیرا رنگ پوست آنها ، تیره بود. گر چه آنها در سال 1332 به تابعیت آمریکا در آمدند و می‌خواستند در آمریکا زندگی کنند ولی این موضوع ، برای پدرش ناخوشایند بود. پدرش بارها کوشیده بود که شغل مناسبی را در هند برای چاندرا دست و پا کند. ولی پدر نمی‌توانست شغلی در خور پسر در هند بیابد در این صورت کارها و جایگاه علمی پسر را چگونه می‌توانست بطور مشابه فراهم کند؟

در سال 1351، چاندرا احساس کرد وظیفه‌ای دیگر دارد. او بر این باور بود که باید مجله‌ای ملی جهت اختر فیزیک ، انتشار دهد. تا آن زمان تقریبا گروه دانشگاهی اخترشناسی ، انتشارات مخصوص خود را داشت. به دنبال بحث و گفتگوی طولانی ، دو انجمن اخترفیزیک آمریکا و دانشگاه شیکاگو را متقاعد کرد که مشترکا ، به انتشار مجله اخترفیزیک بپردازند و چاندرا ، فداکارانه کارهای علمی دیگر را کنار گذاشت و سردبیر مجله اختر فیزیک را از سطح مجله‌ای محلی ، به سطح مجله‌ای جهانی ارتقاء داد.

او به اعتراف خودش در کار سردبیری بسیار قانع بود و بسیاری از اختر فیزیکدانان شکایت داشتند که چرا مقاله‌هایشان را چاندرا به چاپ نمی‌رساند و رد می‌کند. چاندرا می‌خواست اندکی هم به کاری پژوهشی بپردازد از این رو به کارکنان مجله سپرده بود که اگر دانشمندی خارج از ساعتهای اداری تلفن کرد بگویند: "اداره مجله اختر فیزیک تعطیل شده است"!

معمولا بخاطر عمق و وسعت فکری چاندرا و استعدادش که در نوشته‌ها و سخنرانیهایش در هر موضوعی مشهود بود، همه را تحت تأثیر قرار می‌داد. اسلوب نوشته‌هایش از نویسندگان انگلیسی یکصد سال پیش و شکسپیر حکایت می‌کرد و شنیدن صحبتهایش لذت بخش بود. علاوه بر اسلوب متین انشاء او کاملترین تلفظ انگلیسی را داشت. چاندرا ، اخترفیزیکدان بلند پایه و موجود زیبا و خونگرمی بود.

برگرفته از : رشد



چهارشنبه 29 دی 1389  5:54 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

دانیل برنولی

 

 

(1782-1700) که در فارسی نام او را دانیل برنویی نیز نوشته اند، یکی از آخرین بازماندگان خانواده برنولی است که سهم زیادی در پیشبرد ریاضیات عالی، نظریه احتمالات و آمار ریاضی و فیزیک در قرون هفده و هجده داشتند.

دانیل برنولی ریاضیدان سوئیسی هلندی‌الاصلی بود که در زمینه ارائه فرمول‌های مختلف ریاضی از اعتبار بالایی در تاریخ این علم برخوردار است. وی فرزند یوهان برنولی بود، در گرونینگن چشم به جهان گشود و این درحالی بود که پدرش در علم ریاضیات جایگاه بالایی برای خود دست و پا کرده بود. برادر بزرگ‌ترش نیکولاس برنولی و عمویش، جاکوب برنولی نیز از جمله چهره‌ های سرشناس در علم ریاضیات بودند و از این ‌رو او نیز به صورت طبیعی در میان فرمول‌ها و مباحث مختلف ریاضی رشد و نمو پیدا کرد.

دانیل 5 ساله بود که برادر دیگرش یعنی یوهان  برنولی چشم به جهان گشود. هرسه برادر در سال‌های بعدی به مطالعه ریاضی علاقه خاصی پیدا کردند، اما این چیزی نبود که پدر خانواده برای دانیل برنامه‌ریزی کرده بود. او می‌خواست که فرزندش در زمینه تجارت و کسب و کار به مراتب و درجات بالایی برسد و از این ‌رو بر چنین ایده‌ای پافشاری می‌کرد. به همین دلیل دانیل در سال 1715 میلادی راهی دانشگاه بازل شد و در 13 سالگی فلسفه و منطق مطالعه می‌کرد با این حال او همواره اشتیاق درونی به مطالعه ریاضیات داشت که البته این اشتیاق عمدتا به واسطه علاقه خاص پدرش به این علم مربوط می‌شد. وی در حالی که در دانشگاه بازل مشغول گذراندن دوره‌های تحصیلی در رشته فلسفه و منطق بود، به صورت همزمان در ریاضی نیز مطالعات خود را ادامه می‌داد. او خیلی زود دست آوردهایش را در ریاضیات در سال 1724 در زمینه ی معادلات ریکاتی انتشار داد .  

در سال‌های بعد تقدیر این‌گونه برای این جوان جویای علم رقم خورده بود که در زمینه پزشکی نیز مطالعاتی داشته باشد و پس از آن نیز با شکوفا ‌شدن استعدادهایش در فیزیک و مطالعه دقیق این رشته در دانشگاه بازل به تدریس این رشته مشغول شد.
او در مقالات متعددی که به زبان لاتین نوشته و در سال 1738 تحت عنوان نمونه نظریه جدید اندازه گیری ریسک منتشر کرد، موفق به حل «معمای سن پیترزبورگ» شد.
مطابق این معما، احتمال برد در یک بازی «منصفانه» بی نهایت است. بازی منصفانه آن است که در آن هرگز از بازیگر خواسته نمی شود که مبلغی بیش از امید برد، یعنی مبلغ شرط ضرب در احتمال برد، بپردازد. از آنجا که هیچ کس حاضر نیست در بازی سن پیترزبورگ مبلغ نامحدودی بپردازد، لذا این معما ایراد دارد و در واقع نوعی نقیض (پارادوکس) است. برنولی این معما را با این استدلال حل کرد که هیچ یک از طرفین بازی سعی در به حداکثر رساندن امید برد بازی ندارد، بلکه کوشش می کند تا میزان «مطلوبیت» بازی را افزایش دهد.

گذشته از این، با قبول این فرض که مطلوبیت نهایی درآمد با افزایش میزان آن کاهش می یابد، برنولی نشان می دهد که مطلوبیت مورد انتظار یک بازی منصفانه عملا منفی است. چرا که هیچ کس حاضر نیست یک تومان بپردازد و در مقابل تنها 50درصد شانس داشته باشد که دو تومان ببرد.    
برنولی دوست و همکار لئونارد اویلر بود که تنها در مورد مباحث مربوط به حساب احتمالات مطلب می نوشت و از این که استدلال های او چه تاثیری در علم اقتصاد خواهد گذاشت، کاملا بی اطلاع بود. این موضوع در واقع تقریبا 140 سال قبل از آن بود که جونز ارتباط مقاله برنولی با قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی را مستقلا کشف کند و البته ده سال دیگر هم طول کشید تا مقاله برنولی به آلمانی ترجمه شود و  60 سال بعد نیز که این مقاله به انگلیسی ترجمه شد، دیگر متنی قدیمی شده بود.
 مقاله سال 1738 برنولی مثال بارزی از یک اصل مهم در تاریخ اندیشه است. این اصل عبارت از این است که این کافی نیست که شخص فکر نابی داشته باشد، بلکه لازم است زمینه فکری مناسب آن نیز وجود داشته باشد تا آن فکر به فراموشی سپرده نشود.  
مقاله برنولی تاثیر مهم دیگری نیز داشت. چرا که برای نخستین بار در آن از یک نمودار هندسی استفاده شد که بعدها در اقتصاد بسیار متداول شد. طرفداران مفهوم مطلوبیت نهایی و خاصه آلفرد مارشال، تشخیص داده بودند که فرضیه برنولی در خصوص نزولی بودن مطلوبیت نهایی درآمد حاوی این مفهوم ضمنی است که یک انسان منطقی هرگز با شانس برد 50درصد دست به شرط بندی نمی زند.
   

لذا، خرید بلیت بخت آزمایی را باید تنها به علاقه مفرط به قمار نسبت داد. نتیجه ضمنی دیگری که از فرضیه برنولی گرفته می شود، توجیه برابری درآمد ها با این پیش فرض است که برای فرد غنی پرداختن یک تومان به فقیر مطلوبیت بیشتری دارد، از پرداخت همین مبلغ به عنوان مالیات. به سخن دیگر، قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی درآمد، با فرض اینکه مطلوبیت نهایی درآمد برای همه افراد به یک نسبت کاهش می یابد، برابری درآمدها را بی هیچ محدودیتی توجیه می کند.

هواداران و پیروان آلفرد مارشال، مثل اجورث و پیگو سال های متمادی کوشیدند تا مالیات تصاعدی را با فرضیه برنولی توجیه کنند. کافی است گفته شود که نزولی بودن مطلوبیت نهایی درآمد، برای منطقی کردن مالیات تصاعدی کفایت نمی کند. استدلال در این زمینه باید به طرف هزینه هم توجه نماید و صد البته نظریه برنولی هرگز تضمین نمی کند که یک تومان پولی که از شخص غنی گرفته می شود لزوما به جیب فردی فقیر ریخته خواهد شد.

در حقیقت اوج شکوفایی برنولی در دنیای فیزیک است به طوری که به عقیده بسیاری از کارشناسان وی توانسته است درک بشر از دنیای گسترده فیزیک را افزایش دهد. این دانشمند درباره گازها نظریه‌های معروفی ارائه کرده است که از آن به عنوان اصل برنولی یاد می‌شود و حتی در حال حاضر هم از این اصل تاریخی در بسیاری از عرصه‌های علمی و صنایع نظیر صنایع هواپیماسازی استفاده می‌شود.   
طبق این اصل به زبان ساده، هرچه هوا سریع تر حرکت کند فشار وارد از طرف آن به اجسام اطراف خود که در بالا، پایین، چپ و یا راست آن قرار دارند، کمتر است. این واقعیت به نام اصل برنولی شناخته شده است. به عبارت دیگر، طبق اصل برنولی هرچه گاز سریع تر حرکت کند، فشار وارد بر اجسامی که عمود بر جهت حرکت هوا است کمتر می شود.

وی مهم ترین کتابش را با عنوان هیدرودینامیک در 1738 انتشار داد . و به همراه اویلر موفق به دسته کردن اشعه الکترونى شد که به باریکه ی اویلر برنولی مشهور است .او همچنین  راه کارهایی برای شرح و بسط قانون بویل ارائه داد.
این دانشمند سرشناس سال 1782 در سن 82 سالگی چشم از جهان فرو بست. وی تا زمان مرگش تحقیقات و مطالعات زیادی را درخصوص فلسفه طبیعی، پزشکی و متافیزیک داشت.



چهارشنبه 29 دی 1389  5:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها