0

تمام دانشمندان فیزیک

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

گوستاو روبرت کیرشهوف

 

فیزیکدان و دانشمند بزرگ آلمانی در 12 مارس سال 1824 میلادی در کونیگسبرگ پروس دیده به جهان گشود.
او در حوزه فیزیک نظری و عملی از خود نظریات بسیاری به جای نهاده است، که از آن میان می توان به تحلیل نور اشاره کرد . کیرشهوف از تحصیل کردگان دانشگاه کونیگسبرگ بود.وی کارهای جالبی در مورد برق و خواص آن انجام داد، او نخستین کسی بود که ثابت نمود که تکانه برقی (تغییر ناگهانی ولتاژ یک دستگاه ) نیز با سرعت حرکت می کند.
شهرت اصلی کیرشهوف از سال 1854 یعنی هنگامی که وی سمت استادی فیزک دانشگاه هایدلبرگ را عهده دار شد ، آغاز گردید. در همین جا بود که با بونزن دیدار کرد . بونزن به عکاسی شیمیایی ( فعل و انفعالاتی که نور را جذب یا صادر می کند) توجه فوق العاده داشت و به تحقیق در نوری که از صافی های رنگی ایجاد می شد ، می پرداخت.

روبیدیم را کیرشهوف و بونزن ، در سال 1861 کشف کردند. آنها پیش از این کشف در سال 1859 روش تحلیل طیفی را ابداع کردند و یکسال پس از آن موفق به کشف سزیم شدند. آنها در ادامه بررسی طیف کانیها ، دو خط نا آشنا به رنگ قرمز تیره را در طیف لپیدولیت ( نوعی میکای بلورین حاوی لیتیم ) ساکسونی یافتند . این بدان معنا بود که کانی مورد بررسی حاوی عنصر جدیدی است. آنها عنصر جدید را روبیدیم نامیدند ( روبیدیم از لغت لاتینی روبیدیوس به معنای قرمز تیره مشتق شده است ).

کیرشهوف که به ریاضیات علاقه مند بود و با نظرات نیوتن به خوبی آشنایی داشت، و استفاده از منشور را مورد نظر قرار داد. این دو دانشمند با هم همکاری کردند و به تکمیل طیف نما پرداختند.
اساس کار آنان عبارت بود از این که نور قبل از رسیدن به منشور ، از شکاف باریکی می گذشت و منشور امواج نورانی را برحسب طول موجشان منکسر می کرد ، به طوری که تصاویری متعدد و با رنگ های مختلف از شکاف جلوه گر می شد. به این ترتیب کیرشهوف در تحلیل و تحقیق نور به موارد و نکات مهمی دست یافت.

گوستاو کیرشهوف در 17 اکتبر 1897 در 73 سالگی در برلین دار فانی را وداع گفت.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:05 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

نیکلا لئونار سعدی کارنو

 

(زادهٔ ۱۷۹۶ میلادی - درگذشتهٔ ۱۸۳۲ میلادی) که بیشتر با نام سعدی کارنو شناخته می‌شود، فیزیکدان فرانسوی بود که قانون دوم ترمودینامیک را کشف کرد و چرخه کارنو در ماشین‌های گرمایی به نام اوست.

کارنو در یک خانوادهٔ برجسته و ممتاز فرانسوی به دنیا آمد. پدرش لازار کارنو ریاضی‌دان انقلابی، طراح نقشه‌های جنگی، پدید آورندهٔ چهارده ارتش جمهوری فرانسه و از شخصیت‌های برجستهٔ دولتی محسوب می‌شد که به علت ابداع روش‌های نوین و موثر جنگی برای مقابله با دول اروپایی «طراح پیروزی»  نام گرفته بود. برادرش آزادی‌خواه و سیاست‌مداری برجسته بود و برادرزاده اش به ریاست جمهوری فرانسه رسید. پدر کارنو به فرهنگ و ادب فارسی عشق می‌ورزید و به علت علاقهٔ وافرش به سعدی شاعر پرآوازهٔ ایرانی، نام میانی فرزندش را سعدی نهاد.

کارنو در سن شانزده سالگی وارد مدرسهٔ پلی تکنیک شد. گی لوساک، پواسون، آراگو و آمپر از جملهٔ استادان او بودند. پس از طی مدرسهٔ پلی تکنیک با درجهٔ افسری وارد ارتش فرانسه شد، ولی پس از سقوط ناپلئون و تبعید پدرش از ارتش خارج شد. پس از آن در پاریس اقامت گزید. در پاریس با دانشگاه سوربون و کالج دوفرانس در ارتباط بود. به موسیقی و تئاتر دلبستگی داشت و حتی درباره رقص و شمشیربازی تحقیق می‌کرد.

در همین زمان به صنعت علاقمند شد و شروع به مطالعهٔ نظریهٔ گازها کرد. اولین اثر مهم کارنو جزوه‌ای بود که در سال‌های ۱۸۲۲ تا ۱۸۲۳ نگاشت و در آن برای تعیین رابطهٔ ریاضی کار تولید شده به وسیلهٔ یک کیلوگرم بخار تلاش کرد. پس از انتشار این اثر به تحقیقات خود ادامه داد و نظریات خود را کامل‌تر کرد که یاداشت‌هایی از آن‌ها به جای مانده‌است.

در آن زمان ماشین بخار به وسیلهٔ جیمز وات اختراع شده بود و در صنعت نقش مهمی ایفا می‌کرد. با این حال و علی‌رغم کوشش‌های صنعتگران، بازده آن بسیار اندک بود. در آن زمان هنوز اطمینان کاملی نسبت به قانون بقای انرژی وجود نداشت، و انرژی و گرما متفاوت از هم انگاشته می‌شدند و اصولا گرما به عنوان ماده‌ای بی‌وزن و نامرئی پنداشته می‌شد.

کارنو سعی کرد موضوع ایجاد نیروی محرک را مستقل از هر نوع دستگاه به کار گرفته شده در نظر گیرد، و سرانجام به این نتیجه رسید که بیشترین بازدهی که می‌توان از هر نوع ماشین گرمایی گرفت به اختلاف دمای دو چشمه (یا دیگ) سرد و داغ بستگی دارد. برای این کار او چرخه‌ای را معرفی کرد که اکنون به افتخار او چرخهٔ کارنو نامیده می‌شود. بر اساس این چرخه، به آن مادهٔ واسطه در طی پروسهٔ تبدیل از مایع به گاز و انجام کار و برگشت به حالت مایع دو فرایند آرمانی بی درو و دو فرایند آرمانی هم دما انجام می‌دهد.

در این پروسه جریان خود به خودی گرما یا آن گونه که کارنو و هم عصرانش تصور می‌کردند «جریان کالریک» همواره از چشمهٔ داغ به سوی چشمهٔ سرد روان می‌شود و مادهٔ واسطه با دریافت گرما از چشمهٔ داغ و انجام کار بقیه را به چشمهٔ سرد می‌فرستد.

اثر کارنو تحت عنوان «تفکرات دربارهٔ قدرت حرکتی آتش» به هنگام انتشار چندان مورد توجه قرار نگرفت و مدت‌ها پس از مرگ زود هنگام کارنو و چاپ اثرش به وسیلهٔ برادرش در سال ۱۸۷۸ توجه‌ها را به سوی خود جلب کرد. اندیشه‌های کارنو به وسیلهٔ کلوین و کلوزیوس تکمیل و تصحیح شد. اکنون می‌دانیم که بازده کارنو یا بیشترین بازده یک ماشین آرمانی برابر است با نسبت تفاضل دما‌های چشمه‌های سرد و داغ به دمای مطلق چشمهٔ داغ.

کارنو در جوانی و در اوج فعالیت علمی‌اش در سی و شش سالگی بر اثر ابتلا به بیماری وبا که در آن زمان همه‌گیر شده بود چشم از جهان فروبست.



چهارشنبه 29 دی 1389  5:13 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

پاولی

 

 وی در 25 آوریل 1900 در وین اتریش چشم به جهان گشود. پدرش دانشمندی برجسته بود و استادی شیمی را در دا نشگاه وین بر عهده داشت. پاولی در شهر وین تحصیلات خود را به پایان رسانید و در اواخر دوران دبیرستان با نظریه نسبیت انیشتن آشنا شد. نوشته انیشتن  بر او تاثیر بسزایی داشت، او نظریه انیشتن را در ساعات خسته کننده مدرسه بطور پنهانی مطالعه می‌کرد. او پس از به پایان رساندن دوران دبیرستان مشغول به تحصیل در رشته فیزیک نظری شد .طی سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۸ به تدریس در دانشگاه هامبورگ مشغول بود و پس از آن به سمت استادی فیزیک نظری در انستیتو تکنولوژی فدرال در زوریخ منصوب شد.او در سال ۱۹۴۰ به عنوان رئیس گروه فیزیک نظری دانشگاه پرینستون انتخاب شد که با پایان جنگ جهانی دوم، آن را رها و به آلمان مراجعت کرد .

پاولی در میان جماعت فیزیکدانان برجسته اواسط قرن بیستم از جایگاهی بسیار بالا برخوردار است و به زعم بسیاری، پس از انتشار مقاله استادانه اش در باب نظریه نسبیت، به یکی از رهبران جریان فیزیک دوره خود بدل شد. قوانین او- که همیشه نام او را به همراه دارند- دانش موجود ساختار اتمی را متبلور ساختند که در نهایت به شناسایی دو متغیر با ارزش منجرشد که برای توصیف وضعیت یک الکترون به آن دو احتیاجی مبرم بود.پاولی اولین دانشمندی بود که وجود نوترون - یک ذره بدون بار و جرم که از تجزیه و فروپاشی رادیواکتیو بتا صاحب انرژی می شود-  را درک کرد و این، قدم اول و آغاز دهه ای طلایی قبل از جنگ جهانی دوم به شمار می رفت.

پاولی در مرکز تحقیقات فیزیک نظری در زوریخ مشغول فعالیت بود.او نقش مهمی در پایه گذاری نظریه کوانتومی میدانی ایفا کرد و در پیشرفت های بزرگی که در سال ۱۹۴۵ در این حوزه به وجود آمد، شرکتی فعال داشت. او پیش از این، با ارائه اسنادی مبنی بر وجود ارتباط بین چرخش و شاخص ذرات بنیادی، نظریه ای مطرح کرده بود. طی سالها مطالعه اش در این زمینه، مقالات گوناگون و متعددی در باب مشکلات و نواقص فیزیک نظری به رشته تحریر درآورد و بیش از هرچیز در باب مکانیک کوانتوم در نشریات معتبر کشورهای مختلف، مقالات علمی خود را به چاپ رسانید. پاولی یکی از معدود اعضای خارجی جامعه سلطنتی لندن و عضو جامعه فیزیک سوئیس، جامعه فیزیک آمریکا و انجمن آمریکایی پیشرفت علم به شمار می رفت.

پاولی را هرگز نمی‌توان معلم خوبی بشمار آورد چرا که او آهسته و جویده حرف می‌زد و بر روی تخته سیاه نوشته‌هایش را به صورت نامنظم می‌نوشت و در هنگام تدریس پیرامون موضوع مورد بحث فکر می‌کرد، اما با این حال پیوسته شاگردانش او را دوست داشتند و به او علاقه‌مند بودند. او با شور و شوقی غیرقابل وصف به مبانی فلسفی علم علاقه‌مند بود و آن را مورد بررسی قرار می داد.

او در سال ۱۹۴۵ به پاس همکاری قاطع و صمیمانه اش در جریان کشف قانون جدیدی از طبیعت در سال ۱۹۲۵ به نام قانون پاولی شایسته دریافت جایزه نوبل شناخته شد. جالب است بدانید شخص اینشتین پیشنهاد نامزدی وی برای دریافت جایزه نوبل را مطرح کرده بود. در سال ۱۹۵۸ پاولی موفق به دریافت مدال ماکس پلانک شده و در همان سال به سرطان لوزالمعده مبتلا شد. هنگامی که چارلزانز - آخرین دستیارش- به ملاقاتش در بیمارستان روت کروز زوریخ رفت، پاولی از او پرسید : شماره اتاق را دیدی؟ شماره اتاق پاولی ۱۳۷ بود. او در تمام زندگی اش با این سئوال که چرا یک عدد ثابت یا تعداد ثابت بنیادی بدون بعد، همیشه ارزشی نزدیک به یک سی وهفتم دارد، روبه رو بود. پاولی در همان اتاق در ۱۵ دسامبر ۱۹۵۸ درگذشت.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

ژان باتیست  بیو

 

فیزیکدان فرانسوی که در 21 آوریل 1774 در خانواده‌ای روستایی در پاریس به دنیا آمد. او دوران دبیرستان را در مدرسه لوئی لوگران گذرانید و جزو شاگردان ممتاز دبیرستان شد. پدرش تمایل داشت که  شغل بازرگانی را انتخاب کند اما او  سخت به ریاضیات علاقمند بود و در امتحانات ورودی (مدرسه پل و راه) شرکت کرد و قبول شد، سپس وارد مدرسه پلی تکنیک شد و در آنجا ادامه تحصیل داد.

بیو به دنبال کمکها و حمایتهای لاپلاس، استاد فیزیک کولژدوفرانس شد و در این مقام به بهترین نحو انجام وظیفه کرد. هنگامیکه ناپلئون دانشگاه فرانسه را تاسیس کرد، وی استاد نجوم در دانشگاه علوم پاریس شد. بیو در سال 1803 درباره شهاب سنگها شروع به تحقیق کرد و در سال 1804 همراه گیلوساک درباره جو مشغول به تحقیق شد. این دو نفر با مقداری ابزارآلات فیزیکی و تعدادی از حیوانات با بالون صعود کردند. این عمل را می‌توان سرآغاز عملیات موشکی قرن بیستم دانست.

نخستین اثری که بیو منتشر کرد در زمینة ریاضیات بود او تحت تأثیر لاپلاس در مسائل فیزیکی از تحلیل (آنالیز) ریاضی استفاده کرد. بیو و آرگو در سال 1806 به همراه هیئتی برای اندازه‌گیری قوس نصف‌النهار رهسپار اسپانیا شدند. بیو مأموریت یافت که در مورد نیوتون زندگینامه‌ای صد صفحه‌ای تهیه کند و آن را در اختیار (زندگینامه جهانی) قرار دهد. زمانیکه نظریه موجی نور از طرف یانگ مطرح شد، او شدیداً از فرضیه ذره‌ای حمایت کرد. یکی دیگر از کارهای مهم بیو تحقیق و پژوهش در انکسا و قطبش نور است. از جمله فعالیتهای دیگر بیو خدماتی است که در تعیین صوت انجام داده است و این فعالیت را به توصیه لاپلاس انجام داده است.

بیو در سال 1815 نشان داد که مواد آلی در صورتیکه مایع یا محلول باشند باعث گردش دوران نور قطبیده در جهت حرکت عقربه‌‌های ساعت و یا در جهت مخالف آن می‌شوند.

در هنگامیکه آزمایش های بلور شناختی عجیب پاستور موضوع بحث دانشمندان در پاریس شد، چندی نگذشت که خبر آن به گوش بیو رسید. بیو که در آن زمان 74 ساله بود، به آزمایش های پاستور با دیده تردید می نگریست. از پاستور خواست که قبل از ارائه گزارشی از نتایج مطالعاتش به فرهنگستان، همان آزمایش ها را در حضورش تکرار کند. پاستور، در حالی که بیو شخصاً محلول هایی را که بلورها از آن به دست می آمد تهیه می کرد، همین کار را انجام داد. وقتی بیو پس از عبور نور قطبیده از بلورهای چپ گردان، چرخش آن را به چپ دید، دیگر به اندازه گیری اش نپرداخت و در حالی که دستی بر بازوی پاستور جوان گذاشت با لحنی هیجان آمیز گفت: فرزندم، آن قدر در طول عمرم به علم عشق ورزیده ام که این واقعاً قلبم را تکان میدهد.

بیو خود از طرفداران بسیار جدی پاستور بود. پاستور احساس می‌کرد که تحقیق بیو در زمینه دوران نور قطبیده که بوسیله مایعات انجام می‌شود کار ارزشمندی است، اما متأسفانه شیمیدا نها به آنها توجه چندانی نداشتند. او در 3 فوریه 1862 در پاریس درگذشت.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

جیمز فرانک

 

این فیزیکدان برجستة آلمانی در سال 1882 در هامبورگ متولد شد. وی در 1902 وارد دانشگاه هایدلبرگ شد. در آن سالها فیزیک علمی فراگیر و پرطرفدار بود و استادان برجسته‌ای در این رشته به تحقیق و تدریس اشتغال داشتند. فرانک این بخت را داشت که در نزد تعدادی از مشهورترین آنها، دانش‌اندوزی کند و موفق به کسب درجة دکترا در فیزیک گردد.
از سال 1920 به سمت استادی دانشگاه گوتینگن منصوب شد. آزمایش ها و پژوهش های ارزشمند وی موجب شد پنج سال بعد یعنی در سال 1925 به طور مشترک با «هرتز» برای کشف قوانینی که برخورد یک الکترون روی یک اتم را تعیین می کند، برندة جایزة نوبل شود.
در سال 1933 یکسال پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر، آلمان را ترک کرد و به آمریکا گریخت. در آنجا به تدریس ادامه داد و همزمان با گروهی از دانشمندان به مطالعه و آزمایش دربارة بمب اتم مشغول شد.
هنگامی که فهمیدند دولت‌ها و به ویژه آمریکا می‌خواهند از این اختراع برای جنگ و نابودی انسانها استفاده کنند، با تهیه و انتشار نامه‌ای خواستار بهره ‌برداری درست و انسان دوستانه از این دست آورد شدند. اما متأسفانه دولتمردان به خواسته ایشان وقعی ننهادند.
پس از اتمام جنگ، فرانک هر سال به آلمان باز می‌گشت و از دانشگاه گوتینگن بازدید می‌نمود. سرانجام در یکی از این سفرها به سال 1964 درگذشت.

برگرفته از : کتاب زندگی نامه دانشمندان جهان


چهارشنبه 29 دی 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

ویلیام روان هامیلتون

 

با فاصله ی بسیار از دیگران بزرگترین دانشمندی است که ایرلند به وجود آورده است. اگر در اینجا به خصوص به ملیت او اشاره می کنیم از این لحاظ است که یکی از علل فعالیت دائمی هامیلتون آن بود که می خواست نبوغ پر جلال خویش را وسیله ای در خدمت وطن خویش و کسب افتخار برای آن قرار دهد. برخی مدعی شده اند که وی اسکاتلندی بوده است لیکن خود او خویشتن را ایرلندی می دانست. پدر هامیلتون در دابلین به کار وکالت دادگستری اشتغال داشت و در همین شهر بود که ویلیام کوچکترین فرزند ما بین سه برادر و یک خواهر در تاریخ سوم مه 1805 تولد یافت. پدرش حقوق دانی طراز اول و صاحب هنر فصاحتی بی مانند بود. در کار مذهب به همه ی آداب عمل می کرد و کار را به تعصب کشانیده بود، لیکن تعصب او در راه ا ستفاده از غذا و مشروب خوب هم کمتر از آن نبوده است. پسرش تمام این سلیقه ها و خصایص را از او به ارث برده بود لیکن بدون شک مغز درخشان و خارق العاده ی خویش را از مادرش ساراهاتن که از خانواده ای مشهور به فرا ست و هوش فوق العاده بود به ارث برده است.
ویلیام عمویی داشت به نام جیمز که یک کشیش بود این عموی ویلیام زباندانی بود با کفایتی ما فوق مردم عادی : زبانهای یونانی، لاتینی، عبری، سانسکریت، کلدانی، پالی و خدا می داند که چه زبانهای دیگر اقوام بت پرست را می توانست با همان سهولتی تکلم کند که زبان مادری و اقوام متمدن تر اروپایی. این زبان دان پر حرارت نقش فوق العاده بزرگ در تربیت بیهوده و تعلیم فشرده ی ویلیام بیچاره که زود رس و سر شار از عشق آموختن بود بازی کرد. پدرش کار احمقانه ای کرد و از سه سالگی کودک بیچاره را که همه ی آثار نبوغ در وجود او آشکار بود از مهر مادر محروم کرد و وی را به دست عموی خبره سپرد برای اینکه او را تا خرخره از زبان های مختلف آکنده سازد.

پدر و مادر هامیلتون در تربیت مقدماتی او تأثیر ناچیزی داشتند زیرا کودک در دوازده سالگی مادر و دو سال بعد از آن پدر خود را از دست داد و مسئولیت تلف کردن استعداد خارق العاده ویلیام جوان فقط بر دوش جیمز هامیلتون می افتد که او را وادار به آموختن زبان هایی کرد که مطلقا" بیهوده بوده اند و به این طریق وی را در سیزده سالگی تبدیل به یکی از اعجوبه های تاریخ در آموختن زبان های مختلف (یا بهتر بگویم او را به چندین دیکچنری) تبدیل کرد. همین مسئله که هامیلتون در سایه ی تربیت بیهوده ی عموی خود تبدیل به احمق پر مدعا وتحمل ناپذیری نگردید خود بهترین نشانه ی قدرت مقاومت و عقل سلیم ایرلندی او است : چنین تربیتی می توانست حتی پسری خوش خلق را به الاغ پالان داری تبدیل کند.

استان کودکی هامیلتون به رمان بدی شباهت دارد و با این حال عین حقیقت است. در سه سالگی زبان انگلیسی را استادانه می خواند و در حساب خوب پیشرفته بود، در چهار سالگی جغرافیا راخوب می دانست، در پنج سالگی زبان های لاتین و یونانی و عبری را خوب می خواند و ترجمه می کرد و یکی از تفریحات او این بود که اشعار طویل میلتون و هومر و کولینز و درایدن (به یونانی)را از حفظ بخواند. در هشت سالگی زبان های فرانسه و ایتالیایی را نیز بر مجموعه ی خود افزوده بود و به صورتی عادی در زبان لاتین شعر می ساخت و بالاخره قبل از این که به ده سالگی برسد پایه ی تبحر خارق العاده ای را در زبان های شرقی بنا نهاد و قبل از همه از عربی و سانسکریت شروع کرد.

شرح زیر را عموی او هنگامی که ویلیام نه سال و نه ماه داشت در این خصوص نوشته است : «وی اصلا" نمی تواند تشنگی خود را برای آموختن زبان های شرقی تسکین دهد و اکنو ن صرف نظر از برخی زبان های محلی مشرق که چندان اهمیتی ندارد تقریبا" تمام زبان های شرقی را می داند. اکنون که اطلاعات خود را در زبان سانسکریت عمیق تر ساخته است دیگر نقیصه ای در معلومات او در زبان های عبری و فارسی و عربی وجود نخواهد داشت و در سانسکریت نیز فوق العاده قوی است. مقدمات زبان های کلدانی، سریانی، هندوستانی و نیز زبان های محلی مالزی، ماهاراتا، بنگالی و بسیاری زبان های دیگر را از مدتها پیش آموخته است به زودی آموختن چینی را شروع خواهد کرد ولی تهیه کتاب های لازم در این خصوص خالی از اشکال نیست و وارد کردن این کتاب ها از لندن بسیار برایم گران تمام می شود لیکن یقین دارم که این مخارج بهترین سرمایه گذاری است».

با خواندن این شرح تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که دستها را به سوی آسمان بلند کرده و بگوییم خدایا مفهوم این کار چه بوده است ؟!
صرف نظر از این موارد هامیلتون پسر بچه ای بود مانند همه ی پسر بچه های سالم دیگر، ورزش مورد علاقه ی او شنا بود. خلق وخوی او حاکی از نبوغ و رفتار او یکسان و بی اعتنا نسبت به اغلب امور بود. هامیلتون هیچ وقت نمی توانست تحمل کند که حیوانی یا انسانی را رنج دهد.

ما بین دوازده سالگی و چهارده سالگی هامیلتون به تدریج خویشتن را از قید این علاقه مندی دیوانه وار به آموختن زبان های بی فایده نجات داد. وسیله ای که سرنوشت در اختیار او قرار داد تا او را از راه خطا دور کند حساب گر اعجوبه ی آمریکایی «زراه کالبرن» بود. ترتیبی داده بودند تا این دو جوان با هم آشنایی یابند به امید این که نابغه ی ایرلندی بتواند در اسرار روش محاسبه کردن ذهنی زراه نفوذ یابد و حال آن که خود این آمریکایی به درستی اسرار خویش را نمی دانست (روزی از زراه پرسیدند که آیا عدد 4294967297 (یعنی ششمین عدد از سلسله ی فرما) عدد اول است یا نه . وی بعد از مختصری محاسبه ی ذهنی جواب داد نه عدد اول نیست چون بر 641 قابل قسمت است. اما خود زراه هم قادر نبود که بگوید چگونه به چنین نتیجه ای رسیده است .(در واقع در روش های زراه کالبرن هیچ سری یا نکته ی قابل ملاحظه ای وجود نداشت و هنر نمایی های او ماحصل قدرت حافظه ای بود. کالبرن در بیان روشهای خویش برای دوست خود هامیلتون نهایت صراحت را به کار می برد و هامیلتون به نوبه ی خویش آن راتکمیل می کرد. این امر موجب شد تا به تدریج هامیلتون به ریاضیات کشیده شود.
در هجده سالگی همیلتون موفق به کشف قاعده همیلتون در مکانیک شد. با استفاده از حسابان تغییر می‌توان به وسیله این قاعده، در ریاضی معادله اویلر-لاگرانژ که در مکانیک لاگرانژی مورد استفاده قرار می‌گیرد را، اثبات کرد.

سال ۱۸۲۷ (یعنی در ۲۲ سالگی)، پروفسور ستاره ‌شناسی و ستاره ‌شناس سلطنتی ایرلند، صدا زده شد. در ابتدا او خود را با فیزیک نور و خواص هندسی‌اش مشغول کرد.

همیلتون خود را بعدها با چهارگان‌ها مشغول کرد، که امروزه به عنوان مثال در گرافیک کامپیوتری و نظریه نسبیت کاربرد دارد.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

اوانجلیستا  توریچلی

 

فیزیکدان ایتالیایی که در 15 اکتبر 1608 در نزدیکی شهر راونا به دنیا آمد. او چنان استعدادی از خود در دبیرستان نشان داد که عمویش او را برای تحصیل نزد (بندتی کاستلی) به شهر رم فرستاد.
کاستلی که از شاگردان گالیله بود و تدریس ریاضی می‌کرد مقاله توریچلی را که در مورد ابزار پرتاب بود برای گالیله ارسال کرد که گالیله را سخت تحت تأثیرقرار داد. علاوه بر اینکه نزد یکی از شاگردانش گالیله تحصیل می کرد، فرصت این را داشت که از وجود خود گالیله هم که بر اثر گذشت عمر ناتوان و نابینا شده بود استفاده کند. ولی مدت آشنایی این دو نابغه چندان طول نکشید و سه ماه بعد گالیله فوت کرد.

گالیله توریچلی را تشویق کرد تا مسئله ایجاد خلاء را بررسی کند. ارسطو از قرنها قبل گفته بود که (طبیعت از خلاء بیزار است) و بطور کلی یعنی (خلاء کامل) وجود ندارد. توریچلی دریافت که موضوع نفرت از خلاء مطرح نیست بلکه مسئله صرفاً جنبه مکانیکی دارد. او متوجه شد که بر خلاف نظر ارسطو که می‌گفت (هوا وزن ندارد) هوا وزن دارد و همین وزن است که هنگامیکه پیستون در داخل تلمبه به سمت بالا می‌ رود بر اثر وزن خود بر سطح مایه فشار می‌آورد و این فشار  باعث می‌شود که آب در تلمبه بالا رود. دو سال بعد در حالیکه توریچلی استاد ریاضیات شده بود آزمایش معروف خود را بعمل آورد. سپس او نتایج حاصله را بیان کرد و اعلام داشت که هوا دارای وزن است و توانست علت بالا نیامدن آب تلمبه‌ها را از 32 فوت بیان کند. بعد از آن توریچلی برای اندازه‌گیری چگالی هوا اقدام کرد و سعی کرد وسیله‌ ای برای آن بسازد که چند سال بعد بلزپاسکال بارومتر را ساخت، بارومتر وسیله‌ای است که فشار هوا را اندازه گیری می کند.

 وی آزمایشات دیگری نیز انجام داد و متوجه شد که در خلاء نور سریعتر از هوا منتقل می‌ شود. او همچنین درباره صدا و مغناطیس نیز آزمایشاتی انجام داد. او در 25 اکتبر 1647 در فلورانس در حالیکه بیش از 39 سال نداشت درگذشت.

برگرفته از : کتاب زندگینامه دانشمندان جهان


چهارشنبه 29 دی 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

هانس کریستین اورستد 

 

شیمیدان و فیزیکدان سرشناس دانمارکی قرن هجدهم و نوزدهم بود که بیشتر به علت کشف آنکه جریان الکتریکی میدان مغناطیسی ایجاد می‌کند، که یکی از مباحث مهم الکترومغناطیس است، مشهور شد.

اورستد علاقه خود به علوم را هنگامی که پسری جوان بود در داروخانه پدر خود، سورن کریستن اورستد، نشان داد. او و برادرش، آندرس سندو اورستد، بیشتر تحصیلات اولیه خود را به صورت خودآموز در منزل فرا گرفتند. آنها در سال ۱۷۹۳ منزل را به قصد کپنهاگ ترک کردند تا در امتحان ورودی دانشگاه کپنهاگ شرکت کنند. برادرها در امتحان قبول و در دانشگاه برجسته شدند.

اورستد در ۱۸۲۵ برای اولین بار آلومینیوم را تولید کرد. پیش از او ترکیب آلومینیم و آهن توسط دانشمندی دیگر تولید شده بود اما این اورستد بود که برای اولین بار توانست آلومینیوم خالص را از کلرید آلومینیوم استخراج کند.

اورستد در سال ۱۸۵۱ در سن ۷۳ سالگی در گذشت، وی در گورستان اسیستنز به خاک سپرده شد. اسکناس‌های صد کرونی دانمارک از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ به یاد بود او با عکسش منتشر شدند.

گوگل نیز در سال ۲۰۰۹، لوگوی خود را به افتخار او به صورت یک مدار الکتریکی، شامل یک سیم پیچ درآورد که نشان دهنده ساده‌ترین نوع القای مغناطیسی است.



چهارشنبه 29 دی 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

ادوارد ویتن

 

(زاده ۲۶ اوت ۱۹۵۱ در مریلند) ریاضی‌دان و فیزیک‌دان آمریکایی و استاد در موسسه برای مطالعه پیشرفته است. او از پژوهشگران پیشرو جهان در نظریه ریسمان (پایه گذار نظریه-م) و نظریه میدان‌های کوانتومی است. او در سال ۱۹۹۰ به دلیل تأثیرات کارهایش در ریاضی، موفق به دریافت مدال فیلدز شد. در سال ۱۹۹۵، وی نظریه-م را در کنفرانسی در دانشگاه جنوبی کالیفرنیا مطرح کرد.

ادوارد ویتن در بالتیمور، مریلند در یک خانواده یهودی به دنیا آمد. پدر او لوییس ویتن، یک فیزیکدان با تخصص در زمینه گرانش و نظریه نسبیت عام بود. او لیسانس خود را در رشته تاریخ از دانشگاه برندایس دریافت کرد. ویتن تصمیم داشت که یک خبرنگار سیاسی بشود و چندین مقاله هم در نیو رپاپلیک و نیچر منتشر کرد. او به مدت یک ترم در دانشگاه ویسکانسین به عنوان دانشجوی اقتصاد حضور داشت، سپس در دانشگاه پرینستون در رشته ریاضیات کاربردی ثبت نام کرد که با تغیر به رشته فیزیک، در سال ۱۹۷۶ موفق به دریافت دکترا در این رشته شد.

ویتن با کارهایش - که پیشرفت‌های فراوانی را در ریاضی موجب شده‌اند - خدمات گسترده‌ای را به فیزیک نظری رسانده است. او در زمینه‌های نظریه میدان‌های کوانتومی و نظریه ریسمان و همچنین توپولوژی و هندسه مربوط به این دو نظریه فعال بوده است. دستاورد‌های او شامل اثبات نظریه انرژی مثبت (Positive energy theorem) و کارهایش در زمینه ابرتقارن و نظریه مورس و معرفی نظریه میدان‌های کوانتومی توپولوژیی(topological quantum field theory) و کارهایش در زمینه تقارن آینه‌ای و حدسش در زمینه وجود نظریه-م ، می‌شوند. ویتن در سال ۱۹۹۰ موفق به دریافت مدال فیلدز از اتحادیه بین‌المللی ریاضیات شد. او اولین فیزیکدانی است که این مدال را به دست می‌آورد.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

یوجین پال ویگنر

 

در 17 نوامبر سال 1902 در بوداپست مجارستان متولد شد. وی از پنج سالگی تحت تعلیم خصوصی قرار داشت و زمانی که 10 ساله شد به مدرسه ی ابتدایی رفت. اما مدتی بعد به دلیل کسالتی که آن را سل تشخیص دادند در آسایشگاهی در اتریش بستری شد و مدت 6 هفته را در آن جا گذراند که پس از این مدت معلوم شد که تشخیص پزشکان اشتباه بوده و او هرگز به سل مبتلا نبوده است.

ویگنر درباره ی آن 6 هفته گفته است : «در این مدت توانستم عمیقا" به مسائل ریاضی فکرکنم، به عنوان مثال به مساله ی رسم مثلث با معلوم بودن سه ارتفاع آن فکر کردم...». وی در سال 1915 به دبیرستان لوتران در بوداپست وارد شد و در آن جا با جان فون نویمان آشنا شد که در یک کلاس پایین تر از ویگنر تحصیل می کرد. او درباره ی فون نویمان گفته است : «وی ریاضی دان و دانشمند بهتری بود اما من کمی بیش تر فیزیک می دانستم.»

ویگنر در ریاضیات، ادبیات کلاسیک و علوم دینی آموزش های سختی را پشت سر گذاشت و سرانجام در سال 1920 از دبیرستان فارغ التحصیل شد. وی می خواست که فیزیک دان شود اما به اصرار پدر که در صنعت چرم سازی فعالیت می کرد، در رشته ی مهندسی شیمی در موسسه ی فنی بوداپست ثبت نام کرد اما در زمان های فراغت خود، ریاضی و فیزیک می خواند. سرانجام، ویگنر در سال 1925 از رساله ی دکتری خود که در زمینه ی تجزیه پذیری مولکولی بود در موسسه ی فنی برلین دفاع کرد.

وی در سال 1927 به دانشگاه گوتینگن دعوت شد تا به عنوان دستیار هیلبرت مشغول به کار شود. در همین زمان، کتاب معروفش با عنوان نظریه ی گروه ها و کاربردشان در مکانیک کوآنتومی را منتشر کرد. مهم ترین افتخار ویگنر کسب جایزه ی نوبل در رشته ی فیزیک در سال 1963 می باشد. از دیگر افتخارات او عبارت هستند از : کسب جایزه ی انریکو فرمی، جایزه ی اتم ها برای صلح، مدال ماکس پلانک، ریاست انجمن فیزیک ایالات متحده، کسب چند دکترای افتخاری از دانشگاه هایی چون : شیکاگو، پنسیلوانیا، راکفلر، آلبرتا و ....

از سال 1978 جایزه ای با عنوان «مدال ویگنر» اهدا می شود که اولین مدال را در همین سال ویگنر برد.

 

 


چهارشنبه 29 دی 1389  5:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

پیر کوری

 

در 16 سالگی موفق به اخذ درجه لیسانس گردید. وی برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن رفت که در آزمایشگاه فیزیک آنجا دستیار آزمایشگاهی بود، و در همان دانشگاه فوق لیسانس فیزیک، خود را دریافت کرد. بعداً مدیریت آزمایشگاه در مدرسه فیزیک و شیمی را بر عهده گرفت. سپس با همسرش ماری کوری در آنجا کارهای آزمایشگاهی انجام دادند.

همچنین ترازوی کوارتزی را به اتفاق برادرش ژاک که کانی شناس بود ساخت، که برق متناسب با وزنه های معلق را تامین می کرد که بعداً توسط کوری ها در جریان مربوط به پرتوزایی مورد استفاده قرار گرفت.

تحقیقات دیگر پیر کوری در مورد مواد فرومغناطیس که با افزایش دما، مغناطیسی آنها کاهش می یابد و در یک دمای مشخص جای خود را به مواد پارامغناطیسی ضعیفی می دهد که به عنوان «نقطه کوری» جسم شناخته می شود، و مواد پارامغناطیسی با دما نسبت عکس دارند که نظریه های جدید مغناطیس را تشکیل می داد.

همچنین پیرکوری وسایل اندازه گیری فراوانی را برای کار در مورد پرتوزایی ابداع و تکمیل کرد، او یک نظریه پرداز و آزمایشگر به شمار می رفت و با کشف تشعشات پرتوزایی، دریافت که پرتوزایی بر اثر یک ثابت زمانی مشخص است که بطور نمایی کاهش می یابد. این کشف نقطه شروع برای تمام اندازه گیری های نوین از لحاظ تعیین تاریخ و قدمت اشیاء در رشته های باستان شناسی و زمین شناسی بود و معیاری برای اندازه گیری زمان بر اساس پرتوزایی تعیین کرد. وی در حدود 58 مقاله علمی انتشار داد.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

شارل کولن

 

دانشمند فرانسوی در ابتدا در رشته مهندسی ارتش خدمت می کرد و سرپرست امور آبها و چشمه ها بود. او مد ت 9 سال در هند غربی خدمت کرد تا آنکه در سال 1789 از ارتش استعفا کرد و به امور علمی و تحقیقی پرداخت و تحقیقاتش در زمینه الکتریسیته و مغناطیس و اصطکاک به نتیجه رسید. کولن در الکتریسیته موفق به کشف قانون نیروی جاذبه و دافعه الکتریکی شد. بنابر این قانون دو بار الکتریکی یکدیگر را با نیرویی متناسب با اندازه بارها و عکس مجذور فاصله جذب و یا دفع می کنند. او برای تحقیق در اندازه نیروی الکترواستاتیکی نوعی ترازوی پیچشی اختراع کرد. این ترازوی پیچشی را برای اندازه گیری نیوری مغناطیسی نیز به کار برد و قانونی مشابه آنچه در مورد الکتریسیته به دست آورده بود برای مغناطیس به دست آورد.تفاوت این قانون با قانون قبلی آن بود که به جای بارهای الکتریکی کمیت جرم مغناطیسی را وارد رابطه نیرو کرد.
از جمله دیگر کارهای کولن اندازه گیری نیروی اصطکاک بین سطوح مختلف و قانونی است که در این مورد به دست داده است. بنا بر این قانون نیروی اصطکاک بین سطح دو جسم با نوع سطح تماس بستگی دارد و مستقل از بزرگی سطح تماس است.
دنیای علم به پاس خدمات کولن واحد مقدار الکتریسیته را کولن نامید تا هر روز در مدارس کشورهای جهان نام او بر زبان ها رانده شود.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

رابرت اپنهایمر

 

در 1904 در نیویورک به دنیا آمد. در ابتدای جوانی با تهیه رساله ای در مورد نورهای مغناطیسی، استادانش را در اعجاب فرو برد. در دوازده سالگی جوان ترین عضو معدن شناسان نیویورک بود و جوان ترین عضو بعد از او شصت سال داشت. وی در دانشگاه معروف هاروارد، دوره چهار ساله را، سه ساله به پایان رساند.

در سال 1925 در حالیکه در کلیه دروس سرآمد دیگران بود فارغ التحصیل گردید و سپس به آرزویی که اکثر جوانان دارند، یعنی تحصیل در کمبریج رسید. وی در حالیکه بیش از 25 سال نداشت به مقام پروفسوری نائل گردید. در مارس 1942 سرپرستی تحقیقات وزارت جنگ امریکا را در «لس آنجلس» به عهده گرفت و از سال 1947 مدیر انجمن مطالعات و تحقیقات عالی پرینستون که بودجه هنگفتی داشت و مخصوصا ایجاد تماس و اجتماع مغزهای متفکری چون اینشتاین، بوهر و الیوت بود گردید.

وی سازنده واقعی بمب اتمی است. در سال 1945 وقتی به او خبر رسید که اولین بمب اتمی آمریکا وحشیانه در هیروشیما منفجر شده است، از فرط پریشانی بیمار شد. وی در این زمان گفت فیزیکدانان به منبعی دست یافته اند که مشحون از گناه و شر است و رهایی از آن غیر ممکن می نماید.

مطالعات پیش از جنگ جهانی دوم او پیرامون اتم و تئوری «کوانتوم» راه را برای خرد کردن اتم باز کرد. در اوج جنگ جهانی دوم وی در راس آزمایشگاه اتمی آمریکا شخصا سه بمب اتمی اولیه را بوجود آورد.

اپنهایمر پس از چندی در برابر کنگره آمریکا اظهار داشت که انرژی اتمی باید انقلابی در زمینه امور عمرانی بشر فراهم سازد نه آنکه دنیا را ویران سازد. متعاقب آن از موسسه تحقیقات اتمی آمریکا استعفا داد و برای تبلیغ نظریات صلح جویانه خویش رهسپار اروپا شد و در آنجا از طرف لرد برتراند راسل، اینشتاین و بوهر و کلیه علمای معروف طی اعلامیه هایی تایید شد.

تنها اثر وی «فکر باز» نام دارد. او در فوریه سال 1967 درگذشت.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

هاینریش رادولف هرتز

 

در هامبورگ آلمان  به دنیا آمد. به خاطر او هرتز به عنوان یک یکا در دستگاه SI در نظر گرفته شده است. او اولین کسی بود که وجود امواج الکترومغناطیسی را ثابت کرد. پدرش، گستاو هرتز که از دین یهودیت به مسحیت تغییر دین داده بود، با یک خانم مسیحی به نام آنا البزابت پی فِفِرکرن ازدواج کرده بود، که او نیز یک مسیحی بود. مادر او فرزند یک دکتر و پدرش در هامبورگ یک مشاور بود. او در زمانی که در هامبورگ به مدرسه می رفت، استعداد زیادی در زمینه ی علم و یادگیری زبان های عربی و سانسکریت نشان داد. او در رشته های فیزیک و مهندسی در شهرهای برلین، مونیخ و درسدن به ادامه تحصیل پرداخت. در دانشگاه، او زیر نظر استادانی مانند هلم هولتز تحصیل کرد. در سال ۱۸۸۰ مدرک دکترای خود را گرفت ولی تا سال ۱۸۸۳، هنگامی که خود به منصب استادی فیزیک تئوری در دانشگاه کیل در آمد، به صورت دانشجوی هلمز باقی ماند. در سال ۱۸۸۵ استاد تمام وقت در دانشگاه کارلسروهه شد؛ جایی که امواج الکترو مغناطیسی را کشف کرد.

هرتز همیشه علاقه ی عمیقی به علم هواشناسی داشت که شاید به خاطر ارتباط با ویلهلم ون بزولد (او استاد آزمایشگاه هرتز در دانشگاه صنعتی مونیخ بود) به وجود آمده بوده باشد. به هر صورت او خود کمک قابل توجهی به در این زمینه نکرد بجز چند مورد که بیشتر حالت تفریحی داشت و به هلم هولتز در برلین، که شامل تحقیقاتی در زمینه تبخیر مایعات، یک نوع جدید رطوبت سنج می شد.

او در ضمن تحقیقات بسیار زیاد خود به مبانی علومی رسید که خود یا آنها را نادیده گرفت یا این نتایج را اشتباه اعلام کرد، ولی همین اکتشافاتی که او آنها را اشتباه قلمداد می کرد بعداً به وسیله ی دیگران توجیه شد و اکنون بسیار مهم تلقی می شوند مانند ساز و کار رادارها و امواج بی سیم و ... . خود او در این زمینه گفته است که : «من فکر نمی کنم که امواج بی سیمی که من کشف کردم هیچ استفاده ی عملی داشته باشند.» در صورتی که ما امروزه استفاده ی غیر قابل انکاری را از این امواج می کنیم.

او در سال ۱۸۹۲ به بیماری سرطان استخوان مبتلا شد و با اینکه چند بار تحت عمل جراحی قرار گرفت ولی دست آخر در سن ۳۷ سالگی در گذشت. به افتخار او نام یکی از دهانه های آتش فشان‌های ماه را که در طرف دیگر ماه است، به نام وی نامیدند.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فیزیک

جرج سیمون اهم

 

در سال 1787 در آلمان متولد شد. پدرش قفل ساز و مادرش، فاریا، دختر یک خیاط بود. با اینکه پدر و مادر جرج تحصیلات خود را به پایان نرسانده بودند. اما پدر جرج تحت تعلیمات و مطالعات شخصی خود بود تا جایی که قادر بود پسر خود را به عالیترین نحو با تعلیمات خود آموزش دهد.

در 1805، اهم وارد دانشگاه Er Langen شد و درجه دکتری را دریافت کرد. او کتابهایی در زمینه هندسه نوشته و در همان زمان به تعلیم ریاضیات در چندین مدرسه مشغول بود. بعد از آنکه او به کشف الکترومغناطیس که در سال 1820 اتفاق افتاد علاقهمند شد، در لابراتوار فیزیک مدرسهای شروع به کار و آزمایش کرد. در دو مقاله مهم در سال 1826 اهم، تصویری ریاضی از هدایت گرما در مدارهای مدلسازی شده فوریه ارائه داد. این مقالهها، استنباط اهم از نتایج پدیدهها و آزمایشات تجربی را افزایش داد و بخصوص در مقاله دوم، او قادر بود قوانینی که برای شرح و توضیح نتایج کارهای انجام شده دیگران بر روی "پیل" بود را مطرح کند.

با استفاده و کمک از آزمایشات فراوانی که جرج سیمون اهم انجام داده بود، توانست روابطی اساسی بین ولتاژ، جریان و مقاومت بدست آورد. چیزی که امروز به عنوان قانون اهم شناخته میشود. او کتابی را در مورد نظریه الکتریسته اش در سال 1827 منتشر کرد. معادله I=V/R به عنوان قانون اهم  شناخته می شود. با این شرح که مقدار ثابتی ازجریان که ازسیمی عبور بکند، دقیقاً متناسب است با ولتاژ دو سر آن سیم، تقسیم بر مقاومت آن (R)، اهم  واحد مقاومت الکتریکی، مساوی است با جریان (I) یک آمپری که در یک رسانا برقرارشود به ازاء یک ولت اختلاف پتانسیل (V) الکتریکی که بر دو سر سیم اعمال می شود. این روابط بنیادی آغازی است با شروع تحلیل مدارات الکتریکی.


چهارشنبه 29 دی 1389  5:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها