0

تمام دانشمندان ریاضی

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

جرج برنارد ریمان

 

در دهم ژوئین 1854 هندسه جدیدی تولد یافت . موقعی که جرج برنارد ریمان سخنرانی معروف خود در دانشگاه گوتینگن آلمان را ارائه کرد، تئوری ابعاد بالاتر معرفی شد . ریمان در اقدامی چشم گیر و ناگهانی مانند گشودن درب اتاقی تاریک و نمناک به روی آفتاب گرم و درخشان تابستان خصوصیات حیرت انگیز فضای فرا ابعادی را به دنیا معرفی کرد . مقاله فوق العاده مهم و استثنایی او با نام « در باب فرضیاتی از اصول هندسه»  ستونهای هندسه کلاسیک یونان را که در طول دوهزار سال تمام انتقادهای افراد شکاک را با موفقیت دفع کرده بود در هم فرو ریخت .

با فرو ریختن هندسه قدیمی اقلیدس که در آن تمام اشکال هندسی دو یا سه بعدی هستند، هندسه ریمان از خرابه های آن سر بر افرشت و قرار بود انقلاب ریمان کاربرد های وسیعی در آینده هنر و علوم داشته باشد و ظرف سه دهه از زمان سخنرانی وی تحت عنوان « بعد اسرار آمیز چهارم» تکامل هنر فلسفه و ادبیات اروپا را متاثر سازد . در طول شش دهه بعد انیشتین با استفاده از هندسه چهار بعدی ریمان آفرینش و تکامل جهان را توضیح می دهد . صد و سی سال پس از آن سخنرانی فیزیکدانها در تلاشند تا با استفاده از هندسه ده بعدی اتحاد قوانین جهان فیزیکی را تحقق بخشند . هسته کار ریمان تشخیص این نکته بود که در فضای فرا ابعادی قوانین فیزیکی ساده تر می شوند .

ریمان کسی بود که کمترین انتظار از وی برای هدایت چنین انقلاب عمیق و همه جانبه ای در اندیشه های ریاضی و فیزیک می رفت . او تا حد بیمارگونه ای کمرو بوده و از ناراحتی های عصبی رنج می برد . وی نیز از دو مصیبت که زندگی بسیاری از دانشمندان بزرگ دنیا در طول تاریخ را تباه ساخته، در رنج و عذاب بود : فقر مطلق و بیماری سل . در شخصیت و رفتار او هیچ نشانی از آن شجاعت نفس گیر خلاقیت و اعتماد به نفس قابل تحسین که مشخصه کارهای وی بود مشاهده نمی شد .

ریمان در سال 1826 در هانور آلمان در خانواده ای فقیر بدنیا آمد . وی پسر یک کشیش مذهب لوتر و دومین فرزند از شش فرزند خانواده بود . پدر وی به عنوان یک کشیش روستایی که در جنگهای ناپلئون شرکت داشت سعی فراوان می کرد تا خوراک و پوشاک خانواده پر جمعیتش را فراهم کند . بل در شرح زندگی وی می نویسد : وضعیت نامطلوب سلامتی و مرگ زود هنگام بسیاری از فرزندان ریمان بخاطر سوء تغذیه آنها در دوران کودکی بود و ربطی به بنیه ضعیف آنها نداشت . مادر این خانواده نیز قبل از بزرگ شدن فرزندانش از دنیا رفته بود .

ریمان از همان دوران اولیه کودکی صفات مشخصه خود را بروز داد، توانایی محاسباتی شگرف همراه با ترس ذاتی و کم جراتی همیشگی برای صحبت کردن در حضور دیگران . بچه ها وی را بخاطر کمرو بودن بیش از حدش مورد تمسخر قرار می دادند و این علتی برای پناه بردن بیشتر وی به دنیای کاملا محرمانه ریاضیات می شد . ریمان شدیدا به خانواده خود علاقه داشت و این علاقه وی را وا می داشت تا با به خطر انداختن سلامتی خود و فقری که گریبانگیرشان بود برای والدین و بخصوص خواهران محبوبش هدایایی تهیه کند . وی برای رضایت خاطر پدرش تصمیم گرفت که در رشته الهیات تحصیل کند .

هدف وی این بود که هر چه زودتر بتواند به عنوان یک کشیش در آمدی کسب کرده و به وضعیت مالی خانواده اش سرو سامانی بدهد. ( این تصور که یک جوان کم رو و خجالتی بتواند در مقام یک کشیش موعظه های آتشین و گیرایی در مورد گناهان و دوری از شیطان ارائه کند دشوار می نماید...) .

ریمان در دوران دبیرستان به مطالعه عمیق انجیل می پرداخت، هر چند افکارش همیشه متوجه ریاضیات بود . وی حتی سعی نمود که برای اثبات صحت انجیل پیدایش دلایل ریاضی ارائه دهد . ریمان در آموختن دروس تا آن اندازه سریع بود که خیلی زود از معلمین خود پیشی گرفت و آنها فهمیدند که همگام با وی جلو رفتن کاری غیر ممکن است . سر انجام مدیر مدرسه کتاب دشواری در اختیار او قرار داد تا او را  به خود مشغول سازد . این کتاب حجیم 859 صفحه ای تئوری اعداد نوشته آدریان ماری لژاندر بود، اثری شاهکار و پیشرفته ترین رساله دنیا در مورد موضوع مشکل تئوری اعداد. ریمان این کتاب را با اشتیاق تمام ظرف 6 روز مطالعه کرد . زمانیکه مدیر مدرسه از او پرسید : چند صفحه از کتاب را مطالعه کرده ای ؟ ریمان جواب داد این کتاب واقعا شگفت انگیز است . من به موضوعات آن مسلط شده ام چند ماه بعد مدیر مدرسه که هنوز ادعاهای پسرک را باور نکرده بود چند سئوال دشوار از کتاب نمود که ریمان به همه آنها بطور کامل جواب داد .

با توجه به وضعیت نامطلوب مالی خانواده، پدر ریمان می توانست او را به کارهای طاقت فرسا بگمارد ولی وی در عوض تمام تلاش خود را بکار برد تا فرزند 19 ساله اش را به دانشگاه معروف گوتینگن بفرستد، جایی که ریمان برای اولین بار کارل فردیش گائوس «سلطان ریاضیدانان»  یکی از بزرگترین ریاضیدانان تمام دوران تاریخ را ملاقات نمود . حتی اگر امروز هم شما از هر ریاضیدانی بخواهید تا سه نفر از معروفترین ریاضیدانان در طول تاریخ را نام ببرد بی شک نام ارشمیدس، ایزاک نیوتن و کارل گائوس را خواهد برد . با این وجود زندگی ریمان مجموعه ای بی پایان از مصائب و گرفتاریهایی بود که تنها با تلاش زیاد و به مخاطره انداختن سلامتی آسیب پذیرش قابل تحمل بود . به دنبال هر موفقیتی شکست و تراژدی نهفته بود . مثلا درست موقعی که بخت به او روی آورد و مطالعات رسمی اش را تحت نظر گائوس شروع کرد آلمان تحت تاثیر یک انقلاب تمام عیار واقع شد . طبقه کارگر که مدتها تحت شرایط غیر انسانی زندگی میکرد بپا خاست و کارگران شهرهای زیادی در سراسر آلمان اسلحه به دست گرفتند . تظاهرات و شورشهای اوایل 1848 الهام بخش نوشته های یک فرد آلمانی دیگر به نام کارل مارکس گردید که برای پنجاه سال بعد جریان جنبشهای انقلابی را در سرتاسر اروپا بطور عمیقی تحت تاثیر قرار داد .

با در گیر شدن آلمان در اغتشاش و آشوبهای سراسری مطالعات ریمان متوقف شد . وی رسما به مقامی در گروههای دانشجویی منصوب شد و به این افتخار شک برانگیز نایل شد که شانزده ساعت طاقت فرسا و نفس گیر را صرف حفاظت از کسی بکند که حتی از خود وی نیز بیشتر ترسیده بود (پادشاه که از ترس خشم طبقه کارگر در کاخ سلطنتی خود در برلین پنهان شده و بر خود می لرزید) .

طوفان انقلابی نه تنها در آلمان بلکه در ریاضیات نیز وزیدن گرفته بودند . مسئله ای که توجه ریمان را به خود جلب کرده بود فروپاشی هندسه اقلیدسی یکی دیگر از ستونهای استوار ریاضیات بود که بیانگر سه بعدی بودن فضاست . علاوه بر این فضای سه بعدی یاد شده «تخت» می باشد ( در فضای تخت کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه یک خط راست است و این موضوع امکان انحنادار بودن فضا مانند سطح یک کره را منتفی میکند ) . در واقع کتاب اصول اقلیدس احتمالا بعد از انجیل تاثیر گذار ترین کتاب تاریخ بود . پویا ترین مغزهای تمدن غرب برای دو هزار سال در برابر زیبایی و سحر کلام هندسه این کتاب در تحیر بوده اند . بر پایه این اصول هزاران کلیسای عالی بنا نهاده شدند . در نگاهی به گذشته این هندسه شاید بیش از حد موفق بود و در طول قرون جایگاهی همچون یک مذهب پیدا کرده بود . هر کسی که جرات به خرج داده و فضای انحنادار یا ابعاد بالاتر را مطرح می کرد مورد تکفیر قرار می گرفت . برای نسلهای متمادی دانش آموزان با اصول هندسه اقلیدسی کلنجار رفته اند : اینکه محیط یک دایره برابر حاصل ضرب قطر آن در عدد پی است و مجموع زوایای داخلی یک مثلث 180 درجه است .

ولی ریاضیدانان بزرگ در طول قرنها علیرغم تلاشهایشان موفق به اثبات این قضایای ساده و اغواکننده نشدند . در واقع ریاضیدانان اروپا بتدریج دریافتند که حتی کتاب اصول اقلیدس که 2300 سال مورد تکریم بود کتاب ناقصی است . با محدود کردن خود به سطوح تخت میتوان از هندسه اقلیدسی دفاع کرد اما اگر وارد دنیای سطوح انحنا دار شویم این هندسه عملا غلط از آب در می آید . از نظر ریمان هندسه اقلیدسی بخصوص در مقایسه با دنیا و تنوع غنی آن فاقد خلاقیت و نوزایی بود . شکلهای هندسی مسطح و ایده آل اقلیدسی را در هیچ جای طبیعت نمی توان مشاهده کرد . رشته کوهها، امواج اقیانوسها ،ابرها، گردابها، شکلهای دایره های مثلثی و مربعی کامل نیستند بلکه اشیاء منحنی هستند که به روشهای بی شماری خمیده و پیچیده شده اند . زمان انقلاب فرا رسیده بود اما چه کسی هدایت آن را در دست می گرفت و چه چیزی میتوانست جایگزین هندسه قدیمی گردد .

ریمان در برابر هندسه یونانی با دقت ریاضی ظاهری ، قد علم کرد ، هندسه ای که بنا به دریافت ریمان اصول آن در نهایت بر اساس بنیان های لرزان فهم عامه و باورهای فطری استوار بود ، نه یک زمینه مستحکم منطقی ، به گفته اقلیدس ، بدیهی است که نقطه هیچ بعدی ندارد و خط دارای یک بعد است : طول ، صفحه دو بعد دارد : طول و عرض ، یک جسم جامد سه بعد دارد : طول و عرض و ارتفاع و این هندسه در همین جا متوقف میشود. هیچ چیز دارای چهار بعد نیست . این دریافت ها توسط ارسطوی فیلسوف نیز بازتاب داده میشد که ظاهرا اولین کسی بود که قاطعانه بیان کرد بعد چهارم فضایی ، ناممکن میباشد . وی در کتابش به نام " در مورد آسمان " نوشت : "خط در یک سو دارای اندازه است ، صفحه در دو سو و جسم جامد در سه سو و فراتر از اینها هیچ سویی وجود ندارد . چرا که فقط سه سو وجود دارند" .

صد و پنجاه سال پس از میلاد مسیح ، یک ستاره شناس اهل اسکندریه به نام "بطلمیوس" پا را فراتر نهاده و در کتاب خود تحت عنوان "در مورد فاصله" اولین دلیل مبتکرانه مبنی بر غیر ممکن بودن بعد چهارم را ارائه کرد . وی استدلال خود را چنین بیان میکرد که ابتدا سه خط رسم کنید که دو به دو بر هم عمود باشند . برای مثال گوشه یک مکعب شامل سه خط دو به دو عمود بر هم است . آنگاه سعی کنید که خط چهارمی عمود بر این سه خط رسم کنید . هر چقدر که سعی کنی ، نمیتوانید این چهار خط دو به دو عمود بر هم را ترسیم کنید . بطلمیوس ادعا کرد که خط عمود چهارم کاملا بدون اندازه و بدون تعریف میباشد . آنچه را که بطلمیوس اثبات کرد ، در واقع این بود که با ذهن های سه بعدی ما تصور بعد چهارم ممکن نیست . (در واقع امروزه ما میدانیم که در ریاضیات موضوعات زیادی وجود دارد که غیر قابل تصور هستند ، ولی میتوان نشان داد که وجود دارد). شاید بتوان از بطلمیوس به عنوان شخصیتی در تاریخ نام برد که در مقابل دو ایده عظیم به مخالفت برخاست : منظومه شمسی با مرکزیت خورشید و بعد چهارم . در واقع ، در طول قرون ، برخی ریاضیدانها به خاطر مخالفت با بعد چهارم از مسیر خود منحرف شدند .

در سال 1685 ، ریاضیدانی به نام "جان والیس" علیه این مفهوم به بحث و جدل پرداخت و آن را "اژدهای طبیعت که احتمال وجودش کمتر از کیمرا (جانوری که در افسانه های یونان سر شیر ، بدن ببر و دم مار بوده است ) یا سنتر (جانوری در افسانه های یونان که دارای سر و دست انسان و بدن اسب بوده است) است نام برد ... طول ، عرض و ضخامت همه فضا را پر میکنند . ذهن بشر نمیتواند تصور هم بکند که چطور بعد چهارم مکانی ممکن است فراسوی این سه بعد وجود داشته باشد . "

برای هزاران سال ریاضیدانها دائما مرتکب این اشتباه ساده ولی اساسی میشدند که بعد چهارم نمیتواند وجود داشته باشد ، برای این که نمیتوانیم تصویری از آن را در ذهن خود داشته باشیم .

شکاف عمیق ، موقعی در هندسه اقلیدسی حاصل آمد که گاوس از شاگردش ریمان ، در خواست کرد تا یک سخنرانی در مورد " بنیاد هندسه " ارائه دهد . گاوس خیلی علاقه مند بود تا ببیند آیا شاگردش می تواند در توسعه یک مدل جایگزین برای هندسه اقلیدسی موفق باشد یا نه ؟  (چند دهه قبل از آن ، گاوس بطور شخصی ، مطالعات عمیق و وسیعی در باب هندسه اقلیدسی انجام داده بود . وی حتی با همکارانش در مورد " کرم کتاب " هایی فرضی که می توانند در یک سطح کاملا دو بعدی زندگی کنند ، صحبت کرده بود . وی در مورد این ایده به هندسه فضای فرا ابعادی نیز صحبت کرده بود . بهر حال ، از آنجائیکه گاوس شخصیت محافظه کارانه ای داشت ، هیچ یک از کارهای خود را در مورد ابعاد بالاتر انتشار نداد زیرا احتمال ایجاد سرو صدا و اعتراض از طرف افراد کج اندیش و محافظه کار و متعصب می رفت . وی به تمسخر ، چنین افرادی را " بیوتین " می نامید که یک قبیله عقب مانده ذهنی یونانی بودند) . 

با این همه ، ریمان در هراس بود . با داشتن شخصیتی ترسو و حتی بیم صحبت کردن در مقابل مردم ، قرار بود به درخواست استادش ، برای تمام دانشکده ، در مورد مشکلترین مسئله ریاضیات قرن ، سخنانی ایراد کند .

در طول ماهها بعد ، ریمان با رنج و مشقت شروع به تعمیم تئوری فرا ابعادی نمود و در این راه تا به خطر افتادن سلامتی خود و ناراحتی اعصاب پیش رفت . بخاطر وضعیت مالی رقت انگیزش ، بنیه جسمی وی نیز در معرض خطر قرار گرفت . او مجبور بود که به شغلهای کم در آمدی مانند معلمی سر خانه بپردازد تا کمکی نیز به خانواده اش بکند . گذشته از اینها ، بخاطر تلاش در توضیح مسائل فیزیک ، از مسیر کاری خودش منحرف می شد . بخصوص اینکه وی به یک پروفسور دیگر بنام " ویلهلم وبر " در انجام آزمایشاتی در زمینه تحقیقاتی تازه و جذاب الکتریسیته کمک می کرد .

البته مردمان باستان نیز با الکتریسیته ، به شکل رعد و برق و جرقه آشنایی داشتند . ولی این پدیده در اوایل قرن نوزدهم کانون توجه تحقیقات فیزیکی واقع شد . بویژه ، کشف این موضوع که عبور جریان الکتریسیته از یک سیم ، باعث چرخیدن عقربه قطب نمایی که در نزدیکی سیم واقع شده می گردد ، توجه مجامع علمی فیزیک را به خود معطوف نمود . در حالت معکوس ، حرکت یک آهنربا از روی یک سیم می تواند جریان الکتریکی در آن القاء کند . ( این پدیده قانون فاراده نامیده می شود و امروز ، تمام مولدهای برق و ترانسفور ماتورها و بنا بر این بخش عظیمی از پایه های تکنولوژی مدرن بر روی این اصل بنا نهاده شده اند ) . برای ریمان ، این پدیده بیانگر آن بود که الکتریسیته و مغناطیس ، به طریقی شکلهای مختلف یک نیرو می باشند . ریمان از این کشف جدید به شعف آمده و متقاعد گشته بود که قادر به ارائه توضیحی ریاضی برای اتحاد الکتریسیته و مغناطیس می باشد . با ایمان به اینکه ریاضیات جدید ، منجر به درک همه جانبه ای از این نیروها خواهد شد ، ریمان تمام وقت خود را وقف آزمایشگاه وبر ساخته بود . بخاطر قبول مسئولیت آماده کردن یک سخنرانی دقیق و موشکافانه در مورد " بنیاد هندسه " برای تامین خانواده خود و نیز انجام دادن آزمایشات علمی ، در نهایت سلامتی ریمان به خطر افتاد و در سال 1854 دچار اختلال عصبی گردید . وی بعدا ، ضمن نامه ای به پدرش نوشت ، « من بقدری در تحقیقات خودم در باره اتحاد تمام قوانین فیزیکی غرق شده بودم که وقتی موضوع سخنرانی امتحانی به من داده شد ، نمی توانستم خودم را از تحقیقاتم کنار بکشم . لذا بخاطر کار فکری زیاد در این مورد و نیز بخاطر ماندن در فضای سنگین آزمایشگاه ، مریض شدم » .

این نامه ، از این نظر حائز اهمیت است که نشان می دهد حتی در طول ماههای بیماری ، ریمان کاملا بر این عقیده بود که می تواند " اتحاد تمام قوانین فیزیکی " را کشف کرده و در نهایت ، ریاضیات مسیر لازم برای رسیدن به این اتحاد را هموار خواهد ساخت .

سر انجام ریمان ، علی رغم بیماریهای مکرر خود ، تصویر تازه و تکان دهنده ای از مفهوم " نیرو " ارائه نمود . از زمان نیوتن ، دانشمندان نیرو را به عنوان عامل اندرکنش لحظه ای بین دو جسم دور از هم در نظر می گرفتند . این موضوع را فیزیکدانها ، کنش از فاصله نام گذاری کردند ، بدین معنی که یک جسم می تواند حرکت اجسام دورتر را به طور آنی تحت تاثیر قرار دهد . مکانیک نیوتنی ، بدون شک می توانست حرکت سیاره ها را توصیف کند ولی در طول قرون ، منتقدین در مورد غیر طبیعی بودن موضوع کنش از فاصله بحث می کردند ، اینکه یک جسم بتواند جهت حرکت جسم دیگر را بدون اینکه حتی تماسی با آن داشته باشد ، تغییر دهد .

ریمان ، تصویر فیزیکی جدید و کاملا" متفاوتی را ارائه نمود . مانند ( کرم های کتاب ) گاوس ، وی گونه ای از موجودات دو بعدی را که بر روی یک صفحه کاغذ زندگی می کنند ، در نظر گرفت . ولی راه حل مهم ریمان این بود که موجودات را بر روی یک صفحه کاغذ " مچاله شده " در نظر گرفت . این موجودات چه تصوری از دنیای اطراف خود داشتند ؟ دریافت ریمان این بود که از نظر آنها ، دنیایشان کاملا تخت می نماید . بخاطر اینکه بدنهای آنها با صفحه کاغذ مچاله شده بودند ، هر گز متوجه انحنای دنیای خود نمی شدند. با این وجود ، ریمان عقیده داشت که اگر این موجودات سعی در حرکت روی این صفحه کاغذ مچاله شده بکنند ،" نیروی نامرئی " و اسرار آمیزی را احساس میکنند که مانع از حرکت آنها در یک خط مستقیم می شود . هر دفعه که این موجودات از روی چین و چروکهای صفحه حرکت می کردند ، بدنهایشان به چپ و راست فشار داده می شد . بدین ترتیب ، با رد کردن اصل کنش از فاصله ، ریمان بعد از 200 سال ، اولین تکان اساسی را به فیزیک نیوتنی وارد نمود . از نظر ریمان ، " نیرو نتیجه ای از هندسه است " در ادامه ، ریمان بجای صفحه کاغذ دو بعدی ، جهان سه بعدی ما را در بعد چهارم پیچیده شده ، جایگزین کرد . در هم پیچیدگی جهان برای ما روشن و واضح نیست . با اینهمه ، اگر ما سعی می کردیم تا در یک خط راست حرکت کنیم ، بلافاصله متوجه می شدیم که این کار ما یک ایرادی دارد . ما مانند آدمهای مست ، تلو تلو می خوردیم گویی که نیرویی نامریی ما را به چپ و راست هل می دهد . ریمان به این نتیجه رسید که الکتریسیته ، مغناطیس و گرانش ناشی از درهم مچاله شدن جهان سه بعدی ما در بعد نامرئی چهارم می باشد . بنابر این " نیرو " موجودیت مستقلی ندارد بلکه فقط اثری ظاهری است که بخاطر تغییر شکل هندسی ایجاد میشود .

ریمان با معرفی بعد چهارم مکانی ، بطور اتفاقی با یکی از موضوعات اصلی فیزیک نظری مدرن مواجه شد ، اینکه وقتی طبیعت در فضای با ابعاد بالاتر بیان شوند ، ساده تر بنظر می رسند . وی سپس سعی در ایجاد یک زبان ریاضی داشت که بوسیله آن ، بتواند این عقیده را توضیح دهد.

چند ماه طول کشید تا ریمان توانست از ناراحتی عصبی خود ، خلاصی یابد . در نهایت ، وقتی که سخنرانی خود را در سال 1854 ارائه نمود ، مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت . با نگاهی به گذشته ، معلوم میشود که سخنرانی وی ، بدون شک یکی از مهمترین سخنرانی های عمومی در تاریخ ریاضیات بود . به زودی در سراسر اروپا شایع گشت که ریمان مشخصا پا را فراتر از هندسه اقلیدسی نهاده است ، هندسه ای که در طول دو هزار سال گذشته ، حاکم بود . خبرهای مربوط به سخنرانی در تمام مراکز آموزشی اروپا پخش شد و در مجامع آکادمیک ، از سهم عمده ریمان در پیشبرد ریاضیات ستایش و قدردانی به عمل آمد . مطالب وی به چندین زبان ترجمه شد و تکانی در ریاضیات ایجاد کرد . استناد به هندسه اقلیدس اهمیت قبلی خود را از دست داده بود .

مانند بیشتر کارهای برجسته در فیزیک و ریاضیات ، درک هسته اصلی مقاله مهم ریمان ، کار مشکلی نیست . ریمان ، کار خود را با قضیه معروف فیثاغورث ، یکی از کشف های مهم یونانی ها در ریاضیات ، شروع کرد . این قضیه رابطه ای بین طول سه ضلع یک مثلث قائم الزاویه ایجاد کرده و بیان میدارد که مجموع مربعات اضلاع کوچکتر برابر با مربع ضلع بزرگتر ، یعنی وتر میباشد . به عبارتی دیگر ، اگر b , a طول دو ضلع کوتاهتر و c طول وتر باشد ، در این صورت (البته قضیه فیثاغورث ، اساس تمام کارهای معماری است . هر بنایی که در این سیاره ساخته میشود ، بر روی این قضیه استوار است). این قضیه ، برای فضای سه بعدی هم به راحتی قابل تعمیم است . به این بیان که مجموع مربعات سه ضلع مجاور به هم در یک مکعب برابر با مربع قطر مکعب است . لذا اگر a ، b وc نشانگر یالهای مکعب و d معرف طول قطر مکعب باشد ، در این صورت:

 a2+b2+c2=d2

حال به سادگی میتوان این قضیه را به فضای N بعدی تعمیم داد . فرض کنید در یک مکعب N بعدی ، a ، b ، c و ... طول یالهای این " ابر مکعب" بوده و z طول قطر آن باشد. در این صورت :

 a2+b2+c2+....=z2

موضوع قابل توجه این است که با وجود ناتوانی ذهن ما برای تصور این مکعب N بعدی ، نوشتن فرمولی برای اضلاع آن ، ساده میباشد . (این یک خصوصیت متداول در کار با ابر فضا است . از نظر ریاضی ، سر و کار داشتن با فضای N بعدی مشکل تر از سر و کار داشتن با فضای سه بعدی نیست . تعجب آور نیست که بتوان بر روی یک صفحه کاغذ ، خواص جسمی با ابعاد بالاتر را که توسط ذهن های ما قابل تصور نیستن ، به طور ریاضی توصیف کرد). در ادامه کار ، ریمان این معادلات را برای فضای های با ابعاد اختیاری تعمیم داد . این فضا ها یا تخت هستند یا انحنا دار . اگر فضا تخت باشد ، در این صورت اصول موضوعی رایج اقلیدس کاربرد دارد : کوتاهترین فاصله بین دو نقطه یک خط مستقیم است، یک صفحه دارای انحنای صفر میباشد . در هندسه اقلیدسی زوایای داخلی یک مثلث برابر 180 درجه میباشد و خطوط موازی هرگز همدیگر را قطع نمیکنند .

در هندسه نا اقلیدسی ، یک کره دارای انحنای مثبت میباشد، مجموع زوایای داخلی مثلث بیشتر از 180 درجه بوده و خطوط موازی همیشه یکدیگر را قطع میکنند (خطوط موازی شامل کمانهایی هستند که مرکز آنها با مرکز کره یکی است )، یک سطح به شکل زین دارای انحنای منفی است ،مجموع زوایای داخلی کمتر از 180 درجه است، بی نهایت خطوط موازی با یک خط مفروض وجود دارند که از یک نقطه ثابت عبور میکنند .

هدف ریمان معرفی روشی تازه در ریاضیات بود که وی را قادر به توصیف تمام سطوح ، صرفنظر از میزان انحنای آنها بکند . این امر ریمان را بطور غیر قابل اجتنابی به مطرح کردن دو باره مفهوم میدان فاراده سوق داد . همانطور که گفته شد ، میدان فاراده یک ناحیه از فضای سه بعدی را اشغال می کند که می توان به هر نقطه ای از آن فضا ، مجموعه ای از اعداد را که توصیف کننده نیروی مغناطیسی یا الکتریکی آن موقعیت می باشند ، نسبت دهیم . ایده ریمان ، معرفی مجموعه ای از اعداد در هر نقطه ای از فضای بود که بتوانند مقدار انحنا یا تاب آن فضا را توصیف کنند .

برای مثال ، در یک صفحه دو بعدی معمولی ، ریمان یک مجموعه سه عددی را برای هر نقطه نسبت داد که توصیف کننده کامل مقدار خم در آن نقطه بود . وی متوجه شد که در فضای چهار بعدی فضایی ، برای هر نقطه ، نیاز به مجموعه ای ده عددی برای توصیف خواص آن می باشد . صرفنظر از میزان مچاله شدگی یا پیچش فضا ، این مجموعه ده عددی در هر نقطه ، برای مشخص کردن اطلاعات لازم در باره آن فضا کافی است . اجازه دهید این ده عدد را با علائم g11,g12,g13,... نشان دهیم ( در تحلیل یک فضای چهار بعدی ، اندیس پایین می تواند از یک تا چهار تغییر کند). در اینصورت مجموعه ده عددی ریمان را می توان با یک آرایش متقارن ، آرایش داد .

 

g11   g12   g13   g14 

 

g21   g22   g23   g24 

 

g31   g32   g33   g34 

 

g41   g42   g43   g44 

 

 ( بنظر می رسد که اینجا با 16 مولفه سر و کار داریم ، ولی g12=g21 و g13=g31 و غیره. بنابر این در واقع فقط ده مولفه مستقل از هم وجود دارند ) . امروزه ، به این مجموعه اعداد " تانسور متریک " ریمان گفته می شود . در حالت کلی هر چه اندازه تانسور متریک بزرگتر باشد ، مچاله شدگی صفحه نیز بیشتر خواهد بود . تانسور متریک به ما ابزاری جهت اندازه گیری مقدار انحنای صفحه در نقطه ، بدون توجه به میزان مچاله شدگی آن ارائه می دهد . اگر این صفحه مچاله شده را کاملا صاف کنیم ،دراین صورت به فرمول فیثاغورث می رسیم . ریمان توسط تانسور متریک خود ، توانست یک ابزار قوی برای توصیف فضاهایی با ابعاد دلخواه ، و با هر انحنایی را بنا نهد .

ریمان با تعجب دریافت که تمام این فضا ها ، خوش تعریف و خود سازگار هستند . قبلا گمان میرفت که در صورت تحقیق در مورد دنیای ممنوعه ابعاد بالا تر ، تضاد های بسیار زیادی بروز خواهند نمود ، با این وجود ریمان بر خلاف انتظارش هیچ گونه تضادی مشاهده ننمود . در حقیقت تعمیم موضوع به فضای N بعدی برای ریمان ، موضوع ساده ای مینمود . در این حالت ، تانسور متریک مشابه خانه های یک صفحه شطرنجی N*N خواهند بود . وقتی که ما اتحاد تمام نیروها را مورد بحث قرار دهیم ، این موضوع کاربرد های فیزیکی خیلی زیادی پیدا خواهد نمود .

(خواهیم دید که رمز اتحاد ، بسط دادن تانسور متریک ریمان به فضای N بعدی و سپس تجزیه کردن آن به اجزای مستطیلی است . هر قسمت مستطیلی ، متناظر با یک نیروی متفاوت است . با این ترتیب میتوانیم نیروهای مختلف طبیعت را با مرتب کردن آنها در تانسور متریک ، مانند قطعات یک پازل ، توصیف کنیم . این موضوع بیان ریاضی اصلی است که نشان میدهد فضای فرا ابعادی ، قوانین طبیعت را یکی میکند ، این که " فضای کافی" برای اتحاد آنها در فضای N بعدی موجود است . به عبارت دقیقتر ، در متریک ریمان ،" فضای کافی " برای اتحاد نیروهای طبیعت وجود دارد . )

ریمان پیشرفت دیگری در فیزیک را پیش بینی کرد . وی یکی از اولین افرادی بود که " فضا های هم بند چندگانه" کرم چاله ها را مورد بررسی قرار داد . برای تصور این مفهوم ، دو صفحه کاغذ برداشته و یکی از آنها را روی صفحه دیگر بگذارید . حال با قیچی برشی کوچک بر روی هر یک از صفحات ایجاد کنید . سپس درامتداد این دو برش ، صفحات را به هم بچسبانید (از نظر توپولوژی مکان شناسی : علم بررسی خواصی از فضا ها که با کشیدن یا فشردن تغییرنمیکند -- طول کرم چاله ، صفر در نظر گرفته شده است) .

اگر یک حشره که در صفحه بالایی زندگی میکند ، روزی بر حسب اتفاق به داخل شکاف برود ، خودش را در صفحه پایین خواهد یافت . در این صورت ، این حشره سر در گم خواهد شد زیرا هیچ چیز در جای صحیح خود قرار ندارد . بعد از مدتی سعی و تلاش ، متوجه خواهد شد که میتواند با ورود دوباره به برش ایجاد شده بار دیگر در دنیای معمول خود ظاهر شود . این حشره ، تا زمانی که دور از شکاف حرکت کند ، دنیایش عادی به نظر میرسد ، ولی اگر سعی در حرکت میانبر از طریق شکاف بکند ، با مشکل مواجه خواهد شد . برش های ریمان ، یک مثال از کرم چاله میباشند که دو فضا را به هم وصل میکند ( با این تفاوت که د ر این حالت طول کرم چاله صفر میباشد .) برش های ریمان به طور موثر تری توسط ریاضیدانی به نام لویس کارل در کتابش تحت عنوان " از میان آینه " مورد استفاده واقع شد . برش ریمان ، که انگلستان را با یک سرزمین عجایب ارتباط میدهد یک آینه است .

امروزه برش های ریمان به دو صورت باقی مانده اند ، در شکل اول این که ، در طول هر دوره کارشناسی ارشد ریاضی در دنیا ، زمانی مطرح میشوند که کاربرد آنها در تئوری " الکترو استاتیک یا نگاشت همدیس " بحث میشود . و در شکل دوم برش های ریمان را در بخش هایی از فیلم " ناحیه گرگ و میش " میتوان پیدا کرد . ( باید تاکید نمود که خود ریمان ، این برش ها را به عنوان ابزاری جهت امکان مسافرت بین جهان ها ، تصور نمی کرد) .

حضور ریمان در فیزیک به خاطر کارهایش همچنان ادامه داشت . حتی وی در سال 1858 اعلام کرد که سر انجام موفق شده است به بیان واحدی از نور و الکتریسیته دست پیدا کند . وی نوشت که " من کاملا متقاعد شده ام که تئوری ام تئوری درستی است ، و در عرض چند سال آینده ، این موضوع روشن خواهد شد . " با اینکه تانسور متریک ، روش موثری برای توصیف هر فضای انحنا یافته در هر بعدی را در اختیار ریمان قرار می داد ، ولی وی معادلات دقیقی را که تانسور متریک از آنها تبعیت بکند نمی دانست ، یعنی از این موضوع که چه چیزی باعث مچاله شدن کاغذ می شود اطلاع نداشت . متاسفانه تلاشهای ریمان برای حل مسئله ، بخاطر فقر وحشتناکی که گرفتارش بود ، به نتیجه ای روشن نمی رسید . موفقیتهای ریمان برایش پولی به ارمغان نمی آورد . در سال 1858 وی دچار اختلال عصبی دیگری شد . بعد از سالیان طولانی ، وی به مقام گائوس در گوتینگن منصوب شد که افراد زیادی در حسرت آن بودند . ولی دیگر خیلی دیر شده بود . یک عمر زندگی فقیرانه ، وی را در هم شکسته بود . مانند بسیاری از بزرگترین ریاضیدانان در طول تاریخ ، وی نیز در سن 39 سالکی قبل از اینکه موفق به تکمیل تئوری هندسی گرانشی و الکتریستیه و مغناطیس شود ، از دنیا رفت .

بطور خلاصه ، ریمان پا را فراتر از بنیان نهادن ریاضیات ابر فضا ، گذاشت . در نگاهی به گذشته ، متوجه میشویم که ریمان برخی از موضوعات اصلی در فیزیک مدرن را نیز پیش بینی نموده بود . خصوصا" موارد زیر را :

1- وی فضای فرا ابعادی را برای ساده سازی قوانین طبیعت بکار برد . بنظر وی الکتریسیته و مغناطیس و نیز گرانش تنها تاثیراتی از مچاله شدن و در هم پیچیدگی فضای فرا ابعادی می باشند .

2- وی مفهوم کرم چاله ها را پیش بینی نمود . برشهای ریمان ، ساده ترین مثالها از فضاهای همبند چند گانه هستند .

3- ریمان ، گرانش را به عنوان یک میدان بیان نمود . تانسور متریک ، به دلیل آنکه نیروی گرانشی را ( بواسطه انحنا ) در هر نقطه ای از فضا توصیف می کند . موقعی که به گرانش اعمال می شود ، دقیقا مفهوم میدان فاراده را دارا می باشد .

ریمان نمی توانست کار خود بر روی میدانهای نیرو را کامل کند ، زیرا وی به معادلاتی که الکتریسته ، مغناطیس و گرانش از آنها تبعیت می کند ، دسترسی نداشت . بعبارت دیگر نمی دانست که جهان دقیقا چگونه مچاله شده و نیروی گرانش را تولید می کند . وی کوشید تا معادلات مربوط به میدان الکتریسیته و مغناطیس را کشف کند . ولی قبل از اینکه موفق به اتمام پروژه اش شود ، دار فانی را وداع گفت . تا زمان مرگش ، وی هنوز هیچ راهی برای محاسبه اینکه چه مقدار مچاله شدگی برای توصیف نیروها لازم است ، پیدا نکرده بود . پیشرفتهای عظیم در این زمینه ، به ماکسول و انیشتین واگذار شده بود .

سر انجام طلسم شکسته بود . ریمان در طول زندگی کوتاه خود ، طلسمی را که بیش از دو هزار سال قبل توسط اقلیدس ایجاد شده بود، شکست . تانسور متریک ریمان سلاحی بود که ریاضیدان های جوان با آن در مقابل بوتیانها که در برابر هر نوع اظهار عقیده در مورد ابعاد بالاتر به مخالفت بر می خواستند ، ایستاد . کسانی که از آراء ریمان تبعیت می کردند ، متوجه شدند که راه خوبی برای صحبت از دنیا های نامرئی پیدا کرده اند . بزودی نتایج تحقیقات در سراسر اروپا به بار نشست . دانشمندان بر جسته ، شروع به عامه فهم کردن این ایده برای مردم عادی نمودند . هرمان فون هلمهولتز که شاید معروفترین فیزیکدان آلمانی نسل خویش بود و عمیقا تحت تاثیر کارهای ریمان قرار گرفته بود ، درباره ریاضیات حاکم بر دنیای موجودات هوشمندی که بر روی یک کره یا توپ زندگی میکردند ، سخنان زیادی برای عموم مردم ایراد نمود و یا به رشته تحریر در آورد . بر طبق نظر هلمهولتز ، این موجودات با قدرت استدلالی مشابه ما انسانها ، بطور مستقل کشف می کردند که تمام فرضیات و قضایای اقلیدس بی فایده اند . برای مثال ، بر روی کره ، مجموع زوایای داخلی یک مثلث ، 180 درجه نمی شود . " کرم کتاب " که گاوس قبلا برای اولین بار در مورد آنها سخن گفته بود ، حال خود را ساکنین کره های دو بعدی هلمهولتز می یافتند .

هلمهولتز نوشت : " اصول موضوعی هندسه باید متناسب با نوع فضایی تغییر کنند که در آن موجوداتی با قدرت استدلال شبیه ما انسانها ، زندگی می کنند. وی در کتاب خود تحت عنوان سخنرانیهای مشهور در باره موضوعات علمی (1881) به خوانندگانش گوشزد نمود که تصور بعد چهارم برای ما امکانپذیر نیست . در واقع ، او بیان داشت که " چنین " تصویری " برای ما ، همانقدر غیر ممکن است که تصور رنگها برای کسی که نابینا بدنیا آمده است ".

برخی از دانشمندان که مبهوت زیبایی کار ریمان شده بودند ، تلاش کردند تا برای چنین ابزار قوی ، کاربردهای فیزیکی پیدا کنند . در حالیکه بعضی از دانشمندان کاربردهای بعد بالاتر را کشف میکردند ، بقیه دانشمندان به مسایل عملی و ملموستری مانند نحوه غذا خوردن یک موجود دو بعدی می پرداختند . برای اینکه موجودات دو بعدی گاوس بتوانند غذا بخورند ، دهانشان باید معطوف به یک جهت باشد . حال اگر لوله گوارشی این موجودات را رسم کنیم ، متوجه می شویم که این مسیر ، بدن آنها را کاملا به دو قسمت تقسیم می کند . بنابر این در صورتیکه غذا بخورند ، بدنشان به دو تکه مجزا تقسیم می شود . در واقع ، هر لوله ای که دو روزنه بدنشان را به هم متصل می سازد ،آنها را به دو تکه مجزا تقسیم میکند . این امر ، ما را با یک انتخاب دشوار مواجه می سازد . یا اینکه این مردم مانند ما انسانها غذا می خورند و لذا بدنشان از هم جدا می شود و یا اینکه از قوانین زیست شناسی متفاوتی تبعیت میکنند .

متاسفانه ریاضیات پیشرفته ریمان از سطح درک فیزیک قرن نوزدهم ، خیلی جلو افتاده بود . هیچ اصل فیزیکی برای جهت دادن به تحقیقات بیشتر وجود نداشت . مجبور بودیم تا یک قرن صبر کنیم تا فیزیکدانها هم سطح ریاضیدانها بشوند. اما این موضوع مانع از آن نشد که دانشمندان قرن نوزدهم به حدسیات بی پایان در مورد شکل موجودات چهار بعدی نپردازند . بزودی ، آنها دریافتند که چنین موجودات چهار بعدی تقریبا نیروهای خداگونه خوهند داشت .

در نگاهی به گذشته در می یابیم که سخنرانی مشهور ریمان بوسیله متصوفین، فیلسوفان و هنرمندان در بین عموم مردم پخش شد ، هر چند به درک بیشتر ما از طبیعت کمک زیادی نمی کرد. از دیدگاه فیزیک نوین ، همچنین می توانیم ببینیم که چرا بین سالهای 1860 تا 1905 در درکمان از ابر فضا گشایشی بوجود نیامده است .

اولا تلاشی صورت نگرفت تا با استفاده از ابعاد بالاتر ، قوانین طبیعت ساده تر شوند . بدون اصل راهگشا و بنیادین ریمان که قوانین طبیعت در ابعاد بالاتر ساده می شوند دانشمندان در این مدت ، تنها در تاریکی به لمس موضوع می پرداختند . اندیشه پر بار ریمان در مورد استفاده از هندسه یعنی ابر فضای مچاله شده برای توضیح اساس یک " نیرو " در آن سالها فراموش شده بود . ثانیا هیچ کوششی برای استفاده از مفاهیم میدان فاراده یا تانسور متریک ریمان برای پیدا کردن معادلات میدانی که ابر فضا از آن تبعیت می کرد به عمل نیامد . ابزار ریاضی که توسط ریمان توسعه داده شد ، بر خلاف مقاصد اصلی وی موضوع ریاضیات محض قرار گرفت . بدون تئوری میدان ، نمی توان در مورد ابر فضا ابراز نظر کرد . بنابر این با شروع قرن جدید بدگمانان ( با توجیهاتی ) ادعا کردند جز تحریک مردم با داستانهای ارواح ، هیچ انگیزه فیزیکی برای معرفی بعد چهارم وجود ندارد . با این وجود ، این وضعیت نا مطلوب به زودی تغییر می یافت . ظرف چند دهه تئوری بعد چهارم ( زمان ) برای همیشه مسیر تاریخ را تغییر می داد . این تئوری ، بمب اتمی و تئوری خود آفرینش را در اختیارمان می گذاشت و فردی که قرار بود این کار را انجام دهد فیزیکدان گمنامی بنام آلبرت انیشتن بود .


چهارشنبه 29 دی 1389  3:34 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

ایزاک نیوتن

 

ایزاک نیوتن که در روز 25 دسامبر 1642 یعنی سال مرگ گالیله متولد شد. وی از خانواده‌ای است که افراد آن کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دریا در قریه وولستورپ می‌زیستند. نیوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنیا آمد و چنان ضعیف بود که مادر گمان برد او حتی روز اول زندگی را نتواند به پایان برد. پدرش نیز در عین حال اسحق نام داشت و در 30 سالگی و قبل از تولد فرزندش درگذشت. پدرش مردی بوده است ضعیف، با رفتار غیر عادی، زودرنج و عصبی مزاج مادرش هانا آیسکاف زنی بود مقتصد، خانه داری بود صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت آیزاک دوره کودکی شادی نداشت.

او سه ساله بود که مادرش با بارناباس المیت کشیش مرفه با سنی دو برابر سن خود ازدواج کرد. جدایی از مادر ظاهرا سخت بر شخصیت او اثر گذاشت و تقریبا مسلم است که رفتار بعدی وی نسبت به زنان را نیز شکل داد. نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد اما یکبار (شاید هم دو بار) نامزد کرد به نظر می‌آمد که تمرکز او منحصرا روی کارش بود. نه سالی که نیوتن در وولستورپ جدا از مادر گذرانید، برای وی سالهای دردناکی بود. داستان هایی بر سر زبان است که نیوتن جوان از قبه کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام ده مجاور را که مادرش اینک در آن زندگی می‌کرد، از دور ببیند. آموزش ابتدایی رسمی نیوتن در دو مدرسه کوچک دهکده‌های اسکلینگتن و راچفورد صورت گرفته بود که هر دو برای رفت و آمد روزانه به خانه او نزدیک بودند.

چنین به نظر می‌رسد که اول بار دایی او که کشیشی به نام ویلیام آیسکاف بوده است متوجه شد که در نیوتن استعدادی مافوق کودکان عادی وجود دارد. بدین ترتیب ویلیام آیسکاف مادر را مجاب کرد که کودک را به دانشگاه کمبریج (که خودش نیز از شاگردان قدیمی این دانشگاه بود) بفرستد. زیرا مادر نیوتن قصد داشت وی را در خانه نگهدارد تا در کارهای مزرعه به او کمک کند، در این هنگام نیوتن 15 ساله بود. کمبریج در آن زمان دیگر آکسفورد را از مقام اولی که داشت خلع کرده، و به قلب پیوریتانیسم انگلیس و کانون زندگی روشنفکری آن کشور بدل شده بود.

نیوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوی دیگر دوره کارشناسی، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون می‌کرد. نیوتن در یکی از روزهای سال 1663 یا 1664 شعار زیر را در کتابچه یادداشت خود وارد کرد، افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است، اما بهترین دوست من حقیقت است نه کلام . او از کارهای دکارت در هندسه تحلیلی شروع کرده، و سریعا تا مبحث روشهای جبری پیش آمده بود، در آوریل 1665 که نیوتن درجه کارشناسی خود را گرفت، دوره آموزشی او که می‌توانست چشمگیرترین دوره در کل تاریخ دانشگاه باشد بدون هیچگونه شناسایی رسمی به اتمام رسید.

در حدود سال 1665 مرض طاعون شیوع یافت و دانشگاه دانشجویان خود را مرخص کرد. نیوتن به زادگاه خود مراجعت کرد همین موقع بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت، زیرا تمام کتابها و جزوه‌های خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فکر خود را آزاد گذاشت که به تنهایی از منابع خاص خود استفاده نماید. در این هنگام نیوتن بیش از 22 سال نداشت ولی بیش از ارشمیدوس و دکارت و ارسطو درباره معرفت ساختمان جهان دقیق شده بود، نیوتن ضمن دو سالی که در وولستورپ بود، حساب عناصر بی نهایت کوچک و قانون جاذبه عمومی را کشف کرد و تئوری نور را بنیان گذاشت.

این داستان که سقوط سیبی از درخت نیوتن را به فکر کشف جاذبه عمومی انداخته است به نظر درست می‌آید. او از آن لحظه این پرسشها را برای خود مطرح کرد : چرا سیب به پایین و نه بالا سقوط می‌کند؟ و چرا ماه بر زمین نمی‌افتد؟ این اندیشه‌ها بعدها او را به کشف قانون نیروی گرانش رهنمون شدند، هنگامی که نیوتن چندین سال بعد پاسخ این پرسش را توانست بیابد، در واقع یکی از قانونهای فیزیک را کشف کرده بود که بر تمام عالم حکمفرماست.

قانون نیروی گرانش او پس از شیوع طاعون و بازگشت به ملک مزروعی مادرش، طی 18 ماه به آگاهی ها و کشف هایی بیش از آنچه که دانشمندان دیگر در طول عمر خود دست می‌یابند، دست یافت. او در این مدت ساخت و ساز قانون نیروی گرانش را آغاز کرد. او در باره نور و رنگهای آن پژوهش کرد، دلیل جزر و مد را کشف کرد، قوانین و حرکات بخصوصی را به درستی تشخیص داد و معادله‌هایی برای آن نوشت که بعدها اساس و بنیان دانش مکانیک شد. در مورد نیروی گرانش نیوتن معتقد بود که نه تنها زمین چنین نیروی گرانشی دارد، بلکه تمام اجسام و اجرام چنین خصوصیتی دارند.

روزی که او منشوری را در دست گرفت و اجازه داد تا پرتو نور خورشید از میان آن بتابد. او با این کار کشف کرد که نور سفید به هنگام ورود به منشور شیشه‌ای منحرف می‌شود و به 7 پرتو نور اصلی با رنگهای گوناگون تجزیه می‌شود، آنهارنگهای رنگین کمان هستند که طیف یا بیناب نامیده می‌شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش.

او تمام این کشفیات را در یک دوره زمانی 18 ماهه به انجام رسانید. بالاخره طاعون ریشه کن شد و او به لندن برگشت تا تحصیلات خود را به پایان برساند و 3 سال پس از آن را صرف کاوش و پژوهش در ماهیت و طبیعت نور کرد. او همچنین نخستین دوربین نجومی آینه‌ای را ساخت. تلسکوپ آینه‌ای رصدخانه مونت پالومار در کالیفرنیا نیز، که آینه آن 5 متر قطر دارد بر اساس اصول و قواعد نیوتن بنا شده است.

نیوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتی عصبی شد. از دو ناراحتی عصبی که نیوتن پیدا کرد، اولی ظاهرا در سال 1678 و دومی در سال بعد از فوت مادر او بود. در این دوره وی مدت 6 سال از هر گونه مکاتبه مربوط به تلاش های ذهنی دست کشید. دوران مابین 1684 و 1686 از نظر تاریخ فکری بشر مقام ارجمندی دارد، در این دوران هالی توانست با تدبیر بسیار نیوتن را وا دارد که اکتشافات خویش را در نجوم و علم حرکات به منظور انتشار تدوین کند و نیوتن نیز به این کار رضایت داد.

در سال 1687 در 45 سالگی قانون جاذبه زمین و سه قانون درباره حرکت را در کتابش که به زبان لاتین نوشته شده بود با خرج هالی منتشر کرد. نیوتن به مطالعات عظیم دیگری پرداخت که حتی امروزه نیز کامل نشده است و آن اینکه با بکار بردن قوانین علم الحرکات و قانون جاذبه عمومی فرو رفتگی زمین را در دو قطب آنکه نتیجه دوران روزانه زمین به دور محورش می‌باشد محاسبه کرد و به کمک این محاسبه در صدد برآمد سیر تکامل تدریجی سیاره را مورد مطالعه قرار دهد. نیوتن تغییرات وزن اجسام را برحسب تغییر عرض جغرافیایی مکان بدست آورد و نیز ثابت کرد که هر جسم تو خالی که به سطوح مروی متحدالمرکز و متجانس محدود شده باشد، نمی‌تواند هیچگونه نیرویی بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غیر مشخصی در داخل آن قرار داشته باشند اعمال کند.

نیوتن در پاییز سال 1692 هنگامی که به 50 سالگی رسید نزدیک می‌شد به سختی مریض و بستری شد، بطوری که از هر گونه قوت و غذایی بیزار شد و دچار بی‌خوابی مفرط گردید که به تدریج به بی‌خوابی کامل تبدیل شد. خبر کسالت شدید نیوتن در قاره اروپا انتشار یافت. لیکن بعد از آنکه خبر بهبودی او را دادند دوستانش شادمان گردیدند. حکومت بریتانیا به منظور قدر دانی از خدمات این دانشمند بزرگ یک منصب بسیار بالای دولتی به وی اعطاء کرد و او در سال 1700 میلادی به عنوان خزانه دار کل سلطنتی منصوب شد، منصبی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرد.

در همان سال به عضویت آکادمی علمی فرانسه نیز انتخاب شد، در سال 1705 اعلی حضرت ملکه آن (ملکه انگلستان) به وی عنوان سر اعطاء کرد و به احتمال قوی اعطای این افتخار بیشتر به مناسبت خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و کمال.

وی چندی پیش از وفاتش با نگاهی به زندگی علمی طولانی گذشته‌اش از آن این خلاصه را بدست داد : من نمی‌دانم به چشم مردم دنیا چگونه می‌آیم، اما در چشم خود به کودکی می‌مانم که در کنار دریا بازی می‌کند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف می‌کند. در حالی که اقیانوس بزرگ حقیقت همچنان نامکشوف مانده در جلوی او گسترده است. آخرین روزهای زندگی وی تأثر برانگیز و از جنبه انسانی قوی و عمیق بوده است. اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوان بی‌بهره نماند لیکن بردباری بسیاری که در مقابل درد و شکنجه دائمی دو سه سال اخیر زندگانی خویش نشان داد شکوفه‌های دیگری بر تاج گلی که بر فرق او قرار دارد می‌افزاید.

در آخرین روزهای زندگی از درد جانگداز آسوده بود و در نهایت آرامش در 20 مارس 1727 در 84 سالگی در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسیار در وستمینستر آبی به خاک سپرده شد. برای قدردانی از این دانشمند بزرگ واحد نیرو را نیوتن نامیده‌اند. بدون تردید می‌توان گفت در تاریخ بشریت نامی مافوق نیوتن وجود نداشته و هیچ اثری از لحاظ عظمت و بزرگی مانند کتاب اصول او نخواهد بود.

لاپلاس بزرگترین ادامه دهنده اکتشافات او درباره‌اش چنین می‌گوید : کتاب اصول بنای معظمی است که تا ابد عمق دانش نابغه بزرگی را که کاشف مهمترین قوانین طبیعت بوده است به جهانیان نشان خوهد داد. لاگرانژ درباره او چنین می‌گوید : نیوتن خوشبخت بود که توانست دستگاه جهان را توصیف کند. افسوس که در عالم بیش از یک آسمان وجود ندارد. ولتر از مشهورترین ستایندگان او چنین نوشته است : ای رازدار آسمانها و ای جوهر ابدی راست بگو تو نسبت به نیوتن حسادت نمی‌ورزی؟


چهارشنبه 29 دی 1389  3:34 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

اراتوستن

 

اراتوستن در سال 276  قبل از میلاد در شهرسیرن (شهری در لیبی کنونی) متولد شد. پس از تحصیل در آتن، پادشاه اسکندریه (بطلمیوس سوم) وی را برای تعلیم فرزندش از آتن به اسکندریه احضار کرد و در سال 240 قبل از میلاد به ریاست کتابخانه ی بزرگ اسکندریه منصوب شد که این افتخار مهمی بود. او از بزرگ‌ترین فضلای اسکندریه بود، نه فقط ریاضی دانی برجسته بلکه جغرافی دانی قابل و مورخی دقیق نیز به شمار می‌آمد. آثار او در ریاضیات، جغرافیا، فلسفه، گاهشماری، نقد ادبی و دستور زبان و نیز شعر بسیار مشهور بودند.

وی از دوستان ارشمیدس بود و چند سالی پس از اقلیدس می‌زیست و جامع علوم زمان خود بود. معمولاً او را «بتا» دومین حرف الفبای یونانی می‌نامیدند. علت این وجه تسمیه این بود که وی دومین فرزانه‌ در بین هم عصرانش بود. برخی معتقدند که منشأ این لقب، آن است که اطاق وی در دانشگاه اسکندریه اطاق شماره ی 2  بوده است.

یکی از آثار برجسته ی اراتوستن، کتاب Platonicus بوده است که در آن به بحث درباره‌ی مفاهیم مقدماتی هندسه و حساب پرداخته است و بحثی هم در زمینه ی موسیقی دارد. در نامه ای که وی به بطلمیوس سوم نوشت، تاریخچه ی مسأله ی معروف تضعیف مکعب را خاطر نشان کرد و برای به ‌دست آوردن راه حل مساله ای در هندسه به ترسیم دستگاهی مکانیکی و روش کار آن پرداخت. در حساب، روش غربال را برای یافتن اعداد اول ابداع نمود.

او یک روز هنگام مطالعه دریافت که اطلاعات لازم برای محاسبه‌ی محیط زمین را در اختیار دارد. او دریافته بود هنگام انقلابین (اصطلاح اخترشناسی) در ظهر، آفتاب در شهر آسوان مصر هیچ سایه ای ندارد به گونه ای که نور خورشید قادر است به طور مستقیم به ته یک چاه برسد، یعنی اینکه نور خورشید به صورت کاملا عمود به آسوان می تابد.

اراتوستن در چنین روزی درست هنگام ظهر که در آسوان سایه وجود ندارد در شهر اسکندریه سایه را اندازه گیری کرد، چاره ای نبود جز این که زمین را کروی درنظر بگیرد. چون سایه در اسکندریه نسبت به خط عمود هفت درجه بود، براساس اندازه گیری اراتوستن میان اسکندریه و آسوان 7 درجه فاصله بود. او با سفر میان دو شهر اسکندریه و آسوان فاصله آنها را 5000 استادیوم (واحد اندازه گیری در آن زمان «استادیوم» بود) اندازه گیری کرد. به این ترتیب هفت درجه از 360 درجه 5000 استادیوم اندازه گیری شده بود، پس محیط زمین براساس محاسبات اراتوستن 250000 استادیوم بود.

از آن‌جا که دانشمندان در مورد طول واقعی یک استادیوم یونانی اختلاف نظر دارند، غیر ممکن است بتوانیم دقت این اندازه گیری را تعیین کنیم. اما طبق بعضی از محاسبه‌ها گفته می شود خطای این اندازه گیری حدود 5 درصد است.

اراتوستن در ضمینه جغرافیا نیز کارهای مهمی انجام داده است. او آثاری از خود بجای گذاشته که برای جغرافیای ایران قدیم هم گرانبهاست. استرابون در کتاب ‌های خود نام او را بسیار آورده و گفته‌های او را سند دانسته است. اراتوستن نخستین نویسنده ٔخارجی است که نام ایران را یاد کرده است و قسمتی از ایران را آریانا نامیده است.

کارهای مهم دیگر اراتوستن عبارتند از :

1. پیدا کردن روش غربال کردن، راهی برای یافتن اعداد اوّل

2. احتمالاّ پیدا کردن فاصله ی زمین تا خورشید که امروزه واحد نجومی نامیده می شود.

3. او نقشه ای از ستارگان دارای 675 ستاره ترسیم کرد که هم اکنون در دست نیست.

4. نقشه ای از جهان شناخته شده برای یونانیان تا آن زمان؛ از جرایز بریتانیا تا سریلانکا و از دریای مازندران تا اتیوپی

5. نقشه ای از خطّ سیر نیل تا خارطوم

6. تقویمی با سال های پرشی؛ که اراتوستن در آن سعی کرد روزهای مختلف و اتّفاقات مختلف را در زمینه ی ادبیات و سیاست از زمان خود تا جنگ تروی حساب کند.

7. حساب فاصله ی زمین تا ماه

8. اندازه گیری شیب مدار زمین به دور خورشید با 7 درجه خطا

9. کارهایی در زمینه ی تئاتر و اخلاق

اراتوستن در سنین کهولت، نابینا شد و چون می‌دانست که بینایی اش باز نخواهد گشت، آنقدر از خوردن غذا امتناع کرد تا سرانجام در سال 194 قبل از میلاد از گرسنگی جان سپرد.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:34 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

پییر سیمون لاپلاس

 

پییر سیمون لاپلاس در بیست و سوم مارس 1749 در حوالی «پون لوک» فرانسه متولد شد. پدرش دهقان فقیری بود و از کودکی خودش اطلاعی در دست نیست. لاپلاس از جمله مؤثرترین دانشوران در طول تاریخ می باشد. او به محض اینکه ریاضیدان مشهوری شد و افتخاراتی کسب نمود، اصل و نسب خود را مخفی نگاه می داشت. مشهور است که لاپلاس برای ملاقات دالامبر ریاضی دان در یکی از روزهای سال 1770 به خانه او می رود و با وجود توضیح هایی که ارائه می دهد کمک قابل توجهی از طرف ریاضیدان بزرگ نسبت به او نمی شود. لاپلاس مأیوس نمی شود و نامه ای برای دالامبر می فرستد و در آن افکار خویش را درباره اصل مکانیک شرح می دهد. دالامبر به محض خواندن نامه، نویسنده را احضار می کند و به او می گوید چنانچه ملاحظه می کنید من به توصیه و سفارش ترتیب اثر نمی دهم، ولی شما برای شناساندن خود وسیله خوبی به دست آوردید، دالامبر فوراً لاپلاس را به سمت استاد مدرسه نظامی پاریس انتخاب می کند.

در مرحله اول لاپلاس نوشته هایی درباره مسائل حساب انتگرال، اخترشناسی، ریاضی، کیهان شناسی، نظریه بازیهای، بخت آزمایی و علیت تألیف کرد. در این دوره سازنده وی سبک و شهرت و موضع فلسفی و برخی شیوه های ریاضی خود را ساخته و پرداخته کرد و برنامه ای برای پژوهش در دو زمینه- احتمالات و مکانیک آسمانی- تنظیم نمود، که بقیه عمر را به کار ریاضی درباره آنها پرداخت.

در مرحله دوم در هر دو زمینه به نتایج  عمده رسید که به سبب آنها مشهور است و بعدها آنها را در رساله های بزرگ خود مکانیک سماوی (1799-1825) و نظریه تحلیلی احتمالات (1812) گنجانید. اطلاع از بخش اعظم این مسائل به وسیله شیوه های ریاضی ای صورت گرفت که او در آن زمان یا قبل از آن، به وجود آورد و ابداع کرده بود. مهمترین آنها عبارتند از توابع مولد، که از آن پس به نام وی خوانده شدند. بسط، که آن نیز در نظریه دترمینانها به نام وی گردید، تغییر مقادیر ثابت به منظور رسیدن به راه حلهای تقریبی در انتگرال گیری عبارتهای اخترشناسی و تابع گرانشی تعمیم یافته که بعدها با دخالت پواسون به صورت تابع پتانسیل برق و مغناطیس قرن نوزدهم در آمد. همچنین در طی همین دوره بود که لاپلاس به سومین حوزه علایقش- یعنی فیزیک که با همکاری لاووازیه در زمینه نظریه گرما بود، وارد گردید و تا حدودی در نتیجه آن همکاری بود که وی تبدیل به یکی از اعضای مؤثر حلقه درونی مجمع علمی شد.
اولین مسئله مورد توجه لاپلاس دنبال نمودن کار نیوتن بود، زیرا نیوتن قانون اصلی مکانیک آسمانی را یافته بود و لاپلاس می خواست این قانون را در مورد تمام اجسام منظومه شمسی به کار برد. لاپلاس شروع به تعیین قوانین مکانیک سیارات کرد تا نشان دهد که این اجسام مانند سایر اجسام تابع قوانین فیزیکی هستند. اولین موضوعی که لاپلاس نزد خود مطرح میکند موضوع ثبات دستگاه شمسی است که آیا به وضعی که داراست می ماند یا بالاخره ماه روی زمین سقوط می کند و سیارات بر جرم خورشید پرتاب شده و معدوم می گردند. نیوتن هم این سؤال را مطرح کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که باید گاهگاهی دست خداوند در کار بیاید و حرکات آنها را به جریان عادی برگرداند ولی لاپلاس گفت اگرچه وضع سیارات نسبت به خورشید تغییر می کند ولی این تغییرات تناوبی است.

لاپلاس تمام این اکتشافات را تحت عنوان «مکانیک آسمانی» منتشر ساخت ولی چون فهم مطالبش برای همه کس مقدور نبود لذا تصمیم گرفت کتابی دیگر بنویسد که مردم عادی هم از آن بهره مند گردند. این کتاب تحت عنوان «شرح دستگاههای جهانی» منتشر شد. لاپلاس علاوه بر نجوم و ریاضیات استادی عالیقدر در علم فیزیک بود و درباره لوله های موئین و انتشار امواج صوتی مطالعه فراوانی داشت. از مهمترین آثار لاپلاس «تئوری تحلیلی احتمالات» را که در سال 1812 نوشته است می توان نام برد. لاپلاس را که دانشمندی بی همتا میتوان گفت متأسفانه نسبت به تمام حکومتهایی که پی در پی عوض می شدند تملق می گفت و از آنها استفاده می کرد در مقابل ناپلئون تا زانو تعظیم می کرد و به همین علتها بود که از طرف امپراتور به مقامهای کنت- سناتور- ریاست مجلس سنا انتخاب شد با وجود اینها وقتی ناپلئون اسیر شد به او پشت کرد و به عزلش رأی داد و خود را در دامان لوئی هجدهم انداخت و از طرف او به سمت رئیس کمیته تجدید تشکیلات مدرسه پلی تکنیک و عضو مجلس اعیان انتخاب شد.

لاپلاس با تمام این اوصاف جوانان را تشویق و کمک می کرد به طوری که روزی یکی از اکتشافات جوان ناشناسی به نام «بیو» از طرف آکادمی مورد تمجید قرار گرفت، او را نزد خود خواند و معلوم گردید لاپلاس قبلاً این اکتشاف را مورد مطالعه قرار داده است. لاپلاس اواخر عمر را در «آرکوی» نزدیک پاریس در عمارت ییلاقی خود که نزدیک برتوله بود گذرانید. او روز پنجم مارس 1828 در هفتاد و هشت سالگی درگذشت در حالیکه آخرین حرف او این بود : «آنچه می دانیم ناچیز و آنچه نمی دانیم عظیم و وسیع است.»


چهارشنبه 29 دی 1389  3:34 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

اقلیدس

 

اقلیدس ریاضیدان یونانی در شهر اسکندریه مصر زندگی می کرد. او کتاب معروفش در زمینه هندسه را در این شهر بزرگ آموزشی نوشت. اصول هندسه کتاب درسی اقلیدس بود که بیش از 2000 سال مورد استفاده مداوم قرار گرفت. ژولیو سزار، آیزاک نیوتون، جرج واشنگتن و آلبرت انیشتین همگی هندسه مسطحه مقدماتی را بر اساس بخش اول کتاب اقلیدس فرا گرفتند.

اقلیدس این درک علمی را به وجود آورد که تنها گردآوری واقعیتها کافی نیست. به واقعیت ها باید نظم منطقی داد، آنها را خلاصه و نظام مند کرد تا اصولی کلی به دست آیند. اقلیدس با دقت سازمان کتاب خود را طراحی کرد در ابتدا او تمام دانسته های مربوط به موضوع را جمع آوری کرد. او تعدادی از تعریف و حقایق اساسی یا بدیهیات را معرفی کرد و بقیه کتاب را به طور منطقی مرتب و برهان های گمشده را پیدا کرد. اقلیدس نتایج هندسه خود را با استفاده از برهان های ریاضی بر مبنای بدیهیات و اصول موضوع یا فرضهایی که در ابتدای کتاب خود آورده است تکامل بخشید.

فرض پنجم اقلیدس اصل موضوع موازی بودن است. از نقطه ای خارج از یک خط تنها یک خط می توان موازی آن خط رسم کرد از اصل موضوع موازی بودن ثابت می شود که مجموع زاویه های داخلی هر مثلث برابر 180 درجه است. کارل گاوس ریاضیدان بزرگ این مشاهدات را قرنها بعد آزمایش کرد. او از تلسکوپهای قوی و تجهیزات نقشه برداری دقیق برای اندازگیری زاویه های مثلث با ضلع های چند کیلومتری استفاده کرد. با در نظر گرفتن خطای آزمایش مجموع زاویه های داخلی هر مثلث همانگونه که اقلیدس گفته بود برابر 180 درجه بود. تا امروز اصل موضوع موازی بودن صرفا یک فرض است. ریاضیدانانی از جمله گاوس فرض های دیگری را به منظور دیدن آنچه که روی می دهد جانشین کردند. اخترشناسان اعتقاد دارند که برخی از هندسه های نااقلیدسی می توانند کاربردهایی در جهان واقعی داشته باشند مثلا ریاضیات حاکم بر ستاره های نوترونی و سیاهچاله ها ممکن است نا اقلیدسی باشند.

مبانی هندسه مطالعه ای جامع در مورد هندسه مسطحه تناسب خواص اعداد و هندسه فضایی است. در این کتاب شناخته شده ترین دستاورد اقلیدس این است که ثابت کرده تعداد اعداد اول بینهایت است.

معروفترین نقل قول اقلیدس مربوط به گفته ای است که به بطلمیوس اول پادشاه مصر و لیبی اظهار شده است. به بطلمیوس پیشنهاد شده بود که هندسه را پیش اقلیدس بخواند، بطلمیوس پی برد که فهم قضایای هندسه برای او مشکل است از این رو از اقلیدس درخواست کرد که راه ساده تری برای آموزش انتخاب کند، اقلیدس سریعا پاسخ داد در هندسه راه شاهانه وجود ندارد.

از زندگی شخصی اقلیدس عملا چیزی شناخته شده نیست، احتمالا وی پیش از سفر به اسکندریه در آتن تحصیل کرده است. او مبانی هندسه را در یونان نوشت که پس از ترجمه متن عربی آن به زبان لاتینی به دست دانشمندان دوران رنسانس رسید.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:34 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

محمد بن حسن جهرودی طوسی

 

محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیر الدین طوسی در تاریخ 15 جمادی الاول سال 598 هجری قمری در طوس ولادت یافته است. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید.

طوسی یکی از سرشناس ترین و با نفوذترین چهره های تاریخ اسلامی است. علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت را نزد خالویش بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رسانید و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت. خواجه نصیر الدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر (یازدهم) نام نهاده اند. علامه حلی که یکی از شاگردان خواجه نصیر الدین طوسی می باشد درباره استادش چنین می نویسد : خواجه نصیر الدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت. او اشرف کسانی است که ما آنها را درک کرده ایم. خدا نورانی کند ضریح او را. در خدمت او الهیات، شفای ابن سینا و تذکره ای در هیئت را که از تألیفات خود آن بزرگوار است قرائت کردم. پس او را اجل مختوم دریافت و خدای روح او را مقدس کند.

نصیرالدین زمانی پیش از سال 611 در مقابل پیشروی مغولان به یکی از قلعه های ناصرالدین محتشم فرمانروای اسماعیلی پناه برد. این کار به وی امکان داد که برخی از آثار مهم اخلاقی، منطقی، فلسفی و ریاضی خود از جمله مشهورترین کتابش «اخلاق ناصری» را به رشته تحریر درآورد. وقتی که هولاکو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال 635 پایان داد، طوسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد که رصدخانه بزرگی در مراغه احداث کند، که شروع آن از سال 638 بود. برای کمک به رصد خانه علاوه بر کمکهای مالی دولت، اوقاف سراسر کشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود، که از عشر (یک دهم) آن جهت امر رصدخانه و خرید وسایل و اسباب و آلات و کتب استفاده می نمود. در نزدیکی رصد خانه کتابخانه بزرگی ساخته شده بود که در حدود چهارصد هزار جلد کتب نفیس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود که از بغداد و شام و بیروت و الجزیره بدست آورده بودند. در جوار رصدخانه یک سرای عالی برای خواجه و جماعت منجمین ساخته بودند و مدرسه علمیه ای جهت استفاده طلاب و دانشجویان. این کارها مدت 13 سال به طول انجامید تا اینکه ایلخان هلاکوی مغولی در سال 663 درگذشت. لیکن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود اجازه نداد که خللی در کار آنجا رخ دهد و کوشش بسیار نمود که آن رصد خانه و کتابخانه از بین نرود.
قسمت اعظم 150 رساله و نامه های طوسی به زبان عربی نوشته شده است. وسعت معلومات و نفوذ او با ابن سینا قابل قیاس است جز آنکه ابن سینا پزشک بهتری بود و طوسی ریاضیدان برتری.

از پنج کتابی که در زمینه منطق نوشته شده است اساس الاقتباس از همه مهمتر است. در ریاضیات تحریرهایی بر آثار آوتولوکوس، آرستاخوس، اقلیدس، آپولونیوس، ارشمیدس، هوپسیکلس، تئودوسیوس منلائوس و بطلمیوس نوشت. از جمله مهمترین آثار اصیل وی در حساب هندسه و مثلثات جوامع الحساب بالتخت و التراب، رساله الشافیه و اثر معروفش کتاب شکل القطاع است که به نوشته های رگیومونتانوس اثر گذارده است. معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی که در سال 650 نوشته شده می باشد و همچنین تذکره فی علم الهیئه است. کتاب تنسوق نامه و کتابهایی در زمینه اختربینی نیز نوشته است.

احتمالاً برجسته ترین کار طوسی در ریاضیات در زمینه مثلثات بوده است در کشف القناع عن اسرار شکل القطاع، وی نخستین کسی بود که مثلثات را بدون توسل به قضیه منلائوس یا نجوم توسعه بخشید و هم او بود که برای نخستین بار قضیه جیوب را، که رویداد برجسته ای در تاریخ ریاضیات است به روشنی بیان کرد. در نجوم تذکره فی علم الهیئه وی شاید کاملترین نقد بر نجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حرکات سیارات است که در نجوم قرون وسطی نوشته شده است. این کتاب به احتمال زیاد از راه نوشته های منجمان بیزانسی به کوپرنیک اثر گذاشته است و همراه با کار شاگردان طوسی متضمن تمام تازه های نجومی کوپرنیکی است به استثنای فرضیه خورشید مرکزی آن.

نصیر الدین طوسی با اینکه سرو کارش بیشتر در سیاست و اجتماع بوده روشن ترین راه را که برای رسیدن به جهان جاودانی نشان می دهد دیانت است. اگرچه در تمام نوشته های خود دم از استقلال و معرفت می زند اما آشکارا می گوید دانش تنها از ایمان و دین حاصل می شود و حقیقت دانش را دین میداند که تسلی بخش جانها و روان بخش کالبدهای افسرده است. طوسی بیشتر به عنوان منجم معروف است و رصدخانه وی یک مؤسسه علمی در تاریخ علم به شمار می رود. کتاب تنسوق نامه او از لحاظ موضوع فقط در مقایسه با مشابهش یعنی کتاب بیرونی (کتاب الجماهر فی معرفت الجواهر) در درجه دوم اهمیت قرار دارد.

طوسی یکی از پیشروترین فلاسفه اسلامی است که تعیمات مشّائی ابن سینا را پس از آن که در طول دو سده در محاق «کلام» قرار گرفته بودند احیاء کرد. او مظهر نخستین مرحله ترکیب تدریجی مکتبهای مشّائی و اشراقی است. اخلاق ناصری وی رایج ترین کتاب اخلاقی بین مسلمانان هند و ایران بوده است. تجرید العقاید او در کلام مبنای الهیات اصولی شیعه دوازده امامی است. طوسی احتمالاً بیش از هر فرد دیگر مایه احیای علوم اسلامی بوده است. گروهی خواجه را برهم زننده وحدت دو ملت عربی و اسلامی می پندارند و می گویند به دست او وحدت عربی در آن زمان پاشیده شد. در حقیقت خواجه در این باب گناهی نداشت و اگر لیاقت خواجه پس از آن همه وقایع و خونریزی به داد مسلمانان نرسیده بود جهان اسلامی امروز چه وضعیتی داشت؟

در سال 672 هجری قمری نصیر الدین طوسی با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت که بقایای کتابهای تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه بازگرداند اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در کاظمین نزدیک بغداد دار فانی را وداع گفت. نصیر الدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هر شهری که پاگذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخت و در آن دوره تاریک وجود چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز بود.



چهارشنبه 29 دی 1389  3:34 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

اوگستن کوشی

 

اوگستن کوشی در بیست و یکم اوت سال 1789 در پاریس متولد شد. پدرش مردی مقدس و مادرش زنی با تقوا بود. کوشی نزد پدر تعلیم دید. پدری که مقامهای اداری بالایی را برعهده داشت، از جمله نخستین منشی مجلس سنا بود. خانواده کوشی در «آرکوی» در همسایگی لاپلاس و برتوله زندگی می کردند. در سال 1800 که پدرش به سمت منشی مجلس سنا انتخاب شد، اوگستن کوچک و فعال را همراه خود به آنجا برد. لاگرانژ متوجه استعداد او گردیده بود و به دوست خود لاپلاس گفته بود : او روزی ریاضی دان بزرگی خواهد شد و همگی ما را خواهد گرفت. طولی نکشید که کوشی در پانزده سالگی جایزه بزرگ امپراطور را در ادبیات قدیم برد. کوشی در سال 1805 به تحصیل در مدرسه پلی تکنیک و در سال 1807 در مدرسه پلها و راهها پرداخت و در همان سال با مقام شاگرد اولی فارغ التحصیل شد.
در سال 1813 به پاریس برگشت و در سال 1815 موافقت کرد که (از طریق انتصاب) جای گاسپار مونژ جمهوری خواه و طرفدار بناپارت را که اخراج شده بود بگیرد. از سال 1814 در مدرسه پلی تکنیک تدریس کرد و کرسیهای دیگری را در دانشکده علوم و کولژ دوفرانس تصدی نمود. در سال 1817 و در سن 28 سالگی با آلوئیز دوبور، دختر (یا نوه) ناشر اکثر آثارش ازدواج کرد. پس از انقلاب در ژوئیه سال 1830 او نه تنها از یاد کردن سوگند وفاداری که معنایش از دست دادن کرسی استادی بود- سرپیچید بلکه جلای وطن کرد و معلوم نیست که چرا این کار را کرد.

کوشی از سال 1820 تا 1830 تئوری توابع یک متغیر موهومی را بنا نهاد و همین تئوری است که امروزه بزرگترین عنوان افتخار او محسوب می شود. کوشی که کاتولیک مؤمنی بود نقش عمده ای در مؤسسات خیریه کلیسایی به عهده گرفت. شهرت او شهرت فردی متعصب، خودخواه و تنگ نظر بوده است. آبل او را دیوانه، بینهایت کاتولیک و متعصب می نامید. کوشی بر ریاضیات تسلط نیافت بلکه ریاضیات بر او مسلط شد. هرگاه فکری به ذهنش خطور می کرد نمی توانست برای نشر آن لحظه ای انتظار بکشد پیش از آن که ماهنامه «گزارشها» به وجود آید او مجله ای خصوصی به نام تمرینهای ریاضی بنیاد نهاد که دوازده شماره یک سال آن را خود او با نامحتملترین موضوعات و نظم پر کرده بود. در کمتر از بیست سال ماهنامه گزارشها 589 یادداشت از او منتشر کرد و بسیاری از نوشته های دیگر به چاپ نرسید.

روی هم رفته او دست کم هفت کتاب و 800 مقاله انتشار داد. در نقل قول ازدیگران دقیقتر از همه ریاضیدانان روزگار خود بود. بیشتر آثار او حکایت از شتابزدگی دارند اما نامرتب یا شلخته وار نوشته نشده اند. کوشی شانزده مفهوم و قضیه فقط در مبحث کشسانی دارد، یعنی تعداد مفاهیم و قضایای او ازتعدادی که نام ریاضیدانان دیگر را بر خود دارند بیشتر است،و همه آنها در شکل نهایی خود ساده و بنیادینند. کتاب درسی وی به نام «دوره تحلیل ریاضی» که در سال 1821 منتشر شد و تأثیر نیرومندی بر معاصرانش گذاشت.

وی معیارهای همگرایی را کشف و بیان نمود و علامت حد را به کار برد. قضیه لاگرانژ و قضیه باقیمانده خود را به اثبات رسانید، نخست از راه انتگرال و سپس به وسیله «قضیه مقدار میانگین» که اندکی از حساب انتگرال کنار رفته بود. در کتاب پرآوازه او به نام «حساب حدها» (1831-1832) مسائل مربوط به همگرایی به مسائل مربوط به رشته های هندسی تحویل داده شده اند. وی مفهومی را که ما از تداوم یا پیوستگی داریم اختراع کرد. کوشی بر خلاف گائوس که اکتشافات خود را پنهان می داشت تمام اکتشافات خود را به آکادمی فرستاد. وی کسی بود که موفق شد اکتشافات گائوس را دو مرتبه کشف نماید. کتاب او به نام «نوشته ای درباره انتگرالهای معین که بین دو حد موهومی گرفته شده اند» و در سال 1825 منتشر شد گام بلندی بود به سوی آنچه اکنون قضیه انتگرال کوشی نامیده می شود. او انتگرالها را در مسیرهای اختیاری در میدان مختلط تعریف کرد و از طریق معادله های دیفرانسیل کوشی- ریمان به وسیله حساب تغییرات این واقعیت را استنتاج نمود که در میدانی از مرتبه F(z) چنین انتگرالی فقط به نقطه های پایان مسیر بستگی دارد. محصول کار او «قضیه باقیمانده» در مورد قطبها بود که به وسیله پ. آ. لوران بسط یافت.

کوشی برای امتحان همگرایی رشته توانی خاص برای تابعهای ضمنی که به رشته مکانیک آسمانی لاگرانژ موسوم بود، در سال 1827 روشی ابداع کرد. او از طریق این کار فرمول انتگرال خود را از قضیه انتگرال خود استنتاج نمود. در سال 1846 مسیرهای انتگرال گیری بسته اختیاری را شناسانید و قضیه انتگرال خود را بوسیله آنچه امروزه فرمول گرین نامیده می شود به اثبات رسانید. کوشی در سال 1822 ابزار اساسی ریاضی، نظریه کشسانی را به وجود آورد (چیزی که عده ای آن را بزرگترین دستاورد او به شمار می آورند) او معادله خود درباره تعادل صفحه کشسان را برپایه نیرویی واحد یعنی «کشش یا فشار» استوار کرد. «نیرویی با همان ماهیت فشار ئیدرودینامیک... از سوی یک مایع بر سطح جسم جامد ... که از لحاظ اندازه و جهت ناشی از فشارها یا کششهایی بود که بر سه صفحه دو به دو عمود بر هم اعمال می شد» .

خدمات فراوان کوشی به مکانیک آسمانی مشتمل بودند بر اثبات این امر که رشته هایی نامتناهی که اخترشناسان به کار می بردند در یک جا به هم وصل می شوند. او کار بسیار مفصلی درباره رشته ها کرد بخصوص برای حل معادله کپلر و بسطهایی از تابع مربوط به آشفتگی. مشهورترین خدمت او به اخترشناسی در سال 1845 بررسی او راجع به محاسبه پرزحمت لووریه در مورد نابرابری بزرگ در حرکت متوسط پالاس (یکی از سیارکهای منظومه شمسی) به وسیله روشی بسیار ساده تر می باشد.

اوگوستن کوشی پس از این اکتشافات بسیار مهم در ریاضی و فیزیک و مکانیک آسمانی سرانجام در بیست و سوم مه سال 1857 در سن شصت و هشت سالگی و در نزدیکی پاریس وفات یافت.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:35 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

جیمز جوزف سیلوستر

 

جیمز جوزف سیلوستر در سال 1814 در لندن به دنیا آمد. در سال 1831 وارد کالج سنت جیمز کمبریج شد. از سال 1838 تا 1840 به عنوان استاد فلسفه طبیعی(فیزیک) در دانشگاه لندن به خدمت پرداخت و سپس در سال 1841 ، سمت استادی ریاضیات در دانشگاه ویرجینیا در آمریکا را پذیرفت و این پست را چند ماه بعد به دلیل آنکه وارد نزاعی با دو تن از دانشجویانش شد، ترک گفت. وی پس از بازگشت به انگلستان ، در سال 1846 همکاری خود را با آرتور کیلی شروع کرد.

از سال 1855 تا 1870، سیلوستر استاد ریاضیات آکادمی سلطنتی نظامی در وولویچ شد. در سال 1876 وی به عنوان استاد ریاضیات در دانشگاه هاپکینز در شهر بالتیمور به آمریکا بازگشت و هفت سال خوش و بسیار پرثمر را در آنجا به سر برد و در سال 1878 موسس و سردبیر " مجله آمریکایی ریاضی" شد. هنگام خدمت در دانشگاه جان هاپکینز، کیلی را برای ایراد سلسله دروسی درباره ی توابع آبلی به دانشگاه دعوت کرد، و خود او هم در کلاسهای درس وی حضور یافت. در سال 1884 کرسی ساویلی هندسه را در دانشگاه آکسفورد پذیرفت. وی سرانجام در 1897 ، در هشتاد و سه سالگی در لندن درگذشت.

اولین مقاله های ریاضی سیلوستر در نظریه ی نوری فرنل و قضیه استورم بود. سپس به تشویق کیلی به نوشتن مقالات مهمی در جبر جدید پرداخت. وی مقالاتی در نظریه حذف، نظریه تبدیل، صورتهای کانونی، دترمینانها، حساب صورتها، نظریه افراز، نظریه پایاها، روش چبیشف در خصوص تعداد اعداد اول در حدود معین، مقادیر ویژه ماتریسها، نظریه معادلات، جبر چندگانیها، نظریه اعداد ، ماشینهای مفصلی، نظریه احتمالات و عکس سازه ها نوشت.

وی سهم زیادی در واژه شناسی ریاضی داشت و آنقدر واژه ریاضی نو ساخت که او را «حضرت آدم ریاضیات» نامیده اند .


چهارشنبه 29 دی 1389  3:45 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

ابوالوفای بوزجانی

 

محمّد بن محمّد بن یحیی بن اسماعیل بن عباس، معروف به ابوالوفای بوزجانی، ریاضی‌دان و اخترشناس سده‌ی چهارم هجری قمری در اول رمضان 328 در بوزجان (تربت جام امروزی)، در مرز خراسان و افغانستان زاده شد. مقدمات ریاضیات زمان را، همان‌جا، نزد دایی و عمویش فرا گرفت. در سن 20 سالگی به بغداد رفت و نزد اساتید مختلفی به تحصیل خود ادامه داد. وی پس از مدتی به یکی از دانشمندان مشهور زمان خود تبدیل شد و با دانشمندان هم ‌عصر خود، مکاتبات علمی داشت. به عنوان مثال : وقتی ابوریحان در خوارزم بود، برای رصد همزمان گرفتگی ماه، با بوزجانی که در بغداد بود، قرار گذاشتند تا نتیجه‌ی دو رصد که در دو نقطه‌ی مختلف انجام می گرفت را با هم مقایسه کنند. ابوالوفا بر بسیاری از آثار پیشینیان (ایرانی و یونانی) مثل "مقدمات" اقلیدس، "جبر و مقابله" خوارزمی، "جبر" دیوفانت، "مجسطی" بطلمیوس و غیره تفسیر نوشت. خود نیز ابتکارات و نوآوری‌های بسیاری در هندسه و مثلثات دارد. سرانجام وی در سوم رجب 388 در بغداد درگذشت.
آن چه که در آثار ابوالوفا جلب توجه می‌کند توجه خاص او به کاربرد آثارش است. به طور مثال وی در کتاب حساب عملی خود، دو بخش اول را به بحث‌های نظری اختصاص می‌دهد و سپس، از بخش سوم تا هفتم، تلفیقی از ریاضیات نظری و کاربردی را مطرح می‌کند. دو کتاب دیگر بوزجانی به نام های : "آن چه از علم حساب مورد نیاز کاتبان و حسابگران است" و "آن چه از اعمال هندسی مورد نیاز صنعتگران است"، نمونه‌های مشخصی از نوع کاربردی ریاضیات این دوره است. بوزجانی در کتاب اعمال هندسی خود به شکل‌های فضایی هم می پردازد و به خصوص درباره‌ی رسم شکل روی کره و ساختن چند وجهی‌های منتظم و نیمه‌منتظم، مسأله‌های متعددی را حل می‌کند. در ضمن شکل‌های زینتی هندسی را هم که در گل‌دوزی، قالی‌بافی و کاشی‌کاری، کاربرد دارند، فراموش نمی‌کند.
جرج سارتن (مورخ مشهور نیمه ی دوم سده‌ی دهم میلادی (نیمه‌ی دوم سده‌ی چهارم قمری را "عصر ابوالوفا" می‌نامد. در این دوره، اروپا دچار پراکندگی، کشمکش و زد و خوردهای قومی بود. اروپایی که نظام ارباب رعیتی از یک طرف و تسلط آموز‌ش‌های کلیسا از طرف دیگر، راه را بر هرگونه پیشرفت دانش بسته بود.
در شرق، حکومت خلیفه ی بغداد دچار ضعف و تزلزل شده بود و مردم در فقر و نگرانی به سر می بردند.چین،هند و ژاپن نیز در رکود علمی بودند. در چنین شرایطی، در ایران وضع به گونه‌ای دیگر بود. در زمان تولد ابوالوفا، سامانیان بر خراسان تسلط داشتند که به زبان و ادب فارسی و سنت‌های ایرانی علاقمند بودند. به جز این، سامانیان نسبت به مذاهب دیگر سخت گیر نبودند و این، زمینه را برای آرامش دانشمندان و رونق گرفتن دانش فراهم آورد. در این دوره، تعداد دکان‌های کتاب‌فروشی افزایش یافت، کتابخانه‌های بزرگی ساخته شدند و مدرسه‌هایی برای تعلیم دانش پدید آمدند. در این دوره دانشمندان بزرگی نظیر : ابوریحان بیرونی و ابن‌سینا می‌زیسته‌اند. ریاضی‌دانان ایرانی در این دوره، تنها مترجمان و مفسران ریاضیات یونانی نبودند، بلکه خود یک دوره‌ی کامل از تکامل ریاضیات را شکل دادند.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:45 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

نیلس آبل

 

نیلس آبل یکی از پیشروترین ریاضیدانان قرن نوزدهم و احتمالا بزرگترین نابغه برخاسته از کشورهای اسکاندیناوی است. آبل همراه با معاصرانش، گاوس و کوشی یکی از پیشگامان ابداع ریاضیات نوین بوده است. که مشخصه آن تاکید بر اثبات دقیق است. زندگی اش آمیزه تندی بود از خوشبینی شوخ طبعانه درهنگامی که تحت فشار فقر و گمنامی قرارداشت. درقبال دستاوردهای درخشان برجسته فراوانش درایام جوانی، متواضع بود و دررویارویی با مرگی زودرس به آرامی تسلیم شد.

آبل یکی از شش فرزند کشیش فقیری دریکی از روستاهای نروژ بود. بیش از شانزده سال نداشت که استعداد عظیمش آشکار شد و مورد تشویق یکی از معلمینش قرار گرفت. و چیزی نگذشت که به خواندن و فهمیدن کارهای نیوتن، اویلر، لاگرانژ پرداخت. وی به عنوان تفسیری درمورد این تجربه، نکته زیر را بعدها دریکی از یادداشتهای ریاضی اش  نوشت که «به نظر من اگر کسی بخواهد در ریاضی پیشرفت کند، باید به مطالعه آثار اساتید و نه شاگردان بپردازد.»

هجده سال بیشتر نداشت که پدرش مرد و خانواده را درتنگدستی به جا گذاشت. آنها با کمک دوستان و همسایگان امرار معاش می کردند و با کمک مالی چند تن از استادان، این پسر توانست در سال 1821 به طریقی وارد دانشگاه اسلو شود. نخستین پژوهش های او، که شامل حل مسئله کلاسیک منحنی همزمان به وسیله معادله انتگرالی بود درسال 1823 منتشر شد، اولین جواب معادله ای از این نوع بود و راهگشایی برای پیشرفت وسیع معادلات انتگرالی دراواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شد.

در رشد علمی آبل بزودی از نروژ فراتر رفته و تصمیم به دیدار از فرانسه و آلمان گرفت. با حمایت دوستان و استادانش تقاضایی به دولت داد، که پس از تشریفات و تاخیرات متعارف، بورسی برای یک مسافرت طولانی علمی در قاره اروپا دریافت کرد. سال اول مسافرت خود به خارج را بیشتر در برلین گذراند ودر آنجا با ریاضیدان آماتور و جوان و پرشوری به نام آگوست کرل که بعدها دوست نزدیک مشاور و حامی او شد، آشنا گردید. درمقابل آبل، کرل را به انتشار مجله مشهورش به نام مجله ریاضیات محض و کاربردی برانگیخت. این اولین مجله ادواری جهان بود که کلا به پژوهش های ریاضی اختصاصی داشت. در برلین آبل تحت تاثیر مکتب فکری جدیدی قرار گرفت که توسط گاوس وکوشی رهبری می شد و بیشتر تاکیدش براستنتاج دقیق بود تا بر محاسبه مشروح.

در آن زمان بجز کار عظیم گاوس روی سریها ی فوق هندسی کمتر اثباتی در آنالیز بود که امروزه نیز معتبر به شمار می آید. همان طور که آبل درنامه ای به یکی از دوستانش تشریح می کند اگر ساده ترین حالات را کنار بگذاریم درتمام ریاضیات حتی یک سری بینهایت هم نمی توان یافت که مجموع آن دقیقا تعیین شده باشد.

آبل جزوه مربوط به معادلات درجه پنجم خود را به امید آنکه به مثابه یک جواز عبور علمی به کار رود برای گاوس به گوتین فرستاد. ولی گاوس به دلیلی که روشن نیست بدون آنکه به آن حتی نظری بیاندازد آنرا کنار گذاشت، زیرا سی سال بعد پس از مرگش آن را سر بسته دربین اوراقش یافتند. با تاسف برای هردو نفر، آبل احساس کرد که درمورد او کار شکنی شده است و تصمیم گرفت بدون ملاقات با گاوس به پاریس برود.

درپاریس با کوشی، لوژاندر و دیگران ملاقات کرد، ولی این ملاقاتها سرسری بود و او آن طور که می بایست شناخته نشد. وی درآن زمان چندین مقاله مهم درمجله کرل منتشر کرده بود، ولی فرانسویان کمتر از وجود این مجله ادواری مطلع بودند و آبل خجالتی تر از آن بود که با افراد تازه آشنا راجع به کارهای خود صحبت کند. آبل انتظار داشت در بازگشت به استادی دانشگاه منصوب شود ولی باز هم آرزوهایش نقش برآب شد. با تدریس خصوصی به امرار معاش پرداخت و مدت کوتاهی نیز به عنوان معلم کمکی دریک موسسه گمارده شد. دراین دوران یکسره مشغول کار بود و اغلب اوقات روی نظریه توابع بیضوی که آن را به عنوان عکس انتگرالهای بیضوی کشف کرده بود کار می کرد. این نظریه بسرعت جای خود را به عنوان یکی از رشته های اصلی آنالیز قرن نوزدهم، با کاربردهای فراوانی باز کرد.

دراین اثنا آوازه شهرت آبل به همه مراکز ریاضی اروپا رسید و درردیف بزرگان ریاضی جهان قرار گرفت. ولی وی به علت گوشه گیریش از این ماجرا بی خبر ماند. در اوایل سال 1829 مرض سلی که طی مسافرت به آن مبتلا شده بود چنان پیشروی کرد که او را از کار کردن باز داشت و در بهار همان سال آبل در سن بیست و شش سالگی درگذشت. کمی پس از مرگش کرل دریاد نامه ای به طعنه نوشت که تلاشهای آبل موفقیت آمیز بوده است و آبل باید به کرسی ریاضی دانشگاه برلین منصوب شود.

کرل درمجله خود آبل را چنین می ستاید : «تمام آثار وی حاوی نشانه هایی از نبوغ و قدرت فکری حیرت انگیز است. می توان گفت که او می توانست با قدرتی مقاومت ناپذیر از همه موانع بگذرد و به عمق مسئله نفوذ کند. وجه تمایز او خلوص و نجابت ذاتی وی و نیز تواضع کم نظیری بود که ارزش او را به میزان نبوغ غیر عادیش با لا می برد.»

ولی ریاضیدانان برای یادآوری مردان بزرگ ریاضی روش های مختص به خود دارند و با گفتن معادله انتگرالی آبل، انتگرالها وتوابع آبل، گروههای آبلی، سری آبل، فرمول مجموع جزئی آبل، قضیه حدآبل درنظریه سریهای توانی، و جمع پذیری آبلی از او یاد می کنند. کمتر کسی است که اسمش به این همه موضوع و قضیه در ریاضیات نوین پیوند خورده باشد و آنچه وی دردوران یک زندگی عادی می توانست انجام دهد مافوق تصور است.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:45 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

هشترودی

 

شرح حال بزرگ مردی که نگاه تیز بین او فراسوی هر پرده مات و کدری را در می‌یافت و وقتی به دنیا می‌نگریست به قدری آن را خوب می‌شناخت که درک نوع نگاه او به دنیا به بررسی بسیار نیاز دارد. در سال هزار و دویست و هشتاد و شش خورشیدی در شهر تبریز در خانواده‌ای فرهیخته کودکی به دنیا آمد که او را محسن نام نهادند، پدرش همچون اکثر آذریها مردی بود کوشا و با همت که چهارده سال در نجف اشرف تحصیل کرده بود. یک روحانی وارسته و پرهیزگار که چون از نجف به تبریز برگشت اشراف و اعیان شهر برای او هدیه‌های بسیار فرستادند و او که انسانی وارسته بود تمام هدیه‌ها را پس فرستاد حتی هدیه صولت السلطنه را. و با این شیوه به آنان فهماند که وابستگی به یک طبقه و دلسوزی برای طبقه دیگر باهم منافات دارد، این بود که در کنار ستارخان سردار ملی به مبارزه پرداخت و در دور اول و دوم به نمایندگی مردم تبریز به مجلس شورا رفت. او مرد پارسا و سخت کوشی بود که از مال دنیا چیزی نیندوخت و همواره سعی می‌کرد چهار فرزند پسرش را پارسا و سخت کوش و دانش دوست بار آورد و در این امر نیز موفق شد به گونه‌ای که هر چهار فرزندش به نحوی در زمینه کاری خود موفق بودند.
چهل روز که از حضور محسن در خانواده آنان گذشت خانواده هشترودی به تهران نقل مکان کرد. محسن هشترودی تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس سیروس و اقدسیه گذراند. وی مرد بسیار سخت کوشی بود و از کلاس هفتم بدون معلم به فراگیری زبان فرانسه همت گماشت و در آن خصوص چنان پیشرفت کرد که خیلی زود شروع به خواندن کتابهای فرانسوی نمود. محسن از کلاس هشتم به مدرسه دارالفنون رفت و چون سطح مدرسه دارالفنون از بقیه مدارس بالاتر بود، بطور معمول هر دانش آموز تازه واردی را در کلاسهای مختلف می‌سنجیدند. به همین دلیل معلم هندسه از او خواست قضیه‌ای را ثابت کند آن روز هیچ کس نمی‌دانست که روزی همین دانش آموز یکی از ریاضیدانهای بزرگ دنیا خواهد شد.
محسن در آنروز معلم هندسه را مات و مبهوت نمود و معلم در شگفت شد که او چگونه این قضیه را بدون استفاده از راههای مطرح شده در کتاب ثابت نموده است؟ از او پرسید این راه را از کجا آموخته ای؟ و دور ازذهن نبود که محسن هشترودی با این همه کلنجار رفتن با کتابها این راه را خودش ابداع کرده باشد. دیری نپایید که از پرتو آوازه نام او در مدرسه نام دیگر شاگردان برجسته مدرسه کم رنگ شد و محسن هشترودی کانون توجه معلمان و شاگردان مدرسه شد. پروفسور هشترودی دوران دبیرستان را که به پایان رساند. تحصیل در رشته پزشکی را آغاز نمود، پس از مدتی تحصیل در این رشته آن را رها کرد و به فرانسه رفت تا در رشته مهندسی مکانیک تحصیل نماید، اما این رشته نیز با ذوق او موافق نبود. این بود که به تهران برگشت و در دارلمعلمین عالی به تحصیل در رشته ریاضی مشغول شد.
ریاضی با روح ذوق پروفسور هشترودی موافق بود و او باعشق تمام به تحصیل پرداخت. پس ازدریافت درجه لیسانس به فرانسه رفت و در دانشکده علوم پاریس مشغول به تحصیل در رشته ریاضی شد و سپس به دانشگاه سوربن رفت و در آن دانشگاه تحصیلات خود را در دوره دکتری ریاضی به پایان رساند. پروفسور هشترودی در سال هزار و سیصد و پانزده خورشیدی در سن بیست و نه سالگی به ایران بازگشت و با سمت دانشیاری در دانشکده علوم و دانشسرای عالی مشغول به تدریس شد و پس از پنج سال به درجه استادی رسید.
وی نیز چون همه انسانها از محیط و افراد پیرامون خود تأثیر پذیرفته بود، اما چند فرد به گفته خود او بیش از همه بر وی تأثیر گذاشتند. در درجه اول برادر بزرگترش محمد ضیا هشترودی که دکتر هشترودی بنیان تعلیم خود را از او می‌دانست. محمد ضیا مردی خود ساخته بود تا کلاس یازده در دارالفنون خواند و چون معلومات او بیش از حد کلاس و گاهی بیش از سواد معلمان بود مرتب بر معلمان خرده می‌گرفت. سرانجام او را از مدرسه اخراج کردند، وی در شهرهای مختلف به معلمی پرداخت و تا پایان عمر معلم بود. زبان فرانسه را بسیار خوب فرا گرفته بود به گونه‌ای که فرانسویان تحصیل کرده را شگفت زده می‌کرد. زبان عربی را نیز خوب می‌دانست و مطبوعات عربی و ادبیات آن زمان را مطالعه می‌کرد، ریاضیات را در حد عالی می‌دانست و این همه را خود آموخته بود.
به ادبیات فارسی عشق می‌ورزید و خط خوبی داشت. شبانه روز مطالعه می‌کرد و این عادت تا پایان عمر با او بود. می‌بینیم که خطوط اصلی سیمای فرهنگی دکتر محسن هشترودی نیزهمین موارد بود. از برادر که بگذریم استادانی که بر دکتر هشترودی تأثیر فراوان گذاشته‌اند غلامحسین رهنما، عبدالعظیم قریب ،دکتر سیاسی والی کارتان فرانسوی بنیانگذار ریاضیات جدید را می‌توان نام برد.
پروفسور هشترودی نیز همچون پدرش انسانی وارسته بود وارسته و آزاد از بسیاری قید و بندهای دست و پا گیر ، قید و بندهایی که درصد بسیار زیادی از توان افراد را به خود اختصاص می‌دهد و همین امر یکی از رموز موفقیت او بود. بیشتر پول و وقتش را صرف مطالعه می‌کرد و مطالعه او هیچگاه به یک زمینه خاص محدود نمی‌شد. علاوه بر ریاضی در ادبیات و بسیاری زمینه‌های دیگرنیز مطالعه داشت. هر شبانه روز سه تا چهار ساعت می‌خوابید و بقیه وقتش را صرف مطالعه و کارهای اجتمای و فرهنگی می‌کرد. استاد هشترودی پا به پای تدریس در دانشگاه در سال هزار و سیصد و بیست و یک خورشیدی رئیس فرهنگ تهران ، در سال هزار و سیصد و سی خورشیدی رئیس دانشکده علوم تهران شد.
روش خاص پروفسور هشترودی در هنگام کار بر روی یک موضوع توجه عمیق و تمرکز کامل بر روی آن بود او وقتی به یک موضوع خاص می پرداخت تمام ذهن و حواسش را برروی آن متمرکز می کرد به گونه ای که درهنگام کار وقتی او را صدا می‌زدند متوجه نمی‌شد و بعد از چند بار صدا زدن برای چند لحظه‌ای به طرف صدا خیره می‌شد. درست شبیه فردی که از خوابی عمیق برخاسته باشد. از دیگر ویژگیهای او در هنگام کار دست کشیدن از بقیه کارها و اختصاص دادن تمام توان خود به یک کار واحد بود. نقل است از همسر وی رباب هشترودی که وقتی کاری را شروع می‌کرد تا به نتیجه دلخواه دست نیافته بود از خواب و خوراک خبری نبود و گاهی اوقات حتی چند وعده پشت سر هم غذا نمی‌خورد. از دیگر ویژگیهای برجسته وی نگاه تیز بین او بوده است، نگاه وی چنان تیز و متمرکز بود که همگان را به حیرت وا می‌داشت.
از دیگر صفات و ویژگیهای پروفسور هشترودی حافظه بسیار قوی او بود، حافظه یک دارایی خدادادی است اما استفاده بهینه از آن به خود شخص بر می‌گردد. پروفسور هشترودی هیچگاه از حافظه‌اش برای مسایل پیش پا افتاده استفاده نمی‌کرد، تنها موضوعاتی را به خاطر می‌سپرد که ارزش به خاطر سپاری را داشته باشند. این ویژگی در اکثر دانشمندان وجود دارد، یعنی توجه به آنچه ارزش توجه کردن داشته باشد و بی‌توجهی نسبت به سایر امور ، از این روست که مرم عادی بعضی وقتها دانشمندان را به حواس پرتی متهم می‌کنند.
نظم ویژگی دیگری است که نزد پروفسور جایگاه خاص خودش را داشت به ویژه نظم وی برای حضور در کلاسهای درس. از آنجایی که او به تدریس عشق می‌رزید نظم وی برای حضور در کلاسها چنان بود که هیچگاه دیده نشد که پروفسور دیر به کلاس درس برود و در این امر بی نظمی کند، اما در پایان دادن به کلاس درس قایل به نظم نبود. کلاسهای او گاهی اوقات سه تا چهار ساعت بیش از زمان قانونی طول می‌کشید. وی در ارج گذاشتن به دبیران و آموزگاران نیز چنان بود که این موضوع را می‌توان جزو ویژگیهای او دانست و در همین راستا توجه او به انسان و همه مردم مثال زدنی است او به انسان و استقلال آن مهر می‌ورزید چنان که معتقد بود:
اگر قرار باشد سر رشته دانش و فن در دست زورمندانی باشد که آن را ضد انسانها بکار گیرند چه بهتر که تمدنی در کار نباشد و بر همان حالت انسانهای نخستین زندگی کنیم. یک دانشمند هنگامی می‌تواند بر مراد دل خود زندگی کند که استقلال داشته باشد. نازک دلی ، داشتن احساس پاک و لطیف و حساسیت او نسبت به ظلم و ستم از دیگر ویژگیهای او بودند. پروفسور هشترودی چنانچه نشانی از ستم می‌یافت بی درنگ واکنش نشان می‌داد، حتی اگر در کوچه و خیابان مادری کودکش را تنبیه می‌کرد با بانگ و فریاد آن مادر را از این عمل زشت باز می‌داشت. نقل است روزی در حین تدریس پروفسور هشترودی متوجه کفشهای پاره پاره دانشجویی شد و نتوانست به درس دادن ادامه دهد، کلاس را ترک کرد بعد آن دانشجو را خواست و چون از تهیدستی بی حد او خبر دار شد از حقوق خود برای او مستمری در نظر گرفت.
پروفسور هشترودی مطرح کننده یوفوها و کسی که به شوروی سابق کمک کرد زمانی که سفینه یوری گاگارین داشت از مسیر منحرف می‌شد. سفینه با محاسبات پروفسور به مسیر خود باز گشت. این دانشمند بزرگ بیش از صد مدال جهانی دارد. بطور خلاصه می‌توان ویژگیهای پروفسور هشترودی که از عوامل اصلی موفقیت او بودن را چنین فهرست نمود:
*
وارستگی و ساده زیستی که از پدر خود به ارث برده بود.
*
سخت کوشی و تلاش مستمر.
*
توجه به ذوق و استعداد خود در انتخاب رشته تحصیلی.
*
توجه و تمرکز عمیق بر روی موضوع مورد نظرخود و بی توجهی نسبت به موضوعات باز دارنده.
*
حافظه قوی و استفاده بهینه از آن.
*
نظم در کارهایی که می‌پذیرفت.
*
ارج گذاشتن به انسان در کل و توجه خاص به معلمان و جوانان ، نازک دلی و احساسی پاک و لطیف داشتن.
پروفسور هشترودی همواره بر این اعتقاد بود که با شکوفا کردن استعدادها و جهت دهی صحیح به آنها می‌توان از لحاظ علمی جایگاه شایسته‌ای در دنیا بدست آورد. او همواره در تلاش بود تا مسئولین را متقاعد کند که پژوهشگاه بزرگی در ایران تأسیس کنند تا تمامی استعدادها در آن گرد آیند و در جهت شکوفا نمودن جامعه تلاش نمایند. امکانات پژوهشی در آن جمع آید، جوانان علاقه‌مند و مستعد در شهرها و روستاها بی هیچ تبعیضی شناسایی شوند و این امکانات را در اختیار آنان بگذارند تا استعدادها به موقع شکوفا شود و پژمرده نگردد. بر سر هر کوچه باید کتابخانه‌ای باشد و فراخور محل کتابهای مقدماتی همه علوم و هنرها را در آن گرد آورند. جوانان را باید به کتابخانه و مراکز فرهنگی کشاند، تنها از این راه است که دانشمندان و هنرمندان بسیاری از جامعه سر بر می‌آورند و ایران جایگاه شایسته و دیرین خود را در دنیای علم بدست خواهد آورد.
علاوه بر آنچه بیان شد مشخص است که همواره در کنار یک مرد یا زن موفق انسان دیگری نیز وجود دارد که با ایجاد یک فضای مساعد زمینه را برای پیشرفت دیگری آماده می‌کند. این مسئله به نوع نگاه فرد دوم به جامعه و مردم بر می‌گردد، چه بسا استعدادها و نیروهایی که بخاطر خود خواهی‌ها ممکن است به هدر رود و هیچگاه درخدمت جامعه قرار نگیرد، زیرا توجه به کل جامعه و بکار گیری تمام توان خود برای آیندگان نیازمند از خود گذشتگی و ایثار است. رباب هشترودی همسر پروفسور هشترودی نیز از این امر بر کنار نیست، چون پروفسور هشترودی را با لذت تحمل نمود، نقل است هشترودی در هنگام ازدواج هیچ ثروتی جز کتاب نداشت و زندگی ساده او همینطور ادامه یافت.
پس از مدتی حدود شش هزار تومان پول بدست آورد و آن مبلغ را به همسرش داد و به او گفت چون زمان عروسی هیج برایت نخریدم اکنون که گشایشی دست داده برو و انگشتری یا چیز دیگر برای خود تهیه کن. اما همسر فداکار او پول را نگه داشت و با فروختن فرش و یکسری اسباب دیگر خانه‌ای با آن پول خریداری نمود. خانم رباب هشترودی در مورد لذت زندگی با چنین مرد سخت کوشی می‌گوید زن و مرد اگر سلیقه‌شان در یک راستا باشد، برای هم نشینی و هم صحبتی باهم چه رنجها که بر خود هموار خواهند کرد. ادب و دانشی که هشترودی کسب می‌کرد نه تنها جان خود را تازه می‌کرد بلکه به اطرافیان خود نیز گرمی می‌بخشید و پرتو آن دم به دم بر تن آدمی احساس می‌شد. معلومات او در گفتار و کردار او بازتاب داشت، چون لب به سخن می‌گشود چنان لطافت و ظرافتی از آن می‌تراوید که آدمی را بسوی خود می‌کشاند.
حاصل زندگی پر بار پروفسور هشترودی را نمی‌توان به سادگی با معیارهای کمی قیاس کرد، وی طی سالهای استادی خود شاگردان برجسته‌ای تربیت نمود که هر کدام راه او را پیش گرفتند و مایه سر بلندی ملت ایران شدند. آیا تعلیم انسان آن هم انسانهای برجسته و بزرگی که پرتو وجود هر کدام از آنها به تنهایی روشنی بخش قسمت وسیعی ازجامعه است را می توان به آسانی سنجید و با معیارهای موجود ارزیابی کرد؟ حاصل شصت و نه سال زندگی پر ثمر علاوه بر کارهای فرهنگی ، علمی و مدیریتهای فرهنگی مقاله‌ها و کتابهای بسیاری است که مشهورترین آنها به قرار زیر می‌باشد:
*
نظریه اعداد
*
دانش و هنر
*
تمرینهای ریاضیات مقدماتی
*
سایه‌ها
*
سیر اندیشه بشر
* LES CONNEXION SNORMAL AFFINES ET WEYLIENNES
* SUR LESS ESPACES DE RIMANN DE WEYL ET DE SCHOUTEN
سر انجام پروفسور هشترودی در روز سیزدهم شهریور سال هزار و سیصد و پنجاه و پنج خورشیدی چشمان تیز بین و کنجکاو خود را بر این جهان پر فسون بست و این چنین خلأی دردناک و سنگین در میان جامعه علمی ایجاد شد. او در حالی این جهان را بدرود گفت که همچنان به کار با جوانان عشق می‌ورزید و آرزو می‌کرد ای کاش سنت جاری اجازه می‌داد تا جسدش در دانشگاه دفن شود تا باز خاک نشین قدم جوانان باشد.



چهارشنبه 29 دی 1389  3:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

نوربرت وینر

 

نوربرت وینر در سال 1894 در کلمبیا ایالت میسوری (در ایالات متحده) از پدری لهستانی و مادری آلمانی متولد شد. در 14 سالگی ریاضیات عالی را آموخت و در 18 سالگی از دانشگاه هاروارد دکترای ریاضی گرفت. از سال 1919 معلم و از سال 1932 استاد دانشگاه ام.آی .تی بود. در منطق ریاضی و فیزیک نظری کار می کرد و در سال های 1939 تا 1945 دوران جنگ جهانی دوم در شبکه های الکتریکی و ماشین های محاسبه به خصوص در ارتباط با ماشین های بالستیکی، کار می کرد.

در فاصله ی سال های 1945 تا 1947 که در مکزیک کار می کرد به فکر یگانه کردن دانش هایی افتاد که کارشان مطالعه ی روند حفظ و به کارگیری آگاهی ‏‏‏‏‏‏ها و جهت دادن به آن ها و مدیریت و کنترل است و این دانش جدید را «‏سیبرنتیک» نامید که اگر نخواهیم خیلی دقیق باشیم می توان آن را مرز مشترک ریاضیات ‏‏‏‏‏‏‏با صنعت و بیولوژی دانست. حال سرگذشت زندگی نوربرت وینر را از زبان خود ایشان می خوانیم :

به این دلیل به این دانش رو آوردم که خواست پدرم بود ولی به همان اندازه در خود کشش عمیقی نسبت به فعالیت های عملی احساس می کردم، تقریبا" چهار سالم بود که خواندن را یاد گرفتم، 9 سالم بود که وارد دبیرستان شدم. بیماری چشم داشتم، به قدری بد می دیدم که پزشکان می ترسیدند به کلی بینایی خود را از دست بدهم و به همین علت موقعیت خاصی در میان بچه ها داشتم. پدرم نیرومند بود، کار او در ترجمه ی بیست و چهار جلد آثار تولستوی از روسی به انگلیسی و در عرض دو سال کاری فوق العاده و خارج از نیروی عادی یک انسان بود.

بهترین مربی من در کمبریج، برتراند راسل بود، با راهنمایی او بود که به منطق ریاضی پرداختم و یک رشته از مسائل کاملا" کلی مربوط به فلسفه ریاضی و فلسفه دانش را به طور عام آموختم. راسل مرا قانع کرد که بدون آشنایی جدی با خود ریاضیات نمی توان به فلسفه ی ریاضی پرداخت. به کلاس های درس هاردی می رفتم و متوجه شدم که او تنها یک معلم نمونه نیست، بلکه در ضمن دانشمندی است که هر جوان ریاضی دان شهرت طلبی می تواند او را به عنوان الگو  برای خود انتخاب کند. داوید هیلبرت نیز معلم من بود، هیلبرت به حل پیچیده ترین مسائل در همه ی شاخه های ریاضیات معاصر دست می زد و با توانایی حیرت انگیزی، غیر عادی ترین اندیشه های به کلی انتزاعی را با موضوع های مشخص فیزیکی و علمی پیوند می داد.

وقتی در کمبریج بودم، راسل نه تنها اهمیت واقعی ریاضیات را به من شناساند، بلکه مرا به ضرورت پیوند ریاضیات با فیزیک هم متقاعد کرد. سپس وینر به واقعه ی جنگ جهانی اول می پردازد و اضطراب های ناشی از آن را چنین بیان می کند : جنگ برای آمریکائی ها چند سالی دیرتر از اروپایی ها شروع شد، ولی من از اوت سال 1914 بی وقفه در اندیشه ی آن بودم.

سپس وینر به کارهای اولیه ی خود در ریاضیات اشاره می کند و از ناکامی های حاصل در این مسیر حرف می زند : در آن زمان در ریاضیات بسیار ولی بی حاصل کار می کردم، می خواستم مهارت و تجربه ای را که در تفکر انتزاعی از راسل آموخته بودم در زمینه ی توپولوژی به کار ببرم، توپولوژی رشته ی خاصی از ریاضیات است که سر وکار آن با اشکال هندسی است و ویژگی های کلی آن اشکال را بررسی می کند. آن گاه وینر برای این که نشان دهد نوابغ به درد کارهای جنگی نمی خورند، داستان به پشت جبهه رفتن خود را تعریف می کند : من وگروهی از ریاضی دانان لشگری وکشوری در مرکز آزمایش تیر اندازی، واقع در آبردین در ایالت مریلند مشغول به کار شدیم. کار ما این بود که جدول تیراندازی توپ ها را تنظیم کنیم. بیش از شش ماه در آبردین بودم ابتدا به صورت شخصی و سپس به صورت سرباز.

در تمام موارد دچار خطاهای بزرگ می شدم و اگرچه معلوم بود موارد مزبور کاملا"غیر ارادی و از شرارت نیست ولی به هرحال تاثیر نامطلوبی بر جای می گذاشت. نمی توانستم با دوستانم کنار بیایم. در فوریه ی 1919 به علت بی لیاقتی از کار در ارتش معاف شدم. چند ماهی را با نوشتن مطلب برای روزنامه گذراندم و بعد دو اثر درباره ی جبر نوشتم.

وینر در سال 1933 جایزه ی Bocher و در سال 1964 مدال علمی علوم را از آن خود کرد. سرانجام در مارس سال 1964 در سن 69 سالگی در شهر استکهلم کشور سوئد از دنیا رفت. به افتخار این دانشمند فقید، جایزه هایی با عنوان «جایزه نوربرت وینر در ریاضیات کاربردی» در سال 1967 توسط دانشگاه «ام.آی.تی» اهدا شد.

 


چهارشنبه 29 دی 1389  3:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

امیلی دوشاتله

 

امیلی در سال 1706 در فرانسه چشم به جهان گشود و بعدها از او به عنوان دانشمند و ریاضیدان بزرگ یاد شد. پدر امیلی از بی دست و پایی دخترش در عذاب بود بنابراین به فکر افتاده بود او را با مهارت های اسب سواری آشنا کند و چون از ازدواج دخترش با توجه به ظاهرش تردید داشت، علاقمند بود تا امیلی به تحصیلات رو بیاورد. تنها فرصت تحصیل در آن زمان برای دختران یادگیری در مدرسه مذهبی دخترانه بود. ادامه تحصیل امیلی سه علت داشت :

١) به علت اینکه در یک خانواده اشرافی بود و می توانست به مدرسه برود و از معلمان سرخانه استفاده کند.

٢) نبوغ امیلی، او در 12 سالگی ایتالیایی و لاتین را می دانست و در 15 سالگی به زبان فرانسه کتاب ترجمه می کرد.

٣) نگرش و تفکر پدر امیلی بود. پدر امیلی به این نتیجه رسیده بود که او هرگز نمی تواند ازدواج کند و مشتاق بود که آموزش مفاهیم پیچیده بتواند زندگی بدون شوهر او را جبران کند.

پس از گذر سالها امیلی یک سوارکار زبده و یک پژوهشگر مشهور شد و بر خلاف انتظار پدرش در 18 سالگی با مرد مسنی که با او تفاهم کامل داشت ازدواج کرد . امیلی بیشتر وقت خود را در خانه یا مهمانی ها یا قمارخانه ها سپری می کرد. با اینکه امیلی در زندگی اجتماعی خود خیلی فعال بود اما هرگز از مطالعه ریاضی غفلت نکرد و تعصبات اجتماعی اجازه نداد تا او هرگز از یادگیری ریاضی و علوم باز دارد. مثلا وقتی از حضور امیلی در یکی از محافل دانشمندان و ریاضیدانان خودداری می شد، او فورا به منزل بازمی گشت و با پوشیدن لباس مردانه در مجلس حضور می یافت.
امیلی در تمام مدت تعدادی کار عملی انجام داد. وقتی نتوانست کتاب علوم مناسبی برای پسرش بیابد، تصمیم گرفت خودش کتاب علومی برای او بنویسد و کتاب مبانی فیزیک در شرح روش علمی لایب نیتز نوشت. امیلی دوشاتله فقط یک کتاب غیر علمی گفتار در باب شادی نوشت که مجموعه ای از نوشته های او درباره خوشبختی و فلسفه اخلاق است. آکادمی علوم در سال 1738 جایزه ای به مقاله «ماهیت آتش» او اهدا کرد.

زمانی که در سیره اقامت داشت او به مطالعه مفهوم جدید روش علمی نیوتن روی آورد. آخرین کار امیلی در آن زمان موضوع نور شناسی بود. شخصیت دوگانه امیلی از او انسان عجیبی ساخته بود، یک نقش زن بازیگوش و شوخ طبع و مهمان باز با لباس های زیبا همراه با رقص، قمار، عشوه گری و دیگری دانشمندی جدید که به تحقیقات مهم علاقه داشت و آثار مهمی را به چاپ رساند. در پاریس امیلی اصول ریاضی نیوتن را به فرانسه ترجمه کرد و در همان زمان دختر کوچکش به دنیا آمد که سه ماه بعد به علت دستپاچه شدن امیلی در زمان به دنیا آمدن دخترش موجب شد او و نوزادش در سال 1749 چشم از جهان فرو ببندد. شوق زندگی و شوق یادگیری در زندگی دوگانه امیلی با لقب زیبای «ونوس-نیوتن» از طرف فردریک دوم، پادشاه پروس فضای بیشتری پیدا می کند.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

اواریست گالوا

 

آنچه از زندگی گالوا می دانیم بیشتر شبیه به یک داستان رمانتیک و بلکه تراژدی است. زیرا در تراژدی حتماً نباید قهرمان داستان به طرز فجیعی کشته شود، بلکه تراژدی را می توان به عنوان سرکوب نمودن نبوغ یک نابغه و در نظرنگرفتن و توجّه نکردن به او نیز دانست.

اواریست گالوا را حتّی کسانی که دستی برریاضیات دارند هم، نمی شناسند چه رسد به افراد عادّی که بیشتر ریاضیدانان بزرگ و مشهوری چون نیوتن و اویلر و ... را می شناسند. اواریست گالوا را حتّی دانشجویان ریاضی هم به خوبی نمی شناسند.

در یکی از روزهای سال 1811 میلادی، درنزدیکی پاریس، پسری به دنیا آمد که او را «اواریست» نام نهادند. چون والدین پسر، خود، افرادی تحصیل کرده بودند، تا سنّ 12 سالگی نزد مادرش به تحصیل و فراگیری علم پرداخت. پس از آن به مدرسه رفت. در دروس عادّی مدرسه دانش آموزی متوسّط بود. امّا هنگامی که کتاب مبانی هندسه اثر «لژاندر» به دستش رسید و آنرا مطالعه کرد به شدّت تحت تأثیر قرار گرفت. می گویند که او این کتاب را مانند یک کتاب داستان عادّی خوانده است و فقط با یک بار مطالعه آن، بر مطالب کتاب احاطه کامل یافته است. ازهمین جا بود که با کارهای ریاضیدانان بزرگی چون لاگرانژ و آبل آشنا شد و آنها را مطالعه کرد. هنگامی که 15 ساله شد، خودش به تنهایی یک خواننده حرفه ای آثار ریاضی بود و کشف کردن در دنیای ریاضی را آغاز کرد و به کشفیّات مهمی نیز دست یافت. در آن سنّ و سال کم و بدون بهره بردن از هیچ تحصیلات عالی رسمی، گالوا قادر بود به کشفیّاتی برسد که او را به شهرتی جاودانه در دنیای ریاضیات برساند. شهرتی که هیچگاه طعم آنرا در زمان حیاتش نچشید.

«دوپوی» در جمله ای راجع به شرح حال گالوا می گوید: «کتاب های جبر مقدّماتی هرگز گالوا را قانع نکرد زیرا در آنها جای پایی از مکتشفین نمی یافت. درست از اوّلین سال ریاضی به لاگرانژ روی آورد.»

دست نوشته هایش از نظم و ترتیب خوبی برخوردار نبود و به دلیل ذهن نیرومندی که داشت بیشتر محاسبات ریاضی را به صورت ذهنی انجام می داد و فقط نتایجش را یادداشت می کرد. مقالات و مطالبی که می نوشت مانند اکثر مقالات ریاضیدانان قرن هجدهم، خلاصه و بی ترتیب بودند. سبک نوشتنی که در ریاضی نویسی امروزی، کاملاً نامأنوس و نامرسوم است.

مدرسه پلی تکنیک پاریس، مدرسه ای بود که ریاضیدانان بزرگی در آنجا تربیت شده بودند و دو بار تلاش گالوا برای ورود به این مدرسه، ناکام ماند. گالوا خود به خوبی می دانست که از بسیاری از کسانی که پذیرفته شده بودند، شایستگی بهتری دارد. امّا او ناامید نشد و خود به مطالعه ریاضی پرداخت. به عقیده بسیاری از ریاضیدانان بزرگ، پذیرفته نشدن گالوا در مدرسه پلی تکنیک پاریس، خُسران زیادی برای علم ریاضیات به همراه داشته است.

کشفیّات اساسی او در معادلات چند جمله ای بود که در سال 1829 برای اوّلین بار، طی مقاله ای، آنها را به آکادمی علوم پاریس فرستاد. کسی که مقالات ارسالی به آکادمی را از نظر علمی، قضاوت و داوری می کرد، «آگوستن لویی کوشی» بود. کوشی ریاضیدان بزرگ و ماهری بود و این توانایی را داشت که بتواند با مطالعه مقاله گالوا، آنرا بفهمد و به ارزش کشفیّات او پی ببرد. امّا دراین بین، کوشی، مقاله گالوا را گم کرد و دیگر نتوانست آن را پیدا کند. شاید این گم شدن مقاله را بتوان به حساب بدشانسی خود گالوا گذاشت!!

بعد از این ماجرا، گالوای شجاع، کارهایش را در مسابقه سال 1830 جایزه بزرگ آکادمی در ریاضیات شرکت داد. مقاله گالوا بدون شک باید برنده این جایزه می شد. امّا این بار هم بخت با گالوا یار نبود زیرا «فوریه» که منشی آکادمی بود، مقاله گالوا را با خود به خانه برد و به طور ناگهانی پیش ازخواندن آن فوت کرد و مقاله گالوا دوباره گم شد!!

گالوا نسخه دوّم مقاله اش را به آکادمی فرستاد. این بار قضاوت درباره مقاله، بر عهده «پواسون» بود. هنگامی که پواسون مقاله گالوا را مطالعه کرد، در حاشیه یکی از برهان های گالوا، یادداشتی به این مضمون نوشت : «برهان این هم ناکافی است امّا بنابر بخش 100 از مقاله آقای لاگرانژ، برلین، 1771، درست است.»

چه اتّفاقی افتاده بود ؟ مگر می شود برهان یک قضیه، ناکافی امّا درست باشد ؟

گالوا در یادداشتی دست نویس به پواسون پاسخ داد : «اثبات خواهد شد.»

شاید منظور گالوا، چیزی شبیه به «آن بماند تا ببینیم» بوده است. با این حال منظور گالوا این بوده است که «لطفاً به بررسی بقیه قسمت های مقاله بپردازید تا من برهان را در آینده کامل کنم.»

امّا پواسون در گزارش خود به آکادمی ازمقاله گالوا به عنوان یک کلّیت یاد کرده و می نویسد : «ما تمام کوشش خود را برای درک برهان آقای گالوا به کار بردیم، امّا استدلال های ایشان به اندازه کافی روشن نیست و به اندازه کافی پرورانده نشده اند تا ما بتوانیم درباره درستی آنها قضاوت کنیم.»

پواسون امیدوار بود که گالوا به اصلاح و توسعه کار عرضه شده خویش بپردازد تا بتواند برهان کاملتری را به آکادمی ارائه دهد. امّا گالوا می دانست که برهان هایش درست هستند و به علاوه، دانش و درک او از جبر، بسیار فراتر از دانش کسانی است که مقاله او را داوری می کنند.

واقعیّت نیز همین بود که داوران آکادمی، دانش و توانایی فهمیدن استدلال های گالوا را نداشتند. از طرف دیگر، سنّ کم گالوا که در آن زمان فقط 19 سال داشت و مواجه شدن داوران با دست نوشته ای نا مفهوم و همچنین اعتقادات ضدّ دولتی گالوا، همه و همه دست به دست هم داده بودند تا مقاله گالوا مورد تأیید آکادمی علوم پاریس قرار نگیرد. به طوری که پواسون در انتهای گزارش خود به آکادمی می نویسد : «به صورتی که در حال حاضر مقاله به آکادمی ارائه شده، نمی توانیم تصویب آنرا به شما توصیه کنیم.» و این یعنی مقاله گالوا رد شده است.

پس از رد شدن مقاله توسط پواسون، گالوا به شدّت ناراحت و تلخ کام شد و بعد از آن برای پروراندن مقاله خود و قابل فهم تر ساختن آن چنانکه پواسون می خواست، ابداً هیچ کوششی نکرد.

به خاطر این وقایع یا به خاطر آنکه پدرش طرفدار جمهوری بود، گالوا به انتقاد شدید از رژیم بوربونها دست زد و به گارد ملّی فرانسه یعنی سازمان جمهوری خواهان پیوست. در این زمان، فرانسه، سخت گرفتارآشوبهای سیاسی بود. گالوا به خاطر فعالیّت های سیاسی اش محاکمه شد و به عنوان زندانی سیاسی، چند ماهی را در زندان گذراند.

پس از آزادی از زندان در سال 1832، گرفتارعشق دختری عشوه گر شد. امّا گالوای بدشانس در بازی عشق نیز شانس نیاورد و بر سردستیابی به این دختر ناگزیر به انجام یک دوئل مرگبار شد.

شب قبل از آن دوئل مرگ آفرین، نامه ای به دوستش «ژوزف لیویل» می نویسد و در آن، ناگفته ها و یافته های ریاضی اش را به اختصار شرح می دهد و از او می خواهد تا توجّه جهان ریاضی را به اهمیّت کارهایش جلب کند. او حتّی در این نامه از ژاکوبی یا گاوس درخواست می کند که نظرشان را نه درمورد اهمیّت این قضایا، بلکه در مورد اهمیّت آنها، بیان کنند.

جمله معروف «من وقت ندارم» را گالوا در یک یادداشت حاشیه ای، احتمالاً در شب قبل از دوئل، در ارتباط با برهان گزاره دوّم خود که گفته است نیاز به تکمیل شدن دارد، نوشته است. چون دیگر وقت کافی برای تکمیل آن برهان نداشت. گرچه در ابتدا، اثباتش غلط به نظر می رسد.

او درباره دوئلی که فردای آن شب جان او راگرفت نیز می نویسد : «من قربانی یک زن عشوه گر گمنام شده ام... این یک نزاع اسف بار است که جان مرا می ستاند ... آه! چرا باید برای یک چیز بی ارزش بمیرم»

سرانجام، دوئل در 25 قدمی صورت گرفت. تیر به شکم گالوای بدشانس خورد و به زمین افتاد. ساعت ها در آنجا ماند تا آنکه دهقانی که از آنجا عبور می کرد، او را به بیمارستان برد. گالوا روز بعد، یعنی 31 مه 1832در سنّ 20 سالگی فوت کرد و در بخش عمومی قبرستان مونت پارناس به خاک سپرده شد.

14 سال پس از مرگ گالوا یعنی در سال 1846، طرفداران اندکش موفق شدند مخاطبینی برای کارهایش پیدا کنند و به عمق کشفیات او تا حدودی دست یابند. قسمتی از نوشته هایش توسط ژوزف لیویل در مجله ریاضیات به چاپ رسید.

لیویل در اطلاعیه پیش از چاپ کارهای گالوا، وقتی که فهمیده بود روش های گالوا درست بوده اند و می توان قضیه هایش را با دقّت زیاد اثبات کرد، از آن به عنوان «یک لذّت جاوید در زندگی اش» یاد می کنند. پس از آن، شناسایی و درک اهمیّت فراوان کارهایش به سرعت آغاز و احترام به گالوا بیشتر شد. شهرت گالوا 14 سال پس از مرگش آغاز شد. به طوری که در حال حاضر یکی از بزرگترین ریاضیدانان خلاّق تمام عصرها به شمار می آید.

او زنده نماند تا به گسترش عمیق تر کاربردها و توسعه ی نظریه خود که بعدها «نظریه گالوا» نام گرفت، بپردازد. نظریه گالوا امروزه یکی از مباحث مهم و پرکاربرد جبر مجرد و نظریه گروه ها است. حتّی امروز، ریاضیات در اثر حادثه غم انگیزی که برای او روی داده است، احتمالاً بضاعت کمتری دارد.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان ریاضی

دیوید هیلبرت

 

دیوید هیلبرت در 23 ﮊانویه ی سال 1862 در شهر کونیگسبرگ ،شهری در روسیه ی فعلی، متولد شد و در 14 فوریه ی سال 1943 در شهر گوتینگن آلمان چشم از جهان فرو بست. وی از سال 1886 تا 1895 به تدریس ریاضیات در دانشگاه کونیگسبرگ اشتغال داشت و ما بقی عمر پر بار علمی خود را در فاصله ی سال های 1895 تا 1930 در دانشگاه گوتینگن سپری کرد. هیلبرت را می توان یکی از بزرگ ترین ریاضی دانان در تمامی عصر ها دانست. وی کارهای بسیار ارزشمندی در شاخه های متنوعی از ریاضیات انجام داده است. یکی از مهم ترین کارهای وی در صورت بندی اصل های هندسه ی اقلیدسی (و به طور کلی هندسه ی اصل موضوعی) است. وی کتاب «مبانی هندسه» را در سال 1899 منتشر کرد که هدف آن مربوط کردن اصل های موضوعه ی هندسه به اصل حساب بود. وی در این کتاب به شرح نتیجه های مطالعات خود در این زمینه پرداخته است.

اصل توازی هیلبرت (یا اصل توازی هیلبرت برای هندسه ی اقلیدسی) چنین است : «هر چه باشد خط L و هر چه باشد نقطه ی A غیر واقع بر خط L و P صفحه ی شامل A و L باشد. آن گاه حداکثر یک خط در صفحه ی P ، گذرا از A موجوداست که شامل هیچ نقطه ای از L نیست.»

در سال 1900 و در کنگره ی بین المللی ریاضی دانان، هیلبرت فهرستی از 23 مساله را ارائه کرد که با جرات می توان گفت که با قرار گرفتن «حل این مساله ها» در صدر هدف های ریاضی دان ها، عملا" خط مشی پیشرفت ریاضیات در قرن بیستم تعیین شد.

هیلبرت هم چنین علاقه ی مخصوصی به برخی زمینه های فیزیک داشت و کارهای مهمی نیز در این زمینه ها انجام داده است. این علاقه به طور خاص در تعامل های وی با اینشتین و در راستای صورت بندی «نسبیت عام» نمود پیدا کرده است. هیلبرت را اغلب به عنوان ریاضی دانی مطلقا" محض می شناسند. اما او رئیس سمینار فیزیک اتمی مشهور گوتینگن بود که تاثیر عظیمی بر توسعه ی نظریه ی کوانتوم داشت.

از بین 23 مساله ی معروف هیلبرت، 3 مساله تا کنون حل نشده باقی مانده اند.


چهارشنبه 29 دی 1389  3:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها