0

شل سیلور استاین

 
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

شل سیلور استاین

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

خب بذارید کمی براتون از عمو شلیی بنویسم  و از زندگیش:

 

شل سیلور استاین با نام کامل شلدون آلن سیلور استاین (به انگلیسی: Sheldon Alan Silverstein)

 شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در 25 سپتامبر 1930 (میلادی) در شیکاگو متولد شدو در 10 مه 1999 (میلادی) بر اثر حمله قلبی درگذشت.

 

پدرش ناتان و مادرش هلن نام داشت و نام خودش شلدون آنی سیلوراستاین بود.او یک دختر و یک پسر داشت، دخترش شوشانا در 11 سالگی از دنیا رفت و تنها پسرش ماتیو در هنگام فوت پدر 12 سال داشت.

 

وی در سال 1950 در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد.

 

سیلور استاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می‎نویسد که این دو کار نقاشی و نوشتن تنها اموری بودند که وی در آنها موفق بود، معروفترین آثار سیلوراستاین آثاری است که او برای کودکان نوشته‌است. هر چند آثار وی در گروه سنی و مخاطب خاصی نمی‌گنجد و بسیاری از آثار او محبوبیت قابل توجهی در بین بزرگسالان دارد.

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:16 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین

این یک شعر از شل سیلور استاین با عنوان "بابا چی میشه اگه"

بابا ، چي ميشه اگه خورشيد ديگه در نياد؟   

چي پيش مياد؟   

اگه خورشيد نتابه ، تعجب مي كني   

و با چشمهاي از حدقه دراومده به آسمون خيره مي شي 

  و باد نور چشماتو به آسمونا مي بره   

و خورشيد دوباره شروع به تابيدن مي كنه .   

بابا ، چي ميشه اگه باد نوزه؟   

اون وقت چي پيش مياد؟ 

  اگه باد نوزه ، زمين خشك مي شه ،   

قايقت ديگه حركت نمي كنه ، پسرم ، بادبادكت هم ديگه پرواز نمي كنه.   

اون وقت چمن مشكل تو رو به باد مي گه ،   

و باد دوباره شروع به وزيدن مي كنه .   

بابا ، اگه چمن ديگه رشد نكنه چي؟   

اون وقت چي مي شه؟   

اگه چمن رشد نكنه ، اشك هات سرازير مي شه ،   

و زمين با اشك چشمهاي تو سيراب مي شه ، 

  بعد مثل محّبت تو به من ، چمن ها هم بزرگ مي شن ،   

و دوباره شروع مي كنن به رشد كردن .   

بابا ، اگه من تو رو دوست نداشته باشم چي؟   

اون وقت چي مي شه؟   

اگه تو ديگه منو دوست نداشته باشي ،

اون وقت ديگه چمن رشد نمي كنه ،   

خورشيد نمي تابه و باد هم نمي وزه .   

اگه مي خواي اين دنياي قديمي به كارش ادامه بده ،   

بايد باز هم منو دوست داشته باشي ،

 باز هم ، باز هم ...   باز منو دوست داشته باشي   

مي شنوي پسرم ؟ 

  بهتره منو دوست داشته باشي 

  (تو منو دوست داري ، پسرم؟ بله)   

بهتره منو دوست داشته باشي. 

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:17 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین

باهوش

بابام یه پونصد تومنی بهم داد؛

لابد چون خیلی باهوشم اونو بهم داد.

من هم اون رو با دو تا دویست تومنی عوض کردم،بی خیال،

چون دو تا بیشتر از یه دونه س به هر حال!

دو تا دویست تومنی رو برداشتم و بردم،

دادم به "لو" و باهاش تاخت زدم

به جاش سه تا صد تومنی گرفتم.به گمونم

نمی دونست سه تا بیشتر از دو تاس،ولی من می دونم!

یک کم بعد "بیتس" پیر که چشماش نمی بینه،

اومد و چون اصولآ نمی تونه ببینه،

بهم چهار تا پنجاهی داده،سه تا صدی رو گرفته.

چهار تا بیشتر از سه تاس؛چقدر یارو خرفته!

من هم چهار تا پنجاهی رو بردم پیش "هایرم کومز"،دوستم

-البته بعد اینکه مغازه ی دونه فروشی اش رو جستم-

اون خنگ خدا هم پنج تا بیست تومنی داد به جاشون.

پنج تا بیشتر از چهار تاس دیگه.جونمی جون!

بعد رفتم و نشونشون دادم به بابام

ولی یکهو صورتش سرخ شد بابام،

چشماش رو بست و سرش رو تکون داد هر طرفی

از من بهش اینقدر غرور دست داد که نزد حرفی!

******************************** 

پیشگویی سنگی

  باز بودن یه پنجره  رو چه جوری می فهمیم؟

یه سنگ به طرفش پرت میکنیم.

صدایی میاد؟

ن ه

،نمیاد؟

خب پس،باز بود. حالا یکی دیگه...

شترق!

ِا،باز نبود!

(فکر میکنم اکثر اقا پسرا این روشو امتحان میکنن!!!..عموشلبی هم خودش پسر بده دیگه!!!)

 

*************************

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:17 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

خرافات

یك آدم خرافاتی،
وقتی یه نردبون می بینه، به هیچ وجه از زیرش رد نمی شه.
وقتی اتفاقا كمی نمك روی زمین می ریزه
برای رفع بلا، قدری هم پشت سرش می ریزه.
و همیشه كمی غذای خرگوش همراهش داره.
چرا؟ برای اینكه ممكنه لازم بشه.
هر سوزنی كه روی زمین ببینه بر می داره.
و هیچوقت كلاهشو روی تخت نمی ذاره.
توی خونه چترشو باز نمی كنه
و هر وقت چیزی می گه كه نباید می گفت،
زبونش رو گاز می گیره.
وقتی از گورستان رد می شه، نفسشو حبس می كنه.
و به نظرش عدد 13 نحسه.
خلاصه آدم خرافاتی كارهای بیخود زیاد می كنه.
اما بزنم به تخته من اصلا خرافاتی نیستم....!

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:18 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

رنگ ها 

پوست من گندمگون است
سفید و زرد و صورتی است
چشم هایم سبز و آبی و خاکستری است
شب ها نارنجی هم می شود
موهایم بور و بلوطی و خرمایی است
وقتی خیس است به نقره ای هم می زند
اما 
در قلبم رنگ هایی است
که هیچ کس تا کنون نساخته است .
 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:18 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

معروف ترین آثار سیلور استاین، آثاری است که او برای کودکان نوشته است، هر چند بیشتر آثار او در گروه سنی خاصی نمی گنجد و به نظر می رسد که همه آدمها در هر سنی می توانند مخاطب او قرار بگیرند.

آثاری از او که در کتابفروشی های کودک به فروش می رسند هم از سوی مخاطبان بزرگسال مورد توجه زیادی قرار می گیرند و این از ویژگیهای خاص اشعار اوست که همه گروههای سنی می توانند با آن هم ذات پنداری کنند.

اشعار او، در عین برخورداری از عنصر طنز، صریح، ساده و تکان دهنده هستند و هر یک، جنبه ای از زندگی را از بعدی جدید، به نمایش می گذارند. بعدی که با نظریات شناخته شده فلسفی، روان شناختی و جامعه شناسی کاملاً تفاوت دارد و نوع نگاه و فلسفه جدیدی را به زندگی مطرح می کند.

سبک نگارش سیلوراستاین، سرشار از شور و انرژی و احساسی است. ویژگی اساسی نگاه او، آزادی و رهایی از هر گونه قید و بندی است که احساس و ادراک انسان را دچار قالبها و کلیشه های از پیش تعریف شده می کند.

بسیاری از کسانی که فکر می کنند سیلوراستاین تنها نویسنده ای برای کودکان است، وقتی می فهمند که بزرگسالان بیشتر از کودکان، از آثار او استقبال می کنند، بسیار متعجب می شوند.

اما بزرگ ترها سیلوراستاین را بخشی از وجود خود می دانند. چرا که حرفهای ناگفته آنها را با زبان طنز بیان می کند. یکی از لقب هایی که در مورد سیلوراستاین داده شده این است: "مردی که کودکی اش را در چمدانی با خود می برد".

اولین بار یکی از دوستانش سیلوراستاین را قانع کرد که برای کودکان بنویسد و اولین کتاب او "درخت بخشنده" که بعدها با موفقیت زیادی روبرو شد.

سیلوراستاین، با نگاه دو گانه و طنزآمیز خود، نویسنده ای است که تحت هیچ قالب معین و بر چسب خاصی نمی گنجد.

روح جسور و آزاد او هیچ گونه محدودیتی را بر نمی تابد و این سرزندگی مورد توجه هر انسانی با هر سن و موقعیتی قرار می گیرد.

سبک او، نو و منحصر به فرد است، چرا که به قول خودش: "خوشبختانه کسی در اطرافم نبود که از او تقلید کنم، پس راه خودم را دنبال کردم...."

سرانجام ،شل سیلوراستاین که علاوه بر ادبیات کودک در کاریکاتور ، نمایشنامه ، شعر و حتی آهنگسازی و خوانندگی دست داشت ، در سال 1999 در خانه شخصی خودش در کالیفرنیا ، بر اثر سکته قلبی در گذشت .

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:20 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین

خیالباف

 

این یه نقاشی نیمه کاره

                          از دختریه

که زمستون گذشته شروع کردم

اینم سه صفحه

                از داستانیه

که راستشو بخواین موضوش یادم نمی یاد

اینم گیتار مدل مارتین منه

که هیچ وقت یاد نگرفتم چطور صداشو دربیارم.

اینا کار و بار یه آدم خیالبافه، با آرزوهاش.

 

 

یه دوچرخه مدل هارلی داشتم

اونو با قایق مدل استروگلس یه بنده خدایی

                                                   طاق زدم

هنوز که هنوزه تو زیرزمینه

یه ضبط صوت خریدم که صدامو ضبط کنم

امّا دیدم چیزی تو چنته م نیست.

اینا کار و بار یه آدم خیالبافه، با آرزوهاش.

 

 

یه وسیله ی ورزشی دارم

می خوام بدونم به دردت می خوره یا نه

اینم... خب، یه دوربین مدل لیکاست

اگه بخوای اونو بخری

بهت تخفیف می دم، ارزون حساب می کنم

آخه به پول احتیاج دارم

تا کمی خاک مجسّمه سازی بخرم.

اینا کار و  بار یه آدم خیالبافه، با آرزوهاش.

 

 

وقتی بمیرم

مردم از یه عزیز از دست رفته حرف می زنن

می گن

اون هیچ وقت کاری رو که شروع کرده بود، تموم نکرد

اما من ترانه ای رو شروع کرده ام

که می خوام تمومش کنم

آره... اینا کار و بار یه آدم خیالبافه...

 

 

گوش کن... به هر حال...

چطوره از خیرش بگذریم

و بقیه رو بذاریم برا بعد؟

تو این فاصله می تونم یه ساندویچ بخورم

یه ساندویچ ِ گوشت و کاهو و گوجه فرنگی، شایدم چیز دیگه

گوش کن...

درست کنار رستوران

یه کتابفروشی قدیمیه...

درست کنار رستوران

همه جور کتاب داره...

کتابای خنده دار قدیمی

«بَت من» هم داره...

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:20 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین

روزی خدا با لبخند به من گفت

ببینم دلت می خواد برای مدتی دنیا رو تو بگردونی

گفتم بله به امتحانش می ارزه

بعد پرسیدم

محل كارم كجاست

چقدر حقوق می گیرم

كی برای ناهار می ریم

بعد از ظهر كی مرخص می شم

خدا گفت اون گردونه رو بده به من

اینطوری حتما كار دنیا رو به هم می ریزی.

********************

 شيريني پر دردسر

اگر فقط يك شيريني ديگه بخورم مي ميرم

اگر نتونم يك شيريني ديگه بخورم هم مي ميرم

با اين حساب معلومه كه در هر حال مي ميرم

پس بهتره خوش باشم و يك شيريني ديگه هم بخورم


مَلچ ملوچ خداحافظ

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

یک شنبه 20 بهمن 1387  4:21 PM
تشکرات از این پست
clever_son
clever_son
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1387 
تعداد پست ها : 163
محل سکونت : esfahan

پاسخ به:شل سیلور استاین

من همون اول که پستای تو رو خوندم می دونستم یه چیزیت میشه !! بیا عاموجون برگرد به دامن اسلام . مگه تو این چند ساله از غرب چی دیدی که دلدادش شدی ؟
مگه همین حافظ یا حتی همین زنیکه کی بود ؟؟ . . . . . . ها  ا ا ا   . . .  پروینی خودمون چه شونه که رفتی دست به دامن این یارو کچله شدی ؟مگه همین مرتیکه آلمانیه چی بود اسمش توگو  . . . . . لوگو  . . . . پولو . . . . یه چیزی تو همین مایه ها بود ، نگفت که من شعر گفتن رو از حافظ یاد گرفتم بازم برو شعرای این لیبرال های از خدا بیخبر رو بخون از اسمتم که حسه غربیه پیداست که غربزده ای بیش نیستی .........ای از خدا بیخبر ....ای از اسلام چیز ندون ......ای. . .
حمید آقا گل باغا
چهارشنبه 23 بهمن 1387  6:06 PM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شل سیلور استاین


سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ  

 علی علیه السلام، ببین که چه می گوید و نبین که که می گوید..
آقای حمید آقا گل باغا، شما که  ادعای دیانت و اسلامیت و ایرانی بودن دارید، توجه فرمودید که در قران اومده ان بعض اظن اثم؟؟
از خداوند میخوام اگر من غربزده هستم من رو هدایت کنه.. واگر این قضاوت نادرست و مغرضانه ی شماست، شما رو ببخشه که ندونسته توهین میکنید ...


 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

چهارشنبه 23 بهمن 1387  7:56 PM
تشکرات از این پست
clever_son
clever_son
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1387 
تعداد پست ها : 163
محل سکونت : esfahan

پاسخ به:شل سیلور استاین

بابا جون مگه شوخی حالیت نیست من از روی طنز یه چیزی نوشتم چرا به پر عبات برخورد داداش ما مخلص هرچی ادبیاتیه هستیم.... حالا می خواد لیبرال باشه .... نباشه .... یا هر دوتاش ..... یا از وسط به سمت دو طرف و غیره
حمید آقا گل باغا
پنج شنبه 24 بهمن 1387  3:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها