این یک شعر از شل سیلور
استاین با عنوان "بابا چی میشه اگه"
بابا ، چي ميشه اگه
خورشيد ديگه در نياد؟
چي پيش
مياد؟
اگه خورشيد نتابه ،
تعجب مي كني
و با چشمهاي از حدقه
دراومده به آسمون خيره مي شي
و باد نور چشماتو به
آسمونا مي بره
و خورشيد دوباره شروع
به تابيدن مي كنه .
بابا ، چي ميشه اگه
باد نوزه؟
اون وقت چي پيش
مياد؟
اگه باد نوزه ، زمين
خشك مي شه ،
قايقت ديگه حركت نمي
كنه ، پسرم ، بادبادكت هم ديگه پرواز نمي كنه.
اون وقت چمن مشكل تو
رو به باد مي گه ،
و باد دوباره شروع به
وزيدن مي كنه .
بابا ، اگه چمن ديگه
رشد نكنه چي؟
اون وقت چي مي
شه؟
اگه چمن رشد نكنه ،
اشك هات سرازير مي شه ،
و زمين با اشك چشمهاي
تو سيراب مي شه ،
بعد مثل محّبت تو به
من ، چمن ها هم بزرگ مي شن ،
و دوباره شروع مي كنن
به رشد كردن .
بابا ، اگه من تو رو
دوست نداشته باشم چي؟
اون وقت چي مي
شه؟
اگه تو ديگه منو دوست
نداشته باشي ،
اون وقت ديگه چمن رشد
نمي كنه ،
خورشيد نمي تابه و باد
هم نمي وزه .
اگه مي خواي اين دنياي
قديمي به كارش ادامه بده ،
بايد باز هم منو دوست
داشته باشي ،
باز هم ، باز هم ...
باز منو دوست داشته
باشي
مي شنوي پسرم
؟
بهتره منو دوست داشته
باشي
(تو منو دوست داري ،
پسرم؟ بله)
بهتره منو دوست داشته
باشي.