نزول آیه به ضرب چماق
سه نفر مسجدی ساختند.یکی محمد نام داشت و دیگری ابراهیم و سومی،موسی
پس از آن، امام جماعتی را برای مسجدشان معین کردند.
شبی امام جماعت در نماز مغرب سوره اعلی را خواند تا به این آیه رسید:
صحف ابراهیم و موسی}؛ در کتب ابراهیم و موسی.
آنکه محمد نام داشت، اسم خود را نشنید و با خود گفت:حتما رفقای من پولی به امام داده اند،
که نامشان را در نماز می برد. به ناچار کیسه پولی را برای امام جماعت آورد و التماس دعا
خواست،
امام مقصودش را ندانست دفعه آخر بر در مسجد ایستاد، وقتی محل خلوت شد،چماقی بر فرق امام جماعت زد،سر امام شکست؛
امام پرسید: چرا چنین می کنی؟
گفت: من مبلغی خرج کردم و مسجد ساختم و مبلغی هم به تو دادم؛
ولی تو تنها اسم رفقای مرا می بری و نامی از من به میان نمی آوری.
امام گفت:
ناراحت نباش، این دفعه اسم تو را هم می برم.
امام چون بار دیگر به مسجد آمد و مشغول نماز شد،این آیه را چنین خواند:
{صحف محمد و ابراهیم و موسی}
مامومین گفتند:
آیه چنین نیست
گفت:راست می گویید؛لکن این آیه دیشب بر ضرب چماق نازل شده است،
قصه را نقل کرد ودیگر امامت نکرد.