دین جدید من!/نگاهی به پدیده فرقهسازی و فرقهگرایی دین
- پديدههاي
اجتماعي نوعا علل چند بعدي داشته و از خاصيتی پيچيده برخوردارند. بسياري از
ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي ناشي از بستر و زمينه هاي فکري و اجتماعي خاص است که
در طول قرنها شکل گرفته و سازمان يافته اند. مثلا موضوع مدعيان دروغين و عناويني
مانند جريان عرفان انحرافي، خرافه گرايي، توسل به موهومات، امروزه به يک پديده
فرهنگي و اجتماعي تبديل شده است. از اينرو اعتقادات، باورها و ساختارهاي ذهني،
قرنهاي متمادي طول ميکشد تا به نوعي سلوک و تعامل اجتماعي تبديل شود و در اين
رهگذر عوامل مادي و معنوي زيادي نیز در شکل گيري آن اثرگذار باشد. در بحث و بررسي
موضوع موردنظر، علل و عوامل گوناگوني به اعتبار اصل پديده، ابعاد و نوع ادعاهايي
که مطرح شده، تأثيرگذار است. لذا نبايد در بررسي علل پيدايش خرافه و بسترهاي گرايش
به مدعيان دروغين، به چند عامل امروزي و يا حتي به بخشي از سوابق تاريخي آن تکيه و
بر این اساس، حکم قطعي صادر کرد. واقعيت امر آن است که در اينگونه تحليلها نميتوان
به نتيجه قطعي و دقيقي دست يافت، اما ميتوان برخي زمينه هاي بروز آن و يا بخشي از
زمينه ها و بسترهاي گرايش به مدعيان دروغين را بر اساس اطلاعات موجود يا قراین و
شواهد بهدستآمده، مورد تحليل و بررسي قرار داد.
زمينه ها و بسترهاي
پيدايش فرقه گرايي و خرافات
1- پلوراليزم ديني با رويکرد
افراطي
پلوراليزم ديني يا کثرتگرايي با رويکرد افراطي از طريق نسبيتگرايي و
شکاکيت معرفت شناختي شکل میگیرد؛ با اين نگاه که متون ديني صامت و خالي از معاني
هستند و هر شناختي از دين، شخصي است. بدينسان کثرتگرايي ديني با چنين رويکردي،
زمينه برداشتهاي انحرافي را فراهم ميسازد.
2- تحجرگرايي
تحجرگرايي مانع از
تفکرگرايي و خردورزي است و آثار زيانباري را در پي دارد که هريک از اين آثار
بهنحوي، زمينه و بستر بروز فرقه هاي خرافي را فراهم ميسازند
- تحجر نقطه
مقابل تفقه ديني است، چون منشاء آن جمودي است که عقل را منکوب و انديشه را منجمد
میکند، آدمي را از انديشيدن و تفکر ديني باز میدارد و شناخت ديني را سطحي
ميسازد.
متحجران در پي شناخت عميق ديني بر نميآيند؛ از اينرو هر ادعايي را در
پوشش آموزههاي ديني ميپذيرند و زمينه را براي مريدسازي و مريدپروري مدعيان دروغين
فراهم ميسازند. منشاء ترويج مقدسمآبي، خرافهگرايي و پذيريش مدعيان دروغين در جامعه
همين جمود است. شناخت سطحي از دين، اخباریگري را پديد ميآورد و به آساني فرقه
سازي، تحقق مييابد و عوامي که شناختشان از دين سطحي است، جذب آن ميشوند. همچنین در
ظواهر دين ماندن و از عمقنگري در حقايق ديني بازماندن، منشاء برداشتهاي متفاوت و
گاه متضاد از دين است و هرکدام از اينها ميتواند، منشاء پيدايش فرقه و مکاتب
انحرافي شود.
- در چنين فضاي مقدسمآبي است که طيفهاي مدعي ارتباط با امام زمان
يا ائمه معصومين به وجود ميآيد. خرافه گرايي و توسل به موهومات چون خوابنما شدن،
تعبير خواب، رمالي، دعانويسي، سحر و جادو و... رشد پيدا ميکند و افکار انحرافي
ترويج ميشود.
3- سرمايهگذاري خارجي
فرقه هاي نوظهور معنويتگراي وارداتي
مانند «رامالله»، «اکنکار»، «فالون گونگ» و...، عقبههاي برون مرزي دارند و با خارج
از کشور مرتبط هستند.
در اين فرقه ها، رعايت سلسله مراتب، جايگاه خاصي دارد و
افراد پس از سپري کردن مراتبي به خارج از کشور اعزام ميشوند تا از طريق سرگروههاي
خود به درجات بالاتري نايل آيند.
با داشتن پايگاهها در خارج از کشور، نميتوان
فعاليت آنان را بدون در نظر گرفتن تعاملات خارجي تلقي کرد. بهويژه اينکه آنان در
ترويج منويات پنهان خود، مجالس خود را با سبک جذابي برگزار ميکنند و از شيوههاي
هنري کمک ميگيرند، در تهيه آثار هنري و همچنین در حوزه نشر کتاب نيز فعال
هستند.
در مراکز و محيطهايي مانند دانشگاهها و فرهنگسراها و... فعاليت
قابلتوجهي دارند و در ايجاد مشروعيت و بسط و گسترش انديشههاي خود فعال هستند. از
اينرو، فعاليت فرهنگي اين جريانات، اغلب تأثيرات گسترده توليدات فرهنگي و هنري را
به همراه دارد و اين تازه، فعاليت برخي از گروههايي است که فعاليت آنها علني و
آشکار است. ولي برخي فرقه ها، سعي در مخفي نگهداشتن فعاليت خود و پنهان داشتن پيوند
خود با جريان اصلي دارند. آنچه براي ما مشهود است، گرايش اقشار مختلف، بهخصوص قشر
متوسط به بالاي فرهنگي است که حکايت از فعال بودن مدعيان دروغين در عرصه فرهنگي
دارد و بايد براي پيشگيري آن، چارهاي انديشيد.
از سوي ديگر، در امر فرقه سازي،
فرقه گرايي و ظهور عرفانهاي انحرافي و گروههاي شبهعرفاني که قارچگونه ايجاد
میشوند، بعيد نيست که دست بيگانگان در کار باشد و بخواهند با به کارگيري آنان،
اهداف شوم خود را در راستاي تهاجم فرهنگي اجرا کنند.
سابقه ذهني مردم ما، نشان
ميدهد که کشورهايي مانند انگلستان و آمريکا در ايجاد جريانات انحرافي در مقابل
باورهاي اصيل مردم، يد طولایي دارند. فرقه «بهائيت» در ايران و «وهابيت» در عربستان
که ساخته و پرداخته بريتانيا است، شاهد گويايي بر اين مدعا است. از آن گذشته،
شکلگيري فرقه ها و نحلههاي شبهعرفاني يا شبهمعنوي در اروپا رو به فزوني گذاشته
است تا جايي که برخي، نيمه دوم قرن نوزدهم در اروپا به ويژه آمريکا را عصر انفجار
فرقهاي ناميدهاند.
بديهي است، اين فرقه هاي نوظهور وارداتي همين فرقه هايي هستند
که در اروپا شکل ميگيرند و سپس به کشورهاي ديگر صادر ميشوند. از اينرو بايد به اين
نکته توجه داشت که اين گروههاي شبهعرفاني، ريشه در غرب دارند و بسياري از اهداف
بيگانگان را ميتوانند در پوشش عرفانهاي انحرافي، اجرا کنند و از اين منظر، آنان
حامل انگيزههاي ضدامنيتي محسوب ميشوند.
از اينرو، فرقه گرايي بهشيوه جديد،
امروز از منظر امنيتي از حساسيت و اهميت ويژهاي برخوردار است و عدم توجه به آن
مخاطرهآميز خواهد بود؛ ضمن اينکه تسهيلي براي اهداف سرويسهاي بيگانه است.
4 –
نا آگاهي و غفلت
عرفان به معني واقعي آن، يافتن سير و سلوک هستي است که کمال
مطلق، مطلوب و مقصود سالکان است. اما آنچه زمينه هاي انحراف از اين رهگذر را فراهم
ميآورد، عدم شناخت و آگاهي افرادي است که جذب جريان عرفانهاي انحرافي
ميشوند.
بنابراین، از يک سو عرفانگرايي، بر اساس باورهاي ديني و اعتقادي، مطلوب
هر مؤمني است و از سوي ديگر، ناآگاهي افراد باعث ميشود که نتوانند عرفان واقعي را
از بدلي آن تفکيک سازند. بدينسان، اين شيادان هستند که در اين صحنه وارد میشوند،
از باورهاي پاک انسان مسلمان، سوء استفاده میکنند، آنان را در دام خود گرفتار
ميسازند، موجب انحراف در اعتقادت آنان ميشوند و بدين سان، زمينه گرايش به خرافه
گرايي و توسل به موهومات را فراهم ميسازند.
5- شناخت سطحي از دين
فقدان نگاه
همهجانبه به دين و ناآگاهي به مباني ديني، باعث شده است که برخي به دين، نگاهي
سطحي داشته باشند و توان تفکيک حقايق ديني را از آنچه رنگ و بوي ديني به خود
گرفتهاند، نداشته باشند.
از اينرو، افراد شياد و حرفهاي ميتوانند آنان را
اغفال کنند و همين امر، زمينه و بسترهايي را ايجاد ميکند تا مدعيان بتوانند ايدهها
و اميال خود را به راحتي مطرح کنند.
بهکارگيري برخي روشها، شيوهها و تحريفاتي
که در برخي مراسم مذهبي در قالب آموزههاي ديني بهکار گرفته ميشود و طرح برخي از
ادعاهاي غير واقعي بنيان تفکر ديني را با خطر مواجه ميکند.
امروزه تحريفات
عاشورا و... رو به افزايش است و برخي از اين تحريفات، آلوده به بدعت، خرافه و
موهومات است. ضمن اينکه مراسم و عزاداري سيدالشهدا(ع) را بهتدريج از محتوا تهي
ميسازد و زمينه را براي ترويج افکار انحرافي، خرافه گرايي و توسل به موهومات فراهم
ميسازد، در همين فضاي مذهبي آلوده است که به آساني، مدعيان دروغين ميتوانند،
سادهلوحان را اغفال و از احساسات پاک مذهبي برخي مؤمنين سوءاستفاده کنند.
از
ديگر زمينه ها و بسترهاي مناسب شکلگيري فرقه هاي انحرافي موارد ذيل هستند:
-
تمايل ذاتي و احساس دروني افراد به معنويت و امور ماوراي طبيعي و فقدان تغذيه معنوي
مناسب که بتواند نياز معنوي آنان را تامين کند، زمينهاي را فراهم ميکند که فرقه هاي
نوظهور با جايگزين ساختن بدلهاي انحرافي، افراد را جذب کنند.
- در نظام فرهنگي
و جامعه ديني ما، بعضا حدود و ثغور اعتقادات متقن و اصيل از اعتقادات و سنتهاي
بيريشه و تفکرات انحرافي مشخص نشده است و به هر دليل، اگر عرصه نقد و بررسي افکار و
انديشهها و ايدهها کمرنگ شود، آنگاه تبادل انديشه از رونق کافي برخوردار نيست و
اتهام ناروا و زدن برچسبهاي ناچسب، جايگزين منطق و استدلال ميشود.
در چنين
فضايي، نخبگان فکري، اجتماعي و ديني نسبت به بروز و ظهور عرفانهاي انحرافي و
پيدايش فرقه هاي نوظهور بيتفاوت میشوند و خرافه گرايي گسترش و فرقه سازي، توسعه
مييابد.
برخي ديگر از عوامل زمينهساز براي بروز انحراف و گرايش بهخصوص در میان
قشر جوان به سمت و سوي فرقه گرايي به شرح ذيل است:
- ترويج و دخالت خرافات و
بدعتها در حوزه دين و مراسم مذهبي؛
- نابساماني و مشکلات اجتماعي، فرهنگي،
فشارهاي روحي، رواني، کمبودهاي روحي و شخصيتي (خودکمبيني) افراد در
جامعه؛
-گسترش تکنولوژي و امکان دسترسي آسان بهتشکلها و گروههاي
شبهعرفاني؛
- جذاب کردن عرفانهاي کاذب و بديع کردن روشهاي مدعيان
دروغين؛
- تبليغات نادرست رسانهها (بهخصوص رسانههاي ملي) از مراسم مذهبي؛
-
تحريفاتي که از طريق مداحي و برخي سخنرانان در عزاداريها انجام ميشود و پيرايههايي
که از طريق مداحان و گردانندگان برخي هيئتها و متوليان برخي اماکن متبرکه به دين
بستهاند؛
- عدم دستيابي نسل جوان به گروهها و افراد مرجع در سطح جامعه در زمينه
عرفان و معنويت اصيل و ناب؛
دلايل گرايش به فرقه گرايي
1-
انگيزه مادي
اطلاعات موجود نشان ميدهد که انگيزه بسياري از مدعيان، سودجويي و
منفعتطلبي است. يعني بسياري از عناصري که به فعاليت فرقهاي يا به کشف و کرامات روي
آوردهاند، به نحوي، منافع مادي خود را دنبال ميکنند. منابع مادي آنها با
کلاهبرداري و اغفال مريدان تأمين ميشود.
2- انگيزههاي روحي و رواني
حس
برتريجويي، جاهطلبي، کسب مقام و رسيدن به مرتبه اجتماعي، افرادي را وادار به فعاليت
در اين زمينه ميکند. همچنان که عدم تعادل روحي و رواني نيز در برخي مدعيان، منشاء
اينگونه فعاليتها است.
3- انگيزه ضداخلاقي
انگيزه ضداخلاقي، زمينه را
براي افرادي فراهم ميسازد که با سوءاستفاده از آموزههاي ديني و رفتار قديسمآبانه،
دست به اعمال خلافشرع بزنند و مريدان توسط آنان اغفال میشوند و مورد سوءاستفاده
جنسي قرار ميگيرند و يا از طريق روشهايي چون هيپنوتيزم، انرژيدرماني، آنان را مورد
سوءاستفاده اخلاقي قرار ميدهند و يا در قالب احکام ساختگي، روابط نامشروع با آنان
برقرار ميسازند و در مواردي به مرتبطان خود توصيه به امور خلاف ميکنند و از اين
طريق به ناهنجاريهاي اجتماعي دامن ميزنند. با رمالي، سحر و جادو بين خانوادهها
اختلاف ايجاد ميکنند و باعث جدايي همسران از يکديگر ميشوند.
4- انگيزه
سياسي
کم نيستند مداحان و گردانندگان جلسات ديني که براي گرمکردن مجلس و محفل
خود به هر سبک و شيوه و شگردي متوسل ميشوند.
طرح ادعاهايي مانند حضور ائمه
معصومين(ع) در مجالس، شفا يافتن بيماران و... در فضايي عاطفي و احساسي طرح ميشود و
افراد شرکتکننده به دليل اعتقاد و باوري که دارند، ميپذيرند و برخي از گويندگان
مذهبي نيز چون از انقلاب و نظام حمايت ميکنند، اين معني را القاء ميکنند که نظام به
اينگونه امور باور دارد و اگر مخالف دين است، پس چرا نظام با آنها برخورد
نميکند. از سوي ديگر، خاستگاه برخي از گروههاي شبهعرفاني معنويتگرا، غرب است که
عقبه هاي برون مرزي يا خارج از کشور دارند و نميتوان انگيزه سياسي بيگانگان را در
شکلدهي فرقه هاي نوظهور معنويتگرا ناديده انگاشت.
جمعبندي و ارایه
نظر
گستره جريانهاي مدعي و فرقهاي از فالگيري و دعانويسي آغاز و به
کشف و کرامات، خوابنما شدن و ارتباط پيداکردن با اجنه و فرشتگان تا پيامبران و ائمه
معصومين ادامه مییابد تا جايي که الوهيت، پيامبري، امامت، نيابت و جانشيني امام
زمان را نيز در بر ميگيرد و به اينجا نيز ختم نميشود بلکه دامنه آن به صاحبان علم،
فن، هنر و... نيز گسترش مييابد.
امروزه ديگر، در فرقه سازي تنها بحث ترويج افکار
انحرافي، خرافه گرايي و توسل به موهومات مطرح نيست و تنها در قالب دين و مذهبهای
ساختگي چون بهائيت و وهابيت تجلی نمییابد، بلکه به صورت فرقه هاي جديدي مانند مکتب
اکنکار، فالون گونگ، رامالله و کليه گروههاي شبه عرفاني و ورزشي به نام يوگا يا
انواع مديتيشن، فن انرژيزايي، فعالسازي انرژي، هيپنوتيزم، رويابيني، کنترل رويا،
هنر کنترل و پرورش ذهن با استفاده از حالات ذن و هر چيز ديگر انجام میشود.
راز ماندگاری در گمنامی است
تشکرات از این پست