افسانه عبدالله بن سبأ
كمتر كتابی از عامه مربوط به تاریخ اسلام است كه به « عبد الله بن سبأ » نپرداخته باشد. او چهره ای است كه به شكل های گوناگون به تصویر كشیده شده است: او را شخصی كه مردم را دعوت به الحاد و شرك نموده, و از افكار و عقاید یهودیت دفاع می كرده معرفی نموده اند, یا شخصی كه منشأ انتشار افكار باطل در میان جامعه اسلامی, و به گمراهی كشیدن گروه زیادی از صحابه بوده است. او را عامل فتنه و اولین محرك در شورش بر ضدّ عثمان معرفی كرده اند كه منجر به قتل خلیفه شد و بعد از آن تمام جنگ ها و فتنه ها را به او نسبت داده اند كه سبب كشته شدن هزاران نفر از صحابه و تابعین شد. از طرفی دیگر, برخی از عقاید مهمّ و اصولی شیعه از قبیل: قول به نص, رجعت و ... را به او نسبت داده اند و در حقیقت او را به عنوان مؤسس شیعه معرفی كرده اند, تا چهره شیعه را از این منظر مخدوش نمایند: از این رو لازم است موضوع فوق را بررسی كنیم كه آیا عبد الله بن سبأ شخصیتی حقیقی است یا خرافی؟ آیا او جایگاهی در فتنه ها داشته است؟ آیا او حقیقتاً مؤسسس مذهب شیعه امامیه بوده است؟ مذهب شیعه چه ارتباطی با او داشته است؟
چكیده ای از قصه خرافی عبد الله بن سبأ
بنا به نقل طبری و دیگران , در زمان عثمان شخصی یهودی به نام عبد الله بن سبأ از « صنعاء » اسلام را اختیار نمود, و افكار خود را با مسافرت هایی كه به بلاد اسلامی, مانند: كوفه , شام, مصر و بصره داشت رواج می داد.و او معتقد به رجعت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ همانند رجعت حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ بود. هم چنین باور داشت كه برای هر پیامبری جانشینی است و علی ـ علیه السّلام ـ جانشین رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و خاتم الأوصیا است. عثمان غاصب حقّ این وصی بوده و بر او ظلم كرده است؛ از همین رو بر امت اسلامی است كه قیام نموده , و عثمان را از اریكه خلافت به زیر كشیده, و حكومت را به علی ـ علیه السّلام ـ واگذار كنند. در این میان گروهی از اصحاب, امثال: ابوذر, عماربن یاسر, محمد بن ابی حذیفه, عبد الرحمن بن عدیس, محمد بن ابی بكر, صعصعه بن صوحان عبدی, مالك اشتر و دیگران، فریب افكار او را خورده و به او گرویدند, و در نتیجه این تحریك ها, جماعتی از مسلمانان بر خلیفه وقت قیام و شورش نموده و او را به قتل رساندند, و حتی همین گروه در جنگ جمل و صفین نیز دخالت اساسی داشتند ... .( ر . ك: تاریخ طبری, ج3, ص 378, كامل ابن اثیر, حواد سنه 30, ص 36 و ...)
تهمت انتساب شیعه به عبد الله بن سبأ
همان گونه كه قبلاً اشاره شد, هدف از جعل این قضیه اتهام وارد كردن به شیعه است در این كه مؤسس آن , شخصی یهودی الأصل است كه با نشر افكار خود نه تنها فرقه ای را درجامعه اسلامی ایجاد نمود, بلكه سبب نشر افكار یهودیت و ایجاد تفرقه و تشتّت در میان جامعه اسلامی گردید. اینك به برخی از افراد كه این تهمت و وصله ننگین را به شیعه امامیه نسبت می دهند اشاره می كنیم:
1. ابو الحسین ملطی گوید: « زعیم این فرقه ـ شیعه ـ عبد الله بن سبأ است. او همان شخصی است كه با یهود ارتباط داشت و بدنی طریق بذر اول تشیع را را در جامعه اسلامی كاشت, تا از این راه به جامعه اسلامی ضربه وارد كند».( التنبیه و الردّ علی أهل الأهواء و البدع, ص 25)
2. دكتر علی سامی نشار می گوید: « یهود ( عبد الله بن سبأ ) مؤسس عقیده شیعه غالی است.»( نشأه الفكر الفلسفی فی الإسلام, ص 18)
3. محمد ابوزهره می گوید: « طاغوت اكبر ـ عبد الله بن سبأ ـ كسی است كه مردم را به ولایت علی ـ علیه السّلام ـ و وصایت او دعوت نمود و معتقد به رجعت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ شد و در سایه این فتنه ها مذهب شیعی نشأت گرفت.»( المذاهب الاسلامیّه, ص 46)
4. احسان الهی ظهیر می گوید: « دین امامیه و مذهب اثناعشری, مبنی بر مبناهایی است كه یهود جنایت كار توسط عبد الله بن سبأ وضع نمود».( الشیعه و السنه, ص 24)
5. دكتر ناصر بن عبدالله بن علی قفاری می گوید: « طلیعه عقیده شیعه و اصول آن به دست سبأیّون ظهور كرد ...».( اصول مذهب الشیعه, ج1, ص 78)
اقوال مورخان درمورد عبدالله بن سبأ
دكتر هویمل می گوید: در خصوص عبد الله بن سبأ نظریه مطرح است:
1. نظریه رایج نزد مؤرخان اسلامی, كه اثبات وجود او, و موقعیّت گسترده اش در فتنه هاست؛
2. نظر متأخرین از شیعه, كه انكار وجود او, و به طوركلی انكار موقعیّت او است؛
3. نظر متوسط و معتدل, كه اثبات وجود او, و ابطال موقعیت فعال او در فتنه هاست, و این همان نظریه ای است كه ما به آن تمایل داریم».(صحیفه الریاض)
ولی به تقسیمی دیگر می توان گفت كه برخی مؤید , و بعضی تشكیك كننده و عده ای دیگر منكر وجود او باشند.
الف) مؤیدین
كسانی كه عبد الله بن سبأ را شخصی حقیقی دانسته و برایش نقش و موقعیتی عظیم در فتنه قتل عثمان, جنگ جمل و صفین قائلند كه عبارتند از:
1. حسن ابراهیم حسن ( تاریخ الإسلام السیاسی, ج1, ص 358)؛
2. أحمد أمین مصری ( فجر الإسلام, ص 269)؛
3. أحمد شبلی ( موسوسه التاریخ الإسلامی, ج1, ص 627)؛
4. عباس محمود عقاد ( عبقریه عثمان )؛
5. ابو الحسین ملطی ( التنبیه و الردّ علی أهل الأهواء و البدع, ص 25)؛
6. دكتر علی سامی النشار ( نشأه الفكر الفلسفی فی الإسلام, ج2, ص 18)؛
7. محمد أبوزهره ( المذاهب الإسلامیه, ص 46)؛
8. إحسان إلهی ظهیر ( الشیعه والسنه, ص 24)؛
9. دكتر قفاری ( أصول مذهب الشیعه, ج1, ص 78).
ب) تشكیك كنندگان
1. دكتر طه حسین مصری
او در قسمتی از سخنانش در مورد عبد الله بن سبأ می گوید:« به گمان من كسانی كه تا این حد موضوع عبد الله بن سبأ را بزرگ جلوه داده اند, بر خود و تاریخ اسراف شدیدی نموده اند. زیرا نخستین اشكالی كه با آن مواجه می شویم آن كه در مصادر مهمّ تاریخی و حدیثی ذكری از عبدالله بن سبأ نمی بینیم . در طبقات ابن سعد, أنساب الأشراف بلاذری و دیگر مصادر تاریخی یادی از او نشده است. فقط طبری از سیف بن عمر این قضیه را نقل كرده و دیگر مورخان نیز از او نقل كرده اند.»( الفتنه الكبری, ص 132)
همو در آخر سخنانش می گوید: «به گمان قوی دشمنان شیعه در ایام بنی امیه و بنی عباس در امر عبد الله بن سبأ مبالغه كردند, تا از طرفی برای حوادثی كه در عصر عثمان اتفاق افتاد منشأیی خارج از اسلام و مسلمین بیابند, و از طرفی دیگر وجهه علی ـ علیه السّلام ـ و شیعیانش را خراب كنند و از این منظر برخی از عقاید و امور شیعه را به شخصی یهودی نسبت دهند كه به جهت ضربه زدن به مسلمین, اسلام انتخاب كرد . و چه بسیار است تهمت های ناروایی كه دشمنان شیعه بر علیه شیعه وارد كرده اند».( همان, ص 134)
2. محمد عماره
وی در كتاب خود چنین می گوید: «... فقط در یك روایت به موضوع عبدالله بن سبأ اشاره شده و آن تنها مصدر,برای نقل بقیه مورخان شده است».( الخلافه و نشأه الاحزاب الاسلامیه , ص 151)
3. حسین بن فرحان مالكی
او در ردّ دكتر سلیمان عوده می گوید: «...او گمان كرده كه من وجود عبد الله بن سبأ را به طور مطلق انكار مینمایم؛ البته این چنین ادعایی ندارم, بلكه در مجله ریاض و مقالات سابق خود اشاره نمودم كه من در وجود عبدالله بن سبأ به طور مطلق توقف نموده ام, ولو به شدت موقعیت گسترده او را درفتنه ایام عثمان انكار می كنم».( صحیفه الریاض)
ج) منكرین
برخی دیگر از مورّخان اصل وجود عبد الله بن سبأ را انكار كرده اند كه در نتیجه نزد آنان قضیه و نقش و موقعیت او نیز مردود است؛ اینك به اسامی بعضی از آنها اشاره می كنیم:
1. محمد عبد الحیّ شعبان ( صدر الأسلام و الدوله الإسلامیه )؛
2. هشام جعیط ( جدلیّه الدین و السیاسه فی الإسلام المبكّر, ص 75)؛
3. أحمد لواسانی ( نظرات فی تاریخ الأدب , ص 318)؛
4. سید مرتضی العسكری ( عبد الله بن سبأ و أساطیر أخری )؛
5. ابراهیم محمود ( أئمه و سحره عن مسیلمه الكذّاب و عبد الله بن سبأ , ص 192)؛
6. دكتر عبد العزیر هلابی, ( عبد الله بن سبأ دراسه للروایات التاریخیخه) ص 71؛
7. نویسنده مصری أحمد عباس صالح ( الیمین و الیسار فی الإسلام ) ص 95؛
8. دكتر علی دردی ( وعاظ السلاطین) ص 274؛
9. دكتر شیبی ( الصله بین التصوف و التشیع ) ج1, ص 89.
انصاف درباره عبد الله بن سبأ
آنچه در مورد عبد الله بن سبأ و گروه سبأیّون گفته می شود , كمی از آن صحیح و بقیه به طور كلی باطل است.
آن چه صحت دارد این كه شخصی به نام عبد الله بن سبأ درباره امام علی ـ علیه السّلام ـ غلوّ می كرد و می گفت: او خداست ـ نعوذ بالله تعالی ـ و من رسول اویم. این موضوع چندان قابل انكار نیست و داعی بر انكار آن نیز وجود ندارد, زیرا در روایات معتبر كه از طرق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ وارد شده به وجود او اشاره شده است:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می فرماید: « نزد من یادی از عبد الله بن سبأ شد كه تمام موهای بدنم راست شد , او ادعای امری عظیم نمود ـ خداوند او را لعنت كند ـ به خدا سوگند! علی ـ علیه السّلام ـ بنده صالح خدا و برادر رسولخدا بود و به كرامت نرسید مگر به سبب اطاعت خدا و رسولش».( رجال كشی, ج1, ص 323)
امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید: « عبد الله بن سبأ ادعای نبوت نمود او گمان می كرد كه امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ خداست خداوند از این حرفها بسیار بالاتر است».( همان)
و نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه فرمود: « خدا لعنت كند عبد الله بن سبأ را , او ادعای ربوبیّت در حقّ امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نمود. به خدا سوگند! امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ بنده مطیع خدا بود.
وای بر كسی كه بر ما دروغ ببندد ... »( همان)
از همین رو, به دلیل وجود این روایات می بینیم كه رجالیین با فرض وجود او به طور صریح او را به غلو و كفر نسبت داده اند:
1. شیخ طوسی (ره) می گوید: «عبد الله بن سبأ كسی است كه كافر شد و اظهار غلو نمود».( رجال طوسی (ره) , باب اصحاب علی ـ علیه السّلام ـ رقم 76)
2. علامه حلّی (ره) می گوید: «او غالی و ملعون است ... او گمان نمود كه علیّ خدا و خود, نبی اوست. خداوند او را لعنت كند»!( خلاصه الاقوال, ص 236)
3. ابو داود می گوید: «عبد الله بن سبأ به كفر بازگشت و اظهار غلو نمود.»( رجال ابی داود, ص 254)
و آنچه باطل است این كه قضیه با این حجم اش باطل بوده و به هیچ وجه قابل اثبات نیست, كه به حول و قوه الهی این مطلب را توضیح خواهیم داد.
نقد نظریه مؤیّدین
1. ضعف سند
مؤیدین درادعای خود بر ضدّ شیعه به روایتی تمسك كرده اند كه طبری و دیگران آن را نقل كرده اند.
این حدیث به چهار طریق نقل شده كه تمام طرق آن به سیف بن عمر می رسد:
1. طریق طبری: « فیما كتب به إلی السرّی, عن شعیب, عن سیف, عن عطیه, عن یزید الفقعسی قال .. »( تاریخ طبری, ج3, ص 378)
2. طریق ابن عساكر در تاریخ دمشق؛
3. طریق ذهبی در تاریخ الاسلام؛
4. طریق ابن ابی بكر در التمهید و البیان.
كه تمام این طرق به سیف بن عمر ختم می شود.
تحلیل سند
الف) سیف بن عمر
سیف بن عمر تمیمی اسیّدی متوفای سنه 170 هجری دارای دو كتاب به نام های: الفتوح الكبیر و الردّه و الجمل و مسیر عائشه وعلی می باشد كه طبری و دیگران از این دو كتاب روایات زیادی نقل كرده كه از آن جمله روایت مورد بحث است. او كسی است كه مورد طعن و لعن و مذمت تمام رجالیون اهل سنت واقع شده است.
یحیی بن معین او را ضعیف الحدیث, و نسائی نیز ضعیف, متروك الحدیث و غیر ثقه معرفی كرده است.
ابو داود او كذّاب, ابن ابی حاتم او را متروك الحدیث, و ابن السكن او را ضعیف معرفی كرده است.
ابن عدی می گوید: « او ضعیف است. برخی از احادیثش مشهور, ولی غالب احادیثش منكر است, لذا قابل متابعت نیست.
ابن حبان می گوید: او, احادیث جعلی را نقل كرده و به موثّقین نسبت می دهد. او متهم به كفر است.
حاكم می گوید: او متروك و متّهم به كفر است.
ابن حجر نیز بعد از نقل روایتی كه در سند آن سیف بن عمر است, می گوید: در آن راویون ضعیف وجود دارند كه از آن جمله سیف است.( تهذیب التهذیب, ج2, ص 470)حال جای تعجب است كه طبری چگونه در تاریخ خود 701 روایت از سیف نقل كرده است.( الغدیر , ج8, ص 327)
خصوصیات دو كتاب سیف
با مراجعه به دو كتاب سیف بن عمر می توان به این خصوصیات پی برد:
1. او برای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اصحابی جعل كرده كه وجود خارجی نداشته اند؛
2. حوادثی را تحریف و كم یا زیاد كرده است؛
3. حوادثی كه اصلاً وجود خارجی نداشته نقل كرده است؛
4. برای مشوّه جلوه دادن عقاید مسلمانان, خرافاتی را میان آنان رواج داده است.( سید مرتضی عسگری, عبد الله بن سبأ)
به همین جهت است كه می بینیم مستشرقان توجه خاصی به احادیث سیف بن عمر نموده و آنها را دركتاب هایشان منشر نموده اند, تا از این راه چهره مقدس اسلام در میان جوامع بشری كریه و مشوّه جلوه دهند.
ب) عطیه
عطیه نیز از جمله كسانی است كه در سند داستان عبد الله بن سبأ قرار دارد. در مورد وی دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: مراد از او عطیه عوفی متوفای سنه 110 است كه این احتمال بعید می باشد. به دلیل آن كه عطیه عوفی از تابعین بوده و سیف بن عمر او را درك نكرده است. خصوصاً آن كه در رجال هر دو مورد جرح و تعدیل قرار گرفته اند.
حتمال دوم: مراد از وی عطیه بن قیس كلابی شامی, كه ارتباطی با سیف نداشته است.
ج) یزید فقعسی
با مراجعه به كتاب های رجال پی خواهیم برد كه شخصی به نام یزید كه ملقّب به فقعسی باشد وجود ندارد.
در رابطه با عبد الله بن سبأ از غیر طریق سیف بن عمر نیز روایاتی نقل شده كه هم سند آنها ضعیف است و هم دلالتشان نا تمام. و تنها در برخی از آنها اسم او آورده شده و ذكری ازحوادثی كه به او نسبت داده می شود نیامده است. و در برخی نیز نام ابن السوداء آمده كه قابل انطباق بر عبد الله بن وهب رواسبی است؛ زیرا او را با این عنوان می خواندند.
2. مخالف با سیره سیاسی عثمان
با مراجع به سیره سیاسی عثمان بن عفان پی خواهیم برد كه او مسائل سیاسی بسیار سخت گیر بود و بر هیچ شخص معترضی امتیازی قائل نبود. و لذا با هر كسی كه از سر مخالفت با او در می آمد با شدت تمام و به هر نحو ممكن به مقابله می پرداخت. حال چگونه ممكن است كه انسان باور كند شخصی یهودی از « صنعاء » یمن وارد مركز حكومت اسلامی؛ یعنی مدینه منوّره شود, و با تحریكاتش عقل ای بسیاری از بزرگان صحابه را تخدیر كرده و آنان را مرید خود گرداند و نیز افرادی را به كشور ها و شهر های مختلف اسلامی بفرستد و در نتیجه جمعیت زیادی را دور خود جمع كرده و با تحریك او مردم بر علیه حكومت وقت یعنی عثمان بن عفان قیام كرده و او را به قتل برسانند. آیا این فرضیه با نظریه عدالت صحابه كه اهل سنت به آن قائلند سازگاری دارد؟ آیا این فرضیه با قداست صحابه سازگاری دارد؟ آیا این فرضیه با شدت و خشونت عثمان نسبت به مخالفان و سخت گیری او در سیاست سازگار است؟
آیا عثمان همان كسی نبود كه ابوذر غفاری را به دلیل اعتراض هایش بر ضدّ عثمان دركیفیت تقسیم بیت المال از مدینه به ربذه تبعید نمود؟( شرح ابن أبی الحدید, ج2, ص 316؛ الاستیعاب, ترجمه ابی ذر)
آیا عثمان كسی نبود كه وقتی مقداد بن عمر و عمار بن یاسر و طلحه و زبیر با جماعتی از اصحاب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او نامه نوشته و بر بدعت هایش اعتراض كردند با شدت تمام بر عمار حمله كرده و به او ناسزا گفت؟ آن گاه به غلامانش دستور داد تا دست و پایش را كشیده و سپس با دو پای خود آن قدر به او كتك زد كه غش كرد و به مرض فتق مبتلا شد.( أنساب الأشراف, ج5, ص 49,؛ شرح ابن ابی الحدید, ج1, ص 239)
آیا عثمان كسی نبود كه به جهت شركت كردن عبد الله بن مسعود در دفن اباذر او را چهل ضربه شلّاق زد؟ (شرح ابن أبی الحدید , ج1, ص 237)
آیا عثمان كسی نبود كه مالك اشتر و گروهی از صالحان كوفه را به پیشنهاد سعید بن عاص به جهت مخالفت با دستگاه حاكم به شام تبعید نمود؟( انساب الاشراف, ج5, ص 39 ـ 43)
مگر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حق ابوذر نفرموده بود: خداوند عز وجل مرا به دوست داشتن چهار نفر امر نموده است: علی, ابوذر , مقداد و سلمان.( صحیح ترمذی, ج2, ص 213)
مگر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حقّ عمار نفرمود: همانا عمار با حقّ و حقّ با عمار است.( طبقات ابن سعد, ج3, ص 187)
علامه امینی (ره) رد این باره می فرماید:
« اگر عبد الله بن سبأ تا این حد در جامعه فتنه نموده, و مردم را تحریك كرده است, تا جایی كه با ایجاد اغتشاش بین مسلمانان حكومت را ساقط نمود, چگونه عثمان او را دستگیر نكرد تا به جهت جنایت هایش او را محاكمه و مورد ضرب و شتم قرار داده و در اعماق زندان ها جای دهد؟ چرا او را اعدام نكرد تا امت از شرّ و فساد او راحت گردند, همان گونه كه این رفتار را با صالحان امت داشت؟...» (الغدیر, ج9, ص 219)
تشیّع, روح اسلام اصیل
بر فرض كه این قصه صحیح باشد, آنچه جای سؤال دارد آن است كه چه ارتباطی است بین این قضیه و بین این كه عبد الله بن سبأ مؤسس مذهب شیعه باشد, زیرا ـ همان گونه كه در جای خود ثابت شد و ما نیز به اثبات خواهیم رساند ـ مؤسس شیعه در حقیقت ذات خداوند متعال با تعلیمات خود در قرآن كریم است. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز در طول 23 سال این درخت ریشه داری را كه قرآن در جامعه اسلامی كاشته, آبیاری نموده است, چه در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و چه بعد از وفات آن حضرت افراد و گروه هایی به این مذهب گرویده و به ولایت و صایت و امامت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در رأس آنها علی ـ علیه السّلام ـ اعتقاد پیدا نمودند.
عبد الحلیم محمود ـ شیخ أزهر ـ میگوید: « به نظر ما سبب پیدایش تشیع به ایرانیان, زمانی كه در دین اسلام داخل شدند باز نمی گردد. و نیز به یهودیّت كه نماینده آن عبد الله بن سبأ بوده باز نمی گردد؛ بلكه مبدأ آن از این قضایا پیش تر است. سابقه آن از طرفی به شخصیّت علی ـ رضی الله عنه ـ و از طرفی دیگر به شخص رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرتبط است »( التفكیر الفلسفی فی الاسلام, ص 176)
همو در جای دیگر می گوید: « اما عبد الله بن سبأ كه او را به شیعه مرتبط می دانند و یا آن كه شیعه را به او نسبت می دهند؛ این كتاب های شیعه است كه به تمام معنا به مقابله با او پرداخته, او را لعن می كنند و از او برائت می جویند. و كمترین كلمه ای كه درحق او می گویند آن كه او ملعون تر از آن است كه یادی از او شود.»( همان)
استاد مغنی داود می گوید:
« شاید یكی از بزرگ ترین خطاهای تاریخ كه به دست این پژوهشگران اتفاق افتاده و به آن تفطّن پیدا نكرده اند, این تهمت هایی است كه بر علمای شبعه وارد نموده, حتی این كه به آنها قصه عبد الله بن سبأ را نسبت داده اند».( مقدمه كتاب عبد الله بن سبأ, ص 18)
سؤال 1 چرا شیعه به عبد الله بن سبأ نسبت داده می شود؟ و هدف از جعل این گونه قصه ها چیست؟
جواب 1. شیعه در باب امامت معتقد به عقایدی, همچون: قول به وصیت و نص و عصمت است. این دو عقیده از اصول تشیع است كه با آن, از گروه اهل سنت جدا می شوند. عامه با مستأصل شدن و نداشتن دلیل بر انكار این دو اصل مهمّ در صدد بر آمده اند تا این دو اصل را ـ كه از اصول تشیع است ـ به یهودیّت نسبت دهند, تا از این راه بر عقول عوام مردم مسلط شوند, و مردم را از تأمل در این مذهب باز دارند.
2. مورخان با مراجعه به تاریخِ اواخر حكومت عثمان و حكومت امام علی ـ علیه السّلام ـ و جنگ هایی كه علیه او تحمیل شد, و خصوصاً با در نظر گرفتن این كه عده زیادی از صحابه در آن شركت داشتند, صحابه ای كه قائل به عدالت تمام آنانند نتوانستند این قضیّه را تحلیل كنند؛ از همین رو اصل این شورش و جنگ ها را به شخص اسطوره ای نسبت دادند, تا صحابه را ازاین جنایت ها مبرّا گردانند.
3. پوشش دادن انگیزه های اصلی در شورش بر ضدّ عثمان و كشتن او؛ زیرا آنچه از تاریخ صحیح استفاده می شود این است كه اعمال نیاشایست عثمان و والیانش سبب شورش برعلیه او بوده است.
سؤال 2: آیا عبد الله بن سبأ همان صحابی معروف عمار بن یاسر است؟
برخی از مورخین همانند دكتر علی وردی معتقدند كه عبد الله بن سبأ همان عمار بن یاسر است. او در استدلال بر مدعای خود می گوید:
1. عبد الله بن سبأ معروف به ابن ابن السوداء بود كه همین كنیه عمار نیز بوده است.
2. عمار از قوم سبأ در یمن است.
3. او محبت زیادی نسبت به علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ داشته و مردم را به بیعت با او دعوت می كرده است.
4. عماردر مصر مردم را به شورش بر علیه خلیفه تحریك می كرده است, همان گونه كه همین كار را به عبد الله بن سبأ نیز نسبت داده اند.
5. نقل است كه عبداله بن سبأ عثمان را خلیفه به ناحق معرفی می كرده, و صاحب خلافت شرعی را علی بن ابی طالب می دانسته است, كه همین اعتقاد و عمل را به عمار بن یاسر نیز نسبت داده اند.
دكتر علی وردی با ذكر ادله ای دیگر به این نتیجه می رسد كه عبد الله بن سبأ كسی غیر از عمار بن یاسر نیست . قریش عمار را سر دسته انقلابیّون و شورشیان علیه عثمان می دانست, ولی از ابتدا نمی خواست كه به اسم او تصریح كند, لذا به صورت رمزی به او كنیه ابن سبأ یا ابن السوداء می داد.( وعّاظ السلاطین ص 274 ـ 278 به نقل ازكتاب ( الصله بین التصوف و التشیع ) ج1, ص 36)
این رأی را دكتر كامل مصطفی شیبی در كتاب « الصله بین التصوف و التشیع » پذیرفته است. و ادله او را قانع كننده و منطقی می داند.
از عبارات دكتر علی سامی نشار نیز تمایل به این قول استفاده می شود. او در كتاب خود « نشأه الفكر الفلسفی فی الاسلام »( نشأه الفكر الفلسفی فی الاسلام, ج2, ص 27) می گوید: « محتمل است كه عبد الله بن سبأ شخصیتی جعلی باشد, یا این كه این اسمِ رمزی اشاره به عمار بن یاسر باشد ... ».
جواب
این رأی و نظر تنها احتمالی است كه نه تنها دلیل قانع كننده ندارد, بلكه می توان دلیل بر خلاف اقامه نمود, از باب نمونه:
1. این احتمال هنگامی صحیح است كه روایاتی كه درباره عبد الله بن سبأ وارد شده صحیح السند باشند, درحالی كه به اثبات رسید كه همه آنها و همیّاتی بیش نیست.
2. مورّخین مواقف عمّار و معارضات او با عثمان را به طور صریح ذكر كرده اند, با این حال احتیاج به رمز گویی نبوده است.
3. مورخین عبد الله بن سبأ را به عنوان یهودیی كه در عصر خلافت عثمان اسلام آورده معرفی كرده اند, در حالی كه عمار از سابقین در اسلام است.
4. عبد الله بن سبأ را این گون معرفی كرده اند كه امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ او را بعد از دعوت به توبه و نپذیرفتن آن آتش زد یا به مدائن بتعید نمود, در حالی كه عمار بن یاسر در جنگ صفین به شهادت رسید.
5. طبری در خبری عمار را از جمله كسانی معرفی می كند كه دعوت عبد الله بن سبأ را پذیرفته و او را در تحریك مردم بر علیه عثمان و كشتن او مساعدت نموده است.(تاریخ طبری, ج3, ص 379) اینها همگی دلالت بر این دارد كه عمار بن یاسر شخصیتی جدای از عبد الله بن سبأ بوده است.
برای اطلاع بیشتر به علي اصغر رضواني- شيعه شناسي و پاسخ به شبهات مراجعه شود.