1-
«120» وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ
(اى پيامبر!) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنكه تسليم خواسته آنان شوى و) از آئين آنان پيروى كنى. بگو: هدايت تنها هدايت الهى است، و اگر از هوى و هوسهاى آنها پيروى كنى، بعد از آنكه علم (وحى الهى) نزد تو آمد، هيچ سرور و ياورى از ناحيه خداوند براى تو نخواهد بود.
نکته ها
بعد از تغيير قبله، ناراحتى يهود از مسلمانان بيشتر شد و احياناً بعضى از مسلمانها نيز تمايل داشتند قبله همان بيتالمقدّس باشد تا بتوانند با يهود در الفت ودوستى زندگى كنند، غافل از اينكه رضايت اهل كتاب با حفظ آن حاصل نمىشد و انتظار آنان، پيروى از تمام آيين آنها و نه فقط قبله آنان بود.
اين آيه در عين اينكه خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاريخ نيز هست كه هرگز يهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنكه تسليم بىچون وچراى آنان شويد و از اصول و ارزشهاى الهى كناره بگيريد. ولى شما بايد با قاطعيّت دست رد به سينهى آنها بزنيد و بدانيد تنها راه سعادت، راه وحى است نه پيروى از تمايلات اين و آن.
جلد 1 - صفحه 193
پیام ها
1- دشمن، به كم راضى نيست. فقط با سقوط كامل و محو مكتب و متلاشى شدن اهداف شما راضى مىشود. «لَنْ تَرْضى عَنْكَ ...»
2- اگر مسلمانان مشاهده كردند كه كفّار از دين آنان راضى هستند، بايد در ديندارى خود ترديد نمايند. ديندارى كافرپسند، همان كفر است. «لَنْ تَرْضى ... حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
3- جز وحى و هدايت الهى، همه راهها انحرافى است. «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى»
4- مسئوليّت عالم، بيشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
5- رابطه با اهل كتاب نبايد به قيمت صرف نظر كردن از اصول باشد. جذب ديگران آرى، ولى عقب نشينى از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ ...»*
6- پيروى از تمايلات و هوسهاى مردم، منجر به قطع الطاف الهى مىشود.
بنابراين يكى را بايد برگزيد: يا لطف خدا، يا هوسهاى مردم. «ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»
2-
«216» كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
جهاد بر شما مقرّر شد، در حالى كه براى شما ناخوشايند است و چه بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است. و خداوند (صلاح شما را) مىداند و شما نمىدانيد.
نکته ها
كلمه «كُره» به مشقّتى گفته مىشود كه انسان از درون خود احساس كند، مانند ترس از جنگ. و «كَره» به مشقتى گويند كه از خارج به انسان تحميل شود، مانند حكم اجبارى در آيهى «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» «1» به آسمانها و زمين گفتيم: يا با رغبت بياييد يا با اكراه، گفتند: ما با رغبت مىآييم.
آيه قبل مربوط به مال دادن بود واين آيه مربوط به جان دادن است.
اكراه از جنگ، يا به خاطر روحيّهى رفاهطلبى است ويا به جهت انسان دوستى و رحم به ديگران ويا بخاطر عدم توازن قوا و برترى دشمن است. قرآن مىفرمايد: شما آثار و نتايج جهاد را نمىدانيد و فقط به زيانهاى مادّى و ظاهرى آن توجّه مىكنيد، در حالى كه خداوند از اسرار و آثار امروز وفرداى كارها در ابعاد مختلفش آگاه است.
جنگ با همهى سختىهايى كه دارد، آثار مثبت و فوايدى نيز دارد. از جمله:
الف: توان رزمى بالا مىرود.
ب: دشمن جسور نمىشود.
«1». فصّلت، 11.
جلد 1 - صفحه 335
ج: روح تعهّد و ايثار در افراد جامعه بوجود مىآيد.
د: قدرت و عزت اسلام و مسلمانان در دنيا مطرح مىشود.
ه: امدادهاى غيبى سرازير مىگردد.
و: روحيّهى استمداد از خدا پيدا مىشود.
ز: اجر و پاداش الهى بدست مىآيد.
ح: روحيّهى ابداع و اختراع و ابتكار بوجود مىآيد.
جهاد در اديان ديگر
برخلاف تبليغاتى كه دنيا براى صلح و عليه خشونت دارد، مسئله جهاد در راه دين، در تمام اديان آسمانى بوده و يك ضرورت حتمى است.
در تورات مىخوانيم:
• ساكنان شهر را بدم شمشير بكش و اموالشان را جمع نماى. «1»
• همگى ايشان را هلاك ساز و ترحّم منما. «2»
• چون براى مقاتله بيرون روى و دشمن را زياد بينى، نترس. «3»
• برادر و دوست و همسايه خود را بكشد تا كفّاره گوسالهپرستى باشد. «4»
• موسى جمعيّتى را به سوى جنگ حركت داد و مقاتله مهمّى صورت گرفت. «5»
در انجيل متى آمده است:
• گمان مبريد كه آمدهام تا سلامتى بر زمين بگذارم، نيامدهام تا سلامتى بگذارم، بلكه شمشير را. «6»
• هركه جان خود را دريابد (و به جنگ نيايد) آنرا هلاك سازد و هركه جان خود را به خاطر من هلاك كرد آنرا خواهد يافت. «7»
«1». تورات، سِفر تثنيه، باب 13، جمله 15.
«2». تورات، سفر تثنيه، باب 7، جمله 3.
«3». تورات، سِفر تثنيه، باب 20، جمله 1.
«4». تورات، سِفر خروج، جمله 26.
«5». تورات، سِفر اعداد، باب 31، جمله 34.
«6». انجيل متى، باب 10، جمله 7.
«7». انجيل متى، باب 10، جمله 39.
جلد 1 - صفحه 336
در انجيل لوقا مىخوانيم:
• دشمنان را كه نخواستند من بر ايشان حكمرانى كنم، در اينجا حاضر ساخته، پيش من به قتل رسانيد. «1»
• هركس شمشير ندارد، جامه خود را فروخته آنرا بخرد. «2»
در قرآن نيز در سورههاى آل عمران، «3» مائده «4» و بقره «5» از وجود جنگ و جهاد در اديان گذشته، سخن به ميان آمده است.
پیام ها
1- ملاك خير وشر، آسانى و سختى و يا تمايلات شخصى نيست، بلكه مصالح واقعى ملاك است ونبايد به پيشداورى خود تكيه كنيم. «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»
2- كراهت و محبّت نفسانى، نشانهى خير و شرّ واقعى نيست. «تَكْرَهُوا ... وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ... تُحِبُّوا ... وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ»
3- جنگ و جهاد در راه دين، مايهى خير است. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ ... وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»
4- تسليم فرمان خدايى باشيم كه بر اساس علم بىنهايت به ما دستور مىدهد، گرچه ما دليل آنرا ندانيم. «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
3-
92» لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
هرگز به نيكى دست نمىيابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعاً خداوند به آن آگاه است.
نکته ها
«بِرّ» به خير وبركت گسترده و زمينى كه براى كشت و زراعت ويا سكونت مهيّاست، گفته مىشود. به گندم- كه غذاى عموم انسانها وانواع حيوانات است- «بُرّ» گفته مىشود.
با توجّه به اشتقاق لغوى «برّ» كه به معناى توسعه در خير است؛ در قرآن، ايمان و عمل صالح و جهاد و نماز و وفاى به عهد، از نمونههاى بِرّ معرفى شدهاند. «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي
الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» «1»
در قرآن همگان توصيه شدهاند كه در انجام «برّ» همديگر را يارى كنند. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» «2» و در اين آيه نيز مىفرمايد كه شما هرگز به اين گوهر گرانبها نمىرسيد، مگر آنكه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست مىداريد، انفاق كنيد.
نمونههايى از انفاق مؤمنان
1. ابوطلحه انصارى، بيشترين درختان خرما را در مدينه داشت وباغ او محبوبترين اموالش بود. اين باغ كه روبروى مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله واقع شده بود، آب زلالى داشت. رسولخدا صلى الله عليه و آله گاه وبىگاه وارد آن باغ مىشد واز چشمهى آن مىنوشيد. اين باغِ زيبا و عالى، درآمد كلانى داشت كه مردم از آن سخن مىگفتند. وقتى آيه نازل شد كه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى ...» او خدمت پيامبر رسيد وعرض كرد: محبوبترين چيزها نزد من اين باغ است، مىخواهم آن را در راه خدا انفاق كنم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: تجارت خوبى است، آفرين بر تو، ولى پيشنهاد من آن است كه اين باغ را به فقراى فاميل و بستگان خويش دهى. او قبول كرد وباغ را بين آنان تقسيم كرد. «3»
2. چند نفر مهمان ابوذر شدند، ابوذر گفت: چون من گرفتارى دارم، شما خودتان يكى از شتران مرا نحر و غذا تهيه كنيد. آنها شتر لاغرى را انتخاب كردند. ابوذر ناراحت شد و پرسيد: چرا شتر فربه و چاق را نياورديد؟ گفتند: آن را براى نياز آينده تو گذاشتيم. ابوذر فرمود: روز نياز من روز قبر من است. «4»
3. وقتى فاطمه زهرا عليها السلام را در شب عروسى به خانه شوهر مىبردند، فقيرى از حضرت پيراهن كهنهاى درخواست كرد. فاطمه زهرا عليها السلام به ياد اين آيه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» افتاد و همان پيراهن عروسيش را به او بخشيد.
جلد 1 - صفحه 563
4. عبداللّهبن جعفر، غلام سياهى را ديد كه در باغى كارگرى مىكند، به وقت غذا سگى وارد باغ شد و در برابر غلام نشست. غلام لقمهاى به او داد، باز سگ با نگاه خود تقاضاى غذا كرد، غلام غذاى خود را لقمه لقمه به او داد تا تمام شد. از او پرسيد: خودت چه مىخورى؟
گفت: من امروز سهمى ندارم. پرسيد: چرا اين كار را كردى؟ گفت: اين سگ از راه دور آمده و گرسنه بود. عبداللّه از فتوّت اين غلام تعجّب كرد. آن باغ و غلام را خريد، غلام را آزاد كرد و باغ را به او بخشيد. «1»
در احاديث در باره اين آيه مىخوانيم: راه رسيدن به برّ، كمك به والدين قبل از درخواست آنان است، گرچه بىنياز باشند. «2»
امام صادق عليه السلام به شاگرد خود مفضلبن عمر فرمود: از پدرم شنيدم كه مىفرمود: كسى كه سال بر او بگذرد و از مال خود، كم يا زياد حق ما را ندهند، خداوند روز قيامت به او نظر نمىكند، مگر آنكه او را ببخشد.
اى مفضل! اين تكليفى است كه خداوند آن را بر شيعيان لازم كرده آنجاكه در كتاب خود مىفرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» پس ما برّ و تقوا و راه هدايت هستيم. «3»
پیام ها
1- يگانه راه رسيدن به مقام نيكوكاران، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است.
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...»
2- در مكتب اسلام، هدف از انفاق تنها فقرزدايى نيست، بلكه رشد انفاق كننده نيز مطرح است. دل كندن از محبوبهاى خيالى وشكوفاشدن روح سخاوت، از مهمترين آثار انفاق براى انفاق كننده است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
3- دلبستگى به دنيا سبب محروم شدن از رسيدن به مقام برّ است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
4- سعادتِ فرد در سايه نگاه اجتماعى وكريمانه اوست. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا»
5- بهترين چيز دوست داشتنى براى انسان «جان» است. پس شهدايى كه جان
خود را در راه خدا مىدهند، به بالاترين مقام بِرّ مىرسند. «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
6- آنچه را كه خود دوست مىدارى انفاق كن، نه آنچه را كه بينوايان دوست مىدارند. زيرا ممكن است فقرا به جهت شدّت فقر، به اشياى ناچيز نيز راضى باشند. «مِمَّا تُحِبُّونَ»، نه «ممّايحبّون»
7- انسانى كه تربيت الهى يافته، اسير مال و ثروت نيست، بلكه حاكم بر آنهاست.
«تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
8- در انفاق، اصل كيفيّت است، نه كميّت. «مِمَّا تُحِبُّونَ»
9- اسلام، مكتب انسان دوستى است نه مال دوستى. «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
10- در انفاق نه افراط و نه تفريط، تنها بخشى از آنچه را دوست دارى، انفاق كن.
«مِمَّا تُحِبُّونَ» «من» بيانگر تبعيض است.
11- محبّت به مال در نهاد هر انسانى هست: «مِمَّا تُحِبُّونَ» آنچه خطرناك است، شدّت محبّت است كه مانع انفاق شود. «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ» «1»
12- مهم انفاق است حتّى اگر اندك باشد. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ» آرى يك برگ زرد روى آب، مىتواند كشتى صدها مورچه شود.
13- حال كه خداوند انفاق ما را مىبيند، چرا در كمّ و كيف آن كوتاهى كنيم؟
بياييد بهترينها را انفاق كنيم. «فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»