0

بخشی از فضائل و مكارم اخلاقى‏ امام موسی کاظم علیه السلام

 
samira90
samira90
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 198

بخشی از فضائل و مكارم اخلاقى‏ امام موسی کاظم علیه السلام


جود و بخشش‏

جود و سخاوت، از بارزترین صفات پیشواى هفتم علیه السلام بود. آن گرامى امكانات مالى خود را كه از راه زراعت و كشاورزى به دست آورده بود، در اختیار نیازمندان مى‏گذاشت؛ چندانكه كیسه‏هاى بخشش وى ضرب المثل مردم مدینه شده بود و مردم به یكدیگر مى‏گفتند: «تعجب از كسى است كه كیسه بذل و بخشش موسى بن جعفر علیه السلام به وى ریده باشد ولى باز هم اظهار تنگدستى كند.» «4»

ابن صباغ مالكى در وصف سخاوت آن گرامى مى‏نویسد:

«موسى كاظم علیه السلام، پارساترین، داناترین، بخشنده‏ترین و بزرگ منش‏ترین شخصیت عصر خویش بود. او از بینوایان مدینه تفقد مى‏كرد و پول و دیگر نیازمندیهاى ضرورى را به خانه هایشان مى‏برد، بدون آن كه آنان متوجه شوند كه از كجا رسیده است، مگر پس از رحلت آن حضرت.»

خطیب بغدادى مى‏نویسد:

« موسى بن جعفر علیه السلام فردى سخاوتمند و بزرگوار بود؛ هر گاه اطلاع مى‏یافت كه مردى در غیاب آن حضرت سخن ناشایستى به وى گفته است، كیسه پولى كه حاوى هزار درهم بود براى وى فرستاد. كیسه‏هاى پول آن گرامى، دویست، سیصد و چهارصد دینار بود كه بین مردم مدینه توزیع مى‏كرد. وقتى یكى از آنها به دست نیازمندى مى‏رسید او را بى نیاز مى‏ساخت.»

بخشش و انفاق امام علیه السلام به دوستان و شیعیان محدود نمى‏شد، بلكه مخالفان و دشمنان آن حضرت نیز از مواهب و الطاف وى بهره‏مند مى‏شدند. مردى از نوادگان خلیفه دوّم همواره موسى بن جعفر علیه السلام را اذیت مى‏كرد و هرگاه با آن حضرت روبه رو مى‏شد لب به ناسزاگویى او و حضرت على علیه السلام مى‏گشود. یاران امام عرض كردند: اجازه دهید او را به قتل برسانیم. حضرت ایشان را از این كار بازداشت. سپس آدرس او را كه در بیرون مدینه به كشاورزى مشغول بود- جویا شد و خود بدانجا رفت و با مركبش وارد مزرعه وى شد. مرد فریاد زد: زراعت ما را پایمال نكن. امام علیه السلام به سر و صداى او توجّه نكرد و همچنان پیش آمد تا به وى نزدیك شد. از مركب فرود آمد و در كنار او نشست و با تبسّم فرمود: براى این مزرعه چقدر خرج كرده‏اى؟ گفت: صد دینار. فرمود: چه مقدار امید سود دارى؟ پاسخ داد: غیب نمى‏دانم. فرمود: گفتم چقدرامید دارى؟ عرض كرد:

دویست دینار. امام علیه السلام كیسه‏اى را كه محتوى سیصد دینار بود به وى داد و فرمود: این را بگیر، زراعت هم از آن خودت. مرد برخاست و سر امام را بوسید و از حضرتش خواست از لغزشهاى وى در گذرد. امام تبسمى كرد و به مدینه بازگشت.

یك یا چند روز بعد كه امام علیه السلام به مسجد رفت، دید آن مرد در مسجد نشسته است.

چون چشمش به حضرت افتاد گفت:

«اللَّه اعْلَمُ حَیثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»

خداوند آگاهتر است كه رسالت خویش را كجا قرار دهد.

یارانش با شگفتى پرسیدند: داستان تو چگونه است؟ تو كه پیش از این به او بد مى‏گفتى.

او با دوستانش به ستیزه برخاست و امام علیه السلام را دعا كرد.

امام علیه السلام به یارانش- كه پیش از این قصد كشتن او را داشتند- فرمود: كدام روش بهتر است، قصد و نیّت شما یا رفتار من كه با مبلغى پول او را اصلاح كردم؟

گره گشایى از كار دیگران‏

پیشواى هفتم علیه السلام نسبت به همه مردم، مهربان و دلسوز بود و در رفع نیازمندیها و مشكلات آنان مى‏كوشید، هیچ كس بدان حضرت روى نمى‏آورد مگر آن كه خوشحال و راضى بر مى‏گشت. على بن طاهر صورى از یكى از اهالى رى نقل مى‏كند كه گفت:

«یكى از نویسندگان یحیى بن خالد به حكومت رى منصوب شد. من مقدارى مالیات بدهكار بودم و مى‏ترسیدم چنانچه آن را از من مطالبه كند تهیدست شوم. عده‏اى گفتند: او طرفدار مذهب اهل بیت است، ولى من همچنان از رفتن نزد او بیمناك بودم. سرانجام تصمیم گرفتم به نزد مولایم موسى بن جعفر علیه السلام بروم و او را در جریان بگذارم، پس از آن كه خدمت امام رسیدم آن حضرت نامه‏اى بدین مضمون براى والى رى نوشت:

«به نام خداوند بخشنده مهربان. بدان! براى خداوند در زیر عرشش سایه‏اى است كه از آن بهره نمى‏گیرد مگر كسى كه به برادرش نیكى كند، یا او را از غم و اندوهى رهایى بخشد و یا او را خوشحال سازد؛ حامل نامه برادر توست.والسّلام»

پس از بازگشت، نزد والى رفتم و گفتم: فرستاده امام صابر هستم. والى با پاى برهنه تا در خانه آمد و مرا در بغل گرفت و بوسید و از حال امام علیه السلام پرسید و پس از مشاهده دستخط امام علیه السلام نیمى از اموال خود را به من داد، آنگاه اسم مرا از دفتر مالیات حذف كرد و نسبت به بدهى هایم قبض رسید داد»

بردبارى و گذشت‏

پیشواى هفتم علیه السلام كوهى از بردبارى و گذشت بود. لقب «كاظم» براى آن حضرت حاكى از این خلق نیكو و نشانه شهرت ایشان به فرو خوردن خشم و حلم است.

بسیار اتفاق مى‏افتاد كه آن گرامى پاسخ بدیها و ناسزاگوییهاى افراد نادان را با نیكى و احسان مى‏داد.

امام كاظم علیه السلام نه تنها خود در برخوردارى از این صفت، بى نظیر و سرمشق دیگران بود، بلكه- به لحاظ ارجمندى و اهمیت آن- تخلّق به آن را به بستگان و فرزندانش توصیه مى‏كرد. ابن صباغ مالكى نقل مى‏كند:

«روزى موسى بن جعفر علیه السلام همه فرزندانش را گرد آورد و به آنان فرمود:

فرزندان من! سفارشى براى شما دارم كه اگر آن را مراعات كنید سودمند خواهید شد: اگر كسى نزد شما آمد و در گوش راستتان چیزى كه ناخوشایند شما بود گفت، سپس از ناحیه گوش چپتان عذر خواهى كرد و گفت من چنین چیزى نگفتم، عذر او را بپذیرید.»

على بن جعفر مى‏گوید: برادرم موسى بن جعفر علیه السلام فرمود:

«پدرم دست مرا گرفت و فرمود: اى موسى! پدرم محمد بن على دست مرا گرفت آن چنان كه من دست تو را گرفتم و فرمود: پدرم على بن حسین دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم! نسبت به هر كس كه از تو خواستار انجام كار نیك‏ شد. نیكى كن؛ چنانچه سزاوار نیكى باشد، چه بهتر و اگر سزاوار نیكى نباشد، تو شایسته انجام آن هستى؛ و چنانچه مردى از جانب راستت به تو ناسزا گفت، سپس متوجه جانب چپت شد و عذر خواهى كرد پذیراى عذرش باش.»


سه شنبه 28 دی 1389  3:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها