عوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث را عزیزان در آستانهی نیمهی شعبان میبینند، راجع به امام زمان هست، بیست و پنج دقیقه هست، اگر حال داشتیم اضافه میکنیم، ولی قانونمان بیست و پنج دقیقه هست تقریباً. گمشدهی بشر در دنیا چیه؟ تکنولوژی، کشورهای پیشرفته تکنولوژی دارند دیگر، مملکتشان بیمسئله هست؟ تکنولوژی حل نکرد، بحث ما این هست، گمشدهی بشر چیه؟ در خیابان، فرودگاه، انرژی هستهای، تمام پیشرفتهای علمی، آیا هر چه صنعت پیش میرود، آرامش صفا و صمیمیت و تقوا و پاکی بیشتر میشود؟ یا بیشتر نمیشود؟ هواپیما ساختند، خب ساختن هواپیما یک مسئله هست، حالا این هواپیما که ساخته شد، کجا را میخواهد بمباران کند؟ غزّه و فلسطین و بغداد و ایران و لبنان را، ساختن هواپیما یک مسئله هست، امّا حالا بعد از آنکه هواپیما ساخته شد، کجا را میخواهد بمباران کند؟ علم رشد است، امّا این علم در اختیار کیه؟
1- گمشدهی بشر در عصر تکنولوژی
آن که گمشدهی بشر هست چیه؟ یک رهبری میخواهیم که دنیا را بتواند اداره کند. حالا یک نمیخواهم مقایسه کنم بین امام خمینی و امام زمان علیه السلام، فاصله بین یک پروژکتور و لامپ است با خورشید، ولی همین نظام جمهوری اسلامی راههایی را میتواند برای ما گشایش بدهد؛ یادمان نرود.
یک خاطرهای را من از رئیس مجلس شورای اسلامی نقل میکنم. ایشان نقل میکرد، میگفت: یکی از مسئولین عراق که خانهاش بغداد بود، بعد از آن که آمریکاییها به عراق حمله کردند، یک منطقهای را گفتند اینجا محلّهی خودمان باشد، یعنی سران آمریکا که در بغداد هستند، در این منطقه زندگی کنند. چند تا هم خانه گذاشتند برای سران بغداد، عراق یعنی سران آمریکا و سران بغداد، خانهی شخصیتهای درجه یکشان اینجا بود. یکی از شخصیتهای درجه یک خانهاش آنجا بود، میگفت رفتم بروم در خانه، سرباز آمریکایی جلوی من را گرفت، گفت: «نمیتوانی». گفتم: «چرا، من مسئول مملکتی هستم، اینجا هم خانهی خودم است، کشور خودمان است، پایتخت خودمان است، خانهی خودمان هست»، گفت: «هر چی میخواهد باشد اینجا …»، گفتم: «چرا؟!»، گفت: «خب باید بازدید بشوی»، بعد دیدم دلم شور میزند، گفتم: «خب بازدید کن، بیا دستها بالا، بازرسی کن»، گفت: «خودم نه، سگم باید بیاید بازرسی کند!» خیلی بهم برخورد که آمریکا این است، میآید در عراق، میآید در بغداد، به صاحبخانه میگوید حق نداری، بازدید بشوی، خیلی خب بازدید کن، میگوید سگم. خیلی تحقیر شدم، خیلی تحقیر شدم، آخرش خسته شدم، گفتم: «خیلی خب، سگت بیاید بازرسی کن». رفت، برگشت، گفت: «سگم خواب است، باید صبر کنی تا سگم بیدار شود!»
مردم عربستان سعودی از وقتی متولّد میشوند، تا وقتی میمیرند، یک بار پای صندوق رأی نمیآیند. یک خانواده هستند، این شوهر خواهر من هست، این برادر زن من هست، او پسر من هست، او پسر عمویم هست، او برادرم هست، او برادرزاده هست، یعنی یک حکومت را بین یک فامیل سعودی تقسیم کردند، از تولّد تا مرگ یکمرتبه پای انتخابات نمیروند. یادمان نرود چه کردیم. چی شد؟ عیب خیلی داریم هان، حرفهای ما معنایش این نیست که مسئولین همه خوب هستند، همهی کارهای ما هم درست هست، نه، هم مسئولین بعضیهایشان خلاف کردند، هم همهی کارها درست نیست، ولی میخواهم مقایسه کنم، مقایسه کنم بین آزادیای که الآن هست که میانگین هر سال یکمرتبه پای صندوق میرویم، حالا ممکن است رأیها هم خیلی بعضیهایش کج برود، ما داشتیم رئیس جمهور هم که به او رأی دادند، بعد فرار کرد رفت خارج، ما رئیس جمهور فاسد هم داشتیم، انتخابات را …
1- گمشدهی بشر این است که رهبری که دنیا را بتواند اداره کند، یک.
2- امام زمان علیهالسلام ذخیرهی خدا برای بشر
2- یک قانونی میخواهیم که قانون را هم دلواپس نباشیم، مقرّرات، صبح میگویند خیابان یکطرفه هست، عصر میگویند دوطرفه هست. فردا میگویند جریمه، امروز میگویند حذفش کن. امروز میگویند بگیرش، فردا میگویند آزادش کن. یک قانون میخواهیم که دست نخورده باشد، قرآن هست.
رهبری که بتواند دنیا را اداره کند، ذخیره شده، بگویید: کیه؟ بلند بگویید: امام زمان علیه السلام. رهبری میخواهیم بتواند دنیا را اداره کند، یک قانونی میخواهیم دست نخورده، یعنی براساس هوس و ترس و لرز و اینها نباشد، قانون صددرصد …
پس رهبرش هست، قانوش هم هست. یک آمادگی میخواهیم، آمادگیاش دست ما هست، حوزهها، دانشگاهها، جامعهها، اصناف، اینها باید آماده باشند. امام زمان متولّد شد، ما هر سال باید عیدی بگیریم؟ بله، قرآن میگوید بعضی از عیدها را باید هر سال گرفت، یک آیه داریم میگوید: «تَكُونُ لَنا عيداً»، «عیداً» عید؛ «لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده/ 114): یعنی از حالا تا آخر تاریخ نیمهی شعبان باید عید باشد. آیه مال نیمهی شعبان نبود هان، آخر بعضیها میگویند که بابا امام زمان یک بار متولّد شد، چرا هر سال نیمهی شعبان؟ گفتم قرآن میگوید مسیحیها به حضرت عیسی گفتند یک طبق غذا از آسمان بیاور، مثل اینکه باران میآید یک طبق غذا، ما با چشممان ببینیم که این غذا از آسمان آمد، آن وقت اگر یک همچین روزی باشد، ما «لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا»، از اوّل تاریخ تا آخر تاریخ میگوییم آن روز، روز عید است،
3- خاطرهای از شهید رجایی در آمریکا
مشکل دنیا این است که یک امام زمان ندارد، امام معصوم. همین امامی که نایب امام معصوم هست، جانشین او هست، یعنی نزدیکترین افراد به امام زمان، به حسب ظاهر مجتهد جامعالشرایط و ولایت فقیه است، امّا در عین حال با همهی کمبودها و ضعفها و نقایصی که بین بعضی از افراد هست، کارهایی شد. رجائی یک معلّم بود. اوّل انقلاب رفت آمریکا، رئیس جمهور آمریکا گفت: «من میخواهم ملاقات کنم». گفت: «من به تو ملاقات نمیدهم، تو جنایت کردی زمان شاه.» یعنی اسلام آدم را به یک جایی میبرد که معلّم ایرانی، مثل رجائی اجازهی ملاقات به رئیس جمهور آمریکا ندهد. رژیم بد کار را به جایی میرسد که از آمریکا، بغداد، در منطقهی مسکونی سران کشور، به صاحبخانه اجازهی ورود به خانهی خودش را نمیدهد، او میگوید خانهی خودت هم نرو، میگوید من به تو اجازهی ملاقات نمیدهم. اینها، تفاوتها را ببینید. یک صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
4- پاسخ به شبهه طول عمر امام زمان علیهالسلام
چند تا سؤال. امام زمان میشود هزار و دویست سالش باشد؟ بله. قصّهای برایتان نقل میکنم دل بدهید، این قصّه را هم این طرف و آن طرف نقل هم کنید. پیغمبری بود که به نام عُزیر معروف است، سوار الاغش بود داشت میرفت، به قریهی خرابهای رسید، یک قریهی خراب شده. به خدا گفت: «خدایا، این مردههایی که اینجا زیر این سقفها بودند، خوابیدند، چه طور زنده میشوند؟» تا گفت چهطور، خدا روی خود پیغمبر آزمایش کرد، خود پیغمبر را که روی الاغش نشسته بود مُرد، صد سال مُرد. عربی کلمهی صد چی میشود؟ بلدید؟ «مِائَةَ». «مِائَةَ عامٍ»، «عام» هم یعنی سال، صد سال پیغمبر مُرد. «ثُمَّ»، «ثُمَّ» یعنی چی؟ سپس؛ «بَعَثَهُ»؟: برانگیخت او را، بعد از صد سال زنده شد. «قالَ»؟ خدا از او پرسید: «كَمْ لَبِثْتَ؟»، چهقدر وقت هست اینجایی؟ نگاهی کرد، گفت: «يَوْماً»، یک روز، «أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»، یا نصفی روز. گفت: «نه، صد سال پیش سؤال کردی، مرگت دادم، حالا نگاه کن، الاغ مرده را میخواهم روبهروی چشمت زنده کنم»، «انْظُرْ إِلى حِمارِكَ»، ضمناً این پیغمبری که روی الاغ (16:13) بود، غذا هم داشت، یک نوع غذایی داشت و یک نوشیدنی هم داشت، حالا هر چی بوده، شیر بوده، دوغ بوده، هر چی بوده، «انْظُرْ إِلى طَعامِكَ»، «طَعام» یعنی غذا؛ «وَ شَرابِكَ»، یعنی نوشابه؛ «لَمْ يَتَسَنَّهْ»، اینهایی که میخوانم عربیهایش قرآن است، نگاه کن به نوشابه، نگاه کن به غذا، این غذا صد سال عوض نشده. حالا اینجا ریاضیتان خوب هست، یا نه؟ امتحان کن، صد سال، چند تا یک هفته هست؟ غذا یک هفته بیرون یخچال خراب میشود، صد سال این غذا بیرون یخچال خراب نشده، «فَانْظُرْ»، عربی میخوانم، شما معنایش را میفهمید، «انْظُرْ إِلى طَعامِكَ»، نظر کن به غذایت؛ «وَ شَرابِكَ»: نوشابه؛ «لَمْ يَتَسَنَّهْ» (بقره/ 259). صد سال چند تا یک هفته هست؟ غذا یک هفته بیرون از یخچال خراب میشود. یک سال پنجاه و دو هفته هست، صد تا پنجاه تا؟ بگویید: پنج هزار تا. صد تا دو تا؟ دویست تا. پنج هزار و دویست برابر عمر طبیعی غذا سالم هست، امام زمان عمری نکرده، ماشین حساب دارید؟ هزار و دویست سالش هست تا حالا، تقسیم بر عمر هفتاد ساله، شصت ساله، عمر هم پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد، هر چی، هزار و دویست، تقسیم بر هفتاد، میشود سیزده برابر عمر طبیعی، امام زمان با این عمر طولانیاش، سیزده برابر عمر طبیعیاش عمر کرده، قرآن میگوید اگر خدا بخواهد، سیزده تا که هیچی، پنج هزار و؟ کمک کنید: دویست برابر عمر طبیعی غذا سالم است، ما گیر عمر نیستیم، دست خداست.
5- دلیل غیبت امام زمان علیهالسلام
– چرا امام زمان غائب است؟ این مَثَل را من در کتابهایم هم نوشتم. اگر منطقهای برق میخواست، از طرف دولت، سازمانی آمدند برق دادند، بچّهها شکستند. لامپ دوّم، لامپ سوّم بزنید. اگر دولت یازده تا لامپ زد و ما یازده تا را شکستیم، سازمان برق یازده تا لامپ زد، ما شکستیم، هر آدم عاقلی به خودش اجازه میدهد میگوید آقا لامپ دوازدهم را دیگر نزنید، اینها هنوز متمدّن؟ نشدند، وحشیاند. یازده تا چراغ هدایت را خدا زد، امیرالمؤمنین، شکستند، کشتند. امام حسن، کشتند، امام حسین را کشتند. وقتی یازده اماممان را کشتند، خدا حق دارد لامپ دوازدهمی را وصل نکند، بگوید هر وقت آدم شدید، هر وقت آدم شدید، من لامپ دوازدهمی را وصل میکنم.
– امام زمان جایش کجاست؟ نمیدانم جایش کجاست. ولی قرآن یک آیه دارد، میگوید برادران یوسف که یوسف را در چاه انداختند، بعداً هم دهها سال گذشت، همدیگر را دیدند، «فَعَرَفَهُمْ» (یوسف/ 58) یعنی یوسف برادرها را شناخت، ولی برادرها یوسف را نشناختند، آخر چهل سال پیش من ایشان را دیده بودم. «لَأَنْتَ يُوسُفُ؟»، عربیهایی که میخوانم قرآن است، «لَأَنْتَ يُوسُفُ»؟، «أنْتَ» یعنی؟ تو، تو یوسفی؟! پکیدند، عجب، ما این را در چاهش انداختیم که نیست بشود، خدا خواست، هر چه خدا بخواهد.
ما الآن مشکل توحید داریم، قدرت خدا را باور نکردیم. بچّهدار نمیشود، میگوییم: «چرا بچّهدار نمیشوی؟»، میگوید: «آخه پوشک گران است، خرجی گران است، درآمدم کم است.» میدانی معنای این حرف چیه؟ معنای این است که خدایا من اگر یک بچّه داشته باشم تو رزق میدهی، امّا اگر چهار تا داشته باشم، تو دیگر نمیتوانی رزق بدهی. خیلی بد هست، یا ازدواج نمیکند، چرا؟ میگوید که: «خرجی ندارم»، معنایش این است که خدایا اگر این دختر در خانهی بابایش باشد، تو رزق میدهی، امّا اگر دختر ازدواج کرد، از خانهی بابایش آمد به خانهش شوهرش، تو دیگر نمیتوانی رزقش بدهی.
اگر خدا خواسته باشد حالت را بگیرد، با یک بچّه هم حالت را میگیرد. آدم هست چهار تا، پنج تا، شش تا، هفت تا بچّه دارد، همه هم سالم هستند، آدم هم هست یک بچّه دارد، همش قرص، همش دوا، همش دارو. خدا خواسته باشد حالت را بگیرد، با یک بچّه هم حالت را میگیرد. خدا خواسته باشد حالت را نگیرد، با چند تا بچّه، همه سالم هستند. ما در ازدواج باید عجله کنیم، در بچّهدار شدن نباید مانع بشویم. یک چیزی شنیدیم، خلاف میلمان بود بپرسیم. یک شماره تلفن اسلامشناس باید همهتان داشته باشید، همهی مردم ایران، همهی مردم دنیا یک شماره تلفن باید داشته باشند، یک سؤالی پیش میآید، یک سؤالی پیش میآید، بلد نیست، زنگ بزند بپرسد.
امام زمان یک سال باید عید باشد؟ نه، گفتم «عیداً»، امتحان هوش، «عیداً لـِ»؟ بلند بگویید هر کس بلد است: «أَوَّلِنا»، «عيداً لِأَوَّلِنا»؟، «وَ آخِرِنا». برای یک وجود مقدّس میشود هر سال هم عید گرفت، برای یادبود. باید مردم یادشان نرود که چند هزار نفر شهید شدند تا انقلاب به دست ما رسید. اگر هم اشکالی به نظام و مسئولین کردند، نه نگویید، آره هم نگویید. بگویید آره، ممکن است دروغ باشد، بگوییم نه، ممکن است سندش پیدا بشود، راست باشد، ما آقا باید تحقیق کنیم، هیچ چیزی را بدون دلیل قبول نکنید.
– دانشمندان دنیا چهطور با امام کنار میآیند؟ همینطور که دانشمندان ایران وقتی امام خمینی در بیست و دو بهمن موفّق شد و انقلاب پیروز شد، این خلبانهای درجه یک ما مثل باباییها، خلبانهای درجه یک ما که رفته بودند آمریکا، خلبان درجه یک تحصیلکردهی آمریکا برای اینکه بازوی شاه و آمریکا باشند، تا دیدند انقلاب شد، رفتند دست امام خمینی را بوسیدند، بازوی امام خمینی شدند. پس میشود.
6- بازگشت دلهای مردم به سوی امام زمان علیهالسلام
– آیا میشود مردم برگردند، آیا میشود مردم یکمرتبه طرفدار امام زمان بشوند؟ بله. شما یادتان نمیآید، بیست و دو بهمن، بسیار، دهها هزار نفر آدمی که میگفت جاوید شاه، جاوید شاه، بیست و دو بهمن گفت مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، میشود مردم برگردند. جوان در خانهاش سر غذا با برادرش دعوا میکرد، برنج پخته بودند سر تهدیگش، او میگفت مال من، او میگفت مال من هست، از تهدیگ سیبزمینی نمیگذشت، دیدیم همین جوان رفته جبهه، از جانش میگذرد.
یک کلماتی میگویند که آدم تکان میخورد. من این را میفهمم، میخواهم یک جملهای را تکرار کنم. یکی از این نوجوانهای شهید در وصیتنامهاش یک جمله نوشته بود، این جمله را برداشتند پلاکاردش کردند، در خیابانها زدند، من این را در خیابان دیدم، نوشته بود که: «تنم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، انقلاب را به شما سپردم.» خیلی جملهی قشنگی است، «تنم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، انقلاب را به شما سپردم.» میشود مردم برگردند.
افرادی هستند از یک خودکار، یک خودنویس نمیگذرند، بعد میبینی تمام اموالش را وقف میکند، میگوید وقف بیمارستان، وقف دانشگاه، وقف حوزه، وقف عمومی میکند.
– انسان موجودی است با ظرفیتها مختلف، نیمهی شعبان یعنی روز ظهور استعدادها.
یک خاطره که چهطور مردم برمیگردند؟ حضرت موسی پهلوی فرعون آمد، گفت: «ایمان به خدا بیاور، تو خدا نیستی. معجزه هم دارم»، معجزه عصایش را انداخت، اژدها شد. فرعون دستور داد که تمام جادوگرها و ساحرهای مناطق را جمع کنید، با سحر و جادو آبروی موسی را بریزند، روی موسی را کم کنند. موسی عصا انداخت اژدها شد، این جادوگرها هم یک کاری بکنند که موسی خجالت بکشد، با سحر و جادو موسی را بشکنیم. ساحرها از اطراف آمدند و عربیهایی که میخوانم قرآن است، بعضیهایش را هم میفهمید، کلمات قرآن خیلی آسان است. «إِنَّ»، «إِنَّ» یعنی چه؟ همانا. «لَنا» یعنی چه؟ برای ما. «لَأَجْراً»، «أجْراً» یعنی اجر، مزد. «إِنَّ لَنا لَأَجْراً» (اعراف/ 113)؟ فرعون اگر ما با سحر و جادو آبروی موسی را بریزیم، اجری میآید؟ پولی، سکّهای به ما میدهی، ما آبروی موسی را بریزیم؟ گفت: «قالَ نَعَمْ»، «قالَ نَعَمْ» یعنی چی؟ گفت بله. «إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ» (اعراف/ 114)، شما کارت سبز میدهم، صاف بیایید در کاخ، شما آبروی موسی را بریزید، هر چی بخواهید به شما میدهم. این قصّه چه زمانی بود؟ فرض کنید ساعت ده، ساعت ده صبح ساحرها را از اطراف آوردند، به فرعون گفتند پول هست، گفت بله، پول هست، کارت هم هست، شما جزء مقرّبین میشوید. اینها جادویشان را انجام دادند، حضرت موسی هم عصا را انداخت، تمام این ابزار جادو، طناب و عصا و چوب، هر چی بود، همه را قورتش داد، بلعید. تا ساحرها و جادوگرها دیدند اِه! این معجزه یک چیز دیگری بود، این غیر از سحر و جادو هست، قرآن میگوید: «وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ» (اعراف/ 120)، «أُلْقِيَ» القاء، یعنی پرت، جادوگرها همه به سجده افتادند؛ «قالُوا آمَنَّا» (اعراف/ 121)، ایمان داریم. ساعت هشت طرفدار فرعون بودند، چشم داشتند به یک سکّهی فرعون، به یک کارت فرعون، هشت این بود، هشت و ربع که شد همه به حضرت موسی ایمان آوردند، به خدای موسی ایمان آوردند، فرعون گفت: «لَأُقَطِّعَنَّ»، قطعه قطعهتان میکنم؛ «لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ» (اعراف/ 124)، صلیب، به دار آویزانتان میکنم. من شما را جمع کردم که آبروی موسی را بریزید، حالا ایمان به موسی آوردید؟ چی دارم میگویم؟ میخواهم بگویم امام زمان علیه السلام که میآید یک تحوّلی میشود این تحوّل. همینطور که ساحرها ساعت هشت مثلاً طرفدار فرعون بودند، هشت و ربع شدند طرفدار؟ بگویید، بگویید: موسی.
امام زمان علیه السلام که بیاید، خیلی چیزها عوض میشود. یک انسان عقل چهل تا مرد را پیدا میکند. شجاعت. انسان نمیتواند به امروز خودش قانع باشد، ممکن است ساعت هشت یک دین داشته باشد، هشت و نیم یک دین دیگر داشته باشد. هر کس، نوجوانهای ما باید عقاید خودشان را محکم بدانند. دیدم یک آدم تحصیلکردهای در سطح بالا، به من گفت: «آقای قرائتی، من یک سؤال دارم»، گفتم: «بفرما»، گفت: «خدایی را که نمیبینم، چرا به او ایمان بیاورم؟! من عزرائیل را ندیدم، ملائکه را ندیدم، قیامت را ندیدم، به چیزهای نادیده چرا ایمان بیاورم؟ شما چرا به ما زور میگویید؟ به چیزی که نمیبینم، ایمان بیاورم؟» گفتم: «شما، این چیه زیر پایت؟»، گفت: «زمین هست»، گفتم: «زمین جاذبه دارد، یا نه؟»، گفت: «بله، زمین جاذبه دارد، اگر جاذبه نمیداشت، سیب که از درخت جدا میشد، این طرف و آن طرف میرفت، سیب که پایین آمد، یعنی زمین جاذبه دارد»، گفتم: «خیلی خب، بنشین با هم به زمین نگاه کنیم، جاذبهی زمین کو؟ هر چی نگاه کنی، زمین را میبینی، امّا جاذبه پیدا نیست، همهی مردم کرهی زمین جاذبه را قبول دارند، احدی هم تا حال جاذبه را ندیده، از اثر پی به مؤثّر میبریم. از اینکه سیب افتاد، میگوییم پس زمین جاذبه دارد. دکترها بیماری را که نمیبینند، مرض را که نمیبینند، با آزمایش خون، با چند تا آزمایش پی میبرند که بیماری چیه؟ مهر مادر که دیدنی نیست، ولی حرکات مادر، قربان صدقهای که مادر از بچّهاش میرود، آدم از این قربان صدقه و از این حرفها احساس میکند که مادر علاقه دارد. مگر هر چه را که قبول داریم، باید آن را ببینیم؟ شما یک کتابی را میخوانی، میفهمی نویسندهاش دانشمند است، دانشمند را دیدی؟ نه، ولی کتابش را خواندم، از اثر پی به مؤثّر بردم. من تعجّب کردم، تحصیلاتش خیلی بالا بود، یک آدمی که تحصیلاتش خیلی بالاست، در اوّلین چیز مانده، ما هر چه را که ایمان داریم که نباید آن را ببینیم. دستورهای مستقیم، غیر مستقیم.
7- دعا برای ظهور امام زمان علیهالسلام
– رابطهی ما با امام زمان، از رابطههای مفصّل گرفته، مثل دعای عهد و دعای ندبه که لااقل سالی چند بار بخوانیم، حالا اگر هر هفته نمیخوانیم، هر به چند هفتهای یک بار بخوانیم. اسم بچّههایمان را مهدی بگذاریم، صدقه میدهیم برای سلامتی امام زمان علیه السلام صدقه بدهیم. این امّت، امّت امام زمان هست، خود امام زمان علیه السلام فرمود: «زمانی که دستتان به من نمیرسد، به نایب من مراجعه کنید» (كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 45، ح 4، ص 484)، نایب شما کیه؟ سه تا شرط دارد: 1- مجتهد باشد، فقیه باشد؛ 2- عادل باشد؛ 3- هوس نداشته باشد، حرفهایش براساس هوس نباشد (الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسي، ج 2، ص 458).
نزدیکترین افراد به امام زمان، مرجعیت هستند. نگویید داداشم مهدی دارد، من دیگر مهدی نمیخواهم. خب داداشت یخچال هم دارد، شما دیگر یخچال نمیخواهید؟ داداشت موبایل دارد، شما دیگر موبایل نمیخواهید؟ چهطور در موبایل و یخچال و فریزر نمیگویید داداشم دارد، تا میگوییم اسم زهرا بگذار، نه داداشم زهرا دارد. خب در همهی خانهها زهرا باشد، چی میشود؟ برق نه، برق نمیخواهم، همسایهها برق دارند، برادرم هم برق دارد، در همهی خانهها برق باشد، چی میشود؟ نام امام زمان علیه السلام.
اگر پساندازی پیدا کردید، هشتاد درصدش مال خودت، بیست درصدش مال امام زمان. اجازه بگیر بده به آن فقیر. اسم بچّهمان، نام بچّهمان، صدقه برای امام زمان علیه السلام، دعا و توجّه به حضرت مهدی علیه السلام، انتظار مهدی. معنای انتظار هم این نیست که بیکار بنشینی هان، ما زمستان منتظر هستیم هوا گرم شود، ولی هیچ کس نمیلرزد، «چته؟»، میلرزم، سرد هست. «خب چرا نشستی؟»، خب منتظرم تابستان بشود هوا گرم بشود. بله، منتظر تابستان باشید، انتظار امام زمان باشید، امّا سرما نخورید، خودت هم بلند شو یک چراغ روشن کن. انتظار امام زمان معنایش این نیست که بیکار باشیم. ما زمستان منتظر تابستان هستیم، امّا بیکار نمیشویم، یک کرسی، بخاری، شوفاژی تهیه میکنیم. منتظر عید هستیم، امّا معنایش این نیست که بیکار باشیم، انتظار امام زمان این نیست که دست به هیچ کاری نزن، خود امام زمان میآید درست میکند. شما منتظر مهمان که هستی، بیکار هستی؟ همین که منتظر مهمان هستی، بلند میشوی یک غذایی تهیه میکنی، سبزی، سالادی تهیه میکنی، معنای انتظار سکوت نیست.
خدایا هر چه به عمر ما اضافه میکنی، بر ایمان ما، معرفت ما، مودّت ما، اطاعت ما، از خودت و اولیایت بیشتر بفرما.
از اینکه تن صدا و بیانم ضعیف بود، معذرت میخواهم.