اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
جلسهی قبل بحثمان راجع به اهمیت قرآن و برخوردهای مثبت و منفی که با قرآن میشد، یک عدّه ایمان میآوردند، یک عدّه به بعضی آیات ایمان میآوردند، بعضی را قبول نمیکردند، یک عدّه توهین میکردند. این بحث هم راجع به … ببینید غیرت دینی باید باشد، وقتی دیدیم دشمن روی یک چیزی حسّاس است، ما هم باید حسّاس باشیم. معاویه گفت: «اسم علی را روی بچّههایتان نگذارید»، خب این یک حرکت از معاویه بود، امام حسین فرمود: «همهی پسرهایم را علی میگذارم» و لذا امام حسین علیه السلام سه تا پسر داشت، سه تا را علی گذاشت؛ علی اکبر که در کربلا شهید شد، علی اصغر که در کربلا بود، طفل شیرخواره، او هم شهید شد، علی اوسط که امام زین العابدین است، فرمود هر چه بچّه داشته باشم، علی میگذارم. وقتی نسبت به اهل بیت ما جسارت میکنند، ما باید در همهی خانهها فاطمه و زهرا و صادق و احمد و محمود و علی و … اینها را داشته باشیم.
1- قرآن را جدی بگیریم
حالا به قرآن که جسارت شد، عکسالعمل ما باید چه باشد؟ باید قرآن را جدّی بگیریم. قرآن یک آیه دارد، میگوید من را جدّی بگیرید، دو بار هم این آیه تکرار شده که من را جدّی بگیرید، «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ» (مریم/ 12)، این که خواندم، آیهی قرآن بود، کتاب آسمانی را جدّی بگیرید. الآن چهل و چند سال از انقلاب میرود، خوب نیست که دانشجوی ما نتواند یک صفحه قرآن بخواند، نه یک صفحه، نصف صفحه، جدّی بگیریم.
سخنرانیهای ما خوب نیست که در آن همه چیزی گفته بشود، شعر، خواب، قصّه، تاریخ، همه چیزی در این سخنرانیها هست، بعضی سخنرانیها متأسّفانه تفسیر قرآن ندارد. خدا به پیغمبرش میگوید اگر میخواهی برای مردم سخنرانی کنی، آیات قرآن را تفسیر کن، آیهاش را هم بخوانم: «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (نحل/ 44)، «تُبَيِّنَ» یعنی بیان کن «لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ»، آن را که نازل شده از طرف خدا، یعنی وحیی که نازل شده، آن وحی را برای مردم بگو، یعنی قرآن را باز کن، آیهاش را بخوان، بگو این آیه این پیام را دارد، این آیه این پیام را دارد. جلسات قرائت قرآن خانگی شروع بشود، نه جلسات طولانی و پرخرج، جلسات ساده، پدر و مادر با بچّههایشان، دانشجو با برادرش، دانشجوی خواهر با خواهرش، قرآن را جدّی بگیریم. یک آیه را هم که خواندیم، حساب کنیم این آیه چه میخواهد بگوید.
قرآن برای ما پنج تا دستور داده، اوّل گفته بخوان، آیهی بخوان این است: «فَاقْرَؤُا» (مزّمّل/ 20)، آیهی قرآن است، «فَاقْرَؤُا» یعنی قرائت کن، بخوان، ما مأمور به خواندن هستیم؛ دوّم میگوید که به نحو ترتیل هم بخوان، «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً» (مزّمّل/ 4)، یعنی شمرده و آرام بخوان؛ بعد هم میگوید وقتی خواندی، «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ» (نساء/ 82)، تدبّر کن.
حروف قرآن، کلمات قرآن، مشکلات جامعه را حل میکند تا مادامی که انسان مشکل دارد، باید سراغ قرآن برود.
2- کثرت جمعیت مسلمانان، توصیه قرآن کریم
قرآن یک آیه دارد که میگوید جمعیت زیاد افتخار است، «وَ اذْكُرُوا»، تذکّر، یادتان نرود، «إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً» شما آدمهای کمی بودید، «فَكَثَّرَكُمْ» (اعراف/ 86)، شما را زیاد کرد، قرآن میگوید شما تعداد کمی بودید، من آمار شما را بالا بردم، آمار زیاد افتخار است.
جمعیت کم ناله دارد. در یکی از مناجاتها، امامان ما میگفتند: آه آه، ناله هست، آه آه «فَقْدَ نَبِیِّنا»، پیغمبرمان که از دنیا رفته، «وَ غَیْبَهَ وَ لِیِّنا» امام زمان هم که غایب است، «وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنا»، دشمنان ما هم که زیادند، «وَ قِلَّهَ عَدَدِنا»، «قِلَّهَ عَدَد» یعنی عددمان کم است. (مفاتیح الجنان، دعای افتتاح)
کم بودید آمارتان بالا رفت، این افتخار دارد ولی اگر کم باشید، ناله دارد. با بودن این آیات و روایات ما چرا دیگر شک کنیم که کنترل نسل نظر اسلام چه هست. محاسباتی که هم میکنیم، غلط است، ممکن است کسی بگوید: « آقا خرجی ندارم»، قبول، من یک سؤال میکنم: اگر شما اولاد زیاد داشتید، ممکن است چه بسا افراد چند تا اولاد دارند، همه هم سالم هستند، افرادی برای کنترل نسل یک بچّه دارند، این یک بچّه به اندازهی ده تا بچّه خرج دارد. اگر خدا خواسته باشد رزق شما را کم و زیاد کند، منتظر تعداد بچّهها نیست که اگر بچّهها کم هستند، فتیله را پایین بکشد، اگر بچّهها زیادند، نه. افرادی هستند … برکتش دست خداست، رزقش دست خداست.
یک خاطره هست، احتمالاً از من شنیده باشید. یک سخنرانی دانشگاه شریف داشتیم، یک جوانی آمد، با من صحبت کرد و بعد در لابههای حرفها گفتم: «دامادم شدی؟» گفت: «نمیتوانم داماد بشوم»، گفت: «خرجی»، گفتم: «میدانی یعنی چه؟! میدانی چه میگویی؟!» گفت: «چه میگویم؟» گفتم: «میگویی اگر من مجرّد باشم، خدا قادر است رزق من را بدهد، امّا اگر دو تا شدیم، دیگر خدا از کجا قدرت دارد که رزق من را بدهد؟! اینکه میگویی یکی خرج دارم ولی دو تا خرج ندارم، معنایش این است که خدا برای یک نفر قدرت دارد، دو تا شدیم دیگر خدا قدرت ندارد!» فکر کرد، گفت: «بله، یک همچین عقیدهای در دلم هست که دیگر دو تا بشویم، دیگر خرجی را چه کنم.» بعداً رفت داماد شد و بچّهدار شد. باز دومرتبه ایشان را دیدیم، گفتیم: «بچّهدار شدی؟» گفت: «بله» گفتم: «چند تا؟» گفت: «یکی» گفتم: «خب بچّه بیشتر بیاور» گفت: «خرجی را چه کنیم؟» گفتم: «باز همان حرف اوّل را زدی که اگر یکی باشم، خدا خرجی میدهد، دو تا باشم، خدا خرجی میدهد، سه تا باشیم، دیگر قدرت خدا طی میکشد.» اسلامی که میگوید اولاد بیشتر داشته باشید، میگوید قناعت هم داشته باشید. یک خورده بعضی خرجها را میشود نکرد.
3- وقف برای گسترش قرآن کریم
ما وظیفهمان در مقابل توهین به قرآن، توجّه به قرآن است. من نمیدانم من یک وقت از اوقاف پرسیدم که آیا وقف تفسیر هم در کشور داریم، یا نه؟ امام حسین موقوفه دارد، ابالفضل، امامان ما، حضرت زهرا، نذرهایی که میکنند، عاشورا، تاسوعا، وقتهای دیگر، آیا کسی تا حالا نذر قرآن هم کرده که من یک مقداری پول دارم، من این را میخواهم وقف تفسیر قرآن کنم، نه تلاوت قرآن، تلاوت قرآن الحمدلله راه افتاده، حفظ قرآن الحمدلله راه افتاده امّا قرآن بخوانیم و ببینیم این آیه چه میخواهد بگوید، تدبّر در قرآن. این جلسات قرائت را، جلسات خصوصی، جلسات بیخرج، منتها جلسه بیش از یک ربع تا نیم ساعت نکشد، قرآن را باز کنیم، یک آیه را بخوانیم از روی تفسیر، الحمدلله تفسیرهای فارسی زیاد نوشته شده، هم بعد از انقلاب دهها ترجمه نوشته شده، هم ترجمه و هم تفسیر، تفسیر نمونه هست، مال آیت الله عظمای مکارم شیرازی هست، با دوستان جوانی که دورش بودند، تفسیر نور هست، مال خود بنده هست، به عنوان معلّم، معلّم قرآن، المیزان ترجمه شده، به هر حال بعضی سورهها کوچک است، قرآن را مطرح کنیم با خودمان. جوائز خانوادگی را روی قرآن ببریم، اگر این صفحه را بیغلط خواندی، برایت گوشواره میخرم، برایت دوچرخه میخرم، من تو را مسافرت میبرم، فلان چیز را برایت میخرم.
4- توصیه کردن به مراقبت از سالمندان
سؤالاتتان را با قرآن تطبیق بدهید. گاهی وقتها یک حرف اشاره به یک مسئلهی مهمّی میکند. غربیها پیرمردها و پیرزنهایشان را بیرون شهر میبرند، در منطقهی سالمندان، یک ساختمانی را میدهند، میگویند پیرمردها و پیرزنها بیایند آنجا. ایران هم تقلید کرد، سالمندان را برد کهریزک و جاهای دور، بیرون شهر. من به شهردار تهران گفتم: «آیا اینکه سالمندان را بیرون میبرند، قرآن اینطور اجازه میدهد؟ قرآن راجع به سالمندان یک آیه دارد، میگوید: «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ» (إسراء/ 23)، «عِنْدَكَ»، «عِنْدَكَ»، «عِنْدَكَ»، «عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما» (إسراء/ 23)، اگر پدر و مادر در خانهی شما پیر شدند، یا یکیشان پیر شد، در خانه پیر شدند، «عِنْدَكَ الْكِبَرَ» یعنی در خانهات پیر بشوند. ممکن است شما بگویی آقا میشود؟ نمیشود زندگی کرد، خانههای آپارتمان تنگ، بچّهها شلوغکن، عروس و داماد خودشان جوان هستند، میخواهند زندگیشان شیرین باشد، پیرزن هم حوصلهاش نمیرسد فیلم ببیند، با بچّهها سر و کلّه بزند، این هم پیرزن شکنجه میشود، هم بچّهها شکنجه میشوند. این آیه را چه جوری عمل کنیم که بگوییم «عِنْدَكَ الْكِبَرَ»، پدر و مادر پهلوی خودمان پیر بشوند؟ راهش این است، الآن شهرداری وقتی میروی خانه بخری، میگوید آپارتمان جای ماشین هم دارد؟ پارکینگ دارید؟ برق فلان دارید؟ بله، انباری دارید؟ بگوییم آقا هر ده تا طبقهای که ساخته میشود، دو تا هم سوئیت باید پای این ساخته بشود، چون ده تا زن و شوهر در این آپارتمان زندگی میکنند، بعضیهایشان پدر پیری، مادر پیری، آقا جان این خانه مال من است، این یک تک اتاق هم مال تو، در این یک تک اتاق هم چراغ گاز هست، هم دوش هست، شیر آب هست، یخچال هست، گاهی هم خسته شدی، بیا بالا نوههایت را ببین، من هم میخواهم بازار بروم، بچّههایم را پهلوی تو میگذارم، مادربزرگی، با بچّهها قصّه بگو تا من بروم بازار و برگردم، غذا هم که میخورند، یک غذا به این بدهند که این … پس ببینید «عِنْدَكَ الْكِبَرَ»، کاف است ولی شهرسازی اسلام است، محلّ سالمندان کجا باشد؟ قرآن میگوید محلّ سالمندان …»
یا مثلاً میگوید که من یک دختر بزرگ دارم، یک دخترم بعدش، خواستگار برای دوّمی میآید، برای اوّلی نمیآید و من هم تا اوّلی را شوهر ندهم، دوّمی را شوهر نمیدهم. خب بعضی جاها عقلی است، چون اگر اوّلی ازدواجش عقب بیفتد، ممکن است بعداً هم عقبتر بیفتد و این بدون همسر بماند. بعضی جاها درست است، بعضی جاها هم درست نیست. وقتی حضرت شعیب پیغمبر میخواهد دخترش را به موسای پیغمبر بدهد که بعداً پیغمبر شد، به موسی گفت که این دو تا دختر من هستند، «إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ» (قصص/ 27)، من تصمیم دارم یکی از این دخترهایم را به تو بدهم، نگفت: «نه، اوّل تو اوّلی را بگیر، بعداً دوّمی را اگر خواستگار بعد آمد، دوّمی»، «إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ» (قصص/ 27) یعنی چه؟ یعنی میشود آدم دختر دوّمش را شوهر بدهد، دختر اوّلش را شوهر ندهد، اگر نخواست. اصلاً بعضی چیزها نوبتی نیست.
ولی عقیدهام این است: مزهی قرآن را نچشیدند و مزهی قرآن را نچشیدیم، نچشیدند قدیمیها، حالا یک الّا بگوییم برای اینکه افرادی وقتشان را صرف قرآن کردند، حقّشان محفوظ بماند، اکثر گذشتگان ما مزهی قرآن را نچشیدند، ما هم که بچّهی آنها هستیم، مزهی قرآن را نچشیدیم، ما هم نسبت به نسل خودمان مزهی قرآن را نچشاندیم، یعنی سه تا کلمه هست: «نچشیدند، نچشیدیم، نچشاندیم» اگر قرآن را آن طرف دنیا آتش میزنند، شما در مقابل او عکسالعمل نشان بدهید. همهی بچّهها را بگذارید احمد، محمود، اسم پیغمبر را روی بچّهها بگذارید.
5- عکسالعمل زنان خراسانی در برابر یحیی بن زید
یک خاطره از زنهای خراسان بگویم. امام زین العابدین کربلا بود و امام حسین شهید شد و بعد امام زین العابدین یک پسری به نام «زید» داشت، او هم شهید شد و زید هم یک پسر به نام «یحیی» داشت، او هم شهید شد؛ یعنی امام حسین و نسلش، امام حسن کربلا نبود ولی چند تا از بچّههای امام حسن کربلا بودند. زنهای خراسان گفتند: «ببینید این حکومت طاغوت از اهل بیت پیغمبر هر که هست، سر میبُرَد، میکشد، ما به کوری چشم دشمن بیاییم هر زنی که پسر زایید، اسمش را یحیی میگذاریم.» چون یحیی پسر زید بود، زید پسر امام سجّاد بود، امام سجّاد پسر امام حسین بود. یعنی وقتی قرآن را آتش میزنند، ما باید در مقابل قرآن باید یک عکسالعملی نشان بدهیم.
به حمدلله هست تشکیلاتی که قرآن درس بدهد، منتها ما رو به آن نرفتیم. این افرادی که برای امام حسین قد علم میکنند، عزاداری باشکوه، پرخرج، حتّی تا پاسی از شب رفته اینها عزاداری میکنند، خودشان برنج خارجی میخورند ولی برای امام حسین، برنج ایرانی مصرف میکنند، خانههای خودشان آجری است ولی حسینیهی امام حسین را با کاشیکاری میسازند. ما باید عکسالعملی نشان بدهیم، اگر به قرآن جسارت میکنند، ما باید سراغ قرآن برویم.
6- سفارش فرزندان به احسان به والدین
هر حرف قرآن یک نکته دارد، هر کلمهی قرآن یک نکته دارد. شما نگاه کنید، خدا سفارش پدر و مادر را کرده، سفارش بچّه را هم کرده امّا سفارش بچّهها که قدر پدر و مادر را بدانید، چهار بار تکرار شده، یعنی چهار بار آمده: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (بقره/ 83، نساء/ 36، انعام/ 151، إسراء/ 23)، چهار بار در قرآن گفته، این کلمه چهار بار آمده، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»، به پدر و مادر … چرا به بچّهها نگفته: «وَ بِالْوَلَدِ إحْساناً»؟ به پدر و مادر بگوید قدر ما را داشته باشند، همینطور که اسلام به بچّهها میگوید قدر بابا و ننه را داشته باشید، به بابا و ننه هم بگوید که قدر بچّههایتان را داشته باشید، این را دیگر ندارد، چرا؟ برای اینکه پدر و مادر نیاز به سفارش ندارند، پدر و مادر به طور طبیعی و غریزی عاشق بچّهشان هستند، آن نیاز نیست، سرازیری که گاز نمیخواهد، سرازیری خودش میرود، گاز نمیخواهد. پدر و مادر عاشق بچّهاش هستند، او نیاز به سفارش ندارد امّا اولاد عاشق پدر و مادر نیست، این را باید سفارش کرد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»؛ «ِأَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْكَ» (لقمان/ 14)، تشکّر کن از پدر و مادرت؛ «لا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» (إسراء/ 23)، به پدر و مادرت حرف زشتی نزنی؛ «إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن/ 14)، بعضی از بچّهها دشمن شما هستند، خیلی فدا نشوید. یعنی آیاتی که مربوط به پدر و مادر است، همهاش گفته کنترل کن، دین و دنیا و آبرو و همه چیزت را، دنیا و آخرتت را به خاطر بچّهها آتش نزن. سفارش بچّهها را وقتی میخواهد بکند، میگوید که: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» امّا به پدر و مادر نمیگوید: «وَ بِالْوَلَدِ إحْساناً»، اینها مهم است.
همه جای قرآن تقریباً، همه جای قرآن وقتی میگوید نماز، زکات هم میگوید، «أَقيمُوا الصَّلاةَ»، پشت سرش میگوید: «آتُوا الزَّكاةَ» (بقره/ 43 و 83 و 110، نساء/ 77، نور/ 56، مزّمّل/ 20)؛ «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»، «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» (مائده/ 55، توبه/ 71، نمل/ 3، لقمان/ 4) امّا به بچّه که میرسد، نمیگوید زکات بدهد، لقمان به پسرش میگوید: «يا بُنَيَّ»، بچّه کوچولو، «أَقِمِ الصَّلاةَ» نماز بخوان، نمیگوید: «وَ آتِی الزَّكاة»، بچّه کوچولو که پول ندارد، زکات بدهد، میگوید: «أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» (لقمان/ 17)، یعنی به بزرگها که پول دارند، میگویند نماز بخوان، زکات بده، به بچّه که پول ندارد که زکات بدهد، میگوید نماز بخوان، امر به معروف کن. تازه امر به معروف کن، معنایش چه هست؟ یعنی یک بچّه به تکلیف میرسد، حق دارد به رئیس جمهور انتقاد کند، نهی از منکر واجب شد، حالا منکر از هر کس میخواهد، باشد. قرآن (19:16)، مثلاً در قرآن نگفته: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إنْفاقاً»، نمیگوید به پدر و مادرت پول بده، خیلی وقتها پدر و مادرها نیازی به پول بچّهشان ندارند امّا محبّت میخواهند و لذا گفته: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»، نگفته: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إنْفاقاً».
بیایید به سمت قرآن، بچّههای مذهبی، بسیجی که هست، جهاد دانشگاهی که هست، انجمن اسلامی که هست و اینها همه بنشینند، بزرگانشان یک فکری بکنند، دیگر از این به بعد، بعد چهل سال، زشت است فارغ التحصیل دبیرستان و دانشگاه ما، حتّی از روی قرآن دو سطر نتواند بخواند، این بد است، ما هم کلمات فارسی و عربیمان خیلی مخلوط است، یعنی ما راحت میتوانیم قرآن را یاد بگیریم. از منبریها دعوت کنید، تقاضا کنید از منبریها که چند دقیقه که سخنرانی میکنند، دو تا آیه را تفسیر کنند.
7- سلام به بندگان صالح در هر نماز
شمادر نماز میگویی: «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحین»، سلام بر بندههای صالح، بندهی صالح این است که در بلهبرون به داماد گیر ندهد، خانه داری؟ ماشین داری؟ چون شعیب گفت من دخترم را به تو میدهم، یا هشت سال عوض مهریه چوپانی کن یا ده سال، «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ» (قصص/ 27)، نمیخواهم به دردسر بیفتی، هر جوری که راحت هستی، بعد فرمود: «سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ» (قصص/ 27)، ای جوان، ای موسی که آمدی دختر من را بگیری، مهریه هم نداری، دخترم را به تو میدهم، به جای مهریه برای چوپانی کن من پیر شدم، دخترها باید چوپانی کنند، بعد فرمود خواهی دید که من صالح هستم. پس شما که میگویی: «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحین»، یعنی سلام بر ما و بر هر پدرزنی که در بلهبرون به داماد گیر ندهد.
یاران حضرت مهدی، «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/ 105)، قرآن میگوید که حکومت آیندهی جهان دست بندگان صالح است، «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها»، یعنی وارث زمین بندگان صالحند، پس ما که میگویی: «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحین»، معنایش این است: «اَلسَّلامُ عَلَینا و علی یاران حضرت مهدی»، «يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»، «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحین»، «صَالِحُون»، «صالحین»، اینها همدیگر را معنا میکنند. کلمات قرآن، الفاظ قرآن، قالبهای قرآن، میگوید: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» (کوثر/ 1)، نمیگوید: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الکَثیر»، «کَثیر» و «کوثر» فرق است.
به هر حال بخشی از عمرمان را، حالا دشمنان آن طرفی ما قرآن را آتش میزنند امّا شما که طرفدار قرآن هستید، چه عکسالعملی نشان میدهید؟ بنر و محکوم کردن و موج سیاسی یک قدم است ولی اصل عملیاتی این است که ما یک توجّهی به قرآن داشته باشیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: علم واقعی در قرآن است، شما متوجّه نشدید، «مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلينَ و الآخِرينَ»، حدیث مال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هست، خدا رحمت کند آیت الله عظمی فاضل لنکرانی را، من از ایشان شنیدم، رفتم حدیث را پیدا کردم، «مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلينَ و الآخِرينَ»، هر کس علم واقعی میخواهد، «فَلْيُثَوِّرِ القرآنَ» (كنز العمال، ج 1، ح 2454، ص 548)، «ثور» با س سه نقطه، یعنی ناخنک بزند، به قول امروزیها پژوهش کند قرآن را، از لابهلای قرآن.
یک چیزی برایتان بگویم، شاید تازگی داشته باشد. دنیای علم امروز به جایی رسیده که با نوک انگشتت که به موبایل تماس میگیرد، شما با آمریکا و کانادا حرف میزنی، با یک حرکت دست، صدایش را میشنوی، پیشرفتهای علمی کار به جایی رسید که غیر از صدا، شکلش را هم میبینی، با نوک انگشتت عکس طرف را در کانادا میبینی. خب تا اینجا علم پیشرفته است، یک چیز دیگر علم پیش نرفته ولی قرآن میگوید، قرآن میگوید علم به جایی میرسد که شما با اشاره، خود تخت را در ایران میآورید. یک بار دیگر تکرار میکنم، علم به اینجا رسید که صدا را با موبایل میشنوی، علم به اینجا رسید که صورتش را هم میبینی، موبایلهایی که با عکسشان انتقال میکنند، قرآن میگوید میآید زمانی که در سایهی علم، انسان بتواند خود موجود را جابهجا کند. از کجای قرآن درمیآوری؟ از اینجا، زمان حضرت سلیمان خانمی پادشاه بود، تاج و تخت داشت، یک نامهای رد و بدل شد و حضرت سلیمان گفت: «من میخواهم قبل از اینکه آن خانم میآید کاخ، دربار، یک کسی تخت و تاج خانم را بردارد، اینجا بیاورد.» یکی گفت: «تا نشستی.» عربیاش را هم بخوانم، «قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ» (نمل/ 39)، قرآن میگوید تا نشستی میآورم، یکی گفت: «نه، تا چشمت را به هم بزنی، میآورم»، یعنی حضرت سلیمان، آن هم در سایهی علم، «قالَ الَّذي» (نمل/ 40)، بعد میگوید آن کسی که علم داشت، این کار را کرد. قرآن میگوید در سایهی علم، علم بشر به جایی برسد که بتواند با یک اشاره تاج و تخت را از آن منطقه بیاورد این منطقه. خب این هنوز نشده در قرآن. خیلی از آیات هست، ما همین ساده میگوییم :«وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» (تین/ 1)، یعنی قسم به انجیر و زیتون، این را باید به دکترهای تغذیه داد که رابطهی بین انجیر و زیتون چه هست که خدا قسم که خورده، قسم به انجیر و زیتون خورده، باید بگوید قسم به انجیر و انار، انجیر و انگور، انجیر و خرما، چرا میگوید انجیر و زیتون؟ معلوم میشود بین این دو تا میوه یک ارتباط تغذیهای هست که خدا اشاره کرده برو تحقیق کن، رازش را بهم. اگر به قرآن ما جسارت کردند، ما هم باید یک همّتی برای قرآن داشته باشیم.
خدایا، دو تا، سه تا دعا میکنم، آمین بگویید، خدایا تو را به حقّ محمّد و آل محمّد هر جا نسبت به قرآن کمکاری کردیم، نسبت به قرآن، نسبت به اسلام، نسبت به دین، نسبت به اهل بیت، نسبت به نهج البلاغه و امیرالمؤمنین، هر کجا کوتاه آمدیم، غفلت و کوتاهی گذشتهی ما را ببخش و توفیق جبران مرحمت بفرما.
خدایا مزهی قرآن را به ما بچشان و به ما توفیق بده، همین یک کلمه دارد «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ» (بقره/ 69)، آیهی قرآن است، رنگش دل را شاد میکند، روی همین کلمه که رنگش دل را شاد میکند، دانشکده درست کردند روانشناسی رنگها، به ما گفتند لباست چه رنگ باشد، چه رنگ نباشد، چه شغلی میخواهیم انجام بدهیم، در رشتههای تخصّصی، چه تخصّصی انجام بدهیم، همه را از قرآن بگیریم. عالمان قرآن، در روایات «حَمَلهی قرآن» اند، (الكافي، ج 2، کتاب فضل القرآن، بَابُ فَضْلِ حَامِلِ الْقُرْآن، ح 11، ص 606)، حفظ قرآن هم اگر تیزهوشید، آسان است، حفظ کنید امّا اگر ذهنتان معمولی است، به شما فشار میآید، حفظ نمیکنید، چون قرآن میگوید: «فَاقْرَؤُا»، بعد میگوید: «ما تَيَسَّرَ» (مزّمّل/ 20)، «تَيَسَّرَ»، «یُسْر» یعنی آسانی، میگوید بخوان اگر روانت هست، بعضیها در حفظ قرآن تیزهوش هستند، این لطف خداست که کسی بتواند حافظ قرآن بشود، یک نعمت الهی است، قدر بدانند ولی اصرار بر اینکه حتماً قرآن را حفظ کنید، اگر طرف شما تیزهوش نیست، اصرار نکنید، «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ» (مزّمّل/ 20)
کلمهی «إقامه» در چند جا در قرآن به کار رفته، «أَقيمُوا الدِّينَ» (شوری/ 13)، «أَقيمُوا الصَّلاةَ» (بقره/ 43 و 83 و 110،نساء/ 77، انعام/ 72، یونس/ 87، نور/ 56، روم/ 31، مزّمّل/ 20) ، «أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ» (مائده/ 66)، یعنی راجع به کتاب آسمانی گفته اقامه، به پا دارید کتاب آسمانی را، در شعرهایمان قرآن باشد، در حکایتهایمان قرآن باشد، قصّه میخواهیم بگوییم، صدها قصّه در قرآن هست، قصّههای قرآن را بگوییم، برهان میخواهیم بگوییم، استدلالهای قرآن را بگوییم، موعظه میخواهیم بکنیم: «فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعيدِ» (ق/ 45)، با قرآن موعظه کن. خدایا هر چی کمکاری کردیم ببخش و توفیق جبران مرحمت کن و کمتر از آنی ما را از قرآن و اهل بیت جدا نکن.