0

ماجرای مباهله و روز خانواده

 
55mm66
55mm66
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1393 
تعداد پست ها : 230

ماجرای مباهله و روز خانواده

حث ما در این جلسه خانواده‌ی پیغمبر برای گفت‌و‌گو با مسیحیت، آیه‌ی مباهله هست. در قرآن با مخاطبین مختلف حرف‌های مختلفی می‌زند، مثلاً می‌گوید که، اگر طرف مشرک است، با مشرک به هیچ وجه نمی‌شود: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» (نساء/ 48)، با مشرک ما به هیچ وجه کنار نمی‌آییم، بگوییم خداپرست‌ها و بت‌پرست‌ها بیاییم یکی شویم، آنجا نمی‌توانیم بگوییم خدای سنگ، قرآن می‌گوید که افرادی که در قیامت مجرم شناخته شدند، می‌گویند گیر ما این است که: «نُسَوِّيكُمْ» (شعراء/ 98)، ما شما را با خدا مساوی قرار دادیم، گفتیم بت، مثل این‌که زمان قدیم می‌گفتند، می‌گفتند: «خدا، شاه، میهن»، یا امثال این‌ها کشورهای دیگر هم هست، چیزی را با خدا شریک نمی‌شود قرار داد، هر گناهی را خدا می‌بخشد، جز گناه شرک. از موضعتان به خاطر جذب مشرک دست برندارید، «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ» (کافرون/ 6).
1- دعوت اهل کتاب به مشترکات ادیان الهی
با اهل کتاب باید گفت مشترکاتی داریم، «تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ» (آل عمران/ 64)، یهودی‌ها و مسیحی‌ها بیایید، خدا را که همه قبول داریم، معاد را که هر دو قبول داریم، نبوّت را که هر دو قبول داریم، اصل نبوّت را قبول داریم، منتها شما می‌گویید: «موسی آخرین است، ما می‌گوییم: «نه، پیغمبر اسلام آخرین است.»
با دانشمندان، باید یک جوری صحبت کرد، حالا آیه‌ی دانشمندان سوره‌ی مباهله هست و آیه‌ی … توضیح خواهم داد ان‌شاءالله.
با فرزند، «يا بُنَيَّ» (هود/ 42، یوسف/ 5، لقمان/ 13 و 16 و 17، صافّات/ 102) در قرآن داریم، چند تا «يا بُنَيَّ» داریم.
با پدربزرگ‌ها، در قرآن «يا أَبَتِ» (یوسف/ 4 و 100، مریم/ 42 و 43 و 44 و 45، قصص/ 26، صافّات/ 102) داریم.
با خانم‌ها، «يا نِساءَ النَّبِي‏» (احزاب/ 30 و 32) داریم.
با افراد جاهل، «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/ 63)، افراد نادان هستند، از این‌ها باید گذشت.
با آدم‌های چرت و پرت گو قرآن می‌گوید رد شو، نایست، «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/ 72)، با کرامت عبور کن. خلاصه آدم‌های مختلف، آیات مختلف است.
این قصّه‌ی مباهله چیه؟ گروه خاصّی از مسیحیان نجران دلیل‌های پیغمبر را شنیدند ولی قبول نکردند، پیغمبر یک طرح ابتکاری داد، فرمود: «بیایید یک راه دیگر، من به شما نفرین می‌کنم که خدایا این مسیحیت را چنین و چنان کن، شما هم به من نفرین کنید که خدایا این پیغمبر اسلام و مسلمانان را چنین و چنان کن. هر نفرینی مستجاب شد، معلوم می‌شود که حق با او هست.» پیش‌بینی نکرده بودند که پیغمبر یک همچین حرفی را بزند. به هم نگاه کردند و با بزرگانشان تماس گرفتند. بزرگانشان گفتند که: «اگر با طبل و دهل و جمعیت و هارت و پورت آمد، نترسید، طبل توخالی صدایش زیاد است، اما اگر دیدید با زن و بچّه‌اش و چند نفر افراد خاص آمدند، بترسید.» این‌ها فردا دیدند که حضرت رسول با پنج نفر آمد، یک، پیغمبر فرمود من خودم را می‌آورم، زنانمان را می‌آوریم که زن‌ها نبود، این فقط یک زن بود، حضرت زهرا بود، منتها آیاتی در قرآن داریم که آنجایی هم که یکی است، می‌گوید شما، ما خودمان هم در فارسی هم به جمع شما می‌گوییم، هم گاهی به یک نفر شما می‌گوییم، اگر یک کسی را خواستیم احترام بگیریم یا بخواهیم تجلیلش کنیم، نمی‌گوییم تو، می‌گوییم شما، با این‌که کلمه‌ی شما را به جمعیت هم می‌شود گفت، هم به جمعیت می‌شود گفت شما، هم به فرد می‌شود گفت شما. «نساء» نگوییم «نساء» جمع است، زهرا یکی بود، چه‌طور آنجا که یک زهرا بود، «نساء» گفته؟ ما بچّه‌هایمان را می‌آوریم، بچّه‌هایشان را هم دیدند که دو تا کودک هستند به نام حسن و حسین، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام. بزرگ این مسیحی‌ها به مسیحی‌ها گفت: «این قیافه‌هایی که من می‌بینم، این پنج نفر، اگر نفرین کنند، کسی از مسیحیت روی کره‌ی زمین باقی نمی‌ماند، قبول کنید، هر چه می‌گوید قبول کنید.»
2- دعوت با منطق و استدلال، مقدم بر نفرین و لعنت به لجباران
البتّه نفرین آخرین مرحله است هان، اوّلین مرحله قرآن می‌گوید: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ» (نحل/ 125)، اوّل منطق و حکمت و استدلال، دوّم «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (نحل/ 125)، موعظه‌ی نیکو. حتّی فحش ممنوع است، در قرآن می‌گوید به بت‌پرست‌ها هم فحش نده، «لا تَسُبُّوا» (انعام/ 108)، «لا تَسُبُّوا»، «سَب» نکنید، فحش ندهید. استدلال، معجزه، این هم یک راه است. راه‌های مختلفی است، یکی از راه‌ها این است که در آیه‌ی مباهله پیغمبر فرمود: «من به شما نفرین می‌کنم، شما هم به من نفرین کنید، هم نفرینی مستجاب شد، معلوم می‌شود که او حق است.» به این مناسبت آیه‌ی مباهله است.
آن وقت اینجا یکی گفت : «تَعالَوْا … أَنْفُسَنا» (آل عمران/ 61)، خودمان را بیاوریم، یعنی چه؟ حضرت علی را آورد. اینجا در قرآن امیرالمؤمنین جان پیغمبر حساب شده، البتّه این جان در مقابل یک جان دیگر هم هست در قرآن (بقره/ 207)، جانم، جانم. از هر قبیله‌ای یک نفر تروریست پیدا شد، شریک شدند، شبانه در خانه‌ی پیغمبر بریزند، پیغمبر را در رختخواب بکشند. حضرت رسول هم امشب جا خالی کرد، علی بن ابی طالب جای پیغمبر خوابید، گفت: «من امشب جانم را فدای تو می‌کنم، من کشته بشوم، تو سالم بمانی.» اینجا امیرالمؤمنین به پیغمبر گفت جانم فدای تو، پیشمرگ تو می‌شوم. در سوره‌ی مباهله پیغمبر به علی گفت جانم، علی به پیغمبر گفت جانم، پیغمبر به علی گفت جانم. این یک مسئله.
پس یکی از ابزارها محاجّه هست، محاجّه مال افراد لجوج است، با دانشمندان لجوج باید محاجّه کرد، هر نفرینی مستجاب شد. حالا آیه‌ی مباهله این است: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» (آل عمران/ 61)، ما گاهی وقت‌ها فکر می‌کنیم که اگر کسی علم داشته باشد، کار حل می‌شود، نه، بارها قرآن گفته: «مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» ،(بقره/ 145، آل عمران/ 61) این جمله چند بار تکرار شده، یعنی می‌داند، لج می‌کند، یعنی لجبازی می‌کند، این نیست که نداند. «حاجَّ»، کسانی که با تو محاجّه می‌کنند، گفت‌و‌گو می‌کنند، برخورد می‌کنند، «مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» (آل عمران/ 61)، با این‌که علم دارند، «قُلْ»، «فَقُلْ» (آل عمران/ 61): به آن‌ها بگو، «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا» (آل عمران/ 61): بیایید بچّه‌هایمان را فرابخوانیم، «وَ نِساءَنا» (آل عمران/ 61): خانم‌هایمان را فرابخوانیم، شما هم خانم‌هایتان را فرابخوانید، شما هم بچّه‌هایتان را فرابخوانید، ما جانمان را می‌آوریم، شما هم جانتان را بیاورید، بعد «ثُمَّ نَبْتَهِلْ» (آل عمران/ 61)، «نَبْتَهِلْ»، «إبتهال» یعنی همدیگر را نفرین کنیم، «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين‏» (آل عمران/ 61): می‌گوییم لعنت خدا بر کافرین. هر نفرینی گرفت، او حق است. کلمه‌ی «نَبْتَهِلْ» (آل عمران/ 61)، «إبْتِهال» به معنای باز کردن دست‌ها و آرنج‌ها برای دعا کردن به سوی آسمان، دست‌ها را که بالا می‌آرویم، این ابتهال است. قصّه مال سال دهم هجری بود، یعنی سیزده سال مکّه‌ای که بودند، بعد می‌شود بیست و سه سال. علامت حق و باطل صفا و صمیمیت است، این حالا نکاتی که در این سوره هست.
3- ماجرای مباهله در کتب روایی و تفسیری اهل سنت
این را سنّی‌ها هم قبول دارند، چون خیلی آیه‌ی مهمّی برای اهل بیت است که پیغمبر چه‌قدر ایمان به کار خودش داشت که وقتی می‌خواهد نفرین کند، می‌گوید به بچّه‌های من نفرین کنید، به خود من نفرین کنید، به علی و فاطمه نفرین کنید، ایمان اهل بیت، ایمان اهل بیت به پیغمبر و ایمان ما به اهل بیت که این‌ها تا کجا جانشان را فدا می‌کردند، از خودشان مایه می‌گذاشتند، این مهم است. پنجاه و یک نفر از اصحاب پیغمبر این قصّه را نقل کردند، یعنی این‌طور نیست که یک حدیثی، یک کس گمنامی گفته، «بعض أصحابنا» نیست، پنجاه و یک نفر از اصحاب پیغمبر نقل کردند که این آیه‌ی مباهله مال اهل بیت پیغمبر است. از کتاب‌های اصلی‌شان مثل مسند احمد حنبل گرفته تا تفسیرهایشان مثل روح البیان، المنار، ابن کثیر، آلوسی قصّه را نقل کرده‌اند.
آیا مباهله زمان خاصّی دارد؟ نه، نگفتند سه‌شنبه باشد، یا چهارشنبه باشد، زمانش باز است.
آیا مخصوص پیغمبر است؟ نه، غیر پیغمبر هم می‌تواند باشد.
آیا مخصوص به مسیحیت است؟ نه، نمونه است، این یک نمونه است، یعنی افراد باایمان در مواردی که استدلال می‌کنند، طرف لجبازی می‌کند، معجزه می‌آورند، طرف لجبازی می‌کند، موعظه می‌کنند، طرف لجبازی می‌کند، اگر همه‌ی راه‌های آرام نتیجه نداد، یک برخورد انقلابی، انقلابی معنوی، من به شما نفرین می‌کنم، شما به من نفرین کنید، هر نفرینی مستجاب شد، حق با او هست.
ایمان به هدف، خیلی مهم است، خود پیغمبر باید به هدفش ایمان داشته باشد، بگوید جانم را بگیرید، به قلبم بزنید، تیر را به اینجا بزنید، ایمان به هدف، «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ» (بقره/ 285)، آیه‌ی دیگر هست، جای دیگر قرآن، می‌گوید پیغمبر «آمَنَ الرَّسُولُ». طرف باید خودش …، یعنی اگر مس خودش داغ نشود، آب هم داغ نمی‌شود، باید مس داغ بشود، تا آب هم داغ بشود، «آمَنَ الرَّسُولُ».
با طلبه‌ها صحبت می‌کردم، گفتم: «اگر دارید به مسجد می‌روید، عمّامه‌تان به شاخه‌ی درخت بند شد، در گِل افتاد، اگر به مسجد رفتی، گفتی آقا من عمّامه‌ام گلی شده، امشب نماز جماعت بدون عمّامه است، قد قامت الصّلوة، یالا، اگر برای نماز رفتی مسجد، پیداست به جماعتت ایمان داری، اما اگر از کنار خیابان موبایلت را درآوری، اَلو، مسجد؟ امشب یک حادثه‌ای رخ داده، یا یک فاجعه‌ای رخ داده، عمّامه‌ی من روی گِل افتاد، گِلی شد، امشب نماز تعطیل.» شما نماز جماعتت را به خاطر دو متر پارچه تعطیل می‌کنی، این مهم است که طرف چه‌قدر به خودش ایمان داشته باشد.
4- نسل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
مطلب دوّم این است که فرزند دختری هم فرزند انسان است، پیغمبر اینجا فرمود: «أَبْناءَنا» (آل عمران/ 61)، «ابْن»، «أبْناء»، «اِبْن»، «اِبْن» یعنی پسر، پسرمان را بیاوریم. آخر از یک چیزهایی که می‌گفتند اهل بیت بچّه‌ی پیغمبر نیستند، این‌ها بچّه‌ی علی هستند، اینجا پیغمبر، متن قرآن است، پیغمبر به حسن و حسین که بچّه‌ی دختری بود فرمود پسر من است، اولاد دختری هم اولاد واقعی است، این‌ها به خاطر این‌که، افرادی که تحمّل نمی‌کنند از اهل بیت و امام حسن و امام حسین و امام صادق، اهل بیت برایشان سنگین است …، به حضرت علی گفتند: «فلانی سمت معاویه رفت»، فرمود: «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» (بقره/ 45)، عدالت من سنگین است، مگر برای افراد خاص. افرادی هستند … درباره‌ی حضرت امیر گفته شده: «قَتَلَهُ عَدْلُه»، چون این به عدالت رفتار می‌کرد، گفتند ما ایشان را نمی‌توانیم تحمّل کنیم.
پیغمبر می‌خواهد نفرین کند که همه دود شوند، نابود شوند، می‌گوید: اوّل خودم نابود شوم، زهرا و فاطمه و علی. زن و مرد در خطرها مشترک هستند، زن و مرد مساوی باشند، معنایش این نیست که در هر کاری مساوی باشند، هر کسی طبق شرایط. زن و مرد هر دو لباس می‌خواهند، البتّه زمستان یک لباس است، تابستان یک لباس دیگر هست.
حالا، دعا معلوم می‌شود کیفیت می‌خواهد، کمیت نمی‌خواهد، جمعیت پنج نفر بیش‌تر نبودند، ولی پنج نفر دعایشان مستجاب شد، افرادی هستند خیلی فکر می‌کنند هر جا شلوغ‌تر است، مهم‌تر است، در دعا آن چیزی که مهم است، آدم‌ها هستند و حال و هوای دعا. ارزش کلمات به محتوای کلمات است، نه به خودکار قیمتی و خودنویس قیمتی، ممکن است خودکار و خودنویس قیمتی باشد، ولی حرف چرت و پرت بنویسی، ممکن است یک خودکار ساده باشد، ولی حرف‌های مهم (16:53)، اینجا پنج نفر بیش‎‌تر نبودند، در دعا تعداد مهم نیست، چه آدمی بود و چه دعایی کرد و با چه هدفی؟ این مهم است.
5- حضور کودکان در مراسم دعا و مناجات
کودکان را هم با خودمان ببریم. روایت داریم امام باقر علیه السلام گاهی که می‌خواست دعا کند، به بچّه‌ها می‌گفت: «بیایید، بیایید، همه با هم بنشینید»، دعا می‌کرد، آن‌ها آمین می‌گفتند. مقام زن را می‌خواهی تعریف کنی از این مباهله استفاده کنید، زن مقامی دارد که پیغمبر، پیغمبر وقتی می‌خواهد نفرین کند، به زهرا گفت تو بیا آمین بگو. مقام زن این است. انبیاء و اهل بیت مستجاب الدعوه هستند. ما افرادی داشتیم که این‌ها دعایشان مستجاب می‌شود. برای استجابت دعا هم روایاتی داریم که حالا می‌ترسم طول بکشد. از این معلوم می‌شود که اگر مؤمنین محکم بایستند، دشمن عقب‌نشینی می‌کند، پیغمبر که گفت بیایید به هم نفرین کنیم، آن‌ها عقب آمدند، عقب‌نشینی کردند.
یک خاطره برایتان بگویم. قبل از انقلاب یکی از برنامه‌های دولت این بود که ما طلبه‌های جوان را بگیریم، به پادگان‌ها ببریم و می‌توانیم یک ضربه‌ی محکمی به حوزه‌های علمیه بزنیم. امام خمینی گفت ما از خدا می‌خواستیم که ما طلّاب در پادگان‌ها برویم، بگوییم این حکومت چه حکومتی است، شاه چه کسی است؟ اهدافش چه هست؟ یعنی یک قدم امام برداشت، اصلاً کلّ برنامه‌های شاه به هم خورد. اگر یک کسی محکم بایستد، بگوید من هستم و این … اگر مؤمنین بایستند، دشمن به دلیل باطل بودنش عقب‌نشینی می‌کند. آیه‌ی مباهله، بیایید به هم نفرین کنید، تا پیغمبر گفت من به شما نفرین می‌کنم، شما هم به من نفرین کنید، آن‌ها عقب‌نشینی کردند. استدلال را باید با استدلال جواب داد، ولی لجبازی و مجادله و این‌ها را باید سرکوب کرد، «لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين‏» (آل عمران/ 61)، آیه‌ی مباهله آخرش این است: لعنت خدا بر دروغ‌گو. اگر طرف استدلال می‌کند، استدلال با استدلال، اما اگر استدلال نمی‌کند، لجبازی می‌کند، «مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» (آل عمران/ 61)، آن‌ها را دیگر باید سرکوب بشود.
خب این نگاه به آیه‌ی مباهله. چه چیزی گفتیم:
1- با بچّه، با زن، با مرد، با دوست، با دشمن، با کافر، با منافق، با هر یک از این‌ها باید یک جور صحبت کرد، در قرآن بیست، سی تا آیه من امروز نوشتم که خداوند «يا بُنَيَّ» (هود/ 42، یوسف/ 5، لقمان/ 13 و 16 و 17، صافّات/ 102) را به چه کسی می‌گوییم؟ «يا أَبَتِ» (یوسف/ 4 و 100، مریم/ 42 و 43 و 44 و 45، قصص/ 26، صافّات/ 102) را به چه کسی می‌گوییم؟ «يا نِساءَ النَّبِيِّ» (احزاب/ 30 و 32) را به چه کسی می‌گوییم؟ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» (نساء/ 136 و …) را به چه کسی می‌گوییم؟ «يا أَيُّهَا الْكافِرُون‏» (کافرون/ 1) را به چه کسی می‌گوییم؟ به چه کسی می‌گوییم «سلام علیکم»؟ به چه کسی می‌گوییم «وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏» (طه/ 47)؟ نمی‌گوییم: «سلام علیکم»، می‌گوییم: «السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى»، یعنی مخاطب‌شناسی، یعنی معلّم، استاد دانشگاه، طلبه، ببیند طرف چه کسی هست؟ چه حرفی را کجا بزند؟ مخاطبش با چه بیانی باشد؟ در قرآن این همه آیه داریم: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (بقره/ 83)، یک آیه نداریم: «و بالوالدین انفاقاً»، پول به پدر و مادر بدهید، پدر و مادر بسیاری از وقت‌ها پول نمی‌خواهند، محبّت می‌خواهند، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»، نه «و بالوالدین انفاقاً». با افراد دانشمند لجوج محاجّه کنید.
6- تأکید اسلام بر ازدواج و تشکیل خانواده به عنوان عبادت
در ایران اسم این ایّام را روز خانواده گذاشتند و امروز مسئله‌ی خانواده مسئله‌ی مهمّی است. شنیدم که گفتند هر چند تا ازدواج، یکی‌اش طلاق داده می‌شود، نظام خانواده دارد گسسته می‌شود. چند سال پیش سفری به اروپا داشتیم و چند روزی اتریش بودم. در آن زمان یک مقاله‌ای در روزنامه‌ها پخش شد که: «بیش‌ترین مشکل مردم اتریش چی هست؟» مصاحبه کرده بودند، فراخوان خواسته بودند، آن آماری که خیلی بالا بود این بود که: «بیش‌ترین مشکل ما این است که نظام خانواده به هم ریخته است.» اسلام خانواده را، تشکیل خانواده را عبادت می‌کند، این هم به خاطر این‌که ما حاضر نیستیم کوتاه بیاییم، از یک خواسته‌مان بگذریم، فکرها عوض شده. چند وقت قبل یک خواستگاری آمده بود خواستگاری یک کسی، در مصاحبه‌اش گفته بود: «شما اگر مُردید، مُرده‌هایتان را در بهشت زهرا قبرستان عمومی خاک می‌کنید، یا در امام‌زاده‌ها و رواق‌هایی که سنگین‌تر است؟!» در عروسی می‌گوید قبر پدربزرگت کجاست؟! آخر این سؤال است؟! یعنی مردم گاهی وقت‌ها، آدم نمی‌داند چرا این‌طوری فکر می‌کنند؟ در عروسی، در بله‌برون، یا گفت‌و‌گو با عروس و داماد، قبر پدربزرگت را، اگر مُرد، کجا خاکش می‌کنید؟! خانواده گسسته شده، توکّلمان کم شده، زندگی را سخت گرفتیم، آرامش به کاخ و مال و حقوق و این‌ها نیست، افرادی همه‌ی این‌ها را دارند، ولی آرامش ندارند و افرادی هیچ کدام این‌ها را ندارند، آرامش دارند.
امام در وصیت‌نامه‌اش، آن مهم‌ترین کلام و برجسته‌ترین کلامش این بود: «من با دلی آرام و نفسی مطمئن»، انقلاب شد، این همه جوان شهید شدند، ولی چون وظیفه‌ی شرعی بوده، آرامش دارم. خودمان را فدای چی می‌کنیم؟ یک وقت یک جایی مهمانی بودیم، گفتند: «آقایان بفرمایید مثلاً از این پلّه‌ها بالا، سفره آنجاست.» گفتیم: «چشم، می‌رویم آنجایی که شما گفتید، می‌رویم، اما یک سؤال، ما خیلی غذا بخوریم، نیم کیلو غذا خوردیم، صد گرم، دویست گرم، فوقش نیم کیلو، نیم کیلو غذا را پایین بیاوری بهتر است، یا من نود کیلویی را بکشی بالا؟» خانواده را تلخ می‌کنیم به خاطر این‌که این بازدید خواهرم نرفت، این به عمّه‌ی من سلام نکرد، این به پدربزرگ من اعتنا نکرد، حالا سلام بکند، سلام نکند، زندگی‌تان را به خاطر این به هم می‌زنید؟! ایمانمان کم شده، خانواده‌ها گسسته شده.
7- تلاش زن در خانه و خانواده، جهاد در راه خداست
زن که در خانه کار می‌کند، عبادت است، مرد که کار می‌کند، مثل عبادت است، این خیلی مهم است، «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» (الكافی، ج‏5، بَابُ حَقِّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَة، ح 4، ص 507)، ولی زن در خانه که کار می‌کند … زن من خانه‌دار است، خانه‌دار است، یعنی در حال جهاد است، تمام کارهایی که زن در خانه می‌کند، به گفته‌ی امام این‌ها همه جهاد است، اما مردی که برای خرجی زن و بچّه تلاش می‌کند، آن را نمی‌گوید جهاد است، می‌گوید: «كَالْمُجَاهِدِ»، «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ» (الكافي، ج ‏5، بَابُ مَنْ كَدَّ عَلَى عِيَالِه‏، ح 1، ص 88)، یکی می‌گوید جهاد، یکی می‌گوید «كَالْمُجَاهِدِ». یک وقت می‌گویم تو خورشیدی، یک وقت می‌گویم مثل خورشیدی، یک وقت می‌گویم شما شکر هستی، یک وقت می‌گویم مثل شکر هستی، فرق هست بین زن، تلاش زن جهاد است، تلاش مرد مثل جهاد است، «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ»، یا «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ».
امیدوارم که ما تربیت خانوادگی‌مان اسلامی باشد، اوّل قانع باشیم، عزّت را به تجمّلات ندانیم، خدا خواسته باشد عزّت بدهد، عزّت می‌دهد، حالا چه این کار بشود، چه این کار نشود، «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (یونس/ 65)، کلمه‌ی «جَمیعاً» چند جای قرآن آمده است، فقط عزّت دست خداست، خانه‌ام چنین باشد، ماشینم چنین باشد، مهریه‌ام چنین باشد، عروسی‌مان چنین باشد، آرایشمان چنین باشد، برخوردهایمان، مهمانی‌هایمان چنین باشد، این‌ها برای شما عزّت‌بخش نیست.
عزّت، در مناجات شعبانیه داریم: «الهی بِيَدِكَ لَابِيَدِ غَيْرِكَ زِيادَتِى وَ نَقْصِى»، من عزیز بشوم، یا عزیز نشوم، دست تو هست، دست خانه نیست، خیلی‌ها خانه‌ی شیک می‌سازند که مردم که می‌آیند هی نگاه کنند و این صاحب‌خانه پزی بدهد، می‌آیند، می‌گویند: «از کجایش آورده؟ این‌ها هم دزدی کردند، همان اختلاس‌ها در این‌ها هم هست.» او خانه ساخت که مردم بگویند: «بَه بَه»، همه مردم می‌گویند: «اَه اَه». سردری در خیابان درست می‌کند که مثل این نیست، قرآن مَثَل می‌زند، می‌گوید: «الَّتي‏ لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ» (فجر/ 8)، خانه‌ای می‌ساختند که مثلش در شهرها نبود، یعنی خانه‌ای بی‌نظیر، اما آیا مردم دعا می‌کنند یا فحش می‌دهند؟ محبوبیت آورد، یا نه؟ به هر حال خانواده‌ها را قدر بدانید، خانواده خیلی مهم است.

 

دوشنبه 3 مهر 1402  9:58 AM
تشکرات از این پست
ali_kamali
دسترسی سریع به انجمن ها