نبرد دو نسل در اردوگاه خراسان
ایسنا/خراسان رضوی مادر زهرا با عصبانیت چنین میگوید: دخترم دیگر مرا قبول ندارد؛ مدام غر میزند و میگوید: تو نمیفهمی تو بیسوادی، وقتی به او میگویم، باید اینجوری لباس بپوشی، یا اینجور رفتار کنی، ناراحت میشود و بدوبیراه میگوید.
اصلاً به حرف من نمیکند، احساس میکنم از من دور است، فکر میکنم که با من لجبازی میکند. نسبت به من خیلی حساس شده و هر چه به او میگویم بر عکس آن را انجام میدهد. دوستانش را به من ترجیح میدهد. با من حرف نمیزند ولی دوستش که به او زنگ میزند یک ساعت با او حرف میزند.
مادر زهرا که پا به سن ۵۰ سالگی گذاشته در خصوص دخترش میگوید: زهرا دوست ندارد با من بیرون برود میگوید؛ اگر لباسهایت را تغییر بدهی با تو به مهمانی میآیم.
کناری نشستهام و به حرفهایشان گوش میدهم، در همین حین زهرا حرف مادر را قطع میکند و با اضطراب رشته کلام را به دست میگیرد؛ پدر و مادرم مرا اصلاً درک نمیکنند دوست دارند دائم مرا نصیحت کنند.
مدام میگویند، این کار را انجام بده یا این کار را انجام نده مادرم میخواهد همهاش به دنبال او باشم یا او به دنبال من باشد. لحظهای مرا به حال خودم نمیگذارد. فکر میکند که بچه هستم و خطر به دنبال من است. نسبت به همه چیز بدبین است.
زهرا همچنان با عصبانیت ادامه میدهد؛ مادرم مدام از من سؤال میکند مرا به حال خودم نمیگذارد. در کارهای من دخالت میکند. تصور میکند از عهده کارهایم برنمیآیم. همهاش میخواهد برای من تصمیم بگیرد، از دست او خسته شدهام.
این دختر که در سمت چپ مادرش و کمی عقبتر ایستاده اظهار میکند؛ گاهی از زندگی بیزار میشوم. دلم میخواهد خودم فکر کنم و برای آیندهام برنامهریزی کنم. دوست ندارم به دیگران متکی شوم. میخواهم در آینده شغل و تخصصی داشته باشم، باید به دانشگاه بروم. نمیخواهم از دوستان و همکلاسیهایم کم بیاورم.
مادر زهرا همچنان سرش را پائین نگه داشته و به نشانه اعتراض مدام لبهایش را گاز میگیرد و هرزگاهی نگاهی به من میاندازد، اما این دختر
همچنان سرش را پائین نگه داشته و به نشانه اعتراض مدام لبهایش را گاز میگیرد و هرزگاهی نگاهی به من میاندازد، اما این دختر همچنان با بالا و پائین آوردن صدایش میگوید؛ پدر و مادرم فکر میکنند که دنیای یک دختر در ازدواج خلاصه میشود آنهم با کسی که برایم پیدا کنند؛ اما اینجور زندگی و اینجور فکر کردن حالم را به هم میزند مرا را افسرده و ناامید میکند.
صفآرایی دو نسل پرادعا
با اطمینان میتوان مدعی شد در هر خانوادهای که فرزندی نوجوان و جوان در آن است چنین بحثهایی نیز موضوع گفت و گوی هر روزه آنان به شمار میآید. دو نسل پرادعا روبروی هم صفآرایی نمودهاند. در یک سو پدران و مادرانی که تربیت یافته گذاشتهاند با افکار عقاید و نظرات قدیمی و در سویی دیگر فرزندانی که لگد بر گذشته میزنند و هر چه را که متعلق به قدیم باشد نفی میکنند و از آن نیز برائت میجویند.
این صحبتهای دکتر محمدرضا ابراهیمی یک روانشناس است که در گفت و گو با ایسنا از تقابل و صفآرایی دو نسل در بسیاری از مناطق مختلف به خصوص شهرهای خراسان رضوی با فرهنگهای خاص خودش سخن میگوید.
او اظهار میکند: تحولات و تغییرات جهان کنونی و شکستن مرزهای جغرافیایی و تسهیل ارتباطات افراد در اقصی نقاط دنیا با یکدیگر و آشنایی با سایر فرهنگها و درک متقابل آدمیان و گسترش داد و ستدهای اجتماعی، فکری و علمی و اقتصادی، از عوامل اصلی ایجاد کننده شرایط کنونی به حساب میآیند.
ابراهیمی بیان میکند: خانوادههای بسیاری در کشاکش این نبرد پایان ناپذیر، به ناچار تن به هزینههای نامتعارف و سنگینی میدهند. والدینی که خسته از این زور آزمایی تن به سازش و صلح دیر هنگام با فرزندان میدهند و از جایگاه خود عقب مینشینند و یکسره میدان را به فرزندان وا میگذارند و نظارهگر پیروزی فرزندان و یکهتازی آنان میشوند.
وی تصریح میکند: گروهی دیگر نیز به نبرد خود تا پیروزی بر فرزندان ادامه میدهند و به ظاهر رمق آنان را میگیرند و عنان سلطه و تحکم خود را بر روان دردمند طغیان کم سن و سال استوار میسازند اما آنچه که واقعیت دارد این است که این نبرد فاتحی به دنبال ندارد.
این روانشناس اظهار میکند: متأسفانه در این جدال هر دو طرف، بازنده محسوب میشوند و فرزندانی که بر والدین غلبه مینمایند به دلیل خامی و کمتجربگی باید هزینهای بیشتر بپردازند و والدینی که زنجیر بر پای فرزندان انداخته و آنها را از روی اجبار به دنبال خود میکشند نیز کامروا نخواهند شد چراکه با لحظهای غفلت، فرزندان زنجیر از پا باز کرده و نبردشان مجدد جان تازهای میگیرد.
وی میگوید: اگرچه این دوران باید با آرامش و آسایش بگذرد اما جز اضطراب، دلهره، وسواس، نگرانی و تشویش ثمری به دنبال ندارد.
ابراهیمی میافزاید: در این جدال سهمگین گاه ثبات و سازمان خانواده و حاکمیت افراط یا تفریط در رفتارها نتیجهای جز تنش و ناآرامی و ناخوشایندی ندارد.
وی خاطرنشان میکند: کم نیستند والدینی که روزها را بر خود تباه ساخته و از نشاط و لذت فرزند پروری در آنها خبری نیست و فرزندانی که باید به امید آیندهای روشن تلاش خود را صد چندان کنند، جامه رخوت و سستی و بیتفاوتی پوشیده و روزگار را با هدفی نامعلوم و مبهم و نا روشن میگذرانند و فرصتهای بسیار گرانبهایی را از دست میدهند.
وی بیان میکند: تصور کنید که اگر دامنه این نبرد، جدال و عوارض تیره و سهمگین آن به سطح جامعه کشانده شود چه بر سر آمال و آرزوهای مردم خواهد آمد.
این روانشناس میافزاید: در جامعهای که اکثریت اعضاء آن مشکلات اقتصادی دارند، بزهکاری در حال گسترش است و صف لشکر بیکاران و نیازمندان طولانیتر شده لجبازی و یک دندگی حماقت و سرسختی، سمی مهلک بر هستی خانواده و پیوندهای عاطفی اطرافیان است.
وی میگوید: اگر خانوادهها زیرک باشند میفهمند که بسیاری از حساسیتها و ترس و دلهرههای آنان نادرست و غیر منطقی است.
ابراهیمی اظهار میکند: متأسفانه در بین بسیاری خانوادهها کلمه مقدس آزادی با کج فهمی و سوء نیت تعبیر شده و بعضی خانوادهها نیز به دنبال تعبیرهای دیگری از آزادی هستند، از سویی مغرضان نادان و نا آگاهی هم هستند که تلاش میکنند آزادی درست را از خانوادهها و جوانان بگیرند.
وی میگوید: آزادی در خانواده به معنای ایجاد شرایطی است که فرزندان در سایه آن حداکثر مجال برای ظهور آرزوها و خواستههای آشکار یا پنهان در راستای کمال و بهروزی و سعادت بیابند.
این روانشناس اظهار میکند: وسواس، اضطراب، دخالت و کنترل افراطی در رفتار با فرزندان نتیجهای جز اسارت و درماندگی برای آنان به دنبال نمیآورد. تحولات جهانی مانع از این است که فرزندان را در کنج خانهها حبس کنیم و آنها را بیخبر از هر پدیدهای نگاه داریم.
وی عنوان میکند: والدین آگاه این نکته را به خوبی درک میکنند. آنها نه تنها مشوق فرزندان خود به یادگیری بیشتر هستند بلکه گاه به رقابتی آرامشبخش و همراه با درایت و خردمندی با فرزندانشان میپردازند؛ چراکه آیندهای دورتر را میبینند.
سخن پایانی
قطعاً دانش و آگاهی به دنبال خود سلامت و قدرت به همراه میآورد. والدینی که خود به این دو گوهر گرانبها دست یافتهاند امیدوارانه شاهد پیشرفت و موفقیت فرزندانشان هستند و از خود و زندگیشان احساس رضایت دارند. بگذارید فرزندانتان آزادانه بیاموزند و تجربه کنند. بگذارید گلهای زندگیتان از گلخانه به در آیند و در فضای باز به تجربه سرما و گرما و طوفان بپردازند؛ تنها در این صورت است که در مقابل موجهای خروشان و ناملایمات و سختیهایی که در آینده در پیش رو خواهند داشت سربلند و امیدوار و پیروز، سر بلند خواهند شد و مقاومتر و پر صلابتتر جاده ناهموار زندگی را میپیمایند.