آیا همۀ انسانهای دنیا شادی و غم و خشم را مثل هم احساس میکنند؟
روانشناسان میگویند عواطف شدیداً تحت تأثیر فرهنگ هستند، ولی آنها نباید اینقدر مطمئن باشند
تصویرساز: ماریا مِیدِم
هیچچیز مثل مهاجرت نمیتواند نشان دهد چطور چیزهایی که طبیعی به نظر میرسند درواقع مصنوعات فرهنگی هستند. نیکیل کریشنان میگوید: وقتی از هند به انگلستان رفتم، باورم نمیشد که فشاردادن برآمدگی گلویم به معنای «اشاره به شرافت» نیست یا وقتی برای ابراز موافقت یا مخالفت سرم را کج میکردم، مسخرهام میکردند. بعداً یاد گرفتم برای ابراز موافقت یا مخالفت صرفاً سرم را به بالا و پایین یا چپ و راست حرکت دهم. این دست تجربهها سوال بزرگتری به ذهنمان میآورد: آیا همۀ انسانهای دنیا عواطف و هیجانات واحدی دارند؟
جالب است بدانید، هیجانات منفی نسبت به هیجانات مثبت برای بقا و حفظ موجودیت انسان، کارکرد بیشتری دارد. یعنی خشم، ترس، احساس گناه ما را بیشتر به سمت انجام دادن کاری و یا برطرف کردن این احساسات منفی و شرایط ناکام کننده میکشاند. خشمگین می شویم چون ناکام شدهایم، چون به ما توهین شده است. ما می ترسیم چون احساس خطر می کنیم و ممکن است جان ما در گروی همین احساس ترس شدید باشد.