0

آداب درخواست کردن و بخشیدن

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

آداب درخواست کردن و بخشیدن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سلسله بحث‌هایی داشتیم راجع به حقوق پنجاه و یک حق که امام سجّاد بیان کردند. از حقّ اعضا شروع شد، حقّ چشم، حقّ گوش، حقّ زبان، حقّ همسایه، حقّ همسر، حقّ فرزند، حقّ کارگر، حقّ رئیس، حقّ مرئوس، بیان امام سجّاد علیه السلام در مورد هر حقّی را توضیح می‌دادیم. در این جلسه می‌خواهیم حقّ گرفتن و دادن را بگوییم. یک چیزی می‌خواهید ببخشید، چه جوری ببخشید؟ یک چیزی می‌خواهید بگیرید، چه جوری بگیرید؟ از چه کسی بگیریم؟ آیا درست است یک چیزی را به ما هدیه می‌کنند، ما هدیه را رد کنیم؟ بالأخره ایّامی است گاهی، مثلاً عید می‌شود می‌خواهند عیدی بدهند مثلاً، یا جشن تولّدی است، می‌خواهند یک کادو برای یک کسی ببرند، این آداب بخشندگی و گیرندگی، بحث ما این است، راه و روش و رسم و رسوم بخشیدن و تحویل گرفتن. مثلاً در روایت داریم که اگر کسی را پولش بدهی، بگویی این زکات است، ناراحت می‌شود، می‌گوید: «عجب، من این‌قدر فقیر شدم که دیگر زکات به من می‌دهند؟!» در روایات داریم که اگر کسی زکات به او بدهی، ناراحت می‌شود، چون زکات مال فقراست دیگر، به او نگو زکات است، بگو عیدی است، چون تحصیلاتت خوب است، می‌خواهیم، چون درست خوب بود، چون قرآن را بی‌غلط خواندی، چون یک مهارتی یاد گرفتی، به اسم تشویق، به اسم … یعنی چه؟ یعنی خود این پولی را هم که به یک کسی می‌دهی، آداب و رسوم دارد.
اوّل هر چیز را نباید قبول کنیم، این هم یکی از دستوراتش است. شخصی رفت زکات بگیرد، یک مقداری هم برای خودش گرفت، مثلاً فرض کنید که صد کیلو گندم گرفت، بعد ده کیلو گندم هم برای خودش گرفت، فرض کنید. آمد به حضرت گفت که: «یا رسول الله، این صد کیلو زکات است که مردم دادند به من تا به شما بدهم، آن ده کیلو را هم به خودم دادند.» حضرت فرمود: «به خودت دادند؟! اگر تو خانه هم می‌نشستی، به تو می‌دادند؟! یا چون نماینده‌ی من بودی، به اسم زکات رفتی، به اسم دین و زکات و نماینده‌ی پیغمبر به تو دادند.» بله، گاهی ممکن است به خودش بدهند، اما اگر تو خانه‌ات می‌نشستی، به تو می‌دادند؟
1- کراهت اظهار فقر و نیاز در نزد دیگران
حتّی المقدور سؤال نکنید. قرآن ستایش می‌کند، می‌گوید افرادی هستند که: «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (بقره/ 273)، به قول ما ایرانی‌ها می‌گویند صورت خودش را با سیلی سرخ داشته، صورتش سرخ است، ولی با سیلی، یعنی در فشار زندگی است که امروز بسیاری از مردم همین‌طور هستند، خطّ فقر به گونه‌ای هست که بسیاری از مردم واقعاً فقیر شرعی هستند. سعی کنیم تا می‌توانیم از کسی سؤال نکنیم، تا یک چیزی شد، دست گدایی پهلوی کسی دراز نکنیم.
– قرآن از یک سری فقرا تعریف می‌کند که: «أُحْصِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ» (بقره/ 273)، این‌ها فقیرند، نه به خاطر این‌که تنبلند، مهارت ندارند، هنر ندارند، سواد ندارند، ابتکار و اختراع ندارند، نه، یک هدف مقدّسی دارد، به خاطر آن هدف مقدّس از درآمد دست کشیده، فقیر شده. دانشجو است، طلبه است، می‌تواند دنبال کار برود، پول پیدا کند، اما دنبال تحصیل رفته، تو بی‌پولی مانده، گیر کرده، «لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ» (بقره/ 273)، فقرایی که در راه خدا گیر کردند، بی‌هنر نیست، بیکار نیست، بی‌غیرت نیست، بی‌همّت نیست، همه چیزی دارد، منتها می‌گوید اگر من دنبال این کار بروم، از درسم عقب می‌مانم، درس را ترجیح می‌دهد، این را باید کمکش کرد.
– یکی دیگر. وقتی چیزی از کسی می‌گیرید، اصرار نکنید، «لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً» (بقره/ 273)، آیه قرآن است، بگویید آقا من کمکی می‌خواهم، وامی می‌خواهم. اصرار نکنید، چون بعضی وقت‌ها اصرارها بازتاب دارد. یکی به من می‌گفت: «من آدم‌هایی که عادی با من حرف می‌زنند، من قبول می‌کنم، اما اگر دیدم اصرار می‌کند، تو کارهایش شک می‌کنم، اگر دیدم قسم می‌خورد، می‌فهمم این دروغ می‌گوید. یعنی او هر چه از آن طرف تابش می‌دهد، من از این طرف شک می‌کنم.» «إِلْحافاً» در قرآن آمده، یعنی اصرار نکنید، اعلام کنید، بله.
2- دوری از اصرار برای کمک گرفتن از دیگران
می‌خواهید عزاداری کنید، هیئتی راه بیندازید، به افراد متمکّن منطقه می‌گویید آقا ما می‌خواهیم عزاداری کنیم، نذری بدهیم، نذر کنیم، نذری غذا بدهیم، هر کس کمک می‌کند، بسم الله، همین بس است دیگر، اصرار که تو این‌قدر دادی! تو وضعت خوب است، باید بیش‌تر بدهی! یا یک جمعی برویم که او نگاه کند که اوه، یک جمعی آمدند پول بگیرند، این رویش نمی‌شود که به این جمع بگوید که من نمی‌دهم، مردم تو رودربایستی گیر نکنند، گروهی برویم، طوماری برویم، اصرار کنیم، واسطه بفرستیم، اگر یک وقت مجبور شدید وام بگیرید، خیلی طبیعی، اگر شد الحمدلله، اگر نشد الله اکبر.
یک کسی می‌خواست داماد بشود، ولی خب شکلش و پولش و وضع مالی‌اش خوب نبود. به او گفتند: «فلانی دخترهای متعدّد دارد مثلاً، خودت برو خواستگاری، بگو من می‌خواهم داماد بشوم، شما من را به دامادی خودتان می‌پذیرید؟» این آقا هم آمد پهلوی، اصلاً هم فقیر بود، هم قیافه‌اش جاذبه نداشت. آمد پهلوی پدر دختر، گفت: «من می‌خواهم داماد بشوم، شنیدم شما دختر تو خانه داری، می‌خواهید شما تحقیقی بکنید، اگر من مورد قبول شما شدم، ازدواج کنم.» جمله‌اش این بود: «اِن تَزَوَّجونا الحَمدُلِله»، اگر دخترت را به ما دادی، خدا را شکر، «و اِن تَمنَعونا»، اگر ممانعت کردی، دخترت را به من ندادی، «اللهُ اکبَر»، دادی الحمدلله، ندادی الله اکبر. خیلی برخوردت برخورد کریمانه باشد. فلانی این‌قدر داد، تو این‌قدر می‌دهی؟! خب فلانی را برمی‌داری می‌کوبیم تو کلّه‌ی او که فلانی این مقدار داد، تو چرا کم‌تر دادی! آداب پول دادن و پول گرفتن و وام و قرض و کمک، کرامت خودتان را نشکنید.
3- تفاوت عوامل فقر و نیازمندی افراد
آدم‌های فقیر هم چند رقم هستند: بعضی‌ها حال کار ندارند، برو کار بکن، کار نمی‌کند، مهارت ندارد، دلش می‌خواهد مفت‌خور باشد، این‌ها حسابشان جداست. اسلام سفارش کرده آن فقرایی که حال کار دارند، مهارت هم دارند، منتها به دلیلی الآن بی‌پول شده، سیلی آمده، زلزله آمده، بیماری آمده، تصادفی، ورشکستگی، مالش را خوردند، بردند، دزدیدند، یک حادثه‌ای رخ داده، فقیر شده، به این‌ها باید رسید، آن آدم‌هایی که تن‌پرورند، تنبلند، بی‌هنرند، بیکارند، بی‌رگند، بی‌غیرتند، آن حسابش جداست.
– به دهنده می‌گوید شما می‌خواهی پول بدهی، مواظب باش شیطان می‌آید می‌گوید نده، خودت بچّه‌ی کوچک داری، پیری داری، یتیمی داری، فقیری داری، هی وسوسه می‌کند که خودت فردا نیاز داری، نکن. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» (بقره/ 268)، این شیطان است، شیطان هم لازم نیست حتماً جنّی باشد، «شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‏» (انعام/ 112)، در قرآن گفته بعضی از انسان‌ها هم شیطان هستند، یعنی هی در آدم می‌دمد که آدم را سست کند، شنا نروی هان، یک وقت غرق می‌شوی، رانندگی نروی هان، یک بار تصادف می‌کنی، مسافرت نروی، یک بار تصادف می‌کنی، یعنی هر وقت می‌خواهی یک کار کنی، او … . قرآن یک آید دارد، می‌گوید: «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» (فلق/ 4)، «عُقَد»، «عَقْدَة»، گره‌ها، یعنی بعضی‌ها در گره‌ها هی می‌دمند، یعنی هی کار را تابش می‌دهند، یک کاری را مشکل می‌کنند. می‌خواهیم نماز برویم، آقا مسجد دور است، آقا باران می‌‎آید، آقا شاید امام جماعت نباشد، شاید لوله‌هایش آب نداشته باشد، شاید نمی‌دانم شاید، یعنی هی وسوسه می‌کند که شما به نماز جماعت نروی. می‌خواهی به فقیر کمک کنی، ندهی آقا این پولدار است، این خویش و قوم‌هایش پولدار هستند، همسایه‌هایش پولدارند، این فامیل‌هایش پولدارند، فامیل‌هایش کانادا و آمریکا هستند، آن‌ها کمکش کنند، به ما چه؟! همه‌ی این‌ها را قرآن می‌گوید، قرآن می‌گوید: «نَفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»، یک کسانی تصمیم می‌خواهند بگیرند، یک افرادی دم گوششان هی، حالا ممکن است همسر دم گوش آدم بخواند، همسر در گوش همسر بخواند، بخشندگی، مواظب وسوسه‌ها باش، «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» (بقره/ 268)، شیطان وعده‌ی فقر می‌دهد،
4- تأکید قرآن بر رسیدگی به امور فقرا
– قرآن خیلی سفارش فقرا را کرده، خیلی. همه‌ی دین ما بند به نماز است، اگر نماز قبول شد، باقی کارهای ما هم قبول می‌شود، کسی نمی‌تواند بگوید من نماز نمی‌خوانم، ولی به فقرا کمک می‌کنم، فلان جا خیریه دارم، فلانی را کمک کردم، به فلان جوان وام دادم، فلان دختر را جهیزیه‌اش را جور کردم، تمام کارهای خیر را هم بکنی، اگر نماز نباشد، مثل تمبر است، اگر بهترین مطالب را روی کاغذ بنویسی، در پاکت بگذاری، تا تمبر پشتش نچسبد، این نامه را مخابرات به طرف نمی‌رساند، پلیس راه جلوی شما را می‌گیرد، می‌گوید: «آقا، گواهینامه‌ی رانندگی؟» شما بگو من گواهینامه‌ی دانشگاه دارم، این کارت دانشجویی من است، من تو حوزه از مدرّسین هستم، پروانه‌ی ساختمان دارم، پایان کار شهرداری دارم، صد رقم گواهینامه و مدرک به این پلیس راه بدهی، تا گواهینامه‌ی رانندگی ندهی، رد نمی‌شوی. اگر همه‌ی کارهای خیر را بکنیم، نماز نخوانیم، قبول نمی‌شود، قبول نمی‌شود. گاهی وقت‌ها یک عمل خوبی انجام می‌دهد، اما از یک آدم‌هایی که بلد نیستند چه جوری کمک کنند که طرف آبرویش نریزد، چه جوری کمک کنیم؟ چه‌قدر کمک کنیم؟ به چه کمک کنیم؟ در چه زمانی کمک کنیم؟ در چه مکانی؟ با چه شیوه‌ای؟ این داد وستدها، گاهی وقت‌ها یک پولی، یک کمکی به یک کسی می‌کنیم، آبروی طرف را هم می‌ریزیم.
بعضی از عروس و دامادها به خاطر ندانم‌کاری زندگی‌شان آتش می‌گیرد. عروس وضع مالی‌اش کم‌رنگ است، بالأخره معرّفی‌اش می‌کنند، یک تحقیقاتی می‌شود و از یک خیّری، کمیته امدادی، از یک جایی جهیزیه‌اش را جور می‌کنند. جهیزیه‌اش را عروس برده خانه چینده، منتظر است که زندگی کنند دیگر، داماد می‌آید یک نگاهی به جهیزیه می‌کند، می‌گوید: «اِه، این را کمیته‌ی امداد به تو داده؟!» یعنی همان ساعت اوّل این داماد به خاطر بی‌شعوری‌اش عروس را می‌کوبد، می‌گوید این‌ها را کمیته‌ی امداد به تو دادند، خیّرین دادن، چه کسی به تو داده؟! چه کسی به تو داده؟!» سر اوّلین برخورد عروس را می‌شکند، قرآن آیه دارد، می‌گوید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏» (بقره/ 264)، آیه قرآن است، یعنی اگر کمک کردید، منّت نگذارید، اذیت هم نکنید. من فکر کردم منّت نگذارید، یعنی به خودش نگو: «من بودم که دانشگاه، کنکورت را من پولش را دادم، من بودم …» امام می‌گوید نه، نمی‌گوید «لا تبطلوا صدقاتکم بالمن علیه» منّت، منّت نگذار، منّت معلوم نیست به خودش بگویی، ممکن است به خودش نگویی، ولی به برادرش بگویی، به رفقای خودت بگویی، بگویی بله، دیروز یک مشکلی پیش آمد، ما جمع شدیم، کمکش کردیم، به خودش که نگویی هیچ، به دیگران هم نگویی، اصلاً حرف نزن، کمک کن و هیچی نگو. قرآن نمی‌گوید صدقه‌تان را باطل نکنید به گفتن منّت بر او که این پول را می‌گیرد، به هیچ کس، جایی هم نقل نکن. ما خیلی وقت‌ها پول خرج می‌کنیم، ولی باطل می‌کنیم.
یک وقت حضرت فرمود که: «هر سبحان الله و ذکر خدایی یک درخت توی بهشت می‌شود.» یک نفر گفت: «پس ما بهشتمان خیلی درخت دارد، چون خیلی سبحان الله گفتیم؟» حضرت فرمود: «بله، بهشتتان درخت زیاد دارد، اما گاهی هم یک آتش می‌فرستید، همه را می‌سوزاند. (أمالی، صدوق ص 607 و 608)
5- خطر حبط کار خوب به واسطه منت گذاردن
در قرآن آیاتی دارد، می‌گوید: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم‏» (بقره/ 217، آل عمران/ 22، مائده/ 53، اعراف/ 47، توبه/ 17 و 69)، زحمت کشیدی، ولی از بین رفت. ما خودمان هم در جامعه همین‌طور هستیم. یک مثال بزنم که چه‌طور همه‌ی کارها پاک می‌شود، حتّی تو ذهن خودمان، تو ذهن خودمان پاک می‌شود. شخصی، یک کارگری می‌آورد، شاگردی می‌آورد، در شرکتش، تجارتش، زراعتش، این شاگرد هم آدم خوبی است، خدمت می‌کند، چشمش پاک است، دستش پاک است، کلاهبرداری نمی‌کند، آداب را مراعات می‌کند، استاد از شاگرد راضی است، اما یک‌مرتبه استاد کلید را به در خانه می‌اندازد، می‌آید تو خانه، می‌بیند اِه، اِه، اِه، اِه، این شاگردی که فکر می‌کرد شاگرد خوبی است، این قصد سوء نسبت به دختر و پسرش دارد، ممکن است بیست سال شاگرد خوبی بوده ولی همین قصد سوء «حَبِطَتْ»، حبط می‌شود، می‌گوید: «برو، برو، برو اصلش پشت گوشت را اگر دیدی، من را هم می‌بینی. من خیال کردم تو پسر خوبی هستی؟!» یعنی خود ما هم گاهی یک چیزی از یک کسی می‌بینیم، تمام خوبی‌هایش می‌پرد، از آن طرفش هم هست، گاهی وقت‌ها یک کاری می‌کنیم که به خاطر آن کار، همه‌ی کارهای بدمان هم خوب می‌شود، مثل همین شاگرد و استاد، شاگرد اوّل شاگرد خوبی بود، حالا مثال را عوض کنیم، یک شاگرد بدی است، همیشه استاد را زجر می‌دهد، روی ندانم‌کاری، جهل، بی‌سوادی، بی‌مهارتی، استاد را اذیت می‌کند، اما یک‌مرتبه استاد می‌آید تو خانه، کلید می‌اندازد، می‌بیند اِه، اِه، اِه بچّه‌اش توی آب افتاد و این شاگرد بد شیرجه رفت، بچّه را نجات داد، یک عملی انجام داد دو، سه دقیقه‌ بچّه را از استخر، حوض آب نجات داد، به خاطر این عمل تمام بدی‌های این شاگرد خوب می‌شود، یعنی این‌که گاهی به خاطر یک عمل زشت همه‌ی خوبی‌ها محو می‌شود، گاهی به خاطر یک عمل خوب همه‌ی بدی‌ها خوب می‌شود، پس انسان می‌تواند بدی‌های خود را خوب کند، خوبی‌های خود را بد کند.
خیلی خلبان‌ها را دولت شاه فرستاد آمریکا دوره‌ی خلبانی ببینند، خلبان‌های قهّار و درجه یک. خب این‌ها همه خادم منافع آمریکا و شاه بودند ولی وقتی امام آمد و بیست و دو بهمن شد، تمام خلبان‌ها، اکثرشان، خیلی‌هایشان آمدند دست امام را بوسیدند، با امام بیعت کردند، آن تخصّصشان را هم در اختیار انقلاب قرار دادند، تخصّص دیده بود برای منافع شاه، تخصّص دیده بود برای منافع آمریکا اما یک‌مرتبه انسان با یک اصل عوض می‌شود.
به چه کسی پول بدهیم؟ و چگونه بدهیم؟ و چگونه بگیریم؟ آداب بخشیدن، آداب دریافت. آدم باور نمی‌کند اسلام این‌قدر دقیق باشد.
6- کمک به نیازمند، چه مسلمان و چه غیر مسلمان
– کسی اگر از شما سؤالی کرد، کمکش کن، گزینشش نکن تو پول می‌خواهی چه کنی؟ چند می‌خواهی؟ تا حالا از چه کسی وام گرفتی؟ قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/ 10)، «سائل»، یک کسی که می‌آید می‌گوید کمکش کن، «لا تَنْهَرْ»، از «نَهر» است، «نهر» یعنی با خشونت طرد کردن، به نهر آب هم که می‌گویند نهر آب، چون آب با سرعت رد می‌شود، سائل، یک کسی که می‌آید از شما کمک می‌خواهد، این را لفتش ندهید، معطّلش نکنید، سرعت کار، کتمان کار، به کسی هم نگویید که کمکش کردم، پنهان کار، وقتی هم که کمکش می‌کنی، مواظب باش آبرویش نریزد.
حدیث داریم کسی که می‌آید می‌گوید، او آبرویش را پهلوی تو گذاشت، تو نمی‌دانستی فقیر است، وقتی گفت من وضعم خوب نیست، آبرویش را عرضه کرد، تو هم یک خورده از پولت را عرضه کن، او از آبرویش کم کرد، پهلوی شما آبرویش را ریخت، تو هم حالا که او آبرویش را آورده پهلوی تو، تو هم یک کمکی به او بکن. «وَ أَمَّا السَّائِلَ» (ضحی/ 10)، نگفته: «و اما السائل المؤمن». من حرم امام رضا رفته بودم، به امام رضا گفتم در قرآن شما این‌طور یاد ما دادید: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/10)، کسی که سؤال می‎کند، ردش نکن، خب من حالا اگر بگویم مؤمن هستم، ممکن است بگویید نه، ایمانت ضعیف است، نمی‌دانم بگویم کار کردم، ممکن است بگویید اخلاص نداشتید، هر چیزی بگویم، ای امام رضا ممکن است بگویید نه، قبول نشد، ولی یک سؤال می‌کنم: آیا من تو حرم تو آمده‌ام، یا نه؟ زوّار تو هستم، یا نه؟ مهمان هستم، یا نه؟ الآن دستم دراز است، از تو سؤال می‌کنم، یا نه؟ خودتان در قرآن گفتید: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»، کسی که سؤال می‌کند، ردش نکنید، خشونت به خرج ندهید. من سؤال می‌کنم از تو.
لازم نیست اگر یک کسی پولی به کسی می‌دهد، بگوید آقا ازدواج کردی؟ مهریه‌ی خانمت چه‌قدر بود؟ چرا این همه مهر کردی؟ خانه اجاره کردی؟ چرا خانه‌ی گران اجاره کردی؟ چرا فلان محلّه اجاره کردی؟ کارش را راه بیندازید بدون معطّلی، بدون این‌که به خودش بگویید، بدون این‌که به دیگران بگویید، بدون این‌که منّت بگذارید.
– حضرت ابراهیم یک روز یک دعا کرد، خدا گفت: من این دعا را مستجاب نمی‌کنم، دعای ابراهیم، حضرت ابراهیم مستجاب نشد؟ بله. دعا چه بود؟ مکّه را که ساخت، گفت: خدایا من کعبه را ساختم، به مؤمنینی که می‌آیند اینجا زیارت کعبه رزق بده، عربی‌اش را هم بخوانم، آیه قرآن هم بخوانم: «وَ ارْزُقْ»، رزق بده، «أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ» (بقره/ 126)، اهل مکّه را از میوه‌ها بده بخورند، «مَنْ آمَنَ» هر کس ایمان دارند. فرمود: این چه دعایی است؟! حالا اگر یک کافری وارد مکّه شد، به او ندهیم بخورد؟! در گرسنگی و نان و آب که نباید گزینش کنیم که. حضرت ابراهیم گزینش کرد، گفت خدایا به مؤمنین بده بخورند. چرا این‌طور دعا می‌کنی؟! گاهی وقت‌ها آدم نگاه می‌کند افرادی که دعا می‌کنند، خیلی تنگ دعا می‌کنند، مثلاً می‌گوید خدایا کسانی که به این مسجد کمک کردند، بیامرز. حالا مسجد بغلی چی؟ بگو خدایا هر کس کار خیر کرده، قبول کن، کسانی که در این مسجد، در این هیئت، کسانی که در این فامیل بودند، کسانی که سال‌های قبل در این محلّه بودند، یعنی، در کمک باز بکنیم، چون مثلاً دعا می‌کنی، مثلاً می‌گویی خدایا، فرض کنید می‌خواهی به یک مؤمنی دعا بکنی، بگو خدایا سیّد حسن نصرالله را در مقابل اسرائیل حفظ کن، حالا چرا می‌گویی سیّد حسن نصرالله؟ خب ایشان یک نفر است، بگو سیّد حسن نصرالله و حامیانش، فلان شخص بزرگوار و هر کس که ایشان را دوست دارد، طرفدارانش، وقتی گفتی طرفدارانش میلیونی می‎شود، اما گفتی فلانی را حفظ کن، یک نفر است. در بخشیدن هم، کمک هم یک خورده باز فکر کنیم، این‌که می‌گویند وقف، وقف یعنی از خودت بکن، به جامعه ملحق کن، از خودت بکن، از خودت کم کن، وقف کن، یعنی بگو مال، مال امّت اسلامی است. این گوشه‌ای از شیوه‌هاست. خدا فرمود: «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ» (بقره/ 126)، ابراهیم چه دعایی است که می‌کنی، می‌گویی به مؤمنین بده بخورند، من به کافران هم می‌دهم بخورند، «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ».
– اصلاً در قرآن آیه‌ای داریم که می‌گوید زکات که گرفتی، بخشی‌اش را بده به آن‌هایی که مسلمان هم نیستند، از مسلمان مالیات بگیر، به کفّار بده، چرا؟ برای این‌که کفّار جذب شما بشوند، جذب بشود، کافر است، «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) آیه قرآن است.
– آیه‌ی «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (إسراء/ 23)، بعد از توحید است، افرادی مسلمان می‌شدند، پیغمبر می‌گفت غیر از این‌که مسلمان شدید، به پدر و مادرتان احسان کنید. این‌ها به خانه می‌آمدند، به پدر و مادرشان خیلی احسان می‌کردند. پدر و مادر می‌پرسید: «چی شده؟ شما خیلی به ما احترام می‌گذارید؟!» می‌گفتند: «آقا جان، من مسلمان شدم!» و پیغمبر اسلام فرمود: «به پدر و مادرت برس.» یعنی از همین راه احسان به پدر و مادر، لذا کمک به پدر و مادر کنار توحید است، می‌گوید: «لا تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (إسراء/ 23)، بعد از توحید، پدر و مادر. خیلی از برخوردها و روش برخوردها طرف را زیر و رو می‌کند. روایتی دیدم که کسانی که با برخوردها مسلمان شدند، آمارشان بیش از کسانی است که با سخنرانی و استدلال مسلمان شدند.
– کمک کردن و بعد هم کمک باید به‌جا باشد. ظهر عاشورا شما اگر یک لیوان آب به امام حسین می‌دادی، آن لیوان آب میلیاردها می‌ارزید، اما غروب عاشورا که دیگر، اصلاً کربلا را زیر آب بردند که کشاورزی کنند، قسمت‌هایی‌اش را، یعنی کار به وقت می‌خواهد. افرادی کار آدم را راه می‌اندازند، ولی دیگر وقت گذشته، مثل توّابینی که در کربلا نیامدند کمک امام حسین کنند، بعد توبه کردند و کشته شدند، ولی دیگر گذشته، کمک باید به‌جا باشد، لحاف کرسی را باید زمستان داد، تابستان که لحاف کرسی می‌خواهد چه کند؟!
7- دوری از سوء ظن و متهم کردن دیگران به بخل و حرص
– اگر هم نداد، گیرنده نگوید این داشت، یا نداشت، ممکن است نداشته باشد. آقا چه خانه‌ای دارد، چه باغی دارد! بله، خانه دارد، باغ دارد، برج هم دارد، اما الآن پول نقد ندارد، ممکن است افرادی اگر ندادند، نگو این بخیل است، بگو شاید نداشت، شاید هم من خیال می‌کنم ثروتمند است. ما کسی را سراغ داریم، خود بنده کسی را سراغ دارم که یک عمری فکر می‌کردیم که آدم پولداری است، بعد از این‌که مرد، بالای سرش جمع شدند که ارثش را تقسیم کنند دیدند که بسیار بسیار پولش کم بود، یعنی ما گاهی وقت‌ها خیال می‌کنیم پولدار است، می‌گوییم: «چرا نمی‌دهد؟» از کجا این خیال شما درست است؟ گاهی وقت‌ها تو می‌گویی این به من وام بده، او به تو وام نمی‌دهد، برای این‌که مورد قوی‌تری، دلیل او را هم بدانیم، زود قضاوت نکنیم.
خیال می‌کنم این پول دارد، نمی‌دهد، می‌گوییم آدم بخیلی است، خیال می‌کنیم بابا این، شرایط او را هم در نظر بگیرید. زود کسی را که نداد، بخیل نگوییم، زود کسی را هم که داد، سخاوتمندش نپنداریم، کارها حساب و کتاب دارد، حتّی خوب‌ها هم خوبی‌شان دلیل دارد. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «لِيَسْئَلَ الصَّادِقينَ عَنْ صِدْقِهِم‏» (احزاب/ 8)، از افراد صادق هم می‌پرسند چرا این کار را کردی؟ چون ممکن است صادق است ولی برای جلب مشتری این کار را کرده، نه برای خدا، صداقت دارد، ولی برای جذب آمده، مثلاً لب در می‌نشیند که بگویند: «های آقا، نه، نه، نه، اینجا نه، بفرما بالا!» اصلاً از اوّل پایین می‌نشیند، تا او را بلند کنند، بگویند بفرما بالا. این درست است به حسب ظاهر تواضع می‌کند، در جلسه لب در می‌نشیند، جای ضعیف می‌نشیند، اما در دلش این است که من آنجا بنشینم، بعد با سلام وصلوات بلندم می‌کنند، آنجا می‌نشانندم. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: هر کس هم راست می‌گوید، آدم خوبی نیست، ممکن است راست می‌گوید برای حفظ پستش، حفظ مقامش. شیرینی می‌آوری نمی‌خورد، نه یعنی آدم خوبی است، می‌گوید اگر شیرینی بخورم، جلوی بشقاب پلویم گرفته می‌شود، من اگر یکی، دو تا باقلوا را بخورم، دیگر پلو را نمی‌توانم بخورم، این را زهد نمی‌گویند، نمی‌خورد تا بتواند بیش‌تر بخورد، پایین می‌نشیند، تا بروند بالاتر بنشانندش.
بنابراین گاهی کمک هم می‌کنی، پولت را هم می‌دهی، قیامت را هم نداری، پولت رفت، چون بخشیدی، قیامت نداری، چون اخلاص نداری، برای ریا بوده، برای چشم و هم چشمی بوده، برای زهر چشم بوده.
خدایا کم‌تر از آنی ما را به خودمان واگذار مکن.
دستمان را بگیر، هم درست بفهمیم، هم درست بگوییم، هم درست عمل کنیم.
روز قیامت ما را پهلوی شهدا شرمنده نکن.
کسانی که در انقلاب ما، در اسلام ما، در تشیّع ما، در ایمان و تعلیم و تربیت و انقلاب ما سهمی داشتند، ارواحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

یک شنبه 16 بهمن 1401  4:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها