آثار و برکات تقوا در قرآن
نویسندگان: مهدی زیرکی
منبع: نشریه پاسدار اسلام 1385 شماره 293
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
چکیده
پرهیز از محرمات که در زبان دین از آن به تقوا تعبیر شده است، مهمترین وسیله در سیر و سلوک معنوى و تقرّب به حضرت دوست است.
بدون تقوا رسیدن به هیچ مقامى امکان ندارد زیرا تا زمانى که نفس آلوده به چرک محرمات و گناهان است و تا مادامى که تابع هوسها و لذتهاى نفسانى است و شیرینى آن در کام اوست، اولین مقام کمالات معنوى براى او رخ نداده است(1) و به حیات طیبهاى که هدف آفرینش شمرده مىشود دست نمىیابد.
تقوا و پرهیز از محارم الهى از اهمیت والایى برخوردار است، و داراى آثار و برکات فراوانى در زندگى دنیوى و مقامات اخروى شخص متقى مىباشد، در این مقال کوتاه، بسان چشیدن نمى از یم، به برخى از آثار آن که در کتاب آسمانى قرآن کریم آمده است نظرى مىافکنیم، باشد که چراغ فروزان فرارویمان گردد. 1- تشخیص حق از باطل
همانطورى که تفکر راهى است که انسان را به حقایق جهان هستى آشنا مىکند. تقوا هم طریقى است که انسان را قادر به مشاهده حقایق و اسرار عالم مىگرداند، هر قدر خواهشهاى مادى کمتر باشد و دل آدمى متوجه معبود گردد، معرفت فطرى شکوفاتر و عبادت درونى نمود بیشترى مىیابد، لذا متقى معارف دینى را آشکارا مشاهده کرده و مىیابد. اما انسان بىتقوا آنچنان در تاریکى فرو مىرود که اگر همه آیات الهى را به او ارائه دهند، چیزى نمىبیند. از این رو اگر انسان راه تقوا و پاکى نفس را طى کرد هم اسرار عالم را مىبیند و هم صراط مستقیم را به آسانى مىپیماید. چنانچه حضرت حق مىفرماید: «إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا؛(2) اگر با تقوا بودید خداوند توان فرق نهادن بین حق و باطل را نصیب شما مىکند.» اگر چه عقل آدمى براى درک حقایق آماده است، اما گاهى هوسها و محبتهاى پوچ و حرصهاى بىمورد، چونان غبارى مانع دید عقل مىگردند لذا شناخت حق از باطل، نیک از بد و راه و چاه در مسیر حرکت انسان مشکل مىگردد و این تقوا و تهذیب نفس است که نورانیتى ایجاد کرده و غبار راه را مىنشاند.
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولى
غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد
با یک تحلیل ساده نیز مىتوان این ثمره تقوا را درک نمود و آن اینکه در جوامعى که دیندارى جایگاهى ندارد و هوسهاى آنى و لذتهاى مادى محور قرار گرفته است، دستگاههاى تبلیغاتى و رسانههاى جمعى، لذتجویى و هوسرانى را ترویج مىکنند لذا در چنین محیطى تمییز حق از باطل بسیار مشکل مىگردد و اینها همه در اثر بىتقوایى و آلودگى آن جامعه است.(3) و از این گذر است که حضرت امیرالمؤمنین (ع) مىفرماید: «عقل آدمى در میان کشاکش هواى نفس و شهوت از میان مىرود».(4) 2- بهرهمندى از تعالیم الهى
حضرت امام صادق(ع) مىفرماید: علم تنها آموختن نیست بلکه آن نورى است که خداوند در دل آن کسى که مىخواهد هدایتش کند قرار مىدهد.(5) با این بیان روشن مىگردد که هر انسانى که با ملکوت اعلى ارتباط پیدا کند، معارفى در نفسش القا مىگردد. بدین معنى که قلب آدمى چونان آینهاى است و حضرت حق چون آفتاب، هر قدر آینه پاکیزه و صیقلى باشد، همانقدر نور حق در آن بیشتر تابیدن گیرد و همه جا را روشن گرداند. در طول تاریخ، علما و بزرگان زیادى به مقاماتى شدهاند که هرگز از طریق عادى نمىتوانستهاند به آن مقامات علمى دست یابند مگر آن که متصل به علم بیکران الهى گردیده باشند.(6) لذا اساتید بزرگ، تصفیه نفس و اخلاص نیت را براى تحصیل علوم و معارف ضرورى مىشمارند چرا که پارسائى و دورى از محرمات است که نفس را صفا مىدهد و از پلیدىها مىرهاند و او را با عالم بالا مرتبط مىسازد و لایق تعلیم الهى مىگرداند.(7)
و از همین گذر است که تفکر در آیات الهى و تعمق در آنها به اهل تقوا منسوب شده است، آنجا که مىفرماید: «إِنَّ فِى اخْتِلافِ الَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَأَیاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَّقُونَ؛(8) همانا در آمد و شد روز و شب و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده، نشانههایى براى اهل تقوا است.» گرچه سراسر جهان آیات الهى است و همه انسانها حتى کافران در دریاى این نشانهها غرقند، اما این صفاى قلب پرهیزکاران است که امکان شهود اسرار جهان را به آنان مىدهد. 3- بهرهمندى از روزى و برکات آسمان و زمین
خداوند سبحان بندگان خود را آنچنان ظریف روزى مىدهد که کس را بر آن وقوفى نیست. درهاى خزائن الهى را طورى مىگشایند که مشهود کسى نمىباشد از این رو کسى شایسته روزى الهى است که در کارهاى خود، ظریف و دقیق باشد و ظرافت در سیر و سلوک، همان تقواى اعتقادى، اخلاقى و عملى است.(9) لذا مىفرماید: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛(10) هر که تقوا پیشه کند، خداوند براى او راه خروج از تنگنا قرار مىدهد و از آنجائى که گمان نمىبرد به او روزى عطا کند.»
از سوى دیگر، تقواى مالى و اقتصادى را خاطرنشان کرده و آن را مایه طهارت و برکت روزى مىشمارد و مىفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ؛(11) از اموال آنها به عنوان زکات بر گیر تا پاکیزه گردند.» معلوم مىگردد انسانى که زکات مالش را نمىپردازد، آلوده است و مالى که در دست دارد پاکیزه نیست. همچنانکه کسب مال از راه حرام را اعلام جنگ با حضرت حق دانسته و آن را عامل بىبرکتى مىشمارد و مىفرماید: «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِى الصَّدَقاتِ؛(12) خداوند مال ربوى را نابود مىکند و صدقه (مال مزکّى) را افزایش مىدهد» از این روست که باز شدن درهاى برکات آسمان و زمین را در گرو ایمان و تقواى جامعه قرار داده است که «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ؛(13) اگر مردم هر منطقه ایمان آورده تقوا بورزند، درهاى برکات آسمان و زمین را بر آنان مىگشاییم.» و این به معناى تقواى همه افراد جامعه انسانى است نه تقواى عدهاى و کفر و فساد برخى دیگر چرا که در این صورت سبب فساد از جامعه رخت بر نخواهد بست.(14) 4- قبولى اعمال نزد خداوند
خداى سبحان، طیّب است و منزه و مىفرماید: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ؛(15) سخن پاک است که به سوى او بالا مىرود» پس سعادت بالا رفتن به سوى خداوند را به سخن پاک که همان اعتقاد حق است، اختصاص داده است.(16) این سخن پاک، فقط از جان پاکیزه که از چرک گناهان منزه است، صادر مىشود چرا که سخن و عمل جداى از حقیقت انسان نیست. بدین معنا که اگر صفحه دل آدمى از سیاهى گناه صاف گردد، اعمال نیک در آن مؤثرتر بوده و به هدف خود که تقرب جان آدمى به حضرت حق است بهتر مىرسد.(17) لذا معلوم مىگردد که تقوا علاوه بر اصلاح نفس، در تأثیر اعمال و قبولى آنها در درگاه الهى شرط لازم است، چنانچه قبولى اعمال را منحصر در اعمال متقین کرده مىفرماید: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ؛(18) جز این نیست که خداوند فقط اعمال اهل تقوا را مىپذیرد.» و چون روح عمل ارزشمند گردید، دیگر مقدار آن اهمیتى ندارد و اندک آن نیز، بسیار محسوب مىشود، چه آنچه که مورد رضایت الهى است اندک و ناچیز شمرده نمىشود.(19) 5- نجات از سختىها
چنانچه گذشت، فرد متقى از تعلیم الهى برخوردار بوده و توان تشخیص حق از باطل نصیب او شده است لذا او در دشوارىهاى زندگى فردى و اجتماعى خود درمانده نمىگردد و در تنگنا نمىماند. او صاحب دید نیرومندى است که او را در مصائب و سختىها یارى مىرساند چنانچه فرموده: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا؛(20) هر که تقوا بورزد خداوند راه گشایش در سختىها به او عطا مىکند.» آنگونه که طبق بیان نورانى رسول اکرم(ص) حتى اگر آسمانها و زمین براى فرد متقى در هم پیچیده شود، خداوند براى او راه گشایش و فرج را مىنمایاند.(21) و نیز مىفرماید: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا؛(22) هر که تقوا بورزد، خدا کار را بر او آسان مىگرداند» از دیگر سوى این فرقان و تعلیم الهى، هشیارى و فراستى به فرد پارسا مىدهد که در برابر دشمنان و حیلهگران نیز خود را نمىبازد و در تنگنا قرار نمىگیرد چرا که او با نور خداوندى مىنگرد لذا حضرت حق وعده مىدهد که «إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیًْا؛(23) اگر صبر کرده تقوا پیشه کنید، مکر و حیله آنان به شما ضررى نمىرساند.» 6- بهرهمندى از هدایت قرآن
هدایت همان پیمودن طریق تکامل است که انسان مراحل نقص را پشت سر گذاشته و به مقامات بالاتر معنوى راه یابد. مسلماً قرآن کریم براى هدایت همه انسانها نازل گردیده است اما خداى متعال مىفرماید: «هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ؛(24) قرآن مایه هدایت پرهیزکاران است» و بهرهمندى از هدایت را مخصوص پارسایان مىنماید. شاید سرّ این اختصاص این است که تا اولین مرحله تقوا که همان تسلیم در برابر حق و پذیرش آن است، در انسان وجود نداشته باشد، او هیچ گاه در پى حق نبوده و به دعوت پیامبران گوش نخواهد سپرد. آن کس حق و هدایت را مىپذیرد که در جستجوى آن باشد. لذا هدایت قرآن کریم شامل حال پارسایان خواهد بود زیرا همانگونه که زمین شورهزار هرگز سنبل بر نیارد اگر چه هزاران مرتبه بر آن باران ببارد، سرزمین وجود انسان نیز تا از آلودگىهاى گناهان پاک نگردد، بذر هدایت را نمىپذیرد و شکوفا نمىگردد.(25)
از این رو، بعد از آن که خداى متعال ویژگىهاى اهل تقوا را بر مىشمارد، مىفرماید: «أُوْلَکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ؛(26) ایشانند که هدایت پروردگارشان شامل حالشان است.» 7- آمرزش گناهان و رستگارى
خطاها و گناهانى که از آدمى سر مىزند به مرور او را از درگاه الهى دور و دورتر مىگرداند و قلبش را تاریک مىسازد، اما خداى مهربان که پذیراى توبه بندگان است، در عین آنکه وعده آمرزش و محو گناهان مىدهد. آنان را به رعایت حرمت اوامر خویش فرا مىخواند و مىفرماید «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیَِّاتِهِ؛(27) هر که تقواى الهى پیشه سازد، گناهان او را بپوشد و بیامرزد» از دیگر سوى آیه شریفه از بین رفتن گناهان و آثار آنها را از پاداشهایى بر مىشمرد که بر پرهیزگارى مترتب مىگردد. پس هر آنکه به مقام والاى تقوا نایل آید و سعى در جبران گذشته خود نماید، با نور عبادت و اطاعت خالق خویش، تاریکىها را از دلش برطرف ساخته و قدم در سعادت و رستگارى مىنهد(28) که فرمود «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّ(29)هَا؛(30) براستى رستگار شد آنکه نفس خویش را پاک گرداند»، از اینرو خداى سبحان بندگان را به اجتناب از معاصى دعوت مىکند تا آنان در سایه پارسایى به فلاح و رستگارى دست یابند چنانچه فرموده است «وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛(31) تقواى الهى پیش گیرید باشد که به سعادت برسید.» 8- پاداش بزرگ اخروى
آنچه از بهشت و پاداشهاى اخروى، براى انسانها وعده داده شده است، همه در سایه تقوا و انجام واجبات الهى و پرهیز از محرّمات است، بهشت برین با تمامى نعمتهاى بىپایانش براى پارسایان مهیا گردیده است که «أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ؛(32) بهشت را به اهل تقوا نزدیک سازند» اما آنچه که براى پرهیزکاران، چشمروشنى بزرگ است آن است که خداوند را با صفت رحمانیتش مشاهده خواهند نمود که فرمود «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدًا؛(33) روزى که متقین را به سوى خداى رحمان به اجتماع محشور گردانیم» پس آنان در جایگاهى بس رفیع و منیع به محضر ربوبى راه یابند «فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرِ؛ در جایگاه صدق نزد مالک مقتدر» به وصال معشوق حقیقى برسند.» پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) امام خمینى، چهل حدیث، چاپ پنجم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، 1373، ص 206. 2) انفال/ 29. 3) جمعى از نویسندگان، تفسیر نمونه، چاپ بیست و دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1373، ج 7، ص 140. 4) فرید تنکابنى، الحدیث، چاپ دهم، تهران، نشر فرهنگ اسلامى، 1376، ج 2، ص 315. 5) علامه مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ه .ق، ج 1، ص 225. 6) جمعى از نویسندگان، همان، ص 145. 7) امام خمینى، پیشین، ص 373. 8) یونس/ 6. 9) آیةالله جوادى آملى، تفسیر موضوعى، همان، ج 4، ص 43. 10) طلاق/ 2 و 3. 11) توبه/ 103. 12) بقره/ 276. 13) اعراف/ 96. 14) علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1372، ج 8، ص 210. 15) فاطر/ 10. 16) علامه طباطبایى، پیشین، ج 11، ص 170. 17) امام خمینى، پیشین، ص 325. 18) مائده/ 27. 19) حدیثى از رسول اکرم(ص)، علامه مجلسى، پیشین، ج 70، ص 286. 20) طلاق/ 2. 21) علامه مجلسى، پیشین، ج 70، ص 285. 22) طلاق/ 4. 23) آل عمران/ 120. 24) بقره/ 2. 25) جمعى از نویسندگان، پیشین، ج 1، ص 67. 26) بقره/ 5. 27) طلاق/ 5. 28) سیدکاظم ارفع، اخلاق در قرآن، چاپ اول، تهران، فیض کاشانى، 1373، ص 23. 29) شمس/ 9. 30) بقره/ 189. 31) شعراء/ 90. 32) مریم/ 85. 33) قمر/