0

استاندارد در آیات و روایات (1)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

استاندارد در آیات و روایات (1)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

خدمت برادران و خواهران هستیم در تشکیلات استاندارد، در همه‌ی استان‌ها هم اداره‌ی کل دارد و خود کلمه‌ی استاندارد هم تأیید شده که فارسی است، یعنی فردا نگویند آقای قرائتی جای استاندارد چی هست.
البتّه حالا دیگر من از قرآن خیلی چیزی درآوردم که معنایش، معنای استاندارد است:
1- مثلاً در قرآن ده‌ها بار فرموده: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏»، (شعراء/ 227، ص/ 24، انشقاق/ 25، تین/ 6، عصر/ 3)، عمل صالح یعنی کار استاندارد، پس هر چی عمل صالح است، یعنی کارتان استاندارد باشد.
2- در هر نمازی که می‌خوانیم، در اذان و اقامه‌اش می‌گوییم: «حَیَّ عَلی خَیرِ الْعَمَلِ»، «خَیرِ الْعَمَلِ» یعنی کارت درست باشد، کم‌کاری.
1- محکم بودن آیات قرآن کریم
3- قرآن وقتی می‌خواهد از خود تعریف کند، می‌گوید من حرف‌هایم منطقی است: «أُحْكِمَتْ آياتُهُ» (هود/ 1)، آیه قرآن بود که خواندم، هر چه عربی می‌خوانم، قرآن است، «أُحْكِمَتْ آياتُهُ»، یعنی آیاتش محکم است، یعنی حرف سست نیست، روان هست، ساده هست، اما سست نیست، فرق است بین سست و ساده. حرف ساده خوب است آدم بزند ولی حرف سست خوب نیست. «أُحْكِمَتْ آياتُهُ».
4- برای کم‌فروش‌ها.
قرآن می‌گوید: «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ» (إسراء/ 35)، ترازویتان درست باشد، ترازویتان درست باشد، یعنی استاندارد. شما در مؤسسه‌ی استاندارد هستید، ببینید این همه آیه هست، این آیه‌ها را باید پلاکاردش کنید، یک جزوه‌ای، بروشور درست کنید، به همه‌ی مردم بدهید، صدا و سیما روی این کار بکند، چون متأسّفانه خیلی چیزها، آدم غصّه می‌خورد که مثلاً اگر گفتند ژاپن ساخته، بگوییم ها، پس خوب است، اگر بگوییم ایران ساخته، می‌گوییم آبکی است. باید باعث عزّت اسلام و ایران باشیم.
– قرآن چند تا آیه دارد، می‌گوید: «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم‏» (هود/ 85)، کم‌فروشی نکنید، این کم‌فروشی در مقابل استاندارد است، کمش نگذارید.
می‌گوید محکم‌کاری کن، به قدری خوب کار کن که انگار این خانه‌ای که می‌سازی، ماشینی که می‌سازی، انگار تا آخر عمرت می‌خواهی با این زندگی کنی، یعنی محکم بساز، برای آخرت هم همچین کار بکن که فرض کنید مثلاً این جلسه‌ی آخرت است، این هفته‌ی آخر تو هست، به ما گفتند نماز که می‌خوانی، فرض کنید که این آخرین رکعت نمازت هست. یعنی هم دنیا را داشته باش، محکم‌کاری کن، نگو حالا ما فعلاً این خانه بسمان است، نه، فعلاً بس هست نه، وقتی جنسی را تهیه می‌کنی، آن گونه جنس محکم و استاندارد باشد که انگار تا آخر عمر با همین می‌خواهی زندگی کنی، برای آخرتت هم فرض کن این آخرین نمازت است، یعنی توجّه به هر دو داشته باش.
5- اندازه.
باز قرآن بخوانم، قرآن می‌گوید: «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (قمر/ 49)، همه‌ی چیزها را اندازه‌ای داریم،
6- همه چیز را هم اگر با این نگاه کنیم، اصلاً کلّ دین ما یعنی استاندارد، «قُولُوا»: این حرف را بزن (بقره/ 58 و 83 و 104 و 136، نساء/ 5 و 8، اعراف/ 161، عنکبوت/ 46، احزاب/ 70، حجرات/ 14). «لا تَقُولُوا»: این حرف را نزن (بقره/ 104 و 154، نساء/ 94 و 171، نحل/ 116). «کُلُوا»: این غذا را بخور (بقره/ 57 و 60 و 168 و 172، مائده/ 88، انعام/ 141 و 142 …). در مقابل «کُلُوا» چه هست؟ «لا تُأکُلُوا»: این غذا را نخور (بقره/ 188، آل عمران/ 130، نساء/ 2 و 29، انعام/ 119 و 121).
حتّی رنگ لباس، داریم رنگ لباستان شاد باشد که چرک شد بفهمیم که این لک خورد. ما می‌گوییم سورمه‌ای و سیاه خوب است که هر چه هم چرک شد، پیدا نباشد. رنگ لباس.
2- دوری از افراط و تفریط در روابط اجتماعی
کلماتی که گفته می‌شود. گاهی یک چیزی را زیاد شورش می‌دهیم، گاهی یک چیزی را زیاد بالایش می‌بریم. یک کسی به پیغمبر رسید، گفت: «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته»، حضرت فرمود: «شورش را درآوردی هان!» استاندارد سلام این است، سلام، سلام. سفارشی گفته ادبت بیش‌تر باشد، سلام، سلام علیکم و رحمة الله. سلام علیکم و رحمة الله، گفت سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
اندازه، حضرت علی فرمود: «اگر ستایشت بالا رفت، این دیگر تملّق است، تشکّر نیست.» (نهج البلاغه، حکمت 347) آقا من مشتاق دیدارم! دروغ می‌گویی، تو کی مشتاق دیدار من بودی؟! کارت گیر کرده، آمدی پهلوی من!
اوّل که آمدم تو را ببینم. این دروغ است، بگو اوّل برای کارم آمدم، البتّه شما را هم دیدم.
«الثَّنَاءُ»، حمد و ثناء، «بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ»، «مَلَقٌ» یعنی تملّق، یعنی اگر یک کسی نیم کیلو می‌ارزد، شما یک کیلو تعریفش را کردی، تملّق است. اگر کمش گذاشتی، حسادت است. (نهج البلاغه، حکمت 347) یعنی یک کیلو خوبی دارد، شما نیم کیلویش را می‌گویی، نیم کیلویش را نمی‌گویی.
7- خیلی، اصلاً بالاترین شعار استاندارد این است: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم‏»، راه صاف بروم، یعنی کج نروم.
مردم چهار دسته هستند:
1- یک دسته راهشان صاف است، خودش کج می‌رود. بچّه مسلمان است، اما فکرش، حرف‌هایش درست نیست، راهش صاف است ولی کج می‌رود؛
2- گاهی وقت‌ها راه کج است، ولی این صاف می‌رود؛
3- گاهی وقت‌ها هم راه کج است، هم این کج می‌رود؛ ….
نصفش را من می‌گویم، نصفش را شما بگویید:
1- هم راه صاف است، هم آدم صاف می‌رود؛
2- هم راه کج است، هم آدم کج می‌رود؛
3- راه کج است، ولی آدم صاف است؛
4- آدم صاف است ولی راه کج است.
استاندارد یعنی میزان. یک آب‌گوشت می‌خواهی درست کنی، اگر چربی‌اش، نخودش، لپّه‌اش، گوشتش، دنبه‌اش، پیازش، زردچوبه‌اش، نمکش، اگر این‌ها استاندارد نباشد، آبگوشت خوردنی نیست، یک آبگوشت ساده، البتّه آبگوشت که حالا ساده نیست، گوشت گران است، حالا هر چی.
چرا اسلام می‌گوید لباس شهرت حرام است؟ یعنی آدم یک لباسی بپوشد که همه (صدای سوت (11:10))، لباس شهرت حرام است، چرا؟ برای این‌که از مرز عرف بیرون رفتی، عادی باش. یک کسی ریش خیلی بلند می‌گذارد، این همه ریش را می‌خواهی چه کنی تو؟! استاندارد نیست.
8- در گفتن، در نوشتن.
3- استواری نظام خلقت بر اساس اندازه‌گیری دقیق
«خَلَقَ فَسَوَّى‏» (أعلی/ 2)، باز «خَلَقَ فَسَوَّى‏» آیه قرآن است، یعنی خداوند هم آفرید، هم سر و سامان داد، «سَوَّى‏» یعنی استاندارد. «قَدَّرَهُ تَقْديراً» (فرقان/ 2)، آیه قرآن است. یعنی خدا هر چیزی را اندازه‌گیری کرده. گاهی خدا یک عددی را که در قرآن می‌گوید، ریزش را می‌گوید که یعنی حساب و کتاب دارد. حضرت نوح هزار سال تبلیغ کرد، الّا پنجاه سال. اوّل می‌گوید: هزاز تا، «أَلْفَ سَنَةٍ»، بعد می‌گوید: «إِلاَّ خَمْسينَ» (عنکبوت/ 14)، هزار سال، بعد می‌گوید مگر پنجاه تا، یعنی چه؟ نهصد و پنجاه تا دقیق است.
اصحاب کهف چه‌قدر خوابیدند؟ می‌گوید: «سیصد سال، نه تا هم رویش بگذار»، «وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» (کهف/ 25)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، یعنی عددی اگر در قرآن آمده، دقیق است.
آب دهان ما اگر زیاد تولید می‌شد، همه‌مان که در خیابان راه می‌رفتیم، یک سطل هم جلوی چانه‌ها‌مان بود و اگر کم تولید می‌شد، همه‌مان یک شلنگ هم جلویمان بود، الحمدلله خدا را شکر. آب دهان ما اگر جابه‌جا بشود. آب دهان شور باشد، دائماً شکنجه می‌شدیم، آب چشم شیرین باشد، همه کور می‌شدیم، چون چشم ما از پی است، پی باید با آب نمک قاطی بشود وگرنه، باید چشم ما آبش شور باشد، باید آب دهان ما شیرین باشد، باید همین مقدار تولید بشود، زیادی دردسر است، کمش هم دردسر است. این‌که انسان خواسته باشد یک آدم درست و حسابی باشد، خیلی کار دارد. با این دیپلم و لیسانس و نمی‌دانم با این مجلّه‌ها و کتاب‌ها هم، تصمیم جدّی می‌خواهد، کار سختی هم هست. اما در فارسی هم ما می‌گوییم، می‌گوییم: «فلانی آدم حسابی است» حسابی یعنی همه‌ی کارهایش درست است، فلانی آدم حسابی است یعنی کارهایش درست است.
9- مهریه گرفتن.
عمل صالح چی هست؟ در قرآن کلمه‌ی «عمل صالح» زیاد گفته، اما نگفته که چه چیزی عمل صالح است، سه جا گفته عمل صالح، یکی‌اش این است: خواستگار برای دختر شما می‌آید، بله‌برون، مهریه چه‌قدر. حضرت موسی جوانی بود، همسر نداشت، شعیب پیغمبر، پدرزنش گفت: «من دو تا دختر دارم، یکی‌اش را به تو می‌دهم»، قرآن هم بخوانم: «إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ» (قصص/ 27)، من شعیب تصمیم گرفتم یکی از دخترهایم را به تو بدهم، تو داماد من باش. موسی گفت: «من داماد بشوم؟! خب من پول ندارم، من خودم یک آدم تحت تعقیب هست، من را می‌خواهند بگیرند، فرعون می‌خواهد من را بگیرد، بکشد!» گفت: «همین جا منطقه‌ی ما باش، «مَدیَن» دور از چشم فرعون است. مهریه ندارم! من پیر شدم، نمی‌توانم چوپانی کنم، یا هشت سال، یا ده سال چوپان من باش. جا ندارم! در همین اتاق زندگی کن. یعنی در یک برخورد، بعد فرمود مهریه: «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» (قصص/ 27)، نمی‌خواهم به تو سخت بگذرد، هر چه مهریه داری، بده. می‌توانی دو تا سکّه، می‌توانی پنجاه تا سکّه، سی تا سکّه، فشار به داماد نیاور. بعد گفت: «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ» (قصص/ 27)، خواهی دید که من آدم صالحی هستم. پس شما در نماز می‌گویی: «السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ»، یعنی «السَّلامُ عَلَیْنا»، سلام بر ما و بر هر پدر زنی که در مراسم بله‌برون به داماد گیر نده!
4- عمل صالح، بر اساس ملاک و معیار قرآنی
10- هر کاری که دشمن عصبانی بشود، عمل صالح است.
موشک‌های سپاه، پیشرفت‌های ارتش، در هر کار هنری، اقتصادی، صنعتی، سیاسی، در هر کاری که دشمن عصبانی بشود، عمل صالح است. از کجا می‌گویی؟ در قرآن یک سوره داریم، سوره‌ی توبه، می‌گوید: «يَغيظُ» (توبه/ 120)، «يَغيظُ» همان است که ما در فارسی هم می‌گوییم فلانی غِیظ کرده، «يَغيظُ» همان غیظ است، «يَغيظُ الْكُفَّارَ» (توبه/ 120)، این کار تو چون کفّار را عصبانی کرد، «كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» (توبه/ 120) به این عمل صالح می‌گویند، این عمل استاندارد است. بیست و دوّم بهمن راهپیمایی شلوغ شد، آمریکا عصبانی شد، عمل صالح است. جمعه‌ی آخر ماه رمضان، روز قدس اسرائیل عصبانی شد، عمل صالح است. هر پیشرفتی، هر کاری که دشمن «یَغیظُ» غیظ کند، عمل صالح است.
11- تشخیص عمل صالح.
خیلی چیزها را خیال می‌کنیم که عمل صالح است، عمل صالح نیست. بسیاری از چیزهای که ما می‌خوانیم، رشدی در آن نیست. هر چه مطالعه می‌کنید، باید یک رشدی داخلش باشد، رشد عقلی، رشد سیاسی، رشد اقتصادی، رشد بدنی، یک رشدی باید داخلش باشد، وگرنه بسیاری از چیزهایی که ما می‌خوانیم، بخوانیم، جایی آباد نمی‌شود، نخوانیم جایی خراب نمی‌شود.
مقام معظّم رهبری فرمود: «خیلی از مطالبی که در کتاب‌های دانشگاه و دبیرستان است، دانستنش لازم نیست.» بدانیم یا ندانیم، کوه هیمالیا چند متر است؟ حالا به من چه چند متر است! دو متر اضافه، دو متر کم‌تر چه نقشی در زندگی من دارد؟! این را بچّه حفظ می‌کند، نمره‌اش را هم می‌گیرد اما نوابغ ایران را درست نمی‌شناسد. بچّه‌های تبریز می‌دانند علّامه طباطبایی چه کسی است؟ دخترهای ما، حالا روز تولّد حضرت زهرا هم هست، بگویم، اشکال داشت تمام دخترهای دبیرستانی و دانشجوی ما دو تا کتاب مرحوم مطهّری نوشته، کتاب‌های علمی و خوب، یکی حقوق زن در اسلام، یکی مسئله‌ی حجاب در اسلام، دو تا کتاب خوب داریم، دانشگاه بگوید خانم‌ها این کتاب را بخوانند، از روی این کتاب امتحان می‌کنیم. خانم برمی‌دارد چیز دیگری می‌خواند، نمره‌ی دیگری می‌گیرد، بعد هم می‌گوید: «حجاب در کجای قرآن نوشته شده؟» در قرآن آیه زیاد داریم، یکی، دو تا هم نیست، آیاتی داریم. حتّی مسائل ریز را بیان کرده، مقدار آرایش را گفته که خلخال به پایتان نبندید، زن‌های عرب خلخال به پایشان می‌بستند، یعنی افراد را به دست و پای خودتان جلب نکنید.
5- نام‌گذاری فرزندان به نام زیبای فاطمه سلام‌الله‌علیها
یک اسمی می‌خواهی بگذاری، حکیمانه باشد، تقلید نکنیم. اسم بچّه‌مان را یک چیزی می‌گذاریم که نمی‌دانیم چه معنی دارد. «فاطمه» می‌دانید یعنی چه؟ «فاطمه» یعنی زن استثنا، «فَطَمَ» یعنی جدا شد، یعنی این خانم، حساب این خانم از همه‌ی خانم‌ها جداست، فاطمه یعنی زن استثنایی، زن نمونه. شما فاطمه نگذاشتی، اسم دیگری گذاشتی، می‌گوییم این چه اسمی هست؟ می‌گوید: این یک تیغی در بلغارستان است. اِه! در ایران تیغ نبود؟! لااقل اسم گل می‌گذاشتی، در ایران صدها رقم گل است، اسم گل روی بچّه‌ات می‌گذاشتی، تیغ بلغارستان را گذاشتی؟! این دلش می‌خواهد روشنفکری کند، عقلش هم نمی‌رسد چه کند.
12- استاندارد در همه چیز، «كُلُوا»: بخورید، «وَ اشْرَبُوا»، بیاشامید، «وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/ 31): مقدار مصرفتان کنترل باشد.
اصلاً همه چیز ما استاندار هست قبل از، قرآن بخوانم، چه کتابی ما داریم! راجع به هر چیزی حرف دارد. یک بار یکی از استاندارها ستاد نماز آمد، گفت: «شما آخوندها برای ساخت‌و‌ساز چه دارید؟ فقط ما از شما آخوندها این را شنیدیم که مستراح باید رو به قبله نباشد.» حالامستراح رو به قبله نباشد، اتاق پذیرایی باید چه‌قدر باشد؟ مصالح ساختمان؟ نقشه‌ی ساختمان؟ جهت ساختمان؟ ویلایی یا آپارتمانی؟ اسلام برای ساختمان چه گفته؟ به من برخورد، غرور آخوندی‌ام گل کرد.
و حالا برای غرور آخوندی، یک چیزی یادم آمد خوشمزه هست، بگویم، شب تولّد حضرت زهرا گوش می‌دهند، یک لبخندی هم بزنند. رضا شاه مُرد. آخوندها چون از دستش ناراحت بودند، چون هم عمّامه را برداشت، هم حجاب را برداشت، هم سخنرانی‌ها و منبر را تعطیل کرد، حوزه‌ها را به هم زد، از رضا شاه ناراحت بودند و لذا هیچ آخوندی فاتحه‌اش نرفت. یک بنده خدایی بود، در یکی از شهرهای ایران، بگویم فسا، فسای شیراز، ایشان در ژاندارمری آن زمان بود، منتها آدم باسوادی بود و بیان خوبی هم داشت. گفتند: «تو بیا سخنرانی کن» ایشان هم چون نان‌خور دولت بود و رضا شاه هم مهم بود، رفت و سخنرانی کرد. آخر سخنرانی‌اش گفت: «پروردگارا! أعلی حضرت همایونی رضا شاه کبیر را با خسرو پرویز محشور بفرما.» خسرو پرویز نامه‌ی پیغمبر اسلام را پاره کرد، اوّل نفهمیدند و بعد فهمیدند عجب چیزی گفت، بردنش آنجا، خودش به من می‌گفت، می‌گفت که: «به من گفتند چرا گفتی با خسرو پرویز؟! گفتم رفتم بگویم رضا شاه کبیر را با محمّد و آل محّمد، محمّد و آل محمّد عرب هستند، چرا شاه ایران با این عرب‌ها محشور بشود؟! غرور ملّی‌ام گل کرد، دنبال یک ایرانی می‌گشتم، خسرو پرویز یادم آمد!»
حالا من هم غرور آخوندی‌ام گل کرد که به من گفت شما آخوندها دستتان از اسلام خالی هست، برای این‌که در ساختمان، بعد در ساختمان چند تا مهندس داریم؟ حدود یک میلیون مهندس داریم، ششصد هزار تا نظام مهندسی مشغول کار هستند، چهار صد هزار تا هم دانشجو هستند، چهار صد و ششصد، یک میلیون نیروی انسانی داریم، بودجه‌ی مملکت تقریباً یک سوّم، با کلمه‌ی تقریباً می‌گویم، تقریباً یک سوّم پول مملکت خرج ساخت‌و‌ساز می‌شود، حالا یا انبوه‌سازی، یا شهرک، یا هر چی، یا شخصی، یا شرکتی، یا دولتی، یعنی یک سوّم پول مملکت خرج ساختمان می‌شود، یک میلیون هم نیروی انسانی داریم، ولی ما از اسلام فقط می‌گوییم که مستراح رو به قبله نباشد!
من از آن وقت تصمیم گرفتم که یک مقدار راجع به ساختمان کار بکنم. این‌قدر آیه و حدیث برای ساختمان گیرم آمد که این‌ها را کتابش کردیم: «سیمای شهر و مسکن در اسلام و قرآن». یکی از استادتمام‌های دانشگاه که تخصّصش، فوق‌تخصّصش ساخت‌و‌ساز است، از ایران هم نیست، از غرب دارد، این کتاب را خواند و در نامه (26:50) گفت: «آقای قرائتی، دستت درد نکند، چرا حالا؟! چرا بعد از چهل سال ما را با اسلام آشنا می‌کنی؟!» گفتم: «راستش را می‌خواهی، حالا هم خواب بودیم، یکی از این مهندس‌ها من را بیدار کرد.»
شما باید اگر پای یک سخنرانی استفاده نمی‌کنید، بگویید: «آقا، یک چیزی بگو، زمان کم‌تر، مطلب بیش‌تری» تقاضا کنید. ماه رجب و شعبان و رمضان در پیش است، از همه‌ی منبری‌ها بخواهید که آقا هر چه منبر هستید، دو تا آیه تفسیر کنید، باقی‌اش را هم شعر، خواب، قصّه، تاریخ، هر چه می‌خواهی بگویی، بگو ولی یک دو تا هم آیه تفسیر کن. شما امروز خواهید دید و نمونه‌اش را دیدید که من تا الآن چند تا آیه خواندم؟ ده تا شده؟ شماره دارد اینجا؟ بله، تقریباً ده تا آیه برای استاندارد خواندم، حالا باقی‌اش را هم بخوانم که حالا این بحث ناقص نماند.
13- الگوی سالم
6- بهره‌گیری از الگوهای سالم در شیوه زندگی
به ما گفتند از چه کسی یاد بگیر، «كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏» (توبه/ 119)، با این باش. «لا تَکُنْ» (آل عمران/ 60، نساء/ 105، اعراف/ 205، هود/ 42، حجر/ 55، نمل/ 70، سجده/ 23، قلم/ 48)، با او نباش، هم «کُونُوا» (آل عمران/ 79، نساء/ 135، مائده/ 8، توبه/ 119، صف/ 14 …) داریم، هم «لا تَکُونُوا» (بقره/ 141، آل عمران/ 105 و 156، انفال/ 21 و 47، نحل/ 92، شعراء/ 181، روم/ 31، احزاب/ 69، حشر/ 19) داریم، با این‌ها باشید، با این‌ها نباشید، یعنی رفیق استاندارد این است.
داریم اگر با کسی می‌خواهی رفیق شوی، با کسی رفیق شو که حرف که می‌زند، به علمت اضافه بشود، «يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»، نگاهش که می‌کنی، یاد خدا بیفتی. حرف می‌زند، علمت زیاد بشود. (مصباح الشریعه، ص 21) یک چیزی به شما اضافه بشود.
دو روزتان اگر مثل هم باشد، باختید، «من ساوى يوماه فهو مغبون‏» (شرح الكافي-الأصول و الروضة، صالح المازندراني، ج ‏12، ص 83) ، این قرآن نیست، حدیث است که می‌خوانم، هر کس که دو روزش مثل هم باشد، باخته است، دو روز مثل هم نباید باشد.
14- تعطیلات استاندارد
این همه تعطیلی می‌خواهیم چه کنیم؟! تعطیلات ما باید استاندارد باشد، قرآن برای تعطیلات گفته که باید سر کار باشید تا روز جمعه، جمعه هم پیش از ظهر دکّان‌ها را باز کنید.
چه زمانی تعطیل کنیم؟ «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ» (جمعه/ 9)، صدای نماز جمعه که بلند شد، ببندید.
تا چه زمانی ببندیم؟ تا غروب؟ نه، برو نماز جمعه بخوان، دومرتبه بیا مغازه را باز کن. این‌هایی که می‌خوانم قرآن است: «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ» نماز تمام شد، «فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/ 10)، بروید مغازه را باز کنید.
7- بهره‌گیری از فرصت‌های تعطیلی و اوقات فراغت
ما خیلی تعطیلات داریم، از توفیقاتی که. شب‌‌های زمستانی، تقریباً پنج غروب می‌شود، تقریباً ده می‌خوابند، پنج ساعت است. نیم ساعت هم نمی‌خواهی مطالعه کنی؟! پنج ساعت است! قرآن می‌گوید می‌آید زمانی که می‌گویی که: «رَبِّ ارْجِعُون‏» (مؤمنون/ 99)، ده دقیقه به من فرصت بده، یک ساعت، یک روز به من فرصت بده. می‌گویند: نه، وقتت تمام شد. (مؤمنون/ 100)
استفاده از کتاب.
از معاون وزیر آموزش و پرورش یک زمانی شنیدم که گفت: کشورهایی که کاغذ تولید می‌کنند و به دنیا می‌فروشند، کتاب‌های درسی‌شان را چند بار می‌خوانند، یعنی بچّه‌ها می‌خوانند، سال دیگر یک بچّه‌ی دیگر، سال دیگر، ما که کاغذ می‌خریم، یک بار مصرف است، کتاب می‌خریم. کتاب پهلوی ما ارزش ندارد. اوّل سال کتاب نو است، کتاب است، هوا که گرم شد، بادبزن می‌شود، باران می‌آید، موکت می‌شود، می‌گذاریم روی کتاب می‌نشینیم، با بچّه‌ها شوخی می‌خواهند بکنند، یا جدّی دعوایشان شد، کتاب را لوله می‌کنند، یعنی هم کتاب است، هم چماق است، هم موکت است، هم بادبزن است، جایگاه کتاب پهلوی ما استفاده نمی‌شود.
16- نماز می‌خواهی بخوانی، نه یواش بخوان، نه بلند: «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً» (إسراء/ 110)
خیلی از حرف‌هایم ماند، بیست دقیقه تمام شد. افتخار کنید که اسم بچّه‌هایتان را فاطمه بگذارید، من این را بارها گفتم، هی نگویید که برادرم فاطمه دارد، خواهرم هم زهرا دارد، خب برادرت هم یخچال دارد، خواهرت هم تلویزیون دارد، چرا آنجا نمی‌گویی خواهرم دارد؟! به فاطمه که رسید، انگار سنگین است. بگذارید در خانه‌ها همیشه فاطمه و زهرا مطرح بشود. حدیث داریم اگر کسی همین مقدار احترام اهل بیت را بگیرد، همین مقدار روز قیامت به دردش می‌خورد.
زن به کجا رسید؟ «فِدَاهَا أَبُوهَا»، پیغمبر فرمود: پدرت فدای تو دختر باشد. (أمالي، صدوق، ص 234) مریم با همه‌ی مقامش مادر یک عیسی بود، زهرا مادر یازده تا عیسی شد. دختر نبوّت، همسر ولایت، مادر امامت. تکرار می‌کنم، دختر نبوّت، همسر ولایت، مادر امامت. امام فرمود: همه‌ی مردم الگویشان ما هستند، ما ائمه‌ی اطهار، دوازده امام الگویمان مادرمان زهراست.
خدایا تو خودت می‌دانی چه‌قدر در گفتار، رفتار، کردار، در خرج کردن، در تولید، در توزیع، در مصرف کارهایمان از مرز بیرون رفته، استاندارد نبوده، هر خلافی از ما سر زده ببخش و ما را آن‌طوری که تو می‌خواهی قرار بده.
به یک معنای دیگر خدایا ما را همیشه، در همه چیز به راه مستقیم هدایت بفرما.

دوشنبه 26 دی 1401  11:33 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
دسترسی سریع به انجمن ها