0

فلسفه حجاب

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

فلسفه حجاب

در کتاب تفسير نمونه در ذيل آيه‌اي که در عنوان اول ذکر شد، به بحث مفصل و جامعي درباره فلسفه شکل گيري و اصل حجاب به عنوان يک مساله فردي ـ اجتماعي مي‌پردازد:

بدون شک در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذارده‏اند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مى‏دانند سخن از حجاب گفتن براى اين دسته ناخوشايند و متعلق به زمانهاى گذشته است. اما مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاري هاى روز افزونى که از اين آزادي هاى بى قيد و شرط به وجود آمده سبب شده که تدريجا گوش شنوايى براى اين سخن پيدا شود.

البته در محيط هاى اسلامى و مذهبى، مخصوصا در محيط ايران بعد از انقلاب جمهورى اسلامى، بسيارى از مسائل حل شده، و به بسيارى از اين سؤالات عملا پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهميت موضوع ايجاب مى‏کند که اين مساله به طور گسترده‏تر مورد بحث قرار گيرد.

مساله اين است که آيا زنان بايد براى بهره کشى از طريق سمع و بصر و لمس (جز آميزش جنسى) در اختيار همه مردان باشند و يا بايد اين امور مخصوص همسرانشان گردد.

بحث در اين است که آيا زنان در يک مسابقه بى پايان در نشان دادن‌اندام خود و تحريک شهوات و هوس هاى آلوده مردان درگير باشند و يا بايد اين مسائل از محيط اجتماع بر چيده شود، و به محيط خانواده و زندگى زناشويى اختصاص يابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از اين برنامه محسوب مى‏شود، در حالى که غربي‌ها و غرب ‏زده‏ها طرفدار برنامه اول‌اند.

اسلام مى‏گويد کاميابي هاى جنسى اعم از آميزش و لذت‏گيري هاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غير از آن گناه، و مايه آلودگى و ناپاکى جامعه مى‏باشد.

فلسفه حجاب چيز مکتوم و پنهانى نيست زيرا:

1- برهنگى زنان که طبعا پيامدهايى همچون آرايش و عشوه‏گرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در يک حال تحريک دائم قرار مى‏دهد. تحريکى که سبب کوبيدن اعصاب آنها و ايجاد هيجان هاى بيمارگونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مى‏گردد. مگر اعصاب انسان چقدر مى‏تواند بار هيجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمى‏گويند هيجان مستمر عامل بيمارى است؟ مخصوصا توجه به اين نکته که غريزه جنسى نيرومندترين و ريشه‏دارترين غريزه آدمى است و در طول تاريخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناکى شده. آيا دامن زدن مستمر از طريق برهنگى به اين غريزه و شعله‏ور ساختن آن بازى با آتش نيست؟

اسلام مى‏خواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند، و اين يکى از فلسفه ‏هاى حجاب است.

2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مى‏دهد که با افزايش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا به طور مداوم بالا رفته است، چرا که هر چه ديده بيند دل کند ياد. و هر چه دل در اينجا يعنى هوس هاى سرکش بخواهد به هر قيمتى باشد به دنبال آن مى‏رود، و به اين ترتيب هر روز دل به دلبرى مى‏بندد و با ديگرى وداع مى‏گويد. اما در محيطى که حجاب است ،دو همسر تعلق به يکديگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص يکديگر است.

در بازار آزاد برهنگى که عملا زنان به صورت کالاى مشترکى در آمده‏اند ديگر قداست پيمان زناشويى مفهومى نمى‏تواند داشته باشد و خانواده‏ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مى‏شوند و کودکان بى‏سرپرست مى‏مانند.

3- گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناک ترين پيامدهاى بى حجابى است که فکر مى‏کنيم نيازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى کاملا نمايان است، آن قدر عيان است که حاجتى به بيان ندارد.

نمى‏گوييم عامل اصلى فحشا و فرزندان نامشروع منحصرا بى حجابى است بلکه مى‏گوييم يکى از عوامل مؤثر آن مساله برهنگى و بى حجابى محسوب مى‏شود.

و با توجه به اينکه فحشاء و از آن بدتر فرزندان نامشروع سر چشمه انواع جنايت‌ها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک اين مساله روشن‏تر مى‏شود.

هنگامى که مى‏شنويم در انگلستان، در هر سال پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنيا مى‏آيد، و هنگامى که مى‏شنويم جمعى از دانشمندان انگليس در اين رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده‏اند به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنيت جامعه به وجود آورده‏اند، به اهميت اين مساله کاملا پى مى‏بريم و مى‏دانيم که مساله گسترش فحشا حتى براى آنها اهميت کمي براى مذهب و برنامه ‏هاى اخلاقى قائل‌اند فاجعه آفرين است، بنا بر اين هر چيز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده‏تر سازد تهديدى براى امنيت جامعه ‏ها محسوب مى‏شود.

مطالعات دانشمندان تربيتى نيز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى‏خوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى‏کنند و بى بند و بارى در آميزش آنها حکم فرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئوليت به خوبى مشاهده شده است.

4- مساله ابتذال زن و سقوط شخصيت او در اين ميان نيز حائز اهميت فراوان است که نيازى به ارقام و آمار ندارد. هنگامى که جامعه زن را با‌اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روز به روز تقاضاى آرايش بيشتر و خودنمايى افزون تر از او دارد. هنگامى که زن را از طريق جاذبه جنسي اش وسيله تبليغ کالاها و عاملى براى جلب جهانگردان و مانند اينها قرار بدهند، در چنين جامعه‏اى شخصيت زن تا سر حد يک عروسک يا يک کالاى بى ارزش سقوط مى‏کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى‏شود و تنها افتخار او جوانى و زيبايى و خودنمايي اش مى‏شود.

در چنين جامعه‏اى چگونه يک زن مى‏تواند با ويژگي هاى اخلاقي اش و علم و آگاهى جلوه کند؟ به راستى درد آور است که در کشورهاى غربى و در کشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بيشترين اسم و شهرت و آوازه و پول و در آمد و موقعيت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود که به نام هنرمند و هنر پيشه، معروف شده بودند و هر جا قدم مى‏نهادند گردانندگان اين محيط آلوده براى آنها سر و دست مى‏شکستند و قدمشان را خير مقدم مى‏دانستند. شکر خدا را که زن از صورت ابتذال سابق و موقعيت يک عروسک کالاى بى ارزش در آمد و شخصيت خود را باز يافت. حجاب بر خود پوشيد اما بى آنکه منزوى شود و در تمام صحنه‏هاى مفيد و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلامي ظاهر شد.

علامه طباطبايي نيز با ذکر روايتي به بيان اين مطلب مي‌پردازد که نقش چشم پوشي از سوي مردان و رعايت حجاب از سوي زنان مي‌تواند جامعه را از خطرات برهاند:

در کافى به سند خود از سعد الاسکاف از ابى جعفر (ع) روايت کرده که فرمود: جوانى از انصار در کوچه‏هاى مدينه به زنى برخورد که مى‏آمد- و در آن ايام زنان مقنعه خود را پشت گوش مى‏انداختند- وقتى زن از او گذشت او را تعقيب کرد، و از پشت او را مى‏نگريست، تا داخل کوچه تنگى که امام آن را زقه بنى فلان ناميد، شد، و در آنجا استخوان و يا شيشه‏اى که در ديوار بود به صورت مرد گير کرده آن را بشکافت، همين که زن از نظرش غايب شد متوجه گرديد که خون به سينه و لباسش مى‏ريزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزد رسول خدا (ص) مى‏شوم و جريان را به او خبر مى‏دهم.

سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا (ص) چون او را بديد پرسيد چه شده؟ جوان جريان را گفت پس جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ.

از اين روايت اين گونه برداشت صورت گرفته است که رعايت حجاب از سوي زنان به همراه رعايت تقوا از سوي مردان، هر دو براي سلامت جامعه امري ضروري و لازم است تا در سايه رعايت آن داستان‌هايي نظير آن چه در حديث آمده است رخ ندهد.

تبيان

سه شنبه 28 دی 1389  2:33 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها