0

نماز در کلام امام باقر(ع)

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

نماز در کلام امام باقر(ع)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان بحث را در شام غریبان امام باقر علیه السلام می‌بینند. فکر کردم چند تا از توصیه‌های امام باقر را برای امّت بگویم. در بین روایات بیش‌ترین روایات از امام صادق و امام باقر علیهما السلام است، این به خاطر این است که هر دو عزیز حوزه‌ی علمیه داشتند، فرصتی برای این‌ها پیش آمد که علاقه‌مندان دور آن‌ها جمع بشوند و استفاده بکنند، باقی امامان دیگر یا در زندان بودند، یا در حصر بودند، آن امامی که یک فرصتی برای تبلیغ دین پیدا کرد، بیش‌ترین فرصت به امام باقر و امام صادق رسید. در کلمات امام باقر هم فکر کردم که چند جمله‌ای که امام راجع به نماز گفته، صحبت کنیم. هر چه امروز می‌گویم تمام روایات از امام باقر علیه السلام است:
1- توجه به نمازهای مستحبی در کنار نمازهای واجب
1- امام فرمود: «الصَّلَاةُ خَيْرُ مَوْضُوع‏ فَمَنْ شَاءَ اسْتَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ اسْتَكْثَرَ.» (بحارالأنوار، ج‏ 79، ص 309)، فرمود: نماز بهترین موضوع است، هر کس می‌خواهد کم کند، یا زیاد کند. یعنی گاهی وقت‌ها آدم نمی‌داند چه کار کند. در اتوبوس نشسته، در ماشین نشسته، خوابش نمی‌برد، شب، روز، می‌گوید بهترین کار نماز است، بلند شو، نماز مستحبّی که دیگر لازم هم نیست بایستی، نشسته هم می‌شود خواند، قبله هم لازم نیست، نماز مستحبّی قبله لازم نیست، وضو لازم است، ولی قبله لازم نیست. افرادی هستند حتّی می‌آیند در مسجد، مدّت زیادی هم می‌نشینند، ولی دو رکعت نافله نمی‌خوانند. اصلاً علاقه‌ی ما به خدا نسبت با نافله‌ها معلوم می‌شود، با حدّاقلی که خم می‌شویم، می‌گوییم: «سُبحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وَ بِحَمدِهِ»، یا سجده: «سُبحانَ رَبِّیَ الأعلی وَ بِحَمدِهِ» این حدّاقل است، امام حسین شب عاشورا فرمود جنگ را بیندازید فردا، چون عصر تاسوعا می‌خواستند جنگ شروع بشود، فرمود فردا، «إنّی أحِبُّ الصَّلوة»، «أحِبُّ الصَّلوة» یعنی من نماز را دوست دارم. من خطاب به خودم است اوّل. ما گاهی وقت‌ها همین که نمازمان شکسته است، خوشحال می‌شویم، شکسته است خب، دو رکعتش کم شد، آخر شادیم که با خدا حرف نزنیم، با هر کس و ناکسی حرف می‌زنیم هان، اما وقتی می‌خواهیم با خدا حرف بزنیم، فکر می‌کنیم سنگین است. امام باقر فرمود نماز موضوع خوبی است، می‌توانید کم کنید مستحبّاتش را، واجباتش را که هفده رکعت است باید خواند، غیر از آن واجبات می‌توانید دو رکعت، چهار رکعت، شرط نیست که حتماً خیلی از مواردش تعیین باشد.
2- حدیث دوّم از امام باقر، فرمود: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْس‏» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏2، ص 18)، گنبد اسلام روی چند تا پایه است، یکی‌اش نماز است، یکی‌اش زکات است، یکی‌اش روزه و حج است، یکی‌اش هم رهبری معصوم است، ولایت، یعنی نماز ستون دین است.
3- باز امام باقر فرمود: هر چیزی یک شکلی دارد، «وَجْهُ دِينِكُمُ الصَّلَاةُ‏»، نماز شکل دین شماست، بعد فرمود: «فَلَا يَشِينَنَّ أَحَدُكُمْ وَجْهَ دِينِه» (كافي، ج‏3، ص270)، حالا که نماز صورت دین است، آن را ضایع نکنید، یعنی خوب نماز بخوانید.
2- تکریم نماز، با ادای نماز در اول وقت
4- روایت دیگری باز از امام باقر علیه السلام فرمود که: «نماز را اوّل وقت بخوانید». یک حدیث داریم کسانی که نمازشان را دیر می‌خوانند، آخر نماز به آن‌ها خطاب می‌شود: «ضَيَّعْتَنِي»، نماز می‌گوید ضایعم کردی، «ضَيَّعَكَ اللَّه‏» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏3، ص 268)، خدا ضایعت کند. بچّه داری، از بچّه‌ات خیر نمی‌بینی، پول داری، از پولت خیر نمی‌بینی، جون می‌کنی، به جایی نمی‌رسی، درس می‌خوانی، فراموش می‌کنی، ضایع می‌شود. نفرین شده‌های نماز، نماز به گروهی خطاب می‌کند: «ضَيَّعْتَنِي» ضایعم کردی، «ضَيَّعَكَ اللَّه‏». برعکس به افراد دیگری می‌گوید: «کَرَّمتَنی کَرَّمَکَ الله»، تو من را گرامی داشتی، خدا تو را عزّت بدهد. خیلی‌ها که می‌دوند به جایی نمی‌رسند، برای این‌که باید ببینند کجا گیر دارد. به قول آن شاعر می‌گفت اگر در انبار گندم ما موش نیست، پس چرا هر چه‌قدر گندم می‌ریزیم، در انبار چیزی نیست؟! مرتّب در این انبار گندم و جو می‌ریزیم، اما بعد هم می‌آییم می‌بینیم انبار خالی است، معلوم می‌شود یک موشی در آن است که هی می‌آید این‌ها را منتقل می‌کند، این را مثنوی به شعر درآورده.
سعی کنیم نماز را اوّل وقت بخوانیم. خدا رحمت کند شهید رجائی را، یک جمله‌ای از ایشان نقل شده فرمود که: «به کار بگویید نماز دارم، به نماز نگویید کار دارم.». اگر یک کاری پیش آمد بگو خیلی خب الآن کار را انجام می‌دهم، ده دقیقه‌ی دیگر، یک ربع دیگر، به کار بگویید نماز دارم، به نماز نگویید کار دارم، نماز را عقب بیندازید، بروید سراغ کارتان.
چه چیزی داریم می‌گوییم؟ سر سفره‌ی امام باقر هستیم، شام شهادت چند جمله از امام باقر برای شما عرض می‌کنم. حدیث داریم هر مؤمنی، هر انسان، زن و مرد باایمانی نمازهای واجبش را خوب انجام بدهد، به وقت بخواند، «فَلَيْسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلِينَ» (الكافي، چاپ إسلامية، ج3، ص 270)، این دیگر جزء غافلان نیست. در مقابل نماز که ذکر خداست، فراموش کردن خداست. ما مشکلمان، بیماری عمومی ما، بسیاری از ما، بیماری عمومی ما این است که ما غافلیم، یا خدا را فراموش می‌کنیم، اگر خدا را فراموش کنیم، «نَسُوا اللَّه‏» (توبه/ 67): آن‌ها فراموش کردند خدا را، بعضی‌ها‌ قیامت را فراموش می‌کنند: «نَسُوا يَوْمَ الْحِساب‏» (ص/ 26)، روز قیامت را فراموش می‌کنند، بعضی‌ها مکتب را فراموش می‌کنند: «أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها» (طه/ 126) قانون آمد، قانون را پشت سر انداختید. گاهی مستضعفین را فراموش می‌کنند، می‌داند در محلّه‌شان، در فامیلشان، همسایه‌شان، هم‌شاگردی‌هایشان هزار و یک مشکل دارند، اصلاً روی خود نمی‌آورد، خم به ابرویش نمی‌آید، دشمن را فراموش می‌کند، می‌داند دشمن در کمین است، ولی باز غافل است، فراموش کردن دوستان، فراموش کردن دشمنان، فراموش کردن مکتب، فراموش کردن رهبر، این‌ها همه غفلت‌هاست.
3- نماز اول وقت، عامل غفلت‌زدایی از انسان
امام باقر علیه السلام فرمود: کسی که نمازش را اوّل وقت بخواند، این دیگر جزء غافلین نیست. آن وقت غافل هم چیز خیلی بدی هست هان، من راجع به غافل یک آیه بخوانم، آیه‌ی خیلی تلخی است، ولی چه کنم قرآن است، باید بگوییم. قرآن می‌گوید که: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ» (اعراف/ 179): بعضی انسان‌ها مثل چهارپا هستند، انسان نیستند، حیوانند، «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»‌ (اعراف/ 179): از چهارپا هم بدتر است، یعنی از الاغ بدتر است؟! چه کسانی هستند این‌ها؟! می‌گوید: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون‏» (اعراف/ 179)، کسی که انگار مست است. می‌گوییم ندارند کوتاه بیا، ندارند کم خرج کن، ندارند رحم کن، این مستأجر پول ندارد به شما بدهد، کمکش کن، رحمش کن، خودت هم یک زمانی مستأجر بودی هان. خدا به پیغمبر می‌گوید: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‏» (ضحی/ 6)، پیغمبر یادت رفت خودت هم یتیم بودی هان، پس «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر» (ضحی/ 9)، پس حالا که پیغمبر شدی یتیم‌ها را فراموش نکنی، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‏» (ضحی/ 8)، پیغمبر یادت می‌آید فقیر بودی، مشکل مالی داشتی، مشکل مالی‌ات را حل کردم، صاحبخانه دری به تخته خورد، این زمین این بیابان دو تا اتوبان از کنارش رد شد، قیمتی شد، دری به تخته شد، یک چیزی گران شد، ارزان شد، حالا مقصّر چه کسی است، فعلاً نه بحث اقتصادی بلد هستم و نه اگر بلد باشم، وظیفه‌ی من است که بگویم. یادمان نرود، خودمان هم همین‌طور بودیم هان. عروس می‌آورد تو خانه، زور می‌گوید به عروس، باید گفت: «حاج خانم تو زور می‌گویی به عروس، خودت هم دختر داری هان، زور می‌گویی به دختر مردم، مردم هم به دختر شما زور خواهند گفت.» یادمان نرود.
«كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْل‏» (نساء/ 94)، بعضی‌ها مسخره می‌کردند، مردم را، می‌گوید خودت هم منحرف بودی، یادت نرود، خودت هم منحرف بودی، حالا خدا منّت به شما گذاشت، «برو حرف نزن، تو بی‌سوادی!»، شما خودت هم یک وقتی بی‌سواد بودی، حالا یک مدرسه و دبیرستان و حوزه و دانشگاهی باز شد، تو باسواد شدی، بی‌سوادها را تحقیر نکن. «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً» (الكافي، چاپ إسلامية، ج‏ 2، ص 351)، اگر یک کسی، یک زن و مرد باایمان را تحقیر کند، خیلی چیزها هم تحقیر نیست، کمال است، ولی این خیال می‌کند تحقیر است، مثلاً می‌گوید برو دهاتی! خب دهاتی کمال است، یا تحقیر؟! کمال است، دهاتی یعنی تولید کننده، شهری یعنی مصرف کننده. این تولید کننده را تحقیر می‌کند، خودش که می‌نشیند می‌خورد و هیچ هنری ندارد، فکر می‌کند خودش آدم رشد‌یافته است. مواظب باشیم نماز را تحقیر نکنیم. امام باقر فرمود: «اگر می‌خواهید نماز بخوانید، اذان بگویید، اقامه بگویید، اگر اذان و اقامه گفتید، دو صف از فرشته‌ها پشت سر شما به تو اقتدا می‌کنند، ثوابش هم مال تو هست.» (من لا يحضره الفقيه، ج ‏1، ص 287) اصلاً آدم اگر یک خورده نماز و اقامه نگوید، نمی‌تواند توجّه پیدا کند، خلبان تا یک مقداری در باند هواپیما، هواپیمایش نرود و موتورش داغ نشود، اصلاً نمی‌تواند پرواز کند، یک‌مرتبه هلی‌کوپتر که نیست که، داریم حرف می‌زنیم، پیاز هم که گران شد، رب گوجه هم گران شد، مسکن هم چنین شد، همه‌اش داریم از این حرف‌ها می‌زنیم، بعد هم می‌گوییم ظهر شد، بلند شویم نماز بخوانیم، روز به روز گران‌تر می‌شود، الله اکبر! آخر از رب گوجه که نمی‌شود رفت پهلوی خدا؟! و لذا گفتند نماز که می‌خوانید یک خورده.
4- تکریم مسجد، به عنوان محل ملاقات انسان با خدا
امام سجّاد وقتی می‌خواست بیاید به مسجد، صاف نمی‌آمد تو مسجد، لب در می‌ایستاد، می‌گفت «إلهی هذا بَیتُک»: اینجا خانه‌ی تو هست، «و أنا ضَیفُک»(بحارالأنوار، ج ‏96، ص 342): من هم مهمان تو هستم، از مهمانت در خانه‌ات پذیرایی کن. من دیدم بعضی از علما را که در مسجد را می‌بوسند، ما چه‌طور ضریح را می‌بوسیم، ضریح امام رضا، امام رضا داخلش است، آنجا که ولیّ خداست، می‌بوسیم، آنجا که خود خداست، چی؟ در مسجد را باید بوسید. دست معلّم را باید بوسید، معلّم به تو درس یاد داد. کتاب درسی را باید بوسید. الآن در آستانه‌ی تابستان است، بعضی بچّه مدرسه‌ای‌هایی این‌طوری‌اند، تا مثلاً اوّل سال است، اوّل مثلاً مهر است، کتاب، کتاب است، یک ذرّه، ذرّه هوا سرد می‌شود، می‌خواهد بنشیند، این کتابش، دیگر کتاب نیست، موکت می‌شود، می‌گذارد رویش می‌نشیند، بعد یک خورده هوا گرم می‌شود، این کتابش بادبزن می‌شود، با کتابش باد می‌زند، بعد با بچّه‌ها می‌خواهد شوخی کند، جدّی، دعوایشان می‌شود، کتاب را لوله می‌کند، مثل چماق می‌زند تو سر رفیقش، یعنی هم کتاب است، هم چماق است، هم بادبزن است، هم موکت است، این یعنی چه؟ یعنی کتاب پهلوی من ارزش ندارد. کتاب بوسیدنی است، در کلاس بوسیدنی است، دست معلّم بوسیدنی است، در مسجد بوسیدنی است، باید این‌ها را قدردانی کنیم. این چه نمازی بود، خواندی؟! امام فرمود: بعضی به قدری بد نماز می‌خوانند که این‌طور که با خدا حرف می‌زنند، با همسایه‌شان حرف بزنند، همسایه‌اش جوابش را نمی‌دهد. تعقیبات حضرت زهرا سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار الحمدلله، سی و سه بار سبحان الله، تقریباً یک و نیم دقیقه، دو دقیقه هم نمی‌شود، ثواب هزار رکعت نماز دارد. (بحارالأنوار، ج ‏82، ص 331 و 332) حالا ما می‌خواهیم بخوانیم، یا نمی‌خوانیم، سبحان، سبحان، سبحان، سبحان، سبحان، سبحان، سبحان [تند تند]. شما اگر به یک پلیس بگویی: پلیس، پلیس، پلیس، پلیس، پلیس، پلیس، پلیس [تند تند]، جوابت را می‌دهد؟ سبحان الله، سبحان الله. کجا می‌خواهیم برویم؟! هزاران ساعت عمرمان بیخود تلف شده، ولی سر یک دقیقه! امام فرمود نماز را تکریم کنید. در خانه جای نماز، جای کار دیگر نباشد. حالا آن‌هایی که خانه‌شان جا دارد، آن هم که خانه‌شان تنگ است، باز سمت نماز یک تابلو بزنند، بنویسند قبله، پیدا باشد این خانه. می‌گویند یک کسی رفت جایی مهمانی، از صاحبخانه پرسید قبله چه‌جور است؟ صاحبخانه اهل نماز نبود، گفت حاج آقا ما دو، سه سال بیش‌تر نیست آمدیم در این محلّه، نمی‌دانیم قبله چه‌جور است، هنوز آشنا نشدیم با قبله! یعنی فکر می‌کرد مثلاً قبله را خواسته باشد بداند باید مدّتی طول بکشد. قبله جهت است، وقتی بچّه‌ی شما نگاهش به قبله خورد، یاد نماز می‌افتد، زن و بچّه‌ی شما، خود شما نگاه به قبله می‌کنید، یعنی نماز یادتان نرود. در مسائل تربیتی به ما گفته‌اند بچّه که به دنیا می‌آید، لبش را به خاک کربلا بمالید، خاک کربلا کد است، کدِ زیر بار زور نرو، زیر سم اسب برو، ولی زیر بار زور نرو، شهادت، امامت، عصمت، شجاعت، زیر بار زور نرفتن، تمام خونت را در راه اسلام دادن، تمام امکاناتت را در راه اسلام دادن. به دنیا می‌آید این مهر را به لبش بمال، بچّه ممکن است نفهمد، پدر بچّه می‌فهمد، یعنی با کربلا باید آشنا باشیم.
سه چیز باعث می‌شود نماز قبول بشود: یکی حضور قلب، که آدم بفهمد چه می‌گوید، یکی اگر حضور قلب ندارد، نمازهای مستحبّی و نافله، اگر هم یک کسی مثل من بود، حضور قلب نداشت و حال نافله هم نداشت، می‌گوید لااقل حدّاقل مهر کربلا، مهر کربلا باعث می‌شود نماز شما قبول بشود، جا نمازی این طور.
قرآن گفته کتاب را جای پایین نگذار، «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَة» (عبس/ 14)، این که خواندم قرآن بود، «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَة» یعنی قرآن را بالا بیاور، آنجایی که کف پایت را می‌گذاری، قرآن را پهلوی پایت نگذار، بگذار روی یک رحلی، یک جعبه‌ای، روی یک بلندی باشد، «مَرْفُوعَةٍ» یعنی بالا ببر، «مُطَهَّرَة» قرآن کتاب دست نخورده‌ای است، تحریف نشده است، جایگاه قرآن بالا باشد، «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَة».
سفارش به نماز. صدای اذان را که امام می‌شنید، رنگ امام می‌پرید، می‌گفت: «وقت گفت‌و‌گوی با خداست.»
حتّی‌المقدور به جماعت بخوانیم.
5- مقایسه اذان و ناقوس کلیسا
مقدّمات نماز، این اذان را، فکر کردید اذان چه هست؟ من قبل از انقلاب برای جوان‌ها کلاس داشتم، می‌خواستم اذان را معرّفی کنم، یک نوار از کلیسا گرفتم، نوار ناقوس، یک نوار هم از اذان. گفتم: این‌ها را مقایسه کنید، صدای ناقوس شعار کلیساست، این شعار پیامش چیست؟ مثل ساعت‌های بزرگی هست که در میدان‌های شهرهای بزرگ می‌زنند، یک دلنگ، دلنگی می‌کند، اما پیامی ندارد. کلمه‌ی اوّل اذان چیه؟ «الله اکبر»، با الله شروع می‌شود، آخر اذان چیه، کلمه‌ی آخر؟ آ می‌گوییم: «لا إله إلا الله»، اوّل الله، آخر الله، بین دو الله، یک دوره عقاید ما هست، «لا إله إلا الله»، «أشهد أن لا إله إلا الله»، «لا إله» یعنی معبودی جز خدا نیست، من جذب پول و پست و مقام نمی‌شوم، من حقائق و فضیلت‌ها را زیر پا نمی‌گذارم، آن چیزی که من را جذب می‌کند، فقط رضای خداست، جذب هیچی نمی‌شوم، «لا إله» یعنی من جذب چیزی نمی‌شوم، «إلا الله»، به آن چیزی که شما را جذب می‌کند، «إله» می‌گویند، «الله» یعنی خداوند، «لا إله إلا الله» یعنی من جذب هیچ، این‌طور نیست که پولم بدهی، امضا کنم، یک هدیه به من بدهی، امضا کنم، هیچی من را جذب نمی‌کند، این‌که می‌گویند مؤمن عزیز است، یعنی چیزی خوردش نمی‌رود، عرب‌ها به زمین سفت «أرضٌ عِزاز» می‌گویند، این زمین عزیز است، یعنی بیل می‌زنی، فرو نمی‌رود، کلنگ می‌زنی، فرو نمی‌رود، دستی که چرب است، آب می‌ریزی، چربی آب را پس می‌زند، عرب‌ها به این می‌گویند این دست عزیز است، یعنی به خاطر این‌که چرب است، آب را پس می‌زند، مؤمن عزیز است، یعنی پولش می‌دهی امضا کن، پس می‌زند، می‌ترسانی‌ او را، بترسانی‌اش بلکی امضا کند، پس می‌زند، یعنی هر قدرتی، هر قلّابی می‌اندازیم، این شکار نمی‌شود، «لا إله إلا الله» من شکار هیچ چیز نمی‌شوم، جز خدا. این‌طور نیست که با وعده، با یک قرارداد، با رودربایستی، یک صبحانه به من بدهند، یک بستنی به من بدهند، من شانزده تا دروغ برایشان بگویم، این‌طور نیست. با بستنی من را خریدی؟! یک حدیث یادم آمد، برایتان بگویم. حدیث داریم افراد قیمت‌هایشان فرق می‌کند، هر کس می‌خواهد ببیند قیمتش چه‌قدر است، این رقمی حساب کند، کجا گناه می‌کند، اگر هزار تومانت دادند، گناه کردی، معلوم می‌شود قیمت شما هزار تومان است، اگر با هزار تومان گناه نمی‌کنی، اما ده هزار تومان بیاید، گناه می‌کنی، نرخ شما ده تومان می‌شود، اگر من با ده تومان نه، ولی صد هزار تومان بدهند، گناه می‌کنم، نرخ من صد هزار تومان است. هر کس می‌خواهد ببیند چه‌قدر وزن دارد و چه‌قدر ارزش دارد، ببیند کجا خلاف می‌کند، کجا گناه می‌کند. خب نرخ علی را بخواهیم معنا کنیم، با هم نشستیم، امیرالمؤمنین نرخش چند است، چند می‌ارزد؟ امیرالمؤمنین فرمود: «حکومت کره‌ی زمین را به من بدهند، گناه نمی‌کنم، ولو گناه کوچک، ولو این‌که پوست جو از دهان مورچه بگیرم.» (نهج البلاغه، خطبه‌ی 224) حکومت کره‌ی زمین را به من بدهند، گناه نمی‌کنم. این نرخ علی است. آدم هم هست که کم‌اند، ولی خب یک شام می‌خورند، می‌روند رأی می‌دهند در انتخابات. یک وعده‌ای، یک جلسه‌ای می‌گیرد، یک خوش و بشی می‌کند، رو می‌اندازد، می‌گوید آقا خواهش می‌کنم، جذب ما بشوید. هر کس می‌خواهد ببیند چه‌قدر می‌ارزد، ببیند چه‌قدر گناه می‌کند. نماز پهلوی ما چه‌قدر ارزش دارد؟ با این لباسی که سر نماز رفتی، همسایه‌ها در خانه را بزنند، با این لباس پهلوی همسایه می‌روی؟! چرا با لباسی که رویت نمی‌شود پهلوی همسایه بروی، ولی با همین لباس سر نماز می‌روی؟! رنگ لباس گفتند رنگ سفید باشد، قرآن یک آیه دارد می‌گوید رنگ هم در روح اثر دارد، «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرين» (بقره/ 69)، رنگ در روحیه اثر دارد، رنگ لباس. یکی از امتیازاتی که زن‌ها دارند، مردها ندارند، این است، زن‌ها چادر نمازشان سفید است، لباس نماز حسابش جداست.
به نماز باید توجّه کرد، اذانش، اقامه‌اش. یک نگاهی به اذان بکنیم. اذان، اوّل آن‌که اذان را وحی آمد، این‌طور نیست که پیغمبر خواب دید، بلند شد اذان راه انداخت، اذان دستور الهی است، جبرئیل بر پیغمبر نازل شد، اذان را آورد. (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‏3، ص 302) این یک، اذان آمد.
6- اذان و اقامه در گوش نوزاد، رمز تربیت دینی فرزندان
به ما گفتند با اذان، نوزاد را روزی که متولّد می‌شود، در زایشگاه یا در خانه، در گوشش، امام حسن که متولّد شد، بچّه را به پیغمبر صلی اله علیه و آله و سلّم دادند، پیغمبر در گوش راست امام حسن اذان گفت، در گوش چپش اقامه گفت، البته بعضی‌ها می‌گویند ما اذان گفتیم، یک بار هم شما بگو. این‌طور نیست که حالا اذان خوب هست، دو تایش، سه تایش را بگوییم، نماز را هر چه می‌خواهی زیادی بخوان، ولی اذان یکی است. فرق هم نمی‌کند حالا اذان را چه کسی بگوید، البتّه آدم باتقوا نفسش با آدم بی‌تقوا فرق می‌کند، اما این‌که این مستحبّات را انجام دهیم، پدر و مادر هم خودش می‌توانند اذان بگویند.
اگر کسی وقتی می‌خواهد نماز بخواند، اذان و اقامه بگوید، امام فرمود: دو تا صف از فرشته‌ها پشت سرش نماز می‌خوانند. (من لا يحضره الفقيه، ج ‏1، ص 287) ثوابش هم مال همین آقایی است که نماز می‌خواند. بعضی‌ها حال اذان و اقامه ندارند، فقط نماز خالی، می‌رسد، می‌گوید الله اکبر، اصلاً بدون اذان و بدون اقامه می‌گوید الله اکبر. حدیث داریم یک فرشته راست می‌ایستد، یک فرشته چپ، بعد امام فرمود: «اغْتَنِم‏» چرا قدر نمی‌دانی چرا کسی که با دو دقیقه اذان می‌تواند دو صف از فرشتگان را دنبال خودش جماعت تشکیل بدهد، چرا قدردانی نمی‌کنید؟!
7- نماز اول وقت در مسجد، بهترین شکل اقامه نماز
تو که خانه‌ات بغل مسجد است، چرا نماز را در خانه می‌خوانی؟! مگر نشنیدی «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِد» (دعائم الإسلام، ج ‏1، ص 148) همسایه‌ی مسجد، از همسایه‌ی مسجد توقّع هست. از افراد خاصّی توقّع هست، «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج‏» (وسائل الشیعه، ج 9، ص 412)، وقتی فامیلت فقیر است، کمک به فقرا می‌خواهی بکنی، اوّل به فامیل خودت بکن، توقّع فامیل بیش‌تر است. حتّی چشم توقّع می‌آورد، بنده از دنیا می‌روم، ارثی دارم، وارث‌ها جمع می‌شوند، تقسیم کنند، یک نفر هم که وارث نیست، وارد خانه شد، گفت: «سلام علیکم»، تا نگاهش به ارث خورد، قرآن می‌گوید چون نگاهش به ارث خورد، یک چیزیش بده، ولو وارث نیست، حق ندارد، ولی چون نگاهش به ارث خورده، شما یک گوشت قربانی را داری تقسیم می‌کنی، یکی از همسایه‌ها در را باز کرد، آمد داخل، همین که نگاهش به گوشت قربانی شد، این یک توقّع طبیعی پیدا می‌شود. شاخه درخت از سر دیوار رفته خانه‌‌ی همسایه، به طور طبیعی بچّه‌های همسایه چشم دارند به این میوه‌ها، چون شاخه‌اش آمده در خانه‌ی این‌ها، این‌ها نگاه‌های طبیعی است، توقّع دارند.
ما صبح تا شام با هر کس و ناکسی حرف می‌زنیم، پنج دقیقه هم با خدا حرف بزنیم. امام باقر سفارش کرد که نماز را عنایت داشته باشید. امام صادق، او هم در لحظه‌ی آخر عمر فرمود: «فامیل‌ها را دعوت کنید، من یک حرف آخری می‌خواهم بزنم.» بزرگان حرف آخرشان، حرف خیلی بزرگی است، چون قطعنامه‌ی عمرشان است، خلاصه‌ی عمرشان را می‌خواهد در یک موعظه بگوید، امام صادق علیه السلام در آستانه‌ی رحلت، شهادت، فرمود فامیل‌ها را دعوت کنید، من یک حرف مهمّی دارم، بزنم. سریع همسایه‌ها را دعوت کردند، فامیل‌ها را دعوت کردند، امام صادق علیه السلام چشمش را باز کرد، فرمود: «اگر کسی نماز را سبک بشمارد، ما روز قیامت شفاعت او را نخواهیم کرد.» (من لا يحضره الفقيه، ج ‏1، ص 206) ما شفاعت نمی‌کنیم کسی که نماز را سبک بشمارد. نمره‌ی بچّه‌ات را دستت می‌دهند، کارنامه‌ی بچّه‌ات را، ببین نمازش چند است، دینی‌اش چند است. شما بچّه‌ات را ورزشگاه می‌بری، ببرش، استخر، شنا یاد می‌دهی، یاد بده، هر چیزی آموزشی است یاد بچّه بدهید که به بچّه فشار نیاید، کار خوبی است، اما لازم نیست یک استاد هم بگیریم بگوییم آقا شما دو تا نیم ساعت بیا، نماز این را درستش کن؟ یا پهلوی عمویی، پسر عمویی، خانم پهلوی خانم، برادر پهلوی برادر. مگر نماز چند تا کلمه هست؟ هفده تا کلمه بیش‌تر نیست، واجبات نماز هفده تا کلمه هست، باقی‌هایش یا مستحب است، یا تکراری، هفده تایش را هم دو تایش را ایرانی‌ها درست می‌گویند، یکی «الله اکبر» است که همه درست می‌گویند، یکی «مالِكِ يَوْمِ الدِّين»‏ را، این دو تا را معمولاً غلط ندارند، پانزده تا کلمه هست، این پانزده تا کلمه را یک آدم باسواد، یک آدمی که یک مقدار کمی هم سواد داشته باشد، چند دقیقه یاد می‌گیرید. سفارش نماز، نماز، نماز.
خدایا آن‌چه که گفتیم و عمل نکردیم، ما را ببخش و توفیق عمل مرحمت بفرما.

سه شنبه 29 آذر 1401  11:32 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها