جایگاه اذان و حقّ مؤذّن در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما در این جلسه ادامهی بحثهای قبل است، رسالهی حقوق امام سجّاد علیه السلام که بیش از پنجاه حق را نقل کرده، هر جلسهای یکی از حقوق را میگوییم. یک چیزهایی را هم امام سجّاد حق تشخیص میدهد که ما تشخیص نمیدهیم، مثلاً حقّ امروز این است، میگوید حقّ مؤذّن.
مؤذّن اذان میگوید، خب حالا اذان، مؤذّن به گردن ما حق دارد؟ ببینید چه میگوید. امام سجّاد علیه السلام میفرماید: «وَ أَمَّا حَقُّ الْمُؤَذِّنِ» (تحف العقول، ص 265)، همین که الله اکبر میگوید، او «مُذَكِّرُكَ بِرَبِّكَ» (تحف العقول، ص 265)، خدا را یاد تو میاندازد، تو را از غفلت بیرون میآورد، دعوتت میکند برای اینکه برو سراغ بهترین کارها. ممکن است این آقای مؤذّن مشکلی هم داشته باشد و تو یک عیبهایی هم از این مؤذّن ممکن است که سراغ داشته باشی، اما عیبش جدا، الآن که با صدای خوب اذان میگوید، حق به گردن ما دارد. نباید بگوییم پسر من هست، شاگرد من هست، نوکر من هست، نمیدانم کارمند من هست، کارگر من هست، این الآن که اذان گفت، به گردن همه حق دارد. حقّ مؤذّن.
1- اذان، زنده نگهداشتن نام خدا در جامعه
راجع به حقّ مؤذّن، اوّل حقّ اذان چی هست؟ سیمای اذان. اذان شکستن سکوت است، چهطور در جبهه خطشکن داریم، سکوتی که بر جامعه حاکم است، یکمرتبه «الله اکبر»، سکوت را میشکند، کلمات اذان موزون است، جملاتش «حیَّ علی الصَّلاة»، خلاص، «حَیَّ عَلی خَیر العَمَل»، خلاص، کلماتش کوتاه، موزون، پر محتوا، سازنده. در اذان، اوّل اذان «الله» است، میگوییم: «الله اکبر»، آخرش هم میگوییم: «لا إله إلّا الله»، اوّل اذان «الله» است، «الله اکبرُ الله اکبر»، آخرش هم میگوییم: «لا إله إلّا الله»، اوّل «الله»، آخر «الله»، بین دو «الله» یک دوره عقاید مطرح میکند. اذان یعنی معرّفی عقاید، اذان یعنی فریاد علیه معبودهای خیالی، سراغ بت نروید، سراغ طاغوتها نروید، سراغ ابرقدرتها نروید، «الله اکبر»، او بزرگ است. نگفته بزرگتر از چی، یک وقت میگویم این زمین بزرگتر از آن زمین است، این علمش بیش از آن است، نگفته در چی، فقط گفته خدا بزرگتر است، بزرگتر از چی؟ زورش، پولش، قدرتش، توفیقاتش، رأفتش، رحمتش، چی نگفته، این که نگفته تا خیلی معنا دارد، «الله اکبر»، خدا بزرگتر است، بزرگتر از همهی قدرتها. اگر ما این کلمه را از درون بگوییم، خودم را میگویم، اگر من این کلمه را از درون بگویم، نباید از آمریکا بترسم، چون آمریکا یک ابرقدرت است، من میگویم: «الله اکبر»، خدا از آمریکا هم بزرگتر است.
قدرتهای بزرگ را کوچک نشان میدهد. قرآن یک آیه دارد، میگوید: «لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً» (حج/ 73)، همه رئیسجمهورهای دنیا جمع شوند، دیگر نمیتوانند یک مگس خلق کنند، اگر یک مگس هم یک چیز برداشت فرار کند، همهی رئیسجمهورها عقبش بدوند، نمیتوانند ازش بگیرند، «لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً» (حج/ 73).
ما اگر خواسته باشیم خدا را بشناسیم، باید نعمتهای خدا را یک مدّتی از خودمان دور کنیم، مثلاً چشممان را پنج دقیقه ببندیم، رابطهی ما با دنیا قطع میشود. صبح بلند شدیم، هر چهقدر کندیم، به آب نرسیدیم، قرآن میگوید: «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً» (ملک/ 30)، اگر آبی که زیر زمین هست، فرو رفت، به چه کسی تلگراف میکنی آب میخواهم؟ هر چه میکَنی، به آب نمیرسی، چه میکنی؟ خیلی خدا به ما نعمت داده است.
قرآن یک آیه دارد، میگوید که: «اگر شب طول کشید، به چه کسی تلگراف میکنی که روز را بیاورد؟! اگر روز طول کشید، به چه کسی تلگراف میکنی که شب را بیاورد؟!» (ر. ک به: قصص/ 71 و 72)
مؤذّن ما را از غفلت بیرون میآورد: «الله اکبر»، خدا بزرگتر از پولها، زورها، قدرتها است، «الله اکبر».
2- اذان، نماد و نشانه شهر اسلامی
شهر اسلامی این است که مردم صبح با اذان از خواب بلند بشوند، شهر اسلامی این است که ظهر که میشود، همه اذان بگویند، حالا یا با صدای بلند، حدیث داریم آن کسی که صدایش بلند است، باقیها هم یواش بگویند، مثلاً میگویند: «الله اکبر» [با صدای بلند]، شما هم سر کار هستید، شما بگو الله اکبر [آهسته]، مستحب است که صدای اذان را شنیدید، شما هم، یعنی یک نفر بتواند جامعه را عقب خودش بکشاند، یعنی یک الله اکبر بگو، تمام منطقهای که صدای تو را میشنوند، عقبت راه میافتند. یک رقم آمادهباش است، بسیج است، بسیج لحظهای، در یک لحظه همه بسیج شوید، او میگوید: «الله اکبر»، همه بگویید: «الله اکبر».
حدیث داریم صدای اذان که بلند میشود ، شیطانها دور میشوند. خود اذان اثر تربیتی دارد. دوستی داشتیم، خدا رحمتش کند، ایشان در کنار خیابان اذان گفت تهران، میگفت: «وقتی من اذان میگویم»، صدایش هم خوب بود، بد صدا اذان بگوید نه، اذان حدیث داریم «أفصَحَکُم»، آن کسی که خوشبیان است، اذان بگوید، «أقرأکُم»، «أفصَحَکُم»، اینها در حدیثها آمده، میگفت: «من که اذان میگویم، بعضی خانمهایی که حجابشان درست نیست، تا میرسند صدای اذان است، یا میروند آن طرف خیابان میروند، یا به اذان احترام میگذارند، چه احترامی مثلاً یا روسریشان را پیش میکشند، یا دست به سینه میگذارند.» میگفت: «اذان اثر دارد.»
خدا نوّاب صفوی را رحمت کند، به مریدهایش گفته بود: «هر جا هستید، اذان بگویید.» شهر اسلامی، شهری است که با اذان از خواب بیدار شوند، اذان که شد، معلوم شود که خبری شده.
اذان تلفن خداست. اگر من قرائتی که هیچ عرضهای ندارم، از ترس پشه توی پشهبند میروم، به شما زنگ بزنم و شما تلفن را میشنوی و برنمیداری، من اگر متوجّه بشوم که شما صدای زنگ من را میشنوی، ولی گوشی را برنمیداری، چه حالتی به من دست میدهد؟! میگوید این بیاعتنایی کرد، من را تحقیر کرد، من را قابل ندانست، ارزش برای من قائل نیست. اذان یعنی بیایید نماز. صدای اذان را شنیدید، یک عکسالعملی باید نشان بدهید.
حالا اسم نمیبرم، از یکی از کشورهای اسلامی مهمان به ایران آمده بود، با شهردار آن زمان گفتوگو و ملاقات و برنامههای مذاکرهای داشتند. ایشان پرسید: «تهران چند درصد مسلمان هستند؟» گفت: «تهران همه مسلمان هستند، شما بگو چند درصد یهودی هستند، یا مسیحی هستند، یا مجوسی هستند، اصل تهران مسلمان هستند، درصد کمی اقلّیّتهای مذهبی هستند.» گفت: «آخر من هر چی نگاه کردم، اذان گفتند، مغازهها باز بود، هیچ فرقی نمیکرد اذان بگوید، یا نگوید. ما میگوییم شهر اسلامی، کشور اسلامی، کشوری است که صدای اذان شنیده شنیدید.» اصلاً یک آیه داریم، تلخ است بگویم، ولی میترسم هم نگویم، قیامت گیر باشم، گاهی حرفها تلخ است، قرآن را هم باید زد، قرآن میگوید: «إِنَّمَا»، «إِنَّمَا» یعنی فقط این مسلمان است، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ»، مؤمنین فقط اینها هستند، «الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ»، مؤمن واقعی کسی است که وقتی ذکر خدا شد، یعنی صدای اذان را شنید یک نمونهاش، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» (انفال/ 2)، دلش تو بریزد. اگر صدای اذان را شنیدید، یاد خدا کردید و دلتان نتپید، شما ایمان درست و حسابی ندارید، آیهاش را هم یک بار دیگر بخوانم: «إِنَّمَا»، «إِنَّمَا» یعنی فقط، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» فقط مؤمنین واقعی کسانی هستند که، «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ»، وقتی یاد خدا میشود، «وَجِلَتْ»، یعنی دلش بترسد .
3- اذان، سیمای دین اسلام در قرآن کریم
اذان در قرآن هست؟ بله، ندا، «نُودِيَ لِلصَّلاةِ» (جمعه/ 9)، «نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاة» (مائده/ 58). قرآن میفرماید: «کفّار صدای اذان را میشنیدند، مسخره میکردند.» دو تا آیه پشت سر هم آمده، این هم خیلی عجیب است، این را هم که میخواهم بگویم، لطیف است، دقّت کنید، یکجا میگوید دین شما را مسخره میکنند، آیهی بعدش میگوید که اذان را مسخره میکنند، دین را مسخره میکنند، اذان را مسخره میکنند، یعنی چه؟ یعنی اذان، سیمای دین است. شما اگر بگویی تو هم من را مسخره کردی، هم بچّهام را مسخره کردی. میخواهی بگویی چه؟ میخواهی بگویی بچّهی من هم مثل خودم میماند، او را تحقیر کردی، انگار من را تحقیر کردی. دین را مسخره میکنند، «دينَكُمْ هُزُواً» (مائده/ 57)، «دین شما را مسخره میکنند»، آیهی بعدش میگوید: «اذان را مسخره میکنند.» (مائده/ 58)، یک آیه میگوید دین شما را مسخره میکنند، یک آیه میگوید اذان را مسخره میکنند، این پیداست اذان سیمای دین است. «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ» (جمعه/ 9)
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در جوانیهایش به مکّه رفته بود، میگفت که: «رفتم کتاب خریدم، از کتابفروشی کتاب خریدم، تا رفتم پول بدهم، صدای اذان بلند شد. این کتابفروش پول را نگرفت، گفت نه، اذان است. گفتم آقا کتاب را به من تحویل دادی، این پول را بگیر، تمام. گفت نه، اذان میگویند، پول نمیگیرم.» یک کتابفروش مکّه در امام خمینی اثر میگذارد. اگر یک استاد دانشگاهی، یک معلّمی بگوید الآن وقت نماز است، ده دقیقه تعطیل، بعد میرویم نماز میخوانیم؟؟؟ (12:48)، پنج دقیقه تعطیل، بعد برویم ادامهی مذاکرات، اثر میگذارد. در زندگی امیر بابایی، شهید، میگویند ایشان خلبانی درجهی یک ایران در ایّام جنگ بود، تحصیلکردهی آمریکا بود، آمد با امام بیعت کرد و ایشان در آن دورهای که میخواسته امتحان بدهد، وقت نماز بوده، گفته من باید نماز بخوانم، پنج دقیقه به من فرصت بدهید، نماز بخوانم، بعد میآیم در جلسه شرکت میکنم. اوّل هم یک خورده سنگین بود، ولی بعد گفتند خب این عقیدهاش را انجام بدهد.
یک حدیث تلخ میخواهم بخوانم، آماده باشید. حدیث داریم دورهی آخرالزّمان آدمهای مشهور عارشان میشود اذان بگویند، مذاکره با نمیدانم شرق و غرب برایشان افتخار است، بله هیئت مذاکره کنندگان، در رأس هیئت مذاکره کنندگان، مذاکره با اینها، ولی مذاکره با خدا را میگویند در شأن ما نیست. میخواهیم اذان بگوییم، خیلی خب به یک کسی بگویید اذان بگوید، مثلاً یک امیر، یک سرلشکر، یک آیت الله عظمی، یک تاجر مشهورِ محبوب اذان بگوید. میآید زمانی که اذان گفتن عارشان میشود، میگویند نه، در شأن شما نیست. همینطور هم هست، بنده وارد مسجد میشوم، پیشنماز میشوم، اما اگر بگویند نه، پیشنماز هست، مؤذّن نیامده، شما اذان بگو، میگوید: «نه، اذان در شأن من نیست. من حجّت الإسلام هستم، باید پیشنماز بشوم، حالا اذان بگویم؟! اذان را به یک بچّه بگویید، که بگوید.» این پیشبینی هم در روایت شده. اذان.
اگر من بگویم تلفن میکنم به شما و شما صدای تلفن را میشنوید و برنمیداری، بدم میآید، اذان تلفن خداست، تلفن خدا زنگ میزند. ما منتظر بودیم در جمهوری اسلامی از این نمونه داشته باشیم. خانمی دارد استکان میشوید، دو تا استکانها را شسته، استکان سوّم صدای اذان را شنید، شیر را ببندد، وضو بگیرد، نماز بخواند، استکان سوّم را بعد بشوید. میشود؟! بله، چهطور اگر خواهرت زنگ زد، برادرت زنگ زد، یکی از دوستان، آشنایان زنگ زد، فوری شیر را میبندی، میروی جواب میدهی، بعد برمیگردی استکان را میشویی، نمیگویی حالا زنگ بزند، من فعلاً ظرفهایم را بشویم. شما اگر وسط ظرف شستن آشنایی زنگ زد، گوشی را برمیداری، اذان تلفن خداست، بردارید.
4- تعطیلی کار به هنگام شنیدن اذان
دو رقم آدم داریم، در قرآن دو تایش هست، آدمهایی داریم که مسئلهی تجارت که میآید، نماز را کنار میگذارند، یک آدمهایی داریم، مسئلهی نماز که آمد، تجارت را کنار میگذارند، هر دو را قرآن گفته، «رِجالٌ» (نور/ 37)، در قرآن میگوید مردهایی، این عربیهایی که میخوانم قرآن است، «رِجالٌ»، مردهایی داریم که، «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/ 37)، مردهایی هستند سر کارشان هستند، اما صدای اذان را شنیدند، کار را تعطیل میکنند، چند دقیقه نماز میخوانند، بعد ادامه میدهند، تعریف میکند، این یک دسته.
یک دسته مردم را خدا در سورهی جمعه از اینها انتقاد میکند، میگوید: خیلی آدمهای بد و بیمعرفتی هستند. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم نماز جمعه میخواند، مردم نشسته بودند، خطبه گوش میدادند، یک جمعهبازاری با طبل و دهل جنس آورده بود، بفروشد. تمام اینهایی که پای سخنرانی بودند، سراغ خرید رفتند، فقط دوازده نفر نشستند. قرآن میگوید اینها چهجور آدمهایی هستند، «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها» (جمعه/ 11)، صدای طبل و دهل و فروش شنیدند، «انْفَضُّوا إِلَيْها»، همه بلند شدند، رفتند، «وَ تَرَكُوكَ قائِماً» (جمعه/ 11)، تو را تنها گذاشتند، پس آدم داریم تجارت را رها میکند، به مسجد میرود، آدم داریم نماز را رها میکند، سراغ خرید میرود.
خاطرهای نقل میکنم از آقای انصاری که در بیت امام و در اتاق امام بود. میگفت که: «امام لحظات آخر به من گفت اگر من خوابم برد، صدای اذان را شنیدید، من را بیدار کنید، نمازم را اوّل وقت بخوانم.» گفتیم: «چشم.» امام این را گفت و خوابش برد. ده دقیقهای شد، یا نشد، رفتم دیدم که امام خواب است، هر چه خواستم صدایش بزنم، دلم نیامد. یک خورده بالای سرش ایستادم، جرأت نکردم صدایش بزنم، یعنی دلم نیامد، صدایش نزدم. چند دقیقهای شد، خود امام چشمهایش را باز کرد، گفت: «آقای انصاری، ظهر شد؟» گفتم: «بله آقا.» گفت: «کی؟» گفتم: «ده دقیقه پیش» فرمود: «به شما نگفتم صدای من بزن؟!» گفت: «آقا آمدم بالای سرت، دلم نیامد.» فرمود: «من از اوّل عمرم نمازم را اوّل وقت خواندم، چرا روز آخر عمرم نمازم ده دقیقه دیر میشود؟!» این اتّصال به خداست که میگوید: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» چون کسی که خدا پهلویش بزرگ است، دنیا پهلویش کوچک است.
ببنید الآن ما روی زمین که هستیم، یک هکتار، ده هزار متر میشود، اما اگر سوار هواپیمایی، هلکوپتر شدیم، بالا رفتیم، این ده هزار متر وقتی بالا رفتیم، هزار متر میشود، بالاتر برویم، صد متر میشود، بالاتر برویم، دوازده متر میشود، قدّ یک قالی دوازده متری میشود، بالاتر برویم، قدّ یک قالیچه میشود، بالاتر برویم، قدّ یک صابون میشود، بالاتر برویم، قدّ یک کبریت میشود، بالاتر برویم، قدّ یک آدامس میشود، بالاتر برویم، قدّ یک نخود میشود، یعنی هر چی بالا برویم، زمین کوچکتر میشود، هر چهقدر خدا برای ما بزرگ باشد، آمریکا پهلوی ما کوچکتر است. این که گفتم از خودم نیست، «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ»، کسی که خدا پهلویش بزرگ است، «فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم» (نهج البلاغه، خطبهی 193)، کسی که خدا پهلویش بزرگ است، یعنی کسی که توجّه به پول بانک مرکزی دارد، دیگر این قلّک بچّه چیزی برایش نیست. این که این بچّه قلّک را تکان میدهد، میگوید: «بابا، قلّکم پر شد، پولهایم زیاد شد.» این به خاطر این است که نمیداند بانک مرکزی، خبر از بانک ندارد، اگر خبر از پولهای بانک مرکزی داشته باشد، به قلّک خودش ناز نمیکند، «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ»، کسی که خدا پهلویش بزرگ است، پهلویش.
5- اذان، عامل دوری از غفلت و نسیان
در عمرمان چند بار اذان گفتیم؟ چند بار همراه با مؤذّن ما یواش «الله اکبر» گفتیم؟ امام فرمود: «مؤذّن حق دارد، شما را از غفلت بیرون میآورد.» آدم غافل توبیخ تندی دارد. قرآن در یک آیه دارد، میگوید که: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (أعراف/ 159)، اینها از چهارپا بدترند! میگوییم: «چه کردند که از چهارپا بدترند؟!» میگوید: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون» (أعراف/ 159)، غافل است، استعدادش آب میشود، عمرش تلف میشود، حالیاش نیست، سرمایهاش آب میشود، جوانیاش آب میشود، اخلاق و اعتقاداتش هرز میرود، با این گروهی که رفیق شد، با این دنیایی که وصل شد، او را خرابش کرد، تقوایش را گرفت، عفّتش را گرفت، اخلاقش را گرفت، غافل است، از مستضعفین غافل است، از ابرقدرتها و توطئهی ابرقدرتها غافل است، از همسایههای خودش غافل است، از بچّهی خودش غافل است، بچّهاش میرود بیرون، نمیگوید کجا میروی؟ میآید، نمیگوید کجا بودی؟ کسی که از خدا غافل، از قیامت غافل، آیهاش را هم بخوانم، از خدا غافل: «نَسُوا اللَّهَ» (توبه/ 67، حشر/ 19)، از مکتب غافل است: «أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها» (طه/ 126)، از قیامت غافل است: «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/ 26)، از خودش غافل است: «أَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر/ 19)، از خودش هم غافل است. نفهمید چه کرد؟! چی داد؟! چی گرفت؟! خیلیها که یک پولی میگیرند رشوه، کمفروشی، اختلاس، فکر میکنند به یک جایی رسیدند، چی دادی؟ دینت را دادی، فرض کنید حالا یک آپارتمان هم گرفتی، با یک توطئهای، با یک کلاهبرداری صاحب یک خانه شدی، چی دادی؟ دین، چی گرفتی؟ آجر، آیینت را دادی، آجر گرفتی! مؤذّن شما را از غفلت بیرون میآورد، میگوید همه را ول کن، بگو خدا بزرگتر است، «الله اکبر». اصلاً قرآن میگوید: «مؤذّن بهترین آدمها هستند.» کدام آیه میگوید مؤذّن بهترین آدمها هست؟ کدام آیه؟ آیهاش این است: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ» (فصّلت/ 33)، چه کسی بهتر از کسی که مردم را به خدا دعوت کند. شما که میگویی: «حَیَّ علی الصّلاة»، مردم را به نماز دعوت میکنی، بعد میگوید تو که مردم را به خدا دعوت کردی، چه کسی از تو بهتر است؟! «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ» (فصّلت/ 33).
اذان از شعائر اسلامی است. «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج/ 32)، اگر کسی شعائر را، این معلوم میشود که قلبش تقوا دارد. آن کسی که میگوید من در قلب تقوا دارم، اما در عمرش میآید و میرود یکبار اذان نگفته، آیا هیچ وقت این سازمانهای مذهبی ما، گروههای مذهبی یک کار میکنند، مثلاً حالا فرماندار و امام جمعه و تبلیغات و مسئولین تبلیغات، شده مثلاً یک افطاری بدهند به مؤذّنین؟! آن وقت جای اذان تواشیح گذاشتند. تواشیح یک هنر است، مخالف تواشیح نیستم، اما میگویم نباید تواشیح جای اذان را بگیرد. شما الآن در هر شهری بروی، گروه تواشیح هست، اما در هر شهری بروی، یک گروه اذان هست؟ صدها روایت برای اذان داریم، چند تا آیه برای اذان داریم.
مؤذّنین ما چه جایگاهی دارند؟ بودجههای فرهنگی، یک بار شده بگوییم با بودجهی فرهنگی امسال به همهی مؤذّنین مثلاً یک هدیهای بدهیم، حالا مشهدی، کربلایی، لباسی، کفشی، کلاهی، وامی، چه میدانم یک چیزی، یعنی مؤذّنین احساس کنند که. فضا باید فضای مذهبی باشد، ولو کسی نباشد، شما در بیابان هم که نماز میخوانی، این اذان مستحب است، در بیابان هستی، هیچ کس نیست، «حَیَّ علی الصِلاة»، به چه کسی میگویی؟! کسی نیست اینجا! باشد، این فضا باید فضای مذهبی باشد، فضای مذهبی که شد، جامعه به سمت مذهب میرود.
یک کسی که با حجاب بد، یک کسی که با رانندگی بد، یک کسی که با صدای بد، یک کسی که با فیلم بد، مردم را سرگرم کرده، این مانع رشد دیگران میشود.
6- اذان و اقامه قبل از نماز، عامل همراهی فرشتگان با نمازگزار
به بچّههایمان اذان یاد بدهیم. اگر کسی میخواهد نماز بخواند، اذان گفت و اقامه بعد گفت: «الله اکبر»، برای اذانش یک صف فرشته پشت سرش نماز میخوانند، ثوابش مال این است، برای اقامهاش هم یک صف دیگر. اما اگر کسی بیاذان و اقامه گفت، بعد هم نماز میخواند: «الله اکبر، بسم الله الله الرّحمن الرّحیم»، اصلاً اذان را نگفت، اقامه را نگفت، یک نفر فرشته سمت راستش، یک فرشته هم سمت چپش، بعد امام فرمود: «آخر دو تا صف فرشتهها، صف فرشتهها ده نفری و صد نفری و اینها نیست، دو صف فرشته میتوانست به تو اقتدا کند، تو یک اذان نگفتی؟!» (من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 287) هر صفی شد یک نفر، یک نفر سمت راست، یک نفر سمت چپ، اما اگر با اذان و اقامه بود، یک صف از فرشتهها، چرا ما از این خیرها و برکات، اسلام را قبول نداریم، این حدیثها را قبول نداریم، خیلی کار دارد، خدا برکت را از عمر بعضی گرفته، دو ساعت دارد راجع به چیزهای دگیر صحبت میکند، راجع به مسائل دیگر، حتّی میآید در مسجد، قبل از نماز میآید کلّی حرف میزند، اما به آقا میگوید: «آقا غیر از قل هو الله سورهی دیگری نخوانی هان، حال نداریم، زود نماز را تمامش کن!»
از اذان، «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّت» (زمر/ 45)، قرآن میگوید بعضیها هستند بحث خدا که پیش میآید، میگویند کمش کن، بدشان میآید، اما «إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ» (زمر/ 45)، اما غیر خدا که گفتیم، سازمانهای بینالمللی، قوانین بینالملل، هی که گفتیم بینالملل، بینالملل، بله، بله، بینالملل، خبری جایی نیست، خیلی جاها خبری جایی نیست.
7- اذانگویی، سیره بزرگان دینی
خدا رحمت کند آیت الله احمدی میانهای را، نقل کرد، گفت: «دکتر بهشتی که قم بود، اذان که میگفت، تمام مدرسه صدای اذان دکتر بهشتی را میشنیدند.» خدا رحمت کند مطهّری را، در خانهاش اذان میگفت، صدایش را همسایهها میشنیدند. خدا رحمت کند آیت الله عظمای گلپایگانی را، مرجع تقلید بود، دم حوض خانهاش میآمد، آن مقداری که رمق داشت، اذان میگفت. اصلاً شما میدانید که اذان بلال چه پیامی دارد؟! آخر بلال نمیتوانست شین بگوید، عوض «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللّه» میگفت: «أَسهَدُ». گفتند: «یا رسول الله، این مؤذّن تو شین ندارد، سین میگوید! أَشْهَدُ نه، أَسهَدُ میگوید!» پیغمبر فرمود: «خداوند سین این را به جای شین قبول میکند.» این یعنی چه؟ یعنی عروس خانم یک دندانش افتاده روی یک دندان، اینجا عروس دو تا دندانهایش روی هم هست، یا یک میلیمتر، دو میلیمتر پایش کم و زیاد دارد، نه، نه، این دختر خوب نیست، بابا صد تا کمال دارد، حالا یک دندانش اضافه هست، این «أَشهَدُ» یعنی اگر وقتی شما کمالات بلال را دیدی، دیگر حالا کار به سین و شین او نداشته باش. میخواهی ازدواج کن؟، چه دخترهایی که، پسرهایی که انواع کمالات را دارند، منتها یک نقص فنّی دارد، حالا مثلاً فرض کنید انگشت کوچکش یک بندش کم هست مثلاً، یک چیزیش ناقص است، آن وقت این باید مثلاً در جامعه نتواند ازدواج کند؟! یک آدمهایی هستند ممکن است ضعفهایی هم داشته باشند، اما صدای خوبی دارد، ما خوبیها را نمیبینیم.
میگویند حضرت عیسی با جمعی داشتند عبور میکردند، به سگِ سیاهِ مردهی بدبو رسیدند. یکی گفت: «سیاه است»، یکی گفت: «زشت است»، یکی گفت: «مردنی است»، یکی گفت: «بدبو است»، هر کسی از این سگ یک چیزی گفت. حضرت عیسی حرفها را که شنید، فرمود: «دندانهایش سفید است» (ر.ک به: مجموعة ورام، ج 1، ص 11) یعنی وقتی نقّادی میکنید، عیبش را میگویید، خوبیهایش را هم بگویید. امام سجّاد میفرماید: «مؤذّن به گردن ما حق دارد.» (تحف العقول، ص 265). در هر شهری گروه تواشیح اوّل گروه اذان باشند، بعد گروه تواشیح باشند.
خدایا ما هر حقّی هست، از جمله حقّ مؤذّن از همهی مؤذّنین باید تشکّر کنیم. امام سجّاد فرمود: «مؤذّنین را احترام کنید.» (ر. ک به: تحف العقول، ص 265)، یک مؤذّن افتخار کند که مؤذّن است. اگر بچّهاش مدرسه میرود، گفتند: «بابایت چه کاره است؟» بگوید: «الحمدلله مؤذّن است.» میگویند گروه هنری، خب گروه هنری آهنگهای دیگر میگذارند، ولی خدا و پیغمبر توش نیست. به هر حال اذان فراموش نشود، ولو میخواهید سرود بخوانید، بخوانید، هر هنری دارید انجام بدهید، ولی به معنای این نباشد که اذان فراموش بشود.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»