0

وظایف ما در برابر امامان معصوم علیهم‌السلام

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

وظایف ما در برابر امامان معصوم علیهم‌السلام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان در ماه ربیع 1400 بحث را می‌بینند. جلسه‌ی قبل چون شهادت امام رضا بود، از امام رضا گفتیم. در این جلسه هم چون حرف‌هایمان خیلی‌هایش ماند، بیش‌ترش را نگفتیم، در این جلسه هم درباره‌ی امام‌شناسی می‌خواهیم صحبت کنیم. فکر نکنید یک بحث مذهبیِ ارتجاعیِ قدیمی است، الآن مشکل کره‌ی زمین، نداشتن رهبران لایق است. امت اسلامی هر چه سیلی خورد به‌خاطر بی‌لیاقتی بعضی از مسئولینش بوده است. مسئله‌ی رهبری، مسئله‌ی مهمی است.
وظیفه‌ی ما نسبت به امام چیست؟
1- معرفت، مودّت، اطاعت
سه تایش را گفتیم: 1- معرفت؛ 2- مودّت؛ 3- اطاعت.
حالا این‌ها ده، دوازده تا هست، باقی‌اش را می‌گویم.
یکی این‌که تولّی، اهل بیت را دوست داشته باشیم، «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» (شوری/ 23). دوست داشته باشیم، نه این‌که دوست داشتن طبیعی، آدم خربزه را هم دوست دارد، کشمش را هم دوست دارد، دوستی که دنبالش اطاعت باشد. محور اخلاق شما، امام گفته، تفکر شما، فرمایش امام است، یعنی مودّتی که به اطاعت کشیده بشود، وگرنه اگر گوش ندهیم که خب همین‌طور الکی بگوییم دوستت دارم، علی جویم، علی پویم، علی نمی‌دانم چی، می‌شود علی، علی کرد، ولی چه‌قدر اطاعت کردیم؟ ما آدم‌هایی داریم هی می‌گویند: علی، علی، علی، علی، سال می‌آید و می‌رود پایش را نماز جمعه نمی‌گذارد، ولی علی، علی می‌گوید. شما به خانمت بگو دوستت دارم، می‌گوید بلند شو برویم بازار، اگر نروید خرید کنید، می‌گوید تو دروغ گفتی. یا مثلاً نماز نمی‌خواند، شما به خانمت، یا خانم به شوهرش، شوهر به خانم بگوید من خیلی به شما علاقه دارم، دوستت دارم، ولی خواهش می‌کنم با من حرف نزن. اِه، می‌گویی دوستت دارم، بعد هم به من می‌گویی حرف نزنم با تو؟! اگر خدا را دوست داری، باید نماز هم بخوانی، چه‌طور هم می‌گویی هم خدا را دوست دارم، هم نمی‌خواهم با خدا حرف بزنم؟! با هر کس و ناکسی حرف می‌زنی، به خدا که می‌گویی بلند شو، دو تا کلمه با خدا حرف بزن، می‌گوید حالش را ندارم. دوستی باید دنباله‌دار باشد. اگر به عروس می‌گویی دوستت دارم، مهریه می‌خواهد. چرا به مهریه می‌گویند «صِداق»؟ آخر مهریه دو تا اسم دارد، بعضی‌ها می‌گویند مهریه، بعضی‌ها می‌گویند صِداق. «صِداق» از «صِدق» است، «صِدق» یعنی راستگویی، «صِداق» یعنی داماد به عروس می‌گوید دوستت دارم، می‌گوید اگر دوستم داری، بده ببینم چند تا سکه، اگر دادی پیداست که راست می‌گویی، اگر نه، می‌خواهی کلاهبرداری کنی. کسی که به عروس می‌گوید دوستت دارم، باید یک سکه بدهد، این سکه صداقت را می‌دهد.
چرا به زکات می‌گویند صدقه؟ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراء» (توبه/ 60) برای این‌که کسی که می‌گوید من ایمان به خدا دارم، پانزده کیلو گندم، یک کیلویش را بده به فقرا، چهارده کیلو بست است، یک کیلویش را بده به فقراء، گرسنگان، نه، من خدا را دوست دارم، ولی زکات نمی‌دهم. خدا را دوست دارم، ولی با او حرف نمی‌زنم.
مودّت، اطاعت، «أَطيعُوا اللَّه» (نساء/ 59)‏، در اطاعت هم باید جلو نیفتیم. آخر بعضی‌ها در فارسی هم می‌گویند، می‌گویند: «کاسه از آش داغ‌تر است». هر جور آن‌ها گفتند، همان‌طور عمل کنیم. ما کار به رسم و آداب و رسوم نداشته باشیم. ظهر عاشورا امام حسین خودش سر نماز است، امام زمان علیه السلام سر نماز است، این دارد سینه می‌زند، می‌گوییم آقا جان! الآن ظهر عاشوراست هان! یک ده دقیقه بکشید کنار، روی گونی، موکتی، مشمایی، چیزی، روزنامه‌ای، چیزی، مقوایی، چیزی، یک نماز بخوانید، دومرتبه باز عزاداری کنید. می‌گوید: آخر دسته به هم می‌خورد. دسته به هم بخورد، به هم نخورد. اطاعت، جلو نیفتید.
2- اطاعت اولیای خدا، اطاعت خدا
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء/ 80)، اطاعت اولیای خدا، اطاعت خداست. شما اگر گوش به حرف امام صادق دادید، گوش به حرف. داریم که اگر کسی یک مجتهد جامع‌الشرایط، همان که ما می‌گوییم ولایت فقیه یا مراجع، اگر مجتهد جامع‌الشرایط گفت: حکم خدا این است، کسی گفت: من قبول ندارم، کسی اگر مجتهد را رد کند، امام صادق فرمود: مرا رد کرده، هر کس هم من را رد کند، خدا را رد کرده است. (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏1، ص 67) بله، یک وقت هست شما می‌گویید من از این مجتهد خدای نکرده گناه دیدم، بله، اگر فاسق شد، گناه کبیره کرد، می‌گوییم پشت سرش هم نماز هم نخوانید دیگر، اما اگر کسی که عمری در علم و تقوا بوده است و هیچ کسی هم گناهی از ایشان ندیده، حالا این دستور می‌دهد، امام صادق گفت اگر همچین فقیهی را حرفش را رد کنید، اهل بیت پیغمبر را رد کردید، اهل بیت پیغمبر را رد کنید، خدا را رد کردید. یک علامتی هم باید باشد، من می‌گویم مسلمان هستم، از کجا بفهمیم تو مسلمانی؟ یک علامتی از اسلام باید در تو باشد، مثلاً این حجابی که شما داری، حجاب فاطمی است؟ تجارتی که می‌کنی، تجارتت، تجارت درستی است؟ تجارت غلط، حجاب غلط، نماز غلط، اخلاق غلط، توقع غلط، تو هر جور دوست داری، انجام می‌دهی، بعد هم می‌گویی که من خدا را دوست دارم، امام را دوست دارم، دوستی‌ها باید عمیق باشد. به خانم بگویی دوستت دارم، می‌گوید برویم بازار، به بچه بگویی دوستت دارم، می‌گوید بیسکویت، بیسکویت نخری، می‌گوید دروغ می‌گویی.
3- پرداخت خمس، نشانه صداقت در دین
راجع به خمس. این خمس را به چه کسی می‌دهند؟ امام رضا فرمود: «الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏1، ص 548)، خمس دست‌مایه‌ی ما است برای دین ما. چرا ما الآن باید شرمنده باشیم پهلوی امام زمان که بگویند کتاب مسیحی‌ها، انجیل، به دو هزار زبان ترجمه شده، ولی کتاب مسلمان‌ها، قرآن، مثلاً با چهل، پنجاه زبان ترجمه شده است. نباید ما یک چند تا اسلام‌شناس داشته باشیم که به زبان‌های دنیا بروند تبلیغ کنند، کتاب بنویسند، ترجمه کنند؟ اگر شبهه‌ای القاء شد، این‌ها بتوانند جواب بدهند، خب این‌ها خرج دارد. امام رضا فرمود: «الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا»، اگر می‌خواهید دین ما و مکتب اهل بیت زنده بماند باید خمس بدهید تا هزینه‌اش بشود. بعد امام رضا فرمود: «لَا تَحْرِمُوا أَنْفُسَكُمْ دُعَاءَنَا» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏1، ص 548)، ما کسانی که حق سادات را می‌دهند، حق سهم امام را می‌دهند، دعایشان می‌کنیم و اگر کسی ندهد، دعایش نمی‌کنیم، خودتان را از دعای ما محروم نکنید، این هم برای امام رضا است. باز امام رضا فرمود: «إِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِكُمْ» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏1، ص 548)، اگر می‌خواهی رزقت زیاد بشود، خمس بده، رزقت زیاد می‌شود، خیلی مهم است، «مِفْتَاحُ» یعنی کلید، «مِفْتَاحُ رِزْقِكُمْ»، کسی که خمس بدهد، که این خمس که درست است صد میلیونش شد هشتاد میلیون، بیست میلیونش کم شد، ولی امام صادق فرموده این کلیدش است، مثل شاخه انگور، شاخه انگور گاهی شاخه را قیچی می‌کنی، مساحت شاخه کم می‌شود، اما بار انگورش بیش‌تر می‌شود، «مِفْتَاحُ رِزْقِكُمْ».
«وَ تَمْحِيصُ قلوبکم»: امتحان می‌کند که شما راست می‌گویید یا دروغ. «وَ مَا تَمْهَدُونَ لِأَنْفُسِكُمْ لِيَوْمِ فَاقَتِكُم» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏1، ص 548)‏: ذخیره‌ی قیامت هم هست. یعنی امام رضا در این حدیث فرمود: خمس سه تا فایده دارد: رزق تو کم نمی‌شود، یک شکم گرسنه را سیر کردی، رزقت زیاد می‌شود، رزق تو کم نمی‌شود. افرادی هستند برای جلوگیری از بچه قرص و آمپول و از راه‌هایی وارد می‌شوند که بچه‌دار نشوند، می‌گوییم چرا این کار را می‌کنید؟ می‌گوید که آخر من خرجشان را نمی‌توانم بدهم، یک بچه را می‌توانم خرجش را بکشم، دو تا، سه تا شدند، دیگر نمی‌توانم خرجشان را بکشم. خب یک سؤال می‌کنم خدا نمی‌تواند همان یک بچه را این‌قدر مبتلا به گرفتاری‌هایی بکند، مرض‌های مختلف، آزمایش‌های مختلف، هی نمی‌دانم انواع پول‌ها خرج همین یک بچه بشود، که افرادی هم هستند پنج تا بچه دارند، سال می‌آید و می‌رود یک قرص نمی‌خرند، افرادی هستند یک بچه دارند، دائما هی می‌روند دکتر و می‌آیند. خدا خواسته باشد حالت را بگیرد، با یک بچه حالت را می‌گیرد هان. تو جلوگیری می‌کنی از بچه برای این‌که خرج ندهی، خدا همان خرجی که خرج بچه دوم می‌خواهد بکند، همان را خرج بچه اول می‌کند. یک بار دیگر بخوانم. فرمود: 1- خمس پشتیبان مکتب ما هست؛ 2- محروم نکنید خود را از دعای ما به خاطر ندادن خمس؛ 3- کلید رزق شما است؛ 4- آزمایش قلب شماست؛ 5- ذخیره‌ی قیامت شماست. این‌ها همه‌اش یک کلمه‌اش از خودم نیست هان، همه‌اش حدیث از امام رضا علیه السلام هست.
4- توسّل به اهل‌بیت علیهم‌السلام
یکی از راه‌ها توسّل به اهل بیت است. کشاورزان گاهی یک شاخه از یک درخت می‌گیرند، یک شاخه هم از یک درخت دیگر، پوست می‌کَنند با چاقو، این دو تا شاخه‌ای که مثل قلمِ مداد تراشیدند، به هم پیوند می‌زنند. در قرآن یک آیه داریم، در زیارت جامعه هم که برای امام دهم است راجع به امامت، یک جمله داریم، آن جمله‌ی امام دهم را پیوند بزنیم با قرآن، ببینیم چه چیزی از آن درمی‌آید. در زیارت جامعه داریم هر کس به شما متوسّل بشود، به خدا متوسّل شده است، عربی‌اش را هم بخوانم: «مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِالله» (زیارت جامعه‌ی کبیره). هر کس متوسّل به شما شد، به خدا متوسّل شده است. به خدا متوسّل بشویم چی؟ در قرآن، جمله‌ی بعدش چه هست است؟ می‌گوید: و هر کس به خدا متوسّل شد، راهش مستقیم است. یک بار دیگر، دقت کنید. هر کس به اهل بیت متوسّل بشود، به خدا متوسّل شده، «مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِالله»، و هر کس به شما اهل بیت متوسّل بشود، به خدا متوسّل شده، و هر کس به خدا متوسّل بشود، راهش مستقیم است، پس شما که می‌گویی: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم‏» (فاتحه/ 6)، یعنی «اهْدِنَا الصِّراط توسّل به اهل بیت» است، راه مستقیم، راه ارتباط با این‌ها است.
توسّل، توسّل هم خیلی کار ازش می‌آید، منتها لازم نیست هر چه ما می‌گوییم آن‌ها گوش بدهند هان، گاهی یک نمونه‌هایی نشان می‌دهد که ما در بند به یک قدرت دیگر هم هستیم. لازم نیست هر چه دعا می‌کنیم، مستجاب بشود، یعنی خیاط لازم نیست برای همه مردم کت و شلوار بدوزد، گاهی یک لباس می‌دوزد که بگوید ببین هنر من این است، مهندس یک ساختمان می‌سازد می‌گوید هنر من این است، معنایش این نیست که برای همه آدم‌ها یک خانه بسازد، نه، یا برای همه‌ی ما خانه بساز، وگرنه مهندس نیستی، هر چه من می‌گویم گوش کند، مگر خدا هر چه گفته تو گوش دادی، که حالا ما توقع داریم که هر چی گفتیم. یک خانمی در حرم امام رضا من را دید، گفت: حاج آقا. گفتم: بله. گفت: هر چی به امام رضا می‌گویم، گوش نمی‌دهد. گفتم: خب، ببخشید شما اول روشن کن شما شیعه‌ی امام رضا هستی، یا امام رضا نوکر شماست؟ گفت: نه، من شیعه‌ی امام رضا هستم، امام رضا نوکر من نیست. گفتم: نوکرت که نیست که هر چه بگویی گوش بدهد. خانم در عمرت پشیمان نشدی؟ خیلی، خیلی جاها کار کردم، پشیمان شدم. از کجا این که از خدا، از امام رضا به زور می‌خواهی به نفعت باشد، شاید این هم پشیمان بشوی. دختر علاقه پیدا کرده است به این پسر، پسر هم علاقه پیدا کرده به این دختر، به خاطر رسیدن به علاقه‌شان می‌گویند همه بیایید کمک کنید. من خودم چند تا مشتری این‌طوری داشتم. جوان آمده پهلوی من که آقا یک زنگ بزن به پدر دختر، دختر و پسر همدیگر را می‌خواهند، این پدرش اجازه نمی‌دهد، یک زنگ بزن که ازدواجمان را مانع نشود، گفتم: من نمی‌دانم تو چه کسی هستی! گفت: نه، من بچه مسلمان هستم. گفتم: اخلاقت چه جوری است؟ به هم می‌خورید، به هم نمی‌خورید؟ اصلاً صلاحت هست، صلاحت نیست؟ هر چیزی که تو تشخیص دادی که حق نیست که، اگر هر چیزی که تشخیص دادی حق بود که نباید پشیمان بشوی. این که صدها و هزارها بار پشیمان شدی، پیداست هر چه می‌فهمی حق نیست.
5- درخواست خیر از خدا، نه تعیین تکلیف
یک چیزی می‌فهمی، عمل می‌کنی، بعد می‌گویی چه غلطی کردم. شما از خدا خیرت را بخواه. حدیث هم حدیث داریم هان، حدیث داریم که به خدا نگو چی، بگو مصلحت من چی هست. یوسف گرفتار عشق زلیخا شد، گفت: خدایا بروم زندان، از شرّ این خانم راحت بشوم. عربی‌اش را هم بخوانم آیه قرآن، «رَبِّ»:، خدا، «السِّجْنُ»: یعنی زندان، «أَحَبُّ» (یوسف/ 33): من زندان را دوست دارم، بروم زندان گیر این خانم نباشم در این خانه، خب کارها پیش رفت، پیش رفت، تا یوسف به زندان خورد، یوسف وارد زندان که شد، گفت: خدایا چی شد؟ گفت: خودت گفتی زندان، چرا گفتی زندان؟! باید بگویی خدایا خیر من را درست کن، اسم بردی زندان، گفت: بیا بچش. ولی برعکسش حضرت موسی تحت تعقیب فرعون، رفت وارد منطقه‌ی مدین شد و یک ماجرایی پیش آمد و بعد خسته شده بود، رفت کنار یک سایه‌ای افتاد، گفت: خدایا، می‌خواست بگوید: گرسنه‌ام هست، رویش نشد، گفت: خدایا، خیری اگر می‌رسانی، الآن وقتش است. امام صادق فرمود: گرسنه‌اش بود، منتها می‌خواست حرف نان نزند. دختران شعیب آمدند، گفتند: بابایمان گفته بیا خانه‌ی ما، رفت گفت: چی هست؟ گفت: تحت تعقیب فرعون هستم، فراری‌ام. گفت: خب شما گفتی: «نَجِّني‏» (قصص/ 21)، «نَجَوْتَ‏» (قصص/ 25)، آیه قبلش موسی دعا کرد نجاتم بده، اینجا رفت خانه‌ی شعیب، گفت: اینجا، جایت امن است، «نَجَوْتَ‏»، «نَجِّني‏»، «نَجَوْتَ‏» یکی است. همسر هم که نداری، یک دخترهایم را عقدت می‌کنم، شغل هم که نداری، من پیرمرد هستم، نمی‌توانم چوپانی کنم، چوپان شو، مهریه خانم هم نداری، مقداری که چوپانی می‌کنی، جزء مهر حساب کن، هشت سال، یا ده سال چوپانی کن، مزدت مهریه‌ی خانمت باشد. کسی را نداری، خودم شعیب پیغمبرم، هر چی می‌خواهی یادت می‌دهم، یعنی هم مسکنش حل شد، هم همسرش حل شد، می‌گفت او گفت خدایا خیر می‌خواهم ولی یوسف نگفت: خیر، گفت می‌خواهم بروم زندان. نگویید خدایا این خانه را بخرم، این ماشین را بخرم، با این ازدواج کنم، این رشته تحصیلی، اسم نبر، نمی‌دانیم صلاحمان چی هست. گاهی آدم فکر می‌کند که اگر قالی ابریشم بفروشد، اگر طلا و دلار و سکه باشد وضعش خوب می‌شود، چه قدر دلاردارها و سکه‌دارها و قالی ابریشم‌دارها دیدیم که ورشکست شدند، یک آدم‌هایی هستند کشک و بادمجان می‌فروشند، وضعشان خوب شد، با همان فروش کشک، کربلا رفت، مکه رفت، دختراش ازدواج کردند، یک تاجری پشت فرمان نشسته بود، من را می‌برد فرودگاه در یکی از استان‌ها، خیلی گریه کرد، پشت فرمان گریه کرد، گفتم: چته؟ مشکلی داری؟ گفت: نه، خدا یک غلطی کرده‌ام، سیلی‌ام می‌زند، می‌گویم: خدایا ببخش، من یک غلطی کردم. گفتم: غلطت گفتنی است؟ گفت: آره. گفت: من سه تا پسر دارم، پسرهایم هم خوشگل هستند، هم باسواد هستند، هم هر کدامی یک آپارتمان سیصد، چهارصد متری برایشان ساخته‌ام با استخر. یکی یک کارخانه هم به آن‌ها دادم. با این پسرهای زیبایِ پرپول این کلمه را هم به خدا گفتم، گفتم: خدایا با این پسرهایی که من دارم، دختر خواسته باشم، فوری زنشان می‌شوند. من همچین دامادی را روی آسمان می‌قاپند. می‌گفت: گفتم با این پسرها و با این امکانات زود زنشان می‌شوند. می‌گفت: هر جا می‌رویم خواستگاری، تا نزدیک کار می‌رود تمام شود، یک چیزی پیش می‌آید پاره می‌شود. آن وقت کارگرهای من، حدود دو سه هزار تا کارگر دارند، آن زمان می‌گفت: هفتصد تا، می‌گفت کارگرهای من دونه دونه با پول کارگری دختر عروس می‌کنند، پسر داماد می‌کنند، منی که رئیس آن‌ها هستم، چند برابر همه‌ی آن‌ها پول دارم، هی سیلی می‌خورم، برای این‌که گفتم: خدایا با پول من حل می‌شود، گفت: نخیر، پولت می‌دهم ولی با همین پول می‌سوزانمت. کارگرهای ضعیف کارشان حل می‌شود، گاهی آدم با یک ماشین قراضه به مقصد می‌رسد، گاهی با ماشین درجه یک پشت خانه‌اش می‌افتد در جوب.
به خدا نگویید چی، بگویید خیر. حضرت موسایی که تحت تعقیب بود گفت: خدایا خیر برسان، به همه چیز رسید. حضرت یوسف گفت: خدایا زندان، رفت زندان. گفت: چی چی شد؟ گفت: همین که شد. برای خدا تعیین تکلیف نکنید. خدایا اگر خیر ما هست، جور دربیاید. یک خورده توکل کنیم به خدا، ما چرا سوء‌ظن به خدا داریم؟! ما گاهی وقت‌ها سوءظن به خدا داریم، می‌گوید می‌ترسیم خدا به قولش عمل نکند، وعده داده است. چرا سوء‌ظن داری؟
6- وعده قطعی خداوند، حکومت صالحان بر جهان
ماه ربیع هست که نهم ربیع، آغاز امامت امام زمان است. یک سؤال می‌کنیم: واقعاً امام زمان ظهور می‌کند؟ بله. از کجا؟ قرآن می‌گوید: «وَعَدَ اللَّهُ» (نور/ 55)، خدا وعده داده، که مؤمنین و کسانی که اهل عمل صالح هستند، این‌ها را حکومت آخرالزمان دست این‌ها بیفتد. می‌شود؟! بله، می‌شود. مگر امام خمینی جای شاه ننشست؟! شاه یک طاغوتی بود، وابسته به طاغوت‌های دنیا، امام خمینی هم یک عالِمی بود در قم قیام کرد. خب در تاریخ دیگر هم شده است؟ می‌گوید: «كَمَا اسْتَخْلَفَ» (نور/ 55)، عربی هایی که می‌خوانم قرآن است، می‌گوید قبل از شما هم افرادی بودند مؤمن بودند، حاکم، حکومت گرفتند، اصلاً مرد خدا می‌تواند حاکم بشود؟ بله، سلیمان مرد خدا بود حاکم شد، طالوت مرد خدا بود، حاکم شد، ذوالقرنین مرد خدا بود، حاکم شد، یوسف مرد خدا بود، حاکم شد، چه کسی مثلاً گفته آخوند نمی‌تواند حکومت کند؟ ممکن است آخوند باشد، ولی پول داشته باشد. ما حسن‌ظن به خدا نداریم، یعنی می‌ترسیم خدا عمل نکند، آخر من بدهم جایش پر می‌شود، بلکه جایش پر نشد؟ بابا خدا، قرآن بخوانم: «فَهُوَ يُخْلِفُهُ» (سبأ/ 39)، «يُخْلِفُهُ» از «خلیفه» است، «خلیفه» یعنی جانشین، می‌گوید بده، جانشین می‌شود، مثل شیر مادر، شیر مادر اگر بچه مکید، جایش پر می‌شود، اما اگر شیر را نداد به بچه‌اش، همان‌طور شیر می‌ماند. خدا قول داده گفته: «يُخْلِفُهُ» (سبأ/ 39)، شیر را بده به بچه ، کمک کن به فقراء، «فَهُوَ يُخْلِفُهُ»، «فَهُوَ يُخْلِفُهُ» آیه قرآن بود که خواندم.
واقعاً می‌شود مستضعفین حکومت کنند؟ مگر رجائی مستضعف نبود، یک معلم بود، حکومت کرد، رئیس جمهور شد، حتی برای چیز بین‌الملل هم که رفت آمریکا، رئیس جمهور وقت آن زمان از ایشان ملاقات خواست، گفت: من به شما ملاقات نمی‌دهم، شما به ایرانی‌ها ضربه زدی، خیانت کردی. یعنی یک معلمِ معمولیِ مستضعف وقت ملاقات به رئیس جمهور آمریکا نمی‌دهد. چرا نمی‌شود، می‌شود. می‌گویی آقا این بیابان‌ها مفت است، آقا یک اتوبان از داخلش رد شود، می‌شود پولی، یعنی با عبور یک خیابان، یک وقت می‌بینی همه‌ی بیابان‌ها پولدار شدند. مرد خدا، پول؟! بله، ممکن است مرد خدا باشد، پول داشته باشد. امام خمینی نقل شده برای من از طریق امام جمعه‌ی خمین که گفته که من ارث پدری دارم، یک قطعه زمین است، این را قسمت قسمت کن، بده به فقرای خمین. که حالا شوخی می‌کرد می‌گفت حاج احمد آقا می‌گفت ما هم جزء یکی از فقرا هستیم، یک قطعه‌اش را هم برای خودمان بگذارید. بله، می‌شود. گاهی یک درخت کوچک کلی میوه می‌دهد، گاهی یک درخت بلند، چیزی نمی‌دهد. ما حساب نکنیم که حالا.
دیگر چه؟ توسّل به اهل بیت خیلی مهم است. راجع به توسّل هم یک مطالبی است که حالا. یک صلوات بفرستید. اللهم صل علی محمد و آل محمد. توسّل.
7- نقش توسل در آمرزش گناهان
در زیارت جامعه داریم: «یا وَلِيَّ اللّهِ»، به امام رضا می‌گوییم، به امام حسین، به همه‌ی امام‌ها می‌شود گفت. ای امام، ای ولی خدا، «إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوباً»: بین من و خدا گناهانی است، «لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ»: شما اگر راضی بشوید. حالا من یک چیزی هم می‌خواهم بگویم، نمی‌دانم بگویم یا نگویم، ولی خودم گفتم به خدا، یک جمله دارد امام سجاد، خیلی جمله‌ی قشنگی است، زیادی گوش بدهید این را، شاید تا حالا نشنیده باشید، خیلی قشنگ است، امام سجاد در مناجات می‌گوید: خدایا می‌خواهی با من چه کنی؟ اگر مرا ببخشی، پیغمبر خوشحال می‌شود، چون بالأخره مسلمان که هستم، مسلمان بخشیده بشود، پیغمبر اسلام خوشحال می‌شود، من را ببخشی، پیغمبر خوشحال می‌شود، من را نبخشی، شیطان خوشحال می‌شود که یک نفر را گول زد و من می‌دانم پیغمبر خوشحال بشود، پهلوی تو بهتر از این هست که شیطان خوشحال بشود. خیلی جمله‌ی قشنگی است. یعنی یک محاصره‌ی عقلی است، یعنی یک جوری می‌گوید که آدم می‌گوید که خدا چه جوری جواب امام سجاد را می‌دهد. یک بار دیگر می‌گویم: خدایا اگر مرا ببخشی، پیغمبر اسلام خوشحال شده، چون بالأخره من مسلمان هستم، هر غلطی کردم، مسلمان هستم، اگر من را ببخشی، پیغمبر خوشحال می‌شود، اگر من را نبخشی، شیطان خوشحال می‌شود و من می‌دانم پیغمبر را خوشحال کنی، بهتر از این است که شیطان را خوشحال کنی.
این برای دعاست. حالا من یک چیزی هم بر وزن این دعا با امام گفته‌ام. گفته‌ام که ای امام رضا اگر واسطه بشوی، به من دعا کنی، جدّت خوشحال می‌شود، بالأخره مسلمان هستم، اگر واسطه نشوی و به من دعا نکنی، توجه نکنی، شیطان خوشحال می‌شود، حالا شما به من بگو می‌خواهی جدّت را خوشحال بکن یا شیطان را؟ یعنی همان‌جوری که او با خدا حرف می‌زند، ما همان‌طور با خود امام حرف می‌زنیم. توسّل، منتها معنای توسّل این نیست که دست از کار بکشیم، هر کسی، هر توانی دارد، تخصصی، علمی، کاری، باید نسبت به کار خودش کوتاهی نکند، هر جایی گیر کرد، بگوید خدایا گیر کردم.
یکی از وظایف ما توسّل به اهل بیت است. خود امامان هم بنده‌ی خدا بودند و متوسّل می‌شدند. امام هادی مریض شد، نماینده گرفت، گفت: تو نماینده‌ی من برو کربلا، کنار قبر امام حسین به من دعا کن. گفت: آقا خودت امام دهمی. فرمود: من امام هادی هستم، امام دهم هستم، ولی دعا بغل قبر امام حسین مستجاب می‌شود، یعنی خود امام هادی به امام حسین متوسّل می‌شد. توسّل.
یکی از وظایفمان این است که در اختلافاتمان ببینیم حکم آن‌ها چه هست. «إِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ» (نساء/ 59): آیه قرآن است، اگر اختلاف افتاد بین شما و دیگران، «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» (نساء/ 59): بروید ببینید اسلام چه می‌گوید، یعنی این‌ها را قبول کنید که این‌ها داور باشند.
اگر داوری کردند، حکمشان را راضی باشید. دو نفر سر آبیاری دعوا داشتند، آمدند پهلوی پیغمبر، حضرت حرف‌های هر دو را گوش داد، فرمود حق با تو است، آن طرفی که محکوم شده بود، به او نگفتند حق با تو است، عصبانی شد، گفت: بله، خب ایشان خویش و قومتان است، به نفع خویش و قومتان حکم کردی. به پیغمبر خیلی برخورد، که این‌ها خودشان آمدند پهلوی من داوری، حالا که داوری کردم، می‌گویند پارتی‌بازی کردی. آیه نازل شد: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُون» (نساء/ 65)‏: به خدا قسم دین ندارند آن‌هایی که داوری می‌کنی، داوری‌ات را قبول نمی‌کنند. وقتی گفتیم پیغمبر گفته، بگو پیغمبر گفته چشم. باید هم در اختلافات به آن‌ها مراجعه کنیم، هم داوری آن‌ها را بپذیریم.
8- بهره‌گیری از فضای مجازی در ترویج دین
یکی از وظایف ما این است که از این فضای مجازی استفاده کنیم. قبلاً یک کسی که می‌خواست تبلیغ کند، باید برود حوزه، آخوند بشود، طلبه بشود، صرف و نحو و ادبیات و فقه و اصول و یعنی باید وزنه‌ای بشود تا مثلاً یک جایی بشود یک کار خیری بکند. الآن خیلی راحت شده.
حالا یک خاطره یادم آمد بگویم. یک تاجر پولداری، پسرِ هرزه‌ای داشت. آمد قم منزل آیت الله عظمای بروجردی، گفت: من پسرم نااهل است، نمی‌خواهم ارثم به این برسد، هر چی ارث دارم، در خدمت شما. اموالش را به آقای بروجردی بخشید و رفت. تاجر رفت و بعد از مدتی هم مُرد. آن پسر هرزه بلند شد و آمد قم، گفت: آقا من پسر همان هستم که پول‌هایش را داده به آقا، آمد خدت آقا گفت: آقا من راست می‌گویند پدرم گفته هرزه‌ام، هرزه بودم، شما پول‌های پدرم را به من بده، من الآن خوب می‌شوم. آقای بروجردی هم گفت: به او بدهید. آقایانی که آنجا بودند گفتند: آقا پول خیلی هست، این خودش می‌گوید من هرزه هستم، پدرش می‌گفت هرزه هست، به یک آدم هرزه این همه پول می‌دهی؟! گفت: خب با این پول چه کنم؟ گفت: آخر با این می‌توانی مدرسه‌ی فیضیه بسازیم، حوزه‌ی علمیه، خوابگاه. آن وقت این جمله‌ی آقای بروجردی که شنیدیم این است، فرمود: شما می‌گویید با این پول بیاییم مدرسه بسازیم، تو مدرسه طلبه تربیت کنیم، آن طلبه، طلبه‌ی موفقی بشود و عالم و فاضل بشود، می‌شود مطهری، مطهری هم باید در سال صبر کند، یک ماه رمضان و محرمی بیاید مردم جمع بشوند در یک مسجد و حسینیه، بعد برود، یک آدم هرزه‌ای هم در کوچه بگوید امشب، شب عاشوراست برویم روضه، بیاید پای منبر آقای مطهری، آنجا منقلب بشود، توبه کند، خب این از حالا توبه کرده، به او بدهید برود. چه‌قدر لفتش می‌دهید که پول مدرسه بسازیم، از مدرسه طلبه بسازیم. طلبه منتظر رمضان بشود، رمضان شب قدر بشود، شب قدر یک لاتی توی کوچه صدای بلندگو را بشنود، بیاید مسجد، تحت تأثیر قرار بگیرد، هرزه‌گی‌اش را کنار بگذارد، لفتش می‌دهید. حالا الآن فضای مجازی که آمده، شما با فضاهای مجازی بچه مسلمان‌ها تماس می‌گیرید، یک آدمی پیدا کن، آدم دلسوزِ باسواد، یک آدم محترمی که سایت دارد، با چند تا سایت‌دارها، مراجع ما هم سایت دارند، با این‌ها تماس بگیر، بعد وقتی که پسندیدی، این را کوتاهش کن، خلاصه‌اش کن، به همه‌ی رفیق‌هایت بده، یعنی شما الآن می‌توانی به اندازه‌ی یک امام جمعه فعّال باشی، یک آدم عادی هم هستی، ولی به اندازه‌ی یک روحانیِ فاضلِ جاافتاده می‌توانی نقش داشته باشی، منتها این ایّام کرونا یک دوربین آوردند خانه‌مان، از سیمای قرآن، یک سال و نیم است این دوربین در خانه‌ی ما هست، شبی چند تا برنامه، کتاب‌هایی که نوشتم، چکیده‌اش را سه دقیقه سه دقیقه، پنج دقیقه پنج دقیقه، چهار دقیقه چهار دقیقه می‌گویم. الآن دیشب پرسیدم حدوداً سه هزار تا پنج دقیقه پر کرده است. این دوربین چه هست که حرف‌های ما را ضبط می‌کند می‌دهد به خانمش، خانمش از این چهار دقیقه، یک دقیقه درمی‌آورد، آن یک دقیقه را پخش می‌کند، یعنی یک زنی در خانه نشسته، با هنری که دارد، یک چیز قشنگی را می‌گیرد، به پنجاه نفر، صد نفر، کمتر، بیش‌تر، ما این‌ها را کمک کنیم. قدیم روضه‌های هفتگی بود، جمع می‌شدند، یک منبری می‌آمد، مداحی می‌آمد، یک چیزی می‌گفت، قرآنی، حدیثی، الآن روضه‌های هفتگی کم شده، این سایت‌ها جایش را پر کرده، شما یک کلمه بگویی، در یک لحظه ممکن است به ده‌ها هزار نفر برسد. خودت را بیاور در سلسله‌ای که اسلام را بشناسی، عمل کنی، به دیگران منتقل کنی، این وظیفه‌‌ی ما نسبت به اهل بیت است. عاشورا می‌آید و می‌رود دو تا کلام از امام حسین. نهم ربیع آغاز امامت امام زمان علیه السلام هست، دو تا حدیث از امام زمان، روز بهداشت هست، دو تا حدیث راجع به بهداشت، روز اوقاف است، دو تا حدیث راجع به وقف. از این مناسبت‌ها وقتتان را پر کنید به یاد گرفتن و یاد دادن، هم یاد بگیریم، هم یاد بدهیم. خودمان هم سعی کنیم عمل کنیم. اگر یک کسی یک چیزی را نقل کند، مثلاً بنده، می‌آیم در تلویزیون حرف‌هایم را نقل می‌کنم، اما اگر خودم عمل نکنم، باید به من گفت: جوب سیمانی. جوب سیمانی آب را از چاه می‌برد تا مزرعه، ولی آب را در خودش فرو نمی‌برد، ولی چوب خاکی درخت‌های خودش هم سبز می‌شود. جوب سیمانی نباشیم که حرف را نقل کنیم، ولی در ما اثر نکند. لاأقل یک خورده‌اش را عمل کنیم. خدا رحمت کند شهید محراب را، آیت الله مدنی را، به او گفتم: من در تلویزیون هر چه می‌گویم باید خودم هم عمل کنم؟ گفت: همه‌اش را که نمی‌شود عمل کرد، ولی یک مقدارش را عمل کن، مثلاً اگر می‌خواهی راجع به نماز اول وقت صحبت کنی، یک دو روز، سه روز خودت نماز اول وقت بخوان، که وقتی که سفارش می‌کنی، خودت به خودت لعنت نکنی، ای دروغگو، ای نامرد، خودت هم اول وقت خواندی؟ یک چیزی را که می‌خواهی بگویی یک خورده خودش را عمل کن.
می‌گویند یک کفاشی به یک آخوندی گفت: آقا، شما حرف‌هایی را که روی منبر می‌زنی، خودت عمل می‌کنی؟ آخوند گفت: شغل شما چی هست؟ گفت: کفاش. گفت: شما کفش‌هایی که می‌دوزی، خودت پا می‌کنی؟ یک کفش پا کنی که پابرهنه نباشی. خیاط لازم نیست که همه‌ی کت و شلوارها را خودش بدوزد که، ولی اجمالاً عالمِ بی عمل نباید باشد، یعنی جوب سیمانی باشد، هیچ نفوذ در خودش نکند، این خیلی بد است، ما نسبت به اهل بیت باید بشناسیم، «رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا» (قرب الإسناد، چاپ الحديثة، ص 36): حدیث داریم درود بر کسانی که مسائل ما را پخش می‌کنند در جامعه. حالا یک زمانی با چاپ و کاغذ و یک زمانی با شعر و با فیلم و با تعزیه و این‌ها، امروز با این سایت‌ها و فضای مجازی. روزی یک حدیث پخش کنیم، روزی یک آیه پخش کنیم، می‌شود این کار را کرد. شبکه‌هایی هستند که اصلاً مال این کار هستند، منتها شما خودتان می‌توانید راهش را پیدا کنید. این برای این.
انتظار حکومت حضرت مهدی، این خودش وظیفه‌ی ما هست. انتظار هم معنایش این نیست که آقا می‌آید درست می‌کند. خدا رحمت کند شهید مطهری را، از مرحوم راشد یک قصه‌ای نقل می‌کرد، می‌گفت این را راشد گفت، چه مَثَل خوبی است، من هم مَثَلی را که راشد به مطهری گفته، مطهری به من گفته، من هم برای شما می‌گویم. این‌که منتظر امام زمان معنایش این نیست که بیکار باشیم، ایشان مَثَلَش این است: می‌گوید شما شب که هستی، منتظر خورشیدی، اما تاریکی نمی‌نشینی، بلند می‌شوی، خودت هم یک چراغ روشن می‌کنی، منتظر خورشید هم هستی، هوا که سرد شد، منتظرم عید و تابستان هست، ولی بیکار نیستیم، یک کرسی، شوفاژی، بخاری دارم. انتظار امام زمان معنایش این نیست که بیکار باشیم، خودت هم باید یک کاری بکنی، و لذا گفته‌اند انتظار «أفضل أعمال» (صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص 54) است، انتظار عمل است، وگرنه می‌گفت انتظار أفضل أحوال است، چون انتظار من نشسته‌ام، آقا تشریف بیاورد. خب پس باید بگوییم: «أفضل أحوال»: بهترین حالات است، نگفته بهترین حالات است، گفته بهترین عمل است، این که می‌گویند بهترین عمل است، یعنی آدمی که منتظر است باید دست به یک کاری هم بزند.
در روایت داریم که کسی که منتظر آقا امام زمان علیه السلام هست، زندگی‌اش را ساده بگیرد، با زندگی اشرافی که نمی‌شود یار امام زمان شد. شما اگر می‌خواهی شنا بروی که با پوستین که نمی‌شود شنا رفت، با لحاف کرسی که نمی‌شود، بگویی من یک لحاف کرسی به جای لنگ می‌بندم، با لحاف کرسی که نمی‌شود شنا رفت، اگر مرد شنا هستی، باید لباست سبک باشد. یاران امام زمان باید آدم‌های چابکی باشند. قرآن می‌گوید: اسب‌هایی هم به مکه می‌رسند که چابک باشند: «وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ» (حج/ 27): در قرآن می‌گوید «ضامِر»، یعنی شتری که پی‌هایش آب شده، همه‌اش ماهیچه است، اگر این شتر و اسب ماهیچه بود، شما را به مکه می‌رساند، و الّا اسب‌های چاق وسط راه می‌مانند، یک چابکیِ اخلاقی، علمی می‌خواهد.
پیغمبر ما روز فتح مکه از همه کفار مکه گذشت، گفت: همه‌تان را بخشیدم، شما الآن شش ماه است با خواهرت قهری، نمی‌توانی ببخشی، یک خواهرت را نمی‌بخشی، یک برادرت را، پسر عمو، پسر خاله را نمی‌بخشی، آن وقت می‌گویی: نه، من امّت پیغمبر هستم، پیغمبر یک روز همه‌ی مردم مکه را بخشید، شما شش ماه است نزدیک‌ترین آدم‌ها را نمی‌توانی ببخشی. یک خورده هم باید شباهت‌هایمان را زیاد کنیم.
خدایا آن‌طور که تو دوست داری، ما را به همان راه هدایت بفرما.
ما را به خودمان واگذار نکن.

چهارشنبه 6 مهر 1401  9:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها