مناسبت روز/ لیله المبیت
لیلة المبیت شبى بود که حضرت على(علیه السلام) در بستر پیامبر خوابید، تا پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)بتواند از حلقه محاصره دشمن، که اطراف خانه اش تشکیل داده بودند، عبور کرده و به مدینه هجرت نموده، و خود را از شرّ دشمنان نجات دهد.
این واقعه را تمام علماى اسلام نقل کرده اند، و ما در تفسیر پیام قرآن حدّاقل ده سند براى آن ذکر کرده ایم(1); منابع مهمّى همچون تفسیر ثعلبى، کفایة الطالب گنجى، الفصول المهمّه ابن صباغ مالکى، احیاء العلوم غزالى و تذکرة الخواص سبط ابن جوزى. و این فضیلت بسیار مهم، از جمله فضایل مخصوص پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امیرمؤمنان على(علیه السلام)است. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمود: من از طرف خداوند مأمور شده ام که به یثرب هجرت کنم، امّا با توجّه به این که دشمن خانه ام را محاصره کرده و رختخوابم را زیر نظر گرفته، تا صبحگاهان حمله کرده و مرا به قتل برساند، باید یک نفر در بستر من بخوابد تا آنها متوّجه نبودن من در خانه نشده و به تعقیبم نپردازند تا از دسترس آنها دور شوم. شما در بسترم بخواب.
على(علیه السلام)، که جان عالمیان به فدایش باد، نپرسید این کار براى من خطرى دارد یا نه، بلکه عرض کرد: اى رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم)! اگر من در بسترتان بخوابم شما به سلامت هجرت خواهید کرد؟ فرمود: آرى، على(علیه السلام) با جان و دل پذیرفت و به سجده افتاد و اوّلین سجده شکر را در اسلام بجا آورد. على در بستر پیامبر آرمید و گهگاه تکانى مى خورد تا دشمن یقین داشته باشد بستر خالى نیست. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به سلامت از میان حلقه شمشیر به دستان دشمن خارج شد و بر خلاف جهت مدینه، که در شمال مکّه بود، به سمت جنوب مکّه حرکت کرد تا پس از بر طرف شدن خطر دشمن مکّه را دور زده و به سمت مدینه برود.
لذا، در جنوب مکّه به سمت غار ثور رفت و در آنجا پنهان شد. شمشیر زنان دشمن، صبح هنگام، طبق نقشه قبلى به داخل خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) هجوم آورده و با شمشیرهاى برهنه اطراف بستر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) جمع شدند تا کار پیامبر را تمام کنند. امّا همین که رو پوش را کنار زدند متوجّه شدند پیامبر رفته و على(علیه السلام) در بستر او خوابیده است. از على پرسیدند: پیامبر کجاست؟ فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که سراغش را از من مى گیرید!
بعضى از آنان قصد کشتن على(علیه السلام) را کردند. یکى از آنان گفت: او را رها کنید. او انسان ساده اى است که پیامبر فریبش داده و در بسترش خوابانیده است!(2) با این سخن على را رها کردند. خداوند به وسیله جمله اى از دشمن، على(علیه السلام) را حفظ کرد.
دشمن براى یافتن پیامبر جستجوى وسیعى را آغاز نمود و از متخصّصان ردّ یابى استفاده کرد و ردّ پیامبر را تا غار ثور زد. ردّیاب گفت: پیامبر داخل غار است، امّا یکى از همراهان، ضمن ردّ سخن او گفت: «مگر تارهاى عنکبوت را بر دهانه غار نمى بینى؟!» اگر کسى داخل غار مى شد تارها از بین مى رفت. مشرکان مأیوس و نا امید برگشتند و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) پس از برطرف شدن خطر به سمت مدینه حرکت کرد و صحیح و سالم به مدینه رسید. على(علیه السلام) نیز پس از چند روز و انجام مأموریتّهاى محوّله از سوى پیامبر، به آن حضرت ملحق شد(3).
آرى! اگر خداوند اراده نماید پیامبرش را با چند تار عنکبوت حفظ مى کند. پیامبرى که در سایه تلاش ها و مجاهدت ها و زحمات او و دیگر مسلمانان در طول تاریخ، اکنون 000/000/400/1 پیرو در سراسر دنیا دارد. اگر به فرمان خدا آن تارها تنیده نمى شد الان اسلام در چه موقعیتى قرار داشت؟!
نتیجه این که: هر زمان خداوند بخواهد قومى را عذاب کند، عوامل حیاتشان را تبدیل به عامل مرگشان مى کند. و اگر
بخواهد قوم یا اشخاص را حفظ کند، با ابزار بسیار ساده دست به این کار مى زند و نیازى به لشکرکشى ندارد.
1). پیام قرآن، ج 9، ص 265 به بعد.
(2). على(علیه السلام) خطاب به گوینده آن سخن سخیف، که ابوجهل بود، فرمود: «ابوجهل! آیا سادگى و خامى را به من نسبت مى دهى؟(گویا مرا نشناخته اى، بگذار خود را معرّفى کنم: آن طور که شما خیال مى کنید نیست; بلکه) خداوند آن قدر به من عقل داده که اگر بین تمام احمق هاى دنیا تقسیم شود، همه آنها صاحب عقل و خرد مى شوند! و آن قدر به من قوّت و قدرت عطا کرده که اگر در بین تمام ضعیفان عالم تقسیم شود، همگى نیرومند و پر قدرت مى شوند! و آن قدر به من شجاعت داده، که اگر بین ترسوهاى جهان تقسیم گردد، همه از شجاعان خواهند شد!». (آیات ولایت در قرآن، ص 288)
(3). شرح این داستان را در کتاب ما «آیات ولایت در قرآن»، ص 271 به بعد، مطالعه فرمایید
چهارشنبه 6 مهر 1401 5:29 AM
تشکرات از این پست