گروه تعاملی الف - حمید مقیمی:
فوت تاثربرانگیز بانو مهسا امینی، موجی از حزن و اندوه را در جامعه ما که در سختی معیشت و زیربار تحریم اقتصادی و جنگ روانی گسترده و پر حجم مخالفان و معاندان قرار داشتند، وارد کرد. اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد. جلوگیری از یک منکر ساده اجتماعی که بیشباهت به عرف جامعه نبود، تبدیل به منکری عظیم یعنی وهن اسلام و نظام اسلامی و تشویش اذهان عمومی شد. این واقعه و نظایر آن نشان میدهد که بخش تصمیمگیر و سیاستساز، با وجود تلاش برای اقناع و همراهی جامعه، وارد دوره جدید خوانش و تاثیرگذاری بر افکار عمومی نشده و به جای آن از فرمولهای قدیمی و روشهای متروک مدد میگیرد.
چه میشد اگر مسئولان نیروی محترم انتظامی عذر میخواستند؟ چه میشد اگر میگفتند تا این جای ماجرا ما هنوز دلیلی برای تخلف عوامل انتظامی نیافتیم اما به سهم خود و به شدت ناراحت و عذرخواهیم و اگر مشخص شود عواملی خطا داشتهاند، حتما به مجازات خواهند رسید؟ چه میشد اگر مسئولان محترم انتظامی میگفتند ما از خانواده مرحوم خواستهایم به انتخاب خود هر پزشکی را که مایلند جهت همراهی در بررسی علت فوت معرفی کنند و خود نیز در صحنه حاضر باشند؟ چه میشد اگر میگفتند که ما بازنگری در روشهای خود انجام داده و با استفاده از نظرات اساتید دانشگاه و پژوهشگران هر جایی را که نقص و ایرادی داشته باشد برطرف میکنیم؟ چه میشد اگر میگفتند کار "گشتهای ارشاد" چند ماهی متوقف میشود تا بتوان بحث اقناعی در زمینه علل حجاب و لزوم یا عدم لزوم الزام اجتماعی و ارشاد انتظامی آن روشن شود؟
به فرض مشخص شود علت فوت مهسا امینی چند نفر از عوامل انتظامی بودند، آیا اخراج و مجازات این افراد هزینه بیشتری دارد یا لکهدار شدن وجهه کشور در سطح جهان؟ برای ساخت اعتماد و برای حفظ آبرو سالها وقت نیاز هست و برای ریختن و فرو ریختن آن حادثهای. بروز این حوادث و بازتاب اجتماعی و فرهنگی آن هر چه بیشتر نشان میدهد که تصمیمگیری و سیاستسازی در سطح اجتماع کاری تخصصی و نیازمند متخصصانی است که از بطن و وضعیت جامعه اطلاع کافی داشته باشند تا به جای آزمون و خطا با حداقل آسیب بتوان جامعه را شکل و آموزش داد.
در کشور کانادا وقتی گورهای دسته جمعی هزاران کودک سرخپوست پیدا شد، موجی از تاسف و همدردی همه مردم به ویژه سرخپوستان و بازماندگان این مدارس را فرا گرفت اما این خشم و این تاسف و حزن با عذرخواهی مسئولان دولتی و تخصیص روزی برای همراهی و همدردی با سرخپوستان و حتی تعیین فرماندار کل از بین روسای سرخپوست، مدیریت و هدایت شد. به آنها اجازه تجمع دادند، تخریبهای جزئی هم شد اما گذشت. مردم عذرخواهی و تلاش برای عدم تکرار را میپذیرند و میفهمند، اما اگر به جای پذیرش و تلاش برای جبران، در بر همان پاشنه سابق چرخید و مسئولان تصور کردند معرفی و محکوم کردن هر کسی که به نظام متصف است از پلیس و قاضی گرفته تا مسئول دولتی و غیر دولتی و پذیرش اشتباه آنان، ضعف حکومت تلقی خواهد شد، باید به نتایج آن یعنی همین وضعیتی که دیدیم و البته عواقب بلند مدت داخلی و خارجی تن در دهیم.
مسئولان ما که بسیار بر ندادن خوراک تبلیغاتی به رسانههای بیگانه تاکید دارند، حتما میپذیرند که فوت مرحوم امینی در مقر پلیس، هدیهای بسیار قیمتی و ارزشمند به همان رسانههای بیگانه بود. از این رو و در گام اول تلاش برای همراهی با مردم و شناخت آنچه در بطن جامعه میگذرد برای جلوگیری از وهن نظام بسیار حیاتی و ضروری است.