موضوع: عوامل قساوت قلب
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث ما در مورد قلب بود که «آثِمٌ قَلْبُه» (بقره/283) «مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج/32) قرآن در مورد قلب خیلی آیه دارد. محور همه نیتهای ما قلب ماست. کارهای ما، انگیزههای ما، همین نماز میگوید: آن مقداری که قلبت متوجه نماز هست قبول میشود. آن مقداری که حواست پرت است قبول نمیشود. مثل گلابی، اگر سیب و گلابی، میوهای پوسیده شود، قسمت پوسیده را کنار میگذاریم و فقط قسمت سالم را میخوریم. لذا بعضی از ما که نماز میخوانیم ممکن است یک پنجم نماز ما قبول شود. یک دهمش قبول شود. کجای نماز ما حضور قلب دارد؟ این مهم است. نشاط مربوط به قلب است. دوست داری یا دوست نداری. اگر یک کسی کار خیری را میکند ولی زورکی است، این هم باز مورد توبیخ است. قرآن میگوید: «وَ هُمْ كارِهُونَ» (توبه/48) کارهون یعنی کراهت دارد. پول خرج میکند اما در رودروایسی است. روی علاقه نیست.
اینکه قلباً کسی یک چیزی را دوست دارد. ما نماز صبح میخوانیم اما اگر بفهمیم یک مرجعی پیدا شده میگوید: نماز صبح واجب نیست، خدا میداند چقدر مریدهایش زیاد میشود. این آقای خوبی است. گفته: نماز صبح واجب نیست. لذا این نمازهایی که میخوانیم ببینیم چقدر حضور قلب داریم. امروز کسی میگفت: خدا را شکر میکنیم، ربیع الاول داریم و ربیع الثانی، جمادی الاول داریم و جمادی الثانی، وگرنه چه خاکی به سرمان میکردیم اگر رمضان الاول بود و رمضان الثانی، میگفتند: بعد از ماه رمضان یک ماه رمضان دیگر باشد. مسأله قلب مسأله مهمی است.
1- دلها، سختتر از سنگ
یکی از چیزهایی که هست مسأله قساوت قلب است، قرآن میفرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ» قاری: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» (بقره/74) بعضی دلها از سنگ سفتتر است. دل از سنگ سفتتر است؟ میگوید: بله، کنار سنگ گاهی چشمه آب بیرون میآید ولی کنار دل این یک قطره اشک بیرون نمیآید. از کنار سنگ گاهی چشمه آب بیرون میآید. از دل ایشان یک قطره اشک بیرون نمیآید. از سنگ سفتتر است. انسان اگر واقعاً تربیت الهی نداشته باشد، از گرگ هم بدتر است. تمام گرگها در دادگستری چند پرونده دارند؟ آدمهایی هستند صد تا پرونده دارند. من یک روز کرج رفتم، آنجایی که سم مار دارویی میسازند، اسمش را یادم رفت. آره… داروسازی! رفتم نمایشگاه مار، انواع مارها بود و یک خرده با مارها حرف زدم. گفتم: ای مار! بگو: قرائتی من از تو بهتر هستم، چون من مار هستم هرکس بغل من بیاید او را میگزم، تو از نیشابور سنندج را میگزی! از ایران پاکستان را میگزی، صد رحمت به گور من! من هرکس نزدیکم بیاید میگزم تو با غیبت از این طرف کرهی زمین به آن طرف کره زمین میروی. 2- من سالی چند نفر را میگزم. یک مار سالی چند نفر را میگزد؟ زبان ما ساعتی چند نفر را میگزد؟ روزی چند نفر را میگزد؟ 3- من به جسم میزنم و تو به آبرو و جان میزنی. من اگر گزیدم ممکن است خوب شود. تو گاهی با زبانت یک کارهایی میکنی که دیگر قابل خوب شدن نیست. آبروی هشتاد ساله را با یک کلمه میریزی.
گرگ سالی چند نفر را پاره میکند؟ مار سالی چند نفر را میگزد؟ قرآن میگوید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ» قاری: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/179) یک کسی میگفت: اگر«بَلْ هُمْ أَضَلُّ» نبود من از غصه دق میکردم. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» یعنی«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ». چطور انسان سنگدل میشود؟ قرآن میگوید: دلیل سنگدلی شدن این است «فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ» قاری: «فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً» (مائده/13) دلیل اینکه انسان سنگدل میشود پیمان شکن است. همین کاری که الآن آمریکا با ما میکند. پیمان شکنی سنگدلی میآورد. حدیث داریم اگر به بچه هم قول دادید به قولت وفا کن، اگر گفتی برای بیسکوییت میخرم، بخر. یا نگو یا اگر گفتی عمل کن. حدیث داریم اگر به غیر مسلمان هم قول دادید وفادار باشید. دست یهودی چک دادی، به چکت وفادار باش. همان روزی که چک دستش است، پولت را بپرداز. وفای به عهد، قول به بچه، به همسرت گفتی من این چیز را برایت میخرم. بخر! «فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ» کسانی که پیمان میشکنند، ما آنها را لعنت میکنیم. «وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً» اینها را سنگدل میکنیم. سنگدل که شد هرچه هم تذکر بدهی، اثر ندارد. «وَ إِذا ذُكِّرُوا» قاری: «وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ» (صافات/13) هرچه به او هشدار میدهند، نرود میخ آهنین در سنگ! این هم از آن شعرهای دروغ است. برود میخ آهنین در سنگ! این سنگهایی هست با متّه، چیز میکنند… میتراشند، سنگ قبرها، ولی این هرچه تذکر بدهی گوش نمیدهد.
2- اصرار بر گناه، عامل سنگدلی
عوامل قساوت قلب چند چیز است. یکی گناه است. امیرالمؤمنین فرمود: چشم شما اشک ندارد برای اینکه سنگدل هستید. سنگدلی از کجا پیدا میشود؟ «وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلا لِكَثْرَةِ الذُّنُوبِ» (وسائلالشيعة، ج 16، ص 45) گناه سنگدلی میآورد و سنگدلی باعث میشود انسان هرچه هم چشمش خشک شود. امام در مناجاتش میگوید: خدایا گریه میکنم که چرا اشک من جاری نمیشود؟ در زیارت امام رضا، زیارت امین الله میفرماید: اشکهایی که برای خوف خدا ریخته شود، مورد رحمت قرار میگیرد. پرخوری؛ سنگدلی میآورد. آیات و روایاتش را نمیخوانیم. پرخوابی، پرگویی، کم حرف بزنیم، حرفهای لازم بزنیم. حرف زدن هم جزء عمل ما حساب میشود. تمام رفتارهای ما را، قرآن یک آیه دارد میگوید: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» قاری: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ … عَتِيدٌ» (ق/18) حاج آقا: «إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» قاری: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» یعنی «ما یلفظُ» همان لفظ است. یعنی لبت را که تکان میدهی دو تا فرشته حضور دارند و اینها را مینویسند. کم حرف بزنیم، پرخوری ممنوع! پرگویی، پرخوابی، ثروت سنگدلی میآورد. پول سنگدلی میآورد.
یکی از آشناها یک ماشین خرید، یک مدتی سوار شد و بعد فروخت. به او گفته شد: چرا فروختی؟ گفت: قبلاً که ماشین نداشتم، منتظر تاکسی بودم، هر ماشینی رد میشد میگفتم: خوش انصاف تو که میروی مرا هم سوار کن! خودم که ماشین خریدم، روزهای اول و دوم اینهایی که جلوی راه بودند سوار کردم. بعد دیدم هیچی شدم مسافر کش! به کارم نمیرسد، دیگر سرم را پایین انداختم و گاز دادم. دیدم هان! آن روزی که نداشتم رحم من شکوفا بود. حالا که ماشیندار شدم سنگدل شدم. خیلی مهم است.
مرحوم مطهری با یکی از علمای دیگر در یک جلسهای مهمان بودند. در آن جلسه گفتگوهایی شد. حرام هم نبود ولی خوب جوک بود، تاریخ بود، همه چیزی بود. مرحوم مطهری که از آنجا بیرون آمد، به رفیقش گفت: با این جلسهای که ما امشب شرکت کردیم دیگر من و تو امشب نماز شب خوان نیستیم. مال زیاد… مجاورت احمق، گفتگو با آدمهای نااهل، مجاورت احمق، نشست و برخاست با آدمهای عیاش، شنیدن لهو و لعب، بعضی از شغلها سنگدلی میآورد. رفت و آمد با پادشاه، خنده زیاد، اینها نمونه چیزهایی است که انسان را سنگدل میکند، سنگدل یعنی انسان را بی رحم میکند. به امیرالمؤمنین گفتند: در فلان منطقه سربازهای اسلامی حمله کردند یک خانم یهودی، خلخال، خلخال را به پا میبندند. مثل النگو که به دست است، خلخال زنهای عرب به پایشان میبندند. خلخال را از زن یهودی گرفته است. امام فرمود: اگر انسان از غصه سکته کند و دق کند، جا دارد. رحم!
3- فراموشکردن معاد و روز قیامت
اصلاً یکی از دلایل روزه این است که به شما گفتیم: روزه بگیرید برای اینکه دلتان رحم بیاید و یاد گرسنهها باشید. دعا و تضرع جلوی قساوت قلب را میگیرد. انسان فراموش میکند، معاد را فراموش کند سنگدل میشود. به ما گفتند: وقتی نماز میخوانید فرض کنید نماز آخر شماست. در قرآن چهارده مرتبه کلمه «بغتةً» آمده است، یعنی از کجا که ماه رمضان سال دیگر باشیم؟ به خصوص آنهایی که مثل بنده موهای سر و صورتشان سفید شده است. از کجا باشیم؟ طوری باشیم که اگر سال آخر بود، ماه آخر بود، هفته آخر بود، نماز آخرمان بود، شرمنده نشویم. بعضی وقتها انسان میخواهد یک پولی را خرج کند، میگوید: باشد بعد. من پیری دارم، کوری دارم، ایامی دارم، چند تا محاسبه اینطوری میکند. من محاسبه را اینطور برای شما بگویم. 1- از کجا این پول باشد برای پیری؟ تو این پول را نگه میداری برای پیری از کجا این پول بماند؟ 2- ممکن است پول بماند، از کجا تو بمانی؟ 3- ممکن است هم پول باشد و هم تو باشی، نتوانی استفاده کنی. هم تو هستی و هم نان، نمیتوانی بخوری. 4- نیاز تو در قیامت قطعی است ولی در ایام پیری مشکوک است. شاید پیر شدم و شاید نیاز داشتم اما قیامت شاید نیست، قطعاً نیاز داری. چرا این پول را برای آن روزی که قطعاً نیاز داری نمیگذاری؟ برای شاید پولت را نگه میداری، برای آنکه قطعاً است، بی اعتنایی میکنی.
یکبار دیگر، شاید پول نباشد. 2- شاید… شما بگویید… تو نباشی. 3- شاید پول باشد، تو هم باشی، قدرت استفاده نداشته باشی. 4- نیاز تو در قیامت قطعی است، نیاز تو در پیری و کوری شاید است. بنشینیم درست حساب کنیم. یتیمنوازی؛ راه دوای سنگدلی است. اینکه انسان با فقیرها بنشیند. ما گاهی وقتها افطاری میدهیم مسئولین و سرشناسها را دعوت میکنیم. آدم گمنام را دعوت نمیکنیم. نشستن با فقرا، نشستن با یتیم، اینها مهم است. عیادت مریض، آدم میمیرد، میگوید: این هم همسن ما بود دیگر. الآن دیگر فوت شده است. اینها همه سنگدلی را برطرف میکند و روح انسان را لطیف میکند. حوادث تلخ؛ سنگدلی را برطرف میکند، اگر برای انسان حادثهی تلخ پیش بیاید مست میشود. حدیث داریم اگر سه چیز نبود انسان خیلی گردن کلفتی میکرد. «لولا ثلاثه» اگر سه چیز نبود، انسان مست میشد. 1- «الفقر» فقیر، «والمرض» بیماری، «والموت» اگر مرگ و میر و بیماری نبود انسان مست میشد. گاهی وقتها اینها برای تنظیم باد انسان خوب است. انسان خاطرش جمع باشد که به جایی بند نیست.
4- دلبستگی به مال و مقام دنیا
در قرآن آیات زیادی داریم به چیزی تکیه نکنید، به مال تکیه نکنید. «يَوْمَ لا يَنْفَعُ» قاری: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعرا/88) نه مال به دردت میخورد، نه اولاد. دوستی، دوستان گرم سراغ همدیگر را نمیگیرند. «وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» قاری: «وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» (معارج/10) حمیم همان حمام است. حمام یعنی آب داغ، حمیم یعنی رفیق داغ، «وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» یعنی رفیقهای جون جونی داغ داغ احوال رفیقشان را نمیپرسند. این برای رفاقت است. تمام سببها قیچی میشود. «وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب» قاری: «وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب» (بقره/166) همه قیچی میشود. همه چیز قطع میشود.
قدرت و حکومت و سلطنتی که داشتیم میپرد. «هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَه» قاری: «هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَه» (حاقه/29) انسان به جایی میرسد که میگوید: عجب، من قدرت داشتم، پرید. پول داشتم، پرید. قدرت داشتم پرید. انسان میماند تنها، تمام چیزهایی که در دنیا کارهایش را با آن راه میانداخت، همه قیچی میشود. من هستم و من! حضرت نوح به پسرش گفت: خداوند اراده کرده کفار را غرق کند. تو ایمان بیاور سوار کشتی شو! گفت: من غرق نمیشوم. گفت: اراده خداست. گفت: حریف من نمیشود. من سر کوه میروم. «سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي» قاری: «قالَ سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ» (هود/43) پسر نوح گفت: من ایمان میآورم، سوار کشتی… میروم سمت کوه، ایمان نمیآورم، سر کوه میروم و غرق نمیشوم. حضرت نوح گفت: اگر خدا اراده کند، به کوه هم پناه ببری، غرق میشوی. مثلاً شاه فکر میکرد اگر وصل به آمریکا شود، محفوظ میماند. خدا گفت: وصل به آمریکا هم بشوی تو را نابود میکنم. صدام به حزب بعث تکیه کرد، حزب بعث نتواست صدام را نگه دارد. هرچیزی را که تکیهگاه ما باشد «سآوی الی جبل» جوان داماد نمیشود، میگوید: دنبال دختری میگردم که پدرزنم میلیاردر باشد، پیر باشد، دو بار هم سکته ناقص کرده باشد که بعد از عقد دخترش بمیرد و یک ارثی برسد. این هم مثل پسر نوح است. او میگفت: «سآوی الی جبل» این هم میگوید: سآوی الی ارث پدر زن! او میگفت: کوه مرا نجات میدهد، این هم میگوید: سعادت من به ارث پدرزن است. به چیزی تکیه نکنید.
یوسف نقل شد لب چاه خندهاش گرفت. به او گفتند: چرا میخندی؟ گفت: یک روز نگاه به برادرهایم کردم، گفتم: با بودن این همه برادر کسی نمیتواند بگوید: بالای چشمت ابرو است. ده تا برادر 120 کیلویی دارد. حالا میفهمم همان ده تا آمدند مرا در چاه بیاندازند. یعنی به همان که… حدیثی داریم «اتق شر من احسنت علیه» از همان کسی که به او خدمت میکنی، بترس! امروز میگوید: قربانت بروم و با شما بستنی میخورد. دختر خانم با شما هستم، بستنی میخورد. میگوید: دلتنگ تو بودم. بی تو خوابم نمیبرد. با هم سینما میرویم. خوب که این حرفها را به هم زدند، یک مرتبه میبینی رها میکند. چرا آمار طلاق زیاد شده است؟ به یک بستنی، به یک پارک، به یک مهمانی، به یک لباس، به یک خانه، به یک تیپ، از تیپش خوشم آمد. خوب آخر از تیپش خوشت آمد، حدیث داریم اگر یک دختر و پسری از نیپ همدیگر خوششان بیاید و خوشگل باشند، ولی خانوادهشان فاسد باشد، دختر زیبایی که خانوادهاش فاسد است، حدیث داریم مثل گل قشنگی است که ریشهاش در پهن است. گل قشنگ است، ولی ریشه در پهن است. به چیزی تکیه نکنیم.
5- اوصاف دنیا در قرآن
هرکس در هر مقامی هست، مقام میپرد. مال سنگدلی میآورد اما جواب این سنگدلی این است که انسان بنشیند و عبرت بگیرد. چرا به عبرت میگویند: عبرت؟ چون عبَر از عبور است. میگویند: از آنجا عبور کن یعنی چه؟ رد شو! عبرت یعنی ببین و رد شو و نایست. زیباییهای دنیا توقفگاه نیست، عبورگاه است. ببین و رد شو، نایست. قرآن برای دنیا سه لقب دارد. یکی میگوید: زینت است. «المال و البنون» قاری: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا» (کهف/46) میگوید: مال و اولاد زینت است. زینت دائمی نیست. مرحلهای آرایش است و بعد هم کنار میگذارند. یکجا میگوید: زَهره است، زَهره یعنی غنچه، «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا» قاری: «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى» (طه/131) زهره یعنی غنچه، دنیا غنچه است، یعنی چه؟ یعنی دنیا برای هیچکس گل نمیشود. همه منتظر هستند کی شود بچهام به زبان بیاید؟ کی میشود بچهام راه برود؟ کی میشود بچهام بدود؟ کی شود بچهام مهدکودک برود؟ کی شود بچهام مدرسه برود؟ کی شود قبول شود؟ کی شود دبیرستان برود؟ کی شود قبول شود؟ کی شود دانشگاه برود؟ کی شود، کی شود؟ همه مردم نشستند کی شود؟ همه کیها میشود و بعد هم هیچی به هیچی، مثل خواب! آدم کلی وقتها خوابهای شیرین میبیند، بلند میشود میبیند خواب بود. هیچی! خدا در دنیا به دنیا سه لقب میدهد. خدا در قرآن به دنیا سه قلب میدهد. 1- گفته: زَهره است یعنی غنچه است. چرا دنیا غنچه است؟ میخواهد بگوید: برای احدی گل نمیشود. دنیا زینت است. دنیا غنچه است. «مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» قاری: «مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» (نساء/77) پس سه لقب دارد، قلیل یعنی کم است.
یک خانم خیلی که پولدار شود، نیم کیلو طلا جمع میکند. اگر زن پولداری باشد. نیم کیلو طلا تازه شده یکی از کوهها، شما نمیدانم معدن طلا را دیدهاید یا نه؟ در راه دلیجان یک معدن طلا هست، من سنگش را دیدم. ذرات طلا در این سنگ برق میزند. که میروند طلایش را استخراج میکنند. آنوقت در دعای جوشن کبیر که شب قدر میخوانیم میگوییم: «یا من فی الجبال خزائنه» خانم نیم کیلو طلا داری. دهها کیلو طلا در کوههاست. یعنی این خانم شده مثل کوه، در کوه هم طلاست و این خانم هم طلا دارد. یک کسی به من گفت: آقای قرائتی خوشا به حالت! گفتم: چرا؟ گفت: هرشب تلویزیون شما را نشان میدهد. گفتم: خوب راز بقا شغال را هم نشان میدهد. گفت: نه آخر مردم مینشینند نگاهت میکنند. گفتم: یک مهمان هم برقصد مردم نگاه میکنند. گفت: آخر همه ایران شما را میشناسند. گفتم: کوه هیمالیا را همه دنیا میشناسند. گفت: بالا رفتی. گفتم: دود هم بالا میرود ولی رو سیاه است. مشهور شویم، هیمالیا هستیم. نگاهمان کردند راز بقا هستیم. گفت: در خیابان که راه میروی نگاهت میکنند. گفتم: یک فیل هم در خیابان راه برود، نگاهش میکنند. خبری جایی نیست. همه مردم دویدند به جای مهارت رفتند سراغ مدرک، هی لیسانس، لیسانس، لیسانس، چند میلیون لیسانس بی مهارت داریم. حالا ماندند چه کنند. نه شغل است، نه همسر دارند، نه بچه دارند. نه خانه دارند، نه مهارت دارند، نه پول دارند، هیچی ندارند. چرا؟ برای اینکه هی گفتند: انشاءالله دانشگاه بروی. انشاءالله کنکور قبول شوی. آمدند خانه بچه من گفت: بابا، گفتم: بله، گفت: در کنکور قبول شدم. گفتم: خوب الحمدلله! گفت: آقاجان میخواستم احساسات نشان بدهید. من در کنکور قبول شدم… گفتم: خوب من برقصم؟ قبول شدی الحمدلله، الحمدلله بس است دیگر. چه دلیلی دارد که هرکس فارغ التحصیل دانشگاه شد حتماً خوشبخت است. میلیونها آدم فارغ التحصیل دانشگاه داریم هزار تا مشکل دارند. چه دلیلی دارد اگر کسی شغل آزاد بگیرد یا کارگری کند، بدبخت است؟ ما بسیار داریم آدمهایی که مدرک لیسانس و فوق لیسانس و دکتر و آیت اللهی ندارند خیلی خوش هستند. خیلی موفق هستند. از خدا خیر بخواهیم. نگویید این یا آن، برای خدا تکلیف روشن نکنید.
من میخواهم با این دختر، میخواهم با این پسر، میخواهم این ماشین را بخرم. این خانه را بخرم، این شغل، این شرکت، بگویید: خدایا خیر میخواهم. نمیدانم خیر من در چیست. چقدر در عمرتان پشیمان شدید؟ همین پشیمانی یعنی عقل ما کار نمیکند. اول فکر کردیم خوب است، بعد میفهمیم بد است. میگوییم: ای خاک بر سر! بد شد. همین پشیمانیها دلیل بر این است که انتخاب ما درست نیست.
6- عدم دلبستگی به فرزند و مال دنیا
در حرم میروید به امام رضا نگویید: این را درست کن. بگویید: خدایا اگر خیر است درست کن. من نمیدانم خیر است یا نه. از خدا خیر بخواهید. راضی به رضای خدا باشیم. البته باید دعا کرد ولی اصرار نکنیم اینکه من میخواهم بشود. من میخواهم بچههای من پسر باشند. میخواهم بچههای من دختر باشند. تو بهتر میفهمی یا خالق تو؟ خالق به تو این را داده است. مصلحت شما این بوده است. نه آخر آدم پسر داشته باشد، برای روز مبادا پسرها دم دستش هستند. اینطور نیست. یک خانمی بود، چهار تا پسرهایش دکتر بودند. همه پیرزنها میگفتند: خوشا به حالت! چهار تا پسر دکتر داری. سر پیری و درماندگی چهار تا پسر دکتر کمک تو میکند. همه به این خانم غبطه میخوردند. این مادر چهار تا دکتر از این خانه دکتر به آن خانه دکتر میرفت، که در خیابان ماشین میزند و میافتد، خونریزی مغزی میکند و از دنیا میرود و نمیدانند کیه. او را در سردخانه میگذارند. برادرها هم خبر ندارند. بعد از مدتی میگویند: مادر چطور است؟ میگوید: مادر اینجا نیست. میگوید: گفت به خانه شما میآید. گفت: نه نیامده است. به آن برادر زنگ میزنند و میگوید: اینجا هم نیامده است. چهارمی اینجا هم نیامده است. اِ… تلفن بگیریم و خلاصه در سردخانه پیدایش میکنند. همان خانمی که همه زنها میگفتند: خوشا به حالت با چهار تا دکتر خوش هستی. غریبانه از دنیا رفت.
برعکس، یک پیرمرد بود زیر پلهها در تهران ترشی میفروخت. ترشی فروشی داشت. پسرش به من میگفت: پدرم گفت: خدایا من آرزو دارم وقتی میمیرم تمام این خیابان ببندند و برای تشییع جنازه من بیایند. میگفت: مسخرهاش کردم و گفتم: بله، پدرجان شما ترشی فروش نیستی، یک آیت الله العظمی هستی! بمیری همه این خیابان میبندند. میگفت: من مسخره کردم. این پدر روز 25 رجب روز شهادت امام کاظم(ع) از دنیا رفت آن خیابان هم تصادفاً هیأت خیابان، هیأت موسی بن جعفر بود. هم بخاطر امام کاظم و هم بخاطر هیأت عزاداری موسی بن جعفر خیابان را بستند. وقتی بستند گفتند: برویم این پیرمرد را هم تشییع کنیم. ما سینه میزنیم این جنازه را هم با خودمان ببریم. پسرش میگفت: یک مرتبه دیدم تمام مغازههای خیابان بسته است و عقب این جنازه پدرم سینه میزنند. دیدم اِ… شد! اینکه جدی ما سر به سر او گذاشتیم، شد.
7- اراده خدا، برتر از خواست بشر
شاه به آمریکا دلش خوش است و سرنگون شد و صدام به حزب بعث، سرنگون شد. زلیخا همه درها را بست هیچکس نفهمد. همه فهمیدند. برادرهای یوسف، او را در چاه انداختند هیچمکس نفهمد، همه فهمیدند. شاه گفت: عکس امام را چاپ نکنید. در یک خانه اگر عکس امام بود، صاحبخانه را شاه میگرفت. هیچ مرجع تقلیدی به اندازه امام عکسش چاپ نشد. روی دو تومانی هست، روی پنجاه تومانی هست. هیچ آخوندی در طول تاریخ بشریت به اندازه امام عکسش چاپ نشد. چرا؟ شاه گفت: نه، خدا گفت: آره.
من خودم به این برادر دوربینی که آمده بود راست من نشسته بود، گفتم: بلند شو برو آنجا! قیافهاش تابلو است. گفتم: بلند شو برو. خواستم این را نشان ندهند. آن هفته به قدری ولوله شد که به اندازه تمام عمرش این دوربینی را نشان دادند. خدا میخواست بگوید: آقای قرائتی تو نمیتوانی بگویی چه کسی باشد و چه کسی نباشد. تو میگویی نه و خدا میگوید: آره. این حساب و کتابهایی که ما برای خودمان میکنیم خیلیها لغو است.
خدایا هرچه به عمر ما اضافه میکنی، چه اشکالی دارد وقتی دعا میکنم دستهایتان را بالا بیاورید و ده مرتبه یا رب بگوییم. ده مرتبه «یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب» اللهم صل علی محمد و آل محمد، خدایا هرچه به عمر ما اضافه میکنی بر ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت ما بیفزا. خدایا ما را از سنگدلی و از تمام امراض قلبی و جسمی و روحی دور بدار. کسانی که به گردن ما حق دارند و از دنیا رفتند، همه را و ما را ببخش و بیامرز. همه بیماران را شفا مرحمت بفرما. به بی مسکنها مسکن خوب، به بی همسرها، همسر خوب. به بی بچهها، فرزندان صالح خوب، به کدورتها صفا، به مریضها، شفا، توطئهها خنثی، توطئهگران نا اهل نابود بفرما. کشور ما، آخرت ما، دنیای ما، مرز ما، انقلاب ما، رهبر ما، مسئولین ما، آبروی ما، نسل ما، ناموس ما، هر نعمتی به ما دادی در پناه امام زمان حفظ بفرما. آخرین دعا از الآن تا ابد قلب حضرت مهدی را از ما راضی و ظهورش را نزدیک و ما را از زمینهسازان حکومتش قرار بده.