0

روایتی غم انگیز از ورود اسرای کربلا به شام/ حجاب مطالبه اسرا بود

 
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

روایتی غم انگیز از ورود اسرای کربلا به شام/ حجاب مطالبه اسرا بود

 

بازخوانی یک واقعه؛

روایتی غم انگیز از ورود اسرای کربلا به شام/ حجاب مطالبه اسرا بود

خ

همزمان با آغاز ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری کاروان اسرای اهل بیت (ع) به همراه سرهای بریده و بر نیزه شده شهدای کربلا

 وارد شام شد.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه- مالک پناهی سردی*: ورود کاروان اسرای اهل بیت (ع) همراه سرهای مبارک و بریده شده شهدای کربلا به شام همزمان با یکم صفر سال ۶۱ هجری قمری پس از مشقت و رنج فراوان یکی از تفاسیری است که در روایات فراوان و کتاب زندگینامه امام زین‌العابدین (ع) آورده شده است.

این کاروان از نوزدهم محرم تا اول ماه صفر، بین کوفه و شام در راه بودند، در این میان قوم ستمگر سر مبارک امام حسین (ع) و نیز زنان و مردان اسیر خاندان را حرکت دادن تا نزدیک شهر دمشق رسیدند. ام‌کلثوم (س) به «شمر» که از افراد آن قوم ستمگر بود، نزدیک شد و به او گفت: درخواستی از تو دارم! شمر گفت: درخواستت چیست؟ ام‌کلثوم (س) فرمود: اینک به شهر شام رسیدیم، اگر خواستی ما را وارد شهر کنی از دروازه‌ای ببر که تماشاگر کمتری دارد تا مردمان نظاره‌گر کمتری باشند و به ما کمتر نگاه کنند و امر کن سرهای شهدا را از میان ما بیرون ببرند و دور کنند و پیش دارند تا مردم به تماشای آنها مشغول شوند و به ما کمتر نگاه کنند زیرا از کثرت نگاه‌هایشان به ما در این حال خوار و رسوا شده‌ایم!

«شمر بن ذی الجوشن» خبیث و ملعون بر عکس مطالبه حضرت ام‌کلثوم (س) رفتار کرد و فرمان داد که سرها را بر سر نیزه و در وسط کاروان حرکت دهند.

گزارش سهل بن سعد از واقعه ورود اسرا به شام

«تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی» در پایان قرن نهم هجری در کتاب «المصباح» خویش این چنین آورده است: یکی از گزارشگران صحنه‌ها و لحظات ورود کاروان اسرای اهل بیت (ع) و سرهای شهیدان به شام «سهل بن سعد» است. وی از اصحاب پیامبر خدا (ص) و امیرمومنان امام علی (ع) و از ۱۷ نفری است که واقعه غدیر را سال‌ها بعد در جامعه برای امام علی (ع) گواهی دادند. او تا زمان «حجاج» عمر کرد و در سال ۷۴ ه. ق گرفتار شکنجه و آزار حجاج شد. «سهل بن سعد» از جمله کسانی است که حجاج به گردنشان مهر زد تا خوارشان کند و مردم از آنان حرف شنوی نداشته باشند.

وی در سال ۸۸ ه. ق در ۹۱ یا ۹۶ یا ۱۰۰ سالگی درگذشت. گفته می‌شود، او آخرین صحابه‌ای است که در مدینه از دنیا رفت و هنگام ورود کاروان اهل بیت (ع) و آوردن سر مبارک سیدالشهدا (ع) به شام در این منطقه بوده است.

او گفته است: به قصد زیارت بیت‌المقدس از مدینه خارج شدم. در میان راه به شام وارد شدم، شهری دیدم پر آب و درخت و با خانه‌های بلند و منازل فراوان! دیدم که بازارها را تزئین کرده‌اند و پرده‌ها آویخته‌اند و زینت کرده و شاد و خوشحالند و دف و طبل و ساز می‌نوازند. با خود گفتم شاید امروز شامیان عیدی دارند که من نمی‌شناسم! از مردم پرسیدم: آیا در شام عیدی دارید که ما آن را نمی‌شناسیم؟

گفتند: ای پیرمرد! مگر تو در این شهر غریبی؟! گفتم: من سهل بن سعدم، پیامبر خدا (ص) را دیده‌ام و از او حدیث شنیده‌ام! گفتند: ای سهل ما تعجب داریم چرا خون از آسمان نمی‌بارد و چرا زمین سرنگون نمی‌شود و ساکنانش را فرو نمی‌برد؟ گفتم: چرا این گونه شود؟! گفتند: این فرح و شادی برای آن است که سر مبارک حسین بن علی (ع) را از عراق برای یزید هدیه می‌برند و اکنون می‌رسد. گفتم: شگفتا! سر حسین (ع) را هدیه می‌برند و مردم خوشحالی می‌کنند؟! پرسیدم: از کدام دروازه می‌آورند؟ مردم به دروازه‌ای به نام دروازه ساعات اشاره کردند. به سوی آن دروازه رفتم. در آنجا بود که دیدم پرچم‌های کفر و ضلالت پی در پی آمد، ناگاه دیدم اسب سواری آمد به دستش نیزه سرشکسته‌ای بود و سری بر آن قرار داشت که شبیه‌ترین صورت‌ها به پیامبر خدا (ص) بود. همراه آنها زنانی سوار بر شتران برهنه و بدون جهاز را آوردند.

به یکی از آنان نزدیک شدم و به او گفتم: ای دختر! تو کیستی؟ گفت: سکینه دختر حسین (ع)! به او گفتم: من صحابه جد شمایم، آیا درخواستی از من داری؟ من سهل بن سعد هستم که پیامبر (ص) را دیده و از او حدیث شنیده‌ام. سکینه گفت: به این بدبختی که سر پدر بزرگوارم را دارد، بگو از بین ما بیرون رود و سر را جلوی ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند که ما حرم پیامبر (ص) خداییم!

به حامل سر نزدیک شدم و به او گفتم آیا درخواست مرا اجابت می‌کنی تا در عوض چهارصد دینار بگیری؟ گفت: حاجت تو چیست؟ گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم حرکت بده. سر را از میان زنان بیرون ببر و پیشتر از آنان برو. او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم به او پرداختم.

در این دو گزارش، تنها درخواست اهل بیت (ع) پنهان ماندن اهل حرم از دیدگان مردان نامحرم است. این درخواست دغدغه بزرگ و رنج درونی اهل بیت (ع) را آشکار می‌کند. آنان از رنج‌ها و سختی‌ها و آزارهای فراوان جسمی دژخیمان یزید در اینجا هیچ سخنی نمی‌گویند و تنها شکنجه روحی و آزار درونی بر اثر نگاه‌های بیگانگان و مردان بنی‌امیه در جشن دشمنان هنگام ورود به شام را مطرح می‌کنند و درصدد مهار این بی‌احترامی و رهایی از نظرهای تحقیرآمیز بیگانگان هستند.

روز شادی امویان و حزن اهل بیت (ع)

روز ورود کاروان اهل بیت (ع) و سرهای به نیزه شده شهدا به شام روز جشن بنی‌امیه و روز حزن و اندوه اهل بیت (ع) و پیروان آنان است. «حاج شیخ عباس قمی» در وصف این روز نوشته است: عزاها و ماتم‌هایی در عراق بود که امویان در شام از عیدهایشان می‌شمارند.

گزارش امام باقر (ع)

عبدالله بن میمون قَدّاح از امام صادق (ع) از پدرشان امام باقر (ع) چنین نقل کرده است: هنگامی که خاندان امام حسین (ع) را به شام آوردند و بر یزید وارد کردند، روز بود و صورت‌های زنان و دختران خاندان اهل بیت (ع) باز بود (مکشوفات وجوههن!) شامیان جفاکار گفتند: «ما رأینا سبایا احسن من هولاء فمن انتم؟» ما اسیرانی نیکوتر از اینها ندیده‌ایم، شما کیستید؟! سکینه دختر امام حسین (ع) گفت: ما اسیران خاندان محمدیم!

با همین جمله همه تبلیغات مسموم و گمراه‌کننده بنی‌امیه و یزیدیان پوچ شد. بالاترین عزت و کرامت و عظمت و افتخار از آن آل محمد (ص) است. با همین جمله تهمت خارج از دین بودن به کاروان اسیران اهل بیت (ع) خنثی شد. آل محمد (ص) محور و اساس دین اسلام هستند. قتل و اسارت آنان بالاترین جرم و جنایت در جهان اسلام است. با همین جمله مسلمانان که در جشن یزیدیان حضور داشتند، از مکر و حیله و نیرنگ یزیدیان رهایی یافتند و جرقه‌های آگاهی و بیداری زده شد. با همین جمله سیمای الهی و فلسفه حرکت اباعبدالله الحسین (ع) و اسارت اهل بیت (ع) نشان داده شد. آل محمد (ص) برای احیای اسلام و ارزشها و سنتهای حضرت محمد (ص) قیام کردند و به شهادت رسیدند و به اسارت رفتند.

شیخ بهایی و حاج شیخ عباس قمی در منتهی الآمال نوشته‌اند: روز اول ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری، روزی است که اسرای کربلا به همراه سرهای شهیدان واقعه کربلا وارد دمشق، مقر حکومت یزید بن معاویه شدند.

منازل عبوری کاروان اسرا از کوفه تا شام

بعد از واقعه عاشورا خانواده حضرت سیدالشهدا (ع) به اسارت درآمده و عبیدالله بن زیاد سر بریده امام حسین (ع) را به «زحربن قیس» داد و به شام فرستاد و به دنبال آنها حضرت زین العابدین (ع) را زیر غل و زنجیر قرار داده و دست به گردن بسته و اهل بیتش را بر شتران برهنه سوار کرده و روانه کرد.

لشگر ابن زیاد کاروان اسرا را هنگام حرکت به سوی شام از شهرها و روستاهای بسیاری عبور دادند. منازل عبوری کاروان اسرا از کوفه تا شام بدین شرح است: قادسیه، شهر تکریت، منزل کحیله، منزل جهنیه، منزل موصل، منزل نصیبین، شهر حلب، شهر سرمدین، منزل حرّان، منزل اندرین، معرة النعمان، شیزر، قلعه کفر طاب، سیبور، منزل حماة، شهر حمص، شهربعلبک، صومعه راهب و شهر عسقلان. پس از این منازل اسرا به شهر شام رسیدند.

در روز یازدهم محرم آن بزرگواران را از کربلا به کوفه منتقل کردند. پس از چند روز اقامت اسرا در کوفه آنان را روانه شام کردند تا در مجلس یزید بن معاویه حاضر کنند. بنابر نقل مشهور روز اول صفر اسرا به همراه سرهای شهیدان به دروازه شام رسیدند و به شام منتقل شدند.

به روایت بحارالانوار علامه مجلسی این چنین آمده است: پس از آنکه عبیدالله بن زیاد سر امام حسین (ع) را به شام فرستاد فرمان داد زنان و کودکان را مهیای سفر به شام کرده و دستور ویژه‌ای راجع به امام سجاد (ع) داد مبنی بر اینکه روی غلی که بر گردن او بود غل دیگری قرار دادند و سپس همه را به دنبال سرهای شهدا همراه با محفر بن ثعلبه عائذی و شمربن ذی الجوشن روانه کرد. کاروان اسرا آمدند تا به جماعتی که حامل سرهای مبارک شهدا بود ملحق شدند.

بنابراین درباره همراه بودن یا نبودن سر مطهر امام حسین (ع) و سایر یاران آن حضرت با اسرا، قول‌های زیادی وجود دارد. اما قوت این قول یعنی همراهی سر امام (ع) با اهل بیت (ع) در ورود به دمشق با توجه به تعدد ناقلان آن، بیشتر است.

ورود اهل بیت (ع) به شام

در مقتل الحسین علیه السلام عبدالرزاق مقرم چنین آمده است: خبر رسیدن اسرای اهل بیت (ع) به شهر دمشق، یزید احکامی را اجرا کرد از جمله آن احکام این بود: جارچیان در شهر جار زدند سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی به شهر وارد می‌شوند که دشمنان ما بوده و قصد براندازی حکومت عازم عراق بوده‌اند، که خلیفه زمان ابن زیاد آنها را کشته است. هرکس خلیفه را دوست دارد امروز باید شادی کند.

شامیان نیز سنگ تمام گذاشتند و به خوبی دستور حاکم را انجام دادند. بر فراز بام‌های خانه‌ها بیرق‌های رنگارنگ برافراشتند و در هر معبری بساط شراب پهن شد. همه مردم به یکدیگر تبریک می‌گفتند. مردم شهر لباس‌های رنگارنگ پوشیدند و خود را آراستند.

آواز شادی آوازخوانان بلند بود و مردم گروه گروه، شادی کنان به سوی دروازه شهر کوفه رفتند و عده‌ای از شهر خارج شده بودند. در این روز بود که اهل بیت (ع) را که مصیبت زده و داغدار بودند، همراه با نیزه دارانی که رأس مطهر شهدا را حمل می‌کردند، به دمشق وارد کردند.

مردم با دیدن خاندان نبوت، دهان به ناسزا گشودند و اهل بیتی که برای نجات اسلام به اسارت گرفته شده بودند را خارجی نامیدند. طبق برخی روایات، اهل بیت (ع) را سه روز در دروازه شهر دمشق نگاه داشتند و سپس وارد شهر کردند.

مدتی که اسیران در شام اقامت داشتند رویدادهای مهم تاریخی به وقوع پیوست که از همه مهمتر می‌توان به درگذشت دختر خردسال امام حسین (ع) در خرابه شام، مناظره حضرت زینب (س) و دیگر افراد خانواده سیدالشهدا (ع) با یزید و خطبه به یادماندنی امام سجاد (ع) در حضور یزید، درباریان و اهالی دمشق در مسجد اموی اشاره کرد.

این افشاگری‌ها و مبارزه‌های پنهان و آشکار اهل‏ بیت (ع) در حالت اسیری، یزید را نزد مسلمانان بی‌مقدار و بی‌اعتبار کرد و پس از مدتی، وضعیت شام را بر ضد یزید و به هواداری از امام حسین (ع) تغییر داد.

در شام، حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) در مقاطع مختلف، از جمله در دربار یزید و مسجد شام به افشاگری علیه یزید پرداختند و پیام خون شهیدان کربلا را به بهترین نحو به مردم رساندند، به طوری که مردم شام از واقعیت جنایات سپاه یزید در کربلا آگاه و نسبت به وی و مزدوران او خشمگین شدند.

این موضوع باعث شد که یزید به کلی صدور فرمان قتل امام حسین (ع) و یارانش را تکذیب کند و گناه آن را به گردن عبیداللَّه بن‌زیاد والی کوفه، بیندازد. همچنین، به دلیل فشار افکار عمومی، یزید مجبور شد پس از چندی، کاروان اهل بیت پیامبر (ص) را به مدینه بازگرداند.

حوادث تاریخی فراوانی در ماه صفر رخ داده است که از جمله آن‌ها می‌توان از وارد کردن سر مطهر امام حسین (ع) به شام، ورود اهل‌بیت (ع) به شام، ولادت حضرت امام محمد باقر (ع) به روایتی، صدور توقیع امام عصر به حسین بن روح، ولادت امام موسی‌کاظم (ع)، وفات حضرت سلمان فارسی، شهادت عمار یاسر رضی‌الله عنه در جنگ صفین ۳۷ هجری، شروع جنگ نهروان ۳۸ هجری قمری یاد کرد.

همچنین، اختیار حکمین در صفین و حیله عمروعاص، شهادت محمدبن ابوبکر به دست عمروعاص، شهادت اویس قرنی در جنگ صفین اربعین حسینی، صدور توقیع شریف امام عصر برای مرحوم شیخ مفید، گرفتار شدن حضرت یونس در شکم ماهی، دستور پیامبر اکرم (ص) لشکر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با رومیان، سالروز انقراض حکومت امویان، رحلت جانسوز پیامبر اکرم (ص) در ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری قمری، شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی (ع) و شهادت امام رضا (ع) از دیگر حوادث این ماه است.

از اعمال سفارش شده در ماه صفر نیز می‌توان به توسل به اهل بیت (ع)، صدقه دادن در اول ماه صفر برای دفع بلا و نگرانی، اقامه دو رکعت نماز شامل قرائت یک حمد و ۳۰ مرتبه سوره مبارکه توحید در رکعت اول و در رکعت دوم قرائت یک حمد و سی مرتبه سوره مبارکه قدر اشاره کرد.

همچنین، سفارش شده است تا مسلمانان در ماه‌های محرم و صفر، حرمت عزای اهل بیت (ع) را حفظ کرده و حتی در مجالس خانوادگی نیز حفظ احترام این ماه را سینه به سینه منتقل کنند.

*فعال دینی و روزنامه نگار

دوشنبه 24 مرداد 1401  1:51 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها